هر كسى را وظيفه و عملى است
رشتهاى پود و رشتهاى تار است
وقت پرواز بال و پر بايد
كه نه اين كار چنگ و منقار است
روزها و لحظههاى جوانى لبريز از زيبايى، هيجان، نشاط، احساسات و لذتهاى متنوع از تفريح و شادى، شيكپوشى و آراستگى، ميهمانىهاى پر خاطره و مسافرتهاى شيرين و لذتبخش است.
در بيشتر جوانان، احساسات مبناى اراده كارها قرار مىگيرد و تنها لذت و خوشى هر روز نخستين هدف مىشود، بىآنكه به فردا و فرداهاى زندگى توجه شود و يا كارى براى روز نياز و احتياج انجام شود. از اينرو «راحتى»، «تنوعطلبى»، «سنّتشكنى» و «بىتوجهى به هنجارهاى خانواده و جامعه» به دور از «بكن و نكن» و «بايد و نبايد» مطلوب و محبوب نسل جوان است. جوانان روى خوش نسبت به «تكليف»، «وظيفه» يا «مسئوليت» در زندگى نشان نمىدهند و از هر گونه گفتار و رفتار يا بينش و روش محدودكنندهاى گريزان هستند.
خانواده و تربيت / نسل نو
در بسيارى از عرصهها «ممنوعيت»ها را محترم نمىشمرند و «خط قرمز» براى خواستههاى خود نمىدانند. نسبت به واژههايى همچون «حرام»، «نبايد»، «صحيح نيست» و ... واكنش نشان مىدهند و دوست دارند جوانى خود را كه سرشار از غرور، قدرت، آرزو و رؤياست همسو با خواستههاى خود سپرى كنند، گرچه به شكافتن مرزهاى «بايد و نبايد» مرسوم در فرهنگ ملى بينجامد و بسيارى را در دستيابى به خواستههاى خود برنجاند.
اما چندى نمىپايد كه با «شناخت»، «شعور» و «بينش روشنى» كه نسبت به «هستها و نيستها» و «حقايق هستى» مىيابند، تفاهم عقلانى و گفتگويى منطقى و مستدل با انسانهاى انديشمند و آگاه برقرار مىكنند و تمامى بايدها و نبايدها را باعث «مصونيت» و نشان «انسانيت انسان» و تمايز خود با «حيوان» مىبينند. بدين خاطر وظيفه و مسئوليت يا تكليف و تعهد را هديهاى الهى به انسان مىبينند آن هم انسانى عاقل و خردمند و بالغ و اختيارگرا كه مسيرى سعادتآفرين براى امروز و فرداى خود فراهم مىسازد و با رشد و رشادتِ هر چه تمام مىگويد:
«به تمام كسانى كه به من «نه» گفتند مراتب سپاسگزارى خود را اعلام مىكنم زيرا آنها باعث شدند كه من خودم مسئوليتهايم را به عهده بگيرم.»
و گاه زمزمهاى اينچنين با خويش مىنمايد:
به روزگار جوانى خوش است كوشيدن
چرا كه خوشتر ازين وقت روزگارى نيست
تو قدر خرمى نوبهار عمر بدان
خزان گلشن ما را دگر بهارى نيست
جلوههاى مسئوليت و پيامدهاى مسئوليتپذيرى جوانان
مسئوليت در سه جلوه همچون ضلعهاى مثلث رخ مىنمايد و حاصل آن مسئوليت فردى، مسئوليت اجتماعى و مسئوليت الهى است كه به ترتيب در قبال خود، خلق و خدا معنا مىيابد. منظور از مسئوليت فردى يا مسئوليت در قبال خود، آن است كه آدمى حدود توانايى خويش را به درستى بشناسد، آنها را از نظر اصلى و فرعى از يكديگر تمييز دهد و تا سرحد امكان، به پرورش و شكوفايى هر يك اقدام نمايد و به تعبيرى ديگر حق خويشتن را بر خود ادا كند. به يقين هر گاه خط سير زندگى او از چنين مراحلى عبور كند، موفقيتها و كاميابىهايى كه نصيب وى مىشود، فصل درخشان و ارزندهاى از هويتش تكوين مىيابد.
آثار مسئوليتپذيرى و انجام وظيفه در نسل جوان بسيار است. برخى از پيامدهاى برجسته آن عبارت است از:
1. تقويت حس كفايت و لياقت در زندگى
زمانى كه والدين با نگاهى آكنده از لطف و محبت فرزند سه ساله خويش را به جمعآورى وسايل بازى خود ترغيب و تشويق مىكنند و كودك با دستان كوچكش آنها را در جاى خويش قرار مىدهد، اولين درس «مسئوليتپذيرى» با تمام زيبايىاش در كانون خانواده آموخته مىشود و نخستين لذت «خودكفايى» و به تعبير صحيح «خودبسندگى» در كام وجود كودك شكل مىگيرد. ساليان بعد، همان كودكِ ديروز، در ايّام جوانى به خوبى مىداند مسئوليتپذيرى يعنى هر كس كارى را كه به او سپردهاند، به خوبى و شايستگى انجام دهد. تقويت حس كفايت و لياقت زمانى پديد مىآيد كه هر يك از ما احساس مىكنيم لياقت ذاتى خويش را به ظهور رساندهايم و با قبول تعهد و مسئوليت به قله افتخار «خودباورى» دست يافتهايم.
2. احساس نشاط پايدار درونى و شادابى معنوى
ور به مكتب وظيفه نشناسى
اوستاد و خليفه نشناسى
نه وظيفه شناخته نه عمل
گول و نادان و مست ولايعقل
نه امانت نه حس مليت
نه وظيفه نه پاكى نيت
استقبال از «مسئوليت» و توجه به «تعهد» و «تكليف» به ويژه در عرصه ارتباط با پروردگار و آفريدههاى الهى بيانگر گستره شخصيت انسان و تفاوت او با جمادات، نباتات و حيوانات است.
پاسخ به نداى «يا ايها الذين آمنوا» و «يا ايها الناس» يعنى قبول مسئوليت بندگى و عبوديت، يادآور اين حقيقت درخشان و دلرباست كه انسان داراى «احساس و عاطفه» و «انديشه و شناخت» است، خردمندانه مىبيند، انديشمندانه تصميم مىگيرد و آگاهانه انجام مىدهد و با انجام وظيفه خويش گاه برتر از فرشتگان و ملائك، به مقام خليفه الهى بار مىيابد.
مسئوليت و تعهد در لحظه لحظههاى زندگى، حقيقتى غير قابل انكار است كه آيات قرآن با صراحت بسيار به آن اشاره دارد و با سخن از رستاخيز انسانها و لحظات پاسخگويى افراد، امر الهى را بازگو مىنمايد كه:
«وَقِفُوهُم انّهم مسؤولون؛
بازداشتشان كنيد كه آنها [نسبت به خود و ديگران] مسئولند و بايد پاسخگو باشند.»
رسول گرامى اسلام(ص) نيز با اشاره به اين آيه نورآفرين فرمود:
«در روز قيامت هيچ بندهاى قدمى از قدم برنمىدارد مگر اينكه چهار چيز از او سؤال مىشود:
1. از لباس او كه [چگونه و در چه راهى[ مندرس و فرسوده شده است؟
2. از [يگانه سرمايه هستى او يعنى[ عمر وى كه [در چه راهى [و چگونه صرف كرده و به پايان رسانده است؟
3. از دارايى و ثروتش كه چگونه جمعآورى نموده و در چه راهى خرج كرده است؟
4. از حب و دوستى ما اهل بيت كه [چه مقدار معرفت و شناخت و محبت نسبت به ما پيدا نموده است؟]
بىدليل نيست كه پيشوايان پاكانديش ما از خداوند در راه انجام رسالت و مسئوليت خويش در زندگى درخواست كمك مىنمودهاند، همان طورى كه امير مؤمنان على(ع) مىفرمايد:
«اَستَعينُه على وظايف حقوقه؛
مدد مىجوييم از او براى انجام وظايف الهى و اداى حقوق و تكاليف عبادى.»
گرچه در انجام وظايف بندگى سختى وجود دارد اما شيرينى و دلنشينى روحى و رضايت خاطر درونى انسان يكايك ناهموارىها را هموار و محبوب مىسازد.
اين بينش موجب آن شده است كه برخى از صاحبنظران به اين باور دست يابند:
راهى كه به بهشت منتهى مىشود، انجام وظيفه است. وظيفه، جاده كوهستانى است به سوى خدا. انجام وظيفه و پذيرش مسئوليت و تعهد عالىترين مقصد و منظور زندگى و اخلاق است و زندگى انسان در مركز دايره وظايف عمومى قرار گرفته است. هر كس با عزم و اراده متين سعى در انجام وظيفه نمايد، مقصد و منظور اصلى خلقت خويش را به انجام رسانده و شالوده يك اخلاق عالى مردانهاى را در نفس خويش استوار ساخته است.
3. ايجاد و افزايش حس قدرشناسى از زندگى
«قدرشناسى» يا «شكر نعمتها» صفات كريمان و بزرگواران است كه سنجيده مىبينند، سنجيده مىپوشند و سنجيده مىنوشند؛ لطفى پيدا و پنهان است كه پيشوايان روشنانديش ما براى دستيابى بدان افزون بر عزم و جزم، از خداوند مهربان و رحيم درخواست توفيق كردهاند و بهترين سپاس را اجتناب از گناه و تمام شكر را جمله «الحمدللّه ربِّ العالمين» معرفى كردهاند.
آثار سيلآسا و بركات بىنظير شكر و سپاس نعمتهاى الهى به گونهاى رفيع و عظيم است كه پيامبر اسلام(ص) با اشاره به آن فرمود:
«ما فتح الله على عبد باب شكر فخزن عنه باب الزيادة»؛
باب شكر و سپاس به روى بندهاى گشوده نمىشود مگر اينكه خداوند در پى آن، باب افزايش نعمت و لطف خود را به روى او مىگشايد.»
در يك نگاه مسئوليتپذيرى و تعهد و توجه به وظايف خويش در زندگى، حس قدرشناسى به انسان مىبخشد، زيرا آنان كه با زحمت و تلاش و سختكوشى و قبول مسئوليت به زندگى خود رشد و بالندگى بخشيدهاند، بيش از ديگران شاكر نعمتها و قدرشناس الطاف الهى هستند.
4. آمادگى براى ايفاى مسئوليتهاى بزرگ
انجام هر وظيفه و مسئوليتى، رضايت
درونى به انسان مىبخشد و افزون بر آن بر اعتماد به نفس جوانان مىافزايد و آنها را براى قبول مسئوليتهاى عظيمتر و گستردهتر آماده و مطمئن مىسازد. جامعه را بهرهمند از مديران متعهد و خدمتگزاران شايسته مىكند و نيز روند نوسازى و توسعه اجتماعى را بهبود چشمگير مىبخشد. «برايتون» جلال و افتخار حقيقى در زندگى را اينگونه ترسيم مىكند:
«بزرگى و عظمت واقعى انسان در آن نيست كه شخصى در طلب آسايش و لذت يا كسب مقام و شهرت براى نفس خود باشد، بلكه جلال و افتخار حقيقى هر كس عبارت از آن است كه وظايف و تكاليف شخصى خويش را به درستى انجام دهد.»
و «اپيلكتوس» هم براى حس قدرشناسى آثارى اينچنين بيان مىنمايد:
«حس وظيفهشناسى براى مردمان دلير و شجاع به منزله حافظ و پشتيبان است و آنها را سرفراز و پابرجا نگاه داشته، به آنان قوّت و قدرت [براى كارهاى بزرگ و سترگ[ مىبخشد.»
عوامل پرهيز جوانان از پذيرش مسئوليت
موانع متفاوتى باعث روى گرداندن نسل جوان از استقبال يا قبول مسئوليت در عرصههاى فردى، خانوادگى و اجتماعى مىشود كه شناخت اين عوامل ـ به ويژه از سوى پدران، مادران، معلّمان و مربيان ـ زمينهساز محو اين موانع و جايگزينسازى عوامل مثبت و سازنده مىشود.
با هم يكايك اين ناهنجارىها را مرور مىكنيم:
1. كمخبرى يا بىخبرى از ارزش احساس مسئوليّت در زندگى
تفاوت برجسته انسان با ديگر موجودات در «عقل و خرد» يا «شناخت و معرفت» است. آنان كه خود را در گستره هستى «انسان» مىدانند و انسان را به معناى موجودى مسئول نسبت به خود، خلقت و خداوند و در جلوههاى مادى و معنوى يا دنيوى و اخروى تفسير مىكنند، بىشك، پس از ايّام كودكى و با ورود به روزهاى نوجوانى، آمادگى درك و دريافت مسئوليتهاى كوچك و بزرگ را در خود ايجاد مىكنند. گرچه از يك نظر زمينه اين مهم در آغاز بايد از سوى اطرافيان بخصوص والدين صورت پذيرد، امّا فراهم ساختن انديشه مسئوليتپذيرى از سوى جوانان، انگيزه پاسخگويى و مسئوليتطلبى را به گونهاى سهل و آسان فراهم مىسازد.
با نگاهى به آموزههاى دينى جدّى گرفتن اين احساس به طور جامع و فراگير همه پيروان پاكانديش را بيدارى شايانى مىبخشد؛ از سخن خالق حكيم به عيسى بنمريم(ع) اين است:
«يا عيسى! اِنَّك مسؤول فارحم الضعيف كرحمتى ايّاك و لاتقهر اليتيم؛
اى عيسى! همانا تو مسئول هستى، پس به ضعيف مهربانى كن مثل رحمت من به تو و از يتيم روى مگردان و با او قهر مكن.»
نيز رسول گرامى اسلام(ص) فرمود:
«مرد، راعى و سرپرست خانواده خود است و هر سرپرستى مسئول نسبت به افراد خويش است و زن نيز مسئول در باره مالِ همسر است و از او در باره دارايى شوهر سؤال مىشود.»
سپس آن حضرت اصلى كلّى و مبنايى نسبت به تمامى دادههاى الهى ارائه فرمود:
«كُلُّ نعيم مسؤول عنه يوم القيامة الاّ ما كان فى سبيل اللّه تعالى؛
تمامى نعمتها مورد سؤال و بازخواست در روز قيامت قرار مىگيرد، مگر آنچه در راه خدا داده شده است.»
اين بينش بالنده زمينهساز سخن حكيمانهاى گرديده كه: همه ما به فقر و غنا، سلامتى و مرض، غربت و قدرت و علم و جهل مبتلا هستيم و در باره دادهها و ندادهها مورد امتحان قرار مىگيريم.
به يقين باخبرى نسل جوانِ ما از چنين بصيرت و بينايى معنوى، روشنى راه، رفع ترديد و دودلى و نگرانى، به هرز نرفتن سرمايههاى انسانى و استفاده شايسته و بايسته از فرصتهاى ارزنده زندگانى را به همراه خواهد داشت تا به تعبير قرآن از روز نخست با قوت و قدرت به مسئوليت خويش رو كنند (خُذِ الكِتابَ بِقُوَّةٍ) و هرگز دچار روزمرّگى و بيهودگى يا سردرگمى و دودلى نگردند و عاقبتى زيانبار در سخن معصومان(عليهم السلام) در انتظار آنان نباشد، كه فرمودند:
«آن كس كه بدون بينايى و آگاهى لازم، عمل مىكند، همانند كسى است كه در غير مسير مورد نظر حركت مىنمايد كه پيامد حركت يعنى سرعت، چيزى جز دورى بيشتر نخواهد بود.»] او [«همانند درازگوش چشمبسته آسياب است كه ره به جايى نمىبرد و پيوسته به گرد خويش مىچرخد.»
2. ترس و هراس از زندگى
خودكمبينى، خودباختگى، تلقينهاى منفى، تحقيرهاى بيرونى و كمآگاهى ناهنجارى ترس و بيم را تقويت مىكند و به موازات آن انسان را دچار بىارادگى، مسئوليتگريزى، راحتطلبى و سستعنصرى مىنمايد. از اينرو در معارف آسمانى از وجود ترس در ساحت وجود به خدا پناه برده مىشود (اللّهم انى اعوذ بك من ... الجبن) سپس درباره جُبن يا ترس چنين مىخوانيم:
«الجبنُ شينٌ ... ذُلٌّ ظاهرٌ ... عارٌ و منقصةٌ ... آفةٌ؛
ترس باعث شكست و سرافكندگى، ذلّت و زبونى ظاهرى، زشتى و نقص و كاستى و آفت [براى فضايل و ارزشهاى زيباى زندگى [است.» در رهنمودهاى دينى افزون بر معرفى پديده ترس به عنوان يك ناهنجارى شخصيّتى، دستورالعملى نيز براى پالايش شخصيت انسانى از اين آفت بيان شده است و آن سخن امير مؤمنان على(ع) است كه فرمود:
«هرگاه از چيزى بيم داشتى خود را در متن آن قرار ده؛ چرا كه خودنگهدارى شديد تو از آن، بزرگتر از خودِ آن چيزى است كه از آن خوف دارى.»
3. سستى، تنبلى و بىحالى
ملك ايران يكى گلستان است
ما گل سرخ اين گلستانيم
كار ما ورزش است و خواندن درس
همه از تنبلى گريزانيم
سستى و كارهاى بىمعنى
كار ما نيست زان كه انسانيم
سستى، تنبلى و بىحالى (توانى) آفتى جدّى براى كمال شخصيت همگان بخصوص نسل جوان به حساب مىآيد و عزم و جزم، بهترين داروى درمان اين درد خواهد بود.
اگر اين واقعيت والا پذيرفته شود كه زندگى دنيا، ميدان آزمون و امتحان و به تعبيرى رساتر، ميدان مسابقه است كه افزون بر حركت، سرعت (سارعوا الى ...) و برتر از سرعت، سبقت (سابقوا الى ...) مطرح است، هرگز ناهنجارى سستى، مسامحه و بىحالى جسم و جان را اسير وِلِشبازى، بىخيالى، و يا بازيچه گرفتن تمامى حقايق زندگى نمىكند تا با امروز و فردا كردن از مسئوليتهاى جدى روى گردانده شود، كه رهبران آسمانى فرمودهاند:
«لا تجتمع عزيمةٌ و وليمةٌ ... ما اَنْقَضَ النّوم لِعَزائِمِ اليَومِ؛
عزم و همّت [براى كارهاى شايسته و چشمگير] با وليمه و سورچرانى جمع نمىشود و چه بسيار خوابهايى كه عزم و جزم انسان را در انجام امور نقض كرده است [و ساعات او را پوچ و هيچ ساخته است].»
بىدليل نيست كه آنان نخست از حالت ويرانگر سستى و بىحالى به خدا پناه بردهاند و گفتهاند:
«اللّهم اِنّى اعوذ بك من الكسل و الفشل؛
پروردگارا! همانا به تو پناه مىبرم از كسالت و بىحالى و سستى و بىتوجهى [به حقايق پايدار زندگى].»
سپس آثار زيانبار تنبلى و بىحالى را اينگونه ترسيم كردهاند:
«توانى يا تنبلى و سستى در زندگى دنيا باعث ضايع ساختن سرمايه حيات، پشيمانى و ندامت و در آخرت سبب خسران و حسرت مىشود، اين حالت، ويژگى احمقان و بىخردان است كه با آن حقوق خود و ديگران را پايمال مىكنند.» در مقابل امام على(ع) شيوه شايسته مبارزه با اين بيمارى روحى را اينچنين مىفرمايد:
«ضادّوا التوانى بالعزم؛
با تصميم و عزم قاطع به مبارزه با سستى برخيزيد.»
4. نداشتن صبر و ثبات در زندگى
باور اين حقيقت گرانبها كه بهشت شيدايى، افتخار و سربلندى با سختىها و تلخىهاى بسيارى همراه است و پيمودن اين مسير سنگلاخ جز با صبر و بردبارى ميسّر نمىشود، تمامى سختىها را سهل و تلخىها را شيرين مىسازد و دستيابى به قلّه بزرگى و بزرگوارى را آسان مىنمايد.
آنان كه به خوبى دريافتهاند «تكليف» كه مرز امتياز انسان و حيوان است، از «كُلْفَت» و «سختى» است و با «مسئوليت» انسان بودن همراه است، مىدانند كه دستاوردهاى زيبا و زرّينى از رشد و رويش و كمال و تكامل با خود دارد، از اينرو شروع اين فصل جديد را با «جشن» آغاز مىكنند و «مسئوليت» را نه تنها «محدوديت» نمىشمرند بلكه «مصونيت» از سقوط از بلنداى انسانيت به قعر گمراهى و حيوانيت مىنگرند. بدين خاطر در راه انجام وظيفه خويش، صبر و استقامت و ثبات و بردبارى نشان مىدهند و در راه دستيابى به ارزشهاى والاى الهى هرگز احساس خستگى و خمودى يا سستى و كاستى نمىكنند.
چه زيبا امام(ع) فرمود:
«كسى كه براى خود صبر و بردبارى در برابر سختىها و ناگوارىهاى روزگار را فراهم نكند، ناتوان خواهد ماند.»
چنان كه فرمود:
«فردى كه بر مركب راهوار صبر جا مىگيرد، به ميدان پيروزى راه يافته است.»
آثار و بركاتى اينچنين موجب گرديده كه واژه «اِصْبِرْ؛ صبر و بردبارى نما» به طور زياد در توصيههاى سبز و آسمانى معصومان(عليهمالسلام) به اصحاب خود ديده شود تا پس از گذر از چنين معبر سنگلاخ به پيروزى دست يابند:
«اصبر حتّى تأتيك دولتك ... اصبر تظفر ... اصبر تنل؛
صبر و استقامت داشته باش تا دولت [و توانمندى] براى تو فراهم شود ... بردبار باش تا پيروز و سربلند شوى ... ثبات قدم داشته باش تا به اهداف خود نايل شوى.»
5. تلقينهاى منفى و خودكمبينى
احساس خود كمبينى، كمرويى، عواطف منفى، گريز از موقعيتهاى نگرانزا و نوميدى، مجموعه عواملى است كه در وجود هر يك از ما به ويژه نسل جوان باعث ضعف اعتماد به نفس مىشود و آدمى را از پذيرش مسئوليتهاى كوچك و بزرگ دور مىسازد.
شناخت شايسته از خود، فراموشى گذشته ناموفق، بىتوجهى به سخنان تحقيرآميز اطرافيان بىخرد، بهيادسپارى آيندهاى سرشار از موفقيت، مثبت ارزيابى كردن خويشتن، كاستن از خواهشهاى بىشمار و گاه خارج از توان و قدرت، تقويت ارتباط به خداوند و نشست و برخاست با انسانهاى موفق، پراميد و با نشاط، باعث طلوع نويد و افشانده شدن بذر اميد در زندگى مىشود و پس از چندى نگاهى تازه و فضايى روشن از مثبتنگرى و شادكامى براى فرد فراهم مىنمايد.
يكى از تمرينات معروفى كه روانشناسان بر آن تأكيد مىورزند، «پالايش افكار» است، كه آغاز راه موفقيت، مسئوليتپذيرى و سربلندى در زندگى است. در اين مرحله، اعتقادات و باورهاى رسوخ كرده در عمق جان خويش را درباره ماهيت خود و مردم به باورهاى مثبت تبديل و طبق آن عمل مىشود. پس از اين مرحله هرگز جايى براى واژههاى، «نمىتوانم»، «نمىخواهم»، «مىترسم»، «بدبختترين آدمم»، «خيلى بدشانس هستم»، «من براى اين كار كوچكم»، «گفتهاند نمىتوانم» و ... يافت نمىشود.
اين شيوه ناشايست كه در معارف دينى «فال بد زدن» يا «طيره» نام گرفته است به معناى ناديده انگاشتن افكار و افعال يا تصميم و تلاش افراد و بىتأثيرى خواست خداوند در عرصههاى مختلف زندگى است.
امام صادق(ع) فرمود:
«طيره و فال بد زدن بر اساس همان چيزى است كه آن را قرار مىدهى؛ اگر راحت گرفتى، راحت است و اگر سخت گرفتى سخت است و اگر ناديده گرفتى، چيزى نخواهد بود.»
اين رهنمود روشن ما را به اين حقيقت مىرساند كه تفأل، گمانهزنى و امثال آن در فرهنگها به گونهاى است كه مىتواند منشأ اثر باشد اما آنچه در واقع عامل اين تأثير است، نوع ارزيابى، بينش، حركت و كوشش فرد است و چيزى خارج از وجود او نيست. پس بكوشيم مثبت بينديشيم، مثبت بنگريم و مثبت عمل كنيم كه اين شيوه، آغاز فرخندهاى در حيات ما خواهد بود.
شيوههاى تشويق و ترغيب جوانان به مسئوليتپذيرى
بهره مندى از شيوهها و سليقههاى ناب و تازه و به كارگيرى راهكارهاى غير مستقيم نسبت به ايفاى وظايف نسل جوان و تشويق آنان به پذيرش مسئوليت و انجام تعهد تأثيرى بسيار در گرايش آنان به اين مهم دارد. برخى از اين شيوهها عبارتند از:
1. آگاه كردن والدين به وظيفه آنان در تعويض مسئوليتهاى مناسب به فرزندان از دوران كودكى و به دنبال آن در ايام نوجوانى و جوانى. چنان كه روزى امام صادق(ع)،
پيشواى پاكنهاد و پاكسخن شيعيان رو به فرزندان خويش كرد و فرمود:
«بر شما باد دورى از بىنشاطى، كاهلى، سستى و كاستى از انجام وظايف كه باعث محروميت از لذت دنيا و تهيدستى در آخرت مىشود.»
2. آشنا ساختن مربيان و معلمان با نقشى كه مسئوليتهاى درون مدرسه در سازندگى جامعه دارد، با حوصله، دقت و سازگارى در خور، مسئوليتهايى به دانشآموزان واگذار كنند تا با تمرين بسيار خود را براى مسابقه جدى مسئوليتپذيرى در جامعه آماده سازند. به قول «لاكوردر»:
«كارهاى بزرگ جهان بر حسب امرى است كه از حلقوم وظيفه خارج شده است و ناشايستهترين آنها آن است كه با صداى هوس انجام يافته است.»
3. تفهيم اين واقعيت به نسل جوان كه لياقتهاى آنان بيش از كلام در عمل آنها تجلى مىيابد، چنان كه برخى از صاحبنظران گفتهاند:
«خوشبخت كسى است كه طعم وظيفه و مسئوليت را چشيده و هر روز با رضايت خاطر براى انجام بهتر آن تلاش مىكند.»
4. توجيه نسل جوان در زمينه آثار ارزشمند فردى و اجتماعى مسئوليتپذيرى و ارائه تحليلهاى منطقى و روانشناختى در
زمينه ارتباط ميان مسئوليتپذيرى و رشد اعتماد به نفس و ابراز وجود آثارى گرانبها همچون:
الف) ثبات شخصيت و پايدارى و استقامت در برابر دشوارىها و تنگناهاى زندگى.
ب) جلب اعتماد ديگران به خويشتن.
ج) بروز خلاقيتها و ظرفيتهاى درونى و خدادادى.
د) خوشبينى، مثبتنگرى، اميد در امروز و طلايى ديدن افق فرداهاى زندگى.
5. ترغيب جوانان به قبول مسئوليتهاى شخصى و خانوادگى در راستاى دستيابى به تجربيات قابل قبول براى مسئوليتهاى اجتماعى و حتى جهانى؛ به قول شكسپير:
«كارى كه وظيفه و صميميت در آن دخالت دارد، خللپذير نيست و موفقيتآميز است.»
6. آشنايى نسل نو با زندگينامه شخصيتهاى خودساخته و وارسته و بزرگان عرصه انديشه و اخلاق براى تشويق جوانان به كوشش آگاهانه و تفكّر خَلاّق.
اين روش به گونهاى دلپذير، روح و روان نسل جوان را به اوج ارزشهاى انسانى پرواز مىبخشد، مقام بلند انسانيت را نمايان مىسازد و موفقيت و سربلندى حقيقى را در نگاه آنان تجلى مىدهد تا هرگز در پى آب،
سراب نجويند و حقايق حيات را با چشم دل ببينند و بيابند و هماره به خود بگويند:
اى تو را كرده خداوند خداى متعال
داده جان و خرد و جاه و جوانى و جمال
بنده را نيست غم جان و جوانى و جهان
غم آنست كه بيهوده در افتى به وبال
7. تشويق جوانان در جهت دانشافزايى عمومى و گسترش اطلاعات كلى زندگى به منظور پذيرش آگاهانه مسئوليت و ايفاى موفقيتآميز آنها.
تأثير دانش و دانايى در نوع بينش افراد نسبت به مسئوليتپذيرى در زندگى اينگونه نمايان است:
* لفظ وظيفه در نظر من بزرگترين كلمات دنياست.
* خوابيدم و خواب ديدم زندگى جمال و زيبايى است، بيدار شدم و فهميدم زندگى عبارت است از: «وظيفهشناسى»
* هر مسئوليتى را كه فراموش كنيم، پردهاى به روى حقيقتى كه مىبايست بدانيم كشيده مىشود.
8. تفهيم اين واقعيت روانشناختى كه هر فرد از دو «سن تقويمى و عقلانى» برخوردار است. منظور از سن تقويمى همان سن شناسنامهاى است و مراد از سن عقلانى، ميزان پختگى و تدبير زندگى است و تأكيد بر اين مطلب كه سن عقلانى با مسئوليتپذيرى مناسب و ايفاى نقش مثبت در اين عرصه افزايش مىيابد و هرگاه فردى از سن عقلانى بالاترى نسبت به سن تقويمى برخوردار گرديد، موقعيت قابل احترام و قابل اعتمادى در جامعه كسب مىكند. همانگونه كه با تجربه، افزايش دانش، تهذيب نفس، نشست و برخاست با خردمندان و انديشمندان و افزايش معنويت و نور بصيرت، سن عقلانى جوان قابل افزايش چشمگيرى است.
بدون ترديد توجه دادن به نسل جوان كه آنها در همه حال در محضر خداى متعال هستند و هرگونه مسئوليتى را كه بپذيرند، پروردگار شاهد و ناظر آنهاست، زمينهساز رشد وجدان اخلاقى جوانان در عرصههاى قبول و انجام مسئوليتها مىشود و بر اين امتياز ارزشمند در زندگى مىافزايد تا بر آن باشند، «مراقبت از نفس» و «ياد خدا» را در عرصههاى مختلف حفظ كنند تا خود نيز محفوظ مانند و به شناختى اينچنين دست يابند:
خوشا آنان كه الله يارشان بى
به حمد و قل هو الله كارشان بى
خوشا آنان كه دايم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بى
منبع: پيام زن