جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
سيري در مثنوي طاقديس
-(2 Body) 
سيري در مثنوي طاقديس
Visitor 659
Category: دنياي فن آوري

مقدمه

بازگويي ياد، خاطره، آثار و تاليفات بزرگان و مشاهير ديني يکي از امور پسنديده است . اين کار اگر به منظور استفاده از دستاوردها و آثار آن بزرگان و برسي کار ايشان و ادامه و تکميل راه صحيحشان باشد، مزيد بر فايده بوده و نوعي کمال و ترقي علمي و معنوي محسوب خواهد شد .
از جمله اين مشاهير، دو شخصيت عالي‏قدر جهان اسلام در قرن 12 و 13 هجري قمري يعني مرحومان حاج ملا محمد مهدي نراقي و فرزند گراميش حاج ملا احمد فاضل نراقي مي‏باشند که اهميت و جايگاه خاص خود را دارند . بدان جهت که اين دو شخصيت‏با عظمت، با توجه به وضعيت زمانه خود، علاوه بر پاسخ گويي به نيازها، تاليفات و آثاري از خود به يادگار گذاشته‏اند که به مرور اعصار مندرس نشده و هميشه مورد استفاده بوده‏اند .
اين نوشته درصدد است‏به مصداق «بحر در کوزه‏» سيري در کتاب مثنوي طاقديس داشته باشد . ترتيب مطالب اين نوشته به‏قرار زير است:
1 - اشاره‏اي کوتاه به عظمت علمي و معنوي اين دو دانشمند فرزانه;
2 - بحثي کوتاه درباره شعر و شعرا از نظر قرآن و روايات و تاثير ماندگار شعر خوب و فرهنگ ساز بودن آن;
3 - موعظه و نقش آن در سازندگي جامعه به‏ويژه در قالب شعر;
4 - ارائه شمه‏اي از موضوعات و قصه‏هاي مختلف کتاب طاقديس همراه با تجزيه و تحليل مختصر آن‏ها;
5 - اشاره به برخي نکات آموزنده;

عظمت علمي و معنوي دو دانشمند فرزانه

حاج ملا محمد مهدي نراقي و فرزند گراميش حاج ملا احمد فاضل نراقي از درخشان‏ترين چهره‏هاي دانش و معنويت در نيمه دوم قرن 12 تا اواسط قرن 13 هجري بوده‏اند .
صاحب کتاب اعلام‏الشيعه نوشته است:
شيخ مولي احمد بن محمد مهدي بن ابي‏ذر نراقي کاشاني دانشمندي بزرگ و فقيهي نمونه و نويسنده‏اي باعظمت، متخصصي خبره و داراي موقعيتي نافذ بوده است . در سال 1185 يا 1186 در نراق به دنيا آمده و زير سايه پدر عظيم الشان و بزرگوارش که استادش هم بوده پرورش يافته . پس از مدتي به عتبات مهاجرت نموده و در آنجا در درس مرحوم سيد مهدي بحرالعلوم و شيخ جعفر کاشف الغطاء در نجف اشرف حاضر مي‏شده است . از محضر درس سيد مهدي شهرستاني و محمد باقر بهبهاني نيز در کربلاي معلا استفاده کرده و سپس به نراق مراجعت نموده; بعد از وفات پدر در سال 1209 مرجعيت کبري به او انتقال يافته به‏گونه‏اي که مردم از هر سمت‏به او رو نموده و او را بزرگ و مرجع خود قرار داده‏اند . شب يکشنبه 23 ربيع الثاني 1245 ق از دنيا رفته و جنازه مطهرش به نجف اشرف انتقال يافته و در کنار قبر پدرش زير سايه اميرالمؤمنين علي‏عليه السلام به خاک سپرده شده است . (1)

شعر و شعرا در قرآن و روايات و تاثير ماندگار آن

در قرآن کريم مي‏فرمايد:
«والشعراء يتبعهم الغاون الم‏تر انهم في کل واد يهيمون وانهم يقولون ما لا يفعلون الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات وذکروا الله کثيرا وانتصروا من بعد ما ظلموا وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون‏» (2)
و شاعران را گمراهان پيروي مي‏کنند آيا نديده‏اي که آنان در هر واديي سرگردانند و آنانند که چيزهايي مي‏گويند که انجام نمي‏دهند مگر کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آن‏که مورد ستم قرار گرفته‏اند ياري خواسته‏اند . و کساني که ستم کرده‏اند به زودي خواهند دانست‏به کدام بازگشتگاه بر خواهند گشت .
در آيه نخست (آيه 224) فرموده است که گمراهان از شاعران پيروي مي‏کنند حتي به لحاظ ادبي آيه شريفه گوياي آن است که به‏طور خاصي اين گمراهانند که از شاعران پيروي مي‏کنند . ولي خوشبختانه به‏دنبالش وجه مطلب را بيان فرموده است که شاعران در هر واديي سرگردانند و آن‏چه مي‏گويند خود عمل نمي‏کنند . با توجه به اين دو سبب، مي‏توان حالت تعميم و تخصيص، از آيه استفاده کرد که اگر غير شعرا هم اين‏دو وضعيت را داشته باشند، گمراهان از آنان پيروي خواهند کرد و اگر شاعراني اين دو وضعيت را نداشته باشند، غير گمراهان از آنان پيروي خواهند کرد . هم‏چنين استثنايي که در آيه 227 وجود دارد، مطلب را روشن‏تر مي‏کند که شعرايي که ايمان آورده و عمل صالح انجام داده و بسيار به ياد خداوند باشند و از او ياري بخواهند، استثنا هستند، لذا مذمتي نسبت‏به اين دسته از شعرا استفاده نمي‏شود، بلکه استشعار به پيروي هم ممکن است داشته باشد . از پيامبر عالي‏قدر اسلام‏صلي الله عليه وآله نقل شده که:
«ان من الشعر لحکمة‏» اگر من به معني بعض باشد يعني بعضي از شعرها حکمت‏آميز هستند . از امام صادق‏عليه السلام نقل شده که :
ما قال فينا قائل بيت‏شعر حتي يؤيد بروح القدس . (3)
کساني که در باره اهل بيت عصمت و طهارت‏عليهم السلام شعر مي‏سرايند، مؤيد به روح‏القدس هستند .
از اين دو حديث‏شريف استفاده مي‏شود که شعر مي‏تواند به‏لحاظ محتوا بسيار مفيد باشد . يعني در وصف و مدح امامان معصوم‏عليهم السلام باشد يا حاوي نکته‏اي حکمت‏آميز . نيازي به بيان و تاييد وجه تاثيرگذاري شعر نيست . دانشمندان اسلامي و شعرا در اين باب سخن فراوان گفته‏اند: مرحوم مظفر درباره فوايد شعر گفته‏اند:
شعر فايده‏هاي بي‏شماري در زندگي اجتماعي دارد . با شعر مي‏توان در جايي که مورد نياز باشد عواطف و احساسات را در مسير اهداف ديني و اجتماعي تحريک کرد . وي سپس هفت فايده براي شعر گفته‏اند . مثل: پرورش روحيه حماسي، برانگيختن عواطف انساني، موعظه کردن، تهذيب نفس و . . . (4)
درباره علت تاثير ماندگار شعر، مرحوم مظفر گفته است:
رکن اساسي شعر، تصوير و خيال‏پردازي و صحنه سازي است . مواجهه عادي با واقعيت‏ها تاثيري معمولي دارد ولي اگر مطلب و واقعيتي همراه با تشبيه، مجاز، استعاره و تصويرپردازي باشد، تاثيري ژرف و شگرف خواهد داشت . مخصوصا اگر همراه با وزن و قافيه و رديف مناسبي هم باشد (5)
سرودن شعر علاوه بر تمرين و خواندن اشعار شعرا، قريحه و ذوق و طبع شعر هم مي‏خواهد که معمولا خدادادي است . در هر حال شعر يکي از ابزارهاي هنري است که مي‏تواند در خدمت عقايد صحيح و اخلاق باشد . بزرگان دين ما هم از آن استفاده لازم را نموده‏اند . مرحوم ملا احمد نراقي نيز کتاب شريف مثنوي طاقديس را که حاوي حدود 11500 بيت‏شعر است‏سروده و از خود به يادگار گذاشته است .

موعظه و نقش آن در سازندگي جامعه مخصوصا موعظه در قالب شعر

قرآن کريم در مواضع متعددي از موعظه و تاثير آن سخن به ميان آورده است که به برخي از آن‏ها اشاره مي‏شود . خداوند متعال فرموده است:
«يا ايهاالناس قد جائتکم موعظه من ربکم و شفاء لما في‏الصدور و هدي و رحمة للمؤمنين‏» (6)
اي مردم به يقين براي شما از جانب پروردگارتان اندرزي و درماني براي آن‏چه در سينه‏هاست و رهنمود و رحمتي براي گروندگان (به خدا) آمده است .
همچنين فرموده است:
«ولقد انزلنا اليکم آيات مبينات و مثلا من الذين خلوا من قبلکم و موعظة للمتقين‏» (7)
و قطعا به سوي شما آياتي روشن‏گر و خبري از کساني که پيش از شما روزگار به سر برده‏اند و موعظه‏اي براي اهل تقوا فرود آورده‏ايم .
ظاهرا در آيه نخست، قرآن کريم نيز - با تمام اهميتش - مصداقي از موعظه محسوب شده است که خود دليلي بر قدر و عظمت موعظه است و در کنار آن، به‏عنوان درمان دردهاي سينه و رهنمود و رحمتي براي مؤمنان معرفي شده است . گرچه اين صفات از خصايص قرآن کريم است، ولي همين قرآن وقتي مصداق اتم موعظه باشد، پس موعظه مي‏تواند چنين شمول و کارآيي داشته باشد . و در آيه دوم نيز قرآن موصوف به ويژگي موعظه‏گر بودن شده است . جالب آن‏که در آيه اول، خطاب به عموم مردم و در آيه دوم موعظة للمتقين ذکر شده است . شايد وجه آن اين باشد که در آيه نخست، قرآن کريم مصداق کامل موعظه معرفي شده و قرآن براي هدايت عموم مردم در تمام زمان‏ها و مکان‏ها نازل شده است، ولي در آيه دوم، آيات مبينات و سرگذشت پيشينيان مدنظر بوده و اين دو را موعظه‏اي براي صاحبان تقوا قرار داده است .
از علي‏عليه السلام نقل شده:
احي قلبک بالموعظة× بالمواعظ تنجلي الغفلة× ثمرة المواعظ الانتباه (8)
در اين جملات شريف چند اثر براي موعظه ذکر شده مثل: زنده شدن دل‏ها، از بين رفتن غفلت و بيدار شدن و آگاهي .
از امام کاظم‏عليه السلام نقل شده است:
خذ موعظتک من الدهر و اهله (9)
با تامل در اين آيات و روايات استفاده مي‏شود که مؤمن و عاقل بايستي چشم و دل عبرت بين داشته باشد و با غفلت از کنار امور و وقايع نگذرد و از روزگار و تحولات آن عبرت بگيرد .

شمه‏اي از موضوعات و قصه‏هاي مختلف کتاب شريف طاقديس

لفظ طاقديس به‏معني طاق مانند است (ديس يعني مانند) گويا اشعار کتاب مانند سقفي ذهن و دل انسان را احاطه مي‏کند . کتاب در دو بخش با عنوان صفه ارايه شده که به‏معني ايوان، شاه نشين، و خانه تابستاني سقف‏دار مي‏باشد .
صفه اول در 152 صفحه و صفه دوم در 231 صفحه مي‏باشد . گرچه در پايان صفه اول متذکر شده که اشعار در چهار صفه ارايه خواهد شد (10) ولي ظاهرا به سرودن صفه سوم و چهارم موفق نشده‏اند .
در معرفي اجمالي اين کتاب شريف گفته شده است:
منظومه گهرباري است‏شامل مواعظ عارفانه و روحاني، مشحون از پند و اندرزهاي حکيمانه و اخلاقي، آميخته به لطايف و ظرايف ادبي که با زبان شعر و ادب آراسته گشته تا بسياري از احکام و اوامر الهي و فصولي از مباني اصول و فروع دين مبين اسلام را با بياني ساده، قابل فهم و درک خاص و عام آشکار سازد . محتويات آن به‏وسيله بياني رسا و شيرين و آهنگي جاذب و دلنشين، راه و رسم نيک بختي بشر را در صحنه‏هاي گيتي تا وصول به سعادت جاوداني نشان مي‏دهد (11) .

بخش‏هاي مختلف کتاب طاقديس

در يک نگاه مي‏توان بخش‏هاي زير را در اين کتاب تميز داد:

1 - مناجات و راز و نياز با پروردگار

اين مناجات با سوز و گداز فراوان همراه بوده و مشحون از اظهار عجز و ناتواني و طلب عنايت و توجه خاص به خداوند متعال است . بعلاوه بيش‏تر مناجات‏ها با مطالب قبل و بعد تناسب دارد . مثلا در مناجات صفحه 156 - 158 به تناسب طرح قصه ابرهه و حضرت عبدالمطلب، سروده‏اند:
اي خدا اين خانه را خود ساختي
خود در و ديوار آن پرداختي
اين کجا باشد روا اي ذوالمنن
خانه يزدان مقام اهرمن
يک نظر در کار اين ويرانه کن
دشمن خود را برون زين خانه کن
دشمن اندر خانه مپسندد کسي
خانه را ويرانه بينندد کسي
خاصه صاحبخانه‏اي چون تو جليل
هر جليلي با جليل تو ذليل
خانه هر کس ز تو آباد شد
خانه خود را ببين بر باد شد
در ادامه بعضي از مناجات‏ها، استغاثه و توسل به ذيل عنايت امام عصر - روحي له الفدا - نيز شده است (12)
اي امير کاروان واپسين
اي وجودت لنگر چرخ و زمين
اي دليل راه هر گم کرده راه
بي پناهان جهان را تو پناه
اي شبان مهربان بنگر به دشت
يک بز لاغر جدا از گله گشت
دور او بگرفته گرگان بي‏شمار
حمله بر وي آورند از هر کنار
رحمتي کن اي شبان مهربان
اين بز لاغر ز گرگان وا رهان
اي امين حق، شه دنيا و دين
اي تو خيرالمرسلين را جانشين
هم چنين در پايان مناجاتي ديگر آورده‏اند:
چارده خورشيد گردون شرف
چارده بدر منير بي کلف
اولين شان آن مهين و حور بود
کز جبين او فروزان نور بود
آخرين‏شان مرکز دنيا و دين
هم امان خلق و خالق را امين
ساقي اين دوره آخر زمان
باقي از بهر بقاي کن فکان
مايه‏ام عجز و اميدم بس دراز
تکيه گاهم رحمتت اي بي نياز
تحفه‏ام توحيد و خاصانم پناه
از چه مي‏ترسم دگر اي پادشاه
آه و واويلاه ترسانم ز خود
همچو شاخ بيد لرزانم ز خود
تمامي مناجات مشحون از توحيد ناب و خالص ابراز و اظهار عجز و بندگي و هيچ بودن و تقصير و قصور از بندگي و طلب مغفرت و عنايت‏خاص از پروردگار است .

2 - معرفي دين مقدس اسلام در قالب شعر

اين معرفي شامل بيان اعتقادات از قبيل توحيد، صفات خداوند متعال مثل عدالت و همين‏طور اعتقاد به نبوت و امامت و معاد است . در بخش توحيد، توحيد در ذات، صفات و توحيد افعالي و توحيد در عبادت، به زيباترين بيان آمده است . در قسمت نبوت اعتقاد به نبوت پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله لطف و مراحم او نسبت‏به امت‏خودش به کرات آمده است . در بخش امامت «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية‏» و وصايت امير المؤمنين و 11 اولادش ذکر شده است و همين‏طور اعتقاد به قيامت و حساب و کتاب و حشر و صراط و ميزان و بهشت و جهنم و در قسمت اخلاقيات مطالب بسيار فراواني در اشعار آمده که فهرست اجمالي آن‏ها به اين قرار است: دنيا دوستي سرآمد تمام مصيبت‏ها، حرص و طمع و پيامدهاي منفي آن‏ها، خود بيني و خود خواهي و عجب و کبر و غرور، شکم پرستي، مذمت تعلق خاطر فراوان به زن و اولاد، نکوهش عالم بي عمل، نکوهش تظاهر و خودنمايي و . . .
در اين قسمت‏بيش‏تر مذمت‏ها به دنيا گرايي اختصاص يافته که در قسمت‏حکايت‏ها و قصه‏ها توضيحات بيشتري خواهد آمد .
در قسمت تعاليم و مقررات اسلامي نيز مطالب فراوان زير به چشم مي‏خورد:
نافرماني شيطان از اين که به حضرت آدم سجده کند، لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين، در نکوهش صوفيه، سير و سلوک الي الله و تقرب به او، انس و الفت و خوش رفتاري پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله با کودکان مخصوصا با حسنين‏عليهم السلام استفاده فراوان از قوه عاقله و تفکر در تمامي امور .
در مواردي نيز مطالبي در باب احکام فقهي آمده است .
حال براي استشهاد، ابياتي آورده مي‏شود:
در باب توحيد (ص 102)
خواست تا گردد عيان و آشکار
سر زند خورشيد در ديجور تار
چيست‏خورشيد اي که خاکم بر دهن
اي زبانم کوته و لال از سخن
اين زبان بي ادب ببريده باد
وين دهان بي‏حيا دريده باد
آفريد اين خلق نامعدود را
جدولي ببريد بحر جود را
گشت از آن خلق بي پايان پديد
کل يوم و هو في خلق جديد
در بيان اين که انسان بايد به خدا اعتقاد داشته باشد ولي نمي‏تواند کنه ذات الهي را بشناسد .(ص 144)
آن که خود را مي‏نداند چيست آن
کي شناسد پاک يزدان کيست آن
جمله فرسادان (13) در اين جا ابلهند
عارفان سرگشته‏اند و واله‏اند
دور بينان جمله کورند و ضرير
تيزهوشان ابلهند و در زحير
در باب توسل به پيامبر عالي قدرصلي الله عليه وآله اشعار زيادي سروده‏اند از جمله در (ص 91)
يا رسول الله يا غوث الامم
يا سحاب الجود يا بحر الکرم
يا رسول الله يا شمس الظلام
يا شفيع الذنب في يوم الندم
يا رسول الله يا حبل النجات
يا رجاء الخلق يا منجي العصات
اي ادب اندوز تعليم اله
اي ادب آموز کل ماسواه
عقل اول طفل ابجد خوان تو
روح اعظم سايه‏اي از خوان تو
اي طفيلت هستي کون و مکان
اي به دورت گردش هفت آسمان
در باب امامت آورده است: (ص 34 - 35)
پير آن باشد که پيريش از خداست
نور حق او را به هر جا رهنماست
پيريش از نص يزداني بود
علم او الهام رباني بود
پير آن باشد که ايمان پير داشت
ني که مو چون شير و دل چون قير داشت
چيست آن ايمان پير اي حق پرست
آن که همره باشدت روز الست
زاده از نور خدا روز ازل
ني به دنيازاده از کفر و دغل
کرده باشد پاکش از کفر و ضلال
روز اول پادشاه بي زوال
ني که چون ايمان آن بد حال‏ها
زاده بعد از کفر و ايمان سال ها
بلکه ميرد هر دم از عصيان تو
آن چه بود و زايدش ايمان تو
چون قرين معصيت‏شد آدمي
روح و ايمان مي‏رود از وي همي
چون که توبه کرد و کرد او بازگشت
با وي ايماني ز نو انباز گشت
چون حيات مستقر نبود از آن
زايد ايمان و بميرد هر زمان
پير را کي باشد ايماني چنين
ان عهدي لاينال الظالمين
در باب قيامت و چگونگي آن سروده است: (ص 268)
کاخ سلطان چون سياستگه بود
پيش مجرم بدتر از صد چه بود
با هزاران طبل و کوس و کبر و باد
سوي انساني گراييد اي جماد
اندرين گنبد در افکند از غرور
دورباش و هاي و هوي و عر و عور
بين چگونه گفت در پاي حساب
يا الهي ليتني کنت تراب
بلکه دارد از وجود خود ندم
هي عدم هي هي عدم هي هي عدم
مي‏گريزد از گلستان وجود
سوي زندان عدم کور و کبود
ليکن اين نبود به غير آرزوي
ديگر از اين دام آزادم مجوي
هر عذابي باشدش عذب و خوش است
باز با ياد خوش او دلکش است
در باب اثبات قدرت خداوند و ثبوت معاد جسماني آورده است: (ص 251)
شيخ گفت او را که اي کافر نهاد
آن تويي کت نيست تصديق معاد
باورت نايد ز سوز واپسين
راست نشماري تو روز راستين
گفت اگر مي‏پرسي از کردار من
وز رسوم بندگي و کار من
آري آري آن منم خاکم به سر
کز قيامت نزد من نبود خبر
حق به جانب باشدت اي نيکبخت
کار من ماند به آن گفتار سخت
راست گفتي سر به سر اعمال من
منکران حشر را باشد ردن
آن که باور نبودش روز پسين
طاعتش باشد چنان کارش چنين
ساعتي خالي نه از اندوه و غم
گاه در تشويش و گاهي در ندم
گر ملول از کرده بيزار خود
گر ملالت از جفاي يار خود
بعضي از تعاليم بسيار مهم اسلامي که در فرمايشات اهل بيت‏عليهم السلام به زيباترين وجه تبيين شده، در اشعار مرحوم نراقي آمده است: از جمله: لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين: (ص 350)
فعل را خواهي کني و خواه نه
جز ترا در فعل و ترکش راه نه
کس نه بتواند بپيچد پنجه‏ات
يا ز منع فعل سازت رنجه ات
باتو باشد اختيار و اختيار
اختيارت را بود بيخ استوار
ورنه آن قدرت نباشد جان من
با چنين قدرت دم از قدرت مزن
اختيارت چون به دست ديگريست
اختيارت اختيار اي دوست نيست
باشد او از تو بگيرد اختيار
هم نمايد از تو سلب اقتدار
عاجز و زار و زبون گرداندت
از فرازي سرنگون گرداندت
يا فرستد مانعي در کار تو
سست‏سازد همت استوار تو
يا بگرداند از آن ميل دلت
يا بيارد پيش شغل شاغلت
اين نباشد اختيار و جبر نيز
هست امر بين امرين اي عزيز
گر کني فعل، از تو باشد اي عمو
با شعور و با اراده مو به مو
دست تو بگرفته شاه دستگير
آن نباشد جبر، اي مرد خبير
همان‏طور که از اشعار استفاده مي‏شود يک معناي حديث‏شريف اين است که تو در کارهايت مختار هستي اما در اختيار داشتنت مختار نيستي، پس جبر نيست و تفويض هم بلکه سر جمع هر دو را داري . البته معاني بهتري نيز براي اين حديث‏شريف ذکر شده است: (14)

3 - آوردن تمثيلات و حکايات

مطلب اساسي ديگر در کتاب طاقديس، آوردن تمثيلات، حکايات و لطيفه‏هايي است که در آن‏ها تصويرپردازي‏هاي بديعي براي نزديک کردن مطلب به ذهن و تهييج عواطف و تهذيب نفس صورت گرفته است . به برخي از آن‏ها اشاره مي‏شود:
الف) شاهي طوطيي داشته و مي‏خواسته نديم او باشد و همه زبان‏ها را بداند . بدين جهت آن را به سفارش فراوان به جزيره‏اي مي‏فرستد که در آن پيري بوده که همه زبان‏ها را مي‏دانسته، طوطي وقتي به آن جزيره مي‏رود با ناز و نعمتي که در آن جا بوده سفارش پادشاه را فراموش کرده و کارهايي انجام مي‏دهد که از آن انتظار نبوده و زبان‏هاي مختلف را هم ياد نمي‏گيرد . اين داستان تمثيلي است از هبوط اولاد آدم در اين دنيا و فراموش کردن عهد الست و آميخته شدن با لذات دنيا و غفلت از تعاليم انبيا و اوصياي الهي . اين داستان به صورت مقطع در سرتاسر صفه اول آمده است .
ب) در مذمت آرزو و طمع آورده است که: دو کودک همبازي يکي نان و عسل و ديگري نان خالي داشته و در تمناي عسل بوده، کودک صاحب عسل به او گفته همانند سگ پارس کن تا تو را عسل دهم و او مدام براي اندکي عسل، صداي سگ در مي‏آورده .
ج) مردي به هر دليل از راه راز و نياز با پروردگار از مواهب مادي او نيز برخوردار بوده، روزي به توصيه زوجه‏اش مجبور مي‏شود که از دوستش درخواست نان کند . چون همه او را به عنوان عارف مي‏شناخته‏اند، مجبور مي‏شود شب برود و طلب نان بگيرد . در بازگشت ماموران حکومت‏بپندار اين‏که وي دزد است او را دستگير و دستش را قطع مي‏کنند . وقتي امير شهر از ماجرا با خبر مي‏شود سراسيمه براي عذر خواهي نزد عارف مي‏آيد، او مي‏گويد: نياز به عذرخواهي نيست . من که تا به حال از اين راه روزي‏ام رسيده، بايد همان راه را ادامه مي‏دادم .
د) در باب هدر دادن عمر و تضييع وقت اين تمثيل را آورده که گردو فروشي براي 10 و 5 و4 و 3 و 2 گردو هر مورد قيمتي مشخص کرده بود، ولي يک دانه را به رايگان مي‏داد . شخصي به‏طور متناوب يک گردو از او مي‏گرفت تا گردوهاي زيادي از او به چنگ آورد . فروشنده متوجه شد که فريب خورده است لذا ديگر به او گردو نداد . مرحوم نراقي فرموده است که اگر کسي بخواهد 10 يا 5 يا 4 يا 3 سال از عمر ما را بخرد به هر قيمتي باشد به او مي‏دهيم، در حالي که دقيقه‏ها و ثانيه‏ها و گاه ساعت‏ها از عمر خود را به رايگان از دست مي‏دهيم، ولي مگر عمر ما غير از همين دقيقه‏ها و ساعت‏ها است؟ !
ه) عارف عالمي (مرحوم ميرفندرسکي) در سفر به هند به شهري مي‏رود که تمام مردم آن‏جا بت مي‏پرستيدند . روزي به بتکده آن‏ها مي‏رود و آن‏را بسيار مجلل و باشکوه (ظاهري) مي‏يابد . بت پرستان به او مي‏گويند نشانه حقانيت‏بت پرستي آن است که اين ساختمان با اين تجهيزات از قرون پيش همين‏طور مانده است، در حالي که مساجد شما بيش از 70 - 80 سال دوام ندارند و نياز به تجديد بنا پيدا مي‏کنند . عارف عالم مي‏فرمايد: برعکس، نياز مساجد ما به تجديد بنا به‏خاطر آن‏است که در آن‏ها ذکر حق گفته مي‏شود و در و ديوار تحمل آن‏را ندارند و از هم مي‏گسلند، در حالي‏که در بتکده حرف حقي گفته نمي‏شود . براي مثال من فردا اين‏جا اذان گفته و نماز مي‏خوانم خواهيد ديد که خراب خواهد شد . شب راز و نياز و تضرع به پيشگاه خداوند مي‏نمايد که سخني را که الهام کرده‏اي ياري نما تا عملي کنم . فردا پس از اذان و نماز دستور مي‏دهد بلافاصله همه بيرون روند و بتکده با خاک يکسان مي‏شود .
و) مساله عشق به کرات در صفه اول و دوم ذکر شده است در يکي از تمثيل‏ها وقتي مجنون بيمار مي‏شود و قرار است فصد شود و از رگ او مقداري خون برود تا بيماري او بهبود يابد هر جا را که مي‏خواهند فصد کنند مي‏گويد از اين‏جا اين کار را نکنيد، زيرا در رگ‏هاي من خون ليلي در جريان است . و در واقع ريختن خون ليلي است و من به هيچ وجه راضي به اين کار نيستم . اين لطيفه تمثيلي است از اين مطلب که وجود عاشق سراپا متعلق به معشوق است و خودي غريبند و هرچه هست، معشوق است .

4 - آوردن اشعار نغز و زيبا در وصف حادثه کربلا

اين اشعار مشتمل بر مدح و مرثيه است: روانه شدن امام حسين‏عليه السلام به کربلا، وقايع روز عاشورا ، ميدان رفتن علي اکبر و . . . صفحات 430 - 432 :
اي پدر هنگام رخصت دير شد
دل از اين ويرانه ديدم سير شد
تا بکي بينم همالان سينه چاک
آن يکي در خون و آن ديگر به‏خاک
تا بکي بينم ترا تنها و فرد
اندر اين صحرا ميان صد نبرد
رخصتي ده تا کشم تيغ از نيام
آتش اندازم در اين قوم لئام
شاهزاده پيش آن شاه ايستاد
سر برهنه کرد و در پايش فتاد
با پدر مي‏گفت کاي سلطان من
چيست‏سلطان اي تو جان جان من
جان به لب آمد مرا از انتظار
رخصتي آخر مرا در کار زار
لاابالي کشته‏ام صبرم نماند
مر مرا اين صبر در محنت نشاند
اي پدر ديگر نماندم طاقتي
از براي خاطر حق رخصتي
پس به رخصت‏شاه عالم لب گشاد
گفت چون خواهي روي، رو خير باد
هين برو اي نور ظلمت‏سوز من
گفت چون خورشيد روز افروز من
پس وداع جمله کرد آن شهريار
بر عقاب باد پيما شد سوار
گفت از من بر شما بدرود باد
وعده ديدار بر محشر فتاد

5 - آوردن آيات و روايات به‏صورت شعر

مرحوم نراقي با حفظ وزن و قافيه و رديف، بيش‏تر کلمات آيات و روايات مورد نظر را در ابياتي گنجانيده است و در اين زمينه الحق درخشيده‏اند . به چند نمونه از آن‏ها اشاره مي‏شود:
الف)
رو بخوان از مصحف حق قد نري
قد تقلب وجهک نحو السماء
اشاره ما به آيه 144 سوره بقره «قدنري تقلب وجهک في السماء»
ب)
نا اميدي کفر باشد اي عمو
رو بخوان لاتياسوا لاتقنطوا
اشاره به آيه 54 سوره زمر: «قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم‏»
ج)
ان ذا القرآن لوکان نزل
من عتابي الکبرياء للجبل
لرايته قد تصدع خاشعا
ضارعا من خشية الله خاضعا
اشاره به آيه شريفه 21 در سوره حشر:
«لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشية الله وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم يتفکرون‏»
از اين قبيل آيات در 46 مورد در قالب شعر بيان شده است

6 - اشاره به برخي نکات آموزنده

مطلب پنجم که در پايان آورده مي‏شود ذکر برخي نکات است که در اشعار جلب توجه مي‏کند . از جمله:
- مذمت‏شديد از زنان در موارد متعدد;
- آوردن کلمات و حکايات مربوط به اسافل اعضا و استفاده اخلاقي از آن‏ها;
- رد کردن صوفيه و طريقت آنان با اين‏که در برخي اشعار، اشعار به صورت وجود هست;
- شکايت از اوضاع و احوال زمانه و استغاثه به حضرت حجة (عجل‏الله تعالي فرجه‏الشريف).
براي حسن ختام همين ابيات را مي‏آوريم . صفحه (178 - 179)
ساقي دين دوره آخر زمان
باقي از بهر بقاي آن جهان
نور مطلق آفتاب برج دين
آن امام خلق و خالق را امين
پرده از رخ بر فکن اي آفتاب
اي دريغ آن آفتاب اندر حجاب
اي تو نور چشم خير المرسلين
اي تو سالار جهان را جانشين
پاي دولت در رکاب آور کنون
تيغ غيرت از نيام آور برون
اي غضنفر زاد: ضيغم شکار
روبهان در کشوري بين آشکار (15)
پنجه برکن رو بهان در هم شکن
تيغ برکش ظالمان را سر فکن
من چه گويم ملک و کشور از شماست
آنچه مي‏گويم فضولي و خطاست
مملکت از تست اي عالي‏جناب
خواه آبادش کن و خواهي خراب
آنچه مي‏گويم ز ناداني بود
گفت و نا گفتم پشيماني بود
زين خطايم بگذر از لطف عميم
انني استغفرالله العظيم

پى‏نوشت‏ها:

1) الکرام البررة، جزء دوم ص 116 .
2) شعراء (26) : 224 تا آخر سوره .
3) بحار، ج 79 ص 290 .
4) المنطق، محمدرضا مظفر، صناعات خمس، بحث‏شعرا، ص 405، ط فيروز آبادي .
5) المنطق، محمد رضا مظفر، صناعت‏شعرا، صص 406 - 407 .
6) يونس (10) : 57 .
7) نور (24) : 34 .
8) غررالحکم .
9) بحارالانوار، ج 78، ص 306 .
10) طاقديس، ص 178، مثنوي طاقديس به همراه منتخبي از غزليات عالم رباني حاج ملا احمد فاضل نراقي به‏اهتمام حسن نراقي - انتشارات اميرکبير - تهران 1362، چاپ دوم .
11) پيش‏گفتار: ط 2، سال 1362، انتشارات اميرکبير، تهران، ازحسن نراقي، ص 5 .
12) مثنوي طاقديس، صص 208 - 209 .
13) حکيم و دانشمند .
14) طلب و اراده از حضرت امام خميني‏رحمه الله مترجم جناب آقاي فهري
15) اشاره به دوران قاجار و زمان فتح علي شاه قاجار .

منبع: سايت حوزه
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image