بحث ما دربارهى سوء ظن در خانه است . سوء ظن يك مرض مهلكى براى انسان و چيز مخربى براى خانه است . شايد چيزى مخربتر از سوء ظن براى بناى خانواده نداشته باشيم لااقل از جمله آفات بزرگ اين بناى مقدس است .
منشأ سوء ظن
سوء ظن از وسوسهى فكرى پيدا مىشود . شيطان گاهى مسلط مىشود بر عقل انسان و در اين صورت يك متقلب متظاهر منافق پشت هم اندازى از كار در مىآيد . و بعبارت ديگر يك شيطان انسى است و شيطان ، عقل او را استخدام مىكند و » مىبرد آن جا كه خاطر خواه اوست « و لذا هميشه در فكر اين است كه ديگران را بدبخت كند .
گاهى شيطان بر دل انسان مسلط مىشود و در آن صورت از نظر قرآن يك بتپرست به تمام معنى مىشود يعنى تمام دل او را هوى و هوس مىگيرد و يك آدم فاسق و فاجرى مىشود و بقول قرآن يك آدم عابدى است اما براى شيطان نه براى خدا . مشرك مىشود مىشود آن هم بشرك شيطانى . در سورهى يس مىخوانيم :
) الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين ( (1)
اى بنى آدم ! مگر در ازل با هم معاهده نكرديم كه شيطان پرست نباشى ؟ چرا شيطان پرست شدى ؟ و اين آيه كه مىگويد شيطان پرستى به چه كسى مىگويد ؟ به كسى كه شيطان دل او را استخدام كرده باشد محبت خدا را از دل او برده باشد و القائاتى كه بر دل او مىشود شيطانى باشد نه رحمانى .
گاهى هم شيطان بر قوهى خيال انسان مسلط مىشود كه به آن وسوسه مىگويند و به آن شخص وسواسى گويند . اين وسوسه دو قسم است : يك قسم وسوسهى فكرى است كه امروز مورد بحث ماست و يك قسم هم وسوسهى عملى است يعنى همان وسواسىها كه بعض اوقات در ميان مقدسين پيدا مىشوند . مثل اين كه در طهارت و نجاست ، نماز و روزه و بالاخره عباداتش وسوسه دارد . كه اين بحث آيندهى ماست كه ان شاء الله به خواست پرودگار عالم و لطف بقية الله عليهالسلام مطرح مىكنيم . بالاخره اگر شيطان مسلط بر قوهى خيال شد يك حال وسوسه گرى براى انسان پيدا مىشود . گاهى اين وسوسه مربوط به فكر است و گاهى مربوط به عمل . اگر مربوط به فكر بود يك افكار باطل مزخرفى بر او حكمفرما مىشود و اگر مربوط به عمل شد يك اعمال باطلى يك اعمال مزخرف و بيهودهاى از او سر مىزند . اولى وسوسهى فكرى و دارندهى آن وسواسى در فكر است . دومى وسوسهى عملى و دارندهى آن وسواسى در عمل است . و هر دو خيلى خطر دارد كه بايد بگوئيم از همه چيز خطرش بالاتر است . تسلط شيطان بر قوهى خيال انسان و ايجاد يك حالت وسوسه ، چه وسوسهى فكرى يا عملى ، از نظر امام صادق عليهالسلام يك نوع ديوانگى است .
شخصى آمده بود خدمت امام صادق عليهالسلام تعريف ديگرى را مىكرد ؛ خيلى تعريف كرد از جمله عقل او را هم تعريف كرد اما در ضمن گفت يابن رسول الله وسواسى هم هست . حضرت تبسم كردند يعنى تبسم مسخره آميز يعنى تو تعريف او را كردى اين چه عاقلى است كه وسواسى است ؟ بعد فرمودند اين تابع شيطان است اگر هم از خودش بپرسند اين كارهاى تو شيطانى است يا رحمانى جواب مىدهد شيطانى است . و لذا از نظر روانشناسها ، از نظر امام صادق عليهالسلام وسوسه چه در فكر چه در عمل يك قسم از جنون است .
آثار وسوسه :
1- منفى بافى
وسوسهى فكرى خطرها دارد كه از جملهى آنها اين است كه انسان منفى باف مىشود.بعضيها در خودشان ، در ديگران مثبتات را نمىتوانند ببينند آنچه مىبينند منفيات است كه چه چيزهايى را ندارد . درصدد اين نيست چه امتيازهائى دارد و درصدد اين است كه چه عيبهائى دارد. هميشه مىرود روى عيب خودش ، رفيقش ، جامعهاش و اين خيلى خطرناك است و بسيار هم پيدا مىشود.
اثر ديگر اين كه اگر حال منفى بافى برايش پيدا شد ديگر نمىتواند ترقى كند ؛ رشد پيدا كند . گناه آن هم بزرگ است . منفى باف نظير مگس است زيرا مگس اگر در يك باغى از گل باشد مىگردد جاى كثيفى پيدا كند آن جا بنشيند . مثلا بدن شما تميز باشد مگس با آن كارى ندارد . اما اگر جاى زخمى ، يا جراحتى در بدن باشد مگس آن جا مىنشيند. بعضى از انسانها مثل مگس هستند اگر منفى بافى براى آنها ملكه شود بنابر قانون تجسم عمل افعالش براى او ملكه مىسازد . ملكه براى او هويت مىسازد و در روز قيامت بصورت يك مگس وارد صف محشر مىشود .
به همهى شما مخصوصا به خانمها سفارش مىكنم مواظب باشيد منفى باف نباشيد مواظب باشيد مثبتات شوهرتان را ببينيد . به آقايان مىگويم مواظب باشيد مثبتات خانمتان را ببينيد . دنبال اين نباشيد يك نقصى از او پيدا كنيد . بلبل باشيد . هميشه روى گل بنشينيد . دنبال گل باشيد . دنبال نقاط مثبت باشيد . مگس نباشيد و دنبال كثافت ، عيبها نرويد . انسان معمولا بىوفاست . شما اگر يك عمر خوبى به خانمت بكنى اما يك روزى يك دادى سر او بزنى تمام آن خوبيها فراموش مىشود. اين خانم اگر يك زن خانه دارى باشد ، يك زن شوهردار و بچهدارى باشد يك عمر خوبى كند اما يك روز كه نشد آن گونه كه شوهرش مىخواهد بشود شوهر كه وارد خانه مىشود همه چيز را فراموش مىكند و رفتار او عوض مىشود و اين سرچشمه مىگيرد از اين كه انسان وفا ندارد اتفاقا قرآن هم از انسان گله دارد مىفرمايد :
) قتل الانسان ما اكفره ( (2)
مرده باد اين انسان كه چقدر بىوفاست . بنابراين تقاضا دارم منفى باف نباشيد .
2- بىنشاطى
يكى ديگر از آثار وسوسهى فكرى اين است كه انسان از زندگى خسته و بىنشاط مىشود و به فكر اين است كه چرا به اين دنيا آمد و اگر بىدين باشد ، خدانشناس باشد به فكر خودكشى مىافتد . اين خودكشىها كه بعض اوقات پيدا مىشود و در ممالك غربى خيلى ديده مىشود از اين جا سرچشمه مىگيرد يعنى وسوسهى فكرى دارد مىنشيند فكر مىكند فكرش به جايى نمىرسد وقتى فكر به جائى نرسيد از زندگى خسته مىشود خودكشى مىكند .
اين سؤالى است كه بعضى جوانها دارند كه ما براى چه به دنيا آمديم ؟ منشأ اين سؤال از نظر روانشناسها وسوسهس فكرى است . نشاط ندارد . از زندگى خسته است . سردرگمى دارد . نمىداند براى چه به دنيا آمده است . وقتى هم كه در فراخور فكرش براى او صحبت كنى كه براى چه به دنيا آمدهاى آن وسوسهى فكرى نمىگذارد قانع شود . بعد دو دفعه مىگويد اين كه نشد ! اگر ما نيامده بوديم بهتر نبود؟ !
يادم نمىرود يك نويسندهاى يك جملهى خوبى گفته بود . گفته بود يك روز صبح از خواب بيدار شدم . به اندازهاى بىنشاط و نگران بودم گفتم اى واى يك روز ديگرى هم در جلو دارم . مىگويد اتفاقا روزنامهاى در جلو من بود دو مطلب را در روزنامه ديدم كه ضد يكديگر بودند و عجيب بود . يكى اين بود كه كسى خودكشى كرده بود اما عجيب خودكشى كرده بود . زخم معده داشته و كارد زده شكم خود را پاره و معده را بيرون كشيده انداخته دور و گفته مىخواهم يك دقيقه بدون تو زندگى كنم . پس از يك دقيقه مرده است . مىگويد آن طرف روزنامه را ديدم كه خانمى مقالهاى دارد مىگويد الحمدلله صبح به صبح كه از خواب بيدار مىشوم يك روز با نشاطى را در پيش رو دارم . خدا را شكر مىكنم كه عمر به من داد و توانستم يك روز ديگرى هم در پيش رو داشته باشم . اين نويسنده مىگويد من فكر كردم كه اين نشاط اين خانم و آن خودكشى ديگرى و اين بىنشاطى و غم و غصهى من از كجا سرچشمه مىگيرد. ديدم همه از اين است كه وسوسهى فكرى دارم يعنى به عبارت ديگر از خستگى و نفهميدگى در زندگى است و اثر وسوسهى فكر است .
3- بدگمانى
اثر مهمتر از اين دو اثر سوء اين است كه اگر انسان وسوسهى فكرى داشته باشد سوء ظنى مىشود اول سوء ظن به خانه است و بعد سوء ظن به اجتماع و كمكم سوء ظن به خدا ، پيغمبر ، قرآن و ائمهى طاهرين عليهمالسلام پيدا مىكند و بالاخره همين سوء ظن او را كافر مىكند . سوء ظن از شيطان است و شيطان به كم قانع نيست اما از كم شروع مىكند و وقتى او را رها مىكند كه به هفت طبقه جهنم برساند آن وقت انسان را رها مىكند و او را مسخره كرده مىگويد خودت به اين جا آمدى چه كار به من دارى ؟ وسوسهى فكرى كه انسان را سوء ظنى كند اين چنين است اول از كم شروع مىشود اما اين كم زياد مىشود و به سوء ظن به خدا و پيغمبر و قرآن و ائمه طاهرين عليهمالسلام مىرسد .
خطرات سوء ظن
خطر بزرگى كه سوء ظن دارد اين است كه بعض اوقات موجب تفسيق مىشود يعنى آن سوء ظنش ، آن وسوسهى فكريش طرف را بد جلوه مىدهد . وقتى تفسيق آمد تكفير مىآيد و وقتى تكفير آمد جواز قتل يا وجوب قتل مىآيد . بعض اوقات مىبينيم جوان متدين است ، انقلابى است اما سوء ظنش نفسيق آورده است حتى به علما و بزرگان ، تكفير آورده و آن تكفير جواز قتل يا وجوب قتل آورده است عالم بزرگى را كشته است بخاطر سوء ظنى كه داشته است . خيال نكنيد كه وضع عادى است . اين سوء ظنى كه از وسوسهى فكرى سرچشمه مىگيرد بعض اوقات به يك ديوانگىهاى عجيبى مىرسد . مخصوصا اگر سوء ظن در خانه پيدا بشود و مثل اين كه آقا به خانمش سوء ظن دارد العياذ بالله ، گناهش خيلى بزرگ است . مثلا مردى در كوچه سرفه مىكند آقا سوء ظن پيدا مىكند و به خانم مىگويد اين با تو بود . يك ديوانهى بتمام معنى مىشود . يا مثلا آقا در صف نانوائى معطل شده است زن در خانه مىگويد به خانهى زن دوم رفت . وقتى مىآيد دادش بلند كه كجا بودى يك ديوانگى بتمام معنى .
در بين مردم مشهور است و نظير آن را در بين انسانها فراوان ديدم . مىگويند يك زن و شوهرى روى پشت بام خوابيده بودند . مىدانيد كه كهكشان راه شيرى مثل يك راه رو به قبله در آسمان نمايان است و در بين مردم مشهور است به راه مكه . مرد از زن پرسيد اين چيست ؟ زن جواب داد مىگويند راه مكه است و اگر حاجيها راه را گم كنند از اين راه پيدا مىكنند . با شنيدن اين جواب بلند شد و با تازيانه به اين زن حمله كرد كه معلوم مىشود زير سرت بلند است ! معلوم مىشود يك فكرى دارى مرا اين جا خواباندى تا حاجيها بيايند مرا بكشند و تو شوهر دوم كنى ! ممكن است اين واقعيت نداشته باشد اما يك آقائى به من مىگفت كه يك كسى كه وسوسهى فكرى داشت و خانمش هم وسوسهى عملى هر دو آمده بودند نزد من . رو كردم به خانم كه وسوسهى عملى در طهارت و نجاست داشت . گفتم توى وسواسى اگر شش ماه حرف مرا بشنوى و بىاعتنائى بكنى ريشهى اين وسوسهگرى از دل تو كنده مىشود . ديدم شوهر اين زن يك حال عجيبى پيدا كرد و حاضر نشد كه من طبابت وسوسهى فكريش را بكنم بلند شد رفت . بعد از مدتى يك تلفن كرد و گفت فهميدم به خانم من چه گفتى ! گفتى خانم برو طلاقت را بگير بيا به من شوهر كن . شش ماه اگر زير نظر من باشى خوبت مىكنم ! يك ديوانهى بتمام معنى كه نظيرش زياد است . زن سوء ظن به شوهر دارد يا مرد به خانمش سوء ظن دارد دست او را كج مىداند ، اگر مثلا يك اسكناس از جيب او گم شود و يا خرج كند و فراموش كند به گردن خانم مىگذارد اول دزدش مىداند ، اول جنايتكارش مىداند و بالاخره اول بىعفتش مىداند و بعض اوقات هم بىحيائى به آن جا مىرسد كه به رو مىآورد . همچنين خانم چنين برخوردهائى با شوهر مىكند. گناه به اندازهاى بزرگ است كه قرآن مىفرمايد :
) لا تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا ( (3)
اى انسان ! بىعلم حرف نزن متابعت از مظنه نكن ؛ سوء ظن به ديگران نداشته باش . زيرا اين سوء ظنها ، اين گمانها ، اين گفتهها ، اين افكار غلط در روز قيامت از گوش تو ، از چشم تو ، از زبان تو و حتى از دل تو سؤال مىشود و دل تو عليه تو شهادت مىدهد ؛ اعضاء و جوارح تو عليه تو شهادت مىدهند . يعنى يك آقا سوء ظن دارد به خانمش اما تودار است حرفش را مىخورد به خانمش نمىگويد ؛ به كسى نمىگويد همين را در روز قيامت مىآورند محشر و دلش عليه او شهادت مىدهد مىگويد تو بودى كه به خانمت گمان بد بردى چرا ؟ مگر اسلام نگفته بود گمان بد نبريد ؟ مسلمان بايد پيروى از علم كند نه مظنه و گمان ؛ نه ظن و تخمين . آدمهاى سوء ظنى مسلمان حقيقى نيستند . قرآن مىفرمايد :
و ظننتم ظن السوء و كنتم قوما بورا ( (4)
آن ملتى كه هلاك مىشود ، دنيا و آخرتش نابود مىشود ، آن ملتى است كه به يكديگر سوء ظن داشته باشند . و اتفاقا يكى از مصيبتهائى كه در انقلاب پيدا شده است . مخصوصا در ميان حزب اللهىها همين سوءظنهاست كه نود و نه درصد آنها مطابق واقع نيست . مرگ بر آن كسى كه مثل كرم ابريشم در مظنهى خودش ، در تخمين خودش ، در گمان غلط خودش مىتند تا خفه شود . من تقاضا دارم اگر مردى در مجلس ما ، زنى در مجلس ما سوء ظنى باشد اين آيه را هميشه در نظر داشته باشد كه هر گاه گمان بد در ذهنش آمد بگويد خدا گفته است :
) قتل الخراصون - الذين هم فى غمرة ساهون ( (5)
مرگ بر كسانى كه در مظنهى خود ، سوء ظن خود ، گمان خود نظير كرم ابريشم مىتنند تا خفه شوند . روايت است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به كعبه نگاه كردند و گفتند كه اى كعبه تو خيلى احترام دارى اما احترام مؤمن از تو هم بيشتر است براى اين كه خدا حرام كرده است از تو يك چيز را ولى از مؤمن سه چيز را : خدا حرام كرده است براى مؤمن كه كسى او را بكشد و يا مال او را ببرد و حق ندارد كسى سوء ظن به مؤمنى ببرد . (6) شما را بخدا قسم ببينيد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آدمكشى و مال مردم خورى و سوء ظن را كنار يكديگر قرار داده است . معلوم مىشود خيلى گناه بزرگى است مخرب خانه است . خداى ناكرده اگر شما سوء ظن به خانم خود داشته باشى و يك جمله به خانم عفيفت بگوئى معلوم است كه خانم هر چه هم گذشت داشته باشد اين جمله از دلش بيرون نمىرود . معلوم است اگر به يك خانم عفيفى راجع به عفتش يك جمله بگويند اين جمله نه تنها محبت را از بين مىبرد بلكه درخت نفرت را در دل اين خانم مىكارد . همچنين خانمها . يادم نمىرود يك خانم سوء ظنى كه شوهرش گفته بود من امشب كار پيدا كردم و مجبور شدم يك ساعت دو ساعت اضافه كار كنم . اضافه كار براى كى ؟ براى همين خانم . براى زن و بچه . مىگويد بعد از انجام اضافه كار خسته و كوبيده با يك غذاى لذيذى كه به من دادند و نخوردم تا به منزل ببرم و با خانواده بخورم آمدم به خانه در زدم آمد در را باز كرد و يك پرخاشگرى كرد و گفت برو آن جا كه اول شب بودى . گفتم چشم . از آن جا رفتم هتل غذا را خوردم . فردا صبح يك خانه اجاره كردم و با سفارش به اين و آن در همان فردا يك زن گرفتم و تشكيل خانواده دادم . حدود يك هفته پيش آن زن بودم بعد آمدم خانه گفتم خانم ! رفتم آن جا كه گفتى ديگر از اين به بعد يك شب مال تو يك شب مال او اگر مىخواهى يك شب را بيايم و اگر نمىخواهى دو شبش مال او . تمام شد .
بله يك دفعه شوهر پايش مىرود روى بيل و آنچه نبايد بكند مىكند . بعض اوقات مىبينيم خانم يك سوء ظنهائى دارد ؛ يك حرفهائى مىبافد كه معلوم مىشود عقل او كشش اين حرفها را ندارد پس كى كشش دارد ؟
) ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم و ان اطعتموهم انكم لمشركون ( (7)
شيطان مىآيد وحى مىكند ؛ الهام مىكند مىگويد اين جورى كن ؛ اين كار را بكن . خانهتان را به اين مزخرفات خراب نكنيد محبت شوهر را به اين چيزها بيهوده از بين نبريد مخصوصا به آقايان سفارش مىكنم . زيرا اگر خداى ناكرده مردى سوء ظن به همسرش پيدا كند گناه خيلى بزرگ است . از زن هم گناه است ولى زن نسبت به حرام نمىدهد مىگويد رفتى يك زن دوم گرفتى اما مرد اگر نسبت بدهد تعزير مىشود . يعنى اگر سوء ظن داشته باشد و اين سوء ظن را به خانمش بگويد ، اگر براى حاكم شرع اثبات شود مىتواند از 25 تا 79 تازيانه به او بزند . مگر مىشود مرد سوء ظن به خانمش پيدا كند ؟ گناه بزرگى است . اين همان است كه قرآن مىفرمايد مرگ بر تو .
بنابراين در خانه سوء ظن نداشته باشيد خارج از خانه هم نبايد سوء ظن داشته باشيد . مخصوصا اين را به خانمها سفارش مىكنم . بعض اوقات يك سوء ظن موجب مىشود براى تجسس ، و تجسس گناهش خيلى بزرگ است . گناه به اندازهاى بزرگ است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روى منبر مىفرمود اى كسانى كه ايمانهاى شما زبانى است نه قلبى ! تجسس نكنيد زيرا اگر در كار و امور مردم تجسس كرديد خدا شما را افتضاح مىكند ولو اين كه خيلى عاقل و تودار باشيد . سوء ظن به ديگران موجب تجسس مىشود. اگر تجسس كرديد بعض اوقات موجب يك كارهاى زشتى مىشود. مثلا خانم در خانهاش ايستاده است مىبيند يك جوانى به خانهى همسايه رفت . خوب اگر اين خانم مسلمان باشد بايد بگويد كه از اقوام اوست و كار دارد . اما اگر تجسس كرد و خداى ناكرده مردم را پشت در خانه جمع كرد و خداى ناكرده كار به جاى باريك رسيد ، منجر به طلاق شد ، منجر به بيچارگى و بىسرپرستى بچهها شد ، منجر به از بين رفتن دو طائفه شد اين خانمى كه اين كار را كرده چه قدر گناه كرده است ؟ امام حسين عليهالسلام مىفرمود اگر يك كسى رگهايش را از بدنش بيرون بكشند گناهش كمتر از اين است كه جدائى بين او و شوهرش ، يا بين او و زنش بيندازد . بعض اوقات بعنوان مقدس يعنى مقدس مآبى و خشك مقدسى تجسس مىكند ؛ خبر مىدهد ؛ اين طرف و آن طرف مردم را اطراف خانهى او جمع مىكند بعد يك رسوائى پيدا مىشود و آبروى دو طايفه مىرود و خداى ناكرده منجر به طلاق مىشود براى اين كه اين آقا مىخواسته حزب اللهى عمل كند در حالى كه اين حزب الشيطانى است حزب اللهى اين است كه :
» ضع امر اخيك على احسنه « (8)
پيغمبر اكرم بارها سفارش مىكرد كه هميشه براى برادر مؤمنت ، خواهر مؤمنت توجيهگر باش . حتى در روايتى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد براى مؤمن محمل درست كن . محمل بعدى ، محمل بعدى مىفرمايد هفتاد توجيه براى او بكن اگر نتوانستى ديگر محمل درست كنى بگو چقدر من مسلمان بدى هستم كه نمىتوانم محمل درست كنم و كار مسلمان را توجيه كنم . آيا ما اين گونهايم؟ سفارش من به شما پا منبريها ، شما مقدسها ، شما نخبههاى قم اين است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مىخواهد شما تجسس نكنيد . آقا مىگردد اين طرف و آن طرف يك سوژه درست كند و در ميان جمعيت ببرد و متأسفانه اين در همه جا شايع است و در همهى اقشار ، بازارى ، سپاهى ، بسيجى . آدمكشى نيست ؛ رگها را از بدن بيرون كشيدن است . چرا بايد سوء ظن داشته باشيم ؟ چرا به اين جمله كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود ، اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود ، اين جملهاى كه غالب ائمه طاهرين عليهمالسلام از جمله امام صادق عليهالسلام فرمود كه : » ضع امر اخيك على احسنه « چرا به اين دستور عمل نمىكنيم ؟ چرا بجاى سوء ظن حسن ظن نداريم ؟
سوء ظن از كجا سرچشمه مىگيرد ؟ دل وقتى منجلاب شد بوى بد مىدهد ؛ سوء ظنى مىشود . حسن ظن از كجا سرچشمه مىگيرد ؟ از دل سالم . دل وقتى پاك بود خودش پاك است ، ديگران را هم پاك مىداند . و وقتى خودش ناپاك شد ديگران را هم ناپاك مىداند .
اين درد بزرگى است اما درمان آن آسان است و آن بىاعتنائى است . وقتى يك چيزى از خانمت ديدى و توجيه خوب كردى و اعتنا به فكرت نكردى ، در دهان شيطان زدى ، خواه ناخواه شيطان كنار مىرود . امام صادق عليهالسلام فرمود در دهان اين خبيث بزنيد . وقتى زدى ، عادتش ندادى مىرود. اما اگر عادت و اهميتش دادى و توجيه غلط كردى ، بلكه به زبان آوردى كمكم اين وسوسهى فكرى مىرسد به آن جا كه يك ديوانه بتمام معنى مىشوى . بنابراين درد بزرگ است اما مداوا آسان . درد ، سرطانى است ؛ دنيا و آخرت را از بين مىبرد . اما همه كس مىتواند مداوا كند و آن بىاعتنائى ، اهميت ندادن به سوء ظنها و گمانهاست .
) ان الظن لا يغنى من الحق شيئا ( (9)
قرآن مىگويد ظن و تخمين يك ذره كاربرد ندارند . اگر تو از آن كار گرفتى عمل به قرآن نكردى بدان پشتپا به قرآن زدى .
وسوسهى عملى
بحث ما دربارهى وسوسهى عملى است . وسوسه را به دو قسم تقسيم كرديم : وسوسهى فكرى و وسوسهى عملى . بحث وسوسهى فكرى گذشت و بحث امروز دربارهى وسوسهى عملى است كه گاهى انسان در كارهايش وسوسه مىشود نظير وسواسى در طهارت و نجاست ، وضو ، غسل ، عبادات . اين وسوسهى عملى براى خانه فوق العاده ضرر دارد ؛ بنيان خانواده را ويران مىكند . وسواسى را از خانه و جامعه متروك مىكند . و بالاخره محبت خانوادگى را از بين مىبرد . و شايد از اين مخربتر نداشته باشيم و لااقل يكى از مخربهاى عمده است . همه مخصوصا وسواسيها به بحث امروز توجه كاملى بفرمايند . اين وسوسهى فكرى يا عملى از كجا پيدا مىشود ؟
در فصل يازدهم گفتم شيطان گاهى مسلط مىشود بر عقل انسان و با اين تسلط ، انسان حقه باز ، منافق ، پشت هم انداز مىشود . و در ميدان سياست يك سياستمدار دروغگوى حقه باز مىشود . و گاهى شيطان بر دل انسان مسلط مىشود آن را تابع خود مىكند . چنانچه گاهى خدا بر دل حكومت دارد گاهى شيطان بر دل حكومت پيدا مىكند . و قرآن در آيات فراوانى تذكر به اين مطلب مىدهد و اگر شيطان مسلط بر دل انسان شد ديگر دل را » مىبرد آن جا كه خاطر خواه اوست « . و يك آدم بت پرستى ، پول پرستى ، هوا پرستى ، و بقول قرآن شيطان پرستى از كار در مىآيد . و گاهى مسلط مىشود بر قوهى تخيل و وسوسهى فكرى و عملى براى او پيدا مىشود و اين به اندازهاى خطرناك است كه چيزهائى كه اصلا واقعيت ندارد او مىبيند و مىشنود و قطع به آن پيدا مىكند . مثلا : آن كه آدم ترسوئى است و شيطان بر قوهى خيال او مسلط شده اگر شب در يك خرابهاى برود جن مىبيند ، راستى مىبيند . و حرفهاى اجنه را مىشنود ؛ راستى مىشنود . يا وقتى به قبرستان برود مىبيند مرده از قبر بيرون آمد . مرده را مىبيند . داد مىزند بايست ببينم . مىشنود . فرار مىكند . مرده او را تعقيب مىكند . و يكوقت هم مىبيند مرده او را گرفت و لمس مىكند و غش مىكند . با فرضى كه در خرابه جنى نبوده است . در آن قبرستان مرده از قبر بيرون نيامده است . مرده صدا نكرده است . او را نگرفته است . اما قوهى خيال اثر گذارده است روى چشم او ، روى گوش او ، روى قوهى لامسهى او و اين بلا را به سر او آورده است .
وسوسهى فكرى و عملى اگر براى كسى پيدا شود اين گونه مىشود . يعنى مثلا آن كسى كه وسواسى در طهارت و نجاست است فورا قطع پيدا مىكند كه ترشح كرد و نجس شد با فرضى كه ترشح نكرده است ، اما او حس مىكند ترشح در دستشوئى شده است و اما براى طهارتش قطع پيدا نمىكند . براى نجاست فورا قطع پيدا مىكند . يعنى شيطان بر قوهى تخيل او مسلط شده است و به آن چيزهائى كه برايش ضرر دارد فورا قطع پيدا مىكند اما براى آن چيزهائى كه بر نفعش است نمىتواند قطع پيدا كند ؛ اطمينان پيدا كند . و از همين جا اين وسواسى بايد پى ببرد كه مريض است . براى اين كه اگر قطع پيدا شدن و زود باورى است هم درد طهارتش بايد زود قطع پيدا كند هم در نجاستش . و اگر هم زود باور نيست همان طور كه در طهارتش زود باور نيست در نجاستش هم بايد زود باور نباشد . اين كه مىبينيد كجا زود باور است قطع پيدا مىكند و در جاى ديگر قطع پيدا نمىكند ، زود باور نيست ، پى ببرد كه مريض است ، آن هم مرض روحى كه اگر اعتنا به آن بكند روز به روز در تزايد است . امراض روحى طورى است كه رو به تزايد است مثل خوره مىماند ؛ مثل سرطان مىماند . از كجا پيدا شده است ؟ از تسلط شيطان بر قوهى خيال . لذا كسى كه در نزد امام صادق عليهالسلام تعريف يك كسى را كرد ، حتى تعريف عقلش را ، و بعد گفت وسواسى است امام صادق عليهالسلام تبسمى كرد يعنى اين چه عاقلى است كه وسواسى است ؟ بعد فرمودند : شيطان بر او مسلط شده و كارهايش شيطانى است نه رحمانى . بعد هم فرمودند : اگر از خودش هم بپرسيد كه كارهاى او شيطانى است يا رحمانى مىگويد شيطانى .
چيزى كه همه بايد به آن توجه داشته باشيم اين است كه شيطان مهياست كه ما را بيچارهى دنيا و آخرت كند و هر كسى را از راهى به جهنم مىبرد . شيطان زرنگ است يك كسى را از راه گناه ، يك كسى را از راه پول حرام ، يك كسى را از راه شهوترانى ، يك كسى را از راه رياست طلبى ، يك كسى را هم از راه وسواسى گرى ، يك كسى را از راه غيبت ، تهمت ، شايعه پراكنى ، يك كسى را از راه فحشاء و بىعفتى منحرف مىكند .
مشهور است كه كسى در خواب صادقى شيطان را ديد كه يك دسته طناب بر دوش دارد پرسيد اينها چيست ؟ شيطان جواب داد اينها افسارهائى است تهيه كردم براى انسانها كه به جهنمشان بكشانم . سؤال كرد اين زنجير چيست ؟ گفت اين زنجير براى سيد رضى است . امشب رفتم سه مرتبه او را زنجير كردم اما پاره كرد . گفت اين طنابها چرا رنگارنگ است ؟ گفت براى اين كه هر كسى را از يك رنگى و از يك راهى منحرف مىكنم . فردا كه رفت خدمت سيد رضى رضوان الله عليه ، ايشان قضيهاى را فرمود كه معلوم شد خواب مطابق با واقع بوده است .
مرحوم كلينى رضوان الله عليه يك روايت را نقل مىكند نظير همين خواب كه امام صادق عليهالسلام فرمود شيطان با يك لباس رنگارنگى آمد نزد حضرت موسى عليهالسلام آن حضرت سوال كرد اين لباس رنگانگ ، كلاه رنگارنگ براى چيست ؟ گفت براى اين كه فريب من از يك راه نيست ؛ به جهنم كشاندن من از يك راه نيست . هر كسى را از يك راهى به جهنم مىكشانم . وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت ، آن كه لاابالى در دين است از راه بىعفتى ، زن مقدس را از راه غيبت ، تهمت ، شايعه پراكنى ، مرد لاابالى را از راه حرام خورى و بالاخره هر كسى را از راهى .
قرآن شريف آيات فراوانى در اين باره دارد كه شيطان قسم خورده است ، در مقابل خدا عرض اندام كرده است كه بندههايت را جهنمى مىكنم ؛ بيچاره مىكنم .قرآن مىفرمايد : پس از آن كه شيطان راندهى درگاه خدا شد گفت :
) فبما اغويتنى لاقعدن لهم صراطك المستقيم - ثم لاتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اكثرهم شاكرين ( (10)
حال كه بخاطر بنى آدم گمراه شدم سر راهشان حتما مىنشينم و نمىگذارم راه بهشت را بگيرند ؛ راه مستقيم را بگيرند. سپس از چهار طرف مىآيم از جلو مىآيم از عقب ، از طرف راست از طرف چپ . امام باقر عليهالسلام در ذيل اين آيهى شريفه مىفرمايد : از جلو مىآيم يعنى امر آخرت را براى آنها ضعيف جلوه مىدهم . و اين كه گفته از عقب مىآيم يعنى آنها را امر مىكنم به جمع آورى اموال و بخل از دادن حقوق شرعى تا براى ورثهى آنها بماند . و اين كه گفته از طرف راست مىآيم يعنى دين آنها را با زيبا كردن گمراهى و ايجاد شبهه از بين مىبرم . و اين كه گفته است از طرف چپ مىآيم يعنى آنها را به دوست داشتن لذتها وامىدارم و شهوات را بر قلبهاى آنها غالب مىگردانم . (11)
يعنى براى زن لاابالى شيطان مىگويد از راه بىحجابى ، از راه بدحجابى ، جوراب پانما پوشيدن و بالاخره از راه بىعفتى . براى زن و مرد مقدس از آن راه مىآيد از راه راست مىآيد يعنى بواسطهى وسوسهگرى آنها را به جهنم مىكشاند. من تقاضا دارم وسواسىها اين آيه شريفه را هر روز بخوانند . وقتى كه شيطان مىخواهد مسلط بر قوهى خيال اينها شود و اينها سر خودشان بازى درآورند و اين كارهاى زشت وسوسهگرى را انجام دهند اين آيه را بخوانند و بگويند شيطان در مقابل خدا ايستاده و به او گفته است من هر كسى را از راهى به جهنم مىبرم و وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت به جهنم مىبرم . در آيهى ديگر هم نظير همين آيه آمده است شيطان لعنه الله قسم خورده است كه :
) لاتخذن من عبادك نصيبا مفروضا - و لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم فليبتكن اذان الانعام و لامرنهم فليغيرن خلق الله ( (12)
يك بهرهى كافى از بندههايت مىگيرم و گمراهشان مىكنم و در آمال و آرزو غوطهورشان مىكنم و به آنها امر مىكنم تا گوشهاى حيوانات را ببرند و امر مىكنم تا خلقت خدا را تغيير دهند.
كارى مىكنم فطرت خدادادى را از دست بدهند و ديگر درك نداشته باشند از خدابينى و خداشناسى ؛ ديگر درك نداشته باشند كه بفهمند در مقابل خدا بايد كوچكى كرد ؛ درك نداشته باشند كه فضيلت را از رذيلت بشناسند . و بعد در دنبالهى همين آيه مىفرمايد :
) و من يتخذ الشيطان وليا من دون الله فقد خسر خسرانا مبينا (
اگر كسى متابعت از اين شيطان قسم خورده كند و شيطان ولى او بشود ، مسلط بر او بشود ، ورشكسته است ورشكستهى آشكار .
اى وسواسى ! قرآن مىگويد ورشكستهاى ورشكستهى آشكار .
آيهى سوم نظير آيهى اول و دوم است . شيطان وقتى رانده درگاه خدا شد گفت خدايا همهشان را گمراه مىكنم خداوند فرمود :
) واستفزز من استطعت منهم بصوتك و اجلب عليهم بخيلك و رجلك و شاركهم فى الاموال و الاولاد وعدهم و ما يعدهم الشيطان الا غرورا ( (13)
يعنى شيطان انسان را گمراه مىكند اما چگونه ؟ بصداى خود . صداى شيطان چيست ؟ ترانهها ، موسيقىها . و ) اجلب عليهم بخيلك و رجلك ( يعنى شيطان دو دسته لشكر دارد يك لشكر پياده يعنى گرفتار يك رفيق نااهلى مىشود و اين رفيق خيلى عالم نيست ؛ دانا نيست با وسوسه او را به جهنم مىفرستد . اما گاهى يك رفيق نااهل ، يك شيطان دانا مسلط بر سر او مىشود كه بقول قرآن شريف لشكر شيطان اما لشكر سواره . نظير مكتبهاى غربى كه براى انسانها آورده شده است نظير يك رفيق نااهل اما رفيقى كه دانا باشد و بتواند از راه استدلال ، از راه غير مستقيم اين را به جهنم ببرد . شيطان از راه مال حرام شريك انسان مىشود و او را وادار مىكند همان غذاى حرام را به بچههايش بدهد ؛ انعقاد نطفه از آن غذاهاى حرام بشود و بالاخره بچههايش را هم خراب مىكند . پس با استفاده از آيه مىفهميم شيطان يكى از راه حرام بچهاش را خراب مىكند. يكى از راه كم فروشى . يكى را وا مىدارد تقلب كند ، رشوه خوارى كند ، ربا خوارى كند . يك كسى را بوسيلهى صداى خود يعنى ترانهها ، موسيقىها . شيطان هر كسى را از راهى به جهنم مىبرد . اين طور نيست كه براى همه يك راه داشته باشد . فقط توجهى را كه بايد داشته باشيم اين است كه اين شيطان براى هر كسى شيطانى مىگمارد . براى افراد عادى شيطانهاى عادى ، براى علماء ، دانشمندان يك شيطان عالم . خدا رحمت كند مرحوم آشيخ غلامرضا يزدى را . مىگويند اين مرد عارف كامل بارها روى منبر مىگفت كه هر كسى شيطانى دارد و شيطان من ملا شيطان است . اين حرف را از قرآن گرفته است ) و اجلب عليهم بخيلك و رجلك (
سورهى فلق و ناس براى دفع شيطان خوب است . حتى به بچههايتان ياد بدهيد چهار قل را ، وقتى مىخواهند از خانه بيرون بيايند يا هر وقت ديگر بخوانند براى اين كه از شر اجنه و شيطان و انسانهاى شرور محفوظ باشند . اين دو سورهى آخر نكتهى جالبى دارند كه همه ما بايد به آن توجه كنيم مخصوصا وسواسيها . در سورهى فلق يك مرتبه پناه به خدا مىبرد از چهار چيز مهم :
) بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الفلق (
خدايا پناه مىبرم به تو از شر مردم و البته شر مردم ، شر استعمارگرها ، شر ابرقدرتها خيلى بزرگ است . و پناه مىبرم به تو ) و من شر غاسق اذا وقب ( وقتى كه غريزهى جنسى تحريك شود . راستى هم بايد پناه برد به خدا ) و من شر النفاثات فى العقد ( خدايا پناه مىبرم به تو از آن وقتى كه زن عشوهگرى كند مثل اين كه العياذ بالله يك زنى جلوى شما باشد و شما به دنبال او ، يا شما سر كسبتان هستيد يك زنى مىآيد به مغازهى شما عشوهگرى كند بخندد اين سوره مىگويد خدايا پناه مىبرم به تو از شر چنين صحنهاى ) و من شر حاسد اذا حسد( يعنى خدايا پناه مىبرم به تو وقتى كه حسود حسادتش گل كند .
اين چهار چيز خيلى مهم است اما يكمرتبه پناه برده شده است به خدا . اما در سورهى ناس سه مرتبه به خدا پناه برده شده است .
) بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الناس - ملك الناس - اله الناس ( (14)
اين ملك الناس و اله الناس ولو بطور صفت آورده شده ولى در حقيقت مىگويد : خدايا پناه مىبرم به تو . خدايا پناه مىبرم به تو . خدايا پناه مىبرم به تو . از چى ؟ ) من شر الواسواس الخناس ( از شر شيطانى كه خيلى وسوسه مىكند و از شر آن وسواسى كه با استدلال وسوسه كند . وسواس خناس از آن كهنه كارهاست ؛ زرنگهاست ؛ عالمهاست كه مىداند چطور وسوسه كند و مىداند چطور براى اين زن يا مرد استدلال كند . يعنى علاوه بر اين كه وسواس خناس است . وسواس صيغهى مبالغه است يعنى خيلى وسوسه مىكند خناس هم صيغهى مبالغه است يعنى خيلى استدلال مىكند. وسواسىها اتفاقا اين گونهاند. براى كارشان يك استدلالهاى عجيب و غريبى مىكنند ؛ موشكافيها مىكنند كه اين موشكافيها به ذهن مرجع تقليدشان به هنگام فتوا دادن نمىآيد. يك چيزهاى عجيبى به ذهن اينها مىآيد . اينها خيال نكنند كه استدلال است . نه . قرآن مىگويد اينها وحى شيطان ؛ الهام شيطان است ) ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم ( يعنى وسواسى ! شيطان به تو الهام مىكند كه به آن كسى كه به تو مىگويد اين چيز پاك است تو بگو نجس است استدلال هم برايش بكن . آن كه مىگويد به وضويت بىاعتنا باش به غسلت بىاعتنا باش قبول نكن استدلال هم برايش بكن ) ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ( . و سورهى ناس مىگويد بگو خدايا پناه مىبرم به تو از وسواس خناس . من از وسواسيها تقاضا دارم اين چهار قل را يعنى قل هو الله احد ، قل يا ايها الكافرون و مخصوصا اين دو سورهى قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را هميشه بخوانند و وقتى كه وسواس خناس ، اين شيطان كهنه كار ، مىخواهد فريبشان دهد به سر او بزنند بقول امام صادق عليهالسلام در دهان اين خبيث بزن و بگو برو گم شو عادتش نده و نگذار بر تو مسلط شود . تقاضا دارم همان وقت كه مىخواهد مسلط بر شما شود فورا بخوانيد بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الناس ... بعد هم براى خودت معنى كن . معنايش اين است كه بگو خدايا پناه مىبرم به تو ، پناه مىبرم به تو ، پناه مىبرم به تو از اين وسواس خناس كه وسوسه مىكند، با استدلال وسوسه مىكند و مىخواهد مرا به جهنم بكشاند.
خلاصهى حرف امروز اين شد كه از نظر روانشناسى وسواسى يعنى مريض . از نظر اسلام وسواسى يعنى تسلط شيطان بر قوهى خيال . و بعبارت قران وسواسى يعنى آن كه شيطان را دوست خودش گرفته است و بقول قرآن كسى كه شيطان را دوست خودش گرفته است فقد خسر خسرانا مبينا ورشكسته است ورشكستهى آشكار . و فهميديم كه شيطان هر كسى را از راهى به جهنم مىبرد . حزب اللهى را از يك راه ، ضد انقلاب را از يك راه ، مقدس را از يك راه ، بازارى را از يك راه و بالاخره آن زن لاابالى را از راه ديگر و آن زن مسجدى را از راه ديگر و زنى كه با خدا و پيغمبر و قرآن سروكار دارد از راهى و آن زنى كه با معنويت و محراب و منبر سروكار ندارد از راه ديگر . چه بايد كرد ؟ يعنى اين وسواسى چه بايد بكند ؟ درد خيلى بزرگ است باندازهاى كه بعضى از روانشناسها مىگويند اصلا قابل معالجه نيست . يادم نمىرود يك آقاى روانشناسى آمده بود پيش من شنيده بود كه من وسواسىها را خوب مىكنم اين تعجب كرده بود آمده بود پيش من خيال كرده بود من وردى دارم ، رملى دارم، اسطرلابى دارم . گفتم نه بابا من يك راه دارم و آن راهى است كه امام صادق عليهالسلام نشان داده است. تعجب مىكرد . مرادم اين است كه درد خيلى بزرگ است بحدى كه بعضى روانشناسها مىگويند قابل معالجه نيست اما فراوان من وسواسى شديد را خوب كردم به چه وسيله ؟ به يك دواى خيلى آسان ، آن دواى آسان چيست ؟ امام صادق عليهالسلام فرموده است وسواسى ! بىاعتنائى كن ، اهميت نده به شيطانى كه وسوسه مىكند . يكى دو ماه كه بىاعتنائى كردى مثل مردم برخورد كردى ، يعنى خانم كه وسواسى است شوهرش را بايد الگوى خودش قرار دهد ؛ هر چه شوهرش بگويد بشنود . اگر شوهر وسواسى است بايد خانمش را الگو قرار دهد هر چه خانمش مىگويد بشنود .
مردم چطور نماز مىخوانند ؟ چه جور وضو مىگيرند ؟ چطور غسل مىكنند؟ چطور آب مىكشند ؟ مثل مردم رفتار كند . يك ماه دو ماه كه مثل مردم برخورد كرد خوب مىشود ولى ريشهاش سوخته نمىشود، پنج شش ماه كه اين گونه برخورد كرد ريشهى آن هم سوخته مىشود . اگر اين حرف مرا نشنوى بدان روز به روز اين مرض رو به تزايد است . دنياى تو را از بين مىبرد . خانهات را خراب مىكند . بچههايت را عقدهاى مىكند . خودت را بىنشاط مىكند و بالاخره يك عضو زائد جامعه مىشود و به هر حال اين دنياى تو است كه براى خودت يك جهنم مىسازى ، براى خانوادهات هم يك جهنم مىسازى و در آخر هم يقين داشته باش همين جهنمى كه اين جا ساختى آن جا هم وجود دارد . و اگر حرف مرا بشنوى به مدت پنج شش ماه حتما اين مرض سرطانى ريشه كن مىشود. در آخر يك نكتهاى بايد عرض كنم كه آن نكته را آنهائى كه وسواسى نيستند توجه داشته باشند و آن اين است كه اگر خانمت وسواسى است با تندى و داد و فرياد نمىشود كارى كرد . او مريض است با مريض كه تندى نمىكنند . اگر شوهرت وسواسى است ، اگر پسرت ، دخترت وسواسى است با تندى با داد و فرياد : العياذ بالله ، با كتك يا فحش و غيره نمىشود ، بدتر مىشود. اين مريض است با مريض چه بايد كرد ؟ مدارا ، با زبان خوش ، با شنيدن اين گونه صحبتها ، با شنيدن اين گونه نوارها ، حوصله به خرج دادن ، آرام آرام اين مرض را از او گرفتن . بقول عوام مرض كوه كوه مىآيد اما مو مو مىرود. بايد مواظب وسواسى باشى ، حوصله به خرج بدهى ، بايد مو به مو اين مرض را از او بگيرى تا خوب شود . به وسواسىها سفارش مىكنم درصدد باشيد خوب شويد و به اين نسخه عمل كنيد . به پرستارهاى وسواسيها يعنى آنها كه وسواسى نيستند و وسواسى در ميانشان وجود دارد سفارش مىكنم با تندى با آنها رفتار نكنيد . برخورد شما عاقلانه باشد .مثل برخورد با يك مريض باشد .
خدايا بحق حضرت زهرا عليهاالسلام قسمت مىدهم همهى مريضها را مخصوصا مريض وسواسى فكرى و وسواسى عملى را شفا عنايت بفرما .
پي نوشت ها:
1- سورهى يس آيهى 60 ترجمه : اى فرزندان آدم ! آيا با شما عهد نبستم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمنى آشكار است ؟
2- سورهى عبس آيهى 17 ترجمه : كشته باد انسان چقدر ناسپاس است .
3- سورهى اسراء آيهى 36 ترجمه : و هرگز آنچه علم و اطمينان ندارى دنبال مكن ) بىتحقيق در پى سخن مرو و كسى را نيك و بد مخوان و از احدى نكوهش و ستايش روا مدار و به آن كسى ظن بد مبر ( كه ) در پيشگاه خدا ( چشم و گوش و دل همه مسئولند .
4- سورهى فتح آيهى 12 ترجمه : و بسيار گمان بد و انديشهى باطلى كرديد و مردمى در خور قبر و هلاك بوديد .
5- سورهى ذاريات آيهى 10 و 11 ترجمه : كشته و نابود باد آن كس كه بناى كارش بر گمان و تخمين است آنان كه در ضلالت و غفلت زيستند .
6- بحار ج 67 ص 71 .
7- سورهى انعام آيه 121 ترجمه : شياطين سخت به دوستان خود وسوسه كنند تا با شما به جدال و منازعه برخيزند و اگر از آنها پيروى كنيد مانند آنان مشرك خواهيد شد .
8- بحارالانوار جلد 75 صفحهى 169 ترجمه : كار برادر خود را بر بهترين وجه آن قرار بده .
9- سوره نجم آيه 28 ترجمه : ظن و گمان در فهم حق و حقيقت سودى ندارد .
10- سورهى اعراف آيات 16 و 17 ترجمه : چون مرا گمراه كردى من نيز بندگانت را از راه راست ) كه شرع و آئين توست ( گمراه گردانم آن گاه از پيش روى و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در آيم ) و هر يك از قواى ادراكى آنان را به ميل باطل مىكشم ( تا بيشتر آنان شكر نعمت تو به جاى نياورند .
11- بحارالانوار جلد 63 صفحهى 243 - مجمع البيان و نور الثقلين ذيل آيه .
12- سورهى نساء آيهى 118 و 119 ترجمه : ) شيطان با خدا به مجادله برخاست و گفت ( من قسمتى از بندگان تو را زير بار اطاعت خواهم كشيد . آنها را سخت گمراه كنم و به آرزوهاى دور و درازى ) كه از راه خدا باز مانند و از هر خير و سعادت محروم شوند( درافكنم و به آنها دستور دهم تا گوش حيوانات را ببرند ) تا علامت باشد كه اين حيوان نصيب بتهاست ( و امر كنم تا خلقت خدا را تغيير دهند .
13- سورهى اسراء آيهى 64 ترجمه : برو با لشكر سوار و پيادهات بر آنها احاطه كن و در اموال و اولاد با آنان شريك شو و با وعدههاى دروغ آنها را بفريب و مغرور ساز . آرى وعدهى شيطان چيزى جز غرور و فريب نخواهد بود .
14- ترجمهى تمام سورهى ناس : به نام خداوند بخشندهى مهربان ) اين رسول ما ( بگو پناه مىبرم به پرودگار آدميان پادشاه آدميان اله و معبود آدميان از شر وسوسهى شيطان . شيطانى كه وسوسه و انديشهى بد افكند در دل مردمان . چه آن شيطان از جنس جن باشد و يا از نوع انسان .