انديشه منبع اوليه همه ثروتها، موفقيتها، رسيدن به ماديات، همه کشفيات بزرگ، اختراعات و دستاوردهاست.
-کلودام.بريستول
ما از دنياي محدوديتهاي مالي عبور کرده ايم. ما به عصر ذهن وارد شده ايم. ثروت و فرصت مناسب بيشتر در شخصيت خود شما جاي گرفته اند. همه چيز بستگي به طرز فکر شما دارد، نه ثروتي که تاکنون انباشته ايد.
ازآنجايي که سلامتي، ثروت و خوشبختي لزوماً ذهني هستند، محدوديت چنداني براي دسترسي به آنها وجود ندارد. در اين مقاله و مقاله هاي بعد، با روشها و فنون مطمئن و ثابت شده اي آشنا مي شويد که مردان و زنان موفق در زمينه هاي مختلف از آن استفاده کرده اند تا به آنچه به مراتب به آن فکر مي کردند، دستيابي پيدا کنند.مي آموزيد که چگونه محدوديتها را کنار بزنيد تا به هدفي که براي خود در نظر گرفته ايد، برسيد.
سه نيروي عمده
در روزگار ما سه نيروي اصل و عمده وجود دارد که همه چيز را متحول مي سازند و فرصتهايي نامحدود براي اقليت خلاق به وجود مي آورند. اين سه
نيرو عبارتند از: اطلاعات، تکنولوژي و رقابت.
اطلاعات و انفجار دانش
انقلاب اطلاعات به همراه سرعت پردازش اطلاعات به وسيله کامپيوتر، اينترنت و ارتباطهاي بدون سيم سبب شده اند که ميزان دانش در تمامي رشته ها و زمينه ها هر دو يا سه سال، دو برابر گردد. 90 درصد همه متفکران، مخترعان، مهندسان، دانشمندان، نويسندگان، کارفرمايان و انواع خلق کننده ها که تاکنون وجود داشته اند، در روزگار امروز ما زندگي مي کنند. نتايج تلاشهاي آنها در يک لحظه به اطلاع بقيه مي رسد و در نتيجه بازده آنها دو يا سه برابر مي شود.
پيشرفتهاي تکنولوژيکي
انفجار در تکنولوژي و کامپيوترهاي با سرعت زياد به واقع نفسگير هستند. امروزه، مي توانيد به طور هم زمان پيامي را از طريق پست الکترونيک به دهها، صدها و يا حتي هزاران نفر از مردم در اقصي نقاط جهان مخابره کنيد. شبکه هاي اينترنتي جهاني، دسترسي شما را به دهها ميليون کاربر از اينترنت ميسر مي سازد. مي توانيد به اطلاعات موجود در 50000 کتابخانه و مؤسسه پژوهشي دست پيدا کنيد. انتقال لحظه اي اطلاعات به بازار پول امکان مي دهد که روزانه يک تريليون دلار را جا به جا کند، که گاه اين اتفاق تنها چند ثانيه طول مي کشد. شرايطي فراهم شده که کشورها نمي توانند پولشان را کنترل کنند، چه برسد به اينکه بخواهند اقتصادشان را تحت کنترل خود درآورند.
در قرن بيست و يکم، شما مجهز به کامپيوترهاي لپ تاپي خواهيد شد که در هر ثانيه مي توانند يک ميليارد داده اطلاعاتي را پردازش کنند. اين کامپيوترها
مجهز به باطريهاي دائمي براي همه مدت عمر و يک تلفن همراه داخلي خواهند بود که به ماهواره ها ارتباط خواهند داشت، و به شما امکان خواهند داد که در هر لحظه با هر کسي که مي خواهيد در جهان تماس بگيريد. شما داراي يک شماره
تلفن شخصي خواهيد بود که به هر کسي در هر جاي دنيا که باشد امکان مي دهد به شما در هر جايي که باشيد زنگ بزند. حتي نيازي نيست آنها بدانند که شما در چه کشوري هستيد. اين تکنولوژي تلفني روي مچ دست شما بسته خواهد شد، درست مانند يک ساعت بزرگ مچي.
رقابت هيجان انگيز
سومين عامل که بر زندگي ما تأثير مي گذارد رقابت است. هر سازمان تجاري مي خواهد فروش کند و به درآمد برسد. اين مؤسسات براي اينکه بتوانند به حيات خود ادامه دهند بايد بتوانند با مشتريان خود بهتر، سريع تر، راحت تر و ارزان تر تماس بگيرند.
هر پيشرفتي در دانش و تکنولوژي فرصتهايي فراهم مي آورد که رقابت در بازار به شکل چشمگيرتر و ساده تر صورت خارجي پيدا کند. اين سه نيروي عمده ـ اطلاعات، تکنولوژي و رقابت ـ روي يکديگر تأثير مي گذارند و شرايطي فراهم مي سازند تا بيشترين تحول و تغيير در تاريخ بشري امکان پذير گردد. ميزان اين تغيير و تحول در سالهايي که در پيش داريم افزايش خواهد يافت.
تغيير، توليد فرصت مناسب مي کند
80 در صد محصولات و خدماتي که پنج سال ديگر مورد استفاده قرار خواهيد داد، جديد و يا به طور کلي متحول شده در مقايسه با امروز خواهند بود. احتمالاً 80 درصد مشاغل در 5 سال آينده با مشاغل امروز متفاوت خواهند بود. و خبر خوش اين است که هر تک تغييري که صورت خارجي پيدا مي کند فرصتها و امکانات بيشتري را به روي شما مي گشايد تا به هدفهايتان برسيد، پيشرفت بيشتري بکنيد و اين پيشرفت را به سرعت بيشتري انجام بدهيد.
نيروي تغيير روي هر کاري که شما مي کنيد تأثير مي گذارد. سرعت تغيير هفته به هفته، و ماه به ماه افزايش مي يابد. سرعت و تنوع تغيير چيزي است که بر آن
کمترين کنترلي نداريد و درباره اش انتخابي نمي توانيد داشته باشيد. تنها سؤالي که باقي مي ماند اين است که آيا شما ارباب تغيير خواهيد بود يا قرباني آن؟ آيا شما خالق شرايط خواهيد بود يا مخلوق آن؟ آيا سوار بر امواج خواهيد شد و پيشاپيش تغييرات به حرکت درخواهيد آمد، يا زير امواج خواهيد رفت و له خواهيد شد؟ يکي از اين دو اتفاق برايتان روي مي دهند، اما تأثير تغيير در هر صورت بر شما اثر خواهد گذاشت، مهم نيست که در چه زمنيه اي فعال باشيد.
از متخصصان بياموزيد
اگر مي خواهيد آشپزي ياد بگيريد، درس آشپزي مي خوانيد. اگر مي خواهيد وکيل شويد، به دانشکده حقوق مي رويد. اگر مي خواهيد مهندس يا آرشيتکت شويد، درس مهندسي يا معماري مي خوانيد. و اگر مي خواهيد در زمينه هاي مالي به موفقيت برسيد، بايد درباره کساني مطالعه کنيد که با لحاظ مالي موفق بوده اند. بايد ببينيد آنها چه کردند و شما هم همان کار آنها را بکنيد. و آن قدر اين را تکرار کنيد که احاطه لازم را پيدا کنيد و به نتايج مهم آنها برسيد.
پول درآوردن مهارت مي خواهد. شبيه راندن يک دوچرخه يا کار کردن با کامپيوتر است. و از آنجايي که اين يک مهارت است هر کس که بخواهد به کسب ثروت نايل آيد، بايد آن را بياموزد. اگر در گذشته به اشتباه تصور کرده ايد که نمي توانيد کسب درآمد کنيد، و يا نمي توانيد درآمد به دست آمده را حفظ کنيد، بدانيد زمان آن رسيده که اين تصور اشتباه را کنار بگذاريد. اکنون زمان آن رسيده که با خود به اين نتيجه برسيد که مي توانيد به لحاظ مالي مستقل باشيد.
قانون بزرگ
ارسطو، فيلسوف يوناني، در 350 سال قبل از ميلاد مسيح فلسفه غربي را پايه گذاري کرد که نامش اصل عليت ارسطويي بود.امروزه، ما اين را قانون علت و معلول مي ناميم. اين قانون مي گويد هر اتفاقي، علتي دارد. هر اتفاقي به دليلي
روي مي دهد. موفقيت يک حادثه نيست، شکست هم يک حادثه نيست. آنچه اتفاق مي افتد تصادفي نيست، بلکه نتيجه يک قانون تغييرناپذير است.
سفر من از بي کاري و فقر و رسيدن به موفقيت و استقلال مالي، زماني شروع شد که به مطالعه موفق ترين مردان زمانه خود پرداختم. مي خواستم بدانم آنها چه کردند. و بعد وقتي اين را دانستم، همان کار آنها را تکرار نمودم. چه لزومي دارد که چرخ را از نو اختراع کنيم؟ آنچه من کشف کردم زندگي ام را نجات داد. زندگش شما را هم نجات خواهد داد.
ميليونها ميليونر
وقتي در دهه 1960 شروع به مطالعه و تحقيق کردم، در آمريکا هفتصد هزار ميليونر زندگي مي کردند. اغلب آنها خود ساخته بودند. با هيچ شروع کرده بودند. تا سال 1980، 1,800,000 خانواده يا فرد که بيش از يک ميليون دلار پول داشتند در اين کشور زندگي مي کردند. امروز، شمار ميليونرها از رقم پنج ميليون نفر گذشته است. يعني در مدت 22 سال، 277 درصد رشد داشته است. اغلب اين اشخاص هم ميليونرهاي خودساخته هستند.اينها مردان و زناني هستند که با هيچ شروع کردند، بسياري از آنها ورشکسته بودند، و يا بدهکار بودند، اما توانستند به استقلال مالي برسند.
ميليونرهاي خودساخته را در زمينه هاي مختلف پيدا مي کنيم. سطح تحصيلات و مهارتهاي آنها کاملاً متفاوت است.
بعضي از آنها پيرو جمعي جوان هستند.بعضي از آنها مهاجران جديد مي باشند که حتي زبان انگليسي نمي دانند. بعضي نيز متعلق به خانواده هايي هستند که نسلها در اين کشور زندگي کرده اند.بعضي داراي تحصيلات عالي هستند، بعضيها در بهترين دانشگاهها درس خوانده اند و بعضي حتي دبيرستان را تمام نکرده اند.بعضي از سلامتي جسماني فوق العاده بهره دارند، بعضي روي صندلي چرخدار مي نشينند، بعضي ناشنوا يا نابينا هستند و يا با محدوديتهاي
جسماني ديگري رو به رو مي باشند.
مهم ترين نکته اي که بايد به ياد داشته باشيد اين است که، بدون توجه به اينکه چه مشکلاتي داريد و چه مشکلاتي احساس مي کنيد، هزاران نفر مشکلاتشان از شما به مراتب بيشتر است و با اين حال به موفقيت رسيده اند. و کاري را که ديگران کرده اند، شما هم مي توانيد انجام دهيد.
پژوهش مفصل
دکتر توماس استنلي، استاد دانشگاه جورجيا، به مدت 30 سال درباره ميليونرهاي خودساخته مطالعه کرد. او هزاران نفر از آنها را مورد مطالعه قرار داد و حاصل يافته هايش را در دو کتاب به چاپ رساند. بررسي او نشان مي دهد که هر انساني، در هر زمينه اي از زندگي، مي تواند ازصفر شروع کند و با انجام دادن کارهاي بخصوصي در رديف ميليونرها قرار بگيرد.
از جايي که هستيد شروع کنيد
وقتي شروع به مطالعه ميليونرهاي خودساخته کردم، در يک آپارتمان مبله شده ي اجاره اي زندگي مي کردم. اتومبيل دست دومي داشتم که پول آن پرداخت نشده بود.به شدت مديون و بدهکار بودم.
اولين نکته اي که به آن پي بردم اين بود که ميليونرهاي خودساخته رفتاري متفاوت از ديگران را به نمايش مي گذارند. من از اينکه متوسط باقي بمانم خسته شده بودم. در نتيجه تصميم گرفتم از کاري که مي کردم دست بکشم. تصميم گرفتم کاري را که آنها مي کردند، انجام بدهم. از زماني که اين تصميم را گرفتم زندگي ام متحول شد.
کار ساده اي نبود که انديشه ام را درباره پول تغيير بدهم، اما سرانجام تلاشهاي من به ثمر نشست. به تدريج، عادتهايم را تغيير دادم. در مدت پنج سال بدهيهايم به انتها رسيد و درآمد خوبي پيدا کردم. پنج سال بعد، در رديف ميليونرها
قرار گرفتم. حالا وقتي به گذشته نگاه مي کنم، مي بينم معجزه اي در کار نبوده است. تنها کاري که من کردم اين بود که ديدم ساير موفقها چه کرده اند و من هم همان کار را انجام دادم و به نتايج مشابه آنها رسيدم.
اسطوره ها را به کنار بگذاريد
درباره ميليونرهاي خودساخته اسطوره هاي فراواني وجود دارد. اگر مي خواهيد يک ميليونر خودساخته شويد، بايد اين اسطوره ها را از ذهن خود بيرون بريزيد.
بسياري از مردم درباره خود و پول باورهايي دارند که آنها را از پيشرفت باز مي دارد. ممکن است اين نقطه نظرها به کلي نادرست باشند. اما مانع از آن مي شوند که به موفقيت دست پيدا کنيد. بايد از شر آنها خلاص شويد. براي دستيابي به آنچه قبلاً به آن دست نيافته ايد، بايد طرز فکرتان را تغيير بدهيد.
يکي از اين اسطوره ها اين است که براي ثروتمند شدن بايد تحصيلات عالي داشته باشيد.اسطوره ديگر اين است که بايد با پول کلاني شروع کنيد. بعضيها فکر مي کنند که براي پولدار شدن بايد از بخت و اقبال بلند برخوردار باشند. هيچ کدام از اين اسطوره ها درست نيستند و حقيقت ندارند.
سرزمين فرصتها
موفق ترين گروههاي مهاجر در آمريکا، در زمينه آغاز کسب و کار و انجام دادن کارهاي تجاري و اقتصادي، روسها هستند. چرا اين طور است؟ به اين دليل که روسها از سرزمين و شرايطي آمده اند که موفق شدن در آنجا به شدت دشوار است. اين اشخاص وقتي به اين سرزمين مي آيند، احساس مي کنند که بيش از هر زماني امکان موفق شدن دارند.
به همين دليل روسها به شدت فعال مي شوند و در مقايسه با متوسط آمريکاييان به موفقيتهاي بيشتري دست پيدا مي کنند. آنها به اين نتيجه مي رسند که
مي توانند رؤياهاي خود را تحقق بخشند و اين باور آنها به حقيقت مي پيوندد.
اصل واقعيت
جک ولش، رئيس سابق شرکت جنرال الکتريک، يکي از بهترين مديران تجاري دنيا محسوب مي شد.او معتقد بود مهم ترين کيفيت در رهبري آن چيزي است که او آن را «اصل واقعيت»نام داده است. اين اصل مي گويد: بايد با دنيا به شکلي که هست برخورد کنيد، نه به شکلي که مي خواهيد باشد. بايد با خود کاملاً صادق باشيد.نبايد بي جهت اميدوار باشيد که شرايط خود به خود بهتر شود. بخصوص وقتي موضوع انباشت ثروت مطرح مي شود، بايد با خود کاملاً صادق باشيد. اگر به واقع طالب ثروت هستيد، نمي توانيد ذهن خود را فريب بدهيد.نمي توانيد اميدوار باشيد انگار که بليت بخت آزمايي خريده ايد، برحسب شانس و تصادف پولدار شويد.
شما بخت و اقبال خودتان را خلق مي کنيد
اغلب اوقات اشخاص درباره نقش شانس و اقبال در موفقيت سؤال مي کنند. آنها فکر مي کنند که بخت و اقبال عامل مهمي در موفق شدن مي باشد. آنها احساس مي کنند که بعضي از آدمها خود به خود بخت بلندي دارند، و بعضي ديگر فاقد آن هستند. طوري از بخت حرف مي زنند که انگار تقدير و سرنوشت مقدر است.معتقدند که اشخاص تنها به سبب بخت بلند خود به موفقيت مي رسند، بختي که نصيب آنها نشده است.
من سالها درباره مفهوم بخت و اقبال مطالعه کرده ام. به اين نتيجه رسيده ام بخت کلمه اي است که اشخاص براي تبيين آنچه بيش از اندازه اي که تصور مي کردند و انتظارش را داشتند موفق ظاهر مي شود استفاده مي کنند. اگر کسي در جواني به موفقيت مالي بزرگي دست پيدا کند، مردم مي گويند:«شانس داشت.» بعضيها نيز از کلمه بخت و اقبال براي توصيف حادثه به شدت خوشايندي که
از حد معمول و عادي فراتر است استفاده مي کنند.اما اين ابداً بخت و اقبال نيست.واقعيت اين است که صرفاً حساب احتمالات مطرح است. چيزي به عنوان بخت و اقبال وجود خارجي ندارد.
قانون احتمالات مي گويد براي هر چه اتفاق بيفتد، احتمالي وجود دارد. گاه مي توان احتمال وقوع حادثه را دقيقاً پيش بيني کرد. تمام نظام بيمه براساس احتمالات کار مي کند.
ميليونر شدن
اين احتمال وجود دارد که در مدت حيات کاري خود به يک ميليونر تبديل شويد. کار شما بايد اين باشد که شرايط را به سود خود تغيير بدهيد. هدف شما بايد اين باشد که به استقلال مالي برسيد.
هر چه کارهاي متفاوت بيشتري انجام بدهيد که احتمال دستيابي شما به هدفتان را بيشتر فراهم سازد، احتمال اينکه در لحظه کار درست تري انجام بدهيد وجود دارد. اگر براي خود هدفهاي روشن و مکتوب داشته باشيد، اگر برنامه ريزي دقيق داشته باشيد و پيوسته بر مهارتهاي خود بيفزاييد تا درآمد بيشتري به دست آوريد، احتمال رسيدن به يک زندگي بهتر را افزايش مي دهيد. اگر درباره پول و سرمايه گذاري مطالعه کنيد، و 10 تا 20 درصد درآمد ماهانه خود را کنار بگذاريد، اگر هزينه هايتان را کنترل کنيد و درباره زندگي مالي خود بلند انديشي داشته باشيد، يک ميليونر مي شويد.مسئله بخت واقبال مطرح نيست.مسئله احتمالات مطرح است.
احتمالات يعني همه چيز
فرض کنيد که مي خواهيد دارت بازي کنيد و تجربه اي در اين زمينه نداريد.
در اتاقي در فاصله اي از صفحه پرتاب ايستاده ايد. نور اتاق هم کم است. با اين حال، اگر به اندازه کافي دارت را در مسير صفحه دارت پرتاب کنيد، سرانجام به هدف مي زنيد. هر چه دارت بيشتري پرتاب کنيد، دقيق تر مي شويد.در نتيجه براساس قانون احتمالات، سرانجام مي توانيد دارت را به قلب هدف بنشانيد.
به همين دليل است که وقتي اشخاص با اشتياق و علاقه فراوان دست به کار مي شوند، موفق مي گردند.آنها هم چنان به سعي و اهتمام خود ادامه مي دهند.و طبق قانون احتمالات، سرانجام برنده مي شوند.اين بخت و اقبال نيست.آنها با کاري که مي کنند بخت و اقبال خود را خلق مي نمايند.
حالا تصور کنيد که شرايط به شکل ديگري باشد. تصور کنيد که شما يک پرتاب کننده ماهر دارت هستيد و همه روزه براي بهتر شدن تمرين مي کنيد. از آرامش کافي هم برخورداريد. حالا اتاق روشن است. شما در فاصله اي منطقي از صفحه قرار مي گيريد. در اين شرايط، که همه چيز در کنترل شماست، مدت زماني که براي نشاندن دارت به هدف صرف مي کنيد بسيار کمتر است.و وقتي به مرکز هدف مي زنيد، همه مي گويند از بخت و اقبال بلند برخوردار بوديد. اما شما بوديد که بخت و اقبال خود را آفريديد.
در تمام مدت زندگي، بايد به کارهاي که مي توانيد انجام دهيد بينديشيد تا بر احتمال موفق شدن خود بيفزاييد.نبايد هيچ کاري را به شانس و تصادف واگذار کنيد. نبايد به دنبال آرزو باشيد و به بخت و اقبال اعتماد کنيد بايد کنترل موقعيت را به دست بگيريد. شما مسئول هستيد.
شما مسئول هستيد
تنها زماني به موفقيت دست پيدا مي کنيد که بدانيد به هر چه برسيد، به خود شما مربوط و مرتبط است. شما مسئول هستيد. کسي قرار نيست کاري براي شما بکند.
در حالي که اطلاعات و تکنولوژي همچنان رشد مي کند و رقابت همچنان
شدت مي گيرد، فرصتهاي بيشتر و باز هم بيشتري برايتان خلق مي شوند. وظيفه شما اين است که اين فرصتها را شناسايي کنيد، و اگر آنها را نيافتيد، آنها را براي خود خلق کنيد.
مخرج مشترک
يکي از کشفيات مربوط به ميليونرهاي خودساخته اين است که اغلب آنها از صفر شروع مي کنند. اغلب آنها مدتها پول خود را پس انداز مي کنند تا اينکه پول کافي براي شروع يک فعاليت تجاري فراهم گردد.
دکتر توماس استنلي در جريان مصاحبه با ميليونرهاي خودساخته، توانست به مخرج مشترک موفقيت پي ببرد. او به اين نتيجه رسيد که مخرج مشترک براي موفقيت در همه ميليونرهاي خودساخته، تلاش و باز هم تلاش است.
ميليونرهاي خودساخته در مقايسه با متوسط مردم بيشتر کار مي کنند. زودتر شروع مي کنند، بيشتر تلاش مي کنند و تا ديروقت به کارشان ادامه مي دهند.براساس بسياري از مطالعات و مصاحبه هاي شکل گرفته، ميليونرهاي خودساخته به طور متوسط هفته اي 59 ساعت کار مي کنند. بعضي از آنها از اين هم بيشتر کار مي کنند. بخصوص در شروع کار، فعاليتشان بيشتر است.
تلف کردن وقت به هنگام کار
اشخاص استخدام شده حدوداً هفته اي 40 ساعت کار مي کنند، اما رسماً 32 ساعت کار صورت مي گيرد. حدود 50 درصد ساعات کار به صحبتهاي دوستانه با همکاران، مکالمات تلفني خصوصي و فعاليتهاي شخصي صرف مي شود. کارمندان به طور متوسط ديرتر از زمان شروع کار در محل کار خود حاضر مي شوند. زمان صرف چاي و قهوه طولاني تر از حد معمول خود مي شود. و دست آخر هم محل کارشان را کمي زودتر ترک مي کنند. حتي بسياري از مديران مي گويند که نيمي از اوقات کاري خود را صرف کارهايي مي کنند که هيچ ارتباطي
با شغل آنها ندارد.
تنها حدود 5 درصد کساني که به طور تمام وقت کار مي کنند از زمان شروع تا پايان ساعات کاري پيوسته فعاليت مي کنند. اينها اشخاصي هستند که به سرعت پيشرفت مي کنند. اينها به سمت بالا و جلو در حرکت اند. حقوق بيشتري دريافت مي کنند و سريع تر ارتقاي رتبه پيدا مي کنند. اينها در هر حرفه و رشته اي مؤثر هستند و همه آنها را مي شناسند
فعاليتهاي کم ارزش
غم انگيزترين بخش پژوهش و تحقيق درباره عادتهاي کاري کارکنان اين نيست که اين اشخاص فرصت مهمي از کارشان را از دست مي دهند. اشکال اينجاست که در آن 50 درصد دقايق کاري هم کارهاي کم ارزش انجام مي دهند وقتي توليد به قدر کافي نباشد، دستمزد هم در سطح اندک قرار مي گيرد و فرصتها از دست مي روند.
همه ساله صدها هزار نفر از کارکنان اخراج مي شوند. اغلب اين اشخاص کارمندان يقه سفيد و مديران ميانه هستند. چرا اين اتفاق مي افتد؟ جواب ساده اي دارد.شرکت ها به اين نتيجه رسيده اند که پول گزافي به کساني مي پردازند که بازدهي لازم را ندارند. هيچ شرکتي نمي تواند مدتي طولاني در اين شرايط دوام بياورد. اين گونه است که کارکنان اخراج مي شوند.
شما مي توانيد اين کار را بکنيد
اگر به واقع مي خواهيد که به استقلال مالي برسيد، و يا بهتر از آن، اگر مي خواهيد يک ميليونر خودساخته شويد، بايد به دو واقعيت توجه کنيد: اول اينکه قطعاً اين امر امکان پذير است. صدها هزار نفر همه ساله در زمينه مالي مستقل مي شوند. بخش اعظم آنها از صفر شروع مي کنند. هر کاري را که ديگران در محدوده عقل و منطق انجام داده اند، شما هم مي توانيد انجام بدهيد. همين که
شخص ديگري توانسته به اين مهم دست يابد، دليلي است که شما هم مي توانيد به آن دست پيدا کنيد. تنها مسئله اين است که تا چه اندازه و با چه شدتي مي توانيد اين کار را بکنيد.
دوم اينکه اگر مي خواهيد در زمينه اي موفق شويد، بايد بدانيد که ديگران در اين خصوص چه کرده اند، شما هم همان کار را بکنيد و به موفقيت برسيد.
فرمول 40 به اضافه
از امروز از فرمول «40 به اضافه»درباره کار و حرفه تان استفاده کنيد. معنايش اين است که براي زنده ماندن هفته اي 40 ساعت کار مي کنيد. اگر تنها هفته اي 40 ساعت کار کنيد، پول بخور و نميرتان را به دست مي آوريد. آن قدر پول درمي آوريد که قبوض بدهيهاي بانکي خود را بپردازيد. شايد هم کمي بيشتر درآمد کسب کنيد، اما هرگز به موفقيت نمي رسيد.
براساس فرمول 40 به اضافه، هر ساعتي که از اين ميزان بيشتر کار کنيد، مي توانيد قدمي براي موفقيتهاي آتي خود برداريد. مي توانيد با توجه با ساعات کاري اضافه خود مشخص کنيد که 50 سال آينده در اين زمان کجا خواهيد بود.
به خود حاشيه امنيت بدهيد
اگر هفته اي 40 تا 50 ساعت کار مي کنيد، نسبت با ساير همکاران خود از حاشيه امنيتي برخوردار مي گرديد. اگر هفته اي 55 تا 60 ساعت کار مي کنيد، موفقيت بلند مدت شما تضمين شده است. بسياري از ميليونرهاي خودساخته هفته اي 70 تا 80 ساعت کار مي کنند. براي رسيدن به موفقيت راه ميان بُري وجود ندارد.
من بيش از 25 سال روي مردان و زنان موفق بررسي کرده ام. هرگز به انسان موفقي برنخوردم که هفته اي 40 ساعت يا 5 روز کار کند. با کار 40 ساعت در هفته کسي در صف موفقها قرار نمي گيرد.
موفقها، بخصوص در شروع کارشان، در مقايسه با متوسط سايرين بيشتر کار مي کنند. اغلب آنها روزي 10 تا 12 ساعت و هفته اي 6 روز کار مي کنند. اين برنامه ماههاي متمادي ادامه پيدا مي کند. به طور متوسط 22 سال وقت مي خواهد که کسي از صفر شروع کند و به دارايي يک ميليون دلار برسد. کار ساده اي نيست. به سرعت هم نمي توان به اين مهم رسيد. اما اگر واقعاً بخواهيد در شمار موفقها قرار بگيريد، اين کار شدني است.
در تمام دقايق کاري خود کار کنيد
نکته مهم براي رسيدن به موفقيت اين است که از اوقات خود به خوبي استفاده کنيد. به نتايج بينديشيد و از پرداختن به فعاليتهاي کساني که در صف موفقها قرار ندارند خودداري ورزيد.
اين نکته مهمي است که به بسياري از اشخاص کمک مي کند. بسياري از کارکنان به کار چنان مي نگرند که انگار ادامه فعاليت مدرسه است. اين اشخاص وقتي بزرگ مي شدند، مدرسه را مکاني اجتماعي و براي معاشرت با اشخاص ارزيابي مي کردند. البته بايد حداقلي از ساعات را در کلاس نشست، اما در حد فاصل آن نوبت به معاشرت و دوستي با بقيه مي رسد. در واقع، مدرسه تبديل به جايگاهي براي بازي مي شود.
بسياري از اشخاص در شروع کارشان مي پندارند که کار نيز مکاني براي صرف وقت کردن با دوستان است. به همين دليل است که پنجاه درصد اوقات کارکنان به صحبت و تماسهاي معاشرتي با يکديگر مي گذرد. بسياري از کارکنان بخش قابل ملاحظه اي از اوقات خود را صرف صحبت تلفني با دوستان و بستگانشان مي کنند.
اما شما نبايد اين کار را بکنيد. اگر مصمم هستيد که موفق شويد و حقوق سطح بالا بگيريد، بايد در تمام مدتي که سر کار هستيد کار بکنيد. بايد سرتان را پايين بيندازيد و با تمام وجود کار کنيد.
صرف وقت اجتماعي با همکاران
بسياري از اشخاص گرفتار اين اسطوره هستند که بايد اوقات قابل ملاحظه اي را صرف صحبت و معاشرت با همکارانشان بکنند. قرار است که کار با تفريح همراه باشد و خوش بگذرد. اين حرف درست است، اما حدي دارد.
البته که بايد شخص خوشايندي باشيد تا کار کردن با شما راحت باشد. اما مي توانيد صحبتهاي دوستانه در محل کار را در مدت چند دقيقه محدود انجام بدهيد. مجبور نيستيد ساعات متمادي درباره ورزش، برنامه هاي تلويزيوني و فعاليتهاي خانوادگي صحبت کنيد.بايد در ساعاتي که کار مي کنيد تمام حواستان متوجه کار باشد.
بازگشت به کار
بايد مشهور شويد که پرکارترين کسي هستيد که در سازمان خود کار مي کنيد. اگر کسي در محل کار خواست با شما صحبتهاي غير کاري بکند، به او بگوييد که بعد از پايان ساعات کار اين صحبت را مي کنيد. مرتب در ادامه هر وقفه اي که در کار مي افتد به تکرار به خود بگوييد:«برگرد سر کار، برگرد سر کار، برگرد سر کار!»
کساني که به موفقيتهاي بزرگ مالي مي رسند، خواه براي خود کار کنند يا براي ديگران، کساني هستند که مشهور به پرکاري مي شوند. در تجارت مي گويند:«همه همه چيز را مي دانند.»پنهان کاري وجود ندارد.همه مي دانند که در هر سازماني چه کسي سخت کوش است.
زودتر کارتان را شروع کنيد، ديرتر کارتان را ترک نماييد
ناپلئون هيل، نويسنده کتاب بينديشيد و ثروتمند شويد، زماني به کسي اشاره داشت که از پايين ترين رده سازماني شروع کرد، همه همکارانش را پشت سر
گذاشت و به بالاترين رده سازماني رسيد. راهکار ساده اي داشت.او متوجه شد که رئيسش در مقايسه با ساير کارکنان کمي زودتر به محل کارش مي آيد و بيشتر در محل کارش باقي مي ماند. اين جوان مصمم شد که 15 دقيقه قبل از رئيسش بيايد و 15 دقيقه بعد از او محل کار را ترک کند.
او روز بعد تصميمش را به اجرا گذاشت.اين يکي از نشانه هاي اشخاص موفق است. آنها مسامحه نمي کنند. مرد جوان 15 دقيقه قبل از رئيسش به اداره مي آمد، مشغول کار مي شد و 15 دقيقه بعد از رئيسش محل کار را ترک مي کرد.
صبور باشيد و مداومت به خرج دهيد
تا چندين هفته، رئيس کارمند جوان حرفي نزد. يکي از روزها، بعد از تمام شدن ساعات کار، رئيسش به سر ميز او آمد و پرسيد که چرا به نظر مي رسد او هميشه پشت ميزش نشسته است. مرد جوان جواب داد که مي خواهد در شرکتش کارمندي موفق باشد و مي داند که نمي تواند موفق شود، مگر آنکه از ساير کارکنان بيشتر کار کند.
رئيس سري به علامت تأييد فرود آورد، تبسمي کرد و از ميز کارمند جوان فاصله گرفت. ديري نگذشت که رئيس از او خواست کاري را که در شمار وظايفش نبود انجام بدهد. کارمند جوان به سرعت اين کار را انجام داد. ديري نگذشت که رئيسش کار ديگري را به او محول ساخت و او اين کار را هم دراسرع وقت انجام داد.در مدت يک سال، او کارهاي فوق العاده متعددي انجام داد.
در سال دوم استخدام، اين کارمند ارتقاي درجه گرفت. او بيشتر مطالعه کرد، مهارتهايش را بهبود بخشيد و به پرکاري خود ادامه داد. پس از چند سال، اوتمام رقباي خود را کنار زده بود و مورد احترام همه سرپرستان و مديران قرار گرفته بود. آنها خيلي زود به او ارتقاي درجه دادند و ديري نگذشت که او در شمار يکي از مديران شرکت قرار گرفت و سرانجام به مقام معاونت شرکت رسيد.
اين يک راهکار ساده است که هر کس بخواهد موفق شود، مي تواند از آن
استفاده کند.
راههايي براي ارزش افزايي پيدا کنيد
اگر هدفتان اين است که ثروتمند بشويد، بايد بدانيد که ثروت چگونه انباشت مي شود.جواب ساده اي دارد: به ارزش و دارايي خود بيفزاييد. ثروت با ارزش افزايي امکان پذير مي شود. ثروت با خدمت دادن به مشتريان به طرزي بهتر از آنچه ديگران مي توانند انجام دهند انباشته مي شود.
بايد همه روزه تلاش کنيد که در مقايسه با روز قبل ارزش بيشتري انباشت کنيد.بايد همه روزه بکوشيد بر ارزش و دارايي رئيس خود بيفزاييد. بايد کاري کنيد که همکاران، مشتريان، عرضه کنندگان و همه کساني که با شما در رابطه کاري هستند، در شرايط بهتري قرار بگيرند. اين ارزش افزايي را هرگز فراموش نکنيد.
الگوي جديد کار
يکي از تحولات اخير در بازار کار اين بوده که بايد همه روزه پست و مقام خود را توجيه کنيد و نشان دهيد که شايسته آن کار هستيد.
در گذشته کسي چند سال کار و تلاش مي کرد و بعد وقتي اين سمت را به او مي دادند، فرض را بر اين مي گذاشت که اين سمت براي هميشه از آنِ اوست زيرا زحمتهايش را کشيده است.
اما امروزه اين کافي نيست.امروزه همه مي خواهند بدانند که اخيراً چه کرده ايد.در دنياي کار پرتحرک امروز رئيستان مي خواهد بداند در زمينه ارزش افزايي اخيراً چه کرده ايد.شما در ازاي کار سال قبلتان حقوق و مزاياي کار را دريافت کرده ايد، حقوق و مزاياي مربوط به کار ماه قبل و حتي هفته قبل خود را دريافت کرده ايد.حالا بايد از نو تلاش کنيد. مسابقه اي در جريان است و شما در اين مسابقه شرکت کرده ايد.
دو منبع ارزش
در دنياي کار امروز دو منبع عمده ارزش وجود دارد.اين دو منبع عبارت اند از:زمان و دانش. امروزه، زمان اساس کار و تجارت مدرن محسوب مي شود. همه بايد سعي کنند براي رسيدن به نتيجه مطلوب خود زمان کمتري صرف کنند. مشتريان با تمام وجود مايل به خريد کالا و خدمات از کسي هستند که با اين خريد، زمان لازم براي رسيدن به محصولات و خدمات خود را کاهش دهند. اشخاص به کسي پول بيشتري مي دهند که بتواند کاري کند آنها سريع تر به نتايج دلخواه خود برسند. به همين دليل است که پيشرفتهاي عمده در مديريت مدرن آنهايي هستند که از زمان رسيدن به نتايج مطلوب مي کاهند.
مهم ترين معيار زمان، سرعت است.به عبارت ديگر، وقتي فرصت مناسب از راه مي رسد، بايد بتوانيد سريع حرکت کنيد.سرعت زياد لازمه موفقيت است. همه انسانها موفق نه تنها زياد کار مي کنند، بلکه اين کار را با سرعت زياد انجام مي دهند.
همين حالا انجام بدهيد!
مسامحه و دفع الوقت نه تنها دزد زمان است، بلکه دزد زندگي هم محسوب مي شود. براي اينکه از رقباي خود جلو بزنيدـ هم زقباي درون سازماني و هم بيروني ـ بايد کاري را که قرار است انجام شود، به سرعت انجام بدهيد. بايد شهرت پيدا کنيد که کارهايتان را به سرعت انجام مي دهيد.بررسيهاي متعدد نشان مي دهند اشخاصي که مشهور به داشتن سرعت عمل هستند ارزشمندترين افراد سازمان محسوب مي شوند و به سرعت پيشرفت مي کنند.
امتياز شگفت انگيز سريع حرکت کردن اين است که هر چه سريع تر حرکت کنيد، در اين اقدام بهتر مي شويد. علتش اين است که هر چه سريع تر کار کنيد، تجربه بيشتري پيدا مي کنيد. هر چه سريع تر حرکت کنيد، بيشتر ياد مي گيريد و از صلاحيت بيشتري برخوردار مي گرديد. هر چه سريع تر حرکت کنيد، انرژي
بيشتري در اختيار داريد. اشخاصي که سريع تر حرکت مي کنند، مشرب و شخصيت متفاوتي از اشخاص کُند پيدا مي کنند.
کار در زمان واقعي
به محض آنکه زمان انجام دادن کاري فرا مي رسد آن را انجام دهيد. در کاري که شروع مي کنيد و بعد نيمه کاره آن را رها مي سازيد که بارها و بارها دوباره به آن مراجعه مي کنيد، اتلاف وقت فراوان است.به عنوان يک قاعده کلي،کارهاي کوچک بايد بلافاصله انجام بدهيد. اين گونه است که همه روزه مي توانيد کار فراواني صورت بدهيد. اين گونه تبديل به کسي مي شويد که ديگران وقتي نيازي پيدا مي کنند، به شما مراجعه مي کنند.
موفقيت ناشي از عادتهاي خوب است
95 درصد کارهايي که همه روزه انجام مي دهيد ناشي از عادت است. انسانهاي موفق آنهايي هستند که عادت موفقيت را در خود ايجاد کرده اند. انسانهاي موفق در خود عادتهاي خوب ايجاد مي کنند و کاري مي کنند تا اين عادتها بر رفتارشان حاکم شود. اما اشخاص غير موفق به عادتهاي بد امکان مي دهند که در آنها شکل بگيرد، و اين عادتهاي بد منجر به ناراحتي و شکست مي شوند.
دوستم، ادفورمن، مي گويد: «شکل دادن به عادتهاي خوب دشوار است، اما زندگي کردن با آنها ساده است. از سوي ديگر، شکل دادن به عادتهاي بد آسان است، اما زندگي کردن با آنها دشوار است.»
عادت، «پاسخ شرطي شده نسبت به يک محرک» است. اين روشي خود به خود براي واکنش نشان دادن به يک موقعيت خاص است. عادت را با تکرار کردن يک اقدام خاص يا يک انديشه و واکنش ويژه به دست مي آوريد. وقتي اين عادت شکل مي گيرد، انجام دادن آن ساده تر مي شود، راستي شما چگونه عادتهايي داريد؟
داريد؟
اشخاص موفق آنهايي هستند که عادتهاي منتهي به موفقيت را در خود ايجاد مي کنند.آنها مانند ورزشکاران خود را آموزش و تمرين داده اند تا بعضي از کارها را به شکل خاص انجام بدهند و آن قدر اين کارها را تکرار کنند ، تا بتوانند به طور خودکار و خود به خود اين کارها را انجام بدهند. احتمالاً اين گفته قديمي را شنيده ايد:
فکر بکاريد و عمل برداشت کنيد؛
عمل بکاريد و عادت برداشت کنيد؛
عادت بکاريد تا منش برداشت کنيد؛
منش بکاريد تا سرنوشت خود را مقدر سازيد.
يک عادت کليدي براي موفق شدن
يکي از عادت خوب، صبح زود از خواب بيدار شدن است. اشخاص موفق در مقايسه با ديگران، زودتر از خواب بيدار مي شوند، مي خوانند و تدارک مي بينند، روي کاغذ برنامه مي ريزند و سازماندهي مي کنند، و همه اين کارها را زماني انجام مي دهند که ديگران حتي شروع نکرده اند. توماس جفرسون مي گفت:«آفتاب هيچ وقت در رختخواب بر من نتابيده است.»
يکي از زنان شرکت کننده در يکي از همايشهايم چند سال قبل به من گفت که در زود از خواب بيدار شدن به معجزه اي دست يافته است. او به اين نتيجه رسيده اگر زود بخوابد، مي تواند ساعت چهار صبح از خواب بيدار شود. تا ساعت هفت يا هشت صبح به اندازه يک روز تمام وقت کار انجام مي دهد و اين وقتي است که سايرين معمولاً از خواب بيدار مي شوند. اين زن مرتب ارتقاي رتبه مي گرفت و بر درآمدش افزوده مي شد زيرا به مراتب از بقيه کار بيشتري صورت مي داد.
موفقها خود را عادت مي دهند که صبح زود از خواب بيدار شوند.موفقها معمولاً ساعت 6 يا 6:30 دقيقه، و گاه زودتر، از خواب بيدار مي شوند و بلافاصله دست به کار مي گردند. اين گونه در روز پرش مي کنند.
اما اشخاص عادي و معمولي بيدار شدنشان يک ساعت وقت مي گيرد، به زحمت و مشکل دست به کار مي شوند، در تمام مدت صبح به زمان صرف ناهار فکر مي کنند و بعد متوجه شب مي شوند که چه برنامه اي قرار است داشته باشند.
وقتي صداي زنگ ساعت بلند مي شود، بلافاصله از رختخواب بيرون بياييد و دست به کار شويد.عادت کنيد که صبح زود از خواب بيدار شويد و به مهم ترين کاري که داريد، بپردازيد.
زمان لومباردي را تمرين کنيد
وقتي ونيس لومباردي گرين بي پکرز را در اختيار گرفت، بازيکنان عادت داشتند که تا آخرين لحظات خود را براي بازي يا سوار شدن به اتوبوس نشان نمي دادند.اغلب دير مي کردند و ديگران بايد منتظر آنها باقي مي ماندند. اين گونه بود که لومباردي «زمان لومباردي»را مطرح ساخت. منهاي آن 15 دقيقه قبل از زمان برنامه ريزي شده بود. سرانجام شرايطي فراهم آمد که همه به موقع مي آمدند و مسئله از ميان رفت.
شما هم مي توانيد از زمان لومباردي استفاده کنيد و بعد آنقدر آن را تمرين کنيد تا برايتان طبيعي و راحت شود. کمتر از 2 درصد از مردم وقت شناس هستند و همه اين را متوجه مي شوند. براي خود شرط بگذاريد که به موقع آماده شويد، و از آن بهتر، عادت کنيد که زودتر از زمان تعيين شده براي انجام دادن کارهايتان آماده گرديد.
روي هر دقيقه حساب کنيد
قبل از سايرين به سر کار خود برويد. وقتي به محل کارتان مي رسيد، بلافاصله کارتان را شروع کنيد. وقت خود را با خواندن روزنامه، نوشيدن قهوه و يا سلام و
احوالپرسي و صحبت با همکاران هدر ندهيد. بگذاريد مشهور به اين شويد که هميشه کار مي کنيد و کارهاي مهم را اول انجام مي دهيد.
در تمام مدت زمان کار، کار کنيد. از فرصتهاي خود حداکثر استفاده را بکنيد.اجازه ندهيد ديگران شما را از کارتان باز بدارند.
بهره وري خود را دو برابر کنيد
در اينجا شما را با يک فرمول سه مرحله اي آشنا مي کنم که مي توانيد با استفاده از آن در 12 ماه آينده توليد و درآمد خود را دو برابر کنيد. روشي ساده و در عين حال قدرتمند است و هر کس که بخواهد، مي تواند از آن استفاده کند.
اول، تصميم بگيريد يک ساعت زودتر در محل کارتان حاضر شويد. اين به تلاش چنداني احتياج ندارد.اين گونه مي توانيد ترافيک را هم شکست بدهيد. آيا به گونه اي برنامه ريزي کرده ايد که وقتي کارتان را شروع مي کنيد، به سرعت و با تمام نيرو مشغول به آن شويد، تعجب مي کنيد که قبل از ورود ديگران چه مقدار کار انجام داده ايد. بررسيها نشان مي دهند اگر کسي وقفه اي در کار شما نيندازد، و يا کارتان را قطع نکند، سه برابر کار مي توانيد انجام بدهيد.
دوم، در مدت صرف ناهار هم کار کنيد.در برابر يک ساعت صرف وقت کردن براي خوردن ناهار و يا ناهار خوردن با هر کس که آنجا ايستاده است خودداري ورزيد.
سوم، يک ساعت ديرتر از بقيه کارتان را تمام کنيد. بعد از سايرين محل کارتان را ترک کنيد.اين سومين ساعتي که بدون مزاحمت ديگران کار مي کنيد به شما امکاني مي دهد کارتان را تمام کنيد و برنامه ريزي فردا را انجام دهيد.
با يک ساعت زودتر شروع کردن، با کار کردن در زمان صرف ناهار و با يک ساعت بيشتر باقي ماندن در محل کار مي توانيد بازدهي کارتان را بيش از دو برابر کنيد. ديري نمي گذرد که به ارزشمندترين کارمند درون سازمان خود تبديل مي شويد.
اولين قرار ملاقات خود را صبح اول وقت بگذاريد
اگر در کار فروش هستيد، اولين قرار ملاقات خود را صبح زود بگذاريد. اعلب اشخاص مهمي که علاقه مند به ديدن آنها هستيد، ساعت ت7 يا 7:30 دقيقه به محل کارشان مي رسند. طوري ترتيب بدهيد که آنها را در اين زمان ملاقات کنيد. يکي از دوستان فروشنده من، که در رأس حوزه کاري اش قرار دارد، به اين نتيجه رسيد که راه قرار ملاقات گذاشتن با تصميم گيرندگان کليدي اين است که در فاصله ساعت 7 و 7:30 دقيقه به دفتر آنها زنگ بزند.در غروبها هم بهترين زمان تماس با اين اشخاص ساعت 6:30 دقيقه يا 7 است. او به اين نتيجه رسيده بود که در اين زمان ساير کارکنان يا هنوز نيامده اند، يا اداره را ترک کرده اند و تنها اشخاص مهم و کليدي کار مي کنند. بنابراين خود آنها به تلفن جواب مي دهند و اين گونه بهتر مي توانند با کسي که مي خواهند قرار ملاقات بگذارند.
فرصتهاي مناسب خود را خلق کنيد
عادت کنيد که به سرعت حرکت کنيد. اشخاص موفق در هر زمينه اي احساس اضطرار دارند. تنها درصد کمي از کارکنان وقتي فرصت به سراغشان مي آيد، دست به کار مي شوند. شما هم بايد يکي از اعضاي اين درصد کم باشيد.
وقتي جوان تر بودم، با خود مي گفتم هرگاه فرصت مطلوب از راه برسد دست به کار مي شوم. اما بعد فهميدم فرصت مطلوب هرگز خود به خود از راه نمي رسد.
از همان جايي که هستيد شروع کنيد
تئودور روزولت زماني گفت: «کاري را که مي توانيد، با آنچه داريد و در همان جايي که هستيد، انجام دهيد.»اين کليد موفقيت است.«کاري را که مي توانيد، با آنچه داريد و در همان جايي که هستيد، انجام دهيد.»
به زمان حال توجه کنيد، موقعيت فعلي تان را در نظر بگيريد. منتظر نمانيد که همه چيز درست شود. شما هستيد که بايد همه چيز را درست کنيد.
در اين لحظه به اطراف خود نگاه کنيد و از خود بپرسيد: «چه کار مي توانم انجام دهم که بيشترين ارزش را نصيب کساني که با آنها سروکار دارم، بکنم؟» چه کاري مي توانيد انجام دهيد که کارهايتان را سريع تر، آسانتر و بهتر براي اشخاصي که به شما وابسته اند انجام دهيد؟ واکنشي نباشيد.عامل باشيد. کسي باشيد که فرصتها را نصيب خود مي سازد و اگر فرصت مناسبي نمي بينيد، آن را با تلاشهاي خود خلق کنيد.
از خود انساني لازم و ضروري بسازيد
يکي از منشيهاي ساکن بوکاراتون فلوريدا، در يکي از همايشهايم داستان جالبي برايم تعريف کرد. او به يکي از نوارهاي من، درباره موفقيت، گوش داده بود و تصميم گرفته بود که تا سال آينده 59 درصد بر درآمد خود بيفزايد. او ماهي 1,500 دلار حقوق مي گرفت. اين زن مي گفت که فکر نمي کرد بتواند تا اين حد بر درآمد خود اضافه کند زيرا او در دبيرخانه اي کار مي کرد که حقوق همه به يک اندازه و ثابت بود.
با اين حال، او دنبال راههايي گشته بود که براي رئيسش توليد ارزش کند.او متوجه شد که رئيسش وقت قابل ملاحظه اي را صرف پاسخ دادن به مکاتبات روزانه مي کند. يکي از روزها، او تمام نامه هاي رئيسش را برداشت و جواب آنها را نوشت و بعد نامه ها را براي ويرايش و امضاء به نزد رئيسش برد. رئيسش از کار او شگفت زده شد و بعد او را تشويق کرد که به اين کار ادامه دهد. ديري نگذشت که 90 درصد مکاتبات رئيسش را انجام مي داد.
او بعد از آن در يک دوره آموزشي شرکت کرد تا درباره گزارش نويسي اطلاعات و مهارتهاي بيشتري به دست آورد. هر روز که مي گذشت، او مي توانست کارهاي بيشتري انجام بدهد.و در نتيجه رئيسش فرصت بيشتري
پيدا مي کرد که به کارهاي اساسي تر خود بپردازد.
کاشت و برداشت
بعد از گذشت حدود سه ماه رئيسش او را به اتاق خود صدا زد و در را بست. رئيسش گفت از کاري که او مي کند بسيار متشکر است و مي خواهد بر دستمزدش بيفزايد.و بعد به او گفت اين موضوع را با کسي در ميان نگذارد، مبادا که توليد سر و صدا بکند. بعد حقوق او را از ماهي 1,500 دلار به ماهي 1,750 دلار افزايش داد.
خانم منشي از رئيسش تشکر کرد و مجدداً دنبال راههايي گشت که بيشتر بتواند به او کمک کند. سه ماه بعد، آقاي رئيس باز هم بر حقوق او افزود. تا پايان سال حقوق او به 2,250 دلار رسيد که 50 درصد از حقوق او سال اول او بيشتر بود.
به اشخاص بيشتر خدمت کنيد
هر شغلي که داريد فرصت مناسبي است که مسائل را حل کنيد و نيازهاي ديگران را برطرف سازيد.از آنجايي که نيازها و خواسته هاي اشخاص نامحدود است، فرصت شما براي ارزش افزايي هم نامحدود است.
هر خوش بياري و فرصت مناسب با ايده اي براي خدمت کردن بيشتر شروع مي شود.تقريباً تمامي کارفرماياني که شرکتهاي موفقي درست مي کنند در خدمت سازمانهاي ديگري هستند که بر ارزشهاي آنها اضافه کنند.
منابع اصلي ارزش، کليد خلق ثروت، زمان و دانش است.وظيفه شما اين است که پيوسته بر دانش خود بيفزاييد. بيش از 400 سال قبل فرانسيس بيکن گفت دانش، قدرت است. اما اين حرف به طور نسبي درست است. تنها زماني که اين دانش را در زمينه اي مورد استفاده قرار دهيد تبديل به قدرت مي شود.کار شما بايد اين باشد تا دانشي را فراهم آوريد که بتوانيد کارتان را سريع تر و به نحو احسن انجام بدهيد.
ارزش بيشتري توليد کنيد
به عبارت ساده، موفقها مولدتر از غير موفقها هستند.موفقها عادات بهتري دارند.آنها رؤياهاي بزرگ تري در سر مي پرورانند. آنها براساس هدفهاي مکتوب خود کار مي کنند. آنها کاري را که دوست دارند، انجام مي دهند و براي بهتر وباز هم بهتر شدن تلاش مي کنند. آنها از توانمنديهاي طبيعي خود بيشترين استفاده را مي کنند. آنها پيوسته راه حلهايي براي مسائل موجود پيدا مي کنند.آنها از هر لحظه زندگي خود براي رسيدن به حداکثر نتايج استفاده مي کنند.
از اينها که بگذريم، آنها مرتب به پيرامون خود نگاه مي کنند تا در هر کاري که مي کنند ارزشي به وجود آورند.آنها در تمام لحظات کاري خود کار مي کنند.آنها حرکتي پيش رونده دارند و در نتيجه خيلي زود متوقف ناشدني مي شوند.
تمرينات عملي
01 مهم ترين و ارزشمندترين کاري را که مي کنيد، شناسايي نماييد. چگونه مي توانيد کارتان را به شکلي سازماندهي کنيد که اين کار را بيشتر انجام بدهيد؟
02 از امروز مصمم شويد که عادت وقت شناسي را در خود ايجاد کنيد. زمان لومباردي را در زندگي خود لحاظ کنيد و در محل قرارهاي خود 15 دقيقه زودتر حاضر شويد.
03 روزتان را طوري برنامه ريزي کنيد که يک ساعت زودتر در محل کارتان حاضر باشيد. در مدت صرف ناهار کار کنيد و يک ساعت ديرتر در محل کارتان باقي بمانيد.
04 در تمام مدت کار، کار کنيد.حتي يک دقيقه را تلف نکنيد.اگر کسي خواست وقت شما را بگيرد، به او بگوييد که کار داريد و بعد کارتان را بکنيد.
05 به زير پايتان نگاه کنيد تا الماسها را پيدا کنيد. در هر جا و شرايطي که هستيد ارزش بيشتري توليد کنيد.
06 از امروز مصمم شويد که به استقلال مالي برسيد. طلبه پول و ثروت شويد. ثروتمند شدن مهارتي است که مي توانيد آن را فرا بگيريد.
07 از امروز فرمول 40 به اضافه را در مورد کارتان رعايت کنيد. هفته اي 50 تا 60 ساعت کار کنيد. خود را در جانب فرشته ها قرار دهيد.
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند/خ