جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ويژگي هاي نوجواني
-(1 Body) 
ويژگي هاي نوجواني
Visitor 446
Category: دنياي فن آوري
به عنوان يک واقعيت ، دوره نوجواني را بايد يک مرحله بسيار مهم از زندگي تلقي کرد . دوره اي که با ويژگي هايش از ساير دوران زندگي متمايز مي شود .

نوجواني ، يک دوره مهم به شمار مي رود .

گر چه همه دوران عمر مهم است ولي برخي از آنها مهم تر از سايرين مي باشد . زيرا اين دوره داراي تأثيرات ناگهاني بر رفتار و ديدگاه فرد مي باشد . با در نظر گرفتن اين که ساير دوره هاي زندگي به دليل تأثيرات دراز مدت آن پرمعني و قابل توجه هستند ، ليکن دوره نوجواني يکي از دوره هايي است که از هر دو جنبه تأثيرات ناگهاني و دراز مدت برخوردار و قابل توجه است . برخي از ادوار زندگي به دليل تأثيرات فيزيکي و بدني با اهميت و برخي ديگر از لحاظ تأثيرات رواني قابل اعتنا هستند ، ليکن نوجواني از هر دو جهت مهم مي باشد .
در بحث و بررسي تأثيرات بدني نوجواني « تانر » گفته است :
براي اکثريت اشخاص جوان سال هاي 12تا 16پرحادثه ترين سال هاي زندگي آنها مي باشد ، تا آنجا که رشد و تحول آنها با نگراني آميخته است . مسلماً در طول زندگي جنيني و اولين يا دومين سال پس از تولد ، رشد باز هم سريع تر واقع مي شود و يک محيط هم حسي ( سمپاتيک ) جدي تر به وجود مي آيد . اما نوجوان خودش جذاب و دلربا نيست يا آن گونه نيست که بيننده اي را که شاهد تحولات و يا عدم تحولات نوجوان مي باشد ، متوحش کند . توأم بودن اين تحولات فيزيکي مهم و سريع بخصوص در طول اولين مرحله نو جواني با تحولات پر شتاب ذهني از خصايص اين دوره مي باشد . اين تحولات نياز به ساز گاري رواني را افزايش مي دهد و براي ايجاد ديدگاه ها ، ارزش ها و علايق نوين ، ضروري به نظر مي رسد .

نوجواني ، يک دوره انتقال ( برزخي ) است .

انتقال به معني يک وقفه يا تغيير از آنچه که قبلاً انجام شده نمي باشد ، بلکه بيشتر عبور از مرحله اي از رشد به مرحله ديگر مي باشد . اين به آن معنا است که آنچه قبلاً واقع شده ، نشانه خود را روي آنچه که در زمان حال و آينده اتفاق مي افتد ، باقي مي گذارد . کودکان در زماني که از خردسالي به بزرگسالي مي رسند ، بايد جنبه هاي کودکانه را کنار بگذارند و آنها بايد همچنين الگو هاي جديد رفتاري و نگرشي را بيامورند تا جانشين آن چيز هايي شود که ترک کرده اند به هر حال اين مهم است که ترک کنيم آنچه قبلاً واقع شده است ، نشانه هاي خود را باقي گذاشته است و بر الگو هاي نويني از رفتار ها و نگرش هاي فرد اثر مي گذارد . همچنانکه « استريس » شرح داده است : ساختمان هاي بدني نوجوان پايه هايي در کودکي دارد و بسياري از خصوصياتي که معمولاً به عنوان معرف ظهور نوجواني در نظر گرفته مي شدند ، قبلاً در طول اواخر کودکي حضور داشته اند . تغييرات بدني که در سال هاي اوليه نوجواني اتفاق مي افتد ، بر رفتار موزون شخص اثر مي گذارد و به ارزيابي مجدد ارزش ها و سازگاري اجتماعي آنها منتهي مي شود . در طي هر مرحله انتقالي وضع و جايگاه فرد مبهم است و نوعي گم گشتگي در باره نقش هايي وجود دارد که فرد انتظار دارد آنها را ايفا کند . نوجوان در اين زمان نه کودک و نه بزرگسال است ؛ اگر نوجوانان مانند کودکان رفتار کنند ، به آنها گفته مي شود که به مانند سن خودشان عمل کنند . اگر آنها سعي کنند نظير بزرگسالان عمل کنند ، اغلب متهم مي شوند که براي شلوار هاي کوتاه خود ، خيلي بزرگ شده اند و براي اين تلاشي که انجام مي دهند تا مثل بزرگتر ها عمل کنند ، مورد سرزنش واقع مي شوند . از طرف ديگر ، آزمودن شيوه هاي مختلف زندگي به آنها ياد مي دهد تا آنها تصميم بگيرند که چه الگو هاي رفتاري ، ارزشي و نگرشي بهتر مي توانند نياز هاي آنان را تأمين نمايند .

نوجواني ، يک دوره تغيير است.

ميزان تغيير در نگرش ها و رفتار در طي دوره نوجواني با ميزان تغيير در وضعيت بدني برابر است . در طي سال هاي اوليه نوجواني ، زماني که تغييرات بدني با سرعت انجام مي شود ، تغييرات در نگرش ها و رفتار همچنين با شتاب به وجود مي آيد . همچنان که تغييرات بدني آرام به پيش مي رود ، به همان نسبت نگرش ها و رفتار نيز تغيير مي يابند . تقريباً پنج نوع تغييرات ملازم و عمومي وجود دارد که در طي دوره نوجواني واقع مي شود :
? حيات عاطفي ( انفعالي ) توسعه مي يابد ، شدت آن به سرعت و ميزان تغييرات بدني و رواني بستگي دارد که در اين زمان واقع مي گردد . زيرا اين تغييرات ، معمولاً در اوايل نوجواني سريعتر اتفاق مي افتد . توسعه حيات عاطفي معمولاص در آغاز نو جواني بيشتر از انتهاي نوجواني مطرح مي شود .
? سرعت تغييراتي که با رشد جنسي همراه است ، نوجوانان را ازخودشان و از استعداد ها و علايقشان نا مطمئن مي سازد . آنها قوياً احساس بي ثباتي مي کنند ، احساسي که اغلب با تعابير مبهمي که آنها از سوي معلمان و والدين دريافت مي کنند ، تشديد مي شود .
? تغييراتي که در بدن ، علايق و نقش هايي که در گروه هاي اجتماعي از آنان انتظار مي رود ايفا نمايند ،به وجود مي آيد و مسايل جديدي را مي آفريند . براي نوجوانان کم سن و سال ، اين تغييرات بسيار زياد است و کمتر از آنجه که قبلاً تصور مي کردند قابل حل به نظر مي رسد . قبل از اينکه آنها مسايل شان را حل کرده و به رضايت برسند ، با خودشان و مسايل شان درگير خواهند بود .
? همچنانکه الگو هاي علايق و رفتار تغيير مي يابد ، ارزش ها نيز متغيير خواهند بود . آنچه که در زمان کودکي برايشان مهم بود ، اکنون که در آستانه بزرگسالي قرار دارند ، کمتر اهميت پيدا مي کند ؛ به عنوان مثال ، براي بيشترين نوجوانان مسئله دوستاني که از همسالان همتيپ و جذاب باشند ، مهم تر از تعداد زيادي دوست مي باشد که سنخيت روحي با او نداشته باشند ، آنها اکنون به مسئله کيفيت ، بيشتر از کميت ، اهميت مي دهند .
? بيشتر نوجوانان در مورد تغييرات ، حالتي دمدمي دارند . زماني که آنها درخواست و تقاضاي استقلال دارند ، اغلب از مسئوليت هايي که همراه با استقلال و ارزيابي توانايي آنهاست هراس دارند .

نوجواني يک سن مسئله آفرين است.

گر چه هر سني مسايل خاص خودش را دارد ، با اين حال ، مسايل نوجوانان اغلب براي پسران و دختران به گونه اي است که آنها به سختي از عهده حلشان بر مي آيند . دو دليل براي اين مسئله وجود دارد :
1) در سر تا سر دوره کودکي ، به مسايل آنها بالاخره توسط والدين و معلمان حل مي شود ، در حالي که بسياري از نوجوانان به دليل بي تجربگي ، به تنهايي از عهده حل مسايل شان بر نمي آيند. 2) نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادي مستقل و آزاد هستند . آنها درخواست ارائه راهي را دارند که خودشان بتواننداز عهده حل مسايل برآيند و کوشش هايي را که از جانب والدين و معلمان براي کمک به آنها ارائه مي شود نمي پذيرند . به دليل ناتواني نوجوانان در غلبه بر مسايل شان به تنهايي ، به همان اندازه که آنها اعتقاد دارند از توانايي برخوردارند ، بسياري از آنها حل مسايل و مشکلات را مافوق انتظارات خود مي يابند .
همچنانکه « آنا فرويد » شرح داده است :
بسياري از شکست هايي که اغلب با نتايج غم انگيزي در اين رابطه همراه است ، آنچنانکه تصور مي شود به دليل بي استعدادي فرد نيست . بلکه صرفاً مبتني بر اين حقيقت است که اين گونه درخواست هايي که از او در لحظه هايي از زندگي اش وجود دارد ، انرژي هاي اورا به کار مي گيرد ؛ انرژي هايي که در تلاش براي حل اکثر مسائلي که به وجود مي آيند ، کافي به نظر نمي رسد .

نوجواني ، زمان جستجوي هويت است .

در سراسر سن گروه گرايي اواخر کودکي ، انطباق با معيار هاي گروه به مراتب بسيار مهم تر از فردگرايي است . همچنانکه قبلاً اشاره شد ، کودکان ارشد در لباس ، گفتار و رفتار علاقه مندند که تقريباً و در حد امکان شبيه افراد گروه باشند . هر گونه انحراف از معيار گروه به تهديد عليه تعلق به گروه شباهت دارد . در سال هاي اوليه نوجواني تطابق با گروه هنوز براي دختران و پسران حائز اهميت است . به تدريج آنها در صدد جستجوي هويت برمي آيند و تمايل چنداني به اينکه شبيه همسالان خود در گروه باشند ، ندارند . به هر حال موقعيت مبهم نوجوان در فرهنگ امروز ما يک مسئله غامض را به وجود مي آورد و موجب مي شود که در اين زمينه بيشترين همکاري را با نوجوان داشته باشيم . مسئله « بحران هويت » با مشکل « هويت خود » همچنانکه « اريکسون » شرح داده است بدين قرار مي باشد :
هويتي را که نوجوان درصدد است که تا به طور روشن با آن مواجه شود اين است که « اوکيست » ؟ نقشي را که بايد در جامعه ايفا نمايد ، چيست ؟ آيا او يک کودک است يا بزرگسال ؟ آيا او توانايي آن را دارد که روزي به عنوان يک همسر يا پدر باشد ؟ آيا او عليرغم نژاد ، مذهب يا زمينه هاي ملي که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه مي دهد احساس اعتماد به نفس داد ؟
« اريکسون » در سطور بعدي توضيح مي دهد که جستجوي هويت بر رفتار هاي نوجوان اثر مي گذارد :
در جستجوي آنها براي احساس جديدي که از استمرار و يکنواختي دارند ، نوجوانان بايد مبارزه اي را از نو آغاز کنند . اگر چه آنها ناچار باشند که کار هايي را تصنعي انجام دهند و در نظر مردم افرادي خوش نيت تلقي شوند و نقش حريف را در مبارزه اجرا کنند و آنها به هر حال آماده هستند تا آرمان ها و معبود هاي ثابت را به مانند نگاهبان هويت نهايي براي خود بنا کنند . اکنون يکپارچگي شکل مي گيرد و در هيأتي از هويت خود که بيشتر از شخصيت سازي دوران کودکي است ، تجلي مي يابد . يکي از راه هايي که نوجوانان تلاش مي کنند تا خود را به مانند افراد بزرگسال نشان دهند اين است که از موقعيت هاي نمادين ( سمبليک ) نظير ماشين ها ، لباس ها و ساير وضعيت هاي قابل مشاهده بهره گيرند . آنها اميدوارند در اين راه افرادي قابل توجه و جذاب به نظر برسند . اهميت موقعيت هاي نمادين در نوجواني ، در مباحث بعدي توضيح داده خواهد شد .

نوجواني يک سن هراس مي باشد .

همچنانکه « ماژريس » اشاره نموده است بسياري از عقايد عمومي درباره نوجوانان ، به طور مدلل به شرح وضعيت آنها و ارزيابي هايي در اين زمينه پرداخته است و متأسفانه تعدادي از آنها ، حاوي نظري منفي نسبت به نوجوانان مي باشد . پذيرش قالب هاي فرهنگي در مورد « تين ايجرها » ( 13تا 19 ساله ها ) ( افرادي نامرتب و غير قابل اعتماد که داراي استعداد تخريب ، ويرانگري و رفتار ضد اجتماعي هستند . ) بسياري از بزرگسالاني را که بايد راهنمايي و حمايت از نوجوانان را عهده دار شوند به اين مرحله هدايت کرده است که از چنين مسئوليتي در قبال نوجوانان بهراسند و در نگرش هاي خود نسبت به آنان و تدابيري که در رابطه با رفتار نوجوانان بايد اتخاذ شود ، احساس همدلي نداشته باشند .
کليشه هاي عمومي همچنين بر تصوري که نوجوانان از خود و نگرش هايشان دارند تأثير مي گذارد . همچنانکه « آنتوني » در گفتگو هاي خود از قالب هاي فرهنگي نوجوانان شرح داده است :
قالب هاي فرهنگي بايد همچنين به عنوان آينه اي که عکس العمل هاي مناسب اجتماع را در خود منعکس و به معرض نمايش نوجوان مي گذارد ، عمل نمايد . چنين تصويري که به عنوان نوجوان ارائه مي شود ، به تدريج او را به عنوان فردي قابل اعتماد در نظر مي آورد و بر طبق آن رفتار خويش را شکل مي دهد .
پذيرش اين کليشه ها ( قالب ها ) توسط نوجوانان و اعتقاد به اينکه بزرگسالان ، نگرش حقيرانه اي نسبت به آنها دارند انتقال آنان را به مرحله بزرگسالي دشوار مي سازد . چنين امري در نوجوانان ، به حساسيت زيادي نسبت به والدين آنها منجر مي شود و مانعي بين آنها و والدين شان ايجاد مي کند و از برگشتن نوجوانان به سوي آنها براي کمک خواستن در حل مسايل شان جلوگيري مي کند .

نوجواني ، مرحله آرمان گرايي است .

نوجوانان تمايل دارند که به زندگي از وراي عينک سايه و روشن نگاه کنند . آنها به خود و سايرين آن چنان مي نگرند که دوست دارند بهتر از آنچه که هستند خود را باور کنند . اين مطلب به ويژه در مورد آرزو هاي نوجوانان صادق است اين آرزو هاي غير واقعي نه فقط درباره خودشان بلکه ، همچنين براي وابستگان و دوستان آنها نيز وجود دارد . اين آرزو ها در اوايل نوجواني با توسعه عواطف همراه هستند . بيشتر حالات غير واقعي آنان شامل رنجش زياد ، آزار و ناکامي است و نوجوانان زماني که احساس کنند ديگران آنها را دست کم بگيرند و يا به اهدافشان دست نمي يابند اين حالات را از خودشان نشان مي دهند . با توسعه تجارب اجتماعي و شخصي و با افزايش قدرت تفکر عقلاني ، نوجوانان رشد يافته تر ، به خود ، خانواده دوستان و زندگي به طور کلي واقع بينانه تر مي نگرند . درنتيجه آنها کمتر از نااميدي و توهم نامعقول رنج مي برند و نسبت به سال هايي که جوانتر بودند واقع گراتر مي باشند . اين يکي از موقعيت هايي است آنهارا در شادي هاي بيشتري که خاص نوجوانان رشد يافته تر است ، مشارکت مي دهد . همچنان که دوره نوجواني ادامه مي يابد دختران و پسران به طور يکسان از آرمان گرايي متأثر مي شوند . آرمانگرايي که از زندگي سبکبار ، بي خيال و مجرد ناشي مي شود . نوجوانان به تدريج خود را از آرمان گرايي رها نموده و به موقعيت بزرگسالان نايل مي شوند . احساس اينکه دوره نوجواني از دوره بزرگسالي و مسايل مربوط به آن از قبيل نيازمندي ها و مسئوليت هايش ، شاد تر و بانشاط تر است ، تمايلي را به وجود مي آورد که نوجواني را به يک دوره فريبنده ، شاد و سبکبار مبدل نمايد .

نوجواني ، آستانه بزرگسالي است .

همچنان که نوجوانان به بلوغ قانوني مي رسند ، آنها نگران کنار گذاشتن کليشه هاي تين ايجرها ( 13تا 19 ساله ها ) بوده و مي خواهند اين باور را پيدا کنند که نزديک بزرگسالان هستند ، مثل آنها لباس مي پوشند و مانند آنهاعمل مي کنند ولي با اين حال تصور مي کنند که اينها کافي نيست . بنابراين ، آنها روي رفتار هايشان متمرکز مي شوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمايند . نوجوانان معتقدند که اين رفتار ها تصويري دلخواه از آنان را به وجود مي آورد .
منبع:سايت آفتاب
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image