فلسفههايي که قبلا براي پوشش ذکر کرديم غالبا توجيهاتي بود که مخالفينپوشش تراشيدهاند و خواستهاند آن را حتي در صورت اسلامياش امري غير منطقي ونامعقول معرفي کنند.روشن است که اگر انسان مسالهاي را از اول خرافه فرض کند،توجيهي هم که براي آن ذکر ميکند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث کنندگان،مساله را با بيطرفي مورد کاوش قرار ميدادند در مييافتند که فلسفه پوشش وحجاب اسلامي هيچ يک از سخنان پوچ و بياساس آنها نيست.
ما براي پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصي قائل هستيم که نظر عقلي آن راموجه ميسازد و از نظر تحليل ميتوان آن را مبناي حجاب در اسلام دانست.
واژه«حجاب»
پيش از اينکه استنباط خود را در اين باره ذکر کنيم لازم استيک نکته رايادآوري کنيم.آن نکته اين است که معناي لغوي«حجاب»که در عصر ما اين کلمهبراي پوشش زن معروف شده است چيست؟کلمه«حجاب»هم به معني پوشيدن استو هم به معني پرده و حاجب.بيشتر،استعمالش به معني پرده است.اين کلمه از آنجهت مفهوم پوشش ميدهد که پرده وسيله پوشش است،و شايد بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششي حجاب نيست،آن پوشش«حجاب»ناميده ميشود که ازطريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.در قرآن کريم در داستان سليمان غروبخورشيد را اين طور توصيف ميکند: حتي توارت بالحجاب (1) يعني تا آن وقتي کهخورشيد در پشت پرده مخفي شد.پرده حاجز ميان قلب و شکم را«حجاب» مينامند.
در دستوري که امير المؤمنين عليه السلام به مالک اشتر نوشته است ميفرمايد: «فلا تطولن احتجابک عن رعيتک» (2) يعني در ميان مردم باش،کمتر خود را در اندرونخانه خود از مردم پنهان کن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند،بلکه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعيفان و بيچارگان بتوانند نيازمنديها وشکايات خود را به گوش تو برسانند و تو نيز از جريان امور بي اطلاع نماني.
ابن خلدون در مقدمه خويش فصلي دارد تحت عنوان«فصل في الحجاب کيف يقع فيالدول و انه يعظم عند الهرم».در اين فصل بيان ميکند که حکومتها در بدو تشکيل ميانخود و مردم حائل و فاصلهاي قرار نميدهند ولي تدريجا حائل و پرده ميان حاکم ومردم ضخيمتر ميشود تا بالاخره عواقب ناگواري به وجود ميآورد.ابن خلدون کلمه«حجاب»را به معني پرده و حائل(نه پوشش)به کار برده است.
استعمال کلمه«حجاب»در مورد پوشش زن يک اصطلاح نسبتا جديد است.درقديم و مخصوصا در اصطلاح فقها کلمه«ستر»که به معني پوشش استبه کار رفتهاست.فقها چه در کتاب الصلوة و چه در کتاب النکاح که متعرض اين مطلب شدهاندکلمه«ستر»را به کار بردهاند نه کلمه«حجاب»را.
بهتر اين بود که اين کلمه عوض نميشد و ما هميشه همان کلمه«پوشش»را بهکار ميبرديم،زيرا چنانکه گفتيم معني شايع لغت«حجاب»پرده است و اگر در موردپوشش به کار برده ميشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجبشده که عده زيادي گمان کنند که اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانهمحبوس باشد و بيرون نرود.
وظيفه پوشش که اسلام براي زنان مقرر کرده استبدين معني نيست که از خانه بيرون نروند.زنداني کردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست.در برخي از کشورهايقديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايي وجود داشته است ولي در اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد. آيات مربوطه همين معني را ذکر ميکند وفتواي فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذکر خواهيم کرد.در آيات مربوطه لغت«حجاب»به کار نرفته است.آياتيکه در اين باره هست،چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب،حدودپوشش و تماسهاي زن و مرد را ذکر کرده استبدون آنکه کلمه«حجاب»را به کاربرده باشد.آيهاي که در آن کلمه«حجاب»به کار رفته است مربوط استبه زنانپيغمبر اسلام.
ميدانيم که در قرآن کريم درباره زنان پيغمبر دستورهاي خاصي وارد شده است. اولين آيه خطاب به زنان پيغمبر با اين جمله آغاز ميشود: يا نساء النبي لستن کاحد منالنساء يعني شما با ساير زنان فرق داريد.اسلام عنايتخاصي داشته است که زنانپيغمبر،چه در زمان حيات آن حضرت و چه بعد از وفات ايشان،در خانههاي خودبمانند،و در اين جهتبيشتر منظورهاي اجتماعي و سياسي در کار بوده است.قرآنکريم صريحا به زنان پيغمبر ميگويد: و قرن في بيوتکن يعني در خانههاي خودبمانيد.اسلام ميخواسته است«امهات المؤمنين»که خواه ناخواه احترام زيادي در ميانمسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احيانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سياسي و اجتماعي واقع نشوند.و چنانکه ميدانيم يکي از امهاتالمؤمنين(عايشه)که از اين دستور تخلف کرد ماجراهاي سياسي ناگواري براي جهاناسلام به وجود آورد.خود او هميشه اظهار تاسف ميکرد و ميگفت دوست داشتمفرزندان زيادي از پيغمبر ميداشتم و ميمردند اما به چنين ماجرايي دست نميزدم.
سر اينکه زنان پيغمبر ممنوع شدند از اينکه بعد از آن حضرت با شخص ديگريازدواج کنند به نظر من همين است;يعني شوهر بعدي از شهرت و احترام زنشسوء استفاده ميکرد و ماجراها ميآفريد.بنابر اين اگر درباره زنان پيغمبر دستور اکيدترو شديدتري وجود داشته باشد بدين جهت است.
به هر حال آيهاي که در آن آيه کلمه«حجاب»به کار رفته آيه53 از سوره احزاب است که ميفرمايد: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب يعني اگر از آنهامتاع و کالاي مورد نيازي مطالبه ميکنيد از پشت پرده از آنها بخواهيد.در اصطلاحتاريخ و حديث اسلامي هر جا نام«آيه حجاب»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزولآيه حجاب چنان بود و بعد از نزول آيه حجاب چنين شد،مقصود اين آيه است کهمربوط به زنان پيغمبر است (3) ،نه آيات سوره نور که ميفرمايد:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم-الي آخر-قل للمؤمنات يغضضن منابصارهن .
يا آيه سوره احزاب که ميفرمايد:
يدنين عليهن من جلابيبهن الي آخر.
اما اينکه چطور در عصر اخير به جاي اصطلاح رايج فقها يعني ستر و پوششکلمه حجاب و پرده و پردگي شايع شده ستبراي من مجهول است،و شايد از ناحيهاشتباه کردن حجاب اسلامي به حجابهايي که در ساير ملل مرسوم بوده ستباشد.مادر اين باره بعدا توضيح بيشتري خواهيم داد.
سيماي حقيقي مساله حجاب
حقيقت امر اين است که در مساله پوشش-و به اصطلاح عصر اخير حجابسخن در اين نيست که آيا زن خوب است پوشيده در اجتماع ظاهر شود يا عريان؟ روح سخن اين است که آيا زن و تمتعات مرد از زن بايد رايگان باشد؟آيا مرد بايد حقداشته باشد که از هر زني در هر محفلي حداکثر تمتعات را به استثناي زنا ببرد يا نه؟
اسلام که به روح مسائل مينگرد جواب ميدهد:خير،مردان فقط در محيطخانوادگي و در کادر قانون ازدواج و همراه با يک سلسله تعهدات سنگين ميتوانند اززنان به عنوان همسران قانوني کامجويي کنند،اما در محيط اجتماع استفاده از زنان بيگانه ممنوع است.و زنان نيز از اينکه مردان را در خارج از کانون خانوادگي کاميابسازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع ميباشند.
درست است که صورت ظاهر مساله اين است که زن چه بکند؟پوشيده بيرونبيايد يا عريان؟يعني آن کس که مساله به نام او عنوان ميشود زن است و احيانا مسالهبا لحن دلسوزانهاي طرح ميشود که آيا بهتر است زن آزاد باشد يا محکوم و اسير و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چيز ديگر است و آن اينکه آيا مرد بايد دربهرهکشي جنسي از زن،جز از جهت زنا،آزادي مطلق داشته باشد يا نه؟يعني آن که دراين مساله ذي نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در اين مساله ذينفعتراست.به قول ويل دورانت:
«دامنهاي کوتاه براي همه جهانيان بجز خياطان نعمتي است.»
پس روح مساله،محدوديت کاميابيها به محيط خانوادگي و همسران مشروع،ياآزاد بودن کاميابيها و کشيده شدن آنها به محيط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضيهاول است.
از نظر اسلام محدوديت کاميابيهاي جنسي به محيط خانوادگي و همسرانمشروع،از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع کمک ميکند،و از جنبه خانوادگيسبب تحکيم روابط افراد خانواده و برقراري صميميت کامل بين زوجين ميگردد،و ازجنبه اجتماعي موجب حفظ و استيفاي نيروي کار و فعاليت اجتماع ميگردد،و از نظروضع زن در برابر مرد، سبب ميگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامي به نظر ما چند چيز است.بعضي از آنها جنبه رواني دارد وبعضي جنبه خانه و خانوادگي،و بعضي ديگر جنبه اجتماعي،و بعضي مربوط استبهبالا بردن احترام زن و جلوگيري از ابتذال او.
حجاب در اسلام از يک مساله کليتر و اساسيتري ريشه ميگيرد و آن اين استکه اسلام ميخواهد انواع التذاذهاي جنسي،چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر،بهمحيط خانوادگي و در کادر ازدواج قانوني اختصاص يابد،اجتماع منحصرا براي کارو فعاليتباشد.بر خلاف سيستم غربي عصر حاضر که کار و فعاليت را با لذتجوييهايجنسي به هم ميآميزد اسلام ميخواهد اين دو محيط را کاملا از يکديگر تفکيک کند.
اکنون به شرح چهار قسمت فوق ميپردازيم:
1.آرامش رواني
نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادي معاشرتهاي بي بند و بار هيجانها و التهابهايجنسي را فزوني ميبخشد و تقاضاي سکس را به صورت يک عطش روحي و يکخواست اشباع نشدني درميآورد.غريزه جنسي غريزهاي نيرومند،عميق و«درياصفت»است،هر چه بيشتر اطاعتشود سرکشتر ميگردد،همچون آتش که هر چه بهآن بيشتر خوراک بدهند شعلهورتر ميشود.براي درک اين مطلب به دو چيز بايدتوجه داشت:
1.تاريخ همان طوري که از آزمندان ثروت ياد ميکند که با حرص و آزيحيرتآور در پي گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هر چه بيشتر جمع ميکردهاندحريصتر ميشدهاند،همچنين از آزمنداني در زمينه مسائل جنسي ياد ميکند.اينها نيزبه هيچ وجه از نظر حس تصرف و تملک زيبارويان در يک حدي متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کساني که قدرت استفاده داشتهاند چنين بودهاند.
کريستن سن نويسنده کتاب ايران در زمان ساسانيان در فصل نهم کتاب خويشمينويسد:
«در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زني که خسرو(پرويز)در حرمداشت ميبينيم.اين شهريان هيچ گاه از اين ميل سير نميشد.دوشيزگان و بيوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان ميدادند به حرم خود ميآورد.هر زمان کهميل تجديد حرم ميکرد نامهاي چند به فرمانروايان اطراف ميفرستاد و در آنوصف زن کامل عيار را درج ميکرد.پس عمال او هر جا زني را با وصف نامهمناسب ميديدند به خدمت ميبردند.»
از اين گونه جريانها در تاريخ قديم بسيار ميتوان يافت.در جديد اين جريانها بهشکل حرمسرا نيست،به شکل ديگر است، با اين تفاوت که در جديد لزومي نداردکسي به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امکانات داشته باشد.در جديد به برکتتجدد فرنگي،براي مردي که يک صد هزارم پرويز و هارون امکانات داشته باشد ميسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهرهکشي کند.
2.هيچ فکر کردهايد که حس«تغزل»در بشر چه حسي است؟قسمتي از ادبياتجهان عشق و غزل است.در اين بخش از ادبيات،مرد،محبوب و معشوق خود راستايش ميکند،به پيشگاه او نياز ميبرد،او را بزرگ و خود را کوچک جلوه ميدهد، خود را نيازمند کوچکترين عنايت او ميداند،مدعي ميشود که محبوب و معشوق«صد ملک جان به نيم نظر ميتواند بخرد،پس چرا در اين معامله تقصير ميکند»،ازفراق او دردمندانه مينالد.
اين چيست؟چرا بشر در مورد ساير نيازهاي خود چنين نميکند؟آيا تاکنونديدهايد که يک آدم پول پرستبراي پول،يک آدم جاه پرستبراي جاه و مقامغزلسرايي کند؟!آيا تاکنون کسي براي نان غزلسرايي کرده است؟چرا هر کسي از شعرو غزل ديگري خوشش ميآيد؟چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت ميبرند؟آيا جزاين است که همه کس آن را با زبان يک غريزه عميق که سراپاي وجودش را گرفتهاست منطبق ميبيند؟چقدر اشتباه ميکنند کساني که ميگويند يگانه عامل اساسيفعاليتهاي بشر عامل اقتصاد است!!
بشر براي عشقهاي جنسي خود موسيقي خاصي دارد،همچنانکه براي معنوياتنيز موسيقي خاص دارد،در صورتي که براي حاجتهاي صرفا مادي از قبيل آب و نانموسيقي ندارد.
من نميخواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسي است و هم هرگز نميگويم کهحافظ و سعدي و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسي سخن گفتهاند.اينمبحث،مبحث ديگري است که جداگانه بايد بحثشود.
ولي قدر مسلم اين است که بسياري از عشقها و غزلها عشق و غزلهايي است کهمرد براي زن داشته است.همين قدر کافي است که بدانيم توجه مرد به زن از نوع توجهبه نان و آب نيست که با سير شدن شکم اقناع شود،بلکه يا به صورت حرص و آز وتنوع پرستي درميآيد و يا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در اين باره بحثخواهيمکرد که در چه شرايطي حالتحرص و آز جنسي تقويت ميشود و در چه شرايطيشکل عشق و غزل پيدا ميکند و رنگ معنوي به خود ميگيرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه کامل کرده است. روايات زيادي درباره خطرناک بودن«نگاه»، خطرناک بودن خلوت با زن،و بالاخره خطرناک بودن غريزهاي که مرد و زن را به يکديگر پيوند ميدهد وارد شده است.
اسلام تدابيري براي تعديل و رام کردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه،هم براي زنان و هم براي مردان تکليف معين کرده است.يک وظيفه مشترک که برايزن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات يغضضنمن ابصارهن و يحفظن فروجهن .
خلاصه اين دستور اين است که زن و مرد نبايد به يکديگر خيره شوند،نبايدچشم چراني کنند،نبايد نگاههاي مملو از شهوت به يکديگر بدوزند،نبايد به قصدلذت بردن به يکديگر نگاه کنند.يک وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن ايناست که بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوهگري و دلربايينپردازند،به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شکل و رنگ و بهانهاي کاري نکنند کهموجبات تحريک مردان بيگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحريک پذير است.اشتباه است که گمان کنيمتحريک پذيري روح بشر محدود به حد خاصي است و از آن پس آرام ميگيرد.
همان طور که بشر-اعم از مرد و زن-در ناحيه ثروت و مقام از تصاحب ثروت واز تملک جاه و مقام سير نميشود و اشباع نميگردد،در ناحيه جنسي نيز چنين است.
هيچ مردي از تصاحب زيبارويان و هيچ زني از متوجه کردن مردان و تصاحب قلبآنان و بالاخره هيچ دلي از هوس سير نميشود.
و از طرفي تقاضاي نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدني است و هميشه مقروناستبه نوعي احساس محروميت.دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر بهاختلالات روحي و بيماريهاي رواني ميگردد.
چرا در دنياي غرب اينهمه بيماري رواني زياد شده است؟علتش آزادي اخلاقيجنسي و تحريکات فراوان سکسي است که به وسيله جرايد و مجلات و سينماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمي و غير رسمي و حتي خيابانها و کوچهها انجامميشود.
اما علت اينکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين است که ميل به خودنمايي و خودآرايي مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مردشکار است و زن شکارچي،همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شکار است ومرد شکارچي.ميل زن به خودآرايي از اين نوع حس شکارچيگري او ناشي ميشود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد که مردان لباسهاي بدن نما و آرايشهاي تحريک کنندهبه کار برند.اين زن است که به حکم طبيعتخاص خود ميخواهد دلبري کند و مرد رادلباخته و در دام علاقه به خود اسير سازد.لهذا انحراف تبرج و برهنگي از انحرافهايمخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است.
ما درباره طغيان پذيري غريزه جنسي و اينکه بر خلاف ادعاي افرادي مانند راسلغريزه جنسي با آزاد گذاشتن کامل و خصوصا با فراهم کردن وسائل تحريک هرگزسير نميشود و اشباع نميگردد و همچنين درباره انحراف«چشم چراني»در مردان وانحراف«تبرج»در زنان،باز هم بحثخواهيم کرد.
2.استحکام پيوند خانوادگي
شک نيست که هر چيزي که موجب تحکيم پيوند خانوادگي و سبب صميميترابطه زوجين گردد براي کانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن بايد حداکثر کوششمبذول شود،و بالعکس هر چيزي که باعثسستي روابط زوجين و دلسردي آنان گرددبه حال زندگي خانوادگي زيانمند است و بايد با آن مبارزه کرد.
اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به محيط خانوادگي و در کادرازدواج مشروع،پيوند زن و شوهري را محکم ميسازد و موجب اتصال بيشتر زوجينبه يکديگر ميشود.
فلسفه پوشش و منع کاميابي جنسي از غير همسر مشروع،از نظر اجتماعخانوادگي اين است که همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت کردن اوبه شمار برود;در حالي که در سيستم آزادي کاميابي،همسر قانوني از لحاظ روانييک نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار ميرود و در نتيجه کانون خانوادگيبر اساس دشمني و نفرت پايهگذاري ميشود.
علت اينکه جوانان امروز از ازدواج گريزانند و هر وقتبه آنان پيشنهاد ميشود،جواب ميدهند که حالا زود است،ما هنوز بچهايم،و يا به عناوين ديگر از زير بار آنشانه خالي ميکنند همين است;و حال آنکه در قديم يکي از شيرينترين آرزوهاي جوانان ازدواج بود.جوانان پيش از آنکه به برکت دنياي اروپا کالاي زن اينهمه ارزانو فراوان گردد« شب زفاف را کم از تخت پادشاهي» نميدانستند.
ازدواج در قديم پس از يک دوران انتظار و آرزومندي انجام ميگرفت و به هميندليل زوجين يکديگر را عامل نيکبختي و سعادت خود ميدانستند،ولي امروزکامجوييهاي جنسي در غير کادر ازدواج به حد اعلي فراهم است و دليلي براي آناشتياقها وجود ندارد.
معاشرتهاي آزاد و بيبند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت يک وظيفهو تکليف و محدوديت درآورده است که بايد آن را با توصيههاي اخلاقي و يا احياناچنانکه برخي از جرايد پيشنهاد ميکنند-با اعمال زور بر جوانان تحميل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسي را محدود ميکند به محيط خانوادگي و کادرازدواج قانوني،با اجتماعي که روابط آزاد در آن اجازه داده ميشود اين است کهازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت،و در اجتماع دوم آغاز محروميت ومحدوديت است.در سيستم روابط آزاد جنسي پيمان ازدواج به دوران آزادي دختر وپسر خاتمه ميدهد و آنها را ملزم ميسازد که به يکديگر وفادار باشند و در سيستماسلامي به محروميت و انتظار آنان پايان ميبخشد.
سيستم روابط آزاد اولا موجب ميشود که پسران تا جايي که ممکن است ازازدواج و تشکيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامي که نيروهاي جواني و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستي مينهد اقدام به ازدواج کنند و در اين موقع زن را فقطبراي فرزند زادن و احيانا براي خدمتکاري و کلفتي بخواهند،و ثانيا پيوند ازدواجهايموجود را سست ميکند و سبب ميگردد به جاي اينکه خانواده بر پايه يک عشقخالص و محبت عميق استوار باشد و هر يک از زن و شوهر همسر خود را عاملسعادت خود بداند بر عکس به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديتببيند وچنانکه اصطلاح شده ستيکديگر را«زندانبان»بنامند.
وقتي پسر يا دختري ميخواهد بگويد ازدواج کردهام،ميگويد براي خودمزندانبان گرفتهام.اين تعبير براي چيست؟براي اينکه قبل از ازدواج آزاد بود هر کجابخواهد برود،با هر کسي بخواهد برقصد،بلاسد،هيچ کس نبود که بگويد بالاي چشمتابروست.ولي پس از ازدواج اين آزاديها محدود شده است،اگر يک شب دير به خانهبيايد مورد مؤاخذه همسرش قرار ميگيرد که کجا بودي؟و اگر در محفلي با التهاب با دختري برقصد همسرش به او اعتراض ميکند.واضح است که روابط خانواده درچنين سيستمي تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان است.
بعضيها مانند برتراند راسل پنداشتهاند که جلوگيري از معاشرتهاي آزاد صرفا بهخاطر اطمينان مرد نسبتبه نسل است;براي حل اشکال،استفاده از وسائلضد آبستني را پيشنهاد کردهاند;در صورتي که مساله،تنها پاکي نسل نيست;مسالهمهم ديگر ايجاد پاکترين و صميميترين عواطف بين زوجين و برقرار ساختن يگانگيو اتحاد کامل در کانون خانواده است.تامين اين هدف وقتي ممکن است که زوجين ازهر گونه استمتاع از غير همسر يا همسران قانوني چشم بپوشند،مرد چشم به زن ديگرنداشته باشد و زن نيز در صدد تحريک و جلب توجه کسي جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعيت هر نوع کاميابي جنسي در غير کادر خانواده حتي قبل از ازدواج همرعايت گردد.
به علاوه،زني که تا اينجا پيش رفته است که به پيروي از امثال راسل و تقليد ازصاحبان مکتب«اخلاق نوين جنسي»با داشتن همسر قانوني عشق خود را در جايديگر جستجو ميکند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر ميشود،چه اطمينانيهست که به خاطر همسر قانوني که چندان مورد علاقهاش نيست وسائل ضد آبستنيبه کار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ريش همسرقانوني نبندد؟قطعا چنين زني مايل است که فرزندي که به دنيا ميآورد از مرد موردعلاقهاش باشد نه از مردي که فقط به حکم قانون همسر اوست و الزاما به حکم قانوننبايد از غير او آبستن شود.همچنان مرد نيز طبعا علاقهمند است که از زن مورد عشقو علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زني که با زور قانون به او پيوند کردهاند.دنياياروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستني آمار فرزندان غير مشروعوحشتآور است.
3.استواري اجتماع
کشانيدن تمتعات جنسي از محيط خانه به اجتماع،نيروي کار و فعاليت اجتماعرا ضعيف ميکند.بر عکس آنچه که مخالفين حجاب خردهگيري کردهاند و گفتهاند: «حجاب موجب فلج کردن نيروي نيمي از افراد اجتماع است»بيحجابي و ترويجروابط آزاد جنسي موجب فلج کردن نيروي اجتماع است.
آنچه موجب فلج کردن نيروي زن و حبس استعدادهاي اوستحجاب به صورتزنداني کردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي استو در اسلام چنين چيزي وجود ندارد.اسلام نه ميگويد که زن از خانه بيرون نرود و نهميگويد حق تحصيل علم و دانش ندارد-بلکه علم و دانش را فريضه مشترک زن ومرد دانسته است-و نه فعاليت اقتصادي خاصي را براي زن تحريم ميکند.اسلام هرگزنميخواهد زن بيکار و بيعار بنشيند و وجودي عاطل و باطل بار آيد.پوشانيدن بدن بهاستثناي وجه و کفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست. آنچه موجب فلج کردن نيروي اجتماع است آلوده کردن محيط کار به لذتجوييهايشهواني است.
آيا اگر پسر و دختري در محيط جداگانهاي تحصيل کنند و فرضا در يک محيطدرس ميخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچ گونه آرايشي نداشته باشند بهتردرس ميخوانند و فکر ميکنند و به سخن استاد گوش ميکنند يا وقتي که کنار هرپسري يک دختر آرايش کرده با دامن کوتاه تا يک وجب بالاي زانو نشسته باشد؟آيااگر مردي در خيابان و بازار و اداره و کارخانه و غيره با قيافههاي محرک و مهيج زنانآرايش کرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعاليت ميشود يا در محيطي که باچنين مناظري روبرو نشود؟اگر باور نداريد،از کساني که در اين محيطها کار ميکنندبپرسيد.هر مؤسسه يا شرکتيا ادارهاي که سخت مايل است کارها به خوبي جريانيابد از اين نوع آميزشها جلوگيري ميکند.اگر باور نداريد تحقيق کنيد.
حقيقت اين است که اين وضع بيحجابي رسوا که در ميان ماست و از اروپا وآمريکا هم داريم جلو ميافتيم از مختصات جامعههاي پليد سرمايهداري غربي استو يکي از نتايجسوء پول پرستيها و شهوترانيهاي سرمايهداران غرب است،بلکه يکياز طرق و وسائلي است که آنها براي تخدير و بي حس کردن اجتماعات انساني ودرآوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباري کالاهاي خودشان به کار ميبرند.
«اطلاعات»5/9/47 گزارشي از اداره کل نظارت بر مواد خوردني،آشاميدني،آرايشي نقل کرده است.درباره لوازم آرايش چنين مينويسد:
«تنها در ظرف يک سال 210 هزار کيلو مواد و لوازم آرايش از قبيل ماتيک،سرخاب،کرم،پودر،سايه چشم براي مصرف خانمها وارد شده است.از اين مقدار 181 هزار کيلوگرم آن انواع کرم بوده است.در اين مدت به 1650 قوطي و 2500دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژ لب،2280 عدد صابون لاغري،2280آمپول آرايشي اجازه ورود داده شده است.البته بايد 3100 عدد سايه چشم و2400 خط چشم را نيز به آن اضافه کرد.»
آري بايد زن ايراني به بهانه« تجدد» و« تقدم» و« مقتضيات زمان» هر روز و هرساعتبا وسائلي که در دنياي سرمايهداري تهيه ميشود خود را در معرض نمايشبگذارد تا بتواند چنين مصرف کننده لايقي براي کارخانههاي اروپايي باشد.اگر زنايراني بخواهد خود را فقط براي همسر قانوني و يا براي حضور در مجالساختصاصي زنان بيارايد،نه مصرف کننده لايقي براي سرمايهداران غربي خواهد بود ونه وظيفه و ماموريت ديگرش را که عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعفاراده آنان و ايجاد رکود در فعاليت اجتماعي،به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
در جامعههاي غير سرمايهداري با همه احساسات ضد مذهبي که در آنجا وجوددارد کمتر شنيده ميشود که چنين رسواييها به نام آزادي زن وجود داشته باشد.
4.ارزش و احترام زن
قبلا گفتيم که مرد به طور قطع از نظر جسماني بر زن تفوق دارد.از نظر مغز و فکرنيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است. زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومتندارد،ولي زن از طريق عاطفي و قلبي هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است. حريم نگه داشتن زن ميان خود و مرد يکي از وسائل مرموزي بوده است که زن برايحفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است.
اسلام زن را تشويق کرده است که از اين وسيله استفاده کند.اسلام مخصوصاتاکيد کرده است که زن هر اندازه متينتر و باوقارتر و عفيفتر حرکت کند و خود را درمعرض نمايش براي مرد نگذارد بر احترامش افزوده ميشود.
بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد که قرآن کريم پس از آنکه توصيهميکند زنان خود را بپوشانند ميفرمايد: ذلک ادني ان يعرفن فلا يؤذين يعني اين کاربراي اينکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نميدهندبهتر است و در نتيجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر ميگردد.
پي نوشت :
1.ص/ 32.
2.نهج البلاغة،نامه53.
3.رجوع شود به صحيح مسلم،ج 4/ ص 148-151.
منبع: مجموعه آثار علامه شهيدمرتضي مطهري(رحمت الله عليه)، جلد نوزدهم/س