5) اعتياد ، اژدهاي چند سر !!
اگر زماني ، اعتياد تنها به عنوان عادتي ناپسند شمرده مي شد كه گروهي بدان مبتلا و گرفتار بوده اند ، ليكن نگاه كنوني به اين موضوع ، نگاه ديگري است . امروزه اعتياد صرفاً به معناي عادت به مصرف مواداعتيادآور شمرده نمي شود بلكه بعنوان معضلي چندوجهي شمرده مي شود كه نه تنها جسم و روان انسان معتاد را تباه مي سازد ، بلكه با برجاي گذاشتن انواع عواقب و نتايج شوم و ناهنجار اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي ، اخلاقي ، خانوادگي و … حيات جامعه را تهديد مي نمايد .
حقيقت اينست كه اعتياد و مسايل مرتبط با آن چندان با معضلاتي چون بزهكاري و اعمال غيرقانوني ، فحشاء ، بيماريهاي نوپديد مانند ايدز و هپاتيت و STD ( بيماريهاي مقاربتي ) ، ناهنجاريهاي اخلاقي ، طلاق ، خانواده هاي پرخطري كه خود كانون نابسامانيهايي مختلفي هستند و … درهم تنيده و مرتبط اندكه نمي توان آنها را از هم تفكيك و جدا نمود و درمان هركدام از اين بيماريهاي اجتماعي به تنهايي ميسور و مقدور نمي باشد .
تازه اين بخشي از افسانه اين اژدهاي مخوف است !! بعد سياسي و ورود قدرتمندان زورگوي جهان به فرايند اعتياد و قاچاق و توليد موادمخدر و سوءاستفاده هاي خيانت بار و ضدانساني آنان از اين رهگذر ، خود داستاني جانسوز است ! وقتي مي توان با آلوده كردن انسانهاي بااراده ، مصمم و توانمند يك جامعه ، آنها را به معتاداني خموده ، بي اراده و انگل تبديل نمود و هويت ، شخصيت ، غيرت و ارزشهاي ملي را از آنان گرفت ؛ وقتي مي توان از اين طريق نظام اجتماعي ، قوام خانوادگي ، استقلال اقتصادي ، رفاه اقتصادي ، ارزشهاي اخلاقي و … جامعه را نابود نمود ؛ قطعاً استكبار جهاني و دشمنان اين ملت آرام نخواهند ماند . جوانان غافلي كه پاي در دام و زنجير اعتياد نهاده اند ، آگاهانه و يا ناآگاهانه قدم در راهي نهاده كه دشمنان كشور را در رسيدن به اهدافشان كمك مي نمايد .
آري ، معتادان ، نوكران بي جيره و مواجب استعمار سياه و مخفي اند !!
6 ) اعتياد و خطري مضاعف !
بحث موادمخدر و ويژگيهاي خاص آن در حوزه توليد ، توزيع و پخش آنها از يكطرف و وابستگي جسمي و رواني معتادان به اينگونه مواد كه آنها را ناگزير به تهيه و مصرف مواد مورد استفاده به هر طريق و روشي مي نمايد ، مجال مناسبي را براي انواع سودجويي هاي اقتصادي ايجاد نموده است ! امروزه ، علاوه بر ميلياردها ريال پولي كه از راه توليد ، فرآوري و قاچاق مواد اعتيادآور به جيب مافياي قدرتمند اين حوزه سرازير مي گردد ، امكان تقلب و اضافه نمودن انواع و اقسام ناخالصي ها و مواد افزودني خطرناك و غيرمجاز به مواد مخدر ، شديداً توجه اين افراد سودجو را به خود جلب نموده است . در اين ميان آنچه آسيب مي بيند و تباه مي گردد ، معتاداني هستند كه بخاطر اعتيادشان ناچار به مصرف موادي اند كه به بهاي گزاف از طريق مراكز و مراجع غيرقانوني تهيه مي نمايند. تهيه موادمخدر در شرايط غير بهداشتي و كاملاً آلوده از يك سو و موادي كه صرفاً جهت سودجويي و كسب درآمد بيشتر به اين مواد اضافه مي گردد از سوي ديگر ، شرايط شديداً خطرناكي را پيش آورده است . امروزه ثابت گرديده است كه بخشي از عوارض جبران ناپذير مصرف موادمخدر مربوط به ناخالصي هاي همراه مي باشد . در حالي كه استفاده و اعتياد به موادمخدر خالص و سالم هيچگونه توجيه عقلي ندارد ، استفاده از مواد مخدري كه آلوده به انواع آلودگي ها ، ميكروب ها و ناخالصي هاي غيرمجاز ، خطرناك و حتي گاه مشمئزكننده ، ديوانگي محض است .
7 ) اعتياد و گرايش جوانان
اگرچه در مباحث روان شناسي و رفتارشناسي موارد متعددي را به عنوان عامل خطر( RISK FACTOR ) و زمينه ساز و مستعدكننده جهت تمايل افراد به موادمخدر معرفي و بحث مي گردد ، ليكن نكته اساسي و علت العلل كشيده شدن فرد به سمت و سوي اعتياد ، در خود فرد نهفته است . بدين معني كه جز درموارد استثنايي و نادر ، تا زماني كه انسان خود اراده نكند و تا خود نخواهد ، گرفتار منجلاب اعتياد نخواهد شد و اجباري در كار نيست . گرفتاراني كه تقصير را به گردن اين وآن مي اندازند و از بدي شرايط اجتماعي ، اقتصادي و خانوادگي و … گلايه دارند ( البته تا حدودي نيز حق دارند ) و براي توجيه اعتياد خود زمان و زمين را مقصر مي دانند ، غافل از قصور و تقصير خودشان هستند كه اتفاقاً علت اصلي گرفتاريشان مي باشد . اگر تنها و فقط علت گرايش معتادان به مواد مخدر شرايط اجتماعي و غيره بود ، پس چگونه است كه بسياري از جوانان سالم مانده اند . در حالي كه آنها نيز با شرايط مورد نظر مواجه اند و دست و پنجه نرم مي نمايند .
علل مختلف گرايش جوانان به اعتياد را مي توان در چندگروه اصلي دسته بندي نمود :
الف : عوامل شخصي
فراموش نكنيم كه دوران جواني و نوجواني ، دوراني خاص و به تعبيري حساسترين و در عين حال بحراني ترين دوران زندگي فرد است .
1- مشكلات مرتبط با فرايند بلوغ كه از ويژگيهاي دوران نوجواني و جواني است بدليل ضعف آموزش و فرهنگ عمومي كشورمان و نيزناتواني خانواده ها در ساماندهي و هدايت رفتار نوجوانان در مواجه با اين برهه از عمر ، براي بسياري از نوجوانان جامعه كابوسي نگران كننده گرديده است. تحقيقات نشان ميدهد كه بسياري از نوجوانان ما حتي آموزش كافي و مهارت لازم جهت مواجهه يا تغييرات فيزيكي ناشي از بلوغ را ندارند . در مورد تغييرات روحي و رواني مرتبط با بلوغ شرايط بمراتب دشوارتر است . نتيجه اين كه دوران بلوغ كه در صورت مديريت رفتار صحيح و توانمندسازي جوانان از طريق آموزش و … مي تواند دوران طلايي و نقطه عطف زندگي رو به رشد فرد باشد ، به درگيريها و اغتشاشات ذهني و رفتاري خاصي تبديل مي گردد كه يكي از راههاي فرار و خلاصي از آن مي تواند اشتباهاً پناه بردن به موادمخدر باشد .
2 ـ بحران هويت از ويژگيهاي دوران جواني است . هر فردي در نتيجه تجارب ، آموزش ها و تربيت هايي كه از ابتداي زندگي تا دوران جواني كسب نموده است ، در اين مرحله به « هويت يابي » مي رسد . شخصيت افراد در اين زمان كامل مي گردد و هويت واقعي انسان كه سامانه رفتاري او ، كرامت نفس او و طرزتفكر و انديشه او را شكل و جهت مي دهد ، در دوران جواني فرم مي گيرد . ضعف وگاه قصور خانواده ها در زمينه سازي و فراهم آوردن بستر مناسب جهت اين تحول مهم ، عدم توجه به خواسته هاي جوانان در محيط خانواده ، فقدان ارتباط صحيح و عاقلانه و جهت دار و توأم با تكريم ميان فرزند و والدين ، كمبود محبت و توجه ، عدم آموزش كافي و شرايط محيطي ، سبب آن خواهد شد كه جوانان نه تنها در فرايند هويت يابي و تكميل شخصيت ناموفق باشند ، بلكه با معضلي مضاعف بنام « بحران هويت » مواجه شوند . بي توجهي به پيشينه افتخارآميز ملي ، ميهني و اسلامي كه خود نوعي « هويت جمعي » را سبب مي گردد ، ضعف اخلاق و ارزشها ، غفلت از خانواده بعنوان جزيي از هويت و وجود فرد و … به اين بحران بيشتر دامن مي زنند . پوچ انگاري و آنچه نيهيليسم شمرده مي شود از معضلات شايع دنياي امروز است ، افسردگي ، بي ارزشي ، ضعف در تصميم گيري ، اضطرابهاي فزاينده ، فقدان بصيرت و بينش صحيح نسبت به خويشتن ، بي توجهي به كرامت انساني ، منفي گرايي ، اختلالات شخصيت و … نتايج بي هويتي و بحران هويت است كه هر كدام از آنها مي توانند به تنهايي فرد را به سمت مواد مخدر سوق دهند .
3 ـ رفتارهاي دوران جواني انسان اغلب آميخته با كنجكاوي ، غرور و خودبزرگ بيني است كه هر كدام از اين ويژگيها در صورت ساماندهي صحيح مي تواند سكوي پرش فرد به سمت پيشرفت باشند . اما در بسياري از موارد، ويژگيهاي فوق الذكر نه تنها به تكامل فرد منتهي نمي گردند بلكه خود نقطه شروع انحراف ميگردند . همانگونه كه ضعف اراده و اعتماد به نفس مي تواند منجربه اعتيادگردد ، غرور بيجا و اطمينان بيش از حد و بيمورد به خويشتن ، نيز مي تواند اسباب گرفتاري گردد . بسياري از معتادان در ابتداي آلودگي ، خود را قويتر از آن مي دانسته اند كه با يكبار مصرف و يا مصرف گاهگاهي و تفنني معتاد شوند . كنجكاوي بيمورد و تجربه گرايي هدايت نشده نيز مي تواند به اين لغزش ها كمك نمايد .
4 ـ اگر چه تمام موارد ذكر شده بالا در مجال خود قابل تأمل و مهم مي باشند ، اما اگر ادعا شود كه فقدان بصيرت و آگاهي كامل و ضعف در آموزش و اطلاع رساني ، عاملي است كه در اكثر موارد گرايش جوانان به اعتياد ، حاضر و واجد تاثير است ، سخني به گزاف گفته نشده است . بايد بپذيريم كه اغلب جوانان ما از خطرات ، ويژگيها ، عوارض موادمخدر اطلاع كافي ندارند . حتي در بسياري از موارد از خصوصيات ظاهري آنها نيز آگاه نيستند و آنها را نمي شناسند . مطمئناً وقتي فرد قادر به كسب اطلاعات صحيح و علمي از طريق خانواده ، مدرسه و اجتماع نباشد ، هر چيزي را ولو كاملاً اشتباه و ناصحيح باور خواهد نمود . قاچاقچيان موادمخدر و معتادان حرفه اي نيز از اين ضعف بهره برده و با ارائه اطلاعات ناصحيح و اغواگرايانه ، آنها را به گردابي كه خود نيز در آن گرفتارند ، مي كشانند .
ب : عوامل محيطي و اجتماعي
بررسي كشورهايي كه بيشتر با اعتياد و مسائل مرتبط با آن درگيرند ، نشان مي دهد كه جوامعي كه با « فقر و اختلاف طبقاتي » ، « معضلات متعدد اقتصادي »، « وابستگي سياسي » ، « ضعف سيستم حكومتي و تصميم گيري » ، « فقدان قوانين علمي و كارگشا » ، « وفور موادمخدر و آساني دسترسي به آنها » ، « بي توجهي به هويت و ارزشهاي ملي » ، « كم توجهي به ارزشهاي اخلاقي و ديني » و . . . مواجه اند و نيز كشورها و محيطهايي كه بنا به هر دليلي در آنها « قبح اعتياد » شكسته شده و بدان بمنزله يك امر قبيح و پديده ناپسند نگريسته نمي شود يا به معتادان موادمخدر به عنوان بيمار و مددجو ، نگاه نمي شود و گاه بهره مندي آنان از امكانات و موقعيتهاي ممتاز جامعه از افرادعادي و سالم بيشتر است شرايط براي گرايش جوانان به اين سراب شوم فراهم تر است . جالب اينجاست كه در چنين جوامعي ، گاه الگوهايي به جوانان معرفي و ارائه مي گردند كه خود رسماً و علناً به معتاد و آلوده اند .آمارها نشان ميدهند كه ما بين شيوع جرائم و ناهنجاريهايي چون سرقت ، فحشاء ، خشونت ، تبعيض ، بزهكاريهاي اخلاقي و نيز ناامني هاي اقتصادي ، بيكاري ، مشاغل كاذب و. . . از يك سو و آمار معتادان جامعه از سوي ديگر رابطه اي دو سويه و متقابل برقرار است .
به موارد فوق بايد به دو عامل بسيار حساس و كليدي ديگر كه نقش به سزايي درگرايش افراد به موضوع اعتياد دارند ، توجه ويژه نمود :
1ـ نقش دوستان انسان در فرايند رشد و تكامل و چگونه زيستن او و انتخاب مسير و طريقي كه براي خود برمي گزينند غير قابل انكار است . غفلت و ناآگاهي انسان از اصول و متد علمي « دوست يابي » و ناتواني او در انتخاب دوست خوب ، ممكن است منجر به معاشرت و ارتباط با افرادي شود كه چه بسا شايستگي اطمينان و اعتماد را ندارند . همانگونه كه دوست خوب و فاضل، انسان را به كمال و تعالي رهنمون مي شود ، دوست ناباب و ناشايست او را به حضيض ذلت و خواري مي كشاند . در اين ميان نقش خانواده ها ، كليدي و تاثيرگذار است . والديني كه از ايجاد رابطه صميمانه و منطقي با فرزندان خود عاجزند و نمي توانند در نقش يك دوست واقعي و خيرخواه براي فرزندان خود ظاهر شوند ، والديني كه از شناخت و تامين نيازها و مطالبات فرزندان غافل اند ، والديني كه به شخصيت فرزندان خود بي توجه اند و از تكريم آنان و احترام به نظرات آنها فروگذار ، والديني كه زلال محبت و عاطفه را در بوستان خانه جاري نمي نمايند و فرزندان خود را از اين كيمياي گرانسنگ بي بهره مي نما يند ، والديني كه فرزندان خود را در انتخاب دوستاني صالح و شايسته راهنمايي نمي كنند و از كنترل منطقي و عاقلانه روابط فرزندان خود با اجتماع غفلت مي ورزند و . . . ناخودآگاه فرزندان عزيز خود را به دامان دوستان ناباب و در دام رفقاي بدخواه مي اندازند .
بهرحال آنچه گفتني است آنست كه با هر معتاد و آلوده اي برخوردكني و پاي درد دل او بنشيني ، اگر از هزار و يك دليل براي اعتيادش سخن بگويد ، حتماً از دست دوستان ناباب و نارفيقان ناجوانمرد نيزگلايه مي نمايد . البته نبايد فراموش كرد كه تصميم گيرنده اصلي در انتخاب دوست و رفيق ، خود شخص است و نه ديگري .
2 ـ اگر چه به غلط رسم است كه در هر موردي و در مواجهه با هر معضلي ، همه تقصيرها به گردن دشمنان خارجي و بدخواهان بين المللي انداخته مي شود و همه كاسه كوزه ها بر سرآنها شكسته مي گردد ، اما نقش عوامل خارجي را نيز نمي توان انكار نمود . عاقلانه آن است كه با پذيرش قصورها و تقصيرهاي خودمان و فاكتورها و زمينه هاي خطرساز داخلي ، در كنار آنها از توطئه و نقش علل برون مرزي و ايادي دشمنان در داخل كشور نيز غافل نباشيم . اين موضوع ، همانگونه كه قبلاً نيزاشاره رفت ، در مورد اعتياد نه تنها صادق است ، بلكه كاملاً روشن ، گويا و قابل اثبات است .
واقعيت تلخ دنياي امروز و تاريخ معاصر جهان اينست كه اعتياد و آلودگي افراد به موادمخدر ، توهم زا ، روان گردان و … لقمه چرب و نرم و وسوسه انگيزي است كه اهرمهاي قدرت و سلطه جهاني هرگز نتوانسته اند از آن چشم پوشي كنند . همانگونه كه قبلاً نيز اشاره گرديد ، ورود مراكز قدرت طلبي و دولتهاي استعمارگر و دشمنان انسانيت به عرصه هاي توليد ، توزيع ، قاچاق ، تبليغ و … موادمخدر نشان مي دهد كه اعتياد اهرم و فاكتور مؤثر و كارسازي در جهت تامين منافع شوم و اهداف سلطه طلبانه آنان است و براي رسيدن به اين هدف نيز از هيچ فرصتي چشم پوشي نمي كنند .
ج : عوامل خانوادگي
اگرچه به دفعات و به تناوب در خلال اين نوشتار به نقش خانه و خانواده در جذب افراد به گرداب اعتياد سخن رفته است اما اختصاص سر فصلي جداگانه و خاص به اين موضوع ، تاكيدي است مجدد بر اهميت و حساسيت نقش خانواده در اعتياد فرزندان .
نقش خانواده را از رويكرد و نگاهي ديگر نيز مي توان مد نظر قرار داد :
1 - خانواده هاي پرخطر :
درصد قابل توجهي از معتادان در خانواده هايي رشد و پرورش يافته اند كه ما از آنها بعنوان «خانواده هاي پرخطر» ياد مي كنيم . جمعيت بالا ، فقر ، بيكاري ، طلاق ، ناهنجاريهايي چون كودك آزاري و همسرآزاري و اختلافات زناشويي ، ابتلاء يكي از اعضاء خانواده بويژه والدين به اعتياد ، بي بندوباري اخلاقي و عدم پايبندي و تقيدخانواده به اصول ارزشي ، پايين بودن سطح سواد و معلومات و فرهنگ ، مهاجرت و. . . همگي محيطي پرخطر و آسيب پذيري را در خانواده فراهم مي سازند كه مي تواند منجر به سوق دادن فرزندان بويژه در سنين جواني به دامان اعتيادگردد .
2 - خانواده هاي عادي :
فقدان عوامل خطرساز فوق الذكر در خانواده ، به معناي مصونيت اعضاءآن از اعتياد نيست . بسياري از خانواده هاي علي الظاهر خوب و بسامان نيز در معرض خطرند . نقش كليدي پدر و مادر در ايجاد مصونيت فرزندان غيرقابل انكارست . تبعيض ميان فرزندان ، فقدان روابط صميمانه و سرشار از محبت ميان فرزندان ، بي توجهي به ويژگيهاي دوران بلوغ و جواني فرزندان ، ايجاد محدوديت براي فرزندان در داشتن روابط سالم در خارج از خانه ، عدم هدايت و كنترل فرزندان در انتخاب دوستان شايسته ، آزادي بيش ازحد فرزندان و فرزندسالاري لجام گسيخته ، محدودشدن حضور فيزيكي و عاطفي والدين درمحيط خانه بعلت مشغله زياد و تنگناهاي اقتصادي ، خواسته هاي غيرمنطقي والدين از فرزندان و. . . نيز مي تواند فرزندان را در ابتلاء به موادمخدر مستعد سازد .
8 ) اعتياد و علائم هشدار
حال كه اعتياد در كمين همه ماست و احتمال آلودگي هيچ فردي دور از ذهن نيست ، بايد هشيار باشيم و بروز هرگونه علايم هشدار را ، ولو در نزديكترين دوستان و نيز افراد خانواده خود زير نظر داشته باشيم . البته در نظر داشتن دو نكته اساسي ، ضروري است:
1 ـ قطعاً ، فضاي دوستي ها و رفاقتها و نيز محيط خانواده ها بايستي آكنده و لبريز از اعتماد و اطمينان باشد . ليكن اعتماد بيجا و اطمينان بيش از حد ، نبايد مارا غافل نمايد .
2 ـ بعلت تنوع روزافزون مواد اعتيادآور و ظهور انواع جديد و گاه ناشناخته موادمخدر ، ارائه تابلويي يكسان از تغييرات رفتاري و دگرگوني هاي ظاهري ناشي از مصرف مواد ، دشوار است . ليكن آنچه بدان اشاره خواهد شد ، علايم و تغييرات غالبي است كه در بيشتر موارد اعتياد ديده مي شود .
الف ) تغييرات رفتاري :
هركدام از تغييرات زير در رفتار و عملكرد فردي كه بنا به هر دليل در معرض ابتلاء به موادمخدر مي باشد ، حائز اهميت است :
1 ـ مراودات و معاشرتها و رفاقت هاي مشكوك با افراد ناشناخته
2 ـ شب نشيني هاي مكرر و تأخيرهاي ناموجه در مراجعت به منزل
3 ـ پنهان كاري و حركات مشكوك و همچنين دروغگويي
4 ـ عدم ثبات خلقي و تغييرات جديد و قابل توجه در اخلاق فرد
5 ـ افزايش غيرموجه هزينه هاي فرد
6 ـ گوشه گيري و انزوا ، افسردگي ، اضطراب ، تحريك پذيري ، ضعف اراده
7 ـ اختلالات خواب واستفاده بيش از حد از داروهاي خواب آور
8 ـ مصرف سيگار و مواد دخاني و يا تغيير واضح در الگوي مصرف سيگار
9 ـ كاهش محسوس فعاليتهاي فيزيكي و توان جسمي
10 ـ اجتناب از فعاليتهاي گروهي و امور اجتماعي
ب ) تغييرات ظاهري و فيزيكي :
طيف علايم جسمي مصرف موادمخدر ، بسيار گسترده و پيچيده است . البته علائم مورد اشاره ، به تنهايي و بدون دلايل و مستندات ديگر ، دال بر اعتياد فرد نيست .
1 ـ كاهش اشتها و كاهش وزن
2 ـ زردي چشم ها و رنگ پريدگي
3 ـ تنگي نفس و بوي بد دهان
4 ـ اختلال حواس پنچگانه
5 ـ خارش پوست بدن
6 ـ برافروختگي صورت و چشمها
7 ـ كوچك شدن مردمك چشمها
8 ـ يبوست
9 ـ ضعف چشمها
10 ـ اختلال تكلمي
11 ـ تغييرات دندانها و لب ها
12 ـ كاهش فشار خون
13 ـ اختلال حافظه و حواس پرتي
14 ـ آشفتگي و پريشاني ظاهري
منبع: ارسال مقاله توسط عضو محترم سايت با نام کاربري : talebpour1353
/س