نويسنده: ايرج داداشي
سنتگرايان در اوج رسوب كردن بشريت بر سطح اسفلالسافلين وجود و محو كامل امر قدسي از ذهن و انديشهي انسان، با دمي مسيحايي به احياي لااقل شماري از انسانها پرداختهاند. شناخت دقيق دردهاي جانكاه بشريت امروز و آسيبشناسي معنوي او و درمان به موقع اين طبيبان حاذق كه از خزانهي غيب به مداواي بشر پرداختهاند ما را در نجات از روند رو به تزايد سقوط در غربت غربيه و در مواجههي با اضطراب اين شب تاريك و بيم موج و گرداب هائل و اضطراب از غفلت فراگير اين زمانه ياري خواهد كرد؛ زمانهاي كه به خوبي مصداق اين بيت حافظ قرار ميگيرد.
مزاج دهر تبه شد در اين بلا حافظ
كجاست فكر حكيمي و راي برهمني
…از سويي تبين معنوي ايشان از عالم و نيز فراخوان بشريت به رويكردي راست كيشانه به دين و طلب معرفت الهي و بازگشت به سوي او و اقامهي دين قيم است كه صورت ايشان را چون پيامبران به فره ايزدي منور ميسازد.
بيشك هنر اسلامي را مانند هر چيز ديگر ميتوان از اعتبارات گوناگوني نگريست؛ مسلماً هر اعتباري با اتكا بر اصول موضوعهي ويژهي خود و نگريستن از نقطه نظري خاص به نتايج گوناگوني ميرسد. سرچشمهي اختلافات نيز همين تفاوت نظرگاهها است.
امروز در همهي محافل علمي و دانشگاهي اين امر مسلم مورد تأكيد قرار ميگيرد كه هنر هر تمدن ريشه در باورهاي كهن و عميق آن تمدن دارد.
سنتگراياني چون آناندا كومارا سوامي نظريهي شعر را قابل تعميم در مورد سايرهنرها ميداند. رنه گنون با ديدي عميق ريشههاي انحراف و حتي باژگونگي دنياي متجدد را براي عبرت اولوالالباب تبيين ميكند و به مبادي معنوي رمزهاي مقدس ميپردازد و تحولي كه در غرب موجب جدايي پيشه از هنر شده است را ميكاود.
مولانا جلالالدين بلخي همان اصولي را در مورد شعر و خاستگاه آن برميشمرد كه در آثار كومارا سوامي در مورد شعر يافت ميشود. در مورد مبادي خاستگاه شعر همان را ميگويد كه شوان در باب خاستگاه هنر ذكر كرده است. همين تشابه معنوي نيز بين آرا ابن عربي با آرا سنتگرايان ديده ميشود.
در اين جا به چند مبحث كه توسط سنتگرايان در مورد سنت و هنر مطرح شده است پرداخته و در هر كدام از اين مباحث سعي شده بديل آن در مآثر ديني و حكمي و عرفاني جستوجوشود. هرچند اين تطبيق فقط در چند مورد بيان ميشود ليكن ميتوان آن را نقطهي عزيمتي براي اين حركت برشمرد.
متن کتاب "سنت و هنر اسلامي"/س