جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نيازهاي نسل نو
-(5 Body) 
نيازهاي نسل نو
Visitor 441
Category: دنياي فن آوري

بخش نخست: حرف‏هاي ما
امروزه کمتر خانواده‏اي را مي‏توان يافت که نوجوان يا جوان داشته باشد و از درگيري با او شکوه نکند و شايد هم نتوان معلم يا استادي پيدا کرد که از بي‏انگيزه بودن اين دو گروه در تحصيل و حتي زندگي، گله‏مند نباشد.
آري، اکثر بزرگ‏سالان معتقدند که جوانان امروزي حد و مرز نمي‏شناسند. انگيزه کاري ندارند، سطح سوادشان پايين است و...
اما اين نوع داوري‏ها، در واقع، تنها به قاضي رفتن و راضي برگشتن است. بايد از اين والدين، معلمان، استادان و کلاً بزرگ‏سالان ناراضي از نسل جوان، پرسيد که اگر جوانان امروزي انگيزه کاري ندارند، اگر هنجارهاي اجتماعي را رعايت نمي‏کنند و بسياري اگرهاي ديگر، پس چرا جهان، روز به روز پيشرفت مي‏کند و هر روز اختراعات جديدي به وجود مي‏آيد. اگر باور نداريد، بياييد ديوارهاي سر به فلک کشيده بين خود و نسل جوان را برداريد. آن وقت خواهيد ديد که چه کسي قدرت پرواز دارد، مي‏تواند اوج بگيرد و به قله ترقّي و تعالي برسد... .
نسل جوان ما، اگر درک شود، مشکلات و نيازهايشان شناخته شود و بستر مناسبي براي رفع خواسته‏هايشان فراهم گردد، مجال خودشکوفايي خواهند يافت.
با در نظر گرفتن بيش از پانزده ميليون نوجوان و جوان کشور، که نيروي محرکه و پوياي جامعه محسوب مي‏شوند، بررسي نيازها و خواسته‏هاي آنها، بحثي در خور تأمّل است. براي رسيدن به چنين هدفي، شناخت زبان ارتباطي، خصايص رفتاري و شناخت ويژگي‏هاي مربوط به اين دوران، شايسته توجّه و داراي اهميّت است ؛ چرا که در اين دوره، نوجوان و جوان، به حرکات و رفتارهاي منطقي نياز دارد و هر چيز را از ديدگاه رفاقت، صميميت و دوستي، قابل حل مي‏داند.
* * *
با يک کاوش گذرا در متون روان‏شناسي، روشن مي‏شود که انسان‏ها، در اين مرحله از زندگي (نوجواني ـ جواني)، نيازهاي خاصي دارند که مي‏توان به ترتيب زير به آنها اشاره کرد:
1 . نياز به دوستي و مهرباني: کمبود محبت در اکثر مواقع، باعث بروز رفتارهايي از سوي فرزندان مي‏شود که در نتيجه احساس حقارت است و ممکن است باعث احساس تنهايي و انزوا در نوجوان و جوان شود.
2 . نياز به امنيّت و آسايش: احساس امنيت و آسايش بيش از هر چيز ديگري ادامه زندگي را سهل و آسان مي‏کند. چنانچه جوان، امنيت و آرامش را در محيط زندگي خود و از آن بهتر در درون خويش، احساس نمايد، راحت‏تر مي‏تواند خود را با محيط اطراف وفق دهد و آن را نيز کامل‏تر بشناسد و با اين شناخت، بهتر مي‏تواند آينده‏اي روشن و سرشار از سعادت و نيکبختي را براي خود رقم بزند.
3 . نياز به «احساس تعلّق»: در بعضي مواقع، معيارهاي گروهي بيشتر از معيارهاي خانواده و مدرسه در رفتار نوجوانان و جوانان تأثير دارد و آنها تلاش مي‏کنند که در اکثر معاشرت‏ها و رابطه صميمانه با آنها خود را با معيار گروه مطابق سازند. گروه همسالان جايي است که نوجوان و جوان مي‏توانند توانايي‏ها و استعدادهاي خود را در حد اعلا نشان دهند و رضايت خاطر کسب کنند حتي اگر آنها در شمار گروه‏هاي مخرّب و ضد اجتماعي باشند. جوانان براي گريز از تنهايي و غربت، اشتياق عميق به گروه پيدا مي‏کنند و شايد به وجود آمدن اين همه گروه‏هاي علني و غيرعلني، به علت نياز به «احساس تعلّق» باشد که در جايي ديگر برآورده نمي‏شود.
4 . نياز به مقبوليّت و احترام: نياز به مقبوليّت و احترام، گوياي اين حقيقت است که کنترلِ محيط ، هميشه براي انسان، لذتبخش است و ذاتا موجب سربلندي و رضايت خاطر مي‏گردد. نوجوانان و جوانان به خاطر ارزش‏هاي ثابت و استوار و معمولاً عالي‏شان، به احترام خود يا عزت نفس و احترام به ديگران، نياز و تمايل دارند. لذا، وقتي آنان تصور مي‏کنند انتظارات و توقّعات محيط و اطرافيان را به خوبي مي‏توانند برآورده کنند، در اين جهت نيز حرکت مي‏کنند.
داشتن توقع احترام از ديگران و احترامي که فرد به خويشتن مي‏گذارد، باعث مي‏شود که نياز فرد به احترام و عزت نفس، در جامعه ارضا شود. البته همه اينها مبتني بر رفتار مسئولانه نوجوانان و جوانان است که استحقاق احترام را داشته باشند، نه بر اساس تعريف و تمجيدهاي ظاهري و بي‏مورد که صرفا جهت خوشامد آنان بيان مي‏شود.
5 . نياز به استقلال: داشتن استقلال و نياز به آن، جزء نيازهاي اساسي براي هر انساني است ؛ زيرا چنانچه فرد، احساس کند که تحت تسلط و نفوذ ديگران است، علاقه و اشتياق به ادامه زندگي را از دست مي‏دهد. در دروه نوجواني و جواني، انسان، بيش از ساير دوره‏هاي زندگي خود، مجال خودنمايي پيدا مي‏کند. چنانچه با فرصت کافي، توانايي‏ها و علايق واقعي خويش را به عرصه ظهور و نمايش برساند، مي‏تواند واقعيت دروني خود را بهتر بشناسد. چنين شناختي منجر به خودشناسي خواهد شد و کسي که توانايي‏ها و امکانات و ضعف خود را خوب بشناسد، آينده بهتري را براي خود ترسيم مي‏کند.
6 . نياز به قدرداني: در دوره نوجواني و جواني، انسان، نياز به اين دارد که اطرافيانش از تلاش‏ها و کارهاي مفيدش قدرداني و از او تشکر کنند. چنانچه از وي تشکر و قدرداني نشود و مورد حمايت و تشويق قرار نگيرد، نوعي بي‏انگيزگي و نااميدي به فرد، دست خواهد داد.
7 . نياز به داشتن هدفي مشخص در زندگي: چون زندگي انسان بدون هدف، فاقد معناست، انسان‏ها سعي مي‏کنند دست به فعاليت‏هايي بزنند که براي آن، هدفي در نظر گرفته‏اند و اين هدف است که نيروي تحرک آنها را چندين برابر مي‏کند تا بتوانند رضايتي را در اين مسير به دست آورند. لذا، بين هدف و تحرک، نوعي همبستگي مثبت وجود دارد (يعني هرچه هدفْ بزرگ‏تر باشد، تحرک و فعاليت، بيشتر است). به همين دليل، جواناني که در زندگي‏شان هدف مشخصي ندارند و يا هدف کوچکي را تعقيب مي‏کنند، زندگي‏شان فاقد ارزش است و دائما افسردگي، بي‏انگيزگي و نااميدي همراه با احساس تنهايي، پوچي و سردرگمي به آنها دست مي‏دهد.
8 . نياز به احساس هويت و شناخت خود: از مهم‏ترين نيازهايي که نوجوان و جوان در خود احساس مي‏کند، نياز به احساس هويّت و شناخت خود است. يافتن هويت واحد و مشخص، اين امکان را به آنها مي‏دهد که بتوانند در سايه آن به شناخت خود و محيط اطراف خود دست يابند.
يافتن الگو توسط جوانان در اين دوره متداول است تا بتوانند در پناه آن قرار گرفته، با قرار دادن خويش به جاي آن الگو، خود را فردي جديد به ديگران بشناسانند.
شناخت خود و درک اين نکته که نوجوان بدان که کيست و چيست، باعث احساس هويت و حفظ تعادل رواني و عاطفي در مقابل فشارهاي دروني و بيروني‏اش مي‏شود.
9 . نياز به احساس رشد، کمال و خودشکوفايي: علاقه نوجوانان و جوانان، حول اين محور، دور مي‏زند که آنچه را در درون خود به صورت بالقوّه دارند، به صورت بالفعل درآورند تا به ديگران نمايش دهند. پيامد چنين رفتاري، احساس بزرگ شدن، بلوغ و سلامت روان است. هرچند که ممکن است فرد در رسيدن به چنين اهدافي موفقيت زيادي نداشته باشد و شکوفا نگردد، ليکن نياز به آن را در خود احساس مي‏کند و لذا با اين گونه اعمال نيز ظرفيت‏ها و توانايي‏هاي علمي خود را محک مي‏زند. در اين راستا، نوجوان، سعي مي‏کند تا هر کاري را به او واگذار شده است، به بهترين شکل ممکن انجام دهد.
شايد تحقق بخشيدن به ارزش‏ها و آرمان‏ها و اعمال مذهبي، انساني، اجتماعي و نظاير آن، مربوط به ارضاي اين نياز باشد. فرد براي رسيدن به اين هدف، حتي از جان خود نيز مايه مي‏گذارد، مانند شهدا که همه چيز را فداي اعتقادات و آرمان‏هاي خود کرده‏اند تا به حد کمال برسند.
10 . نياز به معنويت و مذهب: نجات از بسياري از تشويش‏ها و اضطراب‏هاي روحي، به وسيله گرايش انسان به مذهب و با ياد خدا تحقق مي‏يابد. به نظر روان‏شناسان، دوران بلوغ و جواني دوره بروز احساسات مذهبي و شکفته شدن تمايلات ايماني و اخلاقي است. در اين دوره، جوانان به طور فطري از عالم مبدأ با خبر مي‏شوند و در جستجوي پيدا کردن حق هستند.
امروزه يکي از مهم‏ترين مشکلات مذهبي جامعه ما، کمبود معنويت (خصوصا در قشر نوجوان و جوان کشور) است، در حالي که نياز به معنويت از سوي روان‏شناسان برجسته‏اي ذکر شده است. به طور مثال، گالانژ (به سال 1986م)، فيز (به سال 1991م) و برگين (به سال 1991م) اظهار مي‏دارند که «مذهب»، با «سلامت رواني»، همبستگي مثبتي دارد.(1) به عبارتي، افراد مذهبي داراي سلامت رواني و انعطاف‏پذيري بيشتري نسبت به افراد غيرمذهبي هستند.
همچنين «ويليام جِيمز» مي‏گويد: «مؤثرترين داروي شفابخش نگراني‏هاي انسان، همان ايمان و اعتقاد مذهبي انسان به خداست».
مانسون(2) نيز در سال 1998م، در پي تحقيقاتي در بابِ نقش مذهب در بهداشت رواني افراد به اين نتيجه رسيد که دعا، يکي از رفتارهاي مذهبيِ مرتبط با سلامت رواني و تندرستي است.(3)
برخي از روان‏شناسان معتبر، اذعان داشته‏اند که اعتقاد به خدا و توکل به او، نيرويي در انسان ايجاد مي‏کند که در برخورد با مشکلات، با تلاشي مضاعف، اميدوارانه راه رسيدن به کمال و موفقيت را طي نمايد.
همان گونه که حضرت علي(ع) مي‏فرمايد: «هر کس بر خدا توکل کند، امور سخت و سنگين بر او خوار و نرم و آسان مي‏شود و اسباب و وسيله‏ها برايش فراهم مي‏گردد و در آسايش، راحتي و کرامت، جاي مي‏گيرد».(4)
در واقع، اعتقاد به چنين سخنان حکمت‏آميزي، انسان را به يک منبع قويِ معرفتي متّصل نگه مي‏دارد که دائما از آن منبع عرفاني، فيض مي‏گيرد و تقويت مي‏شود.
در حقيقت، روان‏شناسي امروزي مي‏رود تا آرامش و اطمينان را در «ياد خداوند»(5) جستجو کند.
* * *
اما، از روان‏شناسان ديگري که به نيازها اهمّيت نهادي داده و سلسله مراتبي از نيازهاي انساني فراهم نموده، آبراهام مَزلُوْ(6) است.
به عقيده او هر فردي داراي تعدادي نيازهاي ذاتي است که فعال کننده و هدايت کننده رفتارهاي اوست. اين نيازها غريزي هستند (يعني ما با آنها به دنيا مي‏آييم)، وليکن رفتارهايي که براي ارضاي اين نيازها به کار مي‏بريم ذاتي نيستند، بلکه آموختني‏اند. بنابراين، افراد مختلف، ممکن است در نحوه ارضاي انگيزه‏ها، تفاوت‏هاي زيادي پيدا کنند.
«سلسله مراتب نيازها»يِ مزلو، شامل نيازهاي: فيزيولوژيکي (طبيعي)، نيازهاي ايمني، نياز تعلق و عشق، نيازهاي حرمت و نياز به خودْشکوفايي هستند.
نيازهاي فيزيولوژيکي، شامل نياز به: غذا، آب، هوا، خواب، جنس مخالف و... هستند.
نيازهاي ايمني شامل نياز به: امنيت، ثبات، نظم و رهايي از ترس و اضطراب است.
نيازهاي تعلق و عشق نيز از طريق ارتباط شخص با ديگر مردمان، برآورده مي‏شود.
نيازهاي حرمت، شامل نياز به عزت نفس و احترام از سوي خود و ديگران است.
و سرانجام، نياز به خودشکوفايي، تشخيص توانايي‏هاي باقوه و قابليت‏هاي شخصي است که مستلزم داشتن دانش واقع‏بينانه نسبت به نقاط ضعف و قوت خود است. مزلو، خودشکوفايي را «عمق بودن و نه طول شدن» معنا مي‏کند ؛ اما براي رسيدن به اين «خودشکوفايي»، ابتدا بايد انسان از درگيري با نيازهاي رده‏هاي پايين‏تر رها شود؛ در واقع، نيازهاي پايين‏تر بايد تا حدودي ارضا شوند تا فرد بتواند به نيازهاي عالي فکر کند.
نيازهاي رده‏هاي بالاتر براي بقاي انسان، کمتر مورد نيازند ؛ اما سلامت جسماني و عاطفي، با ارضاي آنها تأمين مي‏شود. بنابراين، چنين نيازهايي، نيازهاي ترقي يا نيازهاي هستي گفته مي‏شوند. بدين ترتيب، نسل جديد ما نياز دارند تا از اين پلکان ترقي، يکي يکي، بالا روند. نمي‏توان از نوجواني که هنوز نمي‏تواند نيازهاي فيزيولوژيکي خود را برطرف کند و در زير خط فقر به سر مي‏برد، و يا نوجواني که احساس امنيت خاطر نمي‏کند و درگير تشويش و اضطراب است و يا آن که نه خانواده و نه جامعه به نيازهاي حرمت او بها نداده‏اند و نياز به احترام متقابل و عزت نفس در وي سرکوب شده، انتظار داشت که به خودشکوفايي بينديشد!
بنابراين، مي‏توان دريافت که ارضاي نيازهاي رده‏هاي بالاتر (مانند نيازهاي تعلّق و عشق، نياز به احترام و حرمت از سوي خود و ديگران و در آخر، نياز به خودشکوفايي) مستلزم شرايط اجتماعي، اقتصادي و سياسي مناسب خواهد بود. به عنوان مثال، براي خودشکوفايي، آزادي بيان و فرصت‏هاي بيشتري لازم است تا براي ارضاي نيازهاي فيزيولوژيک (طبيعي) يا ايمني.
اما چگونه مي‏توان به خودشکوفايي رسيد؟
براي رسيدن به خودشکوفايي چند شرط لازم است: اوّل، ما بايد از قيد و بندهايي که توسط خودمان و جامعه تحميل مي‏شوند آزاد باشيم. دوم، ما نبايد توسط نيازهاي پايين‏تر (مثل نياز به ماديات و استرس‏هاي روزمره زندگي) برانگيخته و آشفته شويم. سوم، ما بايد از خودْانگاره‏مان و تصوّري که از ديگران داريم، مطمئن باشيم. ما بايد دوست بداريم و متقابلاً دوستمان بدارند. و چهارم، ما بايد از نيرومندي‏ها و ضعف‏ها، و خوبي‏ها و بدي‏هايمان شناخت واقع‏بينانه‏اي داشته باشيم.
آنچه گفته شد، مختصري از نيازهاي نسل نو است؛ اما بديهي است هنگامي که نوجوان و جوان نتواند نيازهايش را به سهولت و به طور مشروع ارضا کند، سلامت رواني و بدني وي به خطر افتاده، ناکام خواهد شد. عواملي که ممکن است چنين وضعيتي را ايجاد نمايند، به دو دسته تقسيم مي‏شوند:
اوّل، عوامل شخصي (موانع ذاتي)، از جمله عوامل شخصي‏اي که مانع ارضاي اين نيازها هستند عبارت‏اند از: بيماري‏هاي بدني، نقص عضو، نارسايي يا کمبود استعدادهاي ذهني، نشناختن امکانات شخصي و نداشتن تفکر روشن درباره هدف‏هايي که نوجوان و جوان مي‏خواهد به آنها برسد.
دوم، عوامل (موانع) محيطي مانند: رفتار و برخورد بد و نامطلوب خانواده (تربيت نادرست)، مساعد نبودن محيط خانه، ناداني و فقر خانواده، شرايط نامناسب محيط مدرسه، ضعف سيستم آموزشي، مشکلات اقتصادي، وجود تهديدهاي خارجي و... از جمله آنهاست.
بنابراين، لازم است که براي شناخت نيازها و رفع آنها ابتدا اين عوامل در نظر گرفته شوند و بعد، بر مبناي آنها برنامه‏ريزي‏هاي مناسبي جهت آماده‏سازي بستر مناسب براي رشد و خودشکوفايي نسل جوان فراهم شود؛ چرا که نياز، يک «انرژي زنده»، «پويا» و «فعال» است. اين انرژي بايد در جهت متعالي سوق يابد و اگر «سرکوب» شود، «دو چندان» خواهد شد و در انباشتي از فشارها به زندگي پنهان ـ اما نيرومندِ ـ خود ادامه مي‏دهد.
اگر بپذيريم که نياز، منبع انرژي است، بر اساس اصل «بقاي انرژي»، نمي‏توان آن را از بين بُرد؛ زيرا انرژي از بين نمي‏رود، بلکه قابل تبديل، تعديل و تصعيد است. چنين است که سرکوب نيازها و يا بد ارضا شدن آنها باعث ايجاد مشکلات عاطفي، اخلاقي، اجتماعي و رواني خواهد شد.(7)
بخش دوم: گفتگو
آنچه گذشت، شرح مختصري بود در مورد نيازهاي نسل جوان. اما در اين باره به گفتگو با آقاي دکتر احمد برجعلي (روان‏شناس، استاديار روان‏شناسي باليني و عضو هيئت علمي دانشگاه علاّمه طباطبايي تهران) نشستيم و ديدگاه ايشان را در اين زمينه، جويا شديم.
آقاي دکتر برجعلي! به عقيده شما، «نياز» به چه معناست؟
نياز، يک کشش دروني است که تعادل فيزيکي (مادّي) و رواني انسان در گرو رفع آن است. نياز، جزء ذات انسان‏هاست و انسان به وسيله نياز است که شناخته مي‏شود ؛ چرا که انسان، موجودي مادّي است ؛ پس نيازمند است. نياز، براي انسان، يک امر پايه‏اي و اوّليه و وجه مشترکي بين همه انسان‏هاست.
به نظر شما، نسل جديد، نسلي که در عصر توسعه فناوري و انفجار اطلاعات به سر مي‏بَرَد، به چه چيزهايي نياز دارند؟
نسل جديد ما همه نيازهاي نسل‏هاي قبلي را داراست: نيازهاي فيزيولوژيکي (طبيعي)، اجتماعي، عاطفي و...؛ به طور کلّي از نيازهاي پايه‏اي سطح اوّل تا نيازهاي عالي انساني. ولي اگر اين نيازها را اولويت‏بندي کنيم، مهم‏ترين آنها اين است که يک نوجوان و جوان، نياز دارد تا به رسميت شناخته شود و او را باور کنيم. نياز دارد که شنيده شود و در عصر کنوني که عصر تکنولوژي و سرعت است، به مسائل فکري و عاطفي وي توجّه بيشتري شود. در واقع، آنچه که بيشتر از هر چيز به نسل جوان صدمه وارد مي‏کند و مشکلات عاطفي، رواني و شخصيتي را براي آنها ايجاد مي‏کند، عدم توجّه فکري و عاطفي به اين نياز آنهاست. پيشرفت زندگي و ماشيني شدن، نبايد اين باور غلط را در ما ايجاد کند که همه چيز فراهم است، در صورتي‏که اينها نيازهاي اوليه هستند. بنابراين، توجّه به ظواهر، نبايد ما را از نيازهاي اصلي و دروني، همچنين ايجاد روابط صميمانه با نوجوانان و جوانان غافل کند.
نسل جديد، نياز به پيشرفت و ترقّي دارد و نيازمند آن است که استعدادهاي بالقوه وي شکوفا شوند و براي رسيدن به اين شکوفايي، خواهان همراهي، کمک و ياري همه‏جانبه خانوده و جامعه است.
آقاي دکتر! چه راه‏کارهايي براي ارضاي اين نيازها وجود دارد؟ به عبارتي، چه طور مي‏توان به يک نوجوان و جوان کمک کرد تا نيازهاي وي پاسخ داده شود؟
آنچه مسلم است اين که سياست‏هاي خُرد و کلان و برنامه‏ريزي‏هاي ما بايد در جهت شکوفا کردن ابعاد مثبت شخصيتي نسل جوان باشد. اگر بستر پيشرفت و ارتقا را براي آنها فراهم کنيم (بستري که باعث به کارگيري و رشد حسّ مسئوليت‏پذيري و تعهد در آنها شود) چنين شرايطي قطعا بسياري از مشکلات را حل خواهد کرد. اين توجّه متکثّر، به عبارتي، نوعي پيشگيري اوليه نيز هست. در حقيقت، ما نمي‏خواهيم به نسل جوانان، چيزي بيش از آنچه دارا هستند، تزريق کنيم. آنچه بديهي است، اين است که آنها هم مي‏توانند پيشرفت کنند و نياز به لطف ندارند ؛ بلکه نياز به اين دارند که شرايط رشد و پيشرفت براي آنها فراهم بشود. ما بايد آنها را قبول داشته باشيم، فکر نکنيم ناتوان هستند و يا ميزان ايمان و تعهد، مسئوليت‏پذيري و يا دلسوزي ايشان نسبت به نسل‏هاي پيشين کمتر است. بايد ديدگاه‏هاي منفي را نسبت به جوانان و نوجوانان تغيير داد تا بسياري از تنگناها خود به خود، حل شوند.
اين نگاه منفي که در مسئولان و برنامه‏ريزان جامعه در مورد نسل جديد وجود دارد، بايد اصلاح شود ؛ چرا که نسل‏هاي بعدي، هميشه، هم از لحاظ فکري و هم از جنبه تجربي، نسل‏هاي قوي‏تر و پيشرفته‏تري هستند. البته اين سياست‏گزاري‏ها و راه‏کارهاي عملي، تدريجا شروع شده‏اند ؛ اما بايد شتاب بيشتري بگيرند. از طرف ديگر، خانواده‏هاي ما نيز بايد بستر رشد شناختي، تحصيلي، شغلي، اجتماعي و عاطفي فرزندان خود را فراهم و يا آن را تقويت کنند.
بنابراين، داشتن باور مثبت نسبت به نسل جوان، به اضافه توجّه به بُعد آموزشي (يعني تقويت مباني فکري و عاطفي) در مورد آنها، هم از طرف خانواده و هم جامعه، در واقع از دو سو و با يک هدف، باعث مي‏شود که عزّت نفس آنها افزايش يابد و بيشتر تلاش کنند و قدرت برخورد با مشکلات زندگي در آنها ايجاد شود.
به عقيده شما، نسل جوان جامعه ما، در تطبيق يا سلسله مراتب نيازهايي که «مَزلُو» بيان مي‏کند، چه جايگاهي دارند؟ و چه طور نسل جوان مي‏تواند به حداکثر آنچه که لياقتش را دارد (به تعبير مَزلُوْ: خود شکوفايي) برسد؟
يکي از موانع رشد شخصيت، سطوح (طبقات) جامعه است. در جامعه ما مشکلاتي از قبيل توزيع ناعادلانه ثروت، منزلت، عدالت اجتماعي و همچنين فاصله طبقاتي، فقر و مشکلات اقتصادي ـ اجتماعي وجود دارد. بنابراين، در چنين شرايطي افراد درگير نيازهاي اوليه زندگي مي‏شوند و خانواده‏ها مجبورند که فقط براي فراهم آوردن حداقل‏هاي زندگي تلاش کنند. بنابراين، به دليل وجود سطوح مختلف اجتماعي ـ اقتصادي، نيازها نيز متفاوت‏اند، و ممکن است در هر سطح و هر خانواده‏اي، بسته به موقعيت‏هاي خاص اجتماعي، اقتصادي، سطح سواد و... به نيازهاي خاصي توجّه بشود. مثلاً توجّه به نيازها در روستاها نسبت به شهرها و در شهرها نسبت به کلانْ‏شهرها متفاوت خواهد بود. برخي سطوح در نياز به احترام، مشکل دارند. برخي در نياز به غذا مشکل دارند و بعضي نيز بيشتر به نياز «پيشرفت» و «شکوفايي» توجّه مي‏کنند.
در واقع، از اين جهت، در زمينه نيازها، جمع‏بندي جامعي وجود ندارد و جامعه بايد با توجّه به سطوح اجتماعي ـ اقتصادي، مورد بحث قرار گيرد. اما آنچه مسلّم است، اين که بخش قابل توجهي از جامعه ما، زير خط فقر زندگي مي‏کنند و مطمئنا اين مسئله، روي نسل جديد، تأثيرگذار خواهد بود و در چنين شرايطي نياز به خلاّقيت و شکوفايي، مغفول واقع مي‏شود. نسل جوان ما، خواهان بلند پروازي نيستند ؛ ولي انتظار دارند که حدّاقل فرصت‏هاي لازم براي پيشرفت پله به پله آنها فراهم شود.
براي رسيدن به نيازهاي عالي و خودشکوفايي، برنامه‏ريزي‏هاي جامعي لازم است و سياست‏هاي نظام بايد به گونه‏اي باشد که بتواند حداقل‏ها را براي تشکيل يک زندگي آبرومند، فراهم کند. البته در سال‏هاي اخير، جهش‏هاي بسيار خوبي در زمينه توسعه اقتصادي ـ اجتماعي صورت گرفته، وليکن نيازمند شتاب بيشتري است.
آقاي دکتر! از ديدگاه شما و با توجّه به معيارهاي فرهنگي در جامعه ما، يک جوان خودشکوفا، داراي چه ويژگي‏هايي است؟
خودشکوفايي، داراي مفهوم وسيع و عميقي است و در واقع، اين مفهوم، روي يک طيف قرار مي‏گيرد. يک جوان يا نوجوان مي‏تواند در مسير خودشکوفايي و يا در امتداد آن و يا در قله خودشکوفايي باشد. يک جوان خودشکوفا، به «خودْتلاشگري» بها مي‏دهد و از بستر خودتلاشگري، زمينه را براي فرآيند رشد همه جانبه خويش فراهم مي‏سازد. جواني که به «خودْکارآمدي» دست پيدا کند، در پي آن، پنجره‏هاي ديگر خودشکوفايي به روي وي گشوده خواهند شد.
همچنين از ديگر شقوق مختلف افرادِ خودشکوفا، اين است که چنين نوجوان يا جواني، مديريت زمان را جدّي مي‏گيرد و از زمان، به بهترين نحو، سود مي‏جويد: جواني که ساعتي از اوقات فراغتش را در کتابخانه به مطالعه مي‏پردازد و يا ساعت‏ها سرگرم يادگيري مهارتي است و يا جواني که در اقتصاد خانواده سهيم مي‏شود.
اما اگر در نسل جوان، «خودتلاشگري» به عنوان هسته محوري درنظر گرفته شود، مي‏توان به خودشکوفايي فردي و اجتماعي رسيد.
آنچه که در اين راستا اهمّيت بسزايي دارد، اين است که نسل جديد ما بايد نگاهش به خود باشد، نه به ديگران. يعني، به عبارتي ديگر، نوجوانان و جوانان بايد توانايي‏هاي خود را باور کنند و در راه شکوفايي اين توانايي‏ها، پرتلاش و با اعتماد به نفس ظاهر شوند و به خدا و توانايي‏هاي بالقوّه خويش اتّکا کنند ؛ چرا که خداوند متعال، انسان را به گونه‏اي آفريده است که مي‏تواند روي پاي خود، بايستد و خودش نيازمندي‏هايش را برطرف کند و به آنچه لياقتش را دارد، برسد.
آيا نياز به معنويت هم از سوي روان‏شناسان بحث شده است؟
در برخي از متون روان‏شناسي نياز به حقيقت‏جويي، نياز به کمال‏طلبي و نياز به اتصال به يک مبدأ فوق بشري (از ناحيه برخي از روان‏شناسان مانند «مانسون») مطرح شده است. البته مواضع روان‏شناسان در اين زمينه، متفاوت است ؛ اما وجه مشترک همه آنها اين است که همگي از نيازهاي عالي (چون حقيقت‏جويي، نياز به معنا کردن خود، کمال‏طلبي و گرايش به يک ايمان پايدار) بحث کرده‏اند.
امروزه در روان‏شناسي، مبحث جديدي که مطرح مي‏شود، اين است که انسان، علاوه بر ابعاد جسمي، رواني و اجتماعي، داراي بُعد معنوي نيز هست، که توجّه به اين مسئله هم در پيشگيري از اختلالات رواني و هم در زمينه درمان، بسيار کارساز خواهد بود.
در واقع، کساني که داراي اعتقادات مذهبي هستند، از يک منبع حمايتي قوي‏اي برخوردارند که اين منبع مي‏تواند در طول منابع ديگري چون حمايت‏هاي والدين، اجتماع و همچنين توانايي‏ها و تلاش‏هاي فرد قرار بگيرد، که البته اين منبع، فوق همه اينهاست. چنين طرز تفکري مي‏تواند بسيار مفيد و مثمر ثمر باشد. امروزه تحقيقات تجربي بسياري در صدد اثبات اين مطلب هستند.
يک جوان، يانوجواني که داراي اعتقادات مذهبي و روحيه معنوي است، با شفافيت، پويايي و انگيزه بيشتري تلاش مي‏کند ؛ چرا که معتقد است کسي وجود دارد که دست او را مي‏گيرد و او را تنها نخواهد گذاشت ؛ راز او را مي‏شنود و به او ياري خواهد رساند. چنين طرز تفکري باعث مي‏شود که فرد، هيچ گاه احساس پوچي، تنهايي و درماندگي نکند و از بسياري اختلالات، پيشگيري کند.
آقاي دکتر! به عقيده شما در چه صورت و چگونه مي‏توان نيازهايي را به تأخير انداخت؟
اولين و مهم‏ترين گام در ارضاي سالم نيازها، اولويت‏بندي آنهاست. بايد در ارضاي نيازها، تقدّم و تأخّر رعايت شود. براي اين که نيازهاي ما رفع شوند و بتوانيم روي پا بِايستيم، بايد توجّه کنيم که به چه پيشْ‏نيازهايي احتياج داريم. مثلاً در يک نوجوان و يا جوان، رشد علمي يک مسئله جدّي است ؛ همچنين داشتن مهارت شغلي و يا اقدام به ازدواج. ولي هر يک از اين نيازها بايد در زمان مناسب و بسته به اولويتشان برآورده شوند. مثلاً در يک نوجوان، رشد علمي اولويت اوّل است و به طور فرض، ازدواج، اولويت اوّل نخواهد بود. براي ازدواج، پيش نيازهايي چون رشد عاطفي، رشد عقلاني و رشد مهارتي لازم است.
حال اگر فرد، در سنين نوجواني، در روابط غلط درگير شود، جز فرصت‏سوزي کاري انجام نداده است و سلامت رواني و فرصت رشد خويش را از بين مي‏برد ؛ چون بحث از يک «نياز نا به هنگام» است ؛ چرا که فرد، بدون اين که حدّاقلّ پيش نيازها را داشته باشد، دست به انتخاب مي‏زند و در چنين صورتي مجبور است که انتخاب‏هايي در سطح پايين داشته باشد و با اين عمل، رشد همه جانبه خويش را محدود مي‏کند. بنابراين او مي‏تواند اين نياز زودرس را به تأخير بيندازد. در غير اين‏صورت، آسيب جدّي خواهد ديد.
اما چه طور يک نوجوان و يا جوان مي‏تواند فرضا يک چنين نيازي را به تأخير بيندازد؟ پاسخ، اين است که او با پيشرفتي که در زمينه‏هاي ديگر (مثلاً تحصيلات، مهارت شغلي و مهارت‏هاي اجتماعي) پيدا مي‏کند و با شکوفايي‏اي که در استعدادهاي ديگر وي پديدار مي‏شود، مي‏تواند نيازي مانند ازدواج را که پيش‏نيازهاي آن فراهم نيست، تا زمان مناسب آن به تأخير بيندازد. بدين ترتيب با شکوفايي در زمينه‏اي ديگر و گذشت زمان، کم کم پيش‏نيازهاي اين نياز وي نيز فراهم و تأمين مي‏شود و مي‏تواند در زمان مناسب آن، به برآوردن اين نياز به طور منطقي و سالم، اقدام نمايد.
نسل جوان ما، نياز به گردش، تفريح، دوست، روابط صميمي، رشد علمي و ترقّي دارند ؛ اما بين اين نيازها بايد تعادل وجود داشته باشد. عدم تعادل، مشکل‏ساز خواهد بود. پس بايد نيم‏نگاهي به همه نيازها داشت. خانواده‏ها نيز بايد به نيازهاي فرزندانشان به صورت يک طيف، نگاه کنند، نه به صورت همه يا هيچ. آن‏گاه بايد نيازها اولويت‏بندي شوند و سعي شود که به هر نيازي در زمان خاصّ خودش توجّه کافي مبذول شود.
آقاي دکتر! در قرآن و احاديث اسلامي به نيازهاي انسان به چه صورتي توجّه شده است؟ و نحوه ارضاي اين نيازها از ديدگاه قرآن و احاديث، چگونه است؟
قرآن، کتاب زندگي است و به همه ابعاد زندگي انسان، توجّه کرده است، از جمله به نيازهاي مادي، فيزيولوژيک (طبيعي)، معنوي، ارتباطي، جنسي و... و مهم‏تر اين که همه اين نيازها را نيز به رسميت مي‏شناسد و حتي با تقدّسي خاص به اين نيازها مي‏نگرد و به صورت بسيار اصولي و عميق‏تر از آنچه انسان مي‏داند، به نيازهاي وي توجّه کرده است.
قرآن، انسان را «موجودي وسيع» مي‏بيند که هم دُنيوي است و هم اُخروي، هم داراي بُعد مادي است و هم معنوي و به تناسب اين ابعاد وسيع، نيازهاي انسان را هم بسيار ژرف مي‏داند. در حقيقت، قرآن، هم به نيازهاي پايه‏اي انسان توجّه داشته است و هم به نيازهاي متعالي.
به طور مثال، قرآن در ارضاي نياز جنسي و بيان فلسفه ازدواج مي‏فرمايد: «.. تا با همسرانتان آرامش يابيد» .(8) به عبارتي، نياز به ازدواج را به صورت رسيدن به آرامش و تبادل مودّت و رحمت مي‏شناسد. همچنين در مورد نيازهاي متعالي، نيازهايي چون: نياز به خداوند، توحيد، حقيقت‏جويي و رسيدن به کمال را که در واقع، رسيدن به آن چيزي است که شايسته انسان است، بيان مي‏کند.
بنابراين، به نظر مي‏سد که در دين اسلام و در قرآن، همه نيازها به رسميت شناخته شده‏اند ؛ ولي نحوه ارضاي آنها متفاوت است. در واقع، بستر ارضاي اين نيازها، داراي چارچوب‏هايي است که نمي‏توان از آنها سرپيچي کرد و رعايت قوانين و چارچوب‏هايي که در نحوه ارضاي نيازها از ديدگاه قرآن وجود دارد، تضمين کننده سلامت رواني فرد خواهد بود.
حتي قرآن در به تأخير انداختن رفع نيازها، راهبردهاي مياني را هم بيان مي‏کند. مثلاً مي‏گويد اگر توان ازدواج نداريد، عفّت پيشه کنيد(9) و صابر باشد، که خداوند با صابران است؛ چرا که هميشه توان رفع نيازها در هر شرايطي وجود نخواهد داشت. از سوي ديگر، اين از ويژگي‏هاي انسان است که مي‏تواند نيازهاي خويش را به تأخير بيندازد. مثل آن‏جايي که انساني گرسنه است و احتياج به غذا دارد، ولي موظّف است روزه داشته باشد و يا اصولاً مکان و زمان مناسب براي غذا خوردن او وجود ندارد.
بنابراين، هرچيز بايد در زمان و مکان و از کانال خاص خودش تأمين شود و قرآن، اين محدوديت‏ها را بسيار زيبا در نظر گرفته است.
اگر جوانان و نوجوانان ما با مفاهيم عميق اين کتاب انسان‏ساز، بيشتر آشنا شوند و با آن اُنس بگيرند، شتابزده عمل نکنند و در رفع نيازهايشان منطقي باشند و با در نظر گرفتن اولويت‏ها تلاش کنند، همچنين به تناسب شرايط، بستر رشد مناسبي از جانب خانواده و جامعه براي آنها فراهم شود، با قدرت، پلّکان ترقّي را طي خواهند نمود و به نقاط ثمردهي و خودشکوفايي خواهند رسيد. إن شاء اللّه‏!

پي نوشتها:
1.مشکلات نوجواني و جواني، ابوالقاسم اکبري، تهران: ساوالان، اوّل، 1381.
2 . munson.
3 . همان‏جا.
4 . شرح غُررالحکم و دُرَرُالکلم، آقاجمال خوانساري، ج 5، ص 425.
5 . قرآن مي‏گويد: «دل، آرام گيرد به ياد خداي» (سوره رعد، آيه 28).
6 . Maslow.
7 . روان‏شناسي خودباوري و ارتباط آن با موفقيت، تقي ابوطالبي احمدي، تهران: وحيد، 1382.
8 . سوره روم، آيه 21 .
9 . سوره نور، آيه 33.

 


منبع: ماهنامه حديث زندگي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image