|
کودکان، زمينهاي آماده
-(4 Body)
|
کودکان، زمينهاي آماده
Visitor
425
Category:
دنياي فن آوري
«سيتر» يکي از متفکران حوزه مطالعات اجتماعي ميگويد: «پدران و مادران، معلماني هستند که در مشکلترين مدرسه دنيا يعني مدرسه آدمسازي خدمت ميکنند. مدرسهاي که خود پدر و مادر، مدير، معلم و مستخدم آن هستند و تعطيلات، ارتقاي مقام و حقوقي ندارند. مدرسهاي 24 ساعته و 365 روزه که دست کم 18 سال براي هر بچهاي خدمت ميکند. علاوه بر اين مدرسهاي با 2 رئيس که با وجود اين مشکلات بسياري پيش ميآيد و اين سختترين، پراضطرابترين و پرزحمتترين کار ميباشد که احتياج به حد اعلاي حوصله، گذشت، خوشاخلاقي، کارداني، علاقه، آگاهي و دانش دارد.» وجود فرزندان توانمند و تدبيرساز دليلي مهم و بزرگ از شکل دادن مثبت بچهها توسط والدين ميباشد. در پدران و مادران بايد نيرو، ظرفيت و قابليتي نهفته باشد که موجبات حرکت مؤثر و مفيد بچهها را فراهم کند. در هر حال، وظيفه پدر و مادري حتي در زماني که فرزندي سر به راه داشته باشند کار بسيار دشواري است. مثلاً با يک بچه گستاخ چه بايد کرد. وقتي پسر يا دخترتان در برابر سادهترين درخواستها و معموليترين حرفهايتان حاضرجوابي ميکند يا از سر لجبازي حرف نميزند يا با سر جواب منفي ميدهد و شانه بالا مياندازد، چه عکسالعملي نشان ميدهيد؟ در حقيقت، علت گستاخي بچهها در اغلب اوقات براي جلب توجه، محک زدن مهارتهايشان در جر و بحث و يا تلاش جهت تسلط يافتن بر شما، دوستان و يا معلمانشان ميباشد. استفاده از واژههايي که ديگران را عصباني و يا ناراحت ميکند، به بچهها احساس غرور ميبخشد. با اين حال نبايد تمامي رفتارهاي گستاخانه عملي از روي مبارزهطلبي تلقي شود. زماني که خواستههاي بچهها با نظر و اقتدار والدين تعارض دارد، آنان احساس نوميدي ميکنند. البته وقتي به کودکان خود ميگوييد تا کاري را انجام دهند و يا محدوديتهايي را برايشان اعمال مينماييد، بايد که انتظار مقداري غر و لند را داشته باشيد. شما زماني که با بچههايتان مؤدبانه رفتار مينماييد، متقابلاً آنان نيز تمايل فوقالعادهاي به احترام نشان دادن از خود بروز مينمايند. بر عکس، اگر همسر، ديگر فرزندان و يا دوستانتان را بيقدر و مقدار سازيد، به او ياد خواهيد داد که رنجاندن ديگران با استفاده از کلمات آزاردهنده کار خوب و شايستهاي است. توجه داشته باشيد که حتي نوزادان نيز هر آنچه را که ميبينند تقليد مينمايند. يکي از مؤثرترين راهها براي آموختن رفتار صحيح به بچهها اين است که هر گاه بر طبق نظر شما حرفي زد و يا عملي کرد، او را تشويق نماييد. فرزندانتان را به خاطر تعارف کردن، فروتنانه گوش دادن و يا گفتگوي مؤدبانهاش تحسين نماييد و هنگامي که تلاش دارد تا در شرايطي دشوار جلوي زبانش را بگيرد و يا رفتارش را کنترل نمايد، بياعتنا نباشيد و به او نشان دهيد که قدردان تلاشش هستيد. زماني که بچهها عصباني هستند و احساس ميکنند حقشان ضايع شده و يا نسبت به آنان بياعتنا هستيد، پرخاشگر ميشوند. اين نوع بروز احساسات پايدار نميباشد. بنابراين شما نبايد حرفهاي آنان را به دل بگيريد. در عوض بايد به آنها توضيح دهيد که چنانچه بدزبان باشند ديگران فکر ميکنند به حقوقشان تجاوز شده، ناراحت شده و احساساتشان جريحهدار ميشود. تأثيرات منفي واژههايي را که بچهها به شما يا اطرافيان نسبت ميدهد به آرامي توضيح و تذکر دهيد. چرا که حتي يک کودک سه ساله نيز هنگامي که به او ميگوييد احساسات شما را جريحهدار کرده، اين موضوع را درک مينمايد. تجربه نشان داده است که اکثر تنبليها در بچهها به علل عاطفي ميباشد. اين نوع بچههاي تنبل به لحاظ جسمي، سالم و داراي هوش کافي ميباشند. اما کار و فعاليت خواسته شده از آنان، متناسب با ذوق و نيازهاي آنان نميباشد. هر نوع تلاشي بايد در بچهها مختصر علاقهاي ايجاد نمايد و گرنه فعاليت برايشان دشوار خواهد بود و به تنبلي مبدل خواهد شد. علت اين عدم علاقه ميتواند اضطراب، تناقض، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، حسادت، ترس، سرکوفت و تنبيه، عدم بروز قابليتها، خيالپروري و تهديد عاطفي در برابر پدر و مادر يا معلمين باشد. عدم تفاهم پدر و مادر، حسادت ميان برادران و خواهران، احساس عدم امنيت عاطفي يا احساس گناه، بچهها را پرخاشگر يا تنبل ميسازد. اين گونه موارد از دلايلي هستند که بچهها را ناتوان از دقت مداوم ميسازند. البته بايد توجه داشت که کودکان شيطان و بازيگوش، تنبل نيستند بلکه بد عمل ميکنند يعني که به آنچه در کلاس درس گفته شده و ميشود دقت نمينمايند. شيطنت در سنين مختلف متفاوت ميباشد و در سن 6 ـ 7 سالگي امري عادي است. آنچه که عادي نيست انتظار آرامش از کودکان در اين سنين ميباشد. براي مبارزه با پرحرفي و شيطنت بچهها در اين سن، آنان را به پيشرفت در کارهايشان اميدوار نماييد و آنها را تنبيه نکنيد چرا که باعث تشديد شيطنتشان ميشود. کودکان باهوشي که خوب درس نميخوانند، ممکن است با خانوادههاي خود درگير شوند و حتي براي مقابله با آنها (لجبازي کردن) سعي نمايند در کارهايشان موفق نباشند و به نحوي در خانه و مدرسه خلافکاري و نافرماني خود را به نمايش در آورند. علل رنجش بچهها از والدين ممکن است: 1ـ مدام شاهد نزاع والدينشان باشند و ناخواسته هر دفعه مجبور باشند تا جانب پدر يا مادر را بگيرند. 2ـ تولد نوزاد جديد که بچه سعي ميکند با درس نخواندن و لجبازي کردن جلب توجه نموده و از والدين خود بدين نحو انتقام بگيرد. 3ـ کمبود محبت در دوران کودکي نيز ميتواند يکي از دلايل تنبلي بچهها در مدرسه باشد. نکته ديگر اينکه هرگز ديگران، اعم از خواهر و برادر و کودکان و نوجوانان ديگر را به رخ فرزندان خود نکشيم و بر تواناييهاي آنان و نقاط ضعف فرزندان خود انگشت نگذاريم. همه پدر و مادرها بايد بدانند که اولاً همه بچهها مثل هم نيستند، ثانيا همه بچهها هم نقطه ضعف دارند و هم نقطه قوت. پس به هوش باشيم تا با بزرگ کردن ناتوانيهاي فرزند خود و تواناييهاي ديگران موجب نشويم که فرزندمان احساس خودکمبيني و حقارت نمايد، اعتماد به نفسش را از دست بدهد، نسبت به تواناييهاي واقعي خود بياعتماد شود و به تواناييهاي خدادادهاش بيتوجهي نمايد و بسياري از تواناييهاي بالقوه خود را فعليت نبخشد و ... جلوگيري از دعواها و جار و جنجالهاي خانوادگي که باعث عصبانيت ميشود، هميشه امکانپذير نيست و به همين دليل لازم است به فرزندان خود روشهاي کاهش برخوردها را ياد بدهيد. چرا که در اين صورت، وي زمان بيشتري را براي فکر کردن و تصميمگيري در مورد مسائل را داشته و ميتواند به سرعت عکسالعمل نشان بدهد. زماني که بچهها با صداي بلند فرياد ميزنند، ميتوانيد به آنها فرصت کافي بدهيد تا از حالت خود فاصله بگيرند. حالتي که در بسياري از مواقع ميتواند مانع خشونت بچهها بشود. چنانچه بچه شما ميتواند و قادر است چنين کاري را انجام بدهد، بنابراين ميتوان گفت وي در موقعيتي قرار دارد که قادر است به جاي عصباني شدن و منفجر شدن، مشکل خويش را به کمک ديگران و به آرامي حل کند. يکي از روشهايي که به بچهها کمک ميکند، صحبت کردن صريح و روشن با آنهاست. صحبت راجع به اينکه وقتي عصباني ميشويد، چه ميکنيد؟ شايد توضيح دادن اين مطلب که بعد از عصبانيت، قدم زدن در تنهايي و يا با دوستي درد دل کردن، تا چه حد شما را آرام ميکند، در او تأثيرات مثبتي داشته باشد، اما بعضي اوقات حتي بهترين والدين هم در زمينه تعليم و تربيت فرزندان خود دچار مشکل ميشوند. اگر شما سريعا کنترل خود را از دست داده و عصباني ميشويد، ناخودآگاه از کوچکترين حرکت عادي فرزندتان به تنگ ميآييد و بر سرش داد ميکشيد، در چنين وضعيتي، سعي کنيد نفس عميقي بکشيد و چنانچه ضروري است از اتاقي که فرزندتان در آن است خارج شويد. چند دقيقهاي به خودتان فرصت بدهيد تا کاملاً آرام بشويد. سپس به نزد فرزندتان برگرديد و به آرامي با او حرف بزنيد. به خاطر داشته باشيد مادامي که بتوانيد به فرزندانتان ياد بدهيد چگونه احساسات خود را کنترل نمايند، فرزنداني آرامتر و صبورتر خواهيد داشت. و نيز بايد اين را بدانيد که برخي از کودکان هميشه زودتر از ديگر بچهها عصباني ميشوند. و برخي از آنها اصولاً مدتها طول ميکشد که بپذيرند عصباني شدهاند! اما تمامي بچهها بايد بتوانند و بايد ياد بگيرند عصبانيت خويش را تنها به طريقي که به خود و يا ديگران صدمهاي نرسانند، بروز نمايند. اگر بچهاي خجالتي داريد بايد بدانيد که يک کودک خجالتي از ساير افراد هراس دارد اما شما نميتوانيد دائما آنها را تحت حمايت خود قرار بدهيد. شما بايد به کودک خود شهامت برخوردهاي اجتماعي را بدهيد. طبيعيترين عکسالعمل اين است که کودک را در آغوش بگيريد و اطمينان دهيد که او را هرگز ترک نميکنيد. خجالتي بودن، عکسالعمل افراد در برابر ترس ميباشد و هدف از اين رفتار، کم کردن تماس با موضوعي است که سبب ترس ميشود. تماس با افراد را ميتوان با عقب رفتن يا پنهان شدن در يک گوشه و يا از نظر رواني با ناديده گرفتن و اجتناب از آنها کم کرد. بچه خجالتي اغلب از روشي مانند اجتناب از نگاه کردن به افراد غريبه و صحبت نکردن با آنان استفاده ميکند. کودکاني که کمي خجالتي هستند در برابر ساير افراد رفتار متفاوتي دارند و نيازمند محيطي متفاوت با ساير کودکان هستند. ايجاد زمينههاي مناسب توسط پدر و مادر ميتواند بچه را به يک خودباوري برساند تا کمتر دچار اين احساس بشود. البته اين به آن معنا نيست که آنها فاقد اعتماد به نفس هستند بلکه خجالتي بودن آنان به مرور زمان و با تربيت درست از خودباوري آنان ميکاهد. بچههاي خجالتي و درونگرا نه تنها فاقد حس اعتماد به نفس نيستند بلکه خود را بسيار هم دست بالا ميگيرند اما معمولاً بزرگترها به کودکاني که برونگرا و به اصطلاح شيرينزبان هستند و يا با ساير کودکان بازي ميکنند بيشتر توجه داشته و از اين طريق رفتار اجتماعي اين کودکان به واسطه توجه بزرگترها تقويت ميشود. اگر کودکان خجالتي به اندازه ساير کودکان مورد توجه قرار نگيرند، در چنين حالتي حس اعتماد به نفس در آنان تضعيف ميشود. شما ميتوانيد با در نظر گرفتن حس درونگرايي بچههايتان و شدت و ضعف آن، با تشويق کارهاي خوب آنان، حس اعتماد به نفس را در بچهها تقويت نماييد. در سنين بچگي، آنان بايد فعاليتهاي گروهي داشته و با افراد متفاوت در تماس باشند. البته پدر و مادرهاي درونگرا نيز نياز دارند در فعاليتهاي اجتماعي بيشتر شرکت کنند. هميشه يادمان باشد که: «ما الگوهاي کودکانمان هستيم.» براي بچههايمان رفتار ما بسيار مهمتر از گفتارمان ميباشد. راههاي بسياري براي کمک به بچههاي خجول وجود دارد. در سالهاي قبل از دبستان وظيفه پدر و مادر است که امکان ملاقات با ديگران، کودکان ساير خانوادهها، همسايهها و ... را در اختيار بچه قرار دهند. افراد غريبه ميتوانند تجربيات بيشتري را در اختيار بچهها قرار دهند. رفتن به کلاس آمادگي يا مهد کودک ميتواند مرحله مهمي از زندگي يک کودک خجالتي محسوب گردد. اگر بتوان فرآيند پيوستن کودک به جمع را به تدريج انجام داد، نتيجه بهتري حاصل خواهد آمد. رفتار شما با يک کودک خجالتي بايد آرام و ملايم باشد. اگر چه خيلي خجالتي بودن اصلاً خوب نيست اما کمي خجالتي بودن اصلاً بد نيست. بعضي از بچههاي خجالتي داراي حس شايستگي دروني هستند و ميتوانند کاري را که ميخواهند انجام بدهند، با هر کس که بخواهند دوست شوند و کارها را بدون نياز به کمک ديگران انجام دهند. براي اين کودکان، خجالتي بودن يک راهبرد است که به آنها شانس تشخيص موقعيت را ميدهد. لازم است پدرها و مادرها در برخورد با فرزندان خود حس اعتماد به نفسشان را ستايش کنند و به آنان جايزه بدهند و با رفتار صحيح خانوادگي و اجتماعي الگوي مناسبي براي آنان باشند. در هر حال، خانواده اولين پايهگذار شخصيت و ارزشها و معيارهاي فکري افراد بوده که نقش غير قابل انکاري در تعيين سرنوشت، سبک و خط مشي زندگي دارد و اخلاق، صحت و سلامت رواني بچهها در گرو سلامت رواني خانواده ميباشد. واکنش بچهها نسبت به محيط خود واضح است که تحت تأثير موازين اجتماعي و فرهنگي گروهي است که در ميان آنها بزرگ شده است. از آنجا که خانواده خود يک واحد اجتماعي محسوب ميشود و ارزشها و معيارهاي اجتماعي از طريق آن به کودک منتقل ميشود به لحاظ تأثير محيط اجتماعي بسيار بااهميت است. خانواده نخستين محيط زندگي کودک است و الگوي کوچکي از اجتماع به شمار ميرود. چنانچه بچهها از خانوادههايشان محبت ببينند و به محبت بزرگترها اطمينان داشته باشند، همواره به عواملي که موجبات آسايش و استراحت آنها را فراهم ميآورند اعتماد خواهند داشت. در غير اين صورت، اين اعتماد از کودک سلب آمده و محيط و افراد براي او ناراحتکننده و خطرناک خواهد بود و او در اضطراب به سر خواهد برد. ناکاميها، احساس ناايمني و تعارضات شديدي که کودک در حال رشد از آنها رنج ميبرد و عدم تأمين نيازهاي مادي و معنوي از موجبات پريشاناحوالي کودکان و نوجوانان ميباشد. خانوادهاي که هيچ گونه احساس نزديکي ميان افراد آن نيست و افراد خود را تنها ميبينند، هميشه چشم به زندگي ديگران داشته و رفتارشان به گونهاي است که گويي هيچ کس را به حساب نميآورند. کشف نيازها و شناسايي شخصيت کودکان و نوجوانان، تأثيرات بسيار مثبتي در آنان به وجود ميگذارد. محبت، تفاهم و حس همدردي براي کودکان به همان اندازه مهم است که تأمين نيازهاي فيزيولوژيک آنان. به همين دليل است که گفته ميشود محبت و مراقبتهاي مادر، اولين حس اعتماد طفل به جهان خارج را به وجود ميآورد. ناسازگاريهاي عاطفي شديد، پيشرفت کودکان را در مدرسه و رفاه اجتماعي آنان را مختل ميسازد. ارضاي تمايلات باطني و خواهشهاي رواني کودکان و پرورش درست آنها از اساسيترين مسائل تربيتي و پرورشي ميباشد. روابط نادرست والدين با کودک از نظر مهرورزي و عاطفي، ضعف احساس پيوستگي ميان اعضاي خانواده، عدم احساس حمايت و امنيت و پذيرش در نزد والدين به همراه سختگيريهاي افراطي آنان، کمبود اقتدار پدر و يا ضعف و افراط در آزاديها از عوامل مهم انحراف بچهها محسوب ميشوند. به بيان ديگر هر گونه اختلال در کيان خانواده باعث خواهد شد که تأثيرات مخربي در روحيه کودکان به جا گذاشته و موجبات انحراف آنان از قوانين و مقررات لازم و پسنديده جامعه فراهم آيد. کودکان در همان سنين پايين هم داراي هوش و ذکاوت فراوان ميباشند به گونهاي که حتي قدرت فراگيري مسائل را به مراتب بالاتر از بزرگسالان دارا هستند. بنابراين اين وظيفه مهم، حساس و خطير خانواده است که بايد موظب باشد چه چيزي به او ميآموزد: «هر کودک به مانند زميني است که از هر لحاظ آماده بذرافشاني است.» بايد دقت شود که چه نوع بذري در اين زمين کاشته ميشود. منبع: ماهنامه پيام زن
|
|
|