جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
طلاق از منظر دين و حقوق زن در خانواده
-(1 Body) 
طلاق از منظر دين و حقوق زن در خانواده
Visitor 721
Category: دنياي فن آوري
طلاق در اصل رها كردن از روي پيمان و قرار دارد است و رها كردن از قيد زوجيت نيز طلاق ناميده شده است . و در اصطلاح شريعت، همان مفهوم عرفي رايج ميان عقلاء را مي رساند كه شارع مقدس با شرايط خاصّي امضا كرده و به معناي گشودن پيوند زناشويي با واژه مخصوص يا اشاره و نوشته اي كه جايگزين آن باشد ، چه پيوند زناشويي بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معين .
و در اصطلاح حقوق نيز طلاق عبارتست از ايقاعي تشريفاتي كه به موجب آن مرد به اذن يا حكم دادگاه ، زني را كه به طور دائم در قيد زناشوئي اوست رها مي سازد .
در اين جا سئوالاتي مطرح مي شود كه :
1- آيا طلاق فقط در دين اسلام مطرح شده است ؟
2- آيا طلاق در اسلام جايز است ؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس وضعيت زنان مطلقه چگونه است ؟
3- وظيفه زن و مرد در مدت عدّه چيست ؟ بعد از اتمام عدّه چطور ؟
4- با توجه به آيات و روايات فرزندان چه سرنوشتي پيدا مي كنند ؟
5- آيا حد طلاق در اسلام مشخص شده است؟
6- زن در خانواده از چه حقوقي برخوردار است؟
ابتدا به طور اجمال تاريخچه ي طلاق را بيان كرده آنگاه به بررسي طلاق از منظر دين پرداخته و حقوق زن در خانواده را مورد بررسي قرار مي دهيم .

الف - تاريخچه ي طلاق

آنگونه كه از قديمي ترين قانون مدوّن و ساخته ي دست بشر يعني « قانون حمورابي » استنباط مي شود خانواده اساس اجتماعي بوده و مرد قادر بوده در مواردي كه زن تا مهلت معيني صاحب فرزند نمي شده وي را طلاق دهد و نيز اگر زني بيماري مزمن داشت ، مرد بدون آنكه او را طلاق دهد مي توانست زن ديگري اختيار كند .
در آتن نيز طلاق براي مرد دشوار نبوده و مرد مي توانست بدون ارائه دليل زن خويش را از خانه براند . در مقابل زن نمي توانست به دلخواه ، همسر خويش را ترك گويد ولي در صورت ستم شوهر ، زن مي توانست به « آرخون » مراجعه و تقاضاي طلاق كند و با رضايت « آرخون » طلاق زن صورت مي گرفت . گاهي نيز طلاق با رضايت طرفين انجام مي گرفت ، ليكن اين توافق بايد رسماً طي تشريفاتي در نزد « آرخون » اعلام مي شد .
در مصر قديم نيز شوهر نمي توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازايي و طلاق زن به هر دليل ، شوهر را مكلف مي نمود تا قسمت بزرگي از املاك خانواده را به وي واگذارد و در نتيجه طلاق به ندرت اتفاق مي افتاد .
در دين زرتشت نيز آيين زناشويي كاري پسنديده و تجرد امري ناپسند و در خور نكوهش بوده است . اين تعليمات به همراه حق برابري زن در زندگي زناشويي موجب مي گرديد كه طلاق امري ناشي از اراده ي بي چون و چراي مرد تلقي نگردد .
در ايران باستان طلاق منوط به رأي دادگاه بود . اگر قاضي دادگاه تشخيص مي داد كه زوجين مي توانند زندگي زناشويي خود را ادامه دهند ، آنان را مجبور به زندگي مي نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختي محكوم مي كرد تا بي جهت متمايل به طلاق نگردد .
در دين يهود نيز طلاق وجود داشته است در صورتي كه مرد كجروي در زن خود بيابد براي او نامه ي انفصال ( جدايي ) بنويسد و به دستش بدهد و از خانه ي خود او را بيرون فرستاده و رهايش سازد .
در انجيل نيز آيات متعدد گاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد ( همانند آيات 16:18 ) و در آيات ديگري از انجيل ، طلاق را محدود به زناي يكي از زوجين نموده است( ماندن آيات 15:31 ) انجيل متي كه مي گويد : « هر كسي از زن خود مفارقت جويد ، طلاق نامه به او بدهد ، ليكن من به شما مي گويم هر كس به غير علت زنا ، زن را از خود جدا كند باعث زنا كردن او باشد و هر كس زن مطلقه را نكاح كند ، زنا كرده باشد .»

ب- طلاق از منظر دين( آيات و روايات )

طلاق بر دو نوع است : 1- طلاق بائن 2- طلاق رجعي
در طلاق بائن شوهر بعد از طلاق حق بازگشت ندارد خواه زن در عدّه باشد يا نباشد كه طلاق بائن بر 6 نوع است . در طلاق رجعي مرد مي تواند تا وقتي كه همسرش در عدّه است به او رجوع كند .
قرآن كريم در آياتي از سوره طلاق و بقره ، نساء و احزاب پيرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن گفته است . در اسلام آنچه داراي اهميت است تشكيل خانواده است به همين علت ازدواج امري مقدس و پسنديده و براي ثبات و پايداري آن تأكيد فراوان شده ، و طلاق امري ناپسند است و براي جلوگيري از آن از هر وسيله ممكن استفاده شده است و از طلاق به عنوان منفور ترين حلال ها ياد شده است .
پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) فرموده اند :
« منفورترين چيز هاي حلال در پيش خدا طلاق است »
همچنين فرموده اند : « زن بگيريد و طلاق ندهيد زيرا خداوند مرداني را كه مكرر زن بگيرند و زناني كه مكرر شوهر كنند را دوست ندارد . »
امام صادق (عليه السلام) فرموده اند :
« از چيز هايي كه خداي عزّوجلّ حلال فرموده هيچ چيز نزد او منفور تر از طلاق نيست ، خداوند مردي را كه زياد زن طلاق مي دهد و هر زمان زني را تجربه مي كند دشمن مي دارد .»
همچنين بد ترين خانه نزد خداوند ، خانه اي است كه به واسطه طلاق از هم پاشيده مي شود و هنگامي كه طلاق رخ مي دهد عرش خداوندي به لرزه در مي آيد . اما در جايي كه تحمل زندگي مشترك بر طرفين ، ناممكن مي گردد طلاق امري لازم و ضروري مي شود به اميد آن كه هر يك از طرفين در پيوند بعدي ، سعادت خويش را بيابند.
خداوند مي فرمايد :
« لا تَدْري لَعَلَّ الّلهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ اَمْراً » ( سوره طلاق آيه 1 )
تو نمي داني شايد خداوند بعد از اين ماجرا وضع تازه و وسيله اصلاحي فراهم سازد .
با آن كه طلاق در اسلام در وقت ضرورت مشروع است ولي به مجرد اينكه مردي از همسرش ناخرسند باشد راه طلاق را نشان نمي دهد بلكه او را به بردباري و شكيبايي دعوت مي كند و براي جلوگيري از طلاق راهكار هايي نيز ارائه مي دهد اما اگر با نزديک به هم تدابير چاره اي جز طلاق و جدايي نباشد مي فرمايد :
« آن ها را از خانه هايشان خارج نسازيد و آن ها نيز از خانه ها ( در دوران عدّه ) خارج نشوند مگر اينكه آن ها كار زشت آشكاري را انجام دهند .»
فقط در صورت انجام كار زشت مي توان زن را در زمان عدّه از خانه بيرون كرد و اين را حدود الهي مي داند و هر كس از حدود الهي تجاوز كند به خويشتن ستم كرده است .

فلسفه اين كار چيست؟

آيا اين نيست كه علاوه بر حفط احترام زن ، غالباً زمينه را براي بازگشت شوهر از طلاق و تحكيم پيوند زناشويي فراهم مي سازد . امام باقر ( عليه السلام) فرموده اند :
« زن مطلقه در دوران عدّه اش مي تواند آرايش كند سرمه در چشم نمايد و مو هاي خود را رنگين و خود را معطّر سازد و هر لباسي كه مورد علاقه اوست بپوشد زيرا ممكن است از همين راه ، زن بار ديگر قلب مرد را تسخير كرده و مرد رجوع كند .»
قرآن كريم احكام طلاق را چنين بيان مي فرمايد : هنگامي كه مدّت عدّه آنها سرآمد بايد آنها را به طرز شايسته اي نگاهداريد يا به طرز شايسته اي از آنها جدا شويد .
« فَاِذا بَلَغْنَ اَجَلَهُنَّ فَاَمْسِكوُهُنًّ بِمَعْروًُفِ اَوْ فارِقوُهُنَّ بِمَعْروفٍ » ( سوره طلاق آيه 2 )
و در آيه ي 231 سوره بقره مي فرمايد : « هرگاه زنان را طلاق داديد و موقع عدّه آنها رسيد يا از آن ها به خوبي نگهداري كنيد و يا به خوبي جلوي آن ها را باز گذاريد . مبادا براي اينكه به آن ها ستم كنيد آن ها را به شكل زيان آوري نگهداري كنيد ، هر كه چنين كند بايد بداند به خود ستم كرده است .»
از اين آيات يك اصل كلي استفاده مي شود و آن اينكه هر مردي در زندگي خانوادگي يكي از دو راه را بايد انتخاب كند يا تمام حقوق و وظايف را به خوبي و شايستگي انجام دهد و يا علقه زوجيت را قطع و زن را رها نمايد . شق سوم يعني اينكه زن را طلاق ندهد و به خوبي و شايستگي از او نگهداري نکند هم از نظر اسلام وجود ندارد .
همچنين در سوره احزاب آيه 49 مي فرمايد : « وَ سَرَّ حُوهُنَّ سَراحاً جَميلاً »
زنان مطلقه را به طرز شايسته اي رها كنيد و به صورت صحيحي از آن ها جدا شويد . و در آيه 229 سوره بقره مي فرمايد : « يا بايد همسر را به طور شايسته نگاهداشت و يا با نيكي و احترام رها كرد .> < فَاِمْساكٌ بِمَعْروُفٍ أوْ تَسْريحٌ بِاِحْسانٍ »
همچنين مي فرمايد : براي شما حلال نيست که چيزي را از آنچه به آن ها داده ايد پس بگيريد .
و در ادامه آيه دوم سوره طلاق مي فرمايد : « هنگام طلاق و جدايي دو مرد عادل از خودتان ( از مسلمانان ) را شاهد بگيريد و شهادت را براي خدا بر پا داريد ، تنها کساني که ايمان به خدا و روز قيامت دارند از اين وعظ و اندرز نتيجه مي گيرند » ( و اين يکي از راه هاي جلوگيري از طلاق است .)

احکام زنان مطلقه و حقوق آنان

زنان مطلقه از ديدگاه قرآن سه گروهند ، گروهي که عادات ماهيانه مي بينند و گروه ديگر کساني که عادت ماهيانه نمي بينيد و کساني که بار دارند و حکم هر کدام را بيان مي فرمايد .
در سوره بقره آيه 228 مي فرمايد : « و المطلّقات يتر بّصن با نفسهنّ ثلاثه قروء » زناني که عادت ماهيانه نمي بينند بايد سه بار پاکي را پشت سر گذاشته عادت ماهانه ببينند و براي بار سوم وارد ماهانه شدند عدّه آن ها پايان يافته است.
و در آيه 4 سوره طلاق مي فرمايد : « و اللائي يئسن من المحيض من نسائکم ان ارتبتم فعدّ تهنّ ثلاثه اشهر » زناني از شما که مأيوس از عادت ماهانه شده اند اگر در وضع آن ها ( از نظر باردار ي ) شک کنيد عدّه آن ها سه ماه است.
و درباره ي زنان باردار مي فرمايد : « عدّه زنان باردار اين است که بار خويش را بر زمين بگذارند . »
در آيه 6 سوره طلاق پيرامون حقوق زنان مطلقه از نظر مسکن و نفقه مي فرمايد : آن ها را هر جا خودتان سکونت داريد و امکانات شما ايجاب مي کند سکونت دهيد .
و در ادامه مي فرمايد : « به آن ها زيان نرسانيد تا کار را بر آن ها تنگ کنيد و مجبور به نقل مکان و ترک نفقه شما شوند .» و لا تضارّو هنّ لتضيّقوا عليهنّ يعني حق نداريد ضرري متوجه آن ها کنيد تا ماندن در آن سکني برايشان دشوار شود و از نظر لباس و نفقه در مضيقه شان دهيد .
همچنين مي فرمايد : « و اگر باردار باشند مخارج آنها را تا زماني که وضع حمل مي کنند بدهيد زيرا مادام که وضع حمل نکرده اند در حال عدّه هستند و نفقه و مسکن بر همسر واجب است . »
در مورد حقوق زنان شيرده نيز مي فرمايد : « اگر حاضر شدند بعد از جدايي ، فرزندان را شير دهند اجر و پاداش آن ها را بپردازيد .»
همچنين در مورد فرزندان بعد از طلاق مي فرمايد : « درباره ي سرنوشت فرزندان با مشاوره يکديگر و به طور شايسته تصميم بگيريد .» و أتمروا بينکم بمعروف > جمله < و أتمروا گاه به معني < پذيرا شدن دستور > و گاه به معني < مشاوره > مي آيد و در اين جا معني دوم مناسب تر است و تعبير به < معروف > تعبير جامعي است که هر گونه مشاوره اي را که خير و صلاح در آن باشد شامل مي گردد .
در آيه 7 سوره طلاق مي فرمايد : < آنها يي که امکانات وسيعي دارند از امکانات خود انفاق کنند و آن ها که تنگ دستند از آنچه خدا به آن ها داده انفاق نمايند ، خداوند هيچکس را جز به اندازه ي آن چه به او داده تکليف نمي کند . >

حد طلاق در قرآن

در قرآن حد طلاق دو مرتبه است < الطّلاق مرّتان > ( طلاقي که رجوع و بازگشت دارد ) در هر يک او دوبار يا بايد همسر خود را به طور شايسته نگاهداري کند و آشتي نمايد يا با نيکي او را رها سازد و براي هميشه از او جدا شود .
< فامساک بمعروف أو تسريح باحسان >
طلاق سوم ، رجوع و بازگشتي ندارد و هنگامي که دو نوبت کشمکش و طلاق سپس صلح و رجوع انجام گرفت بايد کار را يکسره کرد . از حضرت باقر ( عليه السلام) نيز روايت شده که فرمودند : < خدا مي فرمايد طلاق دو مرتبه است بعد از آن يا بايد زن را به طور معروف نگهداري نمود يا او را با احسان رها کرد و رها کردن به احسان طلاق سوم است . >
طبق نظر فقها عظام ، اين آيه عدد طلاق را مشخص مي کند زيرا که در صدر اسلام مواقعي پيش آمده که مردي زني را طلاق داده اما در موارد متعددي ضمن رجوع به زن ، مشقاتي را از جهات گوناگون براي وي پديد آورده است لذا اسلام با نزول اين آيه حد و حصري براي اين بازگشت مرد قرار داده است .
با توجه به مطالب ذکر شده مي توان به اين نکته اشاره کرد که طلاق در جوامع و ملل گذشته نيز مطرح بوده و اسلام اولين بار آن را بيان نفرموده بلکه اسلام به وضع طلاق سر و سامان داده و در اين مسأله به حقوق زن توجه کرده و مردان را موظف به رعايت آن نموده است و مرحوم طبرسي در مجمع البيان مي گويد :
< همان طور كه براي مرد حقوقي بر عهده ي زنان گذراده شده همچنين زنان حقوقي بر مردان دارند كه آن ها موظف به رعايت آنند زيرا در اسلام هرگز حق ، يك طرفه نيست و هميشه به صورت متقابل مي باشد . >
پس به اين حقيقت اشاره شده كه حق و وظيفه ، جدائي ناپذيرند و همان اندازه كه زنان وظايفي دارند حقوقي هم براي آن ها قرار داده شده است و از تساوي اين < حقوق > با آن < وظايف > ، < اجراي عدالت > در حق آنان عملي مي گردد.
منبع: www.vefagh.com
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image