جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
بررسي چهره هاي جوان در قرآن
-(3 Body) 
بررسي چهره هاي جوان در قرآن
Visitor 432
Category: دنياي فن آوري
از مسائل مورد ابتلا، چگونگي برخورد با جوان براي تأثيرپذيري بيشتر مي باشد. هر کسي راه و روشي پيشنهاد مي کند و به گونه اي مي خواهد با جوان تعامل و برخورد داشته باشد، اما کدام راه صحيح است و ملاک راه صحيح چيست. اين گونه پرسش ها معمولاً مورد غفلت واقع مي شود و اگر کساني بخواهند راه صحيح يا بهتر را بيابند، به تجربه، آزمايش و آمارگيري متوسل مي شوند. اما بي نقص بودن اين گونه راهها مورد ترديد مي باشد و حتي گاهي مي توان در درستي آنها مناقشه کرد؛ زيرا جوان مانند يک شيء بي جان آزمايشگاهي نيست و صحنة اجتماع آزمايشگاه نيست. در آزمايشگاه تمامي عناصر، ابزار و اشياي مورد آزمايش در اختيار آزمايشگر است اما اشيا اختياري ندارند، بنابراين آزمايشگر با ثابت قرار دادن آنها به جز يکي، ميزان تأثير و تغييرات آن را اندازه گيري مي کند يا سپس امر ديگري را متغيّر و بقيه را ثابت نگه مي دارد و… اما در اجتماع اوّلاً شرايط و اوضاع به اختيار آزمايشگر نمي باشد؛ ثانياً جوان از امور گوناگون اطراف خود، آن گونه که مي خواهد اثر مي پذيرد يا بر اطراف اثر مي گذارد. نيز اراده، تصميم، عاطفه، احساس، گذشتة خانوادگي و تاريخي، خوراک، پوشاک وي و … در تشخيص و تعيين مسير او و چگونگي تصميمش نقش دارد. اين همه، قابل اندازه گيري، کنترل و نسبت سنجي نمي باشد. بنابراين پيدا کردن روش و قانون مناسب براي برخورد با جوان، از اين راه، ناقص و حتي ناصحيح مي نمايد. راه ديگري که مي توان پيمود و راحت تر از راه قبلي است و نتايج آن کم نقص تر مي نمايد، همچنين براي ما مسلمانان جاذبه دارتر است، بررسي ميزان تربيت «جوان»هاي مطرح شده در قرآن و شاخص هاي تربيتي و تعيين مقدار تأثير هر يک از آنها بر جوان مي باشد. اين راه براي ما راحت است زيرا قرآن آن را مطرح ساخته، با مطالعة آيات دربارة «جوان» مي توان به آن رسيد. مردم نيز با توجه به اعتقاداتشان، براي پذيرش اين راه و روش، آمادگي بيشتري دارند. چنان که نتيجة پيمودن اين راه مورد قبول مسلمانان مي باشد زيرا همه اتفاق نظر دارند قرآن، کتاب هدايت و تربيت است. از سوي ديگر امکانات پيمودن اين راه فراهم است زيرا تفاسير گوناگون وجود دارد و بالاخره پيمودن اين راه لازم و حياتي است چون از يک طرف، با جوانان برخورد داريم و هر فردي دوست دارد ثمرة وجودي و اميد و آيندة خود را، به بهترين نحو تربيت کند. از سوي ديگر چون مسلمان و ديندار هستيم موظفيم قرآن را بشناسيم و با آن برخورد مثبت داشته باشيم. نيز چون قرآن را معجزة جاويد مي دانيم و کتابي که «از پيش رو و پشت سرش باطل نمي آيد»(1) و فرستندة آن خالق انسان هاست، اطمينان داريم که آن کتاب به ما بهترين راه هدايت را مي نماياند و ما را به سرمنزل مطلوب سوق مي دهد. بنابراين، راه و روش قرآن ما را از راههاي ديگران بي نياز مي کند و حتي قابل ارائه به ديگران براي تربيت جوانان مي باشد. قرآن سرگذشت جوان هاي متعددي را مطرح ساخته و به ابعاد گوناگون تربيتي هر يک پرداخته است. از جواني که گوش به فرمان پدر و مربي خويش بود و هر خواستة پدر را قبول مي کرد و بر خواستة خود مقدّم مي داشت تا جواني که به هيچ نحو گوش به سخنان پدر نمي داد و حتي در سخت ترين وضع و هنگامي که آثار عذاب الهي ظاهر شده بود، باز بر راه و روش باطل خود اصرار مي کرد و بالاخره به هلاکت رسيد. نيز از جواني که در بهترين محيط رشد و نمو کرد تا جواني که در بدترين محيط از نظر اعتقادي به سر برد. از جواني که بيشترين امکانات را در اختيار داشت و سرانجام همة آنها را از دست داد تا جواني که هيچ امکاناتي نداشت و کم کم آنها را به دست آورد. از جواني که … .

داستان پسر حضرت نوع (عليه السلام):

فرزند نوح از بهترين امکانات هدايتي برخوردار بود ولي به سخنان پدر گوش نداد و نصيحت ها و راهنمايي هاي او را به هيچ انگاشت و در نافرماني، از همگان گوي سبقت را ربود حتي تبليغ نهصد و پنجاه سالة پدرش سودي نبخشيد. داستان او چنين است: نفرين نوح به قومش، دستور يافتن براي ساختن کشتي، سوار کردن مؤمنان بر آن، آوردن دو جفت از هر حيواني، بارش باران هاي سيل آسا از آسمان، جوشيدن آب فراوان از زمين، به گونه اي که آب همه جا را فرا گرفت و موجب شد کشتي که در محلي دور از دريا قرار داشت، روي آب قرار گرفت، به گونه اي که براي هر کسي آثار غضب خداوند محسوس بود. حضرت نوح با التماس از فرزندش که متحيرانه کناري ايستاده بود، خواست که به کشتي آيد و نجات يابد ولي لجبازي، تعصب و جاهليت پسر، حتي در آن هنگام به او اجازه نداد بر کشتي سوار شود بلکه با بيان «به کوهي پناه مي برم تا از آب پناهم دهد»(2)، اوج لجبازي و حق ناپذيري خود را به نمايش گذاشت. پدر دلسوخته سال ها رنج تبليغ و نصيحت را به جان خريده بود و علاوه بر انجام وظيفة الهي، عاطفة پدري ايجاب مي کرد فرزند را نصيحت کند. آن زمان نيز احساس کرد که در آخرين لحظه به او گوشزد کند امروز، روز ديگري است و هيچ چيز نمي تواند مانع عذاب الهي شود. به همين جهت به فرزندش گفت: «در برابر فرمان خدا، امروز نگهدارنده اي نيست مگر اينکه خداوند به کسي رحم کند»(3) ولي او به آخرين نصيحت پدر اعتنايي نکرد و موجي بين پدر و پسر فاصله شد و او را از پدر جدا ساخت و بالاخره غرق گرديد.

نکته ها و پرسش ها:

1- حضرت نوح از پيامبران اولوالعزم است و همچون بقية پيامبران در انجام وظايف تبليغي کوشش کرده و راه کاستي يا خطا را نپيموده است، چنان که طولاني ترين مدت را در راه تبليغ صرف کرده، خداوند در هيچ جا از شيوة تبليغ يا کم کاري يا کم صبري اش انتقاد نکرده، اگرچه از عجول بودن حضرت يونس ياده کرده است.(4) اين نشان مي دهد که ميزان و شيوة تبليغ حضرت نوح کاملاً مورد تأييد خداوند بود. 2- پس از اطمينان يافتن حضرت نوح از اينکه قوم، خويشان و حتي زن و فرزندش به او ايمان نمي آورند و آن مردمان و حتي نسل هاي بعد جز پليدکار و ناسپاس(5) نخواهند بود، تقاضاي عذاب کرد ولي خداوند به سرعت آنان را عذاب نکرد و براي هدايت شدن، فرصت هاي زيادي در اختيارشان گذاشت. ساختن کشتي که با توجه به عدة کم مؤمنان زمان زيادي طول کشيد، سوار کردن هر نوع حيوان، که وقت زيادي مي طلبيد، بارش تدريجي باران و جوشش آب از زمين که تا جمع شدن آنها و پر شدن نهرها و جويبارها و جاري شدن در سطح زمين و بالا آمدن زير کشتي نيز مدت زماني طول مي کشيد، همه براي اين بود که اگر کمترين امکاني براي هدايت شدن کسي وجود دارد شکوفا شود و به راه راست روي آورد ولي پسر نوح و دوستان و هم مسلکانش ايمان نياوردند بلکه به لجبازي ادامه دادند. 3- حضرت نوح به مقتضاي اينکه پيامبر اولوالعزم و دلسوز فرزندش بود، حتماً او را ارشاد و نصيحت کرده و از همة شگردها براي هدايت او بهره برده بود. از سخنان آخر او مي توان فهميد که در طول عمر از زبان محبت آميز استفاده نموده و خواستار هدايت وي بوده است. چرا اين همه زحمت طاقت فرسا و نصايح پدرانه و محبت آميز، حتي ديدن نشانه هاي عذاب الهي، تأثيري در پسر نگذاشت و او به راه و روش پدر که روشي عقل پسند و مطابق فطرت بود متمايل نگشت؟
چند پاسخ مطرح است:
1- فرزند حضرت نوح (عليه السلام) ذاتاً فاسد بود و چون از ريشه، و از نظر ژنتيکي يا وراثتي مشکل داشت، نمي توانست راه حق را برگزيند و مسير هدايت را بپيمايد.
نطفة پاک ببايد که شود قابل فيض      ور نه هر سنگ و گِلي لؤلؤ و مرجان نشود عاقبت گرگ زاده گرگ شود         گرچه با آدمي بزرگ شود
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image