جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
معراج السعادة در آيينه تاريخ و فلسفه تعليم و تربيت
-(0 Body) 
معراج السعادة در آيينه تاريخ و فلسفه تعليم و تربيت
Visitor 628
Category: دنياي فن آوري

مقدمه و تاريخچه

بي شک يکي از غني‏ترين و پرمايه‏ترين مباحث و مصاديق علمي و فرهنگي در تاريخ و فلسفه تعليم و تربيت، تاليفات و آثار اخلاقي و تربيتي بزرگان انديشه و علم کشورمان است که از منابع فلسفي و حتي ادبي نشات گرفته‏اند .
اين آثار و نوشته‏ها در فرازهايي خاص از تاريخ اجتماعي و سياسي کشور همواره تلاش داشته‏اند تا تعادلي در روح و حرکت پرفراز و نشيب جامعه و افراد آن فراهم سازند، تا بتوانند مانع و سدي در برابر نابساماني‏ها و تشتت‏حاکم بر نفس افراد و ارزش‏هاي جامعه باشند .
به همين منظور کتب اخلاقي از بالاترين سهم و حساس‏ترين وظيفه، در اين زمينه برخوردار بوده‏اند . اين معنا در آثار ادبي اين مرز و بوم نيز به وفور ديده مي‏شود . ادبا در قالب نثر و نظم آثاري مثل گلستان، بوستان، مثنوي، ديوان حافظ و . . . به رشته تحرير در آورده‏اند که بر همه آن‏ها يک سياق فلسفي و اخلاقي حاکم مي‏باشد، و به نوعي نمايان‏گر ديدگاه‏ها و راه‏بردهاي اخلاقي و تربيتي، تاريخي و فلسفه اجتماعي زمان خود نيز مي‏باشند .
کتاب ارزش‏مند معراج السعادة از جمله آثار و منابع اخلاقي - تربيتي و هم‏چنين ادبي و فلسفي است که تحت تاثير اين طيف تاريخي و فلسفه اجتماعي و سياسي و فراز و نشيب‏هاي حاکم بر آن، توسط عالم رباني «ملا احمد نراقي‏» در اوايل قرن سيزدهم هجري به رشته تحرير درآمده است در اين کتاب تلاش براي تعادل روح و فرهنگ خسته جامعه و نفس متزلزل انسان آن روز به چشم مي‏خورد .
معراج السعادة يکي از آثار علامه «ملا احمد نراقي‏» مي‏باشد به تعبيري در جهت تکميل کتاب «جامع السعادات‏» تاليف علامه «ملا مهدي نراقي‏» پدر بزرگوار ملا احمد، نگارش يافته است . (1) بعضي محققان آن را ترجمه کتاب جامع السعادات نيز مي‏دانند . (2)

محتواي معراج السعادة

کتاب معراج السعاده از نظر محتوا و مطالب به پنج‏باب تقسيم مي‏شود که هر باب داراي فصول، مقام، صفات و مقاصدي به شرح زير است:
باب اول: در بيان مقدمات نافعه و مشتمل بر ده فصل است;
باب دوم: در سبب بدي اخلاق و بيان قواي نفس و در آن هشت فصل است;
باب سوم: در بيان محافظت اخلاق حسنه از انحراف و معالجات کليه اخلاق رذيله و در آن سه فصل است;
باب چهارم: در تفصيل اخلاق حسنه و ذميمه و فوايد و مفاسد آن‏ها و کيفيت کسب اخلاق حسنه و معالجه اخلاق رذيله و اين باب مشتمل است‏بر پنج مقام، که مقام اول در چهار فصل; مقام دوم در دو مطلب و هر مطلب در فصولي و صفات متعدد; مقام سوم نيز مشتمل بر بيست و يک صفت و فصول مربوط به آن‏هاست; مقام چهارم در دو مطلب و نه صفت و فصول مربوط و در مقام پنجم سي و سه صفت و براي هر يک فصول متعددي مي‏باشد;
باب پنجم: نيز در بيان مراتب اطاعت و عبادت و کيفيت و آداب و شرايط آن و در آن هفت مقصد است، که بعضي از مقاصد به فصولي تقسيم شده است .

چاپ‏هاي معراج السعادة

از زمان نگارش معراج السعادة تا کنون، اين کتاب چندين نوبت چاپ شده و در دسترس طالبان معرفت و اخلاق قرار گرفته است .
آن‏طور که مشخص است نسخ اوليه به‏صورت دست‏نويس و چاپ سنگي و بدون رعايت فهرست و شناسنامه کتاب در اختيار جويندگان معرفت‏بوده است . در زير به نسخه‏هايي که در اختيار قرار گرفته است اشاره مي‏شود:
يکي از نوبت‏هاي نشر کتاب در سال 1388 هجري قمري در تهران و توسط انتشارات اسلاميه در 299 صفحه و به صورت چاپ سنگي انتشار يافته است . از جمله چاپ‏هاي ديگر، چاپ در سال 1332 هجري شمسي توسط انتشارات محمد علي علمي مي‏باشد که به صورت افست و به خط نستعليق و در 594 صفحه منتشر شده است .
مؤسسه انتشارات رشيدي معراج السعاده را در دو نوبت چاپ کرده است که يکي از نوبت‏ها، بدون ذکر تاريخ انتشار و در نوبت دوم، سال 1361 تحت عنوان چاپ دوم به طبع رسانده است .
در تاريخ 1351 هجري شمسي، کتاب معراج السعادة توسط مؤسسه مطبوعاتي علي‏اکبر علمي در 462 صفحه به چاپ رسيده است که نسبتا از شناسنامه کتاب، فهرست مطالب، مقابله و تصحيح و يادداشت و کيفيت چاپ نسبتا مطلوبي برخوردار مي‏باشد .
لازم به ذکر است که اکثر چاپ‏هاي اشاره شده از مطلوبيت نشر سال 1351 برخوردار نبوده‏اند . به نظر مي‏رسد اين اثر، اخيرا توسط انتشارات جاويدان با آخرين اصلاحات و کيفيت مطلوب‏تري تجديد چاپ گرديده است .

جايگاه تاريخي و فلسفي کتاب

انسان در طول تاريخ همواره دو ديدگاه شناختي و فلسفي را در نظر داشته است و به دو نيرو و صفت‏خير و شر و يا نيکي و بدي اعتقاد داشته است . کنترل و هدايت و يا تشديد و سرکوب اين دو نيرو در مباحث و آثار اخلاقي به وسيله صفت اعتدال و يا ميانه روي، از زمان ارسطو، به بعد مورد توجه قرار گرفته است . در واقع صفت اعتدال و ميانه‏روي، در برنامه اخلاق و سير و سلوک تربيتي تمامي مکاتب اخلاقي و فلسفي به نوعي پذيرفته شده است، بويژه پس از ارسطو که اولين بار به صورت کاربردي استفاده شده است، هم‏چنين در فلسفه اسلامي نيز جايگاه ويژه‏اي دارد .
صاحب معراج السعادة نيز در شروع مبحث‏خود و در خصوص حقيقت آدمي و لزوم شناخت اين حقيقت، که در نفس انسان متبلور است، به اين صفت (اعتدال) هم در ماهيت و هم در عمل توجه خاص دارد، و به نوعي آن را با فلسفه شناختي و عملکرد اخلاق اسلامي مرتبط مي‏سازد .
مؤلف، در اين اثر ماهيت و ذات انسان را غير جسماني و در قالب نفس مجرد مي‏داند و در عين حال آن را تلفيقي از جنبه‏هاي مثبت و منفي، در زمينه افعال خوب و بد يا خير و شر نيز ترسيم مي‏نمايد .
اگر به زمان نگارش کتاب توجه کنيم، مي‏بينيم که اين طرز تلقي از مباحث نظري و عملي در اخلاق، بي تاثير از اوضاع تاريخي، اجتماعي، سياسي و شرايط تفکر فلسفي آن روزگار نبوده است .
استاد «محمد رضا مظفر» در مقدمه‏اي بر کتاب «جامع السعادات‏» در تشريح اوضاع سياسي، فلسفي و اجتماعي زمان مؤلف کتاب که مقارن زمان ملا احمد نيز مي‏باشد، چنين مي‏نويسد:
در اين زمان، دو حادثه غريب و فوق‏العاده در قلمرو سلوک ديني رخ نمود، نخست: جنبش صوفيه که به زياده‏روي‏ها و غلو و مبالغه فرقه کشفيه انجاميد و دوم: حرکت فرقه اخباريه . اين دومي (فرقه اخباريه) در اين قرن، سلطه و سيطره‏اي نيرومند بر جريان مطالعه و تفکر و درس و بحث پيدا کرد و صريحا همگان را به توجه به خود فرا مي‏خواند، تا آن‏جا که طلاب علوم ديني در شهر کربلا - که آن روز بزرگ‏ترين مرکز علمي در ميان شهرهاي شيعه نشين بود - در اين‏باره افراط و غلو به خصوصي نشان مي‏دادند و تاليفات دانشمندان علم اصول را جز با دستمال برنمي‏داشتند، از ترس اين که مبادا دستشان با لمس کردن حتي جلد خشک آن‏ها نجس شود .
در حقيقت در اين قرن روحيه علمي بسيار به سستي و فتور گراييد . . . اين سستي و کساد بازار علم و سرکشي حرکت تصوف از يک سو و جنبش اخباريه از سوي ديگر مخصوصا در اين قرن، انسان را به شگفتي و تفکر مي‏خواند . . .
با اين‏که ما به اسباب و علل اين وضع و حال شناخت کافي نداريم، به احتمال قوي مهم‏ترين اسباب و عواملي که مي‏توانيم با اطمينان اظهار کنيم، وضع سياسي و اجتماعي بلاد و سرزمين‏هاي اسلامي در آن قرن بوده است، از قبيل جدايي و بي‏نظمي شهرها و اختلال امنيت در اطراف آن‏ها، و جنگ‏هاي خانمان‏سوز بين ايران و دولت‏ها، به خصوص بين دو حکومت ايران و عثماني و بين دو حکومت ايران و افغان، اين جنگ ها که اکثرا صبغه ديني داشت، همگي اسباب اضطراب و نگراني در افکار و تمايلات و موجب ناتواني روحيه معنوي عمومي بود» .
وي سپس ادامه مي‏دهد:
«اين مسايل باعث‏شد که ارتباط رجال دين با زندگي واقعي و . . . نيروهاي مسلط بر زمان ضعيف شود و بگسلد، و اين امر بر حسب عادت به بي‏ميلي و زهد افراطي در همه شؤون زندگي و نااميدي از اصلاح منجر مي‏شود و از اين‏جا حرکت تصوف پديد مي‏آيد، و در اين موقع وضع باشکوهي به خود مي‏گيرد و فلسفه اشراقي اسلامي که رانده و سرکوب شده بود دوباره جان مي‏گيرد و ياران نيرومندي، نظير «مولي صدرالدين شيرازي‏» متوفي در سال 1050 و امثال و پيروان او، پيدا مي‏کند و در انديشه‏هاي فلسفه اشراقي غلو و مبالغه مي‏شود به‏علاوه طريقه تصوف تکيه‏گاهي در قدرت مسلط آن زمان - يعني سلطنت صفويه - مي‏يابد که برپايه دعوت به تصوف برپا شد و همواره آن را تاييد و تقويت مي‏کرد .
از سوي ديگر اين حرکت تند و غلوآميز عکس العملي در پي دارد، و آن اين است که مردم يکسره از اعتماد به عقل و تفکر فلسفي روي مي‏گردانند و در هر چيزي راه تعبد به ظواهر شرع، به معناي [بسنده] کردن به اخباري که در کتاب‏هاي مورد وثوق وارد شده، پيش مي‏گيرند، آن هم با جمود بر ظواهر آن اخبار و آن‏گاه مبالغه و زياده روي در اين ادعا که همه آن اخبار، با همه اختلافي که در آن‏ها هست، قطعا از جانب معصوم صادر شده است .
پس در غلو از اين هم فراتر رفته مي‏گويند، که ظواهر قرآن را به تنهايي بدون رجوع به اخباري که وارد شده نبايد اخذ کرد . پس از اين علم اصول را به کلي رد مي‏کنند به اين ادعا که همه مباني آن عقلي است و مستند به اخبار نيست و در هيچ چيز اعتماد و تکيه به عقل روا نيست و آن‏گاه اجتهاد و جايز بودن تقليد را رد و انکار مي‏کنند . بدين گونه انديشه فرقه جديد اخباريه پديد آمد و . . .» .
«استاد مظفر» سپس به جبهه‏گيري «شيخ وحيد بهبهاني‏» در آغاز قرن سيزدهم در مقابل اخباريون، به عنوان فردي که در علم اصول تطوري ايجاد مي‏کند و آن را از جمود و رکودي که قرن‏ها بر آن گذشته است‏خارج مي‏نمايد، اشاره مي‏کند .
پس براساس اين مقدمه و شرحي که بر زمان نگارش کتاب جامع السعادات تاليف مولي مهدي نراقي (پدر بزرگوار مولي احمد) گذشته است معلوم مي‏شود که مولي احمد نيز در طيف فکري و فلسفي نزاع ميان اصولي و اخباريون و نيز نهضت تصوف قرار داشته است، و به دليل جدايي و بيگانگي مردم از اخلاق نظري، مردم را به اعتدال و ميانه روي در روند اخلاقي و منش تربيتي خاصي، مبتني بر تفکر و شناخت عقلي و اصولي، ارشاد مي‏نمايد .
در واقع، جامعه منفعل و بي‏سازمان آن زمان، به راهنمايي احتياج داشت که آن را کمي به تعادل و نظم نزديک کند و اين ضرورت حياتي را ملا احمد نراقي، هم در درون پرآشوب مردم آن زمان و هم در اوضاع اجتماعي حاکم مشاهده و درک مي‏کرد و اين مي‏توانست انگيزه خوبي براي نگارش کتاب «معراج‏السعادة‏» باشد .
آن‏چه که جايگاه فلسفي معراج السعادة را ممتاز مي‏سازد، توجه به عنصر شناخت و تکيه و اعتماد به عقل و استدلال است . همين امر نيز زمينه ساز تفکر فلسفي و شناخت مبادي اخلاقي براي نگارش کتاب قرار گرفته است .
روش علمي و طبقه بندي عناصر و مفاهيم در اين کتاب از نظريه قديمي و فلسفي ناشي مي‏شود، جدا کردن و در مقابل هم قراردادن جسم و روح يا تن و ذهن و تن و جسم را همواره بستر کشمکش روح و يا نفس، در ارتباط با چهار نيرو و يا قواي اربعه در نظر مي‏گيرد .
در نگرش اخلاقي و تربيتي کتاب، از بعد شناختي و فلسفه وجودي انسان، مي‏توان نفس را به عنوان تنه اصلي شناخت انسان در نظر گرفت که معراج‏السعادة، قوا و صفات اربعه از شاخه‏هاي اصلي آن در نظر گرفته شده است، و به همين ترتيب به صورت خوشه‏اي، صفات مربوط به هر يک از اين قوا را در مصادر نيکي و فضايل و سپس بدي و رذايل تشريح مي‏نمايد و در واقع به يک رابطه علت و معلولي در اين زمينه اشاره دارد و آن‏ها را با دو وجه لذت و الم در انسان و مفاسد و فوايد بيماري و صحت نفس مقايسه مي‏کند، و مهم‏تر اين‏که راه مبارزه با صفات رذيله و تقويت صفات فاضله را، شناخت‏شرافت انسان مي‏داند .
در واقع مي‏توان گفت‏بحث اخلاقي کتاب به نوعي آشتي دهنده نقطه نظرات مکاتب و مباحث فلسفي تندرو و محافظه کار نيز مي‏باشد که قرن‏ها بر فلسفه اسلامي حاکم بوده‏اند و در نهضت‏هاي اخباري، کشفي و تصوف و . . . که به آن‏ها اشاره شده است‏به اوج خود رسيده‏اند و انگار در نظرگاه کتاب، تلاش بر تعديل و هدف‏مند کردن آن‏ها قرار داشته است و اين خود بي‏تاثير از نهضت فلسفي «حکمت متعاليه ملاصدرا» و اثر آن بر نظريات «مولي احمد» نيز نبوده است، گرچه بارقه‏هاي تفکر اشراقي کاملا در سياق فلسفي کتاب مشهود است .

جايگاه اخلاقي و تربيتي کتاب

معراج السعادة را مي‏توان از جمله آثار اخلاقي و تربيتي محسوب کرد که با ارايه يک مجموعه و ديدگاه شناختي و دستورالعمل‏هاي تربيتي، تلاش در شناساندن انسان به عنوان موجودي متشکل و هدف‏مند دارد و سعي دارد تا با شناخت عناصر اين مجموعه متشکل، رابطه اين عناصر را ضمن ارايه تاثير سلسله مراتبي بر يکديگر، بر مخاطبين خود بازشناساند .
اين مسير و خط سير معرفت، بر خويشتن‏شناسي و سپس خداشناسي تکيه مي‏کند و اين خود يکي از نکات مثبت تربيتي مي‏باشد که انگيزه‏اي مضاعف را در وجود انسان به عنوان يک عنصر فعال و نه صرفا منفعل در نظر مي‏گيرد .
اين اثر را مي‏توان به منزله پلي در نظر گرفت که طرز تفکر و ديدگاه سنتي در نظريات تربيتي را به طرز تفکر جديدتر و پوياتر پيوند مي‏زند و بي‏شک اين از تغيير روش تفکر فلسفي آن زمان نيز نشات گرفته است .
يکي از نکات بسيار مهم در معراج السعادة، توجه به تربيت همراه تعليم و يا به عبارتي آموزش و پرورش است، که در مسير خودسازي و سير و سلوک اخلاقي، آن‏ها را لازم و ملزوم هم‏ديگر مي‏داند و اين شروع همان تفکر نويني است که تعليم و تربيت جديد نيز آن را در نظر مي‏گيرد و مي‏تواند به‏واسطه آن براي علم اخلاق و کلا علوم تربيتي، هدف، برنامه، روش، محتوا و ارزشيابي علمي داشته باشد .
از طرف ديگر، توجه به ضرورت شناخت نفس، مي‏تواند به انسان بفهماند که او در يک چارچوب قانون‏مند از نظر شرايط و عوامل جسمي و روحي قرار دارد و نيز تحت‏شرايط متعادل و غيرمتعادل محيط پيرامونش، مجري و مسؤول اعمال خويش و مؤثر بر شرايط خود نيز مي‏تواند باشد . تا آن‏جا که پيام اخلاقي کتاب، مبارزه مداوم انسان با دو «خود» علوي و سفلي مي‏باشد و ماهيت رفتار او، نتيجه‏اي است که از اين مبارزه، شخصيت، منش و سلوک اخلاقي فرد را تحت تاثير دارد و آن را شکل مي‏دهد .
شايد يکي از مشکلات کتاب در زمينه استناد به مصاديق اخلاقي و شواهد تجربي، عدم دقت در استناد به منابع معتبر و نيز عدم توجه کافي به اقوال بزرگان و صاحب‏نظران به‏صورت موردي و وسيع مي‏باشد . به طوري که اين ضرورت، بيش‏تر با آوردن اشعار در متن کتاب و در تاکيد بر مباحث‏خاص، ترميم گرديده است .
هم‏چنين در استناد به روايات، توجه و دقت کافي به اصالت و مصادر واقعي روايات نشده است، که البته ماهيت و هدف اخلاقي و تربيتي کتاب را خدشه دار نمي‏کند، بلکه آن را در اين مسير آسيب‏پذير مي‏سازد . گرچه استناد مستقيم به آيات به منظور تنفيذ مباحث اخلاقي از نکات مثبت اين کتاب محسوب مي‏شود .
معراج السعادة در عين توجه به جامعيت صفات و آثار و تبعات مترتب بر آن در انسان، آن‏ها را در يک روند تربيتي و اخلاقي، مستلزم درجات ذاتي و تقدم و تاخر ارزشي نيز مي‏داند، که همه در طيف شناخت انسان مي‏توانند متعادل و سودمند باشند و در سايه جهل مي‏توانند از عوامل زيان و عدم تعادل به حساب آيند .

مقايسه با ديگر آثار اخلاقي

معراج السعادة را مي‏توان با ديگر آثار اخلاقي و تربيتي زمان خود و يا بعد و قبل از آن، از ابعاد تاريخي، فلسفي، اخلاقي و حتي ادبي مقايسه قرار داد . بديهي است هر يک از آثار اخلاقي، بويژه پندنامه‏ها و آثار ادبي قرون و اعصار گذشته، ضمن داشتن سياق فلسفي، تاريخي و ادبي خاص، همه در موضوعيت داشتن مباحث اخلاقي و بويژه اخلاق عملي اشتراک دارند . ضمنا هر يک از اين متون را مي‏توان در ابعاد ادبي، اخلاقي و فلسفي بررسي کرد .
در اين مقاله، تحليل و مقايسه تمامي ابعاد فوق، از حوصله بحث‏خارج و ضروري به نظر نمي‏رسد . اما آن چه از بعد تاريخي مي‏تواند مورد نظر ما باشد، اين است که معراج السعادة نه يک اثر جدا تنيده شده و جدا بافته از ديگر آثار مشابه اخلاقي; از جمله «کيمياي سعادت‏» امام محمد غزالي، «قابوس نامه‏» وشمگير، «گرشاسب نامه‏» ، «مرزبان نامه‏» ، «سياست نامه‏» ، «گلستان‏» ، «بوستان‏» و . . . مي‏باشد، بلکه در امتداد و مکمل آن‏هاست و به فراخور زمان خود، مطالب اخلاقي (که در آثار قبلي بيش‏تر با انگيزه‏هاي خاص زمان خود نگاشته شده است) را بيش‏تر با انگيزه‏هاي مذهبي و فلسفي و نيز متاثر از آن آثار به رشته تحرير در آورده است .
مخاطبين بعضي آثار اخلاقي پيش از معراج السعادة بيش‏تر فرزندان و حيوانات بوده‏اند (پندنامه‏ها، مرزبان نامه، کليله و دمنه و) . . . و اين بر مي‏گردد به اين‏که هنوز تفکر اجتماعي و برداشت اخلاقي در طبقات ممتاز و حکما و حتي عامه مردم، به صورت طبقاتي و متاثر از اخلاق افلاطوني بوده است . به طوري که آموزش اخلاقي در کنار آموزش حکمت، فلسفه، رياضي و . . . درون گروهي بوده است .
در معراج السعادة ما اين ارتباط غيرمستقيم را کم‏تر مي‏بينيم، بلکه نگارنده خطاب به تمام مردم تلاش کرده است، تا همه را از جايگاه اخلاقي و شخصيتي خود آگاه سازد، و اين نکته «معراج السعادة‏» را به صورت يک اثر عمومي و نيز کاربردي نزد عموم مردم متجلي ساخته است . در نگاهي کوتاه به محتواي اين اثر اخلاقي استنباط مي‏شود، که اين کتاب بيش‏ترين تاثير را از «کيمياي سعادت‏» غزالي گرفته است، بويژه آن جايي که در سلسله مراتب روح تا قواي اربعه، به تمثيل پادشاه و ديگر قوا به صورت تشکيلات حکومتي مي‏پردازد، کاملا از مبحث‏شناختن مقصود دل از کيمياي سعادت اقتباس شده است .
هم چنين مباحث‏شناخت دل و حقيقت نفس و منحصر نمودن شناخت آدمي به شناخت نفس و نقش محوري آن در تربيت انسان از مباحث کيمياي سعادت پيروي شده است . در واقع «معراج السعادة‏» را مي‏توان به نوعي تکرار روش شناخت نفس و اخلاق عملي آثار اخلاقي بويژه کيمياي سعادت در نظر گرفت که براساس شرايط خاص زمان خود، به صورت عمومي‏تر، به رشته تحرير در آمده است .
نکته ديگر اين که، مي‏توان گفت آثار اخلاقي پيش از «معراج السعادة‏» به جز معدودي از آن‏ها مثل گلستان، بوستان و . . . به نظر مي‏رسد از پشتوانه سياسي و حکومتي بيش‏تري برخوردار بوده‏اند و در واقع به واسطه حاکميت زمان خود، تنفيذ مي‏شده‏اند، در حالي که «معراج السعادة‏» از زمينه کم‏تري در اين مورد برخوردار بوده است .

عناصر و راهبردهاي اصلي کتاب در زمينه‏هاي اخلاقي و تربيتي

اگر «نفس‏» را در مرکز مباحث معراج السعادة به عنوان عنصر اصلي در اخلاق و تربيت قرار دهيم، مي‏توانيم عناصر بعدي را پيرامون آن، يا به موازات و يا منشعب از اين عنصر در نظر بگيريم . مؤلف کتاب با تعيين و تعريف حقيقت انسان به اعتبار «نفس‏» و دادن نقش حاشيه‏اي و به جسم و تن و اين‏که اين نفس خود نفخه‏اي الهي و وديعه‏اي خداوندي است، منشا وجودي انسان را از يک بستر ماوراء الطبيعي و معنوي منبعث مي‏سازد، سپس رسالت اخلاقي و تربيتي را در انسان، رسيدن دوباره به اين مبدا ترسيم مي‏کند، و اين را در خودشناسي متجلي مي‏بيند، بدين منظور چارچوب جسمي و روحي و يا تن و روان يا نفس را در مجموعه‏اي از صفات و عوارض مثبت‏يا منفي آن طبقه‏بندي و توصيف مي‏نمايد .
اشاره به قواي چهارگانه و يا قواي اربعه در انسان، شامل: عقل; شهوت; غضب و وهم، از جمله عناصري است که با يک تمثيل کارکردي آن را با حکومت و عناصر و عاملين آن در مقام مقايسه قرار مي‏دهد . در اين تمثيل، نفس را به عنوان حاکم و پادشاه بر انسان، عقل را به عنوان وزير، شهوت را به مثابه مامور ماليات، غضب را به شحنه و وهم را به خدعه و نيرنگ تشبيه مي‏کند، که اين خود به نوعي نشان دهنده قايل شدن سلسله مراتب قدرت و رابطه اثر و مؤثري در فعل و انفعال اخلاقي انسان مي‏باشد و اين طرز تلقي در ديدگاه غزالي نيز در مبحث‏شناختن مقصود از لشکر دل مطرح و کاملا با آن هم سنخ مي‏باشد .
پس از شناخت نفس و مصادر صفات و ويژگي‏هاي اخلاقي و عوارض مترتب بر آن، فوايد و کيفيت‏شناخت مطرح مي‏شود، و اين‏که وجود، از دو وجه لذت و الم برخوردار است، که در نفس متبلور مي‏گردد . اين ديدگاه در روان‏شناسي جديد نيز به عنوان مبدا و منشا انگيزه‏هاي انسان در دو وجه محرک يا بازدارنده قلمداد مي‏شود و مبناي هيجان و احساس قرار مي‏گيرند . عدم انکار اصل لذت و اعتقاد به درجه بندي لذت از مادي به معنوي و بويژه اشاره به لذت شناخت و لزوم درک و تمسک به لذات روحاني و معنوي، از نکات برجسته ديگر معراج السعادة مي‏باشد . توجه به عوارض بيماري يا صحت نفس و مفاسد و فوايد ناشي از اين حالات، خود نشان از نقش آسيب شناختي کتاب و مضامين آن در زمان خودش دارد و اين‏که اين توجه چه تاثيري مي‏تواند بر سازمان و يا بي سازماني شخصيت فرد و جامعه داشته باشد .
يکي از نکات برجسته ديگر «معراج السعادة‏» ، توجه و اعتقاد به دوران کودکي و طفوليت است که اين دوره را واجد و مستعد جذب بيش‏ترين صفات، در دوران زندگي فرد مي‏داند . که اين ديدگاه و اعتقاد به وجهي با روان‏شناسي جديد، بويژه روان‏شناسي رشد (که امروزه مباني شخصيت اخلاقي و تربيتي کودک را مي‏توان از آن استنباط کرد) مشابهت دارد .
مسلما وقتي اين عناصر در بستر شرافت علم اخلاق و ضرورت تهذيب آن، به واسطه علو درجه‏اي که دارد، مطرح مي‏گردد، راهبردهايي نيز به منظور رسيدن به مقصود نهايي و اخلاق برتر، مورد نظر نگارنده کتاب، قرار مي‏گيرد . از آن جمله مي‏توان به قايل بودن به درجه‏بندي و مرتبه‏اي بودن سلوک اخلاقي، به‏عنوان يک راهبرد عرفاني اشاره کرد .
هم‏چنين اشاره به غالب بودن صفات رذيله بر حسنه در انسان و اين‏که در مقابل هر صفت نيکو، دو صفت رذيله وجود دارد، آماده باش مداوم و هشدارگونه‏اي را به انسان گوشزد مي‏سازد که مي‏بايست محافظت دايمي از اخلاق حسنه و معالجه رذايل، داشته باشد.
پس مي‏توان گفت: معراج السعادة از فرآيندي پيروي مي‏کند که از يک نفس پاک شروع مي‏شود و در يک نزاع و سير و سلوک، تلاش دارد تا ضمن دفع رذايل و پليدي‏ها و کسب فضايل و کرامات انساني، به همان نفس پاک برگردد، و اين به تمامي در مسير شناخت فلسفي و عملکرد اخلاقي مکتب اسلام و راهبردهاي عرفاني آن متجلي مي‏باشد .

نتيجه‏گيري

پس از مقدمه‏اي کوتاه بر «معراج السعادة‏» از ديدگاه تاريخ و فلسفه تعليم و تربيت، مي‏توان چنين استنباط کرد که معراج السعادة از نظر تاريخي و تفکر فلسفي زمان خود، جايگاهي ويژه و نقشي عملي در ساختار و عملکرد اخلاق فردي و اجتماعي داشته است و اين نقش، تا اين زمان، هم‏چنان به عنوان يک اثر جامع و کاربردي، مورد نظر صاحب‏نظران و عامه مردم نيز بوده است .
معراج السعادة به واسطه مقام والا و کرامتي که براي انسان قايل است و نيز به دليل لزوم شناخت نفس و طبيعت انسان، ديدگاهي مثبت و فعال به انسان مي‏بخشد و او را در عين قرار داشتن در مجموعه شرايط، عناصر و قواي نيک و بد، خير و شر و يا فضايل و رذايل، در بستر انتخاب راهي مي‏داند که طي مسير آن، مستلزم شناخت از خود و از شرايط مي‏باشد .
اين اثر را مي‏توان به نوعي داراي وزنه دل چسب از نظر فلسفي، اخلاقي و تربيتي در نظر گرفت، که هر طبعي را چه تحقيقي و چه تشريعي سيراب مي‏سازد و زمينه‏اي مي‏شود براي راه يافتن به اعماق و ابعاد نفس و صفات انسان .
منابع و مآخذ
1 - ملا مهدي نراقي، جامع السعادات، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، تهران، انتشارات حکمت، 1370 .
2 - ملا احمد نراقي، معراج السعادة، تهران، انتشارات مؤسسه مطبوعاتي علي اکبر علمي، 1351 .
3 - برگزيده کيمياي سعادت، ديباچه و حواشي و توضيحات از: دکتر احمد رنجبر، انتشارات اميرکبير، تهران، 1362 .
4 - برگزيده قابوسنامه، به اهتمام دکتر زهرا خانلري، مؤسسه انتشارات اميرکبير، تهران، 1362 .
5 - مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، 1367 .
6 - مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، جلد دوم (کلام، عرفان، حکمت الهي)، تهران، انتشارات الزهرا، 1362 .

پى‏نوشت‏ها:

1) علامه ملا مهدي نراقي، جامع السعادات، ترجمه دکتر سيد جلال الدين مجتبوي تهران، انتشارات حکمت، 1370 .
2) علامه ملا احمد نراقي، معراج السعادة، تهران، انتشارات مؤسسه مطبوعاتي علي اکبر علمي، 1351 .

منبع: سايت حوزه
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image