جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مبلغان و پديده کم‏حجابي
-(1 Body) 
مبلغان و پديده کم‏حجابي
Visitor 474
Category: دنياي فن آوري

به اعتقاد جامعه شناسان هيچ پديده اجتماعي بدون علت رخ نمي‏دهد، جز آنکه ريشه يابي و شناخت علت‏برخي از آن‏ها چنان دشوار و پيچيده است که گمان مي‏شود علت‏خاصي ندارد. اين پديده‏ها به سادگي رخ مي‏دهد و رشد مي‏يابد اما سامان دهي آن‏ها همچون کوه‏ها ناممکن است، يا همچون آب است که به راحتي بر خاک جريان مي‏يابد اما چون در زمين فرو رود بيرون آوردن آن بسي دشوار است.
موضوع پوشش زنان امروز از زمره همان پديده‏ها است که در نگاه سطحي علت عمده آن ناآگاهي يا سست اعتقادي و ضعف ايمان است، اما به ديده عميق‏تر اين پديده برگرفته از عوامل رواني و اجتماعي ديگري است که چاره‏جويي براي آن بدون شناخت دقيق علت‏بروز آن ممکن نيست. چنانکه پزشک پيش از چاره انديشي براي درمان بيمار، درصدد شناخت عوامل بيماري و علائم آن بر مي‏آيد، درد را از علائم آن تشخيص مي‏دهد و آنگاه به درمان مي‏پردازد، در پديده‏هاي اجتماعي نيز بدون شناخت علت دقيق هر پديده ارائه يک راهکار براي اصلاح همه آن‏ها همانند صدور يک نسخه براي همه دردها است که نه تنها درد و ضايعه را برطرف نمي‏کند، گاه مشکل را پيچيده‏تر و درمان ناپذير مي‏گرداند.
بي‏تفاوتي زنان و دختران به پوشش اندام، برگرفته از عوامل و انگيزه‏هاي متفاوتي است که مبلغ بدون شناخت دقيق علت آن نمي‏تواند در طريق اصلاح رفتار فرد گامي مؤثر بر دارد. شايد يکي از عوامل بي تاثير شدن اندرزها در اين باره همين نکته باشد که معمولا افراد بدون شناسايي انگيزه و علت‏بد حجابي، با روش و برخوردي ثابت در صدد اندرز و اصلاح بر مي‏آيند و چون نتيجه‏اي مشاهده نمي‏کنند، اينان دلسرد و آنان جسورتر مي‏گردند و رفته رفته از موضوعي عادي، مشکلي بزرگ پديد مي‏آيد.
در اين نوشتار سعي شده است پيرامون برخي از انگيزه‏ها و عوامل مهم‏تر بد حجابي نکاتي ارائه و آنگاه شيوه کار تبليغي بيان شود.
اين عوامل چند گونه‏اند: فرهنگي، اعتقادي، رواني و اجتماعي. در اين نوشتار به موضوع ناآگاهي زنان و جنبه‏هاي درست و نادرست تبليغي در اين باره اشاره مي‏گردد.
دورنماي عوامل و انگيزه‏ها
بر پايه نظرسنجي و تحقيق هشت‏ساله اينجانب پيرامون علت کم توجهي دختران و زنان به حجاب، نتايجي به دست آمده که برخي به قرار زير است:
الف - از ميان پانصد نفر بانوي کم حجاب، اظهارات هشتاد درصد آنان نشان داد که بي‏اطلاعي از فوائد و آثار پوشيدگي و پيامدهاي ناپوشيدگي، اصلي‏ترين عامل کم حجابي ايشان است; هر چند انگيزه‏هاي ديگري نيز در رفتار آنان تاثير داشته است.
ب - در ميان بانوان بي تفاوت به حجاب، برخي دختراني از خانواده‏هاي مذهبي بودند که مادران ايشان در توجيه و تربيت آنان موفق نبوده‏اند. در نظر خواهي از مادران، آن‏ها اظهار کرده‏اند که با همه اعتقاد خود به خوبي حجاب، نتوانسته‏اند دلايل قانع کننده‏اي به فرزندانشان ارائه کنند.
ج - به تصور عده‏اي پوشش مورد اعتقاد و عمل آنان همان است که خداوند از ايشان خواسته است و بيش از اين لازم نيست.
د - به اظهار عده‏اي ديگر، مراعات پوشش اسلامي دشوار و مانع از فعاليت‏هاي اجتماعي است. بعضي با اعتقاد به لزوم پوشش بهتر، اعتراف مي‏کردند که براي چنين کاري بايد ايمان زيادي داشت که آن‏ها از آن بي بهره‏اند.
ه - گروهي بدين سبب به پوشيدگي خود اهميت نمي‏دادند که حجاب را در زندگي شان عامل خوشبختي و موفقيت‏يا پيشرفت نمي‏دانستند و نقش آن را خنثي مي‏پنداشتند. نزد اين عده نه فقط حجاب، بلکه بيشتر امور مورد تاييد دين عامل خوشبختي يا پيشرفت نيست. پس از تحقيق و نظر سنجي از بانوان با حجاب و معتقد نيز معلوم شد که تعداد فراواني، هر چند مراعات حريم ميان زن و مرد را نوعي وظيفه ضروري مي‏دانستند، ولي از آثار شگرف آن در سلامت محيط جامعه و ايجاد امنيت عمومي و استحکام پيوند خانوادگي بي‏اطلاع بودند.
از ديگر دلايل بي‏اطلاعي افراد از فلسفه حجاب و پيامدهاي نا پوشيدگي، وجود بهانه‏هاي واهي است که نسبت‏به حجاب مطرح مي‏کنند. از آن نمونه برخي مي‏گويند:
ما همه آزاد آفريده شده‏ايم. نبايد دختران و زنان را در حجاب زندان کرد. زن و مرد همه بايد مثل خواهر و برادر باشند. پوشش ظاهر مهم نيست، قلب بايد پاک باشد. وظيفه مردان است که از نگاه دوري کنند.
دختري دانشجو در نظر سنجي اظهار کرده بود: «حجاب به دوره ما مربوط نمي‏شود، چون بايد با زمانه پيش رفت‏» اما وي معلوم نکرده بود که درستي يا نادرستي حرکت زمانه را چه کسي معين مي‏کند. او معني «با زمانه پيش رفتن‏» را «زمانه تو را به پيش بردن‏» دانسته بود.
برخي از ابعاد بي اطلاعي زنان به قرار زير است:
الف - نشناختن ويژگي‏هاي جسمي و روحي خود.
ب - نشناختن مرد.
ج - ندانستن هدف آفرينش خود و تفاوت‏هايش با مرد.
د - بي‏آلايشي زنان که سبب مي‏شود به همگان اعتماد داشته باشند.
ه - بي‏اطلاعي از معارف دين و احکام.
و - وجود همسران کم اطلاعي که در رشد فرهنگي خانواده خود کوشش نمي‏کنند.
ز - کمبود مجالس پربار براي بانوان.
ح - کمبود کتاب‏هاي ويژه زنان.
زنان به علت اشتغال به کار خانه کمتر فرصت مطالعه يا حضور در نشست‏هاي علمي دارند و وظيفه مدير خانه است که تا مي‏تواند در رشد فکري و فرهنگي آن‏ها بکوشد. «گويند: اولين کساني که در روز قيامت‏به انسان مي‏آويزند همسر و فرزندانند که فرد را در پيشگاه خداوند باز مي‏دارند و مي‏گويند: پروردگارا، حق ما را از او بستان، زيرا آنچه نمي‏دانستيم به ما تعليم نداد و بي آنکه ما بدانيم از مال حرام ما را تغذيه مي‏نمود.پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرموده است: هيچ کس خداي را به گناهي بزرگتر از جهالت همسر و فرزندان ديدار نمي‏کند.» (1)
گفت و گوي ما با گروهي از بانوان، آشکار ساخت که بيشتر بانوان بي آلايش، به علت نشناختن طبيعت غرايز مرد، به آن‏ها بسيار خوشبين‏اند و اظهار نظرها و نگاه‏هاي آنان را ناپسند و غرض‏آلود نمي‏دانند، عده‏اي نيز مي‏پندارند هر گاه مردي همسر داشته باشد نگاه و رفتارش بي‏غرض و نسبت‏به زنان بي‏تفاوت است. غافل از اينکه تا ايمان اشخاص آزموده نشده و نگاه‏هايشان مهار نگرديده باشد نمي‏توان به آن‏ها مطمئن بود.
آموزگاران ناآزموده
پيوسته بايد اين اصل روان شناختي را در نظر داشت که براي تخريب يک عقيده يا پديده اجتماعي دفاع نادرست همانند مبارزه سنجيده تاثيرگذار است. مشکل پوشش ناکامل بانوان، فقط نبود کتاب راهنما نيست. وجود برخي گفتارها يا کتاب‏هاي بي‏محتوا نيز در اين بحران نقش داشته است.
نويسنده‏اي در ده‏ها صفحه از کتاب خود پيرامون حجاب، بدون ارائه دلايل منطقي و قانع کننده، ضمن نقل رواياتي چنين نوشته است: هر مردي که زنش آرايش کرده از خانه بيرون رود، بي‏غيرت است. هر زني که معطر از خانه خارج شود تا مردان بوي او را دريابند، بدکار و آلوده است. هر زني که خود را براي غيرشوهرش خوشبو کند مايه ننگ است.
در درستي سند و دلالت روايات نامبرده ترديد نيست، جز آنکه آنچه بيش از نقل روايت داراي اهميت است‏شيوه ارائه روايت و بيان دلايل است.
راستي، آيا مي‏توان از مردان انتظار داشت که کتابي براي همسرشان به خانه ببرند که در آن بدون ارائه دليل، کوشش شده تا ابت‏شود مردي که زنش کم حجاب است، بي‏غيرت و همسرش آلوده و مايه ننگ است؟ ! آيا امروزه راهي براي انضباط اخلاقي دختران و زنان باقي نمانده است مگر آنکه مانند برخي نويسندگان به زنان هشدار دهيم که با برهنگي، ران آن‏ها چاق مي‏شود و دچار سرماخوردگي و سنگ کيسه صفرا مي‏گردند. آيا اين همان «بهترين شيوه‏» راهنمايي افراد است که خداوند پيامبرش را به آن سفارش کرده است! آنجا که مي‏فرمايد: «و جادلهم بالتي هي احسن‏» (2) ; «با آنان به شيوه‏اي که نيکوتر است‏به گفت و گو بپرداز.»
در گفتار رهبران معصوم: از رفتار هر زني که خود را براي غيرهمسر خوشبو کند نکوهش شده است، خواه بي‏حجاب باشد يا با حجاب; هرچند مي‏پذيريم که اين رفتار از بانوان متدين و با حجاب کمتر مشاهده مي‏شود. متن صحيح گفتار چنين است: «ايما امراة تعطرت ثم خرجت فمرت علي قوم ليجدوا ريحها فهي زانية; (3) هر زني [با حجاب باشد يا بي‏حجاب] عطر استفاده کند و از خانه بيرون رود و از کنار مردان بگذرد تا آن‏ها بوي خوش او را دريابند، وي زشت‏کار است.»
کسي که نمي‏داند با چه شيوه‏اي نابساماني فرهنگي را سامان دهد هرچند داراي بهترين ابزارها باشد نمي‏تواند کمترين قدمي در راه زدودن آن نابساماني بردارد و کار را براي ديگران دشوارتر مي‏سازد. به گفته سعدي: يا سخن دانسته گوي اي مرد بخرد يا خموش.
به فرموده رسول اکرم صلي الله عليه و آله «من عمل علي غير علم کان ما يفسد اکثر مما يصلح; (4) آن که ندانسته بخواهد کاري را سامان دهد، آنچه تباهي و خرابي بارآورد بيشتر است از آنچه اصلاح کند.»
نيز امام صادق عليه السلام فرموده است: «العامل علي غير بصيرة کالسائر علي غير الطريق لايزيده سرعة السير الا بعدا; آن که بدون آگاهي و شناخت، کاري را انجام مي‏دهد مانند کسي است که بيراهه مي‏رود. هر چند شتاب کند از هدف دورتر مي‏گردد.» (5)
بايد بدين واقعيت تلخ اعتراف کرد که بخشي از علت پوشش ناکامل بانوان امروز جامعه ما به سبب برخوردهاي ناصحيح يا ناآشنايي به شيوه آموزش و راهنمايي افراد است. آدمي زماني که بتواند با شيوه‏هاي صحيح، ديگري را با خود هم عقيده کند، به توجيهات غيرمنطقي يا تحميل و ناسزاگويي رو نمي‏کند. زماني که تحميل و ناسزا به ميان آمد معلوم مي‏شود که فرد از راه‏هاي عاقلانه و سنجيده به بن بست رسيده است. اجبار در جايي به کار مي‏رود که همه شيوه‏هاي تربيتي به کار گرفته شده و شخص با همه توجيهات، نخواسته ست‏سخن درست را بپذيرد و از طرفي مي‏خواهد محيط اجتماعي را براي ديگران آشفته و آلوده سازد.
رنج‏آور است که اينک پس از گذشت‏بيست‏سال از پيروزي انقلاب شکوهمند ملت مسلمان ايران، کمتر کتابي را مي‏توان يافت که به طور گزيده و جامع، موضوع پوشش بانوان را با نگاهي روان شناختي و جامعه‏شناختي مورد تحقيق و بررسي قرار داده باشد و محتواي آن، بدون مطالب شعار گونه و تکراري، براي زنان و دوشيزگان مفيد باشد و حجاب را تنها از يک جنبه ارزيابي نکرده باشد.
زماني که فرد از فوايد حجاب و پيامدهاي بي‏حجابي چيزي نداند، بدان پايبند نمي‏شود.
نخستين موضوعي را که مبلغ مورد توجه قرار مي‏دهد، اين است که پيوسته عامل بي توجهي زنان و دختران به حجاب را انحراف اخلاقي و اعتقادي نمي‏داند و مطمئن است که براي معتقد کردن دختران و زنان به حجاب، تنها دانش افزايي آنان نيز چاره کار نيست و بايد به اموري ديگر هم توجه داشت. در اين گفتار به ه علتهاي اين پديده اشاره مي‏کنيم:
1 - سستي و تزلزل ايمان
اولين قدم در راه هدايت اين گروه از بانوان، پس از آگاه کردن ايشان، معتقد ساختن آنان به مباني اخلاقي و ديني است. تا زماني که فرد به خداوند و حکيم بودن او و نيز به وجود روز واپسين اعتقاد نداشته باشد، بسيار دشوار است که بتوان در وي اعتقاد و رفتاري پايدار نسبت‏به حجاب پديد آورد. اگر ايمان زن استوار نباشد، در پي سيراب ساختن حس محبت‏خواهي، به شيوه‏هاي ناروا رو مي‏کند و خود و ديگران را به رنج مي‏افکند. بنابراين بايد کوشيد که اول والدين از محبت‏به فرزندان خود دريغ نورزند تا آن‏هادر محيط خانه احساس شکوه و ارج کنند و به جلوه‏گري‏هاي خياباني نپردازند.
براي اين کار بايد احاديثي که در گرامي داشت مقام آن‏ها است، به ايشان يادآوري کرد. يک ضرب المثل ايرلندي مي‏گويد: زن را با شمشير بزني بهتر از آن است که به او بي‏اعتنايي کني.
دوم آن که: از تبعيض ميان فرزندان و مقايسه آن‏ها با يکديگر بپرهيزند. زيرا پيوسته در اين مقايسه کردن‏ها فرد شکست‏خورده که احساس حقارت مي‏کند، مي‏کوشد تا به هر وسيله به خودنمايي و جلب توجه بپردازد و همين امر زمينه‏هاي انحراف او و ديگران را فراهم مي‏سازد.
سستي ايمان در مردان نيز گاه سبب دور شدن ايشان از غيرت مي‏گردد. بنابراين سزاوار است که به موازات هدايت‏بانوان، در طريق تقويت ايمان و اعتقادات مردان نيز کوشيد تا ناخواسته عامل کم توجهي خانواده‏شان به حجاب نشوند.
زماني که مرد در جنبه‏هاي مختلف زندگي احساس ناکامي کند، ناخواسته با توسل به توانايي‏هاي آماده‏اش در پي جبران کست‏بر مي‏آيد. در چنين موقعيتي، براي مرداني که ايمان کاملي ندارند، يکي از راه‏ها، وادار ساختن همسر و اعضاي خانه به کم حجابي است. فرد ممکن است‏بدين وسيله بخواهد با نمايش گذاشتن زيبايي‏هاي همسرش، احساس توانمندي و مباهات کند.
از اين رو بايد نيمي از مسؤوليت زنان را در پايبندي به حجاب بر عهده مردان دانست. هرگاه او به هر علت نتواند حضور تاثيرگذاري در خانواده داشته باشد، فرزندان تربيت و پرورش صحيحي نمي‏يابند، نيز بايد حدود روابط فاميلي را براي اعضاي خانواده مشخص کرد و از آميختگي جلسات زن و مرد بپرهيزيم.
2 - انحراف اخلاقي و اعتقادي
وراثت و محيط دو عامل تاثيرگذار با اهميت در تربيت افراد است. مربي و مبلغ بدون در نظر گرفتن اين دو عامل نه مي‏تواند موقعيت افراد را دريابد و نه با تبليغ خود تاثير دلخواهي بر رفتار ايشان داشته باشد. چگونه مي‏توان از دختري که در دامن مادري ناآشنا به اصول اخلاقي تربيت‏شده و در محيط مدرسه و اجتماعش به اين اصول بهايي داده نشده، انتظار داشت که به پوشش اسلامي معتقد باشد. از اين رو مربي ناچار است در آموزش‏هاي خود، نسبت‏به رعايت اصول اخلاقي، انگيزه آفريني کند و برخي از زيان‏هاي اختلاط زن و مرد و بي توجهي به اصول اخلاقي را يادآور شود. گاه لازم است‏بعضي حوادث و خاطرات تلخ که در اثر انحراف اعتقادي براي خانواده‏ها پيش آمده است، بيان گردد و از آن بهره‏برداري تبليغي شود.
3 - راهي براي ستيز با جامعه
اين واقعيت تلخ را نمي‏توان از نظر دور داشت که يکي از عوامل بي‏توجهي دختران و زنان به حجاب، ستيز با جامعه و گريز از تحقير است. ارائه تصوير ناصحيح از حجاب و انتظار گوشه نشيني از زنان مسلمان، گويا سبب شده است که برخي پوشش اسلامي را براي خود نوعي عامل تحقير و مانع پيشرفت‏بپندارند. آموزه‏هاي ناصحيح نيز سبب شده است که زن در بسياري از مواقع، خود را مقهور مرد بشناسد و بپندارد که او مي‏خواهد زن را به خدمت‏خويش محدود سازد. گويا در نگاه مردان، زن موجودي است که فقط براي خدمت‏به مرد آفريده شده است و خود در آفرينش سهمي ندارد.
با چنين پندار و توهم ناصواب، زن هر گونه اصول انضباطي و اخلاقي را که از سوي مرد سفارش شود، براي خود نوعي عامل محدوديت‏زا قلمداد مي‏کند و مي‏خواهد از آن بگريزد. در اين حالت، زن با بي‏توجهي خود به حجاب قصد فسادانگيزي ندارد و تنها مي‏خواهد نشان دهد که وي نيز داراي امتيازاتي است که در صورت لزوم مي‏تواند در جلب توجه مردان از آن استفاده کند. در اين مرحله زنان چند کوشش را سر لوحه کار خود قرار مي‏دهند:
1 - 3 - همدوش شدن با مردان
هنگامي که زن خود را در نظام آفرينش و درنگاه مرد کم مقدار بپندارد، در پي اثبات استعداد و توانايي خود به تکاپو مي‏افتد و يکي از راه‏هاي موفقيت‏خود را در هم دوش شدن با مردان جست وجو مي‏کند. به گمان او هر چه به حوزه فعاليت مردان نزديک شود و در قلمرو مرد گام نهد بهتر و زودتر مي‏تواند به نقش حقيقي خود دست‏يابد و نيرو و استعدادش را شکوفا سازد. در آن صورت، مرد نمي‏تواند به دارا بودن امتيازي خود را بر زن برتر بنماياند و او را از چيزي محروم کند.
در چنين حال بايد به زنان امنيت داد و در عمل به آن‏ها ثابت کرد که مرد خود را برتر از او نمي‏داند و زن را در درک، هوش، هنر و فرهنگ، خردتر از خود نمي‏شناسد و او را مکمل خود مي‏داند، نه رقيب.
2 - 3 - سلطه بر مرد
چون کسي نسبت‏به فرد يا گروهي احساس ستم کند و در خود توان مقابله و مبارزه نبيند، کينه ستمگر را در دل جاي مي‏دهد تا در فرصت مناسب بر او بتازد و حق خود را از او بستاند.
هيچ ترديدي نيست که يکي از علل بدخلقي و بهانه‏جويي زنان در محيط خانه و بي‏توجهي به حجاب در بيرون خانه، احساس ستمديدگي است. وقتي زن در نگاه مرد، بي‏لياقت و کم خرد و سست همت‏شناخته شود، شک نيست که زن در صدد تلافي بر مي‏آيد و مي‏کوشد تا با ارائه امتيازات ظاهري و جسمي، مرد را اسير هوس‏هاي خود و به داشتن توان زن معترف سازد.
3 - 3 - آزار رساني
زن در نيروي عاطفي برتر از مرد است و از اين که مشاهده کند مرد با قدرت جسماني سعي دارد در همه چيز، خود را برتر از زن بشناساند، ناخرسند است. از طرفي زن به خوبي ضعف مرد را در نياز غريزي به زن، حس مي‏کند و مي‏داند که آفريدگار، مرد را در اين طلب و نياز بسيار ضعيف و سست آفريده و زن را در غريزه جلوه‏گري و ناز، قدرت بخشيده تا بدين وسيله ضعف جسمي زن در برابر قدرت بدني مرد جبران شده باشد.
در اين حال، اگر زن از ايمان، کم بهره باشد، با نشان دادن زيبايي‏هاي خود و سود جستن از ضعف مرد، قدرت خود را به رخ مي‏کشد تا مرد را به شيفتگي وادارد و خود از اين حالت وي لذت ببرد.
مربي آشنا در مقابله با چنين نگرش‏هاي نسنجيده مي‏کوشد تا زن را از اين تفکر اشتباه بيرون آورد و به او بفهماند که با توسل بدين شيوه نه فقط مرد به وظايف خود در قبال زن آشنا نمي‏شود، بلکه راه‏هاي آسيب به زنان فراهم‏تر مي‏گردد. جامعه در موقعيت نابسامان اخلاقي، نه براي زن امنيت آور است نه براي مرد. تا فرهنگ اجتماعي و تفکر بشري، زن را آنچنان که آفريدگارش خواسته است، نشناسد، با خود نمايي‏هاي خياباني به حقي دست نمي‏يابد. آنچه زن با توسل به خودنمايي به دست مي‏آورد، نماي آزادي است نه خود آزادي.
هنگامي که زن شخصيت‏خويش را باور کرد و خود را والاتر از يک شي‏ء گران‏بها شناخت، بدون کمترين سفارشي آنچه را لازمه محافظت از خويشتن است، به کار خواهد بست و طوري رفتار مي‏کند که مرد هم او را يک انسان تمام عيار بداند. بايد مربي به بانوان و مردان بياموزد که حجاب حق مرد نيست که زن ناچار از مراعاتش باشد. زن براي حفظ پاکي از برهنگي مي‏پرهيزد، هرچند از پاک ماندن او، مرد (همسر) نيز بهره‏مند مي‏شود. اگر مراعات حجاب براي حفظ حق شوهر و پدر بود مي‏بايست‏با رخصت آن‏ها و بي‏تفاوتي‏شان نسبت‏به حجاب، زن بتواند ناپوشيده در مجامع حاضر شود، حال آن که چنين حقي به ايشان داده نشده است.
4- احساس محدوديت، خشونت و سخت‏گيري
از مهم‏ترين وظايف مبلغ و رموز موفقيت وي شناخت‏بهترين راه تفهيم موضوعات به مخاطبان است. بدين وسيله مي‏توان دشوارترين وظايف را در نگاه آنان آسان جلوه داد و به عکس، تکاليف آسان را سخت و تلخ نشان داد. اينکه برخي زنان و دختران از رعايت پوشش کامل مي‏پرهيزند يکي بدين علت است که مي‏پندارند اين پوشش فقط براي محدود ساختن فعاليت‏هاي ايشان و سلب نيروي اختيار و انتخاب آنان است.
در تفهيم ضرورت حجاب براي بانوان، حقيقت جز اين نيست که گاه تعريف و ترسيم نامناسب حجاب خود مهم‏ترين سبب نپذيرفتن حجاب از سوي بانوان است. بدين منظور بايد به نکات زير توجه داشت:
الف: روان شناسان رفتارهاي نابخردانه جوان را ناشي از دگرگوني ترشح غدد و مسموميت رواني مي‏دانند. (6) بدين سبب مراعات بيشتر اصول مصونيت‏آور و ضوابط اخلاقي را به اشتباه عامل محدود کننده اختيارات خود مي‏پندارند و امر و نهي ديگران در اين باره را نوعي تجاوز به حريم خود مي‏شناسند و پيوسته در بروز هر رفتار به شيوه‏اي بيمار گونه در پي اثبات هويت و نشان دادن شخصيت مستقل خويش‏اند و مهم‏ترين معيار نزد آنان حفظ استقلال فکري و بلوغ شخصيتي است.
بنابراين اگر در انتخاب نوعي لباس کم پوشش، پافشاري مي‏کنند معمولا براي فسادآفريني يا آزرده‏سازي والدين نيست. گويا مي‏خواهند به خود و ديگران بباورانند که بزرگ شده‏اند و مي‏توانند خود درباره طرز پوشيدن لباسشان تصميم بگيرند.
در اين مرحله مهم‏ترين وظيفه مربي درک موقعيت فرد و تشخيص انگيزه او است. وي نبايد در نخستين قدم اين رفتارها را برگرفته از خوي فسادآفريني فرد بشناسد و او را به داشتن چنين انگيزه متهم سازد، که اين شيوه جوان را ناخواسته به همين انگيزه وادار خواهد ساخت.
ب: سزاوار است‏با درک موقعيت جوان به وي تفهيم کرد که براي کسب استقلال فکري و خودآزمايي شخصيت، شيوه‏هاي پسنديده‏تري نيز وجود دارد که هيچ آسيبي را براي وي و ديگري در برندارد. چه بهتر که از آن شيوه‏ها استفاده کند. از طرفي، هيچ‏گاه مراعات ضوابط صحيح اجتماعي در روابط زن و مرد به معناي محروميت و محدوديت و سلب آزادي و انتخاب نيست.
سلامت زندگي ما آدميان در هر زمينه نيازمند رعايت ضوابط اخلاقي و اصول اجتماعي است، بي‏اعتنايي به اين ضوابط نه نشان رشد فرهنگي است و نه علامت استقلال و شخصيت فرد.
ج: تفهيم اين نکته به والدين ضروري است که مراقبت از جوان به معناي اظهار خشونت و سخت‏گيري بي‏مورد نيست. خشونت و سخت‏گيري والدين هرگاه بدون توجيه منطقي و تنها برگرفته از سليقه پدر و مادر باشد، يکي از عواملي است که بر خلاف انتظار، روح تسليم وسازش را در فرد به سرکشي و گستاخي مبدل مي‏کند و کار تربيتي را بر والدين دشوارتر مي‏سازد.
در طريق توجيه ايشان توجه دادن بدين نکته ضروري است که نبايد از خردسالي به دختران تفهيم کرد که «دختر موجودي مقيد، محدود و تحت‏سلطه است و پسر به عکس، موجودي آزاد، قدرتمند و سلطه‏گر.» ! اين تفکر و تعريف متضاد از دختر و پسر، دختران را به کوشش تلافي جويانه و سرکشي وا مي‏دارد. به حقيقت‏يکي از دشوارترين وظايف والدين و مربيان، ارائه تصوير و تفسير صحيح از وجود زن و مرد است.
فرزندان ما بايد زن و مرد را مکمل يکديگر بشناسند نه ضد هم. از طرفي، انتظار رعايت پاره‏اي اصول انضباطي از دختران، به معناي «آزادتر بودن پسران و محدود بودن دختران نيست.» آسيب‏پذيري دختر است که سبب مي‏شود از او انتظار داشته باشند که اصول انضباطي را بيشتر مراعات کند.
د: يادآوري اين نکته به والدين ضروري است که تفاوت گذاشتن ميان آزادي پسر و دختر در خانه و بيرون آن - در آن‏جا که رواست - بايد با توجيه منطقي صورت گيرد. تفاوت غيرمنطقي و توجيه‏ناپذير ميان اين دو سبب مي‏شود دختر در جايي که ميدان را براي آزادي خود گشاده‏تر مي‏بيند شتابان به آن رو کند و گاه مصالح خود و خانوده‏اش را در نظر نگيرد و تنها بدين بينديشد که هر روز بيشتر از قبل، مثل مرد شود.
5- انگيزه‏هاي سياسي
تاثيرپذيري افراد از پديده‏ها و کنش‏هاي سياسي، امري انکارناپذير است. به موجب اين امر، فرد زماني که به هر علت - بجا يا نابجا - با موجوديت‏سياسي حاکم مخالف شود يا بخشي از عملکرد آن را نپسندد و از سويي نتواند واکنشي ستيزه جويانه پيش گيرد، مخالفت‏خود را در رفتارهاي اجتماعي‏اش ظاهر مي‏سازد و اگر حاکميت‏سياسي و اجتماعي با مذهب گرايان است، او سعي مي‏کند هر چه نشان مذهب دارد از خود دور سازد و بر ضد آن، موضع‏گيري کند.
امروزه اين پديده، پوشش بانوان را نيز در برگرفته است و گروهي از کم حجابان سعي دارند با بي‏توجهي به حجاب، به ارزش‏هاي موجود در نزد مذهب گرايان حاکم بي‏اعتنايي کنند. مردان نيز گاه به همين انگيزه سعي در کم حجابي همسران خود دارند، تا بدين وسيله به نوعي، رنجش خود را از طرز تفکري خاص، التيام بخشند.
حقيقت آن است که به هيچ شيوه نمي‏توان از تاثيرپذيري اين پديده جلوگيري کرد، جز آن که به شيوه‏هايي مي‏توان از فراگير شدن آن کاست.
نخستين گام ثمربخش اين است که به افراد تفهيم شود که آدمي نبايد در ستيز با نوعي طرز تفکر، همه خوبي‏هاي آن را ناديده انگارد. لجاجت و مخالفت نبايد سبب شود که فرد سود وزيان خود را در نظر نياورد و پيوسته به راهي گام بردارد که براي وي و جامعه‏اش آسيب آفرين است.
دوم: گروهي که حاکميت‏سياسي را بر عهده دارد و نيز هواداران ايشان، پيوسته بايد جوانب رفتارهاي خود را در نظر گيرند تا مبادا کرداري از ايشان مشاهده شود که افراد را از پذيرش عقايد صحيح نيز دور سازد و ناخواسته به پيمودن راه باطل سوق دهد.
سوم: همواره نبايد ميان تمامي «سياست‏هاي جاري‏» و «دين‏» پيوندي قطعي برقرار دانست، به طوري که افراد بپندارند که مخالفت‏با هر شيوه جاري سياسي در حقيقت نوعي مخالفت‏با دين است و آنگاه که با پديده‏اي سياسي مخالف شوند گمان کنند که براي نپذيرفتن آن پديده، چاره‏اي جز مخالفت‏با فرامين دين ندارند و همين امر سبب شود که رفته رفته اعتقاد ايشان به اصول مذهبي سست گردد و راهي براي بازگشت‏خود نيابند.
6 - آموزه‏هاي اشتباه
برخي از پدران و مادران به منظور هوشيار ساختن دختران خود و در امان نگاه داشتن ايشان از آسيب‏هاي اخلاقي، مي‏کوشند تا افراد غير همجنس ايشان را موجودي مرموز و ناامن جلوه دهند که پيوسته بايد از او گريخت. فرد نامحرم وجودي نامطمئن، هراس‏آور با انگيزه‏هايي آلوده است که برخورد با او آداب و انضباط ويژه‏اي دارد که از عهده هر کس برنمي‏آيد.
حقيقت آن است که اين گونه ترسيم‏سازي از شخصيت افراد غير همجنس، گاه دختران را بيش از آن که در پرهيز از نامحرم قرار دهد، به شناخت دنياي آنان کنجکاو مي‏سازد و نما و تفسير احکام را در نگاه وي پيچيده، موهوم و غير متعارف جلوه مي‏دهد.
حس کنجکاوي ويژه دوره نوجواني و جواني پيوسته سبب مي‏شود که افراد، هر پديده‏اي را که پيش از اين آن‏ها را به پرهيز از آن هشدار مي‏داده‏اند، بيازمايند و از موارد مصرف آن و خطرهاي احتمالي‏اش اطلاعاتي به دست آورند; هر چند اين آزمودن اندکي با خطر همراه باشد.
دختران جوان و گاه زنان همواره در جست وجوي شناخت روحيات و تمايلات کساني‏اند که با ايشان در ارتباط‏اند. آنان هميشه مي‏خواهند بدانند که چه عوامل جاذبه‏آفريني در ايشان وجود دارد که چشم‏ها را خيره مي‏سازد و دل‏ها را به شيفتگي وامي‏دارد.
در اين ميان يکي از عواملي که ايشان را در اين شناخت‏ياري مي‏سازد کم‏پوشيدگي و نيمه برهنگي است. اين امر پارسايي و متانت مرد را دستخوش هوس مي‏گرداند و روحيات و تمايلات مرد را به سهولت عيان مي‏سازد و دنياي اسراسرآميز و پرهيجان او را بهتر مي‏شناساند.
مربيان کارآزموده بيش از هر کس مي‏دانند که در امان داشتن دختران، مستلزم پرهيز دادن افراطي آنان از پسران و مردان نيست. آموزه‏ها در اين باره زماني تاثير صحيح و دلخواه دارد که با اصول تربيتي و سفارش‏هاي منطقي آميخته باشد. بدين منظور بايد اين نکات را از نظر دور نداشت.
1. در تشريح و بيان هر موضوع و خاطره، نبايد از افراط و دورغ‏سازي پرهيز کرد و رخدادهاي تجربه شده را همان گونه که به وقوع پيوسته‏اند، براي فرزندان بيان کرد و هرگز براي ايجاد ترس اضافي، بايد به تحريف واقعيت رو نمود. اگر از پسري يا مردي نسبت‏به زني رفتاري ناروا صورت پذيرفته است، با درج مطالب غير واقعي، مساله تشديد نگردد و حادثه بزرگ‏تر از آنچه بوده نشان داده نشود.
2. در تعليم اصول ديني پا فراتر از آنچه دين خواسته است ننهيم و نخواهيم پرهيزگارتر از آن باشيم که خداوند خواسته است. بدين منظور بايست چنان که از محرمات گفته مي‏شود از آنچه حلال است نيز استفاده شود و دختران در انجام آنچه خدا روا دانسته است آزاد باشند، هر چند سزاوار است که اين آزادي بانظارت خود فرد، مربي يا والدين او همراه باشد.
شرم و خجالت نسبت‏به افراد غير همجنس، زماني حافظ حدود و شؤون رفتار دختر و پسر با يکديگر است که درون مايه‏اي از دلايل منطقي با خود داشته باشد. آن شرم افراطي که در روايات مورد نکوهش قرار گرفته است، عامل زبوني و ترس است نه حافظ پاکدامني. «شرم افراطي گاه فرد را چنان زبون مي‏سازد که در مقابل افراد غير همجنس اراده را از او مي‏ستاند تا جايي که ناخواسته به دشمن خود پناه مي‏برد.» (7)
مبلغ هوشمند وظيفه دارد رعايت‏حدود را به مخاطبان خود بياموزد. به آن‏ها ياد دهد که در ارتباط با هر فرد - محرم يا نامحرم - بايد اصولي در نظر گرفته شود. اين اصول گاه بازدارنده و بيم‏دهنده است و گاه تعريف‏کننده روابط انساني و اسلامي. فرد غير همجنس، هيولا نيست. موجودي است‏با طبيعتي متفاوت با جنس ما; جز آنکه اصول و آداب اجتماعي و شرعي رابطه با وي بايد رعايت‏شود.
در نظر گرفتن اين اصول نيز نه تنها ارزش اجتماعي انسان را پايين نمي‏آورد، موقعيت و منزلت او را نزد سايرين بالا مي‏برد و نشانگر آشنايي فرد با ضوابط اخلاقي و اجتماعي است.
3. در دوره نوجواني و جواني بايست صميمانه پيرامون شناخت طبيعت زن و مرد با فرزندان به گفت وگو نشست و آنان را راهنمايي کرد. پيش از آنکه آنان بخواهند با کوشش‏هاي انحرافي و خطرآفرين، با دنياي افراد غير همجنس آشنا شوند همان بهتر که ما خود هر آنچه اين دانش‏اندوزي آنان را کامل‏تر مي‏کند به ايشان بياموزيم و در انجام اين مهم از چيزي نهراسيم.
7- تظاهر به زيست مترقي اجتماعي
رفتارهاي مردم از نظر مرتبه اجتماعي سه گونه است: غير اجتماعي، عادي و مترقي. همه افراد دوست دارند نوع روابط اجتماعي خود را با ديگران در سطح عالي حفظ کنند و خود و خانواده‏شان را مردماني با فرهنگ و آداب مترقي نشان دهند. اما گاه اين کوشش با موانعي روبه‏رو مي‏شود که نابهنجاري اجتماعي مي‏آفريند. از آن نمونه به دو مورد اشاره مي‏شود.
1.گاه موقعيت‏خانواده‏اي به سبب عوامل جغرافيايي، محدود بودن روابط اجتماعي، وضع درآمد و اموري ديگر، به گونه‏اي است که زمينه رشد فرهنگ و آداب اجتماعي (Folkways) براي ايشان فراهم نيست، اما از طرفي مظاهر فرهنگ و نمونه‏هاي مترقي رفتارهاي اجتماعي از نگاه آنان دور نيست; مانند آن که به وسيله رسانه‏هايي همچون تلويزيون، شاهد نوعي منش‏هاي اجتماعي‏اند که به نظر ايشان مترقي‏تر از مرحله‏اي است که خود در آن قرار گرفته‏اند.
يا فرزندي از خانواده، خود را در سطحي پايين و دور از فرهنگ و رسوم متعالي مشاهده مي‏کند و مي‏کوشد تا به هر وسيله ممکن، ضعف خانوادگي‏اش را با تظاهر به رفتارهاي نوين اجتماعي پنهان کند يا خود را ممتاز از خانواده و در سطحي والاتر نشان دهد.
با تاسف، بعضي از دختران جوان مي‏پندارند که سنت‏شکني و بي‏اعتنايي به اصول مذهبي علامت رشد فکري و اجتماعي است و به همين سبب از هر چه نشان دهنده پايبندي آنان به اصول اخلاقي و مذهبي است فاصله مي‏گيرند و در رفتارهاي خود شيوه بي‏تفاوتي و آزادمنشانه برمي‏گزينند.
گاه در چنين خانواده‏ها نه يک فرد، بلکه همگي سعي مي‏کنند پايين بودن سطح درآمد يا فرهنگ اجتماعي خود را با رفتارهاي مترقيانه پنهان کنند و خويشتن را از نظر وضع اقتصادي و فرهنگي رشد يافته و امروزي جلوه دهند.
2.خانواده‏هايي که درآمد ايشان در مدت کوتاه افزايش چشمگيري مي‏يابد، مي‏کوشند تا سطح اجتماعي و فرهنگي خود را نيز رشد دهند يا آن را رشد يافته نشان دهند و خود را در زمره خانواده‏هاي سطح بالا وانمود کنند. «آن‏ها بدون کسب مقدمات لازم فرهنگي - با اين تصور که رشد اجتماعي نيز ممکن است‏به سهولت درآمدهاي کاذب، رشد کند - به انجام کارهايي رو مي‏کنند که براي خود و نظام اجتماعي مشکل‏آفرين است. توصيه فرزندان به بروز رفتارهاي به اصطلاح اجتماعي، رفتن به مهماني‏هاي مجلل، پوشيدن لباس‏هايي با رنگ‏ها و مدل‏هاي عجيب، اختلاط دختران و پسران در مراسم، رقص دختران با پسران و کارهايي از اين نمونه، نمايي از همان رفتارهاي مشکل‏آفرين است.» (8)
اين خانواده‏ها بدين نکته کمتر توجه دارند که هيچ‏گاه رشد سريع درآمد خانواده به مفهوم رشد سطح فرهنگ و تفکر افراد آن خانواده نيست و گاه ميان اين دو هيچ توازن و تناسبي وجود ندارد. «خانواده‏هايي که داراي هويت اجتماعي روشني هستند و براي روابط اجتماعي خود، حدود مشخص و تعريف شده قائل‏اند، چنين ناشيانه به افراطگري گرفتار نمي‏شوند.» (9)
8. تاثيرپذيري از محيط
اين عامل به قدري در طرز رفتار اشخاص تاثيرگذار است که ادعا مي‏شود همه رفتارها و معتقدات اشخاص تابع عوامل تربيت (وراثت، محيط خانوادگي، اجتماعي و ...) است. چه افراد غيرمسلماني که اگر در محيط اسلامي يا خانواده مذهبي پرورش مي‏يافتند، مسلمان بودند و برعکس، چه فراوان دختران و زنان ناپوشيده‏اي را مي‏توان يافت که با کمترين راهنمايي، بانوان پاک و معتقد مي‏گردند.
مهمترين رمز موفقيت مربي در اصلاح رفتار اشخاص، درک موقعيت آن‏ها است. او بايد بنگرد که اگر خودش در خانواده يا محيط اجتماعي ناسالم زندگي مي‏کرد تا چه ميزان مي‏توانست‏خويش را از رفتارهاي نامناسب دور بدارد و به اصول اخلاقي پايبند باشد. با خود بينديشد که به واقع زنان و دختران کم‏حجاب مخاطب وي، تا چه ميزان از آموزش‏هاي لازم درباره رفتارهاي صحيح و فوايد پاکدامني بهره‏مند بوده‏اند که به جلوه‏گري خياباني مي‏پردازند!
هيچ‏گاه نمي‏توان بدون در نظر گرفتن موقعيت‏خانوادگي و اجتماعي افراد، رفتار و اعتقادات ايشان را مورد نکوهش جدي قرار داد. آدمي موجودي است که هر چه را به نفع خود بداند مي‏پذيرد و در راه دستيابي به فوايد آن، دشواري‏ها را به آساني تحمل مي‏کند و در اين راه به اندرز کسي نيازمند نيست.
مهم‏تر اين‏که تاثير پديده محيط به گونه‏اي است که در زمان طولاني، اعتقادات اشخاص را دستخوش دگرگوني و آلودگي خود مي‏سازد و رفتارها را ثبات مي‏بخشد، به طوري که پس از ترک آن محيط نيز همچنان تاثيرات زيانبار گذشته باقي است. از اين رو هرگاه بانويي به هر علت‏براي مدتي نتواند يا نخواهد پوشش خود را رعايت کند، پس از تغيير شرايط محيطي‏اش نيز، بازگرداندن وي به شرايط پوشيدگي بسيار دشوار است. زيرا گذشت زمان گناه را نزد وي آسان و عادي مي‏سازد و رفته رفته اعتقاد جديدي در وي پديد مي‏آورد که بدان خو مي‏کند و چه بسا رفتار خود را ناپسند نمي‏شمرد تا بخواهد از آن باز ايستد.
در اين موقعيت، مربيان و مبلغان کارآزموده خوب مي‏دانند که براي راهنمايي اين افراد بايد سنجيده‏تر گام برداشت و بايد مدت زماني طولاني آن‏ها را در شرايط بهتر قرار داد تا رفته رفته تاثير محيط گذشته در آن‏ها خنثي شود و از محيط سالم تاثير بپذيرند.
9. خودباختگي (کم‏پنداري خويشتن)
از آنجا که خودباختگي فرهنگي، پيش درآمد وابستگي فرهنگي و سياسي است، سال‏ها است که جامعه‏شناسي صنعتي غرب براي گسترش آن در جوامع شرق کوشش مي‏کند. هدف آن است که ارزش‏هاي معنوي فرهنگ‏ها نزد ملت‏ها بي‏مقدار جلوه کند تا به سادگي خود را وابسته فرهنگي و سياسي بيگانه بشناسند و از اين طريق احساس بزرگي و عظمت کنند.
از آن زمان که غرب اصول اخلاقي و معنوي را دور افکند، ناچار به علم و رفاه و صنعت، بيشتر بها داد، تا بدين وسيله خلا فرهنگي خويش را جبران کند و مردمان ديگر فرهنگ‏ها را بفريبد و به فرهنگ پوشالي خود جذب کند. از اين پس، شرق‏نشينان مجذوب رفاه و علم و صنعت و اختراعات غرب شدند و آنچه خود داشتند همه خرد پنداشتند و غرب در نگاهشان عظمت و شکوه صد چندان يافت و گمان کردند که آن‏ها با دارا بودن نبوغ و دانش و تخصص، همه‏چيزشان ستودني است و آنچه ما داريم سراسر نکوهيده است. در آنجا زناني يافت مي‏شوند که بي‏پوشش مناسب، به مدارج علمي و سياسي و اقتصادي دست‏يافته‏اند، و در اينجا بانواني با بهترين پوشش، در پايين‏ترين مرتبه اجتماعي، علمي و اقتصادي!
با گذشت زمان، اين خودباختگي براي انسان شرقي معياري کلي استخراج کرد که: آنچه او (انسان شرقي) معتقد است و انجام مي‏دهد با عقب‏افتادگي پيوند دارد، چنان‏که آنچه آن‏ها (انسان غربي) معتقدند و در پيش گرفته‏اند، با «پيشرفت‏» رابطه‏اي ناگسستني دارد.
اين خودباختگي، به تدريج تبليغات و برنامه‏هاي فرهنگي ما را هم در بر گرفت و تاکنون، در فيلم‏ها، زنان باعفت و حجاب بيشتر به صورت خدمتکار خانه يا مدرسه، فالگير، جادوگر، عناصر ژوليده و بي‏ادب و بي‏سواد نمايش داده مي‏شوند و بي‏حجابان، نظيف و مؤدب و بافرهنگ! (10)
سزاوارترين وظايف مبلغان که در زدودن چنين افکار انحرافي، بدان توجه دارند، تبيين اين حقيقت است که: آنچه آنان را به پيش مي‏برد کنار نهادن اصول اخلاقي و معيارهاي ديني مانند حجاب نيست; چنان که مانع پيشرفت ما نيز در نظر گرفتن معيارهاي ديني مانند حجاب نيست. سلسله‏اي مسايل است که مردمان هر کشوري بدان‏ها بها دهند کشورشان توسعه مي‏يابد، هر چند به معيارهاي اخلاقي و ديني پايبند نباشند. و آن که به آن‏ها بها ندهد عقب مي‏ماند، هرچند به اخلاق و دين پايبند باشد; از آن نمونه: رعايت‏بهداشت، نظم اداري و اجتماعي، مديريت صنعتي و بهره‏جويي از فن‏آوري پيشرفته است.
زماني که مربي اندرزهاي خود را بدون تحليل‏هاي علمي مناسب ارائه کند به نتيجه دلخواه دست نخواهد يافت و نه فقط جوانان که بزرگسالان نيز به اشتباه مي‏پندارند «دور افکندن اصول اخلاقي و ديني، مايه رشد و توسعه اجتماعي است و پايبندي به اصول اعتقادي عامل عقب‏گرد و رکود.» سال‏ها پيش بي‏خرداني مانند رضا شاه نيز به همين گونه مي‏انديشيدند. وي در نامه به محمود جم - که کشف حجاب در کابينه او انجام گرفت - مي‏نويسد: اين چادر چاقچورها را چطور مي‏شود از بين برد! دو سال است که اين موضوع فکر من را به خود مشغول داشته. از وقتي به ترکيه رفتم و زن‏هاي آن‏ها را ديدم که پيچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار مي‏کنند، ديگر از هر چه زن چادري بود بدم آمده است. (11)
10. الگوهاي ناپذيرفته
با همه آنچه گفتيم، نمي‏توان از اين نکته غفلت ورزيد که گاه وجود برخي الگوهاي ناپذيرفته سبب گريز دختران و زنان از حجاب مي‏گردد. الگوي نامناسب نقش تخريبي دارد و ارزش‏هاي معنوي را نيز در نگاه افراد تيره و نامناسب جلوه مي‏دهد.
مبلغان انديشمند به گروه مخاطب خود مي‏آموزند که: وقتي بانويي پوشش اسلامي به تن مي‏کند بايد بداند که مسؤوليتش بسي افزون شده است. اخلاق و رفتار ناشايست، دور از شان زن مسلمان است و بدخلقي، شرارت، حسادت، رقابت ناسالم، تقليدگري، فزون‏خواهي و تجمل‏دوستي زيبنده بانوي باحجاب نيست. حجاب زن مسلمان زماني جاذبه‏آفرين است که ديگر دافعه‏ها در وجود او يافت نشود. هرگاه بانويي از ميان همه صفات خوب تنها به داشتن پوشش اسلامي بسنده کند هرگز نخواهد توانست ديگر زنان را به حجاب و اسلام دعوت کند و به رعايت اصول اخلاقي خوشبين سازد.
نزد خيلي از زنان، حجاب - در حد چادري معمولي - آسان‏ترين علامت مسلماني شناخته مي‏شود; در حالي که قرآن چون ويژگي‏هاي زن مسلمان را برمي‏شمارد، حجاب را در زمره صفاتي ديگر، نشان مسلماني او مي‏داند. (12)
مهم‏ترين وظيفه مبلغ در تحليل و بررسي اين موضوع و تبيين آن براي فراگيران، تفکيک دو مساله از يکديگر است. نخست آن که به ايشان تفهيم کند که زن به هر مرحله از رشد دست‏يابد، زماني کوشش او در پيشگاه خدا و بندگان پاک، ارزشمند و داراي پاداش است که به حجاب پايبند باشد و با ناپوشيدگي‏اش فساد نيافريده باشد.
از طرفي «تمام دينداري زن، در حجاب خلاصه نمي‏شود.» اين پندار که «هر زن بي‏حجاب، بي‏دين است و هر فرد باحجاب، ديندار کامل، پنداري غلط و ويرانگر است.» دشمنان همواره کوشيده‏اند که بين حجاب و دين پيوندي ناگسستني به وجود آوردند تا با دور ساختن زن مسلمان از حجاب، وي را گسسته از دين نشان دهند. با همين دستاويز، تهاجمي بزرگ براي مقابله با حجاب در کشورهاي اسلامي آغاز گرديد و چون حجاب را از زن مسلمان گرفتند گويي همه دينش را به يغما بردند. از آن پس، زن مسلمان نمازش، روزه‏اش و هر چه نماي دين داشت را از دست داد. حال آنکه در خيلي از کشورها زن مسلمان هم بي‏حجاب بود و هم ديندار شناخته مي‏شد. بنابراين بي‏مبالاتي نسبت‏به حجاب هرگز نبايد به بي‏ديني پايان پذيرد يا به مفهوم آن انگاشته شود. (13)

پي‏نوشت‏ها:
1.مسائل و مشکلات زناشويي، دکتر احمدبهشتي، ج 2، ص 286. «لايلقي الله سبحانه احد بذنب اعظم من جهالة اهله و اولاده‏» قرآن کريم نيز مي‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا قوا انفسکم و اهليکم نارا...» .
2.نحل/125.
3.نهج الفصاحه، ص 1019، مشابه اين حديث در منابع معتبر فراوان است.
4.الکافي، ج 1، حديث 106، کتاب فضل‏العلم، باب «من يعمل بغير علم.»
5.همان، ح 104.
6.دنياي نوجواني دختران، علي قائمي، ص 117.
7.تحليلي بر روابط دختر و پسر در ايران، ص 34، با تصرف.
8.تحليل تربيتي بر روابط دختران و پسران در ايران، ص 80 و 81.
9.همان.
10.براي شناخت نمونه‏هاي اين ترسيم‏سازي نامناسب، ر.ک: اطلاعات، ش 19236.
11.تاريخ بيست‏ساله، حسين ملکي، ص 261.
12.نساء / 34: «فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله‏»; احزاب / 35: «والحافظات ... والذاکرات ... .»
13.حريم عفاف، ص 11 و 12، با تصرف.

 

منبع: مبلغان ، شماره هاي 19،20و21
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image