زيارت اهل قبور
استاد مسافرت مکه و مدينه نصيبش نشد و قبور پيامبر و چهار امام عليهما السلام را از نزديک زيارت نکردند.
از قبور ائمه ، اول اميرالمؤمنين عليه السلام و بعد امام حسين عليه السلام، و از امام زاده ها حضرت ابوالفضل ( ع ) در کربلا و سيد محمد فرزند امام هادي عليه السلام در سامراء و از قبور علما به قبر سيد علي آقا قاضي در نجف و بابا رکن الدين در تخت فولاد را زياد اهميت مي دادند و ممتاز مي شمردند وازقبور قم حضرت معصومه عليهما السلام و علي بن جعفر عليهما السلام را مهم مي شمردند.
تجليل از بزرگان
استاد عده اي از بزرگان اخلاق و عرفان را با احترام و با تجليل ياد مي کرد که بعضي از آنها را به عنوان اداي حق اساتيد و بعضي را به خاطر مقامات آنها ، متذکر مي شدند ، مانند :
ملا حسينقلي همداني، آقا سيد احمد کربلائي، آقا سيد علي قاضي، سيد مرتضي کشميري، شيخ زين العابدين مرندي، شيخ طه نجف، شيخ مرتضي طالقاني، شيخ علي اکبر اراکي، آقا سيد حسن کشميري، آقا سيد هاشم حداد، آقا سيد عبدالغفار مازندراني، مستور آقا شيرازي، شيخ حسنعلي نخودکي اصفهاني و ...
انس حقيقي با قرآن کريم
استاد حافظ کل قرآن نبودند، ولي در حافظه شان آيات ممتاز و قبل و بعد آيات را از حفظ مي خواندند، و در موارد استخاره زياد ديده شد که با آيات جواب مي دادند.
مي فرمودند:
من در زماني که نجف اشرف بودم، هر سه روز يک ختم قرآن مي کردم، و در حل مشکل افراد، بسيار شنيده شد که به بعضي سوره ها و آيات قرآني حواله مي دادند.
يکي از اهل دانش که با خانواده اش مشکلي داشت نزد ايشان آمد و راه حلي مي خواست، فرمودند:
قرآن بخوانيد تا اين مشکل حل شود.
آن شخص گفت:
مدتهاست که لاي قرآن را باز نکرده ام!!
زماني براي ترغيب به خواندن قرآن مي فرمود:
مرحوم شيخ حسنعلي نخودکي اصفهاني تا چهار سال در مشهد هر شبي تا به صبح قرآن ختم مي کرد و به امام رضا عليه السلام هديه مي کرد، تا به آن مقامات رسيد.
نقل شده از تلامذه مرحوم آيت الله شيخ مجتبي لنکراني استاد حوزه علميه نجف( که آيت الله کشميري، بعضي درسهاي سطح را نزد ايشان خواندند ) که ايشان اواخر عمر قرآن بسيار مي خواند، و گاهي مي فرمودند :
کاش بجاي تدريس بعضي کتابها در جواني، قرآن مي خواندم!
تا اينکه روزي از آيت الله کشميري نيز مانند همين کلام شنيده شد !!
اعتقاد راسخ به ولايت ائمه معصومين ( ع )
سيره استاد در سه چيز بود :
معرفت نفس
معرفت ولايت
معرفت رب
ولي حساسيت و تعصب خاصي درباره ولايت داشت که بارها از جنابش ظاهر شد.
وقتي شخصي به منزل استاد آمده بود و از کسي که اهل دانش بود و منصبي داشت صحبت کرد، که آنکس حق حضرت زهراء عليهما السلام را منکر و مانند اهل سنت نظر داده است!!
بقدري ايشان ناراحت شد و عصباني شد که با تمام وجودش به قائل آن حمله کردند
بطوريکه مانند اين ناراحتي از ايشان ديده نشده بود، عجيب آنکه مدتي بعد ، آثار آن حمله ظاهر شد و آن شخص معزول شد.
روزي از يکي از دانشمندان نجف صحبت شد ، فرمودند:
من جوان بودم و او پير بود، مطلبي در باب ولايت گفت که از ناراحتي مي خواستم با مشت به دهانش بکوبم.
منبع : سايت صالحين الف