نويسنده: ناصر مكارم شيرازى و جمعي از نويسندگان
هر كس به چيزى علاقه مند است، بعضى به مال عشق مىورزند، بعضى ديگربه جمال، گروهى خواهان كمالند،ولى جمعى طالب مقامند و اين گروه اخيرراجاه طلب مى نامند،دوست دارندهمه مردم به آنها احترام بگذارند،و به خانه آنها رفت وآمدداشته باشند، و به اصطلاح از ديگران يك سروگردن برترباشند،آخرين سخن، سخن آنها باشد وكسى روى حرف آنها حرف نزند،هرچندعقل و كفايت و درايت لازم براى اين امور را نداشته باشند.اين گونه افراد را جاه طلب وطالب اسم وآوازه و مقام مى نامند.
اين صفت غالباً در افراد بزرگسال پيدا مى شود،ودرجوان و نوجوان كمتر است، و گاه تاآخرعمرازانسان جدانمى شود،تمام نيروهاى او تحليل مى رود;ولى جاه طلبى همچنان در اعماق قلبش به قوت خود باقى است،بلكه با افزايش سن قوى تروگسترده تر مى شود.
اين صفت رذيله سرچشمه بسيارى از مفاسد فردى و اجتماعى است، انسان را از خدا و خلق خدا دور مى كند و او را براى وصول به مقصدش به دنبال گناهان خطرناكى مى فرستد، و از همه بدتر اين كه در بسيارى از اوقات با صفات نيك مانند احساس مسؤوليت و تصميم بر انجام وظيفه اجتماعى و لزوم مديريت صالح درجامعه وامثال اين ها اشتباه مى شود. در حديث آمده است:«آخرين چيزى كه ازمحبت دنيا از قلب مؤمنان راستين خارج مى شود،جاه طلبى است».
اين حديث به خوبى نشان مى دهد كه تاچه حد اين رذيله اخلاقى خطرناك است.
لازم به يادآورى است كه اين صفت،پيوندنزديكى بارياكارى وتكبروعُجب وخودپسندى داردكه گاه به همين جهت اشتباه مى شود،بااين اشاره به آيات قرآن بازمى گرديم،وچهره هايى ازجاه طلبى وعواقب آن رادرقرآن مجيد،مورد بررسى قرارمى دهيم:
1ـ درماجراى سامرى كه درسوره طه ازآيه 85 تا 98 آمده است استفاده مى شودكه مسأله جاه طلبى اوسبب گمراهى خودش و گمراهى گروه كثيرى از بنى اسرائيل، وبربادرفتن جمع عظيمى از آنها شد.
2ـ (به ياد آوريد)هنگامى را كه گفتيد:«اى موسى! ماهرگزبه تو ايمان نخواهيم آورد،مگراينكه خدا راآشكارا(باچشم خود)ببينيم!»پس صاعقه شما راگرفت درحالى كه تماشا مى كرديد!... و كسانى كه اميدى به ديدارما ندارند(ورستاخيزراانكارمى كنند)گفتند:«چرا فرشتگان برما نازل نشده اند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمى بينيم؟!»آنها درباره خودتكبرورزيدندوطغيان بزرگى كردند!
متن کتاب "اخلاق در قرآن جلد سوم"/س