جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
طبرسي؛ اسوه و الگوي مفسران
-(1 Body) 
طبرسي؛ اسوه و الگوي مفسران
Visitor 514
Category: دنياي فن آوري
ابوعلي فضل بن حسن بن فضل طبرسي ملقّب به امين الاسلام، مفسّر، محدّث، فقيه، متکلّم، اديب، لغوي و رياضي دان و از عالمان بنام شيعي در قرن ششم هجري است. تفسير مجمع البيان او از بهترين تفاسيري است که بر قرآن نگاشته شده و از افتخارات ميراث مکتوب اسلامي و شيعي به شمار مي آيد.
ولادت طبرسي در سال 468 يا 469 هجري قمري گويا در مشهد بوده و درگذشت او بنابر مشهور در سال 548 در سبزوار که حدود 25 سال آخر عمر را در آنجا گذرانيده اتفاق افتاده است. پس از وفات، پيکر او به مشهد انتقال يافت و در محلي نزديک حرم رضوي که آن زمان به نام قتلگاه شناخته مي شد به خاک سپرده شد. هم اکنون خياباني از حرم مطهر رضوي به سمت شمال امتداد يافته که از کنار مرقد او مي گذرد و به نام او خوانده مي شود.
فرزند او ابونصر حسن بن فضل بن حسن طبرسي، صاحب کتاب «مکارم الأخلاق» است و فـرزند او نيز ابوالفضل علي بن حسـن بن فضل طبرسي، صاحب «نثر اللئالي» و نيز «مشکوة الانوار» است که در تکميل کتاب مکارم الاخلاق نگاشته شده است. ابومنصور احمد بن علي بن علي بن ابي طالب نيز به نام طبرسي شهرت يافته که کتاب «الاحتجاج» بدو نسبت داده مي شود و با صاحب مجمع البيان نسبتي ندارد.
در آوانگاري شهرت طبرسي اختلاف شده است، برخي او را طَبَرسي خوانده اند، به دعوي آن که نسبت به طبرستان مي برد. ميرزا عبدالله افندي در رياض العلماء و محمدباقر خوانساري در روضات الجنات بر اين اصرار دارند. بسياري نيز گفته اند نسبت به طبرستان، طبري يا طبراني يا طبرستاني خواهد بود؛ و نه طبرسي، بلکه نام دقيق مؤلف مجمع البيان، طَبْرِسي است که عربي گردانيدهٌ تَفرِشي است و تفرشي منسوب به شهري در نزديکي قم و اراک است که شيخ ما بدانجا انتساب دارد.?
بدين صورت نيز طَبْرَسي و طَبْرِسي هر دو خوانده شده و در منابع گوناگون به هر دو شکل ضبط شده است. شايد دليل گزينه اول آن باشد که در تعريف واژه هاي عجمي افزون بر تبديل برخي حروف، حرکات نيز گاه تغيير مي يابند و همسان سازي با قالبهاي شناخته شده صرفي انجام مي شود و از آنجا که وزن فَعلِل در زبان عرب نيست و حرکت فتحه نيز در تلفظ سبک تر و آسان تر است بايد طَبْرَسي خواند؛ اما آنان که طَبرِسي مي خوانند وزن اصل را که تفرش با کسر راء است پاس مي دارند. در اين زمينه با آن که به تفصيل نگاشته اند، اما هنوز ابهاماتي به نظر مي رسد؛ از آن جمله:
ـ از کجا و چه هنگام و چرا شيخ به طَبَرسي شهرت يافت.
ـ نظر به اينکه شيخ همه عمر خويش را در سرزمين هاي فارسي زبان خراسان و شايد مدتي در ري گذرانده چرا به همان نـام تفرشي مشهور نگشته و از چه رو شهرت او دستخوش تعريب گرديده است.
پاسخ اين دو پرسش را در آنچه تا کنون نگاشته اند نمي بينيم.

تأليفات طبرسي در تفسير

طبرسي چنان که معروف است سه کتاب در زمينه تفسير نگاشته که نخستين آنها «مجمع البيان لعلوم القرآن» ـ چنان که خود در مقدمه آورده ـ يا «مجمع البيان في تفسير القرآن» است؛ ـ چنان که مترجمان و فهرست نويسان نگاشته اند ـ. اين کتاب در سالهاي 530 تا 534 يا 536 تدوين شده و طبرسي از آن با نام تفسير کبير ياد مي کند.
نيز از آنجا که طبرسي در هنگام نگارش مجمع البيان، به کشاف زمخشري دست نيافته بود، پس از دست يابي به کشّاف، تفسيري به نام «الکافي الشافي» تحرير کرد که در نظم و سبک، به سان کشّاف بود و در مطالب نيز از آن بهره فراوان برده بود. چنان که گويي گزيده کشّاف بود. سپس درسالهاي واپسين عمر به پيشنهاد و اصرار فرزندش حسن بن فضل، صاحب مکارم الأخلاق، تفسير جوامع الجامع را که تلخيصي از مجمع البيان همراه با افزوده هايي برگرفته از کشّاف بود تأليف کرد. اين کتاب را شيخ طبرسي در سال 542 و در مدت يک سال به تحرير درآورد. به نظر مي رسد تفسير ديگري از سوي او تأليف نشده است و آنچه برخي اظهار داشته اند که يک يا دو تفسير ديگر نيز نگاشته مستندي نداشته است. چنان که سه تفسير يادشده در اصطلاح، کبير و وسيط و وجيز خوانده مي شوند، که هر چند «الکافي الشافي» در دست نيست، اما گويا تفسير مياني مرحوم طبرسي جوامع الجامع است و الکافي الشافي تفسير وجيز او بوده است. در ميان عالمان شيعي برخي ديگر نيز از جمله فيض کاشاني و سيد عبدالله شبر دست به نگارش سه تفسير با سه سبک و در قالبهاي کبير، وسيط و وجيز زده اند.
آنچه دراين ميان نقطه تاريک به شمار مي آيد سرنوشت نامعلوم «الکافي الشافي» است که اثري از آن در دست نيست، با آ ن که شيخ طبرسي خود در مقدمه جوامع نوشته است:
«پس از آن که کتاب تفسير بزرگ خود مجمع البيان را نگاشتم، به کشّاف دست يافتم و با بهره جويي از آن… الکافي الشافي را به تحرير درآوردم. اين دو کتاب که نشر يـافتند، عنان از دلهـا ربودند… و شعله آنهـا هويدا شد… پس به سان ضرب المثل ها در شهرها رواج يافتند، و چونان خيال به هر جا راه يافتند…»
اين سخنان، توصيف وضعيت سالهايي است که ميانه تأليف مجمع البيان و الکافي الشافي و نگارش جوامع الجامع فاصله شده بود. اکنون با اين توصيفات، چگونه نسخه اي و اثري از الکافي الشافي در دست نيست. اين پرسشي است که پيگيري و کاوش نسخه شناسان و اثر پژوهان را مي طلبد.

استادان و شاگردان طبرسي

دورنماي روشني از مکان و زمان تحصيلات نخستين شيخ در منابع موجود به دست نمي آيد، اما استادان معروفِ وي را در فقه و روايت و تفسير چنين بر شمرده اند:
1. ابوعلي حسن بن محمد بن حسن طوسي فرزند شيخ طوسي و معروف به مفيد ثاني.
2. ابوالوفاء عبدالجبّار بن عبدالله علي مقرئ نيشابوري.
3. حسن بن حسين ابن بـابويه قمي رازي (جدّ شيخ منتجـب الدين).
4. موفق الدين حسين بن فتح واعظ بکرآبادي جرجاني.
5. سيد محمد بن حسين حسيني جرجاني.
6. شيخ ابوالفتح عبدالله بن عبدالکريم بن هوازن قشيري.
7. شيخ ابوالحسن عبدالله بن محمد بن حسين بيهقي.
8. جعفربن محمد دوريستي.
از شاگردان او نيز افراد زير را مي توان نام برد:
1. فرزندش حسن بن فضل.
2. رشيدالدين ابوجعفر محمد بن علي بن شهرآشوب سروي مازندراني.
3. شيخ منتجب الدين علي بن عبيدالله ابن بابويه قمي.
4. ضياء الدين فضل الله بن علي راوندي کاشاني.
5. قطب الدين سعيد بن هبة الله راوندي، معروف به قطب راوندي.

تأليفات طبرسي

به جز سه تفسير يادشده، «المؤتلف من المختلف بين ائمه السلف»2 در فقه، و «إعلام الوري بأعلام الهدي»3 در سيره اهل بيت(ع) از او در دست است. نيز بيش از ده اثر ديگر را براي او ذکر کرده اند که برخي از آنها موجود است و برخي تنها نام آنها را در کتب تراجم مي توان ديد.
عصر طبرسي را بايد دوران شکوفايي تفسير ناميد، چرا که هم زمان با او «کشف الاسرار» ميبدي، «کشّاف» زمخشري، «روض الجنان» ابوالفتوح رازي و تفاسير ديگري نيز نگارش يافته اند. چنان که دوران او را بايد دوره گذار از مرحله تفسيرنويسي تک بعدي به دوره تفسير نوين دانست و سرآغاز عصر تدوين تفسير به شيوه نوين به حساب آورد. در دوره اي که تبيان شيخ طوسي سرآغاز آن بود تفاسير ارزشمندي نگاشته شد که به ابعاد گوناگون ادبي، لغوي، تاريخي، فقهي، کلامي، عرفاني و… پرداختند و مجمع البيان دراين ميان جايگاه ممتازي داشته است. بنابراين تفسير مجمع البيان طبرسي را بايد در رده تفاسير جامع جاي داد که به جنبه خاصي محدود نمي شوند؛ هر چند رنگ و بوي ادبي آن بيشتر مشهود است.
مرحوم طبرسي شيوهٌ نگارش اين تفسير و ترتيب و تنظيم مطالب آن را با محورهاي زير انجام داده است:
1. اشاره به مکي و مدني بودن سوره و آيات و موارد اختلاف آن.
2. بيان تعداد آيات سوره و ذکر اقوال در اين زمينه.
3. وجه نامگذاري سوره ها و مناسبت نامها با محتواي سوره.
4. ذکر فضايل تلاوت سوره و احاديث مربوط به آن.
5. بيان اختلاف قراءت با عنوان «القراءة».
6. تشريح وجوه قراءات و دليل اعراب واژه ها، با عنوان «الاعراب».
7. يادکرد معناي لغات مشکله آيات، با عنوان «اللغة».
8. بيان علل و اسباب نزول آيات با عنوان «النزول».
9. تفسيرها و تأويلهاي آيه با عنوان «المعني».
10. بيان مناسبت و ارتباط آيه با آيات قبل و بعد با عنوان «النظم».
11. بيان قصص با عنوان «القصّة».
12. بررسي احکام بيان شده در آيه.

روش تفسيري علامه طبرسي

ويژگيهاي چندي را در روش تفسيري علامه طبرسي بويژه در مجمع البيان مي توان جست و جو کرد که برخي از آنها از اين قرارند:

يک. نظم بديع

از ويژگيهاي مجمع البيان، نظم بديع و اسلوب سامان مند است که تفسير او را در ميان همه تفاسير نمودار ساخته و تحسين همگان را در طول قرنها برانگيخته است. او در واقع تفسير تبيان را که به تعبير خود او داراي غث و سمين و فاقد نظم و ترتيب بوده به زيباترين شکلي نظام بخشيد و افزون بر آن تحليلها و فوائدي نيز بر آن افزود. نيز آن را از برخي مطالب نابايسته پيراست.
طبرسي هر چند در دستاوردهاي تفسيري خود نوآوري و پيشاهنگي نداشته و بيشتر به روايتگري و حکايتگري پرداخته و چنان که خود در پيشگفتار مجمع مي نويسد جا برجاي پاي ديگراني چون شيخ الطايفه نهاده و او را قدوه خويش مي خواند، اما بي ترديد آغازگر حرکت تفسيري نوين و پايه گذار تدوين تفسير سامان مند بوده است، چرا که پيش از او دغدغه اصلي تفسيرنگاران، شرح ويژگيهاي لفظي و ادبي و لغوي و يا نقل روايتهاي پيراموني بوده است. او در روايتگري صادق و امين، و در ارزيابي تيزبين و نقّاد، و درخوانش متن همه سو نگر بوده، در نقد ديگران جانب انصاف و اعتدال را پاس مي داشت. در گزينش و چينش گفته ها و نوشته هاي مفسران تافته اي نيکو بافته که پيش از او و پس از او مانند آن را نياورده اند.
در کنار اين همه امّا، هرگز مقلّد و پيرو نبوده بلکه خود به عيارسنجي انگاره هاي کلامي، فقهي، معرفتي، ادبي و تاريخي و نقطه نظرات پيشينيان پرداخته است.

دو. متن محوري

قرآن محوري ويژگي ديگر تفسير طبرسي است. شيخ محمود شلتوت دراين زمينه مي نويسد:
«اين کتاب نخستين، و درعين حال کامل ترين کتاب تفسير جامع است که افزون بر پژوهش گسترده و ژرف و پي جويي پيوسته و شگرف، با نظمي بي مانند، همراه با فصل بندي و چينش زيبا و پاسداشت بر تفسير نگاشته شده است.
فنّ تفسير را در خدمت قرآن مي گيرد، نه آن که قرآن را در خدمت لغويان يا فقيهان درآورد، يا قرآن را بر نحو سيبويه و بلاغت عبدالقاهر و فلسفه يونان و روم تطبيق کند. يا قرآن را محکوم به پذيرش باورها و گرايشهاي طايفه هايي قرار دهد که خود بايد محکوم به حکم قرآن باشند.»

سه. ادب پژوهش

ويژگي ديگر او اعتدال در نگرش مذهبي است. با آن که در عصري مي زيسته که عالمان فرقه هاي مختلف تنها به باورهاي خود اعتنا داشتند و از نقل سخن مخالف خود پروا مي کردند، اما او از اين کار پروايي نداشت. در نقل اقوال، تعصّبي نشان نمي دهد و همه اصناف را به يک ديده مي نگرد. آنچه را پذيرفتني مي داند ازهر که باشد مي آورد؛ چندان که بر او خرده گرفته اند که بيشتر از مفسران عامّه نقل مي کند و حتي در تقديم و تأخير نام صاحبان ديدگاه ها غرض ورزي روا نمي دارد.
بر خلاف بسياري از مؤلفان، از طعن و اعتراض و تحقير نسبت به مخالفان خود پرهيز دارد، چندان که در آغاز تفسير جوامع از زمخشري که حنفي و معتزلي است به نيکي و بزرگي ياد مي کند و با دريدن حجاب معاصرت، اثر او را مي ستايد.
اين راه و روش او براي همه پژوهشگران پيمودني و ستودني است،
و سيره سلف صالح نيز چنين بوده است. شيخ مفيد و سيد رضي و مرتضي و شيخ طوسي را در اين راستا مي توان نام برد که در ميان اهل سنت نيز مقبول و محترم بوده و کرسي درس و افتاء داشته اند.
به تعبير شيخ محمدتقي قمي استاد فقيد الأزهر، «او در تفسير خود بر موضع انصاف ايستاده، ازجاده ادب قرآني کناره نجسته، در جدل درشتي نمي کند، و در سخن بي خردي نمي ورزد. با مخالف و موافق، نيکو و مستدل و مستند سخن مي گويد، و بدين سان خواننده را امکان داوري درست مي بخشد، و کتاب خويش را الگو و نمونه آيه «و جادلهم بالتي هي أحسن» قرار مي دهد.»

چهار. همه نگري

ويژگي ديگر تفسير او نگاه همه نگر به قرآن است. او با تسلّط فراوان بر آيات قرآن، براي تفسير يک آيه از آيه هاي ديگر سود مي جويد و بدين سان جلوه هاي سبک پسنديده تفسير قرآن به قرآن را به نمايش مي گذارد.

پنج. جامعيت در علوم

شيخ طبرسي نمونهٌ عالمان متقدم شيعي است که در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي صاحب نظر بوده و به تأليف در فنون مختلف همت گمارده اند. نيز مجمع البيان وي دايرة المعارفي از دانشهاي مختلف قرآني است. سوگمندانه در سده هاي پس از وي علوم قرآني در ميان عالمان شيعي مورد غفلت واقع شده و کمتر در آن زمينه صاحبنظر بوده اند و به تصنيف پرداخته اند. به گونه اي که منابع مهم و اصلي علوم قرآني به طور عمده از سوي عالمان اهل سنت و گاه با گرايشهاي مذهبي خاصّ تدوين يافته است، و تأليف درخور توجهي در اين زمينه پس از مجمع البيان در ميان عالمان شيعه ديده نمي شود؛ جز در چند دهه اخير که خوشبختانه رويکرد دوباره به دانشهاي پيراموني قرآن چونان تاريخ قرآن و ديگر علوم قرآني رواج يافته و کتب ارزشمندي از سوي عالمان شيعي تأليف شده است.

شش. ماندگار با جاري اعصار

بـي گمـان سير حرکت در بسـتر جـاري تفسير و ره پويـه در صـراط مستقيم فهم کلام حق هرگز ايستايي نخواهد داشت، قرآن براي هدايت انسانها، با هر مبلغ و ميزان ازعلم و دانش و معرفت که داشته باشند فرود آمده است. قرآن هم نوا با سير شب و روز، و همسفر با عصرها و نسلها جريان دارد. همواره فهمهاي نو بر نو را برمي تابد و در امتداد زمان نورافشاني مي کند. کهنگي نمي پذيرد و پايان ندارد. دراين رهگذر تفسيرهاي نگاشته شده دو گونه اند؛ برخي دريافتها و دستاوردهاي زمان خود را که محصور در رهيافت هاي تاريخ مند و زمان مند بشري محدود هستند ارائه مي کنند. اين گونه تفسيرها هرگز در تاريخ مستمر هدايتگري قرآن همپاي آن ماندگاري نخواهند داشت، و تاريخ اعتباري انقضاپذير دارند و در گذر پيشرفت کاروان علم و معرفت ناگزير از چرخه بيرون خواهند افتاد. اما تفاسيري چونان مجمع البيان به دليل آن که شيوه ها و متدها و اصول و قواعد ثابت تفسير را در بر دارند چونان خود قرآن و همپاي آن ارزشي ماندگار و پايدار خواهند داشت.

هفت. معيار تفسير، و تفسير معيار

به تعبير و تقريري ديگر، سير مدام تدبر و فهم کلام الهي وظيفه اي است که روند رو به رشد داشته و همواره به پيش مي تازد، اما اين فهم و برداشت، ناگزير بايد بر اساس متدها و پايه هايي باشد که در جاي خود تعيين و تبيين شده اند، و سرپيچي از آن معيارها تفسير به رأي خواهد بود. اينک معيار و مبناي تفسير درست و منطبق بر موازين را در متني همانند مجمع البيان با بهترين جلوه و نمود مي توان جست وجو کرد، که اگر تفسيرگران بر اساس اين اصول تبيين شده به کار تدبّر و فهم و برداشت از قرآن بپردازند، مأذون و مجاز و مأجور و مثاب خواهند بود، وگرنه در هر پويه خويش بيم تفسير به رأي خواهند داشت و هشدار سرانجامي آتشين.
مي توان گفت مجمع البيان تفسير معيار و معيار تفسير است که اصول و قواعد ثابت تفسير را گردآورده و نقطه آغاز دريافت مراد الهي از آيات شده و با پردازشگري «عبارات» به منظور گذر به سرمنزل «اشارات» و زمينه سازي براي دريافت «لطائف» و «حقايق» رهنمون است.

هشت. متن درسي

مجمع البيان طبرسي را به عنوان بهترين متن آموختني در رشته تفسير مي توان شناساند که در اين ويژگي در خور سنجش با هيچ متن ديگري نيست. گويي نويسنده آن را براي تدريس در حوزه هاي کنوني تفسير نگاشته است.
در پايان بايد يادآور شد که سوگمندانه مجمع البيان، اين ميراث گرانقدر اسلامي، پس از گذشت بيش از يک قرن از صنعت چاپ، هنوز چاپي در خور ارج و منزلت آن نداشته است و آنچه تاکنون ارائه شده کم و بيش داراي خطاهاي فاحش و تغيير دهنده بوده، با معيارهاي تحقيق و تصحيح امروزين سازگار نيست. برخي از مراکز نيز سالها پيش تصميم بر تحقيق و انتشار آن را اعلام کرده اند که هنوز اين دعوي تحقق نيافته است. باري به دست آوردن نسخه هاي کهن معتبر و تحقيق آن همراه با استخراج اقوال و ارجاع روايات و تهيه فهرست هاي فني گوناگون، کاري بايسته است. ضمن آن که اين کار به دليل دشواري و ويژگيهاي متن مجمع البيان بي ترديد کاري سخت و طاقت سوز است.

پي نوشت ها:

? درباره آوانگاري شهرت طبرسي برخي به تفصيل سخن گفته اند. مقدمه آيت الله شهيد قاضي طباطبايي بر جوامع الجامع چاپ رحلي، مقدمه ميرزا محمدباقر مازندراني بر شرح شواهد مجمع البيان تأليف ميرزا طاهرقزويني، کتاب طبرسي و مجمع البيان نوشته دکتر حسين کريمان، و مقدمه دکتر ابوالقاسم گرجي بر جوامع الجامع چاپ دانشگاه تهران را در اين زمينه بنگريد.

منبع: فصلنامه پژوهشهاي قرآني
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image