جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
فلسفه پوشش در اسلام
-(4 Body) 
فلسفه پوشش در اسلام
Visitor 511
Category: دنياي فن آوري
فلسفه‏هايي که قبلا براي پوشش ذکر کرديم غالبا توجيهاتي بود که مخالفين‏پوشش تراشيده‏اند و خواسته‏اند آن را حتي در صورت اسلامي‏اش امري غير منطقي ونامعقول معرفي کنند.روشن است که اگر انسان مساله‏اي را از اول خرافه فرض کند،توجيهي هم که براي آن ذکر مي‏کند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث کنندگان،مساله را با بي‏طرفي مورد کاوش قرار مي‏دادند در مي‏يافتند که فلسفه پوشش وحجاب اسلامي هيچ يک از سخنان پوچ و بي‏اساس آنها نيست.
ما براي پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصي قائل هستيم که نظر عقلي آن راموجه مي‏سازد و از نظر تحليل مي‏توان آن را مبناي حجاب در اسلام دانست.

واژه‏«حجاب‏»

پيش از اينکه استنباط خود را در اين باره ذکر کنيم لازم است‏يک نکته رايادآوري کنيم.آن نکته اين است که معناي لغوي‏«حجاب‏»که در عصر ما اين کلمه‏براي پوشش زن معروف شده است چيست؟کلمه‏«حجاب‏»هم به معني پوشيدن است‏و هم به معني پرده و حاجب.بيشتر،استعمالش به معني پرده است.اين کلمه از آن‏جهت مفهوم پوشش مي‏دهد که پرده وسيله پوشش است،و شايد بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششي حجاب نيست،آن پوشش‏«حجاب‏»ناميده مي‏شود که ازطريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.در قرآن کريم در داستان سليمان غروب‏خورشيد را اين طور توصيف مي‏کند: حتي توارت بالحجاب (1) يعني تا آن وقتي که‏خورشيد در پشت پرده مخفي شد.پرده حاجز ميان قلب و شکم را«حجاب‏» مي‏نامند.
در دستوري که امير المؤمنين عليه السلام به مالک اشتر نوشته است مي‏فرمايد: «فلا تطولن احتجابک عن رعيتک‏» (2) يعني در ميان مردم باش،کمتر خود را در اندرون‏خانه خود از مردم پنهان کن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند،بلکه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعيفان و بيچارگان بتوانند نيازمنديها وشکايات خود را به گوش تو برسانند و تو نيز از جريان امور بي اطلاع نماني.
ابن خلدون در مقدمه خويش فصلي دارد تحت عنوان‏«فصل في الحجاب کيف يقع في‏الدول و انه يعظم عند الهرم‏».در اين فصل بيان مي‏کند که حکومتها در بدو تشکيل ميان‏خود و مردم حائل و فاصله‏اي قرار نمي‏دهند ولي تدريجا حائل و پرده ميان حاکم ومردم ضخيم‏تر مي‏شود تا بالاخره عواقب ناگواري به وجود مي‏آورد.ابن خلدون کلمه‏«حجاب‏»را به معني پرده و حائل(نه پوشش)به کار برده است.
استعمال کلمه‏«حجاب‏»در مورد پوشش زن يک اصطلاح نسبتا جديد است.درقديم و مخصوصا در اصطلاح فقها کلمه‏«ستر»که به معني پوشش است‏به کار رفته‏است.فقها چه در کتاب الصلوة و چه در کتاب النکاح که متعرض اين مطلب شده‏اندکلمه‏«ستر»را به کار برده‏اند نه کلمه‏«حجاب‏»را.
بهتر اين بود که اين کلمه عوض نمي‏شد و ما هميشه همان کلمه‏«پوشش‏»را به‏کار مي‏برديم،زيرا چنانکه گفتيم معني شايع لغت‏«حجاب‏»پرده است و اگر در موردپوشش به کار برده مي‏شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب‏شده که عده زيادي گمان کنند که اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه‏محبوس باشد و بيرون نرود.
وظيفه پوشش که اسلام براي زنان مقرر کرده است‏بدين معني نيست که از خانه بيرون نروند.زنداني کردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست.در برخي از کشورهاي‏قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايي وجود داشته است ولي در اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوه‏گري و خودنمايي نپردازد. آيات مربوطه همين معني را ذکر مي‏کند وفتواي فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذکر خواهيم کرد.در آيات مربوطه لغت‏«حجاب‏»به کار نرفته است.آياتي‏که در اين باره هست،چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب،حدودپوشش و تماسهاي زن و مرد را ذکر کرده است‏بدون آنکه کلمه‏«حجاب‏»را به کاربرده باشد.آيه‏اي که در آن کلمه‏«حجاب‏»به کار رفته است مربوط است‏به زنان‏پيغمبر اسلام.
مي‏دانيم که در قرآن کريم درباره زنان پيغمبر دستورهاي خاصي وارد شده است. اولين آيه خطاب به زنان پيغمبر با اين جمله آغاز مي‏شود: يا نساء النبي لستن کاحد من‏النساء يعني شما با ساير زنان فرق داريد.اسلام عنايت‏خاصي داشته است که زنان‏پيغمبر،چه در زمان حيات آن حضرت و چه بعد از وفات ايشان،در خانه‏هاي خودبمانند،و در اين جهت‏بيشتر منظورهاي اجتماعي و سياسي در کار بوده است.قرآن‏کريم صريحا به زنان پيغمبر مي‏گويد: و قرن في بيوتکن يعني در خانه‏هاي خودبمانيد.اسلام مي‏خواسته است‏«امهات المؤمنين‏»که خواه ناخواه احترام زيادي در ميان‏مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احيانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سياسي و اجتماعي واقع نشوند.و چنانکه مي‏دانيم يکي از امهات‏المؤمنين(عايشه)که از اين دستور تخلف کرد ماجراهاي سياسي ناگواري براي جهان‏اسلام به وجود آورد.خود او هميشه اظهار تاسف مي‏کرد و مي‏گفت دوست داشتم‏فرزندان زيادي از پيغمبر مي‏داشتم و مي‏مردند اما به چنين ماجرايي دست نمي‏زدم.
سر اينکه زنان پيغمبر ممنوع شدند از اينکه بعد از آن حضرت با شخص ديگري‏ازدواج کنند به نظر من همين است;يعني شوهر بعدي از شهرت و احترام زنش‏سوء استفاده مي‏کرد و ماجراها مي‏آفريد.بنابر اين اگر درباره زنان پيغمبر دستور اکيدترو شديدتري وجود داشته باشد بدين جهت است.
به هر حال آيه‏اي که در آن آيه کلمه‏«حجاب‏»به کار رفته آيه‏53 از سوره احزاب است که مي‏فرمايد: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب يعني اگر از آنهامتاع و کالاي مورد نيازي مطالبه مي‏کنيد از پشت پرده از آنها بخواهيد.در اصطلاح‏تاريخ و حديث اسلامي هر جا نام‏«آيه حجاب‏»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزول‏آيه حجاب چنان بود و بعد از نزول آيه حجاب چنين شد،مقصود اين آيه است که‏مربوط به زنان پيغمبر است (3) ،نه آيات سوره نور که مي‏فرمايد:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم-الي آخر-قل للمؤمنات يغضضن من‏ابصارهن .
يا آيه سوره احزاب که مي‏فرمايد:
يدنين عليهن من جلابيبهن الي آخر.
اما اينکه چطور در عصر اخير به جاي اصطلاح رايج فقها يعني ستر و پوشش‏کلمه حجاب و پرده و پردگي شايع شده ست‏براي من مجهول است،و شايد از ناحيه‏اشتباه کردن حجاب اسلامي به حجابهايي که در ساير ملل مرسوم بوده ست‏باشد.مادر اين باره بعدا توضيح بيشتري خواهيم داد.

سيماي حقيقي مساله حجاب

حقيقت امر اين است که در مساله پوشش-و به اصطلاح عصر اخير حجاب‏سخن در اين نيست که آيا زن خوب است پوشيده در اجتماع ظاهر شود يا عريان؟ روح سخن اين است که آيا زن و تمتعات مرد از زن بايد رايگان باشد؟آيا مرد بايد حق‏داشته باشد که از هر زني در هر محفلي حداکثر تمتعات را به استثناي زنا ببرد يا نه؟
اسلام که به روح مسائل مي‏نگرد جواب مي‏دهد:خير،مردان فقط در محيطخانوادگي و در کادر قانون ازدواج و همراه با يک سلسله تعهدات سنگين مي‏توانند اززنان به عنوان همسران قانوني کامجويي کنند،اما در محيط اجتماع استفاده از زنان بيگانه ممنوع است.و زنان نيز از اينکه مردان را در خارج از کانون خانوادگي کامياب‏سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع مي‏باشند.
درست است که صورت ظاهر مساله اين است که زن چه بکند؟پوشيده بيرون‏بيايد يا عريان؟يعني آن کس که مساله به نام او عنوان مي‏شود زن است و احيانا مساله‏با لحن دلسوزانه‏اي طرح مي‏شود که آيا بهتر است زن آزاد باشد يا محکوم و اسير و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چيز ديگر است و آن اينکه آيا مرد بايد دربهره‏کشي جنسي از زن،جز از جهت زنا،آزادي مطلق داشته باشد يا نه؟يعني آن که دراين مساله ذي نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در اين مساله ذي‏نفع‏تراست.به قول ويل دورانت:
«دامنهاي کوتاه براي همه جهانيان بجز خياطان نعمتي است.»
پس روح مساله،محدوديت کاميابيها به محيط خانوادگي و همسران مشروع،ياآزاد بودن کاميابيها و کشيده شدن آنها به محيط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضيه‏اول است.
از نظر اسلام محدوديت کاميابيهاي جنسي به محيط خانوادگي و همسران‏مشروع،از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع کمک مي‏کند،و از جنبه خانوادگي‏سبب تحکيم روابط افراد خانواده و برقراري صميميت کامل بين زوجين مي‏گردد،و ازجنبه اجتماعي موجب حفظ و استيفاي نيروي کار و فعاليت اجتماع مي‏گردد،و از نظروضع زن در برابر مرد، سبب مي‏گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامي به نظر ما چند چيز است.بعضي از آنها جنبه رواني دارد وبعضي جنبه خانه و خانوادگي،و بعضي ديگر جنبه اجتماعي،و بعضي مربوط است‏به‏بالا بردن احترام زن و جلوگيري از ابتذال او.
حجاب در اسلام از يک مساله کلي‏تر و اساسي‏تري ريشه مي‏گيرد و آن اين است‏که اسلام مي‏خواهد انواع التذاذهاي جنسي،چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر،به‏محيط خانوادگي و در کادر ازدواج قانوني اختصاص يابد،اجتماع منحصرا براي کارو فعاليت‏باشد.بر خلاف سيستم غربي عصر حاضر که کار و فعاليت را با لذتجوييهاي‏جنسي به هم مي‏آميزد اسلام مي‏خواهد اين دو محيط را کاملا از يکديگر تفکيک کند.
اکنون به شرح چهار قسمت فوق مي‏پردازيم:

1.آرامش رواني

نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادي معاشرتهاي بي بند و بار هيجانها و التهابهاي‏جنسي را فزوني مي‏بخشد و تقاضاي سکس را به صورت يک عطش روحي و يک‏خواست اشباع نشدني درمي‏آورد.غريزه جنسي غريزه‏اي نيرومند،عميق و«درياصفت‏»است،هر چه بيشتر اطاعت‏شود سرکش‏تر مي‏گردد،همچون آتش که هر چه به‏آن بيشتر خوراک بدهند شعله‏ورتر مي‏شود.براي درک اين مطلب به دو چيز بايدتوجه داشت:
1.تاريخ همان طوري که از آزمندان ثروت ياد مي‏کند که با حرص و آزي‏حيرت‏آور در پي گرد آوردن پول و ثروت بوده‏اند و هر چه بيشتر جمع مي‏کرده‏اندحريصتر مي‏شده‏اند،همچنين از آزمنداني در زمينه مسائل جنسي ياد مي‏کند.اينها نيزبه هيچ وجه از نظر حس تصرف و تملک زيبارويان در يک حدي متوقف نشده‏اند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کساني که قدرت استفاده داشته‏اند چنين بوده‏اند.
کريستن سن نويسنده کتاب ايران در زمان ساسانيان در فصل نهم کتاب خويش‏مي‏نويسد:
«در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زني که خسرو(پرويز)در حرم‏داشت مي‏بينيم.اين شهريان هيچ گاه از اين ميل سير نمي‏شد.دوشيزگان و بيوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان مي‏دادند به حرم خود مي‏آورد.هر زمان که‏ميل تجديد حرم مي‏کرد نامه‏اي چند به فرمانروايان اطراف مي‏فرستاد و در آن‏وصف زن کامل عيار را درج مي‏کرد.پس عمال او هر جا زني را با وصف نامه‏مناسب مي‏ديدند به خدمت مي‏بردند.»
از اين گونه جريانها در تاريخ قديم بسيار مي‏توان يافت.در جديد اين جريانها به‏شکل حرمسرا نيست،به شکل ديگر است، با اين تفاوت که در جديد لزومي نداردکسي به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امکانات داشته باشد.در جديد به برکت‏تجدد فرنگي،براي مردي که يک صد هزارم پرويز و هارون امکانات داشته باشد ميسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهره‏کشي کند.
2.هيچ فکر کرده‏ايد که حس‏«تغزل‏»در بشر چه حسي است؟قسمتي از ادبيات‏جهان عشق و غزل است.در اين بخش از ادبيات،مرد،محبوب و معشوق خود راستايش مي‏کند،به پيشگاه او نياز مي‏برد،او را بزرگ و خود را کوچک جلوه مي‏دهد، خود را نيازمند کوچکترين عنايت او مي‏داند،مدعي مي‏شود که محبوب و معشوق‏«صد ملک جان به نيم نظر مي‏تواند بخرد،پس چرا در اين معامله تقصير مي‏کند»،ازفراق او دردمندانه مي‏نالد.
اين چيست؟چرا بشر در مورد ساير نيازهاي خود چنين نمي‏کند؟آيا تاکنون‏ديده‏ايد که يک آدم پول پرست‏براي پول،يک آدم جاه پرست‏براي جاه و مقام‏غزلسرايي کند؟!آيا تاکنون کسي براي نان غزلسرايي کرده است؟چرا هر کسي از شعرو غزل ديگري خوشش مي‏آيد؟چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت مي‏برند؟آيا جزاين است که همه کس آن را با زبان يک غريزه عميق که سراپاي وجودش را گرفته‏است منطبق مي‏بيند؟چقدر اشتباه مي‏کنند کساني که مي‏گويند يگانه عامل اساسي‏فعاليتهاي بشر عامل اقتصاد است!!
بشر براي عشقهاي جنسي خود موسيقي خاصي دارد،همچنانکه براي معنويات‏نيز موسيقي خاص دارد،در صورتي که براي حاجتهاي صرفا مادي از قبيل آب و نان‏موسيقي ندارد.
من نمي‏خواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسي است و هم هرگز نمي‏گويم که‏حافظ و سعدي و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسي سخن گفته‏اند.اين‏مبحث،مبحث ديگري است که جداگانه بايد بحث‏شود.
ولي قدر مسلم اين است که بسياري از عشقها و غزلها عشق و غزل‏هايي است که‏مرد براي زن داشته است.همين قدر کافي است که بدانيم توجه مرد به زن از نوع توجه‏به نان و آب نيست که با سير شدن شکم اقناع شود،بلکه يا به صورت حرص و آز وتنوع پرستي درمي‏آيد و يا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در اين باره بحث‏خواهيم‏کرد که در چه شرايطي حالت‏حرص و آز جنسي تقويت مي‏شود و در چه شرايطي‏شکل عشق و غزل پيدا مي‏کند و رنگ معنوي به خود مي‏گيرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه کامل کرده است. روايات زيادي درباره خطرناک بودن‏«نگاه‏»، خطرناک بودن خلوت با زن،و بالاخره خطرناک بودن غريزه‏اي که مرد و زن را به يکديگر پيوند مي‏دهد وارد شده است.
اسلام تدابيري براي تعديل و رام کردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه،هم براي زنان و هم براي مردان تکليف معين کرده است.يک وظيفه مشترک که براي‏زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات يغضضن‏من ابصارهن و يحفظن فروجهن .
خلاصه اين دستور اين است که زن و مرد نبايد به يکديگر خيره شوند،نبايدچشم چراني کنند،نبايد نگاههاي مملو از شهوت به يکديگر بدوزند،نبايد به قصدلذت بردن به يکديگر نگاه کنند.يک وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اين‏است که بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوه‏گري و دلربايي‏نپردازند،به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شکل و رنگ و بهانه‏اي کاري نکنند که‏موجبات تحريک مردان بيگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحريک پذير است.اشتباه است که گمان کنيم‏تحريک پذيري روح بشر محدود به حد خاصي است و از آن پس آرام مي‏گيرد.
همان طور که بشر-اعم از مرد و زن-در ناحيه ثروت و مقام از تصاحب ثروت واز تملک جاه و مقام سير نمي‏شود و اشباع نمي‏گردد،در ناحيه جنسي نيز چنين است.
هيچ مردي از تصاحب زيبارويان و هيچ زني از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب‏آنان و بالاخره هيچ دلي از هوس سير نمي‏شود.
و از طرفي تقاضاي نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدني است و هميشه مقرون‏است‏به نوعي احساس محروميت.دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به‏اختلالات روحي و بيماريهاي رواني مي‏گردد.
چرا در دنياي غرب اينهمه بيماري رواني زياد شده است؟علتش آزادي اخلاقي‏جنسي و تحريکات فراوان سکسي است که به وسيله جرايد و مجلات و سينماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمي و غير رسمي و حتي خيابانها و کوچه‏ها انجام‏مي‏شود.
اما علت اينکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين است که ميل به خودنمايي و خودآرايي مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مردشکار است و زن شکارچي،همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شکار است ومرد شکارچي.ميل زن به خودآرايي از اين نوع حس شکارچيگري او ناشي مي‏شود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد که مردان لباسهاي بدن نما و آرايشهاي تحريک کننده‏به کار برند.اين زن است که به حکم طبيعت‏خاص خود مي‏خواهد دلبري کند و مرد رادلباخته و در دام علاقه به خود اسير سازد.لهذا انحراف تبرج و برهنگي از انحرافهاي‏مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است.
ما درباره طغيان پذيري غريزه جنسي و اينکه بر خلاف ادعاي افرادي مانند راسل‏غريزه جنسي با آزاد گذاشتن کامل و خصوصا با فراهم کردن وسائل تحريک هرگزسير نمي‏شود و اشباع نمي‏گردد و همچنين درباره انحراف‏«چشم چراني‏»در مردان وانحراف‏«تبرج‏»در زنان،باز هم بحث‏خواهيم کرد.

2.استحکام پيوند خانوادگي

شک نيست که هر چيزي که موجب تحکيم پيوند خانوادگي و سبب صميميت‏رابطه زوجين گردد براي کانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن بايد حداکثر کوشش‏مبذول شود،و بالعکس هر چيزي که باعث‏سستي روابط زوجين و دلسردي آنان گرددبه حال زندگي خانوادگي زيانمند است و بايد با آن مبارزه کرد.
اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به محيط خانوادگي و در کادرازدواج مشروع،پيوند زن و شوهري را محکم مي‏سازد و موجب اتصال بيشتر زوجين‏به يکديگر مي‏شود.
فلسفه پوشش و منع کاميابي جنسي از غير همسر مشروع،از نظر اجتماع‏خانوادگي اين است که همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت کردن اوبه شمار برود;در حالي که در سيستم آزادي کاميابي،همسر قانوني از لحاظ رواني‏يک نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار مي‏رود و در نتيجه کانون خانوادگي‏بر اساس دشمني و نفرت پايه‏گذاري مي‏شود.
علت اينکه جوانان امروز از ازدواج گريزانند و هر وقت‏به آنان پيشنهاد مي‏شود،جواب مي‏دهند که حالا زود است،ما هنوز بچه‏ايم،و يا به عناوين ديگر از زير بار آن‏شانه خالي مي‏کنند همين است;و حال آنکه در قديم يکي از شيرين‏ترين آرزوهاي جوانان ازدواج بود.جوانان پيش از آنکه به برکت دنياي اروپا کالاي زن اينهمه ارزان‏و فراوان گردد« شب زفاف را کم از تخت پادشاهي‏» نمي‏دانستند.
ازدواج در قديم پس از يک دوران انتظار و آرزومندي انجام مي‏گرفت و به همين‏دليل زوجين يکديگر را عامل نيکبختي و سعادت خود مي‏دانستند،ولي امروزکامجوييهاي جنسي در غير کادر ازدواج به حد اعلي فراهم است و دليلي براي آن‏اشتياقها وجود ندارد.
معاشرتهاي آزاد و بي‏بند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت يک وظيفه‏و تکليف و محدوديت درآورده است که بايد آن را با توصيه‏هاي اخلاقي و يا احياناچنانکه برخي از جرايد پيشنهاد مي‏کنند-با اعمال زور بر جوانان تحميل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسي را محدود مي‏کند به محيط خانوادگي و کادرازدواج قانوني،با اجتماعي که روابط آزاد در آن اجازه داده مي‏شود اين است که‏ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت،و در اجتماع دوم آغاز محروميت ومحدوديت است.در سيستم روابط آزاد جنسي پيمان ازدواج به دوران آزادي دختر وپسر خاتمه مي‏دهد و آنها را ملزم مي‏سازد که به يکديگر وفادار باشند و در سيستم‏اسلامي به محروميت و انتظار آنان پايان مي‏بخشد.
سيستم روابط آزاد اولا موجب مي‏شود که پسران تا جايي که ممکن است ازازدواج و تشکيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامي که نيروهاي جواني و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستي مي‏نهد اقدام به ازدواج کنند و در اين موقع زن را فقطبراي فرزند زادن و احيانا براي خدمتکاري و کلفتي بخواهند،و ثانيا پيوند ازدواجهاي‏موجود را سست مي‏کند و سبب مي‏گردد به جاي اينکه خانواده بر پايه يک عشق‏خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يک از زن و شوهر همسر خود را عامل‏سعادت خود بداند بر عکس به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت‏ببيند وچنانکه اصطلاح شده ست‏يکديگر را«زندانبان‏»بنامند.
وقتي پسر يا دختري مي‏خواهد بگويد ازدواج کرده‏ام،مي‏گويد براي خودم‏زندانبان گرفته‏ام.اين تعبير براي چيست؟براي اينکه قبل از ازدواج آزاد بود هر کجابخواهد برود،با هر کسي بخواهد برقصد،بلاسد،هيچ کس نبود که بگويد بالاي چشمت‏ابروست.ولي پس از ازدواج اين آزاديها محدود شده است،اگر يک شب دير به خانه‏بيايد مورد مؤاخذه همسرش قرار مي‏گيرد که کجا بودي؟و اگر در محفلي با التهاب با دختري برقصد همسرش به او اعتراض مي‏کند.واضح است که روابط خانواده درچنين سيستمي تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان است.
بعضيها مانند برتراند راسل پنداشته‏اند که جلوگيري از معاشرتهاي آزاد صرفا به‏خاطر اطمينان مرد نسبت‏به نسل است;براي حل اشکال،استفاده از وسائل‏ضد آبستني را پيشنهاد کرده‏اند;در صورتي که مساله،تنها پاکي نسل نيست;مساله‏مهم ديگر ايجاد پاکترين و صميمي‏ترين عواطف بين زوجين و برقرار ساختن يگانگي‏و اتحاد کامل در کانون خانواده است.تامين اين هدف وقتي ممکن است که زوجين ازهر گونه استمتاع از غير همسر يا همسران قانوني چشم بپوشند،مرد چشم به زن ديگرنداشته باشد و زن نيز در صدد تحريک و جلب توجه کسي جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعيت هر نوع کاميابي جنسي در غير کادر خانواده حتي قبل از ازدواج هم‏رعايت گردد.
به علاوه،زني که تا اينجا پيش رفته است که به پيروي از امثال راسل و تقليد ازصاحبان مکتب‏«اخلاق نوين جنسي‏»با داشتن همسر قانوني عشق خود را در جاي‏ديگر جستجو مي‏کند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر مي‏شود،چه اطميناني‏هست که به خاطر همسر قانوني که چندان مورد علاقه‏اش نيست وسائل ضد آبستني‏به کار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ريش همسرقانوني نبندد؟قطعا چنين زني مايل است که فرزندي که به دنيا مي‏آورد از مرد موردعلاقه‏اش باشد نه از مردي که فقط به حکم قانون همسر اوست و الزاما به حکم قانون‏نبايد از غير او آبستن شود.همچنان مرد نيز طبعا علاقه‏مند است که از زن مورد عشق‏و علاقه‏اش فرزند داشته باشد نه از زني که با زور قانون به او پيوند کرده‏اند.دنياي‏اروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستني آمار فرزندان غير مشروع‏وحشت‏آور است.

3.استواري اجتماع

کشانيدن تمتعات جنسي از محيط خانه به اجتماع،نيروي کار و فعاليت اجتماع‏را ضعيف مي‏کند.بر عکس آنچه که مخالفين حجاب خرده‏گيري کرده‏اند و گفته‏اند: «حجاب موجب فلج کردن نيروي نيمي از افراد اجتماع است‏»بي‏حجابي و ترويج‏روابط آزاد جنسي موجب فلج کردن نيروي اجتماع است.
آنچه موجب فلج کردن نيروي زن و حبس استعدادهاي اوست‏حجاب به صورت‏زنداني کردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي است‏و در اسلام چنين چيزي وجود ندارد.اسلام نه مي‏گويد که زن از خانه بيرون نرود و نه‏مي‏گويد حق تحصيل علم و دانش ندارد-بلکه علم و دانش را فريضه مشترک زن ومرد دانسته است-و نه فعاليت اقتصادي خاصي را براي زن تحريم مي‏کند.اسلام هرگزنمي‏خواهد زن بيکار و بيعار بنشيند و وجودي عاطل و باطل بار آيد.پوشانيدن بدن به‏استثناي وجه و کفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست. آنچه موجب فلج کردن نيروي اجتماع است آلوده کردن محيط کار به لذتجوييهاي‏شهواني است.
آيا اگر پسر و دختري در محيط جداگانه‏اي تحصيل کنند و فرضا در يک محيطدرس مي‏خوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچ گونه آرايشي نداشته باشند بهتردرس مي‏خوانند و فکر مي‏کنند و به سخن استاد گوش مي‏کنند يا وقتي که کنار هرپسري يک دختر آرايش کرده با دامن کوتاه تا يک وجب بالاي زانو نشسته باشد؟آيااگر مردي در خيابان و بازار و اداره و کارخانه و غيره با قيافه‏هاي محرک و مهيج زنان‏آرايش کرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعاليت مي‏شود يا در محيطي که باچنين مناظري روبرو نشود؟اگر باور نداريد،از کساني که در اين محيطها کار مي‏کنندبپرسيد.هر مؤسسه يا شرکت‏يا اداره‏اي که سخت مايل است کارها به خوبي جريان‏يابد از اين نوع آميزشها جلوگيري مي‏کند.اگر باور نداريد تحقيق کنيد.
حقيقت اين است که اين وضع بي‏حجابي رسوا که در ميان ماست و از اروپا وآمريکا هم داريم جلو مي‏افتيم از مختصات جامعه‏هاي پليد سرمايه‏داري غربي است‏و يکي از نتايج‏سوء پول پرستي‏ها و شهوترانيهاي سرمايه‏داران غرب است،بلکه يکي‏از طرق و وسائلي است که آنها براي تخدير و بي حس کردن اجتماعات انساني ودرآوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباري کالاهاي خودشان به کار مي‏برند.
«اطلاعات‏»5/9/47 گزارشي از اداره کل نظارت بر مواد خوردني،آشاميدني،آرايشي نقل کرده است.درباره لوازم آرايش چنين مي‏نويسد:
«تنها در ظرف يک سال 210 هزار کيلو مواد و لوازم آرايش از قبيل ماتيک،سرخاب،کرم،پودر،سايه چشم براي مصرف خانمها وارد شده است.از اين مقدار 181 هزار کيلوگرم آن انواع کرم بوده است.در اين مدت به 1650 قوطي و 2500دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژ لب،2280 عدد صابون لاغري،2280آمپول آرايشي اجازه ورود داده شده است.البته بايد 3100 عدد سايه چشم و2400 خط چشم را نيز به آن اضافه کرد.»
آري بايد زن ايراني به بهانه‏« تجدد» و« تقدم‏» و« مقتضيات زمان‏» هر روز و هرساعت‏با وسائلي که در دنياي سرمايه‏داري تهيه مي‏شود خود را در معرض نمايش‏بگذارد تا بتواند چنين مصرف کننده لايقي براي کارخانه‏هاي اروپايي باشد.اگر زن‏ايراني بخواهد خود را فقط براي همسر قانوني و يا براي حضور در مجالس‏اختصاصي زنان بيارايد،نه مصرف کننده لايقي براي سرمايه‏داران غربي خواهد بود ونه وظيفه و ماموريت ديگرش را که عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف‏اراده آنان و ايجاد رکود در فعاليت اجتماعي،به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
در جامعه‏هاي غير سرمايه‏داري با همه احساسات ضد مذهبي که در آنجا وجوددارد کمتر شنيده مي‏شود که چنين رسواييها به نام آزادي زن وجود داشته باشد.

4.ارزش و احترام زن

قبلا گفتيم که مرد به طور قطع از نظر جسماني بر زن تفوق دارد.از نظر مغز و فکرنيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است. زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت‏ندارد،ولي زن از طريق عاطفي و قلبي هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است. حريم نگه داشتن زن ميان خود و مرد يکي از وسائل مرموزي بوده است که زن براي‏حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است.
اسلام زن را تشويق کرده است که از اين وسيله استفاده کند.اسلام مخصوصاتاکيد کرده است که زن هر اندازه متين‏تر و باوقارتر و عفيفتر حرکت کند و خود را درمعرض نمايش براي مرد نگذارد بر احترامش افزوده مي‏شود.
بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد که قرآن کريم پس از آنکه توصيه‏مي‏کند زنان خود را بپوشانند مي‏فرمايد: ذلک ادني ان يعرفن فلا يؤذين يعني اين کاربراي اينکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نمي‏دهندبهتر است و در نتيجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر مي‏گردد.

پي نوشت :

1.ص/ 32.
2.نهج البلاغة،نامه‏53.
3.رجوع شود به صحيح مسلم،ج 4/ ص 148-151.

منبع: مجموعه آثار علامه شهيدمرتضي مطهري(رحمت الله عليه)، جلد نوزدهم
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image