اجداد
مرحوم آخوند ملاعلي، جد دوم آيت اللّه احمدي ميانجي به شمار ميآيد. او در روستاي جهندنير، از توابع شمالي شهرستان ميانه ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در همان جا سپري کرد. سپس جهت تحصيل علوم ديني، راهي حوزه علميه تبريز شد. با فقر و تنگدستي شديد به تحصيلات حوزوي پرداخت. چون خط خوشي داشت، به ناچار با خطاطي و استنساخ متون درسي حوزه، بخشي از نيازهاي مادي خود را تأمين ميساخت. وي با وجود مشکلات مادي، تا حدودي توانست به مراتب خوبي از علوم اسلامي دست يابد؛ چنان که در رشتههايي مانند: ادبيات عرب، معاني و بيان، فقه و اصول زحمات زيادي کشيد و در بُعد اعتقادي به کتاب «عدة الداعي و نجاح الساعي» علامه حلي حاشيه زد و درباره امامت نيز جزوههاي نوشت.
او مدتي بعد به زادگاه خود بازگشت و در منطقه گرمرود و روستاهاي آن، به تبليغ دين و خدمت به مردم پرداخت. تا اين که يک سال به دلايل نامعلومي به منطقه «اوچ تپه» از توابع غربي شهرستان ميانه به روستاي «پورسخلو» رفت. رفتار و کردار و فعاليتهاي وي، با استقبال و پسند مردم آن روستا مواجه شد و به درخواست آنان، مرحوم ملاعلي براي هميشه در آن روستا ماندگار گرديد و همت خود را در جهت رسيدگي به امور مذهبي و رفع مشکلات روزمره مردم معطوف ساخت.
او در رفتار و کردار و در عبادت و بندگي سرمشق بود؛ چنان که مردم منطقه به شدت تحت تأثير اين بُعد از شخصيت وي قرار گرفتند و پس از درگذشت آن عالم رباني، محل عبادت و سکونت او را مورد تبرک و نذر و نياز خود قرار دادند.
از وي دست نوشتههايي ارزشمند به صورت استنساخ از کتاب «شرح لمعه»، «شرايع الاسلام» و قسمتي از «تفسير صافي» به جاي مانده است.
مرحوم ملاعلي، دو فرزند پسر به نامهاي محمود و احمد داشت، که هر دو راه پدر را پيش گرفتند و به تحصيل علم و دانش روي آوردند و در تبليغ دين و هدايت مردم منطقه، نقش به سزايي داشتند.
حجة الاسلام و المسلمين شيخ احمد فرزند کوچک پدر (جدّ اول آيت اللّه احمدي ميانجي)، بيش از برادر بزرگش محمود به فراگيري علوم اسلامي علاقه نشان داد. لذا به آموختههاي خود در خدمت پدر بسنده نکرد و به حوزه علميه تبريز هجرت نمود. با تلاش پيگير خود به مراتب بالايي از علوم و فضايل اخلاقي رسيد؛ به طوري که پس از بازگشت به روستاي خود، مردم ميانه از وي خواستندکه بدانجا هجرت کند؛ اما او به دلايلي منطقه و زادگاه خود را مقدم داشت و در آنجا، علاوه بر رسيدگي به امور مذهبي، سياسي و اجتماعي مردم، به کشاورزي نيز اشتغال داشت. او پس از سالها تلاش و خدمت در سال 1336 ه . ق درگذشت.(1)
پدر و مادر
ثقة الاسلام ملاحسينعلي احمدي (فرزند حجة الاسلام شيخ احمد)، پدر آيت اللّه احمدي ميانجي است. او در همان روستاي پورسخلو به دنيا آمد. پس از دوران کودکي با تشويق و همت پدر در سال 1331 ق، رهسپار حوزه علميه تبريز شد. حدود پنج سال در آن مرکز علمي به تحصيل پرداخت و از محضرت اساتيدي مانند آيت اللّه آقا ميرزا خليل مجتهد تا سطح شرح لمعه فيض برد. همزمان با درگذشت پدر که مصادف با سال 1336 بود، به منطقه بازگشت و به جاي پدر مسؤوليت رهبري و هدايت مردم را بر دوش گرفت. چون از روحيه اجتماعي خوبي برخوردار بود، در مدت کوتاهي توانست به امور تبليغي، فرهنگي و مذهبي توسعه و کارايي بيشتر و بهتر بدهد. قدرت و نفوذ معنوي وي در منطقه به قدري چشمگير بود که افراد شرور و خوانين از برخوردهاي صريح و ظلم ستيز او در هراس و اضطراب بودند و هرگز نميتوانستند پاي خود را از گليم خويش بيشتر دراز کنند؛ چنان که نقش تاريخي وي در غائله آذربايجان در سال 1325 ش، در جهت هدايت مردم و مبارزه آنان با مسلک کمونيستي بر کسي پوشيده نيست.(2)
آيت اللّه احمدي ميانجي، در يادداشتهاي پراکنده خود ويژگيهاي اخلاقي و فعاليتهاي اجتماعي پدر را چنين بيان ميکند:
«... مادرم از فرزندان حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) و مرحوم پدرم طبق نوشته خودش، که در آخر جلد دوم «شرح لمعه» آمده، در سال 1335 ق «شرح لمعه » ميخوانده است و در سال 1336 ق. که قحطي بزرگ اتفاق افتاد و پدرم ترک تحصيل نموده و مشغول تبليغ و خدمت در محل شده است. پدرم خود زارع بود و کشاورزي داشت. خود در باغها در آبياري کردن و حفر چشمهها و درختکاري، و وقت خرمن کوبيدن گندم، کار ميکرد و هر سال زکات و خمس ميداد.
در ايام ماه رمضان و محرم منبر ميرفت و در طول سال به کارهاي شرعي مردم، تبليغ احکام، رفع منازعات و اصلاح بينالناس ميپرداخت. به حضرت امام حسين (عليه السلام) علاقه خاصي داشت. گاهي تنها براي خودش روضه ميخواند و گريه ميکرد. حتي در صحرا و در باغ، هنگام کارکردن، و در مجالس مختلف که براي مردم صحبت مينمود، در آخر روضه ميخواند.
من در ايشان حرص بر دنيا، و حسد به هم نوع نديدم؛ بلکه بر عکس، خدمت به هم نوع و احترام را لازم ميديد و در رفع حوايج مردم کوشش ميکرد...»
او در اواخر عمر، به شهر ميانه رفته و در همانجا ماندگار شد. بعد از اندکي در سال 1351 ش، چشم از جهان فروبست. پيکر اين عالم پرتلاش به شهر قم انتقال داده شد و در قبرستان وادي السلام به خاک سپرده شد.
تولد و تحصيل
آيت اللّه علي احمدي ميانجي، چهارم محرم الحرام 1345 ه . ق (1306 ش) در روستاي پورسخلو ديده به جهان گشود. دوران کودکي و نوجواني را در چنين محيط خانوادگي، که سرشار از تلاش و کوشش، صفا و صميميت و عبوديت و معنويت بود، سپري کرد و در دامن مادري از سلاله رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) کاملاً تربيت اسلامي يافت. وي آموزش کتابهاي «نصاب الصبيان»، «گلستان سعدي»، «منشأت امير نظام»، «ابواب الجنان»، «تاريخ نادر» و مقدمات عربي را نزد پدر گذرانيده و با پشتکار خود توانست حدود دويست بيت از «نصاب» را حفظ کند و تا حدودي به زبان فارسي مسلط شود.
استاد دلسوز
سال 1358 ه . ق (بهار 1318) در سن دوازده سالگي، پدر او را به شهر ميانه آورد و فرزندش را به دست عالمي فداکار و دلسوز سپرد تا به صورتي که خود مصلحت ميداند، تعليم و تربيت کند.
اين روحاني ربّاني، مرحوم حضرت آيت اللّه آقا ميرزا ابومحمد حجتي، يکي از دوستان صميمي و قديمي پدر و از شاگردان حضرت آيت اللّه العظمي حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي در قم به شمار ميرفت که به تازگي از آن شهر به ميانه بازگشته و به جاي مرحوم پدرش آيت اللّه آقا ميرزا محمد حجتي، رهبري مذهبي مردم ميانه را بر عهده گرفته بود.(3) او با مشورت و هدايت آيت اللّه حائري، تصميم داشت، حوزه علميه ميانه را که از مدتها پيش به تعطيلي گراييده بود، دوباره فعال کند. لذا ورود اين طلبه جوان و پرشور، به عملي کردن تصميم وي سرعت و عينيت بيشتر بخشيد و آيت اللّه احمدي اولين شاگرد حوزه درسي ايشان شد.
آيت اللّه احمدي ميانجي نخست آموزش نحو را به تنهايي پيش استاد آغاز کرد. بدين جهت او روزها و گاه شبها در منزل استاد به سر ميبرد. بعدها نيز چند نفر ديگر به شاگردان استاد، اضافه شدند و بدين ترتيب عملاً قسمتي از منزل آيت اللّه حجتي براي تعليم و تربيت طلاب اختصاص يافت.
استاد با مشاهده تلاش و استعداد و علاقه و خلوص اولين شاگردش، حتي بيش از فرزندان خود زمينههاي رشد و شکوفايي او را فراهم آورد. آيت اللّه ميانجي با اشاره به همين زحمات استاد مينويسد:
«... انصافاً ايشان در راه تحصيل حقير، بسيار زحمت کشيدهاند. جزاه اللّه خيراً...»
بنا به نوشته آيت اللّه احمدي، استاد هر روز مقداري تلاوت قرآن توصيه ميکرد. بعد چند حديث ياد ميداد و سپس درس روز گذشته را ميپرسيد. اگر او خوب آموخته بود، آن گاه درس جديد را شروع ميکرد.
او علاوه بر کتب علم نحو، کتاب حاشيه در منطق، معالم در اصول، مطول در معاني و بيان و بخشهاي عمده شرح لمعه و قوانين الاصول را هم در خدمت آيت اللّه آقا ميرزا ابومحمد حجتي فرا گرفت. سپس قسمت باقيمانده از کتاب شرح لمعه و قوانين را نيز در محضر حضرت آيت اللّه حاج شيخ لطفعلي زنوزي که به تازگي به ميانه وارد شده بود و حجة الاسلام و المسلمين حاج ميرزا مهدي جديدي آموخت. در مجموع، تحصيلات و توقف وي در اين شهرستان، حدود پنج يا شش سال طول کشيد.
دومين راهنما
آيت اللّه حاج شيخ لطفعلي زنوزي دومين استاد وي در ميانه به شمار ميآيد. حاج شيخ لطفعلي، برادرزاده آيت اللّه ميرزا رضي زنوزي تبريزي است. در نجف اشرف از محضر آيات عظام: ناييني، ايرواني و کاشف الغطا استفاده شايان برد و با آيات عظام: ميلاني، خويي و مرعشي نجفي نيز همبحث و همدرس شد. وي مجتهدي مسلم و از علماي بزرگ تبريز محسوب ميشد؛ اما به دليل آن که در شهر ميانه ساکن بود، قدر و منزلت وي در محافل علمي شناخته نشد. ضمناً ايشان در تعليم و تربيت طلاب و اداره حوزه ميانه، با مسؤولين آن همکاري ميکرد.(4)
به هر حال ايشان نيز با مشاهده استعداد و ضمير پاک آيت اللّه احمدي به گوهر وجودي او پيبرد. لذا براي جلوگيري از ضايع شدن استعداد شاگردش، توقف بيش از پنج سال در حوزه ميانه را به صلاح وي ندانست. بدين جهت به آيت اللّه احمدي پيشنهاد کرد که هر چه زودتر به يکي از حوزههاي قوي و مهم هجرت کند. آيت اللّه احمدي، اين پيشنهاد را چندان جدي نگرفت؛ ولي آيت اللّه زنوزي که موضوع را همچنان پيگيري ميکرد، با مساعدت آيت اللّه حجتي، وي را به اين مهم ملزم ساخت. نامهاي به علامه طباطبايي (صاحب تفسير الميزان)، که در تبريز بود، نوشت و از ايشان خواست تا مقدمات تحصيلات سطوح عالي را در آن شهر براي آيت اللّه احمدي فراهم کند. بدين ترتيب آيت اللّه احمدي ، در سال 1323 ه . ش بنا به اصرار آيت اللّه زنوزي، عازم حوزه تبريز شد و در مدرسه «حسن پاشا» ساکن گرديد. ايشان خود در اين باره نقل ميکرد:
«... بعد از استقرار در مدرسه، خواستم به خدمت علامه طباطبايي برسم و نامه را تقديم کنم. لذا از طلاب و اساتيد و ساير علماي شهر، آدرس منزل ايشان را خواستم؛ اما هيچ کس ايشان را نميشناختند و ميگفتند ما تا به حال يک همچون اسمي و شخصي را نشنيده و نديدهايم. به مدارس ديگر مانند طالبيه رفتم، آنها هم چنين گفتند. چند روز به همين سبب معطل شدم تا اين که بالاخره پس از مدتي با مشقت بسيار آدرس منزل ايشان را به دست آوردم. فوري به خدمتشان رسيدم و نامه را تحويل دادم. ايشان مرا مورد لطف قرارداد و به آيت اللّه ميرزا رضي زنوزي که در آن ايام از مدرسين بزرگ حوزه تبريز بود، معرفي کرد...»(5)
آيت اللّه احمدي، درمدت کوتاهي که در حوزه تبريز بود، از محضر اساتيد بزرگ از جمله آيت اللّه ميرزا رضي زنوزي کسب فيض نمود؛ اما بنا به دلايلي در همان سال به ميانه برگشت و از آنجا به سوي شهر مقدس قم روانه شد.
تشرف به قم
آيت اللّه احمدي چون وارد شهر مقدس قم شد، نخست به زيارت کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (س) بار يافت. بعد در يکي از حجرههاي مدرسه دارالشفاء ساکن شد. او در اين شهر، سطوح عالي را نزد مرحوم آيت اللّه سيد حسين قاضي آموخت.(6) و بخش ديگري از آن را هم در محضر حضرت علامه طباطبايي (صاحب تفسير الميزان) که به تازگي از تبريز به قم مشرف شده بود، فرا گرفت.
آيت اللّه احمدي پس از اتمام سطوح عالي فقه و اصول، درس خارج اصول را در خدمت مرحوم آيت اللّه آقا ميرزا احمد کافي الملک ياد گرفت.(7) همزمان با اين درس، دروس خارج فقه را در ابواب مختلف، از محضر بزرگاني چون: بروجردي، گلپايگاني، محقق داماد(8) و علامه طباطبايي (رحمت الله عليه) بهره ميجست و حتي در درس خصوصي مرحوم محقق داماد و علامه طباطبايي نيز شرکت ميکرد. البته با مرحوم علامه طباطبايي انس بيشتري داشت و به طور خصوصي در زمينه فقه، اصول و اخلاق بهرهها برد.
آيت اللّه احمدي درباره آشنايي خود با علامه نقل ميکرد:
«اوائل، با اين که از طريق مرحوم آيت اللّه زنوزي به ايشان معرفي شده بودم، اما چندان توجهي به من نميکردند تا اين که بعداً مأنوس شديم و رفت و آمدم به خدمت ايشان زياد شد و معظم له نيز به بنده لطف داشتند. ولي هميشه در ذهنم بود که چرا آقاي طباطبايي در اوايل اين طور برخورد ميکردند؟ يک روز که فرصتي پيش آمد، اين سؤال را با ايشان در ميان گذاشتم، فرمودند: اول تصورم اين بود که ميخواهيد بيجهت وقت مرا بگيريد و عمر خودتان را هم ضايع کنيد. اين بود که نميخواستم اين طور بشود. اما بعد دريافتم اين طور نيست. لذا نظرم عوض شد...»(9)
آيت اللّه احمدي، در بُعد اخلاقي به شدت تحت تأثير شخصيت علامه طباطبايي بود و گاه از ايشان نکات اخلاقي ظريفي را نقل ميکرد و به متانت، وقار و ادب استاد عنايت خاص داشت. نمونههايي را در اين رابطه بيان مينمود که در بخشهاي آينده به بعضي از آنها اشاره خواهد شد.
تشکيل محفل تفسيري
او در کنار تحصيل، با همکاري و همفکري تني چند از دوستان فاضل خود، همچون آيات: سيد عبدالکريم موسوي اردبيلي، سيد مهدي روحاني و سيد ابوالفضل ميرمحمدي، اقدام به برگزاري بحث تفسير هفتگي کردند و پس از ايشان نيز آيات ديگري مثل: آقا موسي زنجاني، احمد آذري قمي، احمد پاياني، موسوي زنجاني و... به جمع آنان پيوستند. اين محفل علمي، به طور مرتب در هر هفته برگزار ميشد. اعضاي جلسه هر کدام به تفاسير مختلف مراجعه ميکردند و پيرامون آيات مباحث مفيدي را مطرح مينمودند که اغلب ظريف و دقيق و پربار بود. چنان که اين اواخر آيت اللّه احمدي تأسف ميخورد که چرا مذاکرات اين جلسات از اول يادداشت و ضبط نشد و ميفرمود:
به خصوص آقاي سيد مهدي روحاني، پيرامون هر آيهاي از قران، يک برداشت و حرف جديدي داشت.
گاهي بحث و گفتگو در ميان اعضا به قدري طولاني ميشد و آقايان مباني همديگر را مورد مناقشه و نقض قرار ميدادند که در نهايت جمعبندي بحثها را مشکل ميکرد. در اين مورد آيت اللّه احمدي نقل ميکرد:
«من هنگام جمعبندي جلسه به شوخي ميگفتم: يک فايده جلسه تفسير ما اين است که با اين اشکالات و مباحثات، آيات محکمه خداوند، متشابه ميشود؛ چون آقايان آن قدر دقت و موشکافي ميکردند که آن احتمال و نظري که انسان هنگام مطالعه داشت، از او گرفته ميشد.»
اگر چه برخي اعضاي اين محفل قرآني با گذشت زمان و به علت مسافرت به مناطق مختلف يا مسئوليتهاي اجرايي در تمام جلسات حضور نمييافتند و شخصيتهاي ديگري ميآمدند، با اين حال اعضاي اصلي و بنيانگذار آن، از جمله آيت اللّه احمدي، همچنان با حضور قوي و فعال خود مانع از تعطيلي آن ميشدند. اين محفل تفسيري تا همين اواخر نيز ادامه يافت و نزديک به نيم قرن به فعاليت خود ادامه داد. از آيت اللّه احمدي، يادداشتهايي از اين جلسات به جاي مانده است.
مدّرس فقه و معلّم اخلاق
وي از همان دوران طلبگي ضمن تحصيل، به تدريس نيز اهتمام داشت و درسهاي پيشين را به طلاب و فضلاي پايينتر از خود ميآموخت. آيت اللّه احمدي در حوزه علميه قم جزو اساتيد شناخته شده در سطوح عالي به شمار ميرفت. به فقه و بخصوص به کتاب ارزشمند مکاسب شيخ انصاري، عنايت و علاقه خاصي داشت و هر سال آن را براي عدهاي تدريس مينمود. او در امر آموزش طلاب، با شهيد آيت اللّه قدّوسي در مدرسه حقّاني همکاري داشت و از اساتيد سرشناس اين مرکز علمي و انقلابي محسوب ميشد.
علاوه، درس اخلاق ايشان نيز در سطح حوزه علاقمندان زيادي داشت. لذا از مدارس مختلف، مانند مدرسه شهيدين، مدرسه معصوميه و مدرسه کرمانيها، دعوت ميشد و براي طلاب و فضلا در سطحهاي گوناگون درس اخلاق، که با جذابيت ويژهاي توأم بود، ارائه ميداد. او که يک عمر فقه را با اخلاق به هم آميخته بود، تبلور عيني يک «فقيه اخلاقي» بود.
در خدمت امام و انقلاب
سال 1341، که قيام مراجع معظم تقليد به رهبري حضرت امام خميني بر ضد لايحه «انجمنهاي ايالتي ولايتي» آغاز شد، آيت اللّه احمدي حضور متعهدانه خود را در اين نهضت بزرگ اسلامي به خوبي نشان داد. او در هر رخداد مهمي، در صورت لزوم، نخست به خدمت حاج آقا روح اللّه خميني و ساير مراجع معظم ميرسيد. بعد از کسب رهنمودهاي لازم عازم ميانه ميشد و پيام آنان را به روحانيت و مردم آن سامان ميرساند و با سازماندهي روحانيت و روشنگري مردم، در جهت آرمانهاي نهضت اسلامي گامهاي مؤثر و بلندي برداشت.
آيت اللّه احمدي، روش خاص خود را داشت: سعي ميکرد به دور از احساسات و افراط کاريها، بيشتر با منطق و استدلال قوي، منشأ اختلاف ميان روحانيت و رژيم شاه را براي مردم بازگو کند و آنها را از ماهيت ضد اسلامي رژيم آگاه سازد. به همين علت جلسات سخنراني ايشان، در مراحل حساس و سرنوشت ساز آن دوران بسيار سودمند و پربار جلوه مينمود.
عيد نوروز و خرداد سال 1342، که به فرمان حضرت امام خميني، در سرتاسر کشور عزاي عموي اعلام شد و روحانيت مأموريت يافت، مردم را در اين ايام روشنگري کرده به افشاي جنايتهاي رژيم بپردازد، آيت اللّه احمدي نيز به منظور اجراي امر مقتداي خود، وارد شهرستان ميانه شد و با ايجاد همانگي بين روحانيت آنجا، در مجالس و محافل متعدد به وجه مقتضي به ايفاي نقش پرداخت، چنانکه در يکي از گزارشهاي اسناد ساواک آمده است:
شهرباني کل اطلاعات
آقاي ميرزا علي احمدي - يکي از وعاظان مبرز و سخنور اين شهرستان شمار ميرود که به تازگي براي عزاداري از قم وارد شده بود، پيوسته اعمال و رفتار و مراوده وي زير نظر مأمورين مربوطه قرار و در نتيجه معلوم گرديد، نامبرده از طرفداران آيت اللّه خميني بوده که براي انجام مأموريت وارد شده تا اين که با تباني و تشريک مساعي آقايان امام جمعه و فرماندار، اخيراً از ميانه خارج، به قم يا به کرج عزيمت نموده است.
5/11/1342
سروان سميعي رئيس شهرباني ميانه(10)
پس از قيام 15 خرداد 1342، که منجر به دستگيري حضرت امام خميني شد و دولت، ايشان را به اصطلاح به اعدام محکوم کرد، مراجع بزرگ و علماي اعلام به عنوان اعتراض، از استانها و شهرستانهاي مختلف کشور به سمت تهران سرازير شدند و به تحصن نشستند. به دنبال آن، آيت اللّه احمدي نيز از قم به تهران آمد و به جمع علماي مهاجر و متحصن پيوست. اين حرکت، در آن فضاي اختناق، نسبت به شخصيتهاي درجه دو و سه، کار بسيار خطرناکي به شمار ميرفت و شجاعت بيشتر ميطلبيد.
وقتي نهضت پرشکوه اسلامي در آبان سال 1356، با شهادت حاج آقا مصطفي خميني به اوج خود رسيده بود، او نيز در اين مقطع به صحنه آمد و به مبارزات خود عمق بيشتري بخشيد. جامعه مدرسين حوزه علميه قم، همواره در مراحل مختلف انقلاب اسلامي، بخصوص با صدور اطلاعيهها و بيانيههاي روشنگرانه خود، در جهت بيداري افکار عمومي و پشتيباني از نهضت الهي امام خميني (رحمت الله عليه) سهم به سزايي داشته است. در اين ميان از جمله اعلاميه تاريخي جامعه مدرسين در مورد خلع سلطنت از شاه بود که امضاي اين عالم مجاهد را نيز در آن مشاهده ميکنيم.(11)
ايشان که عرصه مبارزه را بسيار فراتر از حد صدور اعلاميهها ميديد، در شهر خود، «ميانه» نيز از ستيز با طاغوت غفلت نميورزيد و در سنگر انجمن دين و دانش، مدرسه علميه و مسجد آقا يارسلطان، به ايفاي نقش ميپرداخت؛ چنان که در بخشي از صورتجلسه «شوراي هماهنگي تأمين شهرستان ميانه» مورخه 1356 / 9 / 17 که با حضور فرماندار، رئيس شهرباني، فرماندهان پادگان و ژاندارمري، جهت زمينه سازي براي دستگيري ايشان و روحاني مبارز شهر حاج سيد سجاد حججي، تشکيل شده بود، چنين آمده است:
«... 2 - آقاي ميرزا علي احمدي که از قم آمده و در منزل برادرش سکونت دارد که نامبرده در دين و دانش و مساجد، تبليغات وسيعي را بر عليه رژيم و قانون اساسي و تخريب و آتش سوزي اماکن عمومي شروع و ادامه ميدهد و همه مردم را به عناوين مختلف جمع نموده؛ مخصوصاً دانشآموزان و جوانان را به تظاهرات و قيام مسلحانه ترغيب و تحريک مينمايد و توسط همين اشخاص بارها وسايل موتوري نيروهاي انتظامي تخريب و مأمورين به وسيله پرتاب سنگ مجروح که نامبردگان دستگير و توسط مأمورين اعزامي بدرقه و معرفي ميشدند...»
در پي اين نشست، بلافاصله حکم دستگيري آيت اللّه احمدي به جرم (به اصطلاح) اخلال در نظم و امنيت و ايجاد اغتشاش در منطقه، صادر شد. ساعت 3 بامداد روز شنبه، هشتم محرم سال 1357 مزدوران ساواک مغولوار به منزل وي هجوم بردند، در حياط و پنجرهها را شکسته و وارد اتاق خواب شدند. ايشان را با لباس خواب و با اهانت و جسارت و ضرب و شتم به وسيله قنداق تفنگ به کوچه کشاندند و در سرماي آذر 57، با خودروي ارتش او را به پاسگاه ژاندارمري انتقال دادند. با فاصله اندکي، روحاني مبارز، حاج سيد سجاد حججي را نيز با همان وضع دستگير مينمايند و هر دو را به صورت اهانتآميزي با خودروي روباز ارتشي روانه تبريز کردند که شرح و تفصيل آن در اين مختصر نميگنجد.(12)
همچنان در صحنه
اين عالم فداکار پس از استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، با درک موقعيت حساس زماني، تمام وقت خود را وقف انقلاب، اسلام، رهبري و مردم کرد و با حضور خستگيناپذير خود در عرصههاي مختلف، به دفاع از حريم نهضت برخاست؛ چنان که حضرت امام خميني (رحمت الله عليه) طي سه حکم جداگانه در تاريخهاي: 19 فروردين، 7 تير و 7 شهريور 1358 وي را به عنوان قاضي شرع، مسؤول رسيدگي به امور دادگاهها و ساماندهي اوضاع جاري مناطق و براي رفع مشکلات و ايجاد وحدت ميان اقشار مختلف به ترتيب در شهرهاي: «ملاير و حومه»، «ميانه و شهرهاي اطراف» و «مشکين شهر و حومه» منصوب کردند. به عنوان نمونه، متن يکي از اين احکام را در ذيل ميآوريم:
بسمه تعالي
جناب حجت الاسلام آقاي احمدي ميانجي دامت افاضاته
مقتضي است جنابعالي مسافرتي به شهر ملاير و شهرهاي ديگر آن ناحيه نموده و نسبت به کار کميتهها و اصلاح امور آنها و هم چنين اصلاح و تنظيم ساير امور اقدام لازم را بنماييد و چنانچه لازم بود متصدي مقام قضاوت شرعيه بشويد و ضمناً مردم آن ناحيه را به اتحاد و يگانگي دعوت نموده و از اختلاف و تفرقه بر حذر داريد. از خداي تعالي ادامه توفيقات آن جناب را خواستارم و السلام عليکم و رحمة اللّه
روح اللّه الموسوي الخميني(13)
علاوه بر آن، وي طي حکمهاي متعدد از سوي «دفتر عملياتي حضرت امام خميني (رحمت الله عليه) » مستقر در قم، «دفتر جامعه مدرسين» و «دادسراي انقلاب کل کشور» به عنوان سرپرست هيأتهاي منتخب، جهت رسيدگي به وضع دادسراها و دادگاههاي انقلاب و ساير امور جاري به استانهاي: خوزستان، لرستان و آذربايجان غربي عازم شد و به نحو مقتضي انجام وظيفه نمود.
آيت اللّه احمدي در رخدادهاي مهم کشور از جمله: انتخابات خبرگان قانون اساسي، غائله حزب جمهوري خلق مسلمان، ماجراهاي بني صدر و منافقين، به طور جانانه در دفاع از حريم انقلاب و ولايت فقيه وارد صحنه ميشد و با اقدامات سريع و به موقع خود جلوي بسياري از توطئهها و ترفندهاي دشمن در منطقه ميانه و حومه را ميگرفت.
او درباره انقلاب و رهبري بسيار دقيق و ظريف عمل ميکرد. هر گاه حرکت يا حرفي را در جهت تضعيف نظام و رهبري تشخيص ميداد، از آن دوري ميجست و مصلحت آن دو را در هر شرايطي بر همه چيز و همه کس ترجيح ميداد. خاطره ذيل همين عملکرد ظريف و بسيار سنجيده ايشان درباره نظام و رهبري را نشان ميدهد.
ايشان يک باري از جانب بعثه حضرت امام خميني (رحمت الله عليه) و بعد از آن از سوي بعثه مقام معظم رهبري به شرکت در مراسم حج دعوت شد؛ اما به سبب موانعي، از جمله پرستاري از مادر پير و تنهايي همسر، نتوانست اين دعوت را اجابت کند. چند سال بعد، از طرف بعثه يکي از مراجع تقليد نيز اين دعوت انجام پذيرفت؛ اما او با اين که اين بار مشکل چنداني نداشت، ولي اين دعوت را هم نپذيرفت و گفت:
چون نتوانستم در خدمت بعثه حضرت امام و آيت اللّه خامنهاي باشم، بنابراين در اين بعثه نيز نميتوانم حاضر شوم.
فعاليتهاي فرهنگي - اجتماعي
عمده خدمات فرهنگي - اجتماعي مرحوم آيت اللّه احمدي ميانجي در دو شهر ميانه و قم بوده است:
الف) ميانه:
در اواسط دهه سي که نهضت «مدارس ملي» با ابتکار شخصيتهاي روحاني مانند آيت اللّه شهيد دکتر بهشتي و امام موسي صدر در شهر قم آغاز شد، آن دو بزرگوار در اين شهر اقدام به تأسيس مدارسي به نامهاي «مدرسه ملي صدر» و «دين و دانش» کردند. در شهر ميانه نيز آيت اللّه احمدي، با پيروي از اين دو شهيد، اوايل دهه چهل، با همکاري چند تن از افراد نيکوکار «مدرسه رضوي» را راه اندازي کرد. اين مرکز آموزشي، در تربيت ديني و مذهبي کودکان و نوجوانان ميانه بسيار مؤثر بود.
در سال 1348 آيت اللّه احمدي در يک اقدام ديگر، مرکز فرهنگي - مذهبي مهمي را تحت عنوان «انجمن دين و دانش» بنا نهاد که در آن مقطع در رشد و تعالي فکري، عقيدتي و اخلاقي جوانانِ دبيرستاني و دانشگاهي نقش اساسي و تاريخي داشت به طوري که اغلب تربيت يافتگان اين مرکز، به نيروهاي بالقوه انقلاب اسلامي تبديل شدند و هنگامي که انقلاب در سال 1356 به مرحله بحراني خود رسيد، همه در خدمت آن قرار گرفتند و از جان خود براي پيشبرد نهضت اسلامي مايه گذاشتند.
مؤسسه قاليبافي و صندوق قرض الحسنه مهديه، دو خدمت ديگري بود که تقريباً همزمان با تأسيس انجمن دين و دانش، به همّت آيت اللّه احمدي و با همياري تني چند از معتمدين ميانه انجام پذيرفت.
مؤسسه قاليبافي اگر چه بعد از چند سالي به علت مشکلات و موانعي به تعطيلي گراييد، امّا صندوق قرض الحسنه هنوز هم فعال است و بيش از 30 سال است که بخشي از نيازهاي قشر محروم را آبرومندانه تأمين ميکند.
ب) قم:
صندوق ذخيره علوي، مؤسسه خيريه الزهراء (س) و جامعه ناصحين قم از جمله مراکز مهم و مؤثر در قم به شمار ميآيند که آيت اللّه احمدي جزء مؤسسين پرتلاش آن بود. اهميت هر کدام در جهت رفع مشکل مادي و معنوي مردم و احياي امر به معروف و نهي از منکر در سطح شهرستان قم بر کسي پوشيده نيست.
اشتياق آيت اللّه احمدي براي خدمت به مردم، بدان حد بودکه محل اقامه نماز جماعت ايشان (مسجد عبداللهي واقع در سه راه بازار قم)، به عنوان محلي جهت رفع نياز نيازمندان شناخته شده بود و در طول سالها امامت ايشان در آن مسجد، گره از مشکل صدها انسان آبرومند و حاجتمند گشوده ميشد.
غمخوار درماندگان
نوع فعاليتهاي اجتماعي آيت اللّه احمدي به خوبي نشان ميدهد که وي در طول زندگي، هميشه به فکر قشر محروم و مستضعف جامعه بود. کساني که از نزديک با وي ارتباط و همکاري داشتند اين اخلاق پيامبرگونه، برايشان ملموس و عيان بود. او همواره اين شعر پروين اعتصامي را بر لب زمزمه ميکرد که:
شنيدهايد که آسايش بزرگان چيست
براي خاطر بيچارگان نياسودن
او بحق آسايش خود را تنها در شادي و راحتي محرومان ميديد. حاج محمد ولي طيبي از معتمدين بازار و اعضاي هيأت رئيسه صندوق قرض الحسنه مهديه در ميانه ميگفت:
«... پيش از انقلاب، ايامي که حاج ميرزا علي آقا احمدي از قم به ميانه تشريف ميآوردند، جلسات هفتگي صندوق مهديه با حضور ايشان برگزار ميشد. در يکي از همين روزها قرار شد يک جلسه در مغازه مرحوم حاج ميربابا سيدي، يکي ديگر از اعضا و از ريش سفيدان بازار تشکيل بشود. من سر ساعت مقرر رفتم. ديدم هنوز کسي از اعضاي صندوق نيامده است تنها، شاگرد مغازه بود. وقتي داخل مغازه شدم، ديدم که حاج ميرزا علي آقا هم تشريف آورده و بر صندلي نشسته و مشغول نوشتن چيزي بر روي يک کاغذ هستند. جلو رفتم. پس از سلام و احوالپرسي، نشستم. حاج آقا کاغذ را جلويم گذاشتند. ديدم همان يک بيت شعر پروين اعتصامي را با خط درست بر روي آن نوشتهاند. سپس اعضاي محترم صندوق يکي پس از ديگري آمدند و حاج آقا موضوع صحبت خويش را همان يک بيت شعر قرار دادند و اداره جلسه را بر عهده گرفتند.
ايشان در اغلب توصيههاي خود، بر اخلاص تأکيد بيشتر داشتند وهمواره ميفرمودند: هر چه در بازار و جاي ديگر، اعتبار و آبرو داريد، بياوريد، براي خدا در اين صندوق خرج کنيد، بعد اضافه ميکردند: مبادا بر عکس عمل کنيد و از اعتبار و نام و نشان صندوق براي خود اعتبار و حيثيت کسب کنيد.»
آثار ماندگار
آيت اللّه احمدي ميانجي، در وادي قلم و تحقيق نيز به حق نبوغ، نوآوري، استعداد و تلاش طاقتفرساي خود را به وضوح در معرض ديد و قضاوت تاريخ گذاشته است. آثار اين دانشمند فرزانه از جهات مختلف قابل توجه و تأمل ميباشد.
1.با توجه به فضاي رايج در حوزه، که اغلب فضلا و محققان را به تحقيق پيرامون فقه و اصول سوق ميدهد و بيشتر محققين در اين موضوعات تحقيق و تدريس ميکنند؛ اما آيت اللّه احمدي از نادر شخصيتهايي است که هرگز تحت تأثير اين فضا قرار نگرفت و بر خلاف آن، نيروي تحقيقي خود را با ژرفنگري خاصي در موضوع اهم ديگر مثل آثار مکتوب و نامههاي پيامبر متمرکز ساخت؛ موضوع با ارزشي که در طول چهارده قرن گذشته به ورطه فراموشي سپرده شده و چندان عميق بدان پرداخته نشده بود.
کتاب ارزشمند «مکاتيب الرسول» که بار نخست در سال 1339 شمسي به چاپ رسيد و تحقيق آن از سال 1328 آغاز شده بود که در آن ايام، مؤلف تلاشگر حدود 23 سال سن داشت. تشخيص و انتخاب موضوع در آن سن، با توجه به فضاي آن روز حوزه، به خوبي حکايت گر استعداد و ژرف انديشي آيت اللّه احمدي است.
2.در آثار اين عالم سختکوش، موضوعات و مسائل تکراري کمتر به چشم ميخورد. اغلب به موضوعاتي ناب پرداخت شده که تا به امروز يا اصلاً مطرح نبوده و يا اگر هم بوده، چندان مورد توجه لازم و کافي قرار نگرفته است.
3. اغلب اين آثار تا حدودي ميتواند برخي از خلأهاي موجود در حوزه و جامعه اسلامي را پر کند و به نحوي پاسخگوي برخي اشکالات و رفع برخي ابهامات باشدکه انتخاب و تحقيق عميق در اين گونه موارد، حکايت از ذوق سرشار، تعهد و اهداف بلند و والاي مؤلف دارد.
اکنون با توجه به امتيازات مذکور که در آثار مکتوب آيت اللّه احمدي مشهود است، به معرفي اجمالي اين آثار ميپردازيم:
1.مکاتيب الرسول: اين کتاب نفيس در پانزده فصل مهم، تنظيم و تدوين يافته است که در آن موضوعاتي از قبيل نامههاي پيامبر به پادشاهان، کارگزاران و رهبران ساير اديان، قراردادهاي آن حضرت، نوشتههاي پيامبر در نزد امامان معصوم (عليه السلام) ، مکتوبات آن حضرت در موضوعات متفرق، مکتوبات منسوب به آن حضرت، کاتبان وحي، ويژگيهاي آنها از حيث فصاحت و بلاغت، غرائب موجود در آنها، چگونگي آغاز و انجام آنها و ساير موضوعات تحقيقي و علمي مفيد که به مناسبتهايي در لابهلاي فصول مطرح شده است.
استفاده از منابع و مآخذ مهم اهل سنت از حيث کمي و کيفي از امتيازات بارز اين اثر کمنظير ميباشد.
اين کتاب به جهت اهميت ويژهاي که دارد، بيدرنگ مورد استقبال کم نظير انديشمندان اسلامي و غيراسلامي قرار گرفت و تا کنون چندين بار با مجلدات و اندازههاي مختلف در بيروت، تهران و قم به چاپ رسيده است. اولين چاپ آن در سال 1339، با همکاري حجج الاسلام و المسلمين: محمد مهدي حجتي و ميرزا قدرت اسکندري از طريق چاپخانه علميه قم انجام پذيرفت و آخرين آن را که همراه با تصحيح، تنقيح و اضافات مؤلف بود، در سال 1377 ش، انتشارات دارالحديث در چهار جلد با کيفيت مطلوب چاپ کرد و در اختيار علاقمندان قرار داد.
در ارزش و اهميت اين کتاب همين بس که وقتي آيت اللّه موسوي اردبيلي، در سالهاي پيش از انقلاب در قاهره از يک کتاب فروشي معتبر درخواست کتاب باارزشي کرد، فروشنده کتاب بلافاصله «مکاتيب الرسول» را نشان ميدهد و خريد و مطالعه آن را به ايشان توصيه ميکند؛ و يا شخصيت بزرگي چون امام موسي صدر، «مکاتيب» را از مؤلفش به عنوان هديه نميگيرد؛ بلکه آن را از بازار تهيه ميکند تا در ترويج آن سهيم باشد. اين کتاب با همه دقتهايي که در چاپ آن از سوي انتشارات دارالحديث انجام گرفته است اما در عين حال به طور پراکنده، اغلاط املائي و چاپي در آن مشاهده ميشود، که اميد است در چاپهاي آينده برطرف گردد.
2.مواقف الشيعه: اين کتاب، شامل نزديک به يک هزار مناظره و احتجاج از صحابه پيامبر (صلي الله عليه و آ?ه و سلم) ، اصحاب امامان معصوم (سلام الله عليهم) ، راويان، محدثان، عالمان و شخصيتهاي بزرگ شيعه در طول تاريخ ميباشد و از منابع معتبر شيعه و اهل سنت جمعآوري شده و در سه مجلد، تدوين يافته است. مؤلف فرزانه در مقدمه اين کتاب، ضمن توضيح درباره جدال و اقسام آن، انگيزه نگارش خود را به طور اجمال اين چنين بيان ميدارد:
«هر کس در محتواي مناظرات اين کتاب دقت و تأمل کند، به وضوح قدرت تفکر، رشد عقلي و دقت نظر علماي شيعه را مشاهده ميکند و اهتمام آنان را به امور ديني به خوبي درمييابد و برايش روشن ميشود که دانشمندان شيعي در طول تاريخ، اهل منطق و برهان بوده و هرگز به نيرنگ پناه نبردهاند. علاوه بر مباني خود، به کتب و عقايد مخالفان خويش آگاهي کامل داشتند و در بحث و مناظره جانب انصاف و متانت را کاملاً مراعات ميکردند و همه اين امتيازات را هم از اهلبيت (عليه السلام) گرفتهاند. نيز ميفهمد، به خلاف شيعه، آنهايي که با شيعه به مقابله و مخالفت برخاستند، هيچ يک اين مزايا را نداشتند، بلکه حتي فاقد آن بودند و...»
اين کتاب اگر چه از ترتيب منطقي خاصي برخوردار نيست - به همين سبب بعضاً پراکندگي و تکرار در آن به چشم ميخورد و اميد است در چاپهاي بعدي توسط ناشر برطرف گردد، اما از حيث محتوا در نوع خود کمنظير و بديع ميباشد. براي اولين بار سال 1375 ش توسط مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم به زيور چاپ مزين شده ويک سال بعد نيز به عنوان کتاب سال اعلام گرديد.
3 - التبرک: در سالهاي پيش از انقلاب با توجه به شبهاتي که ايادي وهابيت در جامعه اسلامي و اذهان مسلمانان ايجاد ميکردند و هر روز دامنه آن در سطح عميقي گسترش مييافت، آيت اللّه احمدي با درک ضرورت موضوع به نگارش اين اثر مفيد پرداخت و بدين ترتيب به مقابله با اين تهاجم فرهنگي برخاست. او دراين اثر گرانسنگ، اولاً در مقدمه کتاب، بيشتر اختلاف موجود در ميان فرق اسلامي را غير واقعي و نتيجه سوء تفاهمها و دسيسههاي دشمنان قلمداد ميکند. سپس در فصل اول، موضوع تبرک را در موارد متعدد، از ديدگاه احاديث پيامبر و تاريخ و سيره صحابه مورد بررسي و موشکافي قرار ميدهد. در فصل دوم نيز به همان شيوه، موضوع بوسيدن را بررسي ميکند. استناد او به روايات و شواهد تاريخي به صورتي است که هيچ يک از فرق اسلامي قادر بر انکار و ايجاد شبهه در آن نيستند.
اين کتاب در سال 1356 ش به زيور چاپ مزين گرديد و هم اکنون نيز از طريق حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت تنظيم و تدوين يافته به صورت مطلوبي چاپ شده و در دست علاقمندان قرار گرفته است.
4 - الاسير في الاسلام: مؤلف در اين کتاب ارزشمند نخست در مقدمه، ضمن ارائه مباحثي از قبيل مفهوم قيام، جهاد و دفاع، آداب و احکام جنگ، توصيههاي امام علي (عليه السلام) در جنگ، حقوق حيوانات در اسلام و چگونگي رفتار با اسيران در جنگهاي صليبي، مغول، دولت عثماني، جنگ جهاني دوم، جنگ کره شمالي و ويتنام با آمريکا، جنگ اسرائيل و جنگ عراق، به چگونگي رفتار ايران با اسيران عراقي در مقايسه با کشورهاي ديگر ميپردازد، سپس مباحث اصلي کتاب را با موضوعاتي همچون: بحث لغوي جنگ، انگيزههاي جنگ، جنگ در تورات و انجيل، وجود دعوت به اسلام، رفتار امام علي (عليه السلام) با اسيران، اسير در عصر جاهليت و اسير در اسلام مطرح ميسازد. آن گاه موضوع اخير را در دو مقامِ «گرفتن اسير از طوائف مختلف کفار» و «احکام اسيران بُغاة» دنبال ميکند و در نهايت، کتاب با مباحثي درباره «حقوق اسير» به پايان ميرسد. آيت اللّه احمدي در هر بخش اين کتاب، موضوعات مربوطه را، با آيات، روايات و شواهد تاريخي از سيره امامان معصوم (عليهم السلام) به هم آميخته و اضافه بر آن، از منابع اهل سنت نيز بيشترين بهره را برده است.
اين کتاب را مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم در سال 1369 به چاپ رساند و اخيراً نيز آقاي محمد احمدي فرزند ايشان آن را ترجمه کرده است که در آينده به چاپ خواهد رسيد.
5 - السجود علي الارض: در اين اثر نفيس که شامل بحثهاي قرآني، حديثي، فقهي، اصولي و تاريخي پيرامون موضوع «سجده» ميباشد، مؤلف، قدرت اجتهادي و فقاهتي خويش را به روشني به اثبات ميرساند. وي در اين کتاب ابتدا، سير تاريخي سجده را به چهار دوره متفاوت تقسيم ميکند. سپس هر کدام آنها را همراه با اقوال، آرا و اجتهادات صحابه، تابعين و تابعين آنان، مورد بحث و بررسي قرار ميدهد و در بخش آخر، بحث مبسوطي را درباره فضيلت سجده بر تربت امام حسين (عليه السلام) با استناد به احاديث مطرح مينمايد.
اولين چاپ اين کتاب، پيش از انقلاب از سوي مؤسسه در راه حق در چند نوبت و در هر بار با تيراژ پنج هزار به چاپ رسيد. بعد از آن نيز يک بار در بيروت چاپ شد. همچنين به طور متفرقه از طريق ناشران مختلف به چاپ رسيد که نام و مشخصات ناشر در آن منعکس نشده است.
6 - مالکيت خصوصي: در اوايل انقلاب، از سوي برخي گروهکها شبهاتي در جامعه ترويج و القا ميشد مبني بر اين که: در اسلام مالکيت خصوصي وجود ندارد و اگر هم باشد، بسيار محدود است؛ يا در اسلام سرمايه و ثروت جايگاهي ندارد و اجاره يک نوع استثمار و بهره کشي از ضعيفان است و... . آيت اللّه احمدي جهت پاسخ به اين شبهات، سلسله مباحثي را پيراموي مالکيت خصوصي در رمضان سال 1359، در انجمن دين و دانش ميانه آغاز ميکند و با استفاده از آيات و روايات در صدد رفع شبهه برميآيد و نظر اسلام را در اين خصوص روشن ميسازد. يادداشتهاي اين مباحث، با تصحيح و اضافاتي به صورت کتاب مذکور، در پاييز سال 1361 از سوي مؤسسه نشر اسلامي به چاپ رسيد و تا کنون چندين نوبت تجديد چاپ شده است.
7 - احاديث اهل البيت عن طرق اهل السنة: اين کتاب ارزشمند اثر مشترک آيت اللّه احمدي و مرحوم آيت اللّه حاج سيد مهدي روحاني است. همان طوري که از نام آن پيداست، در اين مجموعه، احاديث و روايات اهلبيت (عليهم السلام) در موضوعات مختلف که از طريق اهل سنت نقل شده و در کتابهاي روايي و تاريخي معتبر آنان موجود است، گردآوري شده است و در نوع خود يک تحقيق بديع و ابتکاري به شمار ميآيد.
اين مجموعه نفيس در ابواب و موضوعات گوناگون مانند: تفسير، عقايد، فضايل، تاريخ اهل بيت (عليهم السلام) و تاريخ صحابه پيامبر و... به بحث پرداخته است و البته غالب مباحث آن در موضوعات فقهي و احکام عملي است. تعداد کتابها و منابعي که اين احاديث و روايات از آنها جمع آوري شده، نزديک به دويست عنوان واثر معتبر ميباشد. جلد اول اين اثر، بيست جلدي در سال 1379 ش، زيور طبع پوشيد و به موضوع طهارت و جنائز ميپردازد. مجلدات بعدي را نيز مؤسسه نشر اسلامي به تدريج چاپ و منتشر خواهد کرد.
8 - لزوم وزارت اطلاعات در حکومت اسلامي: در اين کتاب، مؤلف فرزانه نخست با استناد به ادله عقلي و نقلي به ضرورت وجود تشکيلات اطلاعاتي در حکومت اسلامي ميپردازد و بحث مبسوطي در اين زمينه ارائه ميدهد. سپس مباحث متنوعي را نيز در موضوعات مختلف؛ از جمله: معناي نصيحت، بحث عريف و نقيب، معناي تجسس و سوء ظن و موارد جواز اين دو و وجوب حسن ظن را از ديدگاه قرآن و احاديث مطرح ميسازد.
چاپ اول اين کتاب را دفتر نشر برگزيده در قم، در سال 1374 به چاپ رسانده است.
9و 10 - حاشيه و تعليقه بر کتابهاي «معادن الحکمه» مرحوم فيض کاشاني و «شيعه در اسلام» مرحوم علامه طباطبايي، از ديگر آثار به چاپ رسيده آيت اللّه احمدي به شمار ميآيد که اثر اول را مؤسسه نشر اسلامي در سال 1365 به چاپ رساند و يک سال بعد نيز تجديد چاپ شد و اثر دوم هم تا کنون از طريق مراکز انتشارات مختلف در چند نوبت به چاپ رسيده است.
اضافه بر آثار ياد شده، از اين عالم فرزانه مقالات و دست نوشتههاي متنوعي هم در موضوعات مختلف به يادگار مانده است. اميد است به همت فرزندان برومند و علاقهمندان ايشان در آينده نزديک، تنظيم و تدوين شده به مرحله چاپ و نشر راه يابند و در اختيار محققان و پژوهشگران قرار گيرند.
حکومت از ديدگاه آيت اللّه احمدي
يکي از ويژگيهاي بارز آيت اللّه احمدي، اين بود که مسائل اسلامي را از ديدگاه حکومتي ارزيابي ميکرد و اعتقاد داشت که فقه اسلامي و شيعي براي اداره بشر از گهواره تا گور است و ميتواند جوامع بشري را به خوبي اداره کند.
او با اين بينش و تفکر وارد ميدان تحقيق و پژوهش شد و از آيات، احاديث و رواياتي که تا ديروز تنها در ابعاد فردي استفاده ميشد، در ابعاد حکومتي از آنها بهره برداري کرد و کتابي را تحت عنوان «اطلاعات و امنيت در حکومت اسلامي» به رشته تأليف درآورد که از اين نظر در نوع خود، کم نظير و بديع ميباشد. بر اساس همين بينش، ايشان به «احکام حکومتي» که زير نظر ولايت وليفقيه جامع الشرايط اداره شود، به جدّ اعتقاد داشت و از اين رو، حتي مقررات و قوانين معمولي را هم لازمالاجراء ميدانست؛ به طوري که اظهار ميداشت: اگر کسي در نيمه شب مقررات راهنمايي و رانندگي را رعايت نکرد و پليس هم حضور نداشت، واجب است خود، جريمه خلافش را به صندوق حکومت واريز کند؛ در غير اين صورت ذمهاش مشغول خواهد شد.
ايشان در باب اخذ وجوه شرعيه (خمس، زکات و...) نيز نظر خاصي داشت که از همان نظريه حکومتي ايشان نشأت ميگرفت. او اخذ وجوه شرعي و مصرف آن را، ابتدائاً يکي از شئون اساسي ولي فقيه ميدانست. به همين سبب با اين که ايشان مجتهد مسلم بودند؛ اما در اين باب خود را ملزم کرده بودند تا از مقام معظم رهبري اجازه بگيرند.
با توجه به نگرش پوياي آيت اللّه احمدي در فقه و ساير مسائل اسلامي، حضرت آيت اللّه خامنهاي، رهبر معظم انقلاب، طي حکمي ايشان را همراه با حضرات آيات سيد مهدي روحاني، شيخ محمد ابراهيم جنّاتي، سيد محمود هاشمي شاهرودي و... جهت بررسي موضوعات جديد و پاسخگويي به مسائل روز جهان اسلام منصوب کردند.(14)
توصيههاي ناب به طلاب
آيت اللّه احمدي ميانجي در بُعد اخلاقي و عرفاني به سطح بسيار والايي نايل گرديده بود. او به عنوان يکي از اساتيد بزرگ اخلاق در حوزه علميه، سير و سلوک ويژه و منحصر به فردي داشت که البته از قرآن و سيره امامان معصوم (عليه السلام) سرچشمه ميگرفت. وي هرگز اين بُعد از شخصيت ممتاز خويش را بروز نميداد و در مجالس و محافل عمومي به خصوص هنگام اقامه نماز جماعت، عبادات واجب و مستحب خود را به صورت خيلي ساده و در عين حال دقيق انجام ميداد. در طول شصت سال زندگي در قم کوچکترين تظاهري از اين عالم عامل ديده نشد. رابطه عاشقانه و جانسوز خود با خدا را در حد بسيار عميق همواره در خلوت و به دور از چشم مردم و حتي نزديکان انجام ميداد.
او با توجه به شصت سال تجربه علمي و عملي در حوزه علميه قم، به نقاط ضعف و قوت و جنبههاي افراط و تفريط در بعد اخلاق و عرفان آشنايي کامل داشت. لذا توصيههايي که در اين رابطه به طلاب و فضلاي جوان ميکرد، نشأت گرفته از همين تجارب شصت ساله ايشان بود. از اين رو، آيت اللّه احمدي هنگامي که ميديد بعضي طلاب جوان و مقدمات خوان، خيلي زود و بدون فراهم ساختن زمينه لازم، وارد برخي مسائل عميق اخلاقي و عرفاني ميشوند و به قول معروف، ميخواستند ره صد ساله را يک روزه طي کنند و در مدتي کوتاه همانند حضرت امام خميني (رحمت الله عليه) و آيت اللّه بهاء الديني و يا آيت اللّه بهجت گردند، سخت نگران ميشد و تأسف ميخورد و با تذکرات و توصيههاي کارشناسانه و دقيق خود، در صدد اصلاح چنين افرادي بر ميآمد. لذا چنانچه اين قبيل طلاب جوان به حضور ايشان ميرسيدند و با يک دنيا توقع از ايشان ميخواستند تا آنها را ارشاد و نصيحت بکند و ذکري و وردي بر ايشان بياموزد، آيت اللّه احمدي همچون پدري مهربان و طبيبي حاذق اينان را به اشتباه و بيراهگي خود آگاه ميساخت و با توصيههايي به ظاهر ساده، اما در واقع دقيق و ظريف به رعايت اين امور سفارش ميکرد:
1 - سعي کنيد واجبات خود را خوب انجام دهيد؛ 2 - از محرّمات دوري کنيد و خود را به گناه آلوده نسازيد؛ 3 - از خوراک خود کم نگذاريد، به قدر لازم و کافي غذا بخوريد؛ 4 - خوابتان هم به قدر کافي باشد؛ 5 - خوب درس بخوانيد و بعد درسهايتان را خوب بحث کنيد؛ 6 - در مرحله آخر اگر وقت اضافي آورديد، ميتوانيد به برخي از مستحبات هم بپردازيد.
آيت اللّه احمدي وظيفه اصلي طلاب جوان را تحصيل علوم اسلامي به نحو احسن ميدانست و همواره اظهار ميداشت که طلاب بايد خوب درس بخوانند و مباني اسلام و تشيّع را خوب بفهمند. تا بتوانند در برابر انواع و اقسام شبهات بااستدلال و برهان از حريم اسلام و تشيّع دفاع کنند.
و نيز همواره تأکيد ميکرد:
«طلبه بايد اهل مطالعه باشد و بيکار ننشيند؛ حتي اگر مطالعه کتاب «موش و گربه» و يا «نان و حلوا» باشد.»
به همين علّت، خود ايشان در شبهاي قدر ماه مبارک رمضان بعد از اين که مقداري از شب را به عبادات و انجام مستحبات ميپرداخت، باقيمانده زمان را تا سحرگاه به بحث علمي و مطالعه ميگذراند و به طلبهها هم اجازه نميداد که در شبهاي چهارشنبه به مسجد جمکران مشرّف شوند؛ چون شبِ درسي بود؛ در عوض توصيه ميکرد که اين کار در شب پنجشنبه يا شب جمعه انجام پذيرد تا خلل و صدمهاي به درس و بحثشان وارد نشود و در آينده عالمي فاضل و مايه افتخار براي حضرت حجت - عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف - باشند.
البته بر صاحبان بصيرت پوشيده نيست که اين شيوه آيت اللّه احمدي ميانجي بدان رو بود که ايشان مشاهده ميکردند که نه تنها طلاب، بلکه بسياري از مردم، از سويي امور مادي و معنوي خود را با افراط و تفريط انجام ميدهند و از سوي ديگر گاه امر مهم و لازمي را فداي امر فرعي و غيرضروري مينمايند.
چنان که در جوامع اسلامي مشاهده ميشود که يک عمل مستحب يا واجب مهم نسبت به يک واجب اهم بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد يا يک عمل مستحب غيرمؤکد، بيش از يک واجب عيني مهم، رواج و رونق مييابد. به قول شهيد مطهري براي انجام يک عمل مستحبي، مثل زيارت کربلا، دهها حرام و گناه کبيره، مانند دروغ و عدم رعايت نوبت و مراعات حقوق ديگران انجام ميگيرد،(15) که تشخيص اين موارد از عمل به وظيفه شرعي نياز به شناخت صحيح از اسلام و روشن بيني و درايت در امور دارد.
آيت اللّه احمدي ميانجي، از شخصيتهاي نادري بود که به اين موضوع مهم توجه داشت و خود نيز بدان عمل مينمود. چنان که وقتي به سفر حج دعوت شدند، نميپذيرند و چون فرزندانش اصرار ميکنند در جواب اظهار ميدارد:
«من راضي نيستم به خاطر يک عمل مستحبي، همسرم مجبور شود به خاطر فرار از تنهايي به خانه فرزندانش برود.»
پرواز تا بي نهايت
اين عالم فرزانه پس از هفتاد و سه سال زندگي توأم با تلاش، تحقيق و پژوهش، بامداد روز دوشنبه، بيست و يکم شهريور 1379 چشم از جهان فرو بست و روح بلندش به سوي معبود متعال پرواز کرد. پيکر اين فقيه خستگيناپذير، با حضور مراجع معظّم تقليد، علماي اعلام، طلاب و فضلا و انبوهي از مردم قم، ميانه، تهران و... از مسجد امامِ قم به حرم حضرت معصومه (س) تشييع شد و با تجليل فراوان، در جوار کريمهاهلبيت (عليهم السلام) جنب مرقد علامه طباطبايي و شهيد مرتضي مطهري به خاک سپرده شد. با درگذشت اين عالم ربّاني، از سوي برخي از حضرات آيات عظام و علماي اعلام، پيامها و بيانيههاي تسليتي صادر شد که در اينجا به ذکر بيانيه آيت اللّه العظمي خامنهاي - مدّ ظلّه العالي - اکتفا ميکنيم.
متن پيام تسليت حضرت آيت اللّه العظمي خامنهاي(مدظله العالي)
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
با تأسّف فراوان اطلاع يافتم که عالم جليل القدر و فقيه اخلاقي و پارسا و پرهيزکار آيت اللّه آقاي حاج ميرزا علي احمدي ميانجي دنيا را بدرود گفته و حوزهي علميهي قم به فقدان اين استاد وارسته و با فضيلت، دچار گشته است. ايشان در شمار عالمان و برگزيدگان بودند که علم را با عمل، و تقوا را با جهاد، و فقاهت را با تبليغ دين، و برجستگي رتبه دانش و تحقيق را با کمال فروتني و زهد و کم توقعي در هم آميخته و در عرصهي دين و معنويت همچون ميدان حضور و نشاط انقلابي، از پيشروان و گوي سبقت ربودگان بودند. آزمون شهادت فرزند همچون ديگر محنتهاي دوران مبارزهي علمي و جهاد سياسي، بر صبر و صفا و وارستگي اين مرد بزرگ افزوده و اسوهيي براي فضلاي جوان و شاگردان و ارادتمندان ايشان پديد آورده بود. فقدان خسارتبار اين روحاني عالي مقام را به حضرت بقية اللّه روحي فداه و حوزهي علميهي قم و خاندان محترم و فرزندان مکرّم ايشان تسليت عرض ميکنم و علوّ درجات ملکوتي ايشان را از خداوند رحيم مسئلت مينمايم.
سيّد علي خامنهاي
22/6/1379
پي نوشت :
1.سيماي ميانه، خطه ولايت، عبدالرحيم اباذري، انتشارات نبوغ، قم، 1374، ص 197.
2.همان، ص 208 و تاريخ انقلاب اسلامي شهرستان ميانه، عبدالرحيم اباذري، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1380 فصل اول.
3.ر.ک: ستارگان حرم، جمعي از نويسندگان، انتشارات زائر، قم، 1379، ج 7 و سيماي ميانه.
4.براي آگاهي از شرح حال مختصر ايشان ر.ک: سيماي ميانه، ص 213.
5.آيت اللّه احمدي براي نگارنده نقل ميکرد: در اوايل، هرگز به منزوي و گمنام بودن علامه طباطبايي توجه نداشتم؛ چون ازموقعيت علمي وتقوايي ايشان آگاهي نداشتم و خيال ميکردم که آيت اللّه حاج شيخ لطفعلي زنوزي مرا به يک روحاني معمولي معرفي کرده است؛ اما وقتي بعدها در قم به خدمتشان رسيدم و استفاده علمي از محضرشان بردم، به گمنامي ايشان درتبريز پي بردم و همواره برايم سؤال بود و تأسف ميخوردم که چرا و چگونه عالمي به آن بزرگي و با آن همه معنويت، اين چنين منزوي به سر ميبرد و از محضرش استفاده نميشد!
6.آيت اللّه سيد حسيني قاضي در آن وقت يکي از اساتيد معروف فقه و اصول در سطح عالي و مورد احترام و قبول بزرگان حوزه علميه قم بود. وي سال 1317 قمري در شهر تبريز به دنيا آمد. تحصيلات خود را در آن شهر پيش حاج ميرزا علي اصغر ملکي و آيت اللّه انگجي فرا گرفت. بعد به نجف اشرف هجرت کرد و در آن جا از محضر حضرات آيات عظام: کاشف الغطاء و آقا ضياء عراقي و ايرواني بهره برد. سپس در مشهد مقدس، در دروس حضرات آيات آقا سيد حسين قمي، آقازاده خراساني و ميرزا مهدي اصفهاني شرکت نمود و در سال 1354 ه . ق به قم وارد شد و در جوار کريمه اهلبيت (عليه السلام) براي خود مسکن هميشگي گزيد و ضمن اين که از محضر آيت اللّه حائري يزدي و آيت اللّه حجت کوهکمرهاي استفاده ميکرد، تا آخر عمر به تدريس و تربيت شاگرد اشتغال داشت. وي در شب سه شنبه 26 ربيع الثاني 1393 چشم از جهان فرو بست و در قبرستان حائري قم به خاک سپرده شد. ر.ک: گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 2، ص 227.
7.آيت اللّه ميرزا احمد کافي الملک نيز از مدرسين مبرز حوزه علميه قم در سطوح عالي و خارج اصول بود و در ميان حوزويان به زهد، کمال و تقوا شهرت داشت. او از روستاي کافي الملک از توابع تبريز بود. دروس مقدماتي را در مدرسه طالبيه تبريز خواند. از شاگردان حضرات آيات: ميرزا ابوالحسن انگجي و شهيدي در مکاسب و کفايه بود. فلسفه را هم از مرحوم آقا سيد عبدالعظيم در تبريز ياد گرفت. وي در سال 1350 ه . ق به شهر قم هجرت کرد. محضر حضرات آيات عظام: حائري يزدي، خوانساري، حجت را درک نمود و حدود هيجده سال نيز از محضر علمي آيت اللّه العظمي بروجردي کسب فيض کرد و به مراتب عالي از فقه و اصول رسيد. ر.ک: گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 240.
8.مرحوم حضرت آيت اللّه حاج سيد محمد محقق، سال 1325 ه . ق، در احمد آباد اردکان به دنيا آمد. علوم مقدماتي را در همان محل آموخت. بعد به يزد رفت، از اساتيد بزرگ يزد استفادههاي شايان برد. سال 1341 ه . ق به قم مهاجرت کرد و در خدمت اغلب بزرگان، مانند: حائري يزدي، خوانساري، حجت، رفيعي قزويني، سيد علي يثربي و... کسب فيض نمود و به مراتب والايي از علم و حکمت رسيد. او چون داماد حضرت آيت اللّه حائري بود، در ميان فضلا و طلاب به محقق داماد شهرت يافت. اويکي از شخصيتهاي بارز علمي در حوزه به حساب ميآمد و درس خارج معظم له از ويژگيهاي خاصي برخوردار بود و فضلايي مانند: شهيد بهشتي، امام موسي صدر، شهيد مطهري، شهيد مفتح، شهيد قدوسي، شهيد حاج آقا مصطفي خميني و آيات ديگر مانند: جوادي آملي، موسي زنجاني، مکارم شيرازي، حسين نوري همداني، حسين مظاهري، محمد مؤمن، طاهري اصفهاني و... ميتوانستند در آن شرکت جويند.
او پس از سالها تلاش، تعليم و تربيت شخصيتهاي بزرگ علمي و با تأليفات ارزشمند، روز چهارشنبه دوم ذي الحجه 1388 دار فاني را وداع کرد و در ضلع شرقي صحن مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد. ر.ک: ستارگان حرم، ج 2، ص 115.
9.نقل به مضمون. اين مطلب در مواقع متعدد با عبارتهاي مختلف توسط نگارنده از ايشان شنيده شد.
10.ر.ک: تاريخ انقلاب اسلامي در شهرستان ميانه، فصل پنجم.
11.ر.ک: مجموعه پنج جلدي اسناد انقلاب اسلامي، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1374، ج 3، ص 507، 491، 450، 292، 272، 268، 521، 239 و 106.
12.ر.ک: تاريخ انقلاب اسلامي در شهرستان ميانه، فصل پنجم.
13.ر.ک: خاطرات آيت اللّه احمدي ميانجي، عبدالرّحيم اباذري، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1380 که در آنجا متن احکام ديگر نيز موجود است.
14.براي آگاهي از متن اين حکم، ر.ک: روزنامه اطلاعات، 7 1371 / 10 / 9 ش 19806
15.اسلام و مقتضيات زمان، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، تهران، ج 2، ص 83.
منبع: www.hawzah.net/س