جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مَرجَع کل (1)
-(0 Body) 
مَرجَع کل (1)
Visitor 477
Category: دنياي فن آوري

( مصاحبه با آيت الله فاضل لنکراني پيرامون آيت الله بروجردي )

حوزه : با تشکراز حضرت عالي که قبول زحمت فرموديد ، لطفا، نقش آيت الله بروجردي را در شکوفايي حوزه بيان کنيد.
استاد: در پاسخ به اين سوال ، درابتدا بايد نگاهي اجمالي به وضع حوزه ، در سال هاي قبل از ورود ايشان داشته باشيم .
بنده دراين زمينه مطالبي را که خود، شاهد بوده و يا شنيده ام ، برايتان عرض مي کنم .
چنانکه از پدرم و هم از ديگران شنيدم ، وضعيت حوزه ، در زمان رضاشاه ، وضعيت دشواري بوده است . روحانيون در فشار عجيبي بودند. حتي نسبت به پوشيدن لباس ، در حوزه قم ، تنها چند نفر محدود،اجازه پوشيدن لباس روحاني داشتند و باقي بايد طبق قانون متحد الشکل ،از لباس روحانيت خارج شوند.
ازاين روي ، فضلايي که در مدرسه فيضه بودند، صبح، بين الطلوعين ،از شهر خارج مي شدند و به باغ هاي پناه مي بردند شب که هوا تاريک مي شد، مجدد، به حجره هايشان بر مي گشتند.اگراحيانا در حجره مي ماند، بايد جوري وانمود کند که دراين حجره کسي نيست .اين شرايط، روزبروز، سخت تر هم مي شد.
پدرم مي فرمود: ما با عده اي از دوستان ،از جمله حضرت امام ، رحمت الله عليه ، جلسه اي تشکيل داديم و در آن جلسه ، بحث اين بود که اگر کار به جايي برسد که ما را خلع لباس کنند وظيفه چيست ؟ در نتيجه تصميم گرفتيم که اگراز لباس هم خارج شديم ، ولي وظيفه تحصيل وارشاد مردم را به هر صورت که شده ادامه دهيم .
تضييقات به حدي بود که مرحوم آيت الله حائري ، موسس حوزه قم ، وقتي در سال 1335 هجري قمري ، رحلت کردند، براي اين شخصيت بزرگ ،اجازه بر پايي مجلس ترحيم ندادند.
شنيدم : در همين قم مجلسي بنا بود تشکيل دهند. ماموران رژيم آمدند، سماور و دم و دستگاه را بردند و تنها مسمايي از مجلس ترحيم ، به عمل آمد.
بعداز مرحوم آيت الله حائري ، مرحوم آيت الله حجت ، آيت الله صدر، آيت الله خوانساري ، که آن زمان از آنان به آيات ثلاث تعبير مي کردند، مسووليت حوزه را بر عهده گرفتند و حوزه در زمان اين بزرگان هم شرائط بهتري از زمان مرحوم حائري نداشت . بااين که به خاطر زحمات بسيار وارزنده اين بزرگان ، حوزه ازانحلال نجات يافت ، ولي رشد و ترقي پيدا نکرد زيرا نکته مهم اين بود که : مرجعيت در نجف مستقر بود و در قم ، فردي ، که حتي هم عرض باشد، وجود نداشت . لذا بزرگان حوزه قم ، به اين فکرافتادند تا آيت الله بروجردي (رحمت الله عليه) ، که آن زمان در بروجرد سکونت داشتند، به قم دعوت کنند.ايشان گر چه تا زمان مرحوم آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني مرجعيت نداشت ، لکن از نظر مراتب علمي ، اگر نگوييم بالاتراز آيت الله آقا سيدابوالحسن بود، حتم، کمتر نبود. ولي به خاطراين که ايشان در بروجرد، که يک شهر غيرعلمي و غيرحوزوي بود،اقامت کرده بودند، شهرت زيادي نداشتند.اما در عين حال ، خواص از بزرگان ،از مراتب علمي ايشان آگاه بودند. علاوه ، در زمان مرحوم آيت الله آقاي حائري ،ايشان مدت کوتاهي در قم اقامت داشته اند و درس و بحث هم شروع کرده بودند.اين مدت کوتاه ، گر چه دوام پيدا نکرده بوداما خواص به مراتب علمي ايشان پي برده بودند. در هر صورت ، آشنائي به سوابق علمي و تقوايي ايشان ، عده اي از فضلاي قم را واداشت که به ايشان بنويسند واز آن بزرگوار بخواهند که در قم اقامت کنند .
دراين خلال ، جريان مريضي ايشان پيش مي آيد و براي معالجه به تهران تشريف مي آورند. در مدتي که در بيمارستان فيروزآبادي ، تحت معالجه بودند، بزرگان و فضلاي قم ، به عيادت ايشان مي روند. دراين ديداره، بازمساله اقامت ايشان در قم مطرح مي شود. تااين که ايشان تصميم مي گيرند پس از بهبودي ، به قم بيايند. بالاخره ، آن بزرگوار، با استقابل باشکوهي از طرف علماء و مردم وارد قم شدند.امام ، رحمت الله عليه ،از کساني بودند که تلاش بسيار نمودند تا آيت الله بروجردي به قم بيايند .
مرحوم پدر نقل کردند:
پس ازاين که آيت الله بروجردي وارد قم شدند، حاج آقا روح الله خميني ، به من فرمود: بالاخره ما آقا را به قم آورديم ،اکنون نگهداشتن ايشان با شماست .
حضرت امام ، به خاطراحساس وظيفه اي که نسبت به حوزه مي نمود،از هيچ کار و تلاشي ، به عنوان کمک به آيت الله بروجردي ، کوتاهي نمي کردند. حتي کارهايي که به ظاهر، در شان ايشان نبود،انجام مي دادند مثل،! تلاش مي کردند براي ايشان پشه بند تهيه و آن را نصب کنند وامثال اينها.
ايشان پس از استقرار در قم ، دو تا درس شروع کردند: فقه واصول .
غيراز آيات ثلاث ، تقريبا همه بزرگان قم ، به درس ايشان حاضر مي شدند،از جمله : حضرت امام . آن بزرگوار، سال ها در درس آيت الله بروجردي شرکت مي کردند و يادداشت هم مي نمودند که گاهي اوقات ، در درس خارج ، مطالبي رااز آيت الله بروجردي ، نقل مي کردند که م، در جاي ديگر، نمي ديديم و معلوم مي شد،از نوشته هاي خودايشان است .
از نظر کيفي هم ، درس ايشان ، بويژه فقه ، به خاطرابتکاراتي که داشتند، خيلي جاذبه داشت ، فوق العاده بود. در ضمن سوالهاي بعد،اين را بيشتر توضيح مي دهيم .
در هر صورت ، حوزه قم به جنب و جوش افتاد.
واز طرف ديگر، حدود يک سال و نيم از ورودايشان به قم مي گذشت که مرحوم آيت الله آقا سيدابوالحسن اصفهاني ، رحلت کردند. من آن زمان ، يکي دو سال بود که طلبه شده بودم . طلبه ها پس ازانتشار خبر فوت آيت الله آقا سيدابوالحسن اصفهاني ، به صورت هيات عزا به سمت منزل آيت الله بروجردي راه افتادند، تا هم به ايشان تسليت بگويند و هم جانشيني ايشان ، به طور طبيعي ،اعلان کنند. يادم هست : وقتي وارد منزل آيت الله بروجردي شديم ،! ديدم امام ، رحمت الله عليه ،ازاندروني بيرون آمدند و مانند کسي که بهترين عزيزش رااز دست داده باشد، گريه مي کردند. هيچ گاه آن منظره از ذهن من بيرون نمي رود .
بزرگان قم ، نوع، براي مرجعيت حضرت آيت الله بروجردي ، تلاش مي کردنداز جلمه : حضرت امام و پدر من .البته عده اي هم به مرحوم آيت الله آقاي حاج آقا حسين قمي ، نظر داشتند. در هر صورت ، ديري نپاييد که با رحلت آيت الله قمي ، زمينه اختلاف جزئي هم از بين رفت و مرجعيت مطلقه در آيت الله بروجردي تعين پيدا کرد. چيزي که تا قبل ازايشان و حتي بعدازايشان ، کم سابقه بوده است .
اين ، در حالي بود که خودايشان ، يک وقتي ، سر درس فرمودند:
من براي رسيدن به مرجعيت ، يک قدم برنداشتم اما يک وقت احساس کردم ، مرجعيت ، سراغ من آمده و من مسوول هستم بپذيرم .
بد نيست اين جا قضيه اي را از مرحوم والد نقل کنم : (مرحوم والد، به مسجد جمکران خيلي معتقد بودند) فرمودند: من قبل از آمدن آيت الله بروجردي به قم ، خواب ديدم که در مسجد جمکران هستم . آن موقع ، مسجد جمکران يک حياطي داشت و در وسط آن حياط، يک آب انباري بود که سقف آن ، يک متر مرتفع تراز حياط مسجد بود. روي همين سقف آب انبار، منبري گذاشته اند و شيخ طوسي ، رحمت الله عليه ، روي آن نشسته و تمام روي آن سقف و کف حياط، مملواز طلبه است.
پدرم فرمود: تعبيرم ازاين خواب اين بود که : شخصيتي به قم خواهد آمد و طلاب گرداو جمع خواهند شد و حوزه رونق خواهد گرفت . طولي نکشيد آه آيت الله بروجردي ، به قم آمدند.
اين که چرا شيخ را خواب ديده و آن هم در مسجد جمکران ؟ تعبير آن بعدها مشخص شد زيرا مرحوم آيت الله بروجردي ، به شيخ طوسي و آثاراو بسياراهميت مي داد. وقتي عبارات شيخ رااز کتاب خلاف يا مبسوط مي خواند، مثل اين که روايتي ازامام معصوم (عليهم السلام) دارد مي خواند با احترام و دقت در جزئيات کلمات آن همانند کلمات معصومين (عليهم السلام) .
مسجد جمکران هم شايد کاشف ازاين باشد که :اصل آمدن ايشان به قم و رسيدن به مقام مرجعيت مطلقه ، با عنايت امام زمان (عج) بوده است .
در هر صورت ، بااستقرار مرجعيت مطلقه درايشان ، حوزه قم متحول شد، به گونه اي که نجف را تحت الشعاع قرار داد زيرا قم مرکز مرجعيت بود روزبروچ فضلاي بيشتري جذب اين حوزه مي شدند.
ايشان ، به امور ظاهري حوزه نيز، توجه داشتند،از جمله : مساله امتحانان را پآيت گذاري کردند که تا آن زمان ، سابقه نداشت . هياتي مسوول امتحانات بود که عده اي از آنان ، مسوول امتحانات خارج و عده اي ديگر هم امتحانات سطح را به عهده داشتند و بعد براساس اين امتحانات ، شهريه داده مي شد.
حوزه : مرحوم والد، در تشکيلات آيت الله بروجردي چه سمتي داشتند؟
استاد: مرحوم والد م، ضمن اين که جزاصحاب استفتا، مرحوم آيت الله بروجردي بودند، خيلي هم مورداعتمادايشان بودند. به خاطر همين اعتمادشان به مرحوم والد،اگرايشان در رابطه با مسائل حوزوي و... نظري مي دادند يا آيت الله بروجردي ازايشان نظرخواهي مي کرد، ترتيب اثر مي دادند لذا پدر من براي طلاب واسطه خوبي بود، در جهت رفع حوائجشان که به آيت الله بروجردي مربوط مي شد. ممکن نبود کسي از طلاب مشکلي داشته باشد و به وسيله مرحوم پدرم ، حل نشود.
بااين که مرحوم پدرم در بيت آيت الله بروجردي ، سمت رسمي نداشت ولي به خاطر همين شدت اعتماد، نوع، مورد مشاوره ايشان قرار مي گرفت . داستاني دراين رابطه يادم آمد که مرحوم پدرم براي من نقل کردند:
يک وقتي دراطراف يزد، فرد بهائي به دست فرد مسلماني کشته شده بود و دادگاه حکم به اعدام قاتل داده بود. بهائيان ، زياد فعاليت مي کردند که اين حکم در يزداجرا شود و آن هم در روز نيمه شعبان ،! طبع،اجراي حکم بويژه در روز نيمه شعبان براي مسلمانان ننگ بسيار بزرگي بود. روز چهاردهم شعبان ، خبر به آقاي بروجردي مي رسد.
پدرم فرمود: وارد خانه آقا شدم ، ديدم آيت الله بروجردي دراخل حياط قدم مي زنند و به شدت ناراحت هستند.
علت را پرسيدم :
فرمود: مگر نمي داني آبروي اسلام در خطراست . همين امروز، به ما خبر داده اند که روز نيمه شعبان ، مسلماني را به جرم قتل فرد بهائي ، مي خواهند در شهر يزداعدام کنند. فرصت براي انجام کاري هم نيست . به ايشان گفتم : راه دارد.
فرمود: چطور؟
گفتم : همين الان حاج احمد را بفرستيد تهران ، پيش شاه واز شاه بخواهيد: جلوي اين اعدام را در روز نيمه شعبان بگيرد.اگر روز نيمه شعبان واقع نشود، بعد مي توان ، سر فرصت ،اقدام نمود واصل قضيه را پي گيري کرد.
مرحوم آيت الله بروجردي آرامش پيدا کرد. فرمود: پيشنهاد خوبي است . فورا حاج احمد را فرستاد تهران . حاج احمد، خواسته ايشان را به شاه رساند. شاه هم دستور داد که اعدام ، روز نميه شعبان اجرا نشود.
بعد هم مرحوم آيت الله بروجردي ، وارد ميدان شد و با فعاليت و تلاش بسيار، قاتل را تبرئه کرد.
توضيح بدهيد.حوزه : لطفا در زمينه ويژگيهاي علمي ، بويژه روش استنباط ايشان ،
استاد: آيت الله بروجردي ،از نظر علمي فرد جامي بود. قبل ازاين که به اين بعداز شخصيت ايشان بپردازم ، به دو نکته مهم ، که از ويژگيهاي آيت الله بروجردي به شمار مي آيد،اشاره مي کنم :
1. پرکاري
2. حافظه بسيار قوي
از جهت پرکاري :ايشان بااين که مسووليتهاي مهمي بر دوش داشت اما مطالعه اش فوق العاده بود. مي فرمودند: هرگاه از کارهاي ديگر خسته مي شوم ، مطالعه مي کنم . با مطالعه رفع خستگي مي کنم !
از نظر نوع مطالعه متنوع بود. مطالعه ايشان ، منحصر به فقه واصول و کتب روائي نبود بلکه در تاريخ ، رجال و... مطالعه مي کرد. حتي گلستان سعدي ،ازاول تا به آخر، حاشيه زده بود. بااين که فقيه و مرجع تقليد بود.
داستان عجيبي را من خودم ازايشان شنيده ام که نقل مي کنم :ايشان يک وقت فرمودند:
به خاطر همين علاقه اي که به مطالعه انواع واقسام چيزها داشتم ، تصميم گرفتم : کتاب مثنوي را مطالعه کنم . برنامه را طوري تنظيم کردم که ظهره، بعداز ناهار و قبل ازاستراحت ، دقائقي به مطالعه مثنوي بپردازم . مدتي به مطالعه مثنوي مشغول بودم . يک روز که ازاطاق ناهارخوري به اطاق استراحت مي رفتم ، تا مثنوي را مطالعه کنم ، صدائي را شنيدم که به من گفت : فلاني ، مطالعه مثنوي را رها کن تو را به جائي ان را ترک کردم نمي رساند.از آن به بعد، بااين که به مطالعه
اين را من خودم ، بدون واسطه ازايشان شنيدم .اگر چنانچه با واسطه مي شنيدم ، باور کردن آن ، برايم مشکل بود.
امااز نظر حافظه :ايشان از عجائب روزگار بود. با آن که پر مطالعه بود، ولي همه آنچه را که خوانده بود و مي خواند به خوبي در حافظه خويش نگه مي داشت . شواهد در زندگي ايشان براين امر، بسياراست . نمونه اي را که براي خود من اعجاب انگيز بوده است ، نقل مي کنم .
روزهاي پنجشنبه و جمعه ،اول آفتاب ، بنده به همراه مرحوم آقا ميرزاحسن نوري ، آقا سيدجعفراحمدي (داماد آيت الله بروجردي )، آقا سيدمحمد حسن (پسر آيت الله بروجردي ) و مرحوم آقا ميرزا مهدي صادقي ، به خدمت ايشان مي رفتيم . آيت الله بروجردي درباره رجال واساتيد، مطالبي را به صورت رمز نوشته بودند.ايشان اين روزها را توضيح مي دادند واين گروه ، به صورت تفصيلي ، آنها را در فيشهائي يادداشت مي کردند. يکي از روزها درباره يک راوي ، داستان مفصلي نقل کردند. اين داستان ، با تمام جزئيات ، حدود نيم ساعت طول کشيد. طبع نقل ، به گونه اي بود که به ذهن من آمد، حتم، ديشب درباره اين راوي ، تصادف، مطالعه اي داشته اند ولي داستان که به پايان رسيد، فرمودند: من ،اين جريان را در چهل و دو سال قبل ، در فلان کتاب ، مطالعه کرده ام . همه تعجب کرديم ازاين حافظه قوي . معمول،افرادي که حافظه قوي دارند،استعدادشان قوي نيست ، ولي ايشان از کساني بود که بين استعداد و حافظه قوي جمع کرده بود.
مرحوم حاج آقا مصطفي خميني ، رحمت الله عليه ، هم ازاين لحاظ بي نظير بودند. آن مرحوم بين حافظه قوي واستعداد جمع کرده بودند.انصافا نابغه اي بود. خدا رحمتش کند.
از نظر علمي همانطور که عرض کردم ،ايشان جامع بودند. مي توان گفت : يک دائره المعارف بود و در هر زمينه اي اطلاعات دقيق داشت .
فلسفه و معقول را دراصفهان ، پيش جهانگيرخان و آخوندکاشي خوانده بود. بااين که سر درس ، کمتر وارد مباحث معقول مي شدند ولي گاهي که بحث پيش مي آمد، خيلي جالب ، مانند يک فيلسوف متبحر در معقولات ، بحث مي کردند.
در رجال و اساتيدابتکار داشت . رجال را طبق تحقيقاتي که داشت ، طبقه بندي کرده بود.از راه اين طبقه بندي ، درباره افراد داوري مي کرد که آيا فلان راوي مي توانداز فلان راوي ديگر، روايت نقل کند يا نه ؟ مثلااگر بين اين راوي با راوي قبل ازاو، دو طبقه فاصله وجود داشت ، مي فرمود: در اين جا سقطي رخ داده است وامکان ندارداين فرد، بدون واسطه بتواند از آن شخص روايت کند.
اساتيد رانيز، تحليل کرده بود. به اين صورت : مثلا زراره در کتاب کافي ، چند عدد روايت دارد واز چه کساني نقل کرده است و چه کساني ازاو نقل روايت کرده اند. مشايخ و تلامذه اش را مشخص مي کرد.اين کار نيز نقش مهمي داشت در تشخيص روايت مسنداز غير آن . چه بس، روايتي که به ظاهر در وسائل ، فرض، به صورت مسند آمده است اما بااستفاده از اين روش ، معلوم شد که انقطاعي در بين رخ داده است .
اما در فقه :ايشان دراين جهت نيز، تبحر خاصي داشت . براي هر مساله اي از مسائل فقهي ، تحقيق جامعي داشت ازاقوال علما: (شيعه و سني )، آيات مربوط به بحث ، روايات ،احتمالات در مساله و بالاخره آخرين نظريه اي که خود به آن رسيده بود. مي توان تعبير کرد که :ايشان براي هر مساله فقهي ، پرونده خاصي تشکيل داده بود، حاوي همان مطالبي که عرض شد.اين کار بسيار مهمي بودازاين شخصيت بزرگ .
ويژگي مهم ايشان در فقه ، شيوه استنباطي بود که به کار مي بست . تا قبل از آيت الله بروجردي ،اجتهاد و استنباط، به همان روشهاي معمولي پيش مي رفت ولي ايشان تحولي در شيوه اجتهاد واستنباط به وجود آورد. آن مرحوم افزون براين که به رجال واسناداهميت مي داد، تشخيص جو صدور حديث را نيز، بسيار مهم مي دانست .
معتقد بود:احاديث م، شان نزول دارند و در محيطي صادر شده اند که اقوال و نظريات فقيهان بزرگ اهل سنت ، حاکم بوده است . ناظر به اين فتاو،اهل بيت سخن گفته اند. سخنان آنان ، يا در رد نظريه اي است و يا دراثبات آن . بنابراين ، بايد جو مساله فقهيه را به دست آورد تا فهميد که مقصوداز روايت چيست .
من اين جا دو تا مثال ذکر مي کنم : يکي درباره اين که شناخت شان نزول حديث و جو صدور آن ، چه اندازه در فهم درست حديث دخالت دارد و ديگر نمونه فقهي از نقش آن ، دراستنباط درس مسائل شرعي .
درباره مقال اول : در حديث شريف آمده است :
الجارثم الدار .
اول همسآيت ، بعد خانه .
مقصود چيست ؟اگر حديث ، در جو بيان مقام و منزلت همسآيت دراسلام ، صادر شده باشد، معني اين است که :انسان در مقام رفع حوائج ، بايد همسآيت را براهل خانه خويش مقدم بدارد.
واگر در جو خريدن خانه و مذمت از همسآيت بد، وارد شده باشد، معني حديث اين است :
اگر خواستيد خانه اي خريداري کنيد،اول دقت کنيد ببينيد همسآيت آن خانه ، خوب هست يا خير.اگر خوب بود خانه را بخريد و گر نه نخريد. اين دو معني ، با يکديگر متفاوتند. حال آن که از نظر جملات و ترجمه ظاهري ، در هر دو صورت ، تغييري حاصل نمي شود.
و تنها چيزي که تعيين کننده يکي از دو معناست ، آگاهي از شان نزول حديث است .اما مثال درباره نقش آگاهي از شان نزول دراستنباط حکم شرعي : مثال را که از درس آيت الله بروجردي ، در ذهنم هست برايتان عرض مي کنم :
در حديث آمده که : علامت مومن چند چيزاست ،از جمله : جهر به بسم الله الرحمن الرحيم
فقهاء، مطابق اين حديث ، فتوا داده اند که : در نمازهاي اخفاتيه ، مثل : نماز ظهر و عصر، مستحب است[ بسم الله الرحمن الرحيم] بلند گفته شود.
مرحوم آيت الله بروجردي ، براساس همان شيوه تحقيق ، در شان نزول و جو صدور، دراين استحباب ترديد مي کردند.ايشان مي فرمودند:
[ اين حديث ، در جوي صادر شده که فتواي فقهاي اهل سنت براين بوده است که : در نمازهاي جهريه مانند: نماز صبح و مغرب و عشاء، بايد [بسم الله] را آهسته گفته بنابراين ، روايت در مقابل اين فتوا مي خواهد بگويد: در نماز جهريه ،[ بسم الله] را بلند بگوييد و همين مقدار، بيشتر ثابت نمي کند.اما آيا در نمازهاي اخفاتيه هم مستحب است ،[ بسم الله] را بلند گفت ؟ دليل خاصي مي خواهد مثل اين که براي امام جماعت دليل داريم که مستحب است ،[ بسم الله] را بلند بگويد،اما در غيرامام جماعت ، به استناداين حديث نمي توان استحباب را ثابت نمود].
اين نمونه اي بوداز به کارگيري اين شيوه دراجتهاد و نقش آن در استنباطاحکام . مرحوم آيت الله بروجردي ،انصاف، در ريشه يابي تاريخي از مساله فقهي و دريافت شان نزول روايات ، بسيار متبحر بود و براي اين منظور، به نقل فتاواي عامه ، بسياراهميت مي داد.
حوزه : مرحوم آيت الله بروجردي ، داراي فضائل و ملکات اخلاقي برجسته اي بوده اند، لطفا دراين باره ، صحبت بفرماييد.
استاد: قبل از صحبت درباره فضائل معنوي ايشان ،ابتدااين نکته را يادآور شوم که : بنده ، بااين که مرحوم آيت الله آقا سيدابوالحسن اصفهاني ، در قيد حيات بودند، ولي به خاطر تحقيقي که کرده بوم از آيت الله بروجردي تقليد مي کردم .از طرفي مرحوم پدرم ، به آيت الله بروجردي ، خيلي نزديک ، بلکه مي شود گفت نزديکترين فرد بود. بعد هم طلبه شدم و به درس ايشان راه يافتم و تقريرات آن بزرگوار را نوشتم ، رفت و آمد و من هم به بيت ، خيلي زياد شد. آن مرحوم ، بااين که سن من کم بود، ولي به بنده عنايت داشتند.اينها که عرض شداز يک طرف و حس کنجکاوي طلبگي هم از طرف ديگر، مرا وادار مي کرد که در رفتار و اخلاقيات آيت الله بروجردي ، بيشتر دقت کنم ازاين روي ، به مطالب بسيار آموزنده و خوبي دست يافتم . به نظر من ، ريشه همه فضائل ايشان اين بود که : مبدا و معاد را به گونه اي معتقد بود که گويا مي ديد. اين سخن ، گر چه به ظاهر، کوچک است ، ولي در باطن ، خيلي عميق است .
در هر صورت ، ذکر همه خصوصيات اخلاقي ايشان الان ، نه برايم مقدوراست و نه همه اش را به ياد دارم .اما تا آن جا در ذهن دارم ، برايتان نمونه هايي عرض مي کنم :
زهد و ساده زيستي
ايشان ، بااين که وجوهات بسياري دراختيار داشت ، به گونه اي که علاوه بر شهريه طلاب قم ، شهريه طلاب نجف را نيز مي داد ولي در زندگي داخلي ، بسيار ساده و زاهدانه بود.
در مصارف شخصي از وجوهات استفاده نمي کرد. مخارج زندگي شخصي خود رااز مختصر ملکي که در بروجرد داشت ، تامين مي نمود و حتي نان منزل را هم از آردي تهيه مي کرد که از محصول ملک بروجرد، براي ايشان مي فرستادند.
مرحوم پدرم نقل مي کردند: روزي آيت الله بروجردي ، به من فرمودند: اين ناني که براي ما مي پزند، کيفيتش خوب نيست . آدرس نانوايي را گرفتم و رفتم تا به نانو، تذکر بدهم که دقت بيشتري در پخت نان بکند. شکوه آيت الله بروجردي رااز کيفيت نان ، به نانوا گفتم .
نانوا گفت : ما مقصر نيستيم .اين آردي که بيت ايشان به ما مي دهند، تا نان بپزيم ، آرد خوبي نيست . نان اين آرد بهترازاين نمي شود.اگر آقااجازه بدهند من آرد خوب تهيه مي کنم و نان مرغوب براي ايشان ، مي پزم .
آمدم خدمت آيت الله بروجردي ، پيشنهاد نانوا را مطرح کردم .
ايشان فرمودند:اين آرد، مال ملک شخصي خودم است و حاضر نيستم آن را تعويض کنم لذ، به همين نان غير مرغوب آرد خودم ،اکتفا مي کنم .
از نظر گوشت ، بااين که چهار نفر بودند: (خودايشان و عيالشان و يک کلفت و يک نوکر) براي دو وعده اين چهار نفر، در شبانه روز، تنها شش سير گوشت مي خريدند.
موردي ديگري ، مرحوم پدرم نقل مي کردند:
آيت الله بروجردي ، پا درد داشتند، به همين جهت ، يکي دو سفر به آبگرم محلات رفتند. در يکي ازاين سفرها که مردم اطراف متوجه شده بودند، به ديدن ايشان آمدند.از جمله : عده زيادي از فقرا هم آمده بودند که آيت الله بروجردي ، به آنان کمک کند.
ايشان ، ضمن اين که به فقراء پول دادند. دستور فرمودند: چند تا گوسفند بخرند و گوشت اينها را بين فقرا تقسيم کنند. پس از کشتن گوسفندان و تقسيم آنها بين فقراء، به اندازه نيم کيلو گوشت ، براي آيت الله بروجردي کنار گذاشته بودند، تا يک وعده کباب براي ايشان تهيه کنند. سفره انداخته شد. ماست و خيار را گذاشتند. دو، سه سيخ کباب هم ، که از همان گوشت تهيه کرده بودند، خدمت ايشان گذاشتند.
فرمود:اين کباب از کجاست ؟
گفتند:از همين گوشت ، مقداري فقط براي شما درست کرده ايم .
ايشان فرمود: من اين کباب را نمي خورم ،اينها را بين فقرا تقسيم کنيد که آنان بوي آن را شنيده اند.ايشان ، همان ماست و خيار را تناول کردند.
يااين که گاه مي شد، طلبه اي مي آمد خدمت ايشان واظهار مي داشت : يک دوره کتاب نياز دارم .
مي فرمود: پولش چقدر مي شود؟
طلبه مي گفت : مثلا هزار تومان
فورا پرداخت مي کردند.
اما وقتي براي خودشان مي خواستند کتابي بخرند، مدتي چک و چانه مي زدند تا به قيمت کمتري بخرند. به خاطراين که مخارج شخصي رااز پول خودشان تهيه مي کردند و آن هم محدود بود،ازاين روي در مضيقه بودند.
دوري از تظاهر
در عين حال که مرد زاهدي بودند ولي از تظاهر به تقدس و زهد مابي اجتناب مي کردند. ظاهرايشان ، هيچ بيانگر قدس و زهدايشان نبود حتي انگشتر، که معمول افراد مقدس است ، در دست نمي کردند.
پذيرايي از ميهمان
در پذيرايي از ميهمان ، مقيد بودند که خيلي خوب از مهمان پذيرايي کنند.ايشان ، در سال ، دو نوبت ميهماني داشت . معمولا من در برخي از آنها بودم . دراين ميهماني،از ميهمان به گونه اي پذيرايي مي کرد که من هنوز نظير آن را نديده ام . پذيرايي کنندگان ، موظف بودند: به مجرد اين که چند لقمه از ظرف غذاي ميهمان خالي شد، فورا آن را پر کنند، تا هميشه بشقاب ميهمان پر باشد و معلوم نشود هر کس چقدر غذا خورده است که احيانا خجالت بکشد.
رعايت ادب
در جهت رعايت ادب ، فوق العاده مودب بودند. دراين باره ، دو نمونه را ذکر مي کنم :
1. معمول اين بود که وقتي خدمت ايشان مي رسيديم ، دست ايشان را مي بوسيديم ولي گاهي اوقات ، مانع مي شدند که دستشان را ببوسيم . هر چند هم اصرار مي کرديم فايده اي نداشت . گاهي اوقات ، نه تنها مانع نمي شدند که دستشان را جلو هم مي آورند.
اين مساله براي من ، تا مدتي ، سوال انگيز شده بود که سراين کار چيست ؟ تااين که به خاطر تکرر، سر قضيه را فهميدم و معلوم شد: آن گاه که ما خودمان ، به اختيار، خدمت ايشان مي رسيم ، مانع از دست بوسيدن ما نمي وند، ولي آن گاه که ايشان ما را خاطر کاري که دارند احضار مي کنند، به هيچ وجه اجازه نمي دهند دستشان را ببوسيم زيرااين را بر خلاف ادب مي دانستند که فردي رااحضار کنند و بعد به اواجازه بدهند دستش را هم ببوسد.اين دقت ايشان در رعايت ادب براي من بسيار اعجاب آور بود .
2. مورد ديگر را يکي از نزديکان ايشان که با ما هم نسبتي داشت ، براي من نقل کرد.ايشان فرمود: روزي به همراه آيت الله بروجردي و فرزندشان ، به منزل آقا مي رفتيم ، دم در که رسيديم ، آقازاده ايشان ، از من زودتر داخل منزل شد. آقا برگشت و با عصبانيت فرياد کشيد: آيا نمي فهمي ايشان ميهمان من هستند؟ چرا جلوترازايشان وارد منزل شدي ؟
خضوع در برابر زعيم مسلمين
پيش ازاين عرض کردم : حضرت آيت الله بروجردي ، نسبت به مقام بسيار بي توجه بودند.
مي فرمودند :[من براي رسيدن به مقام مرجعيت ، يک قدم هم برنداشته ام].
ايشان ، با تمام لياقت و صلاحيتي که داشت ، تا وقتي که آيت الله آقا سيدابوالحسن اصفهاني ، زنده بود، چون زعامت مسلمين به دست ايشان بود، در برابر آن بزرگوار، خضوع داشتند و حتي سهم امام را هم براي ايشان مي فرستادند.
حساسيت ديني
آيت الله بروجردي ، در برابر منکر، بسيار حساس بودند.اگر مي ديدند خلافي تحقق پيدا مي کند، بسيار ناراحت مي شدند و تا حدامکان ، در رفع آن مي کوشيدند. دراين رابطه نيز، چند نمونه را ذکر مي کنم :
از يکي از بستگان ايشان شنيدم که : خانمي ازاقوام يکي از عروسهاي ايشان ، به منزل آقازاده آن بزرگوار، رفت و آمد مي کرده ، ولي حجابش را به طور شايسته ، رعايت نمي کرده است .اين خبر به آيت الله بروجردي مي رسد.ايشان ، به حدي عصباني مي شوند که بلند مي شوند آقازاده را کتک بزنند!
فرموده بودند :[چرا بايد به خانه پسر من ، کسي رفت و آمد کند که حجابش را درست رعايت ننمايد].
از حساسيت ديني ايشان ، يک همان قضيه ناراحتي شديد آن مرحوم است نسبت به اعدام يک مسلمان به خاطر قتل يک فرد بهائي ، که نقل کردم .
روزي ايشان مي خواستند جايي بروند (من هم خدمت ايشان بودم )از در منزل که بيرون مي آمدند، يکي از زوار، که پيرمردي بود، آمد جلوي آيت الله بروجردي ، وافتاد به پاي ايشان که اظهارادب کند. آيت الله بروجردي ،اين کار را حرام مي دانست و معتقد بود: شرک است ازاين روي ، شديدا عصباني شد و عصايش را محکم کوبيد به کمر پيرمرد. در همين حال ، فرياد مي زد:اين عمل شرک است ، حرام است و... بعد چند قدمي که رفتند برگشتند و پيرمرد را خواستند.ابتدا با نرمي به او فرمودند :
[ اين کاراشتباه و شرعا حرام است] .
به دستور دادند: به پيرمرد پول بدهند. يادم هست : پولي که براي جبران ناراحتي پيرمرد، به دستور آقا دادند، بسيار زياد بود.
حوزه : آيت الله بروجردي ، ديدگاه روشني در مسائل اجتماعي داشته است ،لطفا دراين باره توضيح بدهيد.
استاد: به نظر من آيت الله بروجردي ، بااين که آخوند قديمي بود و در محيط کوچکي مانند بروجرد، بيشتر علمي خود را گذارنده بود، واقع، آدم روشنفکري بود. آثار روشنفکري ايشان زياداست ،از جمله :
اعزام مبلغ به خارج :
مي دانيد که تا آن زمان ،اعزام مبلغ به خارج از کشور، هيچ مرسوم نبود.ايشان به اين امراهتمام دادند و به اروپ، آمريکا و... مبلغاني فرستادند. تاسيس مرکز مهمي مانند مسجد هامبورگ ، در همين رابطه است . وجود چنين فکري در آن زمان ، دليل بر روشنفکري و آينده نگري ايشان است .
حوزه :افرادي را که ايشان به خارج مي فرستادند، معلومات غير حوزوي هم داشتند؟
استاد: بله . ايشان دقت داشتندافرادي بفرستند که از هر جهت واجد شرائط باشند.
در رابطه با فرستادن مبلغ به اروپ، درابتد، پدرم آقاي محمدي گلپايگاني ، که اکنون رئيس دفتر مقام رهبري است ، فرستادند.ايشان هم فاضل بود و هم روشنفکر هم اهل قلم . پس از مدتي که ايشان برگشتند و نتوانستند آن جا بمانند، به لحاظ همين دقت درافراد، تا مدتي آيت الله بروجردي ، کسي را که واجد شرائط باشد، نيافته بودند. دراين رابطه ، با مرحوم پدرم مشورت مي کنند. پدرم مي گويد:اين موضوع نياز به تفکر دارد. مرحوم پدراين قضيه را با من در ميان گذاشتند. بنده به پدرم عرض کردم : به نظر من ، آقاي محققي شايستگي اين کار را دارد. ايشان استاد دانشگاه بود و مرد بسيار روشن و آشنا به علوم روز و متدين . علاوه ، بسيار خوش قيافه و خوش بيان بود.در تهران سکونت داشت و گاه هم به قم مي آمد و براي طلبه ها درس هيئت مي گفت .
از قبل با هم ارتباطي داشتيم . به تهران رفتم و مساله را با آقاي محققي در ميان گذاشتم . خلاصه ايشان را راضي کردم براي رفتن به آلمان .
مرحوم پدرم نتيجه را به آقاي بروجردي گفتند.
ايشان هم خوشحال شدند و فرمودند: من بايد آقاي محققي را ببينم .
آقاي محققي خدمت ايشان آمدند و پس از توصيه هاي ايشان ، روانه هامبورگ شدند و بسيار هم موفق بودند. مسجد هامبورگ به دستور آيت الله بروجردي و به دست ايشان ، تاسيس شد و هم اکنون از مراکز مهم اسلامي است .
وحدت مسلمين
موضوع ديگري که بيانگر روشنفکري آيت الله بروجردي است ، توجه خاص ايشان به مساله وحدت مسلمين بود. پشتيباني آيت الله بروجردي از دارالتقريب ، که به منظورايجاد وحدت به وجود آمده بود، بسيار چشمگير بود. مرحوم آقا شيخ محمدتقي قمي ، که عضو شيعي دارالتقريب بود، همواره با آيت الله بروجردي تماس داشت وازايشان رهنمود مي گرفت . علاوه براين ،ايشان ملاقاتهايي با شخصيتهاي مصري داشت و نامه هايي با آنان رد و بدل مي کرد که در رساله التقريب ، نشريه دارالتقريب ، منتشر مي شد .
خلاصه : به همت ايشان زمينه وحدت مساعد شد که شيخ شلتوت ، رئيس جامع الازهر، فتواي بي سابقه خود را مبني بر جواز عمل به فقه شيعه را صادر کرد.
از طرف ديگر،ايشان بااين که خيلي نسبت به اهل بيت ( ع )ارادت داشت ، ولي به خاطر حفظ وحدت ،اجازه نمي داد کسي به مقدسات اهل سنت ، اهانت کند.از باب نمونه : يکي از علماي قم به نام آقاي وکيلي ، منظومه اي در دو جلد، در فقه نوشته بود.انصافا هم زحمت کشيده بود و ازاول فقه تا به آخر آن را خيلي خلاصه به نظم در آورده بودلا جلد اول را که چاپ کرده بود، براي مرحوم آيت الله بروجردي آورد.ايشان ، با همان شوقي که به مطالعه داشتند و هرگاه کتاب تازه اي به خدمتش مي دادند همه چيز را کنار مي گذاشتند و آن کتاب جديد را مطالعه مي کردند، شروع کردند به مطالعه اين کتاب . مولف ، در بيت دهم و يازدهم به خلفاء توهين کرده بود.
ايشان فرمودند: حال، دراين شرايط، وقت اين حرفهاست ؟ آن هم به صورت مکتوب در يک اثر شيعي ؟
عرض کرد: چه بايد بکنم ؟
فرمودند:اين بيت شعر را حذف کنيد، آن گاه مجددا چاپ کنيد و بچسبانيد. مخارج آن هم به عهده من .
اين جريان ، که خود شاهد آن بوده ام ، نشانگر شدت اهتمام ايشان به مساله وحدت مسلمين است . بااين که ولايتش ، نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) فوق العاده بود.
از باب نمونه : مي دانيدايشان تا همين آخر عمر، حتي قرآنهاي خط ريز ، بدون عينک مي خواندند. من يک وقتي علت اين امر راازايشان پرسيدم . فرمودند: دهه محرمي بود و من به چشم درد، مبتلا بودم . در منزل ، روضه خواني داشتيم ،ازاين روي ، دسته هاي عزاداري به صورت سينه زني به منزل ما مي آمدند. مرسوم بروجرديهااين است که : خود را آغشته به گل مي کنند. هيات گل آلود وارد منزل ما شد. دراين هنگام ، گويا به من الهام شد که ازاين گله، مقداري به چشم بمالم . مقداري گل ، باانگشتم از بدن يکي از عزاداران برداشتم و به چشمهايم ماليدم . از آن وقت به بعد،اصلا عارضه اي در چشمم احساس نکرده ام واز بينائي خوبي هم برخوردارم .
حوزه : لطف، درباره مواضع سياسي آيت الله بروجردي (رحمت الله عليه) در برابردستگاه و جريانهاي سياسي آن روزگار، که اکنون از جريانهاي مبهم زندگي ايشان است ، توضيح بدهيد.
استاد: مرحوم آيت الله بروجردي ، بر خلاف آنچه برخي مي پندارند، در برابر رژيم شاه ، به مقدار تشخيص و در حد توان ، مبارزه مي کرد. هر جا خلافي تشخيص مي داد موضع گيري مي نمود و مثمرثمر هم بود.
از باب نمونه :
1. موضع گيري ايشان در برابر تغيير خط، که انصافا مي توان گفت که از خدمات بزرگ آيت الله بروجردي است .
رژيم شاه ، تصميم گرفته بود که خط رااز فارسي به لاتين تغيير بدهد. مقدمات آن را هم انجام داده بود. تبليغات کرده بود و زمينه را به اصطلاح خود، آماده ساخته بود. مرحوم آيت الله بروجردي وقتي متوجه شد، با آن روشن بيني که داشت ، فرمود:
[ هدف اينان از تغيير خط، دور کردن جامعه مااز فرهنگ اسلامي است . من تا زنده ام ،اجازه نمي دهم اين کار را عملي کنند، به هر جا که مي خواهد منتهي شود].
موضع سخت ايشان ، باعث اين شد که : نتوانند مانند ترکيه ، درايران ، تغيير خط بدهند.
2.از جمله حرکتهاي سياسي آن مرحوم ، موضع گيري در برابراصلاحات ارضي شاه بود.ايشان با نامه اي که به مجلس نوشتند، قانون اصلاحات ارضي را متوقف ساختند. شاه پيغام داده بود و منافع اصلاحات ارضي را برشمرده بوده و گفته بود:
ممالک ديگر هم اين کار را کرده اند.
ايشان ، در پاسخ فرموده بودند: در جاهاي ديگر که اصلاحات ارضي شده است ،اول جمهوري شده بعداصلاحات .
شاه در کتاب انقلاب سفيد، به مخالفتهاي آيت الله بروجردي ، با نقشه هاي دستگاه ،اشاره کرده است و نوشته :
[ قانون اصلاحات ارضي ، سير خود را طي مي کرد تا به مرحله عمل برسد. يکي از مقاماتي که ازاصلاحات دنيااطلاعي نداشت ، نامه اي به مجلس نوشت و جلواين کار را گرفت].
اين موضوع ايشان در برابراصلاحات ، براي رژيم شاه بسيار ناگوار بود. به عقيده من ، همين مخالفت ، منتهي به مرگ آيت الله بروجردي شد. من حدس نزديک به يقين دارم که ايشان به مرگ طبيعي از دنيا نرفته است بلکه توطئه رژيم شاه بود که به وسيله برخي از دکترهااجرا شد.
حوزه :اگر صلاح مي دانيد، موضوع ايشان را در برابر آيت الله بروجردي کاشاني و فدائيان اسلام تشريح کنيد.
استاد: بنده دراين مورد،از ذکر جزئيات معذورم ، ولي به طور کلي مطالبي را عرض مي کنم :
بيت و تشکيلات مرحوم آيت الله کاشاني ، (با آن قداستي که ما براي شخص ايشان قائل هستيم ) با مرحوم آيت الله بروجردي ، شديدا مخالف بودند و حتي عليه آيت الله بروجردي کار مي کردند، در حالي که هيچ مجوز شرعي نداشتند. بايد گفت : خود آيت الله کاشاني ، يا در جريان نبود يااين که چه بسا ذهن ايشان را هم تا حدودي منحرف کرده بودند.
اما در مقابل ، مرحوم آيت الله بروجردي ، خدمات زيادي به آيت الله کاشاني کردند،از جمله دو خدمت بزرگ : يکي اين که پس از شکست دکتر مصدق و آيت الله کاشاني ، دستگاه تصميم به محاکمه واعدام آيت الله کاشاني داشت .اين چيزي بود که آن روزه، قرائن به خوبي نشان مي داد.
تنها کسي که از موضع قدرت ، به مخالف برخاست ، آيت الله بروجردي بود. حتي برخي ازافراد، مخالفتها تشکيلات آيت الله کاشاني را به آيت الله بروجردي گوشزد کردنداماايشان در پاسخ فرمودند:
[من همه اينها را مي دانم ، ولي اجازه نمي دهم مجتهد کشي باب شود].
آن قدر پافشاري نمودند تا جلوي مساله را گرفتند.
دوم اين که ، مرحوم آيت الله کاشاني دراين اواخر، زندگي بسيار تلخي داشت . حتي براي امرار معاشش هم در مضيقه بود، ولي مرحوم آيت الله بروجردي به ايشان کمکهاي مادي درخور توجهي مي کرد.
مرحوم آيت الله کاشاني بالواسطه شنيده ام که فرمود:
[مبلغ 12 هزار تومان بدهکار شده بودم و متحير بودم چگونه آن را بپردازم . دراين فکر بودم که در منزل را زدند. در را که باز کردم ، ديدم شخصي از طرف آيت الله بروجردي ، پاکتي را برايم آورده است . پاکت را گرفتم . وقتي پاکت را باز کردم ، داوزده هزار تومان پول آن وقت ها 12 هزار تومان ، پول بسياري بود. داخل پاکت است]
در هر صورت ، آيت الله بروجردي ، به آيت الله کاشاني عنايت داشت ، گر چه آيت الله کاشاني برخورد خوبي با آيت الله بروجردي نداشت .
اما درباره فدائيان اسلام : دراين باره هم به صورت کلي مطلبي را عرض مي کنم :
همانطور که گفتم ، بيت آيت الله کاشاني نسبت به آيت الله بروجردي ، نظر مخالف داشت .
فدائيان اسلام ، بااين که افراد مومني بودند و داراي هدفي مقدس ، ولي تحت تاثير بيت آيت الله کاشاني قرار گرفته بودند. به خاطر تحريکاتي که از ناحيه تشکيلات آيت الله کاشاني مي شد،اينان در برابر آيت الله بروجردي و حوزه ، خيلي بد عمل مي کردند، به طوري که قضاوت عمومي اين بود که :اينان ، مخالف حوزه و آيت الله بروجردي هستند. طبع، در ذهن آيت الله بروجردي ، مطلب همين بود که اينان با حوزه و مرجعيت مخالفند.اين امر، باعث مسائل جزئي ديگر شده بود. در هر صورت ، به نظر من ، که شاهد جريانات بودم ،اين فدائيان اسلام بودند که با درست عمل نکردن ، خود را مخالف آيت الله بروجردي وانمود کردند. طبيعي است که چنين عملي عکس العملهايي را هم ، به دنبال خواهد داشت .
حوزه : نظر حضرت آيت الله بروجردي درباره ولايت فقيه چگونه است ؟
استاد: آيت الله بروجردي گر چه در قم ، بحث ولايت فقيه را مستقل، مطرح نکردند ولي نظرايشان همانندامام ، بر ولايت مطلقه براي فقيه بود.
شاهدم اين است که :ايشان به هنگام تاسيس مسجداعظم ، ناچار شدند، حياطي را که وضوخانه آستانه و در کنار آن ، بقعه هايي بود و دراين بقعه ، قبرهايي وجود داشت ، خراب کنند و جز صحن مسجداعظم قرار دهند.ايشان ، وضوخانه و بقعه را خراب کردند ( ابته بدون اين که اصل قبرها رااز بين ببرند) و جزء مسجداعظم قرار دادند.
کسي به ايشان اعتراض مي کند که : حياط مربوط به آستانه است و بقعه ها مربوط به ديگران ، شما به چه مجوزي ، آنها را تصرف کرديد،ايشان لبخندي مي زنند مي فرمايند:
[معلوم مي شوداين آقا هنوز ولايت فقيه ، درست برايش جا نيفتاده است].
معناي سخن ايشان اين است که : فقيه ، ولايت مطلقه دارد، کاري را که مصلحت ببيند، به حکم اين ولايت ،انجام مي دهد.
حوزه : لطفا درباره رابطه امام ، به آيت الله بروجردي ، که ظاهرادرابتدا خيلي خوب بوده است ، ولي در آخر، به سردي گراييده ،اگر ممکناست توضيح بدهيد.
استاد: به نظر من رابطه بين آيت الله بروجردي و حضرت امام ، به جز، مدت اندکي ، آن هم به خاطر سوءتفاهمي که پيش آمده بود و بعد هم رفع شد، هميشه در حد بسيار خوبي بوده است . من براي اين امر دليل دارم که اينک عرض مي کنم :
همانطور که اشاره کرديم ،امام در دعوت از آيت الله بروجردي ، به قم ، بيش از همه بزرگان نقش داشت . براي مرجعيت آيت الله بروجردي ، بويژه بعداز فوت مرحوم يه الله آقاسيدابوالحسن اصفهاني ، تلاش بسيار کرد و در نامه به علماي شهرستانه،ايشان را به عنوان مرجع معرفي مي کرد. امام ، جزء کساني بود که به طور فعال ، در درس آيت الله بروجردي شرکت مي کردند. رابطه شان با آيت الله بروجردي بسيار نزديک بود. و آيت الله بروجردي هم ، به ايشان ، فوق العاده احترام مي گذاشت .
به عنوان نمونه : آيت الله بروجردي دستور داده بودند: يک منشي معمم و خوش خط برايشان پيدا کنند. پس از گشتن بسيار فردي را پيدا کرده و خدمتشان معرفي کرده بودند.
فرموده بودند: بياييد تا من از نزديک او را ببينم .
وقتي اين شخص ، خدمت آيت الله بروجردي مي رسد،امام هم آن جا حضور داشته اند.اين آق، دراين جلسه ، بالادست امام مي نشيند. بعد که آن شخص رفته بود، حضرت آيت الله بروجردي ، فرموده بودند.
من اين منشي را نمي خواهم .
علت آن را پرسيده بودند، فرموده بودند:
کسي که بالادست حاج آقا روح الله بنشيند، به درد من نمي خورد .
اين بيانگر شدت احترام ايشان به حضرت امام بود.
شخصي در بيت آيت الله بروجردي ، بروجردي رفت و آمد داشت و خيلي هم به ايشان نزديک بود، حضرت امام نظرشان اين بود که وجوداو، براي مرجعيت آيت الله بروجردي ، نه تنها مفيد نيست ، که مضراست و صلاح مي ديدند که اين فرد نباشد.اين شخص ، به لحاظ نزديکي که با آيت الله بروجردي داشت ،افرادي را تحريک کرده بود (که هم آن افراد را مي شناسم و هم نحوه تحريک آنان را مي دانم ، ولي ذکر آن را صلاح نمي دانم ) تا خدمت آيت الله بروجردي ازامام سعايت کنند و چنين بنمايانند که امام ، با مرجعيت و موقعيت آيت الله بروجردي موافق نيست .
طبع،اين سعايتها بي تاثير نبود واحترام ها از جانب آيت الله بروجردي کم شد.امام هم رفت و آمد خود را به منزل ايشان ، خيلي کم کردند و کم کم درس ايشان هم نيامدند.اين برخورد، تنها در ظاهرامر بود. حضرت امام ، عقيده اش نسبت به شخص آيت الله بروجردي و موقعيت ايشان ، هيچ تغييري نکرده بود.امام ، حفظ موقعيت آيت الله بروجردي ، شرعا لازم مي دانست .
شاهد براين قضيه اي است که مرحوم آقاي اشراقي برايم نقل کرد.ايشان ، که از دوستان قديمي من بود و مدتي هم با مرحوم حاج آقا مصطفي خميني ، سه نفري ، مباحثه مي کرديم ، گفتند:
تازه باامام وصلت کرده بودم . تابستان بود و حضرت امام ، براي ييلاق به همدان رفته بودند. همان وقتي بود که ، به حسب ظاهر، روابطشان با آيت الله بروجردي ، خوب نبود. من براي ديدن ايشان ، به همدان رفتم . با خودم فکر کردم : حالا که امام ، قدري از آيت الله بروجردي ، رنجش خاطر دارد، بد نيست انتقادي از آيت الله بروجردي بکنم . تا شروع کردم درباره ايشان به صحبت کردن ،امام ، قيافه اش را درهم کشيد، سرش را پايين انداخت و بعد سرش را بلند کرد و گفت :
[آقاي اشراقي ! من به کسي اجازه نمي دهم به زعيم مسلمين اهانت کند. هر کس و در هر مقامي که باشد].
معلوم شد مبناي امام در حب و بغض ه، با آنچه ما داريم ، فرق مي کند. نسبت به دامادش ، آن هم تازه داماد و بزرگترين ،اين گونه برخورد کند، برخوردش با ديگران معلوم است .
از آن طرف ، کدورتي که براي آيت الله بروجردي نسبت به امام ، پيش آمده بود نيز، طولاني نبود. مدتي بعد،ايشان فهميده بودند که براي امام ، سعايت شده و آن طور که برخي گفته بودند، نيست لذا برخورد ايشان هم فرق کرد. به عنوان مثال :
تابستان بود، حضرت امام رفته بودند کرج . (قضيه مربوط به حدود، سه سال قبل از فوت آيت الله بروجردي است ) يک روز آقاي اشراقي به من گفتند: فلاني ! ميل داري با هم برويم کرج خدمت حاج آقا.
گفتم : بله .
بعدايشان گفت : چطوراست به آيت الله بروجردي هم بگوييم ما پيش حاج آقا مي رويم .
گفتم :اين هم خوب است .
به اتفاق ايشان ، خدمت آيت الله بروجردي بروجردي رفتيم و عرض کرديم : مي خواهيم خدمت حاج آقا روح الله برويم واحوالشان را بپرسيم .
ايشان ، خيلي خوشحال شدند. فرمودند :[حتمااز قول من هم خدمت ايشان سلام برسانيد واحوالپرسي کنيد واز طرف من بگوييداگر کاري داشته باشند، برايشان انجام دهيم].
ضمن، مبلغ قابل توجهي به آقاي اشراقي دادند و فرمودند:اين مبلغ را هم به ايشان بدهيد.
اين قضيه ، به خوبي نشان دهنده اين است که : آن کدورت سابق ، بر طرف شده است . به هرحال ، ما خدمت امام رسيديم ، سلام آيت الله بروجردي را به ايشان رسانديم و پول را تقديم کرديم .ايشان هم خوشحال شدند. ناهار ظهر همر به اصرار حضرت امام خدمتشان ماندم و بعدازظهر که خواستم برگردم ، شخصي آمد به ديدن امام که با من هم آشنايي داشت . مرا دعوت کرد به خانه اش بروم .اما من نمي پذيرفتم .امام فرمود: شما بپذير، من هم شب مي آيم آن ج، پهلوي شما. در هر صورت ، آن شب را هم تا صبح خدمت حضرت امام بوديم .
حوزه :استاد در پايان اگر توصيه اي براي ما و ديگر طلاب عزيز داريدبفرماييد.
استاد: نکته اي که همواره موجب نگراني من و دوستاني که دست اندرکار مسائل حوزه هستند، شده است ،اين است که : متاسفانه مسائل اخلاقي شايسته يک طلبه و روحاني ، در حوزه ، روزبروز نزولي دارد. به مسائل اخلاقي توجه نمي شود. شايد منشا آن ، غرور پيروزي درانقلاب اسلامي باشد که دامنگير شده است . به جاي اين که به شکرانه اين نعمت بزرگ الهي ، سعي کنيم خودمان را روزبروز، بيشتر با مسائل اسلام ، بويژه آنچه در شان يک روحاني است ، منطبق سازيم ، متاسفانه فاصله بيشتر مي شود.
به طلاب عزيز، توصيه مي کنم که از مطالعه در زندگي شخصيت هايي همانند: مرحوم آيت الله بروجردي ، هدف تربيتي را دنبال کنند، نه صرفا اطلاع بر حالات و خصوصيات آيت الله بروجردي ، آن مرد بزرگ را اسوه خود قرار دهند: درس خواندنش ، مطالعه و تحقيقش را (که حتي يک ساعت عمر خود را به بطالت نگذارند) زهدش ، به اهتمام به فضائل اخلاقي و... که شمه اي از آن را دراين گفتگو بيان کردم .
از شما هم که به اين فکرافتايد و براي ايشان ويژه نامه اي ترتيب داديد، تا گوشه اي از فضائل و شخصيت اين مرد بزرگ را نشان بدهيد و بااين کارتان علاوه بر آگاهي دادن به طلاب و جلوگيري از تحريف چهره اين عالم بزرگ ، قصدارزش دهي به خدمات ايشان را داريد، به سهم خودم ، بسيار سپاسگزارم .اين عمل شم، خدمتي است ، هم به حوزه و هم به مرجعيت و هم به شخصيت مرحوم آيت الله العظمي بروجردي .
نکته اي که به نظر طلاب بايد در رابطه با شخصيت آيت الله بروجردي ، بدان توجه داشته باشند،اين است که : آيت الله بروجردي و تلاشهاي آن بزرگوار، زمينه سازانقلاب اسلامي بود زيرا آيت الله بروجردي ، به حوزه قم رشد داد، شخصيت داد. مبارزات حضرت امام ، در پرتواين شخصيت حوزه بود که به ثمر نشست .اگر نبوداين هويت و عظمت حوزه ، که آيت الله بروجردي بدان بخشيده بود، مسلماانقلابي و حرکتي سازنده پاي نمي گرفت .

منبع : سايت حوزه الف
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image