حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني در 24 اسفند سال 1324 شمسي در بيت علم و عرفان و فضيلت و مجاهدت ، در شهر مقدس قم ديده به جهان گشود.
پس از پايان دوره دبيرستان و به هنگام تبعيد والد معظمش حضرت امام خميني (ره) به نجف اشرف، به تحصيل علوم اسلامي پرداخت و مدارج علمي را پيمود. حاج سيد احمد پس از شهادت برادر بزرگوارش آيت الله سيد مصطفي خميني، مسؤوليت اصلي ارتباط امام امت با ياران انقلاب را به عهده گرفت و تا پيروزي انقلاب اسلامي و پس از استقرار نظام اسلامي، اين ارتباط را کاملاً حفظ نمود و در تمامي لحظات در کنار حضرت امام بود. ايشان در پاريس، علاوه بر مقابله با جريان هاي سياسي منحرف از خط امام و برنامه ريزي دقيق براي تنظيم امور بيت و دفتر امام در نوفل لوشاتو، رسالتي مهم بر عهده داشت که تجربه کافي آن را قبلاً طي سالهاي مبارزه در ايران آموخته بود. اين رسالت مهم، برقراري ارتباط هاي گسترده و لازم بين اقشار مختلف جامعه انقلابي ايران و رهبري انقلاب در خارج از کشور بود. ايشان پس از ورود به کشور و پيروزي انقلاب اسلامي، همانند گذشته زمينه هاي لازم را براي هدايت امور انقلاب و تنظيم بيت و دفتر امام و تأمين شرايط براي ارتباط هاي گسترده امام با مردم و مسؤولان که روزانه در نوبت هاي متوالي به ديدار امام مي شتافتند، فراهم مي نمود. وي به عنوان رييس دفتر امام، بخشي از مسؤوليت هاي خطير ايشان را بر عهده گرفت و در خلال اين مدت، با قوت و به خوبي، از ايفاي وظايف محوله بر آمد.
همچنين با شروع جنگ، کسب اطلاعات دقيق روزمره از آخرين وضعيت جنگ و آخرين اخبار از شرايط سياسي و اجتماعي جامعه و موضع گيري افراد و گروه ها در قبال جنگ، تنظيم و جمع بندي اطلاعات و رساندن به موقع اين اخبار به حضرت امام، مسؤوليتي بود که مرحوم حاج احمد خميني آن را با مديريت عالي خود انجام مي داد. ايشان پس از رحلت جانگداز حضرت امام خميني (ره)، به عضويت مجلس خبرگان رهبري و نمايندگي مقام معظم رهبري در شوراي عالي امنيت کشور برگزيده شد و توليت مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني را بر عهده گرفت و بسياري از کتاب ها و نوشتارهاي امام را به زيبايي منتشر نمود. ارتباط حاج سيد احمد با مقام معظم رهبري بسيار گرم و زبانزد همگان بود و از ياران صديق رهبر انقلاب و مورد احترام همه ملت ايران بود. اين روحاني سرانجام پس از چند روز بيماري حاد، در 26 اسفند 73 مصادف با 1416 قمري در سن 49 سالگي دار فاني را وداع گفت و طي مراسم باشکوهي در جوار مزار پدر ارجمندش مدفون گرديد.
چنان سريع و پرشتاب به پدر پيوست که معلوم بود، همان چند سال فراق پدر، با او چه کرده است! پس از پدر هرجا ميرفت، عطر و بوي خميني از او به مشام ميرسيد و گاه که عرصه خيلي بر او تنگ ميشد، فارغ از روال رسمي مجالس سخن و ديدار، آهي ميکشيد و غمگينانه ميگفت: دلم براي او خيلي تنگ شده است و چه زيبا گفت ، همسر فاضلهاش که او همچون ماه به دور خورشيد در گردش و طواف بود؛ صادق ، صميمي ، مخلص، وفادار و امام که به سختي درباره افراد شهادت ميداد و فارغ از رابطه پدر و فرزندي در پيامي درباره وي، چنين شهادت داد: «اينجانب در پيشگاه مقدس حق، شهادت ميدهم که احمد از اول انقلاب تاکنون و از پيش از انقلاب، در زماني که وارد اين نحو مسائل سياسي شده است، از او رفتار يا گفتاري که برخلاف ايده انقلاب اسلامي ايران باشد، نديدم و در تمام مراحل از انقلاب پشتيباني کرده و در مرحله پيروزي شکوهمند انقلاب، معين و کمککار من بوده است و خود نيز ميگفت، از زماني که خود را شناخته، لحظهاي از خدمت به آرمانهاي امام سر باز نزده است.
در ماجراي تبعيد امام(ره) از نجف به بصره به قصد کويت ، در آن بيابان خشک و برهوت که امام جز خدا همراهي نداشت ، اين او بود که در آن بيابان غربت و درد ، پروانهوار به دور شمع امام(ره) ميچرخيد و سرانجام همو بود که با تيزبيني خاص خويش ، مهاجرت به فرانسه را به امام (ه) پيشنهاد کرد و امام(ه) هم پذيرفت.
همسر او ميگويد ، در دوران تبعيد امام(ره) وقتي احمد براي درس به بيرون ميرفت، هيچگاه اميد بازگشت او به خانه را نداشته است، زيرا هر لحظه احتمال دستگيرياش را ميداد. خود او ميگفت: به جاي اينکه به درس و مباحث علمي برسم، ترجيح ميدهم خود را قرباني انقلاب، امام و مردم کنم و سپر دردها و رنجهاي امام باشم.
همو بود که پس از درگذشت برادر مجتهدش، مرحوم حاجآقا مصطفي خميني در آن شرايط سخت نجف، بار سنگيني را به دوش کشيد تا ضربه و فشار کمتري به امام(ه) و اصحاب او وارد آيد.
حاج سيد احمد در سال 1365ش مخفيانه عازم نجف اشرف شد و با رحلت برادر بزرگوارش مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي خميني رابط بين امام و ساير مراکز مبارزاتي بود. با مبارزات مردم مسلمان ايران به رهبري حضرت امام خميني، وي بسان يار و ياور پدر هماره در کنارش بود و لحظه اي از رهبر جدا نشد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به عنوان رئيس دفتر امام بخشي از مسئوليتهاي خطير ايشان را برعهده گرفت و در خلال اين مدت از ايفاي وظايف محوله به خوبي برآمد و کوچکترين نقطة ضعفي از او ديده نشد. حضرت امام خميني (قدس سره) پس از پيروزي انقلاب و تشکيل دولت و ديگر نهادها نقش پدرانه براي همه گروهها داشتند و گروهها با سليقه هاي مختلف خود را از انقلاب جدا نمي دانستند، در تنظيم اين رابطه حاج سيد احمد نقش بسزايي داشتند. حجت الاسلام والمسليمن موسوي خوئينيها مي گويد « با اطمينان مي توانم بگويم که حتي من خودم که رابطه صميمي بيش از دو برادر هم با حاج احمد آقا داشتم، ايشان اصلاً بين من و فرد ديگري که از لحاظ گرايشات سياسي نقطه مقابل من بود، در تنظيم رابطه ما با امام فرقي نمي گذاشت و چه بسا من مي رنجيدم، مثلاً اگر ملاقات مي خواستند سعي نمي کرد يک گروه بيشتر وقت ملاقات بگيرند يا از يک گروه پيش امام زياد تعريف کند تا توجه امام را به آنها بيشتر کند. و دقيقاً خلاف آن چيزي که معتقد بود انجام مي داد». پس از ارتحال اندوهبار حضرت امام به عضويت مجلس خبرگان رهبري و نمايندگي مقام معظم رهبري در شوراي عالي امنيت ملي کشور برگزيده شد و توليت « موسسه نشر و تنظيم آثار امام خميني » را برعهده گرفت و بسياري از کتابها و نوشتارهاي امام را به زيبايي منتشر نمود و همزمان به تحصيل فلسفه اسلامي پرداخت. در اين سالها حاج سيد احمد منصب دولتي نپذيرفت. حجت الاسلام والمسلمين محمد شريعتـــــي مي گويد « از خود حاج احمد آقا و بعضي از دوستان شنيدم که بعد از رحلت حضرت امام مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه اي و حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني رياست محترم جمهوري، همواره به مرحوم حاج احمد آقا اصرار داشتند که ايشان به مجلس شوراي اسلامي بروند و رياست مجلس شوراي اسلامي را به عهده بگيرند ولي ايشان به هيچ عنوان قبول نکردند و اين عليرغم آن بود که ايشان شايستگيهاي فراواني براي احراز پستهاي مختلف داشت».
اين اواخر به روستايي در حواشي قم رفت و در خانهاي کاهگلي ، سه ماه را با کتاب «اربعين» امام(ه) گذري کرد، چه از عارفي شنيده بود که چند ماه بيشتر به پايان عمرش باقي نمانده است و او ميخواست از همين اوقات، بهترين آمادگيها را براي ديدار يار فراهم کند.
از او که حقيقتا «آقازاده» و «امامزاده» بود ، ماترک و ارثي باقي نماند و اين از وصيتنامه او روشن است و البته از پدري همچون امام(ه)، عجيب نيست که چنين فرزندي را در زهد و سادگي تربيت کند که مثل خود او دار و ندارش را به پاي مردم و نهضت و کشور بريزد و هيچ اندوختهاي فراهم نياورد.
به وصيتنامهاش بنگريد که سرفرازانه در بندي از آن مينويسد: من شخصا در هيچ بانک و مؤسسه يا شرکتي و از اين قبيل، وجهي (مالي) ندارم و اگر مختصر پولي در بانک تعاون اسلامي دارم، شهريههاي مراجع بزرگوار قم است که بايد صرف فقرا شود.
آقاي طاهري خرمآبادي نقل ميکرد که زماني پس از رحلت حاج احمدآقا ، خدمت آيتالله وحيد خراساني رسيدم و ديدم بسيار متأثر است. از ايشان علت را که پرسيدم، گفت: احمدآقا کمي پيش از رحلتش اينجا بود. از ايشان پرسيدم در اين مدت خواب امام(ره) را نديدهاي، که گفت، بله، يک بار در خواب، امام(ه) را ديدم و از او پرسيدم، آخرت چگونه است، فرموده بودند: احمد، من گذشتم، ولي بسيار سخت بود. وي ميگفت: پدرم در خواب دستش را تکان داد و گفت: احمد: حتي اگر دستت را مثل من اينطوري حرکت بدهي، اين تکان دست در اينجا همراه توست و بايد براي آن پاسخي داشته باشي! او ميگفت: وقتي از امام(ه) پرسيدم چه بايد کرد، سه بار به من فرمودند: احمد خوب شو، خوب شو، خوب شو و او که خوب بود، تصميم گرفت، خوبتر شود و خوبتر برود و خوبتر محشور شود.
او در همان خانه کاهگلي قم، تا پاسي از شب به عبادت ميگذرانيد و به عاقبت کار انديشيد و عجب اينکه به درستي گفته بود، من سه ماه بيشتر در اين دنيا مهمان شما نيستم. اين اواخر از همه اطرافيان، بي هيچ سابقهاي حلاليت ميطلبيد و همه در شگفت از اين رفتاري که براي آنان ابهام داشت و عجيبتر از وصيت فرزندان امام، يکي وصيت حاجآقامصطفي به پدر است و ديگري وصيت حاجاحمدآقا به مادرش و چه رازي در اين ارتحال زودهنگام دو برادر است، خدا ميداند و بس!
درود و رحمت خدا بر او و پدر و برادرش باد که تا عالم و آدم است، از خاندان خميني، جز به عظمت و اخلاص و پاکي و نيکي ياد نخواهد شد.
سفارشات امام خميني(ره) به فرزندش سيد احمد خميني
پسرم ! آنچه در درجه اول به تو وصيت ميكنــم آن است كه انكارِ مقامات اهل معــرفت نكنـي كه اين شيــوهي جهّال است و از معــاشرت با منكرين مقامات اولياء بپرهيزي كه اينان قُطاع طريقِ حق هستند.
فرزندم ! از خودخواهي و خودبيني به درآي كه اين ارثِ شيطان است كه به واسطه خودبيني و خودخواهي از امر خداوند تعالي به خضوع براي وليّ و صفيّ او ، جلّوعلا ، سرباز زد و بدان كه تمام گرفتاريهاي بنيآدم از اين ارثِ شيطاني است كه اصولِ فتنه است.
عزيزم ! از جواني به اندازهاي كه باقي است استفاده كن كه در پيري همه چيز از دست ميرود ، حتي توجه به آخرت و خداي تعالي.
از مكايدِ بزرگ شيطان و نفس امّاره آن است كه جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيري دهد تا جواني با غفلت از دست برود و به پيران وعده طول عمر ميدهد و تا لحظه آخر با وعــدههاي پوچ ، انســان را از ذكر خــدا و اخـلاص براي او باز ميدارد تا مرگ برسد و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد ميگيرد؛ پس در جواني كه قدرتِ بيشتري داري به مجاهدت برخيز و از غيرِ دوست ـ جلّ و علا ـ بگريز و پيوند خود را محكمتر كن و اگر پيوند با خدا نداري ، تحصيــل كــن و در تقويتش همّت گمار كه هيچ موجودي جز او ـ جلّ و علا ـ سزاوارِ پيوند نيست و پيوند با اولياي او اگر براي پيوند او نباشد حيله شيطاني است كه از هر طريق سدّ راه حق كند.
هيچ گاه به خود و عمل خود به چشمِ رضا منگر كه اولياي خلص چنين بودند و خود را لاشيء ميديدند و گاهي حسنات خود را از سيئات ميشمردند .
پسرم ! هر چه مقام معرفت بالا رود احساس ناچيزي غير او ـ جلّ و علا ـ بيشتر شود .
پسرم ! ما كه عاجز از شكر او و نعمتهاي بيمنتهاي اوئيم پس چه بهتر كه از خدمت به بندگان او غفلت نكنيم كه خدمت به آنان خدمت به حق است ؛ چرا كه همه از اويند ؛ هيچگاه در خدمت به خلقالله خود را طلبكار مدان كه آنان به حق منّت بر ما دارند كه وسيله خدمت به او ـ جلّ و علا ـ هستند و در خدمت به آنان دنبال كسب شهرت و محبوبيّت مباش كه اين خود حيله شيطان است كه ما را در كام خــود فرو برد؛ و در خدمت به بندگان خدا آنچه براي آنان پرنفعتر است انتخاب كن.
پسرم ! خــدا حاضر است و عالَــم محضـر اوست و صفحة نفس ماها يكي از نامـــــههاي اعمالمان است ؛ سعي كن هر شغل و عملي كه تو را به او نزديكتر كند انتخاب كني كه آن رضاي او ـ جلّ و علا ـ است .
بار الها ! تو خود از اين پير ناتوان و احمدِ جوان دستگيري كن و عاقبت ما را ختم به خير فرما و با رحمت واسعة خود ما را به بارگاه جلال و جمال خود راهي ده.
وَالسّلام عَلي مَن اتّبع الهُدي (شب 15 ربيع المولود 1407)
روح الله الموسوي الخميني
وصيت نامه حاج آقا احمد خميني :
وصيت نامه اي که ايشان دوسال قبل از ارتحال آن را نوشته اند حاکي از حالات معنوي ايشان است:
با اميد برحمت واسعه حضرت حق جل جلاله و ايمان به حقانيت آنچه حضرت خاتم الانبياء محمدمصطفىصلى الله عليه وآله آورده است و با اقرار به تبعيت محض از معصومين بزرگوار بخصوص مولاى متقياناميرمؤمنان و خليفه بلافصل رسول اکرمصلى الله عليه وآله.
اينجانب احمد خمينى فرزند حضرت امام خمينىقدس سره در تاريخ 30 شهريور 71 هجرى شمسى مطابقبا 23 ربيعالاول 1413 قمرى چند سطرى به عنوان وصيت مىنويسم تا به اين اصل اسلامى عمل کردهباشم.
1- وصى خود فرزندم حسن خمينى را قرار دادم تا در صورت امکان به آنچه مورد نظرم است عملنمايد انشاءالله خداوند به ايشان پاداش خير دهد.
2- مرا حتىالمقدور نزديک پدر عزيزم و مراد و امامم دفن کند تا شايد به حساب حضرت امامفاتحهاى هم نصيب من سراپا گناه گردد و خداوند به خاطر آن حضرت مورد لطفم قرار دهد.
3- بعد از من کار مرقد حضرت امام با ايشان است تا با کمک و هدايت برادر عزيزم جنابحجةالاسلام آقاى انصارى که با در نظر گرفتن تمامى جهات بهترين فرد و دلسوزترين شخص نسبتبهحرم حضرت امام است کارهاى آنجا را بعد از من دنبال کند. بعد از من حسن خمينى توليت آن مزارشريف را عهدهدار باشد.
4- کليه اعلاميهها و کتابها و نوشتجات حضرت امامقدس سره بعد از من در اختيار حسن خمينى است کههر گونه مىخواهد چاپ و منتشر کند و در صورتى که وضع مالى خانوادهام خوب نباشد از درآمد آنبراى گذران زندگيشان استفاده کند و الا بهتر است پول حاصل از آن به فقراء و يا خرج حرم امام گردد.درآمد آن مال همه افراد خانواده است. کار مؤسسه نشر امام نيز با صلاحديد حسن آن گونه که تشخيصمىدهد است.
5- کتابهايى که در دفتر فرهنگى است و متعلق به من است در صورتى که خانوادهام (فاطى) احتياج مادى داشته باشد بفروشند و پولش را در اختيار او بگذارند ولى بهتر است همه بچهها از آنها استفادهکنند در صورتى که نه احتياج مادى باشد و نه بچهها از آن استفاده مىکنند به کتابخانه آيتالله العظمىآقاى نجفى سپرده شود تا طلاب از آن استفاده کنند و اگر حرم امام داراى کتابخانه شد در آنجا گذاردهشود.
بين خود و خداى خود رضايت کامل دارم که تمام تلاشم براى تقويت اسلام و نظام و امام بودهاست و از اين جهت در آرامش کامل بسر مىبرم. البته من هم مانند همه کسانى که درگير کارهاىمختلف مبارزاتى و سياسى هستند بىاشتباه نبودم و به اين اعتراف مىکنم ولى تنها کسانى اشتباهنمىکنند که کارى نمىکنند. در زد و خوردهاى سياسى ممکن است کارهايى انجام داده باشم که مناسبشان امام و يا ياران امام نبوده باشد
6-کليه اثاث منزل که مال من است به همسرم بخشيدم البته اثاثى که مربوط به من است خيلى ناچيز است.
7- من شخصا در هيچ بانک و مؤسسهاى و يا شرکتى و از اين قبيل وجهى ندارم و اگر مختصر پولىدر بانک تعاون اسلامى دارم شهريههاى مراجع بزرگوار قم است که بايد صرف فقراء گردد.
8- وجوهى که نزد خودم استيا پول شخصى و يا وجوه شرعيه است که جاى هر کدام مشخص وروى هر کدام نوشته شده است اگر به پولى برخورد شد که مشخص نبود از اموال خودم محسوب نگردد.کليه وجوهى که سهم مبارک و يا خيرات است در اختيار رهبر بزرگوارمان حضرت آيتالله خامنهاىدامتبرکاته قرار گيرد تا در موارد مقررهاش صرف گردد.
9- به فرزندان عزيزم حسن و ياسر (رضا) و على سفارش مىکنم که متدين و با تقوى باشند ودوست دارم در حوزه علميه قم درس بخوانند و در موقعش ملبس به لباس روحانيتشوند. معتقدماينطور بيشتر محفوظ مىمانند و سفارش مادرشان فاطى عزيزم که زن فاضل و بسيار متدينى است رابه آنها مىکنم او زن عارف مسلکى است که مورد علاقه شديد امام بود نکند خداى نکرده بعد از من بهاو کم محبتى شود نکند خداى ناکرده صداى فرزندان نسبتبه او بلند شود. او لطيف و دانا است و گوشدادن به نصايح او مسلما به نفع فرزندانم است. سفارش مادرم که جان عزيزم فداى او باد را مىکنم اوسختيها و مرارتهاى بسيار کشيده است و هميشه انيس و مونس اماممان بوده است - فرزندانم و فاطىخيلى مواظب ايشان باشند. امروز خدمتبه خانم روح امام را شاد مىکند.
فاطى عزيزم تو خود بهتر از همه مىدانى که دير يا زود همه رهسپار ديار آخرتيم سعى کن زندگىعادى خود را ادامه دهى و راضى باشى به رضاى حق جل و علا.
10- بين خود و خداى خود رضايت کامل دارم که تمام تلاشم براى تقويت اسلام و نظام و امام بودهاست و از اين جهت در آرامش کامل بسر مىبرم. البته من هم مانند همه کسانى که درگير کارهاىمختلف مبارزاتى و سياسى هستند بىاشتباه نبودم و به اين اعتراف مىکنم ولى تنها کسانى اشتباهنمىکنند که کارى نمىکنند. در زد و خوردهاى سياسى ممکن است کارهايى انجام داده باشم که مناسبشان امام و يا ياران امام نبوده باشد تقاضايم از خدا و ياران امام اين است که مورد عفوم قرار دهند. از همه بخصوص مادر، فاطى، خواهرها و بچههاشان و قوم و خويشانمادرى و پدرى، نسبى و سببى اميد عفو و دعاى خير دارم.
به حسن و برادرانش اين توصيه را مىنمايم که هميشه سعى کنند در خط رهبرى حرکت کنند از آنمنحرف نشوند که خير دنيا و آخرت در آن است و بدانند که ايشان موفقيت اسلام و نظام و کشور رامىخواهند. هرگز گرفتار تحليلهاى گوناگون نشوند که دشمن در کمين است.
خداوندا عبد تو پيش تو مىآيد وتنها اميدش به تو است عبدى شرمگين و گناهکار. او را به رحمت و بزرگوارى خود ببخش يا ارحم الراحمين والسلام عليکم و رحمةالله و برکاته. »
مرحوم سيد احمد خميني به صداقت و صراحت شهره بود و همين دو خصلت او را حتي نزد مخالفانش هم بسيار دوست داشتني مي کرد.
يادگار امام در نگاه رهبر
بسم الله الرحمن الرحيم : انا لله و انا اليه راجعون سرانجام پس از هفتهاي اندوهبار و سرشار از اضطراب و نگراني، بار سنگين مصيبت فرود آمد و دل امت وفادار، دستخوش طوفان غم و محنتشد.
يادگار امام و فرزند دلبند و عزيزترين کس او، دنياي فاني را وداع گفت و چهره محبوب و آشناي مردم و غمخوار کشور و انقلاب و خدمتگزاري صديق براي هدفهاي امام عظيم راحل ، و انديشهاي روشن و چشمي تيزبين در خدمت نظام اسلامي، کشور و ملت و دوستان و دوستداران خود را ترک کرد و ايران اسلامي را به عزاي خويش نشانيد.
در دوران پرحادثه انقلاب، مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني يکي از مؤثرترين عناصر در جريانات کلي کشور و انقلاب بود. او براي رهبر کبير انقلاب، فرزندي مهربان و در عين حال، مشاوري امين و ياري ديرين و سربازي فداکار و مريدي گوش به فرمان و کارگزاري لايق و کارآمد بود. امام بزرگ ما بارها محبت پرشور و اعتماد عميق و تحسين قلبي خود نسبتبه اين فرزند خاضع و مطيع خود را بر زبان آورده بود و نزديکترين ها، گواهي صادق آنچنان پدري را در حق پسر يگانه اش، از آن زبان پرهيزگار شنيده بودند.
در طول سالهاي انقلاب چه بسيار گرهها که بدست او گشوده شد و چه بسيار کارهاي بزرگ که به تدبير او انجام شد. از اينها برتر، نقش اين عنصر پر تلاش و پرتوان در حراست عاشقانه از سلامتي جسمي و آرامش خاطر امام بزرگوار بود. بي شک سلامت و توان جسمي و قدرت کاري آن قائد عظيم الشاءن در دوران پرمخاطره ده ساله، با وجود کهولتسني و بيماري قلبي، در ميان عوامل و اسباب عادي، از همه بيشتر به ابتکار و مراقبت و پيگيري دلسوزانه اين فرزند مهربان وابسته بود. ملت ايران از اين بابت بسي مديون اين عزيز فقيد است. تاريخچه خدمات ارزنده آن مرحوم به دوران پس از پيروزي منحصر نميشود. نقش ايشان در دوران مبارزات ملت ايران نيز برجسته و فراموش نشدني است و هر چه زمان به مقطع پيروزي انقلاب اسلامي نزديکتر ميشود، اين نقش و سهم صاحب آن، بزرگتر و روشنتر ميگردد. و چون فاصله زماني ميان فقدان فاجعه آميز مرحوم آيت الله حاج سيد مصطفي خميني فرزند بزرگ و نام آور امام و روزهاي بازگشت رهبر کبير انقلاب به کشور فرا ميرسد، نقش مرحوم حاج سيد احمد آقا در قضاياي انقلاب، وضعي استثنائي و منحصر به فرد مييابد.
بي شک در آخرين ماههاي دوران نهضت، هيچکس در رابطه با امام بزرگوار نقشي تا بدين حدبزرگ و مؤثر از خود بروز نداده است. تلاش بيوقفه و پروانه وار ايشان در کنار مشعل فروزان وجود امام عزيز رضوان الله عليه بسي برکات را منشاء گشته و بسي دشوارها را آسان نموده است.
اکنون اين يادگار امام از ميان ما رفته و ما را در فقدان خود مهموم و مغموم بجا گذاشته است. شکوه اين غم جانکاه را به پيشگاه صاحب و مولاي خود حضرت بقية الله الاعظم ميبريم و از او دعا براي صبر و تسلي ميطلبيم و در عين حال، نخستين تسليت را هم به او ميگوييم. تسليت بعدي به مادر داغدار و محنت کشيدهاي است که بار سنگين مصائب بزرگ بر دل او سنگيني ميکند و نيز همسر گرامي و فداکار ايشان و به خانواده معظم و بيت معزز حضرت امام راحل بويژه فرزندان گرامي اين عزيز و بالاخص به يادگار برومندش جناب حجت الاسلام حاج سيد حسن خميني و نيز به عموي بزرگوارشان جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاي پسنديده و ديگر خاندانهاي وابسته و به همه ملتبزرگ ايران و به همه مسلمانان جهان تسليت ميگويم. خداوند روح آن مرحوم را مشحون از رحمت و فضل خود قرار دهد و او را با اوليائش محشور فرمايد.
آمين رب العالمين جمعه بيست و ششم اسفندماه 73 سيد علي خامنهاي
منابع :
موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران (www.iichs.org)
پايگاه حوزه (hawzah.net)
پايگاه خبري نو انديش (www.noandish.com)
پايگاه اطلاع رساني عطف (www.atf.ir)
پايگاه تبيان همدان (www.tebyan-hamedan.ir)
پايگاه صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران (www2.irib.ir)
الف