جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مرزبان عقيده
-(1 Body) 
مرزبان عقيده
Visitor 686
Category: دنياي فن آوري

زندگى‏نامه مفسر قرآن، علامه محمد تقي مصباح‏يزدى(دامت برکاته)

از تبار قرآن

وضع حمل «بى‏بى زمزم‏» نزديك مى‏شد. او خواب ديده بود قرآن به‏دنيا آورده است. شوهر وى با شگفتى خواب همسر را براى روحانى‏بزرگ شهر يزد، نقل كرد. او گفت: «خدا به شما فرزندى مرحمت‏خواهد كرد كه حامى قرآن خواهد بود.» بشارت بزرگى بود. پدر به‏خانه بازگشت و تعبير خواب را براى همسر بازگو كرد. مادر بسيارشادمان شد و به راقبت‏بيشتر خود و فرزند همت گماشت.
هفدهم ربيع الاول 1353 ه.ق مصادف با سال روز تولد پيامبراكرم(ص) «محمد تقى‏» به دنيا آمد. اين روز را پدر بر پشت قرآن‏نوشت. در شناسنامه كودك، تاريخ تولدش را يازدهم بهمن 1313نوشتند.
پدر و نياكان «محمد تقى‏» از پيشه‏وران سرشناس يزد بودند وخانواده‏اى مذهبى شناخته مى‏شدند. آنها بسيار پايبند دين بودندو با علما و روحانيون رابطه داشتند. محمد تقى در چنين محيطى‏باليد، تا زمانى كه هنگام درس خواندن وى فرا رسيد.

تحصيلات

پدر و مادر محمد تقى مى‏خواستند فرزندشان عالم دينى شود، تارؤياى مادر به حقيقت‏بپيوندد. آنها منتظر فرصت مناسب بودند.از اين رو، او را به مدرسه فرستادند تا خواندن و نوشتن‏بياموزد.
محمد تقى كودكى بسيار باهوش و ممتاز بود. او سرآمد شاگردان‏مدرسه بود و معلمان، آينده درخشانى را براى او پيش‏بينى‏مى‏كردند.

ورود به حوزه علميه

محمد تقى در سال 1326 وارد حوزه علميه يزد شد. علاقه شديد وى به‏يادگيرى علوم دينى باعث‏شد او در مدرسه شفيعيه دروس مقدماتى‏را نزد مرحوم استاد محمدعلى نحوى شروع كند. شوق آموختن وبهره‏مندى از ذهن و هوشى سرشار باعث‏شد او دوره مقدمات و سطح‏حوزوى را كه عموما در هشت (ده) سال خوانده مى‏شود. در مدت‏چهار سال به پايان برساند.
به دليل علاقه و استعداد بسيار محمد تقى، استادان كلاسهاى خصوصى‏براى وى برگزار مى‏كردند و از او مى‏خواستند مطالب را به عربى‏بنويسد.
محمدتقى كه اينك طلبه جوان برومندى مى‏نمود، درسهاى «شرح‏لمعه‏» در فقه و «رسائل و قوانين‏» در اصول فقه رانزد سيد على مدرسى و ميرزا محمد انوارى به پايان رسانده و عازم‏نجف اشرف شد.

مهاجرت به نجف اشرف

نجف اشرف در آن سالها، مركز علوم اسلامى بود و شمار بسيارى ازفرزانگان را در خود جاى داده بود. آرزوى هر طلبه رسيدن به اين‏چشمه جوشنده دانش و فضيلت‏بود، از اين رو محمد تقى به همراه‏خانواده خود در سال 1330 رهسپار نجف شد. فراگيرى «مكاسب‏»در فقه و «كفايه الاصول‏» در اصول فقه نزد استاد محمدعلى‏سرابى و علامه سيدعلى فانى، و نيز شركت در درس تفسير آيت الله‏العظمى خوئى دستاورد اين مهاجرت است؛ اما ديرى نمى‏پايد كه‏خانواده او به سبب مشكلات مادى مجبور به بازگشت‏به ايران‏مى‏شود.

ورود به حوزه علميه قم

شيخ محمدتقى حدود نوزده ساله بود كه در 1331 وارد قم شد. اوبه دليل مشكلات مالى خانواده، تمام وسائل زندگى حتى كتابهاى‏خود را در نجف فروخته بود. استاد در اين باره مى‏گويد: «وقتى كه من مشغول تحصيل شدم، حوزه يزد بعد از تعطيلى‏هاى‏دوران سياه رضاخانى تازه تجديد سازمان شده بود و استادان‏خوبى با علاقه، تدريس مى‏كردند و نسبتا حوزه گرم و خوبى بود.
والدينم وقتى شوق من را به ادامه تحصيل ديدند، نظر به علاقه‏اى‏كه آنان نيز داشتند، تصميم بر مهاجرت به عراق گرفتند و يك سال‏تحصيلى در نجف مانديم.
پدرم تلاش زيادى براى يافتن كار مناسبى براى تامين زندگى‏نمود، ليكن موفق نگرديد، لذا تصميم گرفتند مجددا به ايران‏برگردند. من هم گرچه بازگشت‏برايم سخت‏بود، ولى به لحاظ وضع‏والدين، بخصوص مادرم، ناچار شدم برگردم. اين بود كه در سال‏1331 به ايران مراجعت كردم و در قم مشغول تحصيل شدم و والدينم‏در تهران سكونت اختيار كردند.» شيخ محمدتقى در مدرسه فيضيه‏قم، حجره گرفت. حجره‏اى كه محقر و در زاويه مدرسه زير پله بود.
سقفى نمور داشت و آفتاب به آن نمى‏تابيد. درى بدون شيشه داشت ومحل نگهدارى جارو و آبپاش بود، ولى دانش پژوه ما چنان با سعى‏و تلاش به تحصيل مى‏پرداخت، كه بيش از پنج تا شش ساعت‏براى‏استراحت و خواب وقت صرف نمى‏كرد.
استاد در اين باره مى‏گويد: «در همان سال بقيه مكاسب و نيزكفايه را خدمت مرحوم آيت‏الله حاج شيخ مرتضى حائرى رحمه الله‏به اتمام رساندم و سال بعد، در درس خارج فقه مرحوم آيت الله‏بروجردى رضوان الله عليه و در درسهاى تفسير و اسفار علامه‏طباطبايى رحمه الله شركت كردم. همزمان با شركت در درس آن‏دو بزرگوار، در درس اصول حضرت آيت‏الله اراكى رحمه الله هم‏شركت مى‏كردم و بعد در درس فقه و اصول حضرت امام رحمه الله‏عليه كه حدود هشت‏سال طول كشيد. در محضر علامه طباطبايى حدودده سال، اسفار و الهيات شفا را خواندم. برهان شفا را هم درشبهاى پنجشنبه و جمعه نزد ايشان مى‏خواندم. و در درس فقه واصول امام رحمه‏الله همچنان شركت مى‏كردم.
بعد از وفات مرحوم آقاى بروجردى در درس فقه آيت‏الله بهجت هم‏شركت كردم. اين دوره در حدود پانزده سال ادامه داشت و طهارت ومكاسب و خيارات را از محضر ايشان استفاده كردم.»
آيت الله‏مصباح يزدى از شمار عالمان برجسته دينى مى‏نمايد كه بيشتر ازنيم قرن است كه ديگران را از فيض وجود خود بهره‏مند گردانيده‏است. دستاوردهاى زندگى او، باعث افتخار اسلام، تشيع و روحانيت‏است. وى استاد فقه، اخلاق، فلسفه و تفسير است و افزون بر آموزش‏صدها طلبه براى دستيابى به مراتب علمى به تهذيب اخلاق آنان همت‏گماشته، با آثار قلمى خود گامهاى تحسين برانگيزى در نشر معارف‏اسلامى برداشته است.
تلاش پايان ناپذير و خارق العاده او در دانش اندوزى به مدداستعداد و توان علمى شگرف، مقام علمى رفيعى را براى وى به‏ارمغان آورده كه مورد اذعان همگان است.
گواه اين بالندگى، تدريس در مجامع علمى داخل و خارج از كشور وچاپ دهها عنوان كتاب ارزنده است. او تمام زندگى خود را وقف‏دين و دينداران كرده، چندين مؤسسه فرهنگى‏آموزشى را به دانش‏پژوهان اهدا كرده است.

فعاليتهاى پيش از انقلاب

الف - تشكيل درس اخلاق در حوزه

استاد مصباح پس از ورود به قم، با گروهى از طلاب فاضل آشنا شدو جلسات هفتگى با آنها برگزار كرد.
هدف از تشكيل اين جلسات، پى‏بردن به كمبودها و نارسايى‏هاى حوزه‏بود.
يكى از نيازهاى حوزه علميه، برگزارى درسهاى اخلاق بود، از اين‏رو، استاد نامه‏اى به حضرت آيت‏الله بروجردى نوشت و از ايشان‏تقاضاى تشكيل درس اخلاق را كرد.
در پى اين نامه و به درخواست استاد، آيت‏الله مشكينى نيزنامه‏اى در اين باره به آيت‏الله بروجردى نوشت و آن را به امضاى‏دويست نفر از فضلاى حوزه رساند. اين امر مورد تاييد زعيم‏مسلمانان قرار گرفت و در پى آن دروس اخلاق حوزه شروع شد.

ب - مبارزه با ماركسيست‏ها و افكار التقاطى

استاد مصباح درآغاز ورود به قم شاهده نمود، كه ماركسيست‏ها درسراسر كشور، به طور گسترده دست‏به فعاليت زده‏اند. در بيشتركتابفروشى‏ها كتابهاى ماركسيستى به فروش مى‏رسيد و جوانان مشتاق‏حقيقت، جذب اين گروهها شده بودند. آنها دانشجويان را به سوى‏خود مى‏كشاندند و كمتر كسى مى‏توانست‏به رويا رويى با تبليغات وفعاليتهاى آنها بپردازد.
استاد مصباح تصميم گرفت‏با علوم دانشگاهى آشنا شود، تا بتواندبه مقابله تهاجم فرهنگى بپردازد، از اين رو از دكتر بهشتى درخواست كرد درسهايى همچون: زبان انگليسى، فلسفه و جامعه شناسى‏را به طلاب بياموزاند و آموزش دهد. استاد در اين باره مى‏گويد:«در طول مدتى كه مشغول تحصيل علوم طلبگى بودم تا اواخرى كه‏حتى به عنوان تحقيق در دروس فقه و اصول شركت مى‏كردم، از دروس‏غير حوزوى هم استفاده مى‏كردم. در طول اين مدت، وقت زيادى صرف‏فراگيرى زبان انگليسى، رياضيات، فيزيك، شيمى، فيزيولوژى،بيولوژى، جامعه شناسى، روانشناسى و ساير علومى كه دردانشگاهها مطرح بود، مى‏كردم... منظورم اين است كه در عين‏اشتغال به دروس حوزوى، از اين دروس هم غافل نبودم. هم علاقه‏شخصى داشتم و هم احساس مى‏كردم كه براى يك روحانى كه بخواهدمؤثر باشد، لازم است كه با اين علوم آشنا گردد.» استاد مصباح‏در محضر چندين استاد به فراگيرى دانشهاى نو پرداخت. وى‏مى‏گويد: «گاه در گرماى تير و مرداد از قم به تهران مى‏رفتم،تا در يك جلسه رياضى شركت كنم.» در ادامه اين درسها و به‏پيشنهاد شهيد بهشتى، مباحثى با نام «حكومت‏» شروع شد، ولى‏براى آن كه رژيم طاغوت از تشكيل اين جلسات جلوگيرى نكند، بحث‏اين نشستها به «ولايت‏» تغيير نام يافت. هدف از برگزارى اين‏جلسات، گفتگو درباره حكومت اسلامى بود.
مسئوليت‏برگزارى اين جلسات پس از عزيمت دكتر بهشتى به آلمان‏بر عهده استاد مصباح گذاشته شد. متاسفانه تمامى يادداشتهاو دستاوردهاى اين جلسات با لو رفتن آن توسط ساواك از بين‏رفت.
پيش از انقلاب، انديشه‏هاى التقاطى نيز در ميان افراد تحصيلكرده‏رسوخ كرد. حوزه علميه آن زمان برنامه سامان يافته‏اى براى‏مقابله اين افكار نداشت. از اين‏رو برخى افراد به احزاب سياسى‏چپ، گرايش پيدا كردند. اين انحراف در ميان افراد مذهبى نيزديده مى‏شد. همچنين برخى از حوزويان اعتقاد داشتند: بايداقتصاد سوسياليسم را اجرا كرد تا كشور اصلاح شود. آنهامى‏گفتند: حقيقت اسلام دو چيز است. يكى اعتقاد به خدا و معنويات‏و ديگرى عدالت اجتماعى. ماركسيست‏ها عدالت اجتماعى را گرفته‏اندو ما اعتقاد به خدارا. اگر ما افكار ماركس را با اعتقاد به‏خدا تواءم كنيم، اسلام واقعى ايجاد خواهد شد.
استاد مصباح خطر رواج اين افكار را مى‏دانست و به مقابله با آن‏پرداخت. از اين رو به رسواكردن اين كژانديشى اهتمام ورزيد. اودر جلساتى كه برگزار مى‏كرد، به پاسخگويى مى‏پرداخت و هرگونه‏شبهه‏اى را جوابگو بود.
ايشان در اين باره مى‏گويد: «در آن زمان، مسائل ماركسيسم وفلسفه ماترياليسم ديالكتيك رواج زيادى داشت و به دلائل مختلف‏سياسى، دست احزاب چپ در فعاليت تبليغى باز بود و روزنامه‏ها ومجله‏هاى متعدد داشتند. آنها در بين جوانها از دانش‏آموزان‏دبيرستان گرفته تا دانشگاهيان، نفوذ روز افزونى داشتند و خطفكريشان جوانهاى ما را تهديد مى‏كرد.
هر جوان مسلمانى كه علاقه‏مند به اسلام و دفاع از اسلام بود،احساس نياز مى‏كرد كه خود را مجهز به سلاحى نمايد كه بتواند باآنها مبارزه كند.» آيت‏الله مصباح مى‏افزايد: «هميشه بادوستان اين نكته را مطرح مى‏كرديم كه همه فعاليتهاى ما براى‏اين است كه روزى بتوانيم حكومت اسلامى را در ايران و بعد هم‏ان‏شاء الله در ساير كشورها بر قرار كنيم. از حالا ما بايدمساله حكومت اسلامى را مطرح كنيم.
معمولا از طريق بعضى از دوستان پاسخ داده مى‏شد كه حكومت اسلامى‏همان حكومت اميرالمومنين(ع) است ولى به نظر من، اين جوابهاكافى نبود و مى‏گفتم بايد در اين زمينه‏ها مطالعات و تحقيقات‏عميقى انجام دهيم و پاسخ مدونى براى اين سوالات تهيه كنيم كه‏ديگر در مسائل حكومتى به اين سادگى‏ها نمى‏توان برخورد كرد. مابايد درباره اقتصاد اسلامى، روابط بين الملل و مسائل ديگرمربوط به حكومت، طرح و برنامه مشخص داشته باشيم. در اين‏زمينه‏ها كار چشمگيرى انجام نگرفته بود. اين بود كه سعى‏مى‏كرديم كارهايى شروع شود. از جمله كارهايى كه آن وقت‏باابتكار شهيد بهشتى آغاز شد، تشكيل گروهى از بين شخصيتهاى‏معروف از جمله آقاى هاشمى رفسنجانى و مرحوم شهيد قدوسى بود.
اسم اين گروه را «گروه ولايت‏» گذاشته بودند، براى اينكه اسم‏حساسى نباشد و به اصطلاح، دستگاه (رژيم پهلوى) را خام كنند. معناى ولايت هم، حكومت‏بود؛ همين كه امروز به آن «ولايت فقيه‏»مى‏گوييم.
محور بحث هم حكومت اسلامى بود و طرحى براى تحقيق در مسائل‏حكومتى تهيه شده بود حتى وقتى شهيد بهشتى رحمه‏الله بعد ازجريان قتل «منصور» (نخست‏وزير وقت) به آلمان رفتند، باز مااين كار را اينجا ادامه مى‏داديم و با جذب افراد ديگرى،توانستيم هزاران برگه در زمينه حكومت اسلامى تهيه كنيم. ايشان‏بعد از برگشت، مركزى در تهران ايجاد كردند كه متاسفانه به‏وسيله ساواك اشغال شد و تمام آن برگه‏ها از بين رفت.»پ تدريس‏در سالهاى آخر عمر آيت‏الله بروجردى، گروهى از فضلاى قم، كه درميان آنها دكتر بهشتى و آيت‏الله ربانى شيرازى به چشم مى‏خورد،مدرسه‏اى تاسيس كردند كه دروس حوزه با برنامه‏اى شايان توجه‏تدريس مى‏شد. هدف از تاسيس اين مدرسه، تربيت طلاب فاضل و آگاه‏بود.
استاد مصباح در اين مدرسه (حقانى) تفسير قرآن و فلسفه تدريس‏مى‏كرد. ايشان درسى تربيتى با عنوان «خودشناسى براى خودسازى‏»نيز بر عهده داشت. همچنين وى يكى از اعضاى هيات مديره اين‏مدرسه بود و مدت ده سال با شهيد بهشتى و شهيد قدوسى همكارى‏كرد.
استاد در اين باره مى‏گويد: «پس از اينكه تحصيلاتم را به جايى‏رساندم و توانستم در بعضى از رشته‏هاى علوم اسلامى مثل فقه واصول و تفسير و فلسفه كم و بيش اظهار نظرى بكنم، و باتوجه به كمبودهايى كه در اين زمينه‏ها به خصوص در زمينه علوم‏عقلى و قرآن وجود داشت، تصميم گرفتم در اين زمينه‏ها تدريس وتحقيق داشته باشم. با تاسيس مدرسه حقانى (منتظريه) كه‏برنامه‏اش را مرحوم دكتر بهشتى تدوين كرده بود. مرحوم شهيدآيت‏الله قدوسى رضوان الله عليه از بنده دعوت كرد كه درآنجا تدريس كنم. من هم براساس همين طرز فكرى كه به آن اشاره‏كردم، دو ماده درسى پيشنهاد كردم: فلسفه و تفسير قرآن. درزمينه تفسير در چند كلاس در سطوح گوناگون مطالب تفسيرى راتدريس مى‏كردم. اما در زمينه فلسفه با توجه به گرايشهاى‏انحرافى كه در فلسفه جديد آن زمان پيش آمده بود و تحت‏شرايطخاص فرهنگى و سياسى آن زمان ترويج مى‏شد و مقدارى از آن رافلسفه‏هاى ماركسيستى تشكيل مى‏داد به نظر رسيد كه شيوه تدريس‏فلسفه بايد به گونه‏اى باشد كه طلاب و دانشجويان درمقابل اين‏افكار، موضعگيرى صحيحى داشته باشند و از مواضع اسلام دفاع كنندو افكار انحرافى را دفع نمايند.
براى اين درس، كتاب «فلسفتنا» تاليف مرحوم آيت‏الله صدررحمه‏الله را پيشنهاد كردم. در آن زمان اين كتاب به عنوان‏كتاب درسى درجايى مطرح نشده بود و از جهات متعددى آن را براى‏كتاب درسى مناسب ديدم. به هرحال اين كتاب را پيشنهاد كردم ومدرسه هم قبول كرد، به خصوص مرحوم دكتر بهشتى رحمه‏الله آن‏را تاييد كردند.
بنابراين «فلسفتنا» را تدريس كردم و چند سال هم در شوراى‏مديريت مدرسه به اتفاق مرحوم آقاى قدوسى و جناب آقاى جنتى‏حفظه الله مشاركت داشتم.»
تاسيس بخش آموزشى مؤسسه در راه حق
مؤسسه درراه حق در 1348 شمسى در قم تاسيس شد. اين مؤسسه،با انجام خدمات فرهنگى و آموزشى به جوانان و نوجوانان رابرعهده داشت و به مقابله با تبليغات ضد اسلامى به ويژه‏ماركسيستها مى‏پرداخت. به در خواست مسئولان اين مؤسسه، بخش‏آموزش مؤسسه در راه حق در 1355 با مسؤوليت استاد مصباح شروع‏به فعاليت كرد. اين بخش به تربيت پژوهشگران همت گماشت كه‏بتوانند با افكار وارداتى شرق و غرب مقابله كنند.از اين روآموزش علوم روز از ديدگاه اسلام با تدريس كتابهاى چون‏«فلسفتنا»، «اقتصادنا»، «بدايه‏الحكمه‏» و«نهايه‏الحكمه‏» شروع شد. استاد مصباح علاوه بر تدريس اين كتب،روش رئاليسم و تفسير را نيز مى‏آموزاند.

ث - فعاليتهاى سياسى

پس از پانزده خرداد 1342 مبارزان سياسى به فكر افتادند باايجاد تشكلهاى سياسى با مشاركت افراد صاحب تجربه و داراى‏موقعيت اجتماعى، به ساماندهى فعاليت‏هاى سياسى بپردازند.
استاد مصباح با همكارى برخى از روحانيون همچون آيت الله‏خامنه‏اى، حجه‏الاسلام هاشمى رفسنجانى، شهيد قدوسى و آيت الله‏ربانى شيرازى، گروهى را تشكيل داد، كه به «گروه يازده نفره‏»يا «هيات مدرسين‏» شناخته شد.
استاد مصباح مسؤول بخش تبليغات اين گروه بود و اساسنامه‏اى‏براى آن نوشت. در اساسنامه اين گروه، چند كميته و وسائل‏ارتباط جمعى پيش بينى شده بود. متاسفانه يك سال بعد از تشكيل‏اين گروه، ساواك به وجود آن پى‏برد و فعاليتهاى آن ناتمام‏ماند.
از جمله اقدامات استاد مصباح در مبارزه با ستمشاهى، انتشار وهمكارى با نشرياتى با نام «بعثت‏» و «انتقام‏» و نيز چاپ‏شبنامه شكايت‏به سازمان ملل و كميسيون حقوق بشر عليه رژيم‏خودكامه پهلوى است. استاد در يكى از مساجد خيابان ايرانشهرتهران، سلسله مباحثى را با عنوان «حكومت اسلامى‏» شروع كرد ودر جلسات هياتهاى موتلفه نيز شركت مى‏نمود. اين هياتها به‏توصيه امام خمينى(رحمت الله عليه) به وجود آمده بود و افرادى همچون استادمطهرى و شهيد بهشتى آنها را رهبرى مى‏كردند. اين افراد،نماينده حضرت امام به شمار مى‏آمدند و فعاليتهاى سياسى به‏صلاحديد آنها انجام مى‏گرفت.
آيت‏الله مصباح در اين باره مى‏گويد: «ما سعى كرديم كه بين گروه يازده نفره با هياتهاى موتلفه‏ارتباط برقرار كنيم. اين بود كه چند نفر از جمله مقام معظم‏رهبرى، آقاى هاشمى رفسنجانى، مرحوم دكتر باهنر و اينجانب زيرنظر مرحوم دكتر بهشتى با هياتهاى موتلفه ارتباط بر قرارنموديم و جلسات هفتگى آنها را اداره مى‏كرديم. به اصطلاح تغذيه‏فكرى اين هياتها به وسيله ما چهار نفر زير نظر مرحوم دكتربهشتى انجام مى‏گرفت.
ضمنا كارهاى تشكيلاتى خاصى هم بود كه ما در آنها مشاركت‏داشتيم، منتهى من روى سليقه شخصى خودم، تشخيصم اين بود كه ركن‏اساسى اين فعاليتها ركن فرهنگى است و اساس اسلام، فرهنگ اسلام‏است و فرهنگ اسلام بايد به وسيله روحانيت تقويت و آموزش داده‏شود. با اينكه در قسمت تبليغات اين هيات كار مى‏كردم ومسؤوليت تهيه نشريات، اعلاميه‏ها و توزيع آنها با من بود، ولى‏علاقه شخصى من بيشتر به كارهاى علمى، فرهنگى و تحقيقى بود.»

انتشار نشريه انتقام

پس از دستگيرى امام خمينى(رحمت الله عليه) گروهى از ياران امام، اقدام به‏چاپ و انتشار نشريه‏اى با نام «بعثت‏» كردند. استاد مصباح بانوشتن مقالات و تكثير اين نشريه، به مبارزه سياسى خود تداوم‏بخشيد. پس از مدتى، استاد نشريه «انتقام‏» را منتشر كرد. هدف‏اين نشريه، مبارزه با رژيم طاغوت و حمايت از روحانيون مبارزبود. تمامى امور اين نشريه چه تهيه مقالات و چه چاپ و تكثيرو پخش آن برعهده استاد مصباح بود.
چاپ اين نشريه در زير زمين منزل پدر استاد در تهران انجام‏مى‏شد و مدتى بعد به قم منتقل گشت. بيشتر مطالب اين نشريه،اخبار مبارزه و نيز تحليلهاى سياسى بود. اين نشريه، ايدئولوژى‏مبارزه اسلامى را از قرآن استخراج مى‏كرد و به مردم مسلمان‏مى‏باوراند كه دين از سياست جدا نيست.
استاد در اين باره مى‏گويد: « از اين جهت، نشريه «انتقام‏»را تاسيس كرديم كه هم مطالبش شديد اللحن‏تر بود و هم موضع‏گيرى‏آن بسيار صريح بود. همه نويسندگان آن هم از كسانى بودند كه‏رهبرى حضرت امام خميني (رحمت ‏الله عليه) را كاملا پذيرفته بودند و فقط بعضى از افرادى كه در نشريه «بعثت‏» شركت داشتند، گردانندگان‏اين نشريه را مى‏شناختند و براى سايرين مايه تعجب شده بود كه‏اينها چه كسانى هستند. توزيع اين نشريه بسيار سرى بود و باشيوه‏هاى بسيار پيچيده‏اى چه در قم و چه در شهرستانها تهيه،چاپ و منتشر مى‏گرديد. زحمت فراوانى كشيده مى‏شد تا اينها به‏ساير مراكز استانها و به دست‏شخصيتهاى معروف مبارز برسد، مثلانسخه نشريه را در جعبه گز جاسازى مى‏كردند و توسط پست‏مى‏فرستادند. »

فعاليتهاى پس از انقلاب

الف - تدريس

آيت‏الله مصباح به عنوان يكى از شاگردان ممتاز علامه طباطبايى‏همواره به تحصيل، تحقيق، تاليف و تدريس اشتغال داشته‏اند.
تدوين كتابهاى همچون: آموزش فلسفه، چكيده چند بحث فلسفى،تعليقه على‏النهايه (حاشيه نهايه الحكمه) و برهان شفا دستاوردچندين سال تدريس وى است. همچنين شرح اسفار (حكمت متعاليه‏ملاصدرا) از سوى ايشان تهيه شده است.

ب - تاسيس دفتر همكارى حوزه و دانشگاه

پس از تشكيل ستاد انقلاب فرهنگى در دانشگاه و لزوم بازنگرى‏متون آموزشى، اعضاى اين ستاد از مؤسسه در راه حق تقاضاى كمك‏كردند. بنابراين استاد مصباح عهده‏دار طرحى براى اسلامى كردن‏دانشگاهها شد كه منجر به پيدايش دفتر همكارى حوزه و دانشگاه‏گرديد.
براساس اين طرح، پنج رشته از علوم انسانى، انتخاب شد تا مسائل‏آن از ديدگاه اسلام و ديگر اديان بررسى شود.
حاصل‏اين تحقيقات، اساس تاليف كتابهاى درسى هر رشته، براى هرمقطع آموزشى مى‏شد.
بر اساس اين طرح، پيش بينى شده بود در مدت پانزده ماه بابرگزارى يكصدو پنجاه همايش، براى رشته‏هاى اصلى ساير علوم، يك‏كتاب درسى تاليف گردد.
اين همايشها از تابستان 61 با حضور صد نفر از استادان دانشگاه‏شروع شد. در اين نشستها موضوع هرجلسه مشخص مى‏گرديد تا مقالات‏درباره آن تهيه شود.
استاد در ضمن اين كار، تدريس يك دوره معارف اسلامى را شروع‏كردند كه بالغ بر صد جلسه شد. وى شبانه روز، شانزده ساعت‏فعاليت مى‏كرد، تا انجام انقلاب فرهنگى به گونه مطلوبى صورت‏گيرد.

پ - توسعه بخش آموزشى مؤسسه در راه حق

پس از پيروزى انقلاب و اوج‏گيرى فعاليتهاى گروهها و احزاب، وضع‏ناهنجار فرهنگى به وجود آمد. به منظور رويارويى با انحرافات‏فكرى و تبليغات مسموم اين گروهها، افرادى در بخش آموزشى مؤسسه‏در راه حق، آموزش داده شده و به مناطق محروم كشور اعزام شدند.
امام خمينى(رحمت الله عليه) پس از آگاهى از دستاوردهاى مثبت اين مؤسسه، به‏استاد مصباح دستور دادند كه مؤسسه توسعه يابد. از اين رو باپشتيبانى مادى و معنوى امام(رحمت الله عليه) هر سال يك گروه جديد و كلاسى‏تازه به وجود آمد، تا آنجا كه نزديك به سيصد نفر از طلاب زيرپوشش برنامه‏هاى آموزشى مؤسسه قرار گرفتند.
استاد در اين دوران به تدريس سلسله مباحثى با عنوان «معارف‏قرآن‏» پرداخت. وى براى انجام اين كار، معارف قرآنى را به ده‏گونه تقسيم كردند: خداشناسى، جهان شناسى، تاريخ و جامعه (انسان) شناسى، راه‏شناسى، راهنما شناسى، قرآن شناسى، اخلاق يا انسان سازى،برنامه‏هاى عبادى، احكام اجتماعى و حقوقى و سياسى و اقتصادى.
به دنبال توسعه برنامه‏هاى آموزشى مؤسسه، چند رشته تخصصى نيزايجاد شد. اين رشته‏ها عبارت بودند از: اقتصاد، حقوق، علوم‏سياسى، روان شناسى، جامعه شناسى، تعليم، تربيت و مديريت.

ت - تاسيس بنياد فرهنگى باقرالعلوم(عليه السلام)

استاد مصباح از سالها پيش به تخصصى كردن دروس حوزه مى‏انديشيد.او به اين نتيجه رسيده بود كه بايد يك مؤسسه فرهنگى نمونه‏ايجاد شود تا بتواند برارتقاى بينش طلاب موثر باشد.
استاد معتقد بود تخصصى كردن علوم اسلامى يك ضرورت است، كه حفظو بالندگى دين به آن بستگى دارد. تخصص در علوم مختلف اسلامى به‏رشد شناخت متخصصان و مردم كمك مى‏كند و امكان راهزنى فكرى‏دشمنان را از بين مى‏برد.
بنابراين تصميم گرفته شد دانش پژوهان مؤسسه در راه حق به‏تحصيلات تخصصى بپردازند و بدين ترتيب مؤسسه جديدى بانام‏«بنياد فرهنگى باقرالعلوم(ع‏») به وجود آمد.
در اين بنياد فرهنگى رشته‏هاى ذيل تشكيل گرديد:شعلوم قرآنى، فلسفه، اقتصاد، روان شناسى، جامعه شناسى، دين‏شناسى، تاريخ، تفسير، علوم سياسى، علوم تربيتى و مديريت.
تعدادى از دانشجويان اين بنياد براى ادامه تحصيل به خارج ازكشور اعزام شدند. از جمله دستاوردهاى بنياد فرهنگى‏باقرالعلوم، طرحهاى ذيل است كه برخى از آنها در دست تهيه وبرخى به انجام رسيده است.
1- تاليف دائره‏المعارف اسلامى.
2- معجم موضوعى قرآن مجيد.
3- انتشار مجله معرفت.
- تاسيس مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى(رحمت الله عليه)
اين مؤسسه به منظور گسترش امور آموزشى و پژوهشى به وجود آمد.
ساختمان اين مؤسسه به فرمان امام خمينى(رحمت الله عليه) و از سوى آستانه‏مقدسه حضرت معصومه(س) در بيست هزار متر مربع زيربنا در هشت‏طبقه ساخته شد. اين مؤسسه گنجايش بيش از هزار و دويست نفردانشجو را دارد.

ج - سفرهاى تبليغى

آيت‏الله مصباح به منظور انجام رسالت دينى خويش، سفرهاى تبليغى‏بى‏شمارى داشته‏اند، كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
1- سفر به لندن:
اين سفر دو ماهه بود و براى آشنايى فارغ التحصيلان ايرانى بافلسفه اسلامى و مسائل مربوط به حكومت اسلامى، يك سال پيش ازپيروزى انقلاب اسلامى انجام گرفت.
2- سفر به اروپا:
اين سفر، پس از پيروزى انقلاب در 1368 انجام شد. در طى اين‏سفر، استاد عازم كشورهاى آلمان، بلژيك، هلند، اتريش و سوئيس‏شدند و ملاقاتها و سخنرانيهايى انجام دادند.
3- سفر به كانادا و آمريكا:
اين مسافرت به منظور ديدار با دانشجويان ايرانى مقيم كانادا وآمريكا انجام شد. استاد در اين سفر از برخى مؤسسات دانشگاهى،انجمنها و نيز سازمان ملل ديدار داشتند.
ايشان به چند كشور آفريقايى و آسيايى نيز سفرهايى داشته‏اند.

ح - تاليفات

آيت‏الله مصباح در موضوعات گوناگونى از جمله اعتقادى، اخلاقى،فرهنگى، فلسفى و سياسى آثارى علمى نگاشته‏اند كه به برخى ازعناوين آنها اشاره مى‏شود:
1- معارف قرآن: اين كتاب به بيان معارف قرآن در زمينه‏هاى‏خداشناسى، جهان شناسى، انسان شناسى، راه شناسى، راهنما شناسى،قرآن شناسى، اخلاق يا انسان‏سازى برنامه‏هاى عبادى قرآن، احكام‏فردى قرآن و احكام اجتماعى، سياسى و اقتصادى مى‏پردازد.
2- جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن: اين كتاب در دوازده بخش، شامل علوم اجتماعى، اصالت فرد ياجامعه، قانونمندى جامعه، تاثير جامعه در فرد، نهادهاى‏اجتماعى، دگرگونيهاى اجتماعى‏و... نوشته شده است.
3- اصول عقايد(2): اين كتاب در بردارنده بحثهايى در زمينه نبوت، عصمت، طريقه‏شناخت انبيا و دين اسلام است.
4- آموزش عقايد: اين كتاب شامل شصت درس در زمينه‏هاى ذيل است: دين چيست؟ راه ساده خداشناسى، صفات خدا، جهان بينى مادى، جبرو اختيار، قضا و قدر، عدل الهى، عصمت انبياء، معجزه، پيامبراسلام، مصونيت قرآن از تحريف، امامت، حضرت مهدى، معاد، تصويررستاخيز در قرآن، شفاعت و... شايسته ذكر است اين كتاب بيش ازهفت‏بار تجديد چاپ شده است.
5- ايدئولوژى تطبيقى: اين كتاب درباره شناخت‏شناسى و جهان بينى‏است.
6- توحيد درنظام عقيدتى و نظام ارزشى اسلام: اين كتاب درباره موقعيت توحيد درنظام عقيدتى اسلام است، و به‏بيان مفاهيمى مانند مفهوم ارزش، كرامت انسان، ارزش اخلاقى،تقوا، مراتب تقوا و... مى‏پردازد.
7- پاسدارى از سنگرهاى ايدئولوژيك: شامل جهان‏بينى، ايده‏آليسم و رئاليسم، علت و معلول، ديالكتيك‏و...
8- نقدى فشرده بر اصول ماركسيسم: در اين كتاب اشكالهايى كه برجهان‏بينى ماركسيسم وارد است،بررسى شده است.
9- انسان، اسلام: ارزش مادى و الهى انسان، زن، امتياز فطرى او و آيا اسلام به‏نوسازى نياز دارد، از جمله مباحث اين كتاب است.
10- مباحثى پيرامون مسائل اعتقادى واخلاقى: راه يابى به سوى كمال، عبوديت و تكامل، ايمان و عمل و نماز وفلسفه آن، بحثهاى اين كتاب را تشكيل مى‏دهد.
11- اخلاق در قرآن: در اين كتاب ده موضوع كلى بررسى شده است. از جمله: مفاهيم عام‏اخلاق در قرآن، تفاوت نظام اخلاقى اسلام با ديگر نظامها، اساس‏ارزش اخلاقى در اسلام، راه تحصيل ارزشهاى اخلاقى، عوامل كلى سقوط‏اخلاقى و اخلاق در قرآن و...
12- خلقت انسان از نظر قرآن: همان گونه كه از عنوان كتاب پيداست، اين اثر تفسير آيات قرآن‏مربوط به آفرينش انسان است.
13- خودشناسى براى خودسازى: كمال، شناخت كمال، آراى فلاسفه درباره كمال، قرب به خدا، حقيقت‏عبادت و موضوعات ديگر، مطالب اين كتاب را تشكيل مى‏دهد.
14- اسلام و اخلاق: اخلاق چيست و چگونه پيدا مى‏شود؟ نقش اخلاق در سعادت و شقاوت انسان و...
15- حكومت اسلامى و ولايت فقيه: خواننده در اين كتاب، مباحث ذيل را مى‏خواند:ضرورت بحث‏حكومت اسلامى، علت تفاوت قوانين الهى در جوامع اسلامى‏و...
16- دروس فلسفه اخلاق: به برخى از مطالب اين كتاب اشاره مى‏شود: مفهوم اخلاق، علم اخلاق و فلسفه اخلاق، مفاهيم ارزشى، مكتبهاى‏اخلاقى، آيا اخلاق مطلق‏است‏يا نسبى؟ رابطه اخلاق بادين و...
17- آموزش فلسفه.
18- چكيده چند بحث فلسفى.
19- پرتوى از امامت و ولايت در قرآن كريم: اين كتاب درباره اثبات اصل ولايت‏با قرآن و احاديث است.
20- زن يا نيمى از پيكر اجتماع: امتيازات فطرى زن، عامل اصلى تشكيل خانواده و... در اين كتاب‏مورد بحث قرار گرفته است. خلاصه بخشى از اين كتاب است‏بايددانست اسلام، زن را عضو كامل و مستقل جامعه شناخته، از نظركمالات مشترك انسان فرقى قائل نشده و ملاك سعادت را فقط علم،عمل، تقوا و فضيلت دانسته است. بنابراين زن وظيفه شناس وپرهيزكار، با مرد متقى و درستكار تفاوتى ندارد. زن در جامعه‏اسلامى مى‏تواند مالك باشد، در اموال خود تصرف كند، ازخويشاوندان ارث ببرد، تحصيل كند و حتى به طريق مشروع كسب‏و تجارت كند. در زمان رسول خدا(ص) «زينب عظاره‏» عطر مى‏فروخت‏و پيامبر با خريد عطر از وى، كار او را تاييد مى‏كرد.
برخى از كتابهاى استاد به عربى ترجمه شده است. از جمله: معارف‏قرآن، دروس فى العقيده الاسلاميه، معرفه‏الذات لبنائها الجديد،كلمه حول فلسفه الاخلاق، محاضرات فى‏الايديولوجيه المقارنه، وتعليقه على نهايه‏الحكمه.
از ديگر آثار علمى استاد مى‏توان عنوانهاى ذيل را نام برد:راهيان كوى دوست، ره توشه، پرسشها و پاسخها، ترجمه تفسيرالميزان، تعليقه (حاشيه) بر بحارالانوار(ج 57 60) و تعليقه‏بر معانى الاخبار.
آيت‏الله مصباح اكنون عضو مجلس خبرگان رهبرى و شوراى عالى‏انقلاب فرهنگى، همچنين رئيس مؤسسه آموزشى پژوهشى امام‏خمينى(رحمت الله عليه) است.
منبع: ماهنامه کوثر
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image