محصولات
دریافت کاتالوگ محصولات
پورتال ایمن
سیستم آرشیو اسناد
سیستم پشتیبانی (Ticketing)
سیستم مدیریت جلسات
سیستم مدیریت وظایف
سیستم پورتال داخلی ویژه همکاران
سیستم تولید و مدیریت وب سایت
سیستم اتوماسیون اداری
سیستم مدیریت فروشگاه
سیستم گفتگوی آنلاین (پشتیبانی)
نرم افزار های اندروید
فروشگاه
جستجوی محصولات
همه محصولات
بانک شماره موبایل
گالری تصویری فایل PSD
گالری تصویری فایل افتر افکت
سیستم پیامک
عضویت رایگان در سامانه
ورود به سامانه پیامک
ارسال به BTS ایرانسل
امکانات سامانه پیامک
وب سرویس رایگان پیامک
سرویس HTTP پیامک رایگان
افزونه ورد پرس
نرم افزار ویندوزی پیامک
خرید خط هزار و تلفن ثابت
عمومی
اخبار
تقویم تاریخ
نرم افزارهای موبایل
مقالات
معرفی سایت
درباره ما
پرسش و پاسخ
ارسال تیکت
اطلاعات تماس
درباره ما
پرسش و پاسخ
آموزش برنامه نویسی
سفارش تبلیغ اندروید
Type
All
کامپيوتر
دنياي فن آوري
جستجو در محصولات
29 فروردين 1388 / 22 ربيع الثاني 1430 / 18 آوريل 2009
-(3 Body)
29 فروردين 1388 / 22 ربيع الثاني 1430 / 18 آوريل 2009
Visitor 478
Category:
دنياي فن آوري
1) روز ارتش جمهوري اسلامي ايران و نيروي زميني :
همزمان با به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي، ارتش رژيم شاهنشاهي كه پيكره اصلي آن را جوانان برومند خانوادههاي مسلمان و اغلب مستضعف ايراني تشكيل ميداد به نداي رهاييبخش رهبر كبير انقلاب اسلامي لبيك گفت و در نتيجه، هم صدا و همراه با امت بعد از براندازي نهايي رژيم ستمشاهي، به ستيز بيامان با دشمنان داخلي و خارجي انقلاب برخاست. ارتش به عنوان نخستين بازوي توانمند نظامي انقلاب در جهت تحقق اهداف جمهوري اسلامي ايران، تلاشهاي خستگيناپذير و مستمري را با فداكاري و ايثار و در ابعاد مختلف آغاز كرد. امام خميني(ره) روز پيوستن ارتش به مردم را با عبارت حكيمانه "لحظه شادي بندگان خدا و يأس ستمگران" نقطه عطف درخشان و افتخارآميز قلمداد فرمود. در اين حال و در شرايطي كه عدهاي از ناآگاهان و غرض ورزان در همان دوران خواهان انحلال ارتش بودند امام امت به عنوان بزرگترين حامي ارتش، پاي به ميدان نهاد و طي پيامي در 27 فروردين 1358 ضرورت حفظ ارتش را اعلام و در جهت انسجام و يكپارچگي ارتش، فرمان تاريخي و مهمي را صادر و روز 29 فروردين را روز ارتش نامگذاري كردند. ايشان در اين پيام فرمودند: "اكنون ارتش در خدمت اسلام است و ارتشِ اسلامي است و ملت شريف لازم است پشتيباني خود را از آنان اعلام نمايند. اكنون مخالفت با ارتش اسلامي كه حافظ استقلال و نگهبان آن است جايز نيست. ما و شما و ارتش، برادرانه بايد براي حفظ و امنيت كشورمان كوشش كنيم و به شرارت اشرار و اخلال مفسدين خاتمه دهيم." پس از صدور اين پيام تاريخ ساز، ارتشيان نيز در عمل ثابت كردند كه شايستگي حمايت و پشتيباني امام امت را داشته و دارند و در اين رهگذر، با خلق حماسههاي عظيم و به ياد ماندني در سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي و پس از آن، اوراق زريني بر دفتر تاريخ سراسر حماسه قيام ملت ايران افزودند.
2) حماسه ناوچه قهرمان جوشن در خليج فارس (1367 ش):
به دنبال تهديدات نظامي آمريكا در خليج فارس، ناوچه ايراني جوشن در روز 28 فروردين 1367 ش بندر بوشهر را به قصد دريا و حراست از مرزهاي آبي جمهوري اسلامي و صيانت از آبهاي خليج فارس ترك كرد. در روز 29 فروردين، كشتيهاي نظامي آمريكايي در تجاوزي آشكار به كيان جمهوري اسلامي ايران و در حمايت از رژيم بعث عراق در جنگ تحميلي به سكوهاي نفتي ايراني سلمان، نصر و مبارك حمله برده و آنها را به آتش ميكشند. با حضور ناوچه ايراني در اطراف سكوهاي نفتي ايران، فرمانده ناوگان آمريكايي از نيروهاي ناوچه جوشن ميخواهد كه هر چه سريعتر كشتي را ترك كنند و از محل دور شوند. فرمانده ناوچه جوشن در پاسخ رَجَزخوانيهاي آمريكاييها با قاطعيت تمام اعلام ميكند كه هرگونه حركت تجاوزكارانه آنها با واكنش كوبنده روبهرو خواهد شد. از اين رو، هليكوپترها و هواپيماهاي آمريكا، ناوچه جوشن را در محاصره خود ميگيرند و پس از دقايقي، درگيري شديدي بين دو طرف واقع ميشود. سرانجام پس از اصابت چهار موشك ليزري هاريون و سيصد گلوله توپ به ناوچه جوشن، اين كشتي قهرمان غرق ميگردد. مقاومت اين ناو با يازده شهيد و سي و سه مجروح، برگ زرّين ديگري به پرونده حماسههاي نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران ميافزايد و خاطره ناوچه حماسه آفرين جوشن را براي هميشه زنده نگاه ميدارد.
3) رحلت حكيم عارف و محدث مفسر ملامحمد محسن فيض كاشاني(1091 ق):
محمد بن شاه مرتضي، ملقب به محسن معروف به ملامحسن فيض كاشاني، در چهاردهم صفر سال 1007 هجري قمري در كاشان به دنيا آمد. وي مقدمات را در زادگاه خود فرا گرفت و در جواني راهي اصفهان گرديد. ملامحسن در محضر علماي نامور زمان از قبيل علامه محمدتقي مجلسي، شيخ بهايى، ميرداماد، ميرفندرسكي و ملاصدراي شيرازي زانوي ادب زد و به كسب علم پرداخت. آن هنگام كه ملاصدرا در روستاي كَهَك قم ساكن بود، ملامحسن، مونس وي گرديد و ملاصدرا دخترش را به وي تزويج نمود و به او لقب فيض داد. وي پس از سالياني، راهي كاشان شد و به تدريس و تاليف همت گماشت. علم الهدي و معينالدين،(فرزندان فيض) محمد مومن(برادرش) ضياءالدين محمد و دهها فاضل ديگر از جمله شاگردان مكتب درسي او بودند. ملامحسن همچنين در طول 65 سال تحقيق و مطالعه، نزديك به دويست كتاب و رسالهي نفيس در علوم و متون مختلف نگاشت. تفسير صافي، تفسير اصفي و تفسير مُصفّي در تفسير، الوافي، الشافي و المَحجَةُ البيَضاء و دهها اثر گرانسنگ ايشان دركلام، عرفان، اخلاق، ادب و موضوعات ديگر، نشانگر روح پر تلاش و احاطهي ايشان بر معارف اسلامي و علوم روز ميباشد. سرانجام اين فقيه وارسته و اين عالم كامل در 84 سالگي دار فاني را وداع گفت و در زميني كه بعدها به قبرستان فيض معروف شد، مدفون گرديد. برطبق وصيت ملامحسن فيض كاشاني، بر روي قبر وي سقف و سايباني ساخته نشده است.
4) وفات موسي مبرقع فرزند امام جواد (عليه السلام):
حضرت امام جواد(ع) هشت فرزند داشت كه چهار تن از آنها پسر و چهار تن ديگر دختر بودهاند؛ دومين فرزند ايشان بعد از حضرت امام علي النقي(ع)، ابو احمد «موسي» نام دارد. ابو احمد از مادر پاكي كه ام ولده بوده در سال 214 هجري قمري متولد شد، نام اين بانوي گرامي سمانه مغربيه بود كه مادر امام دهم نيز ميباشد.a ايشان در زمان شهادت پدر بزرگوارش حدود پنج سال داشت. تا زماني كه در مدينه بود سرپرستي اولاد حضرت جواد(ع) را بر عهده داشت و اموال آن بزرگوار را سرپرستي مينمود و موقوفات و صدقات پدرش را به اهلش ميرسانيد. در سال 244 هجري، متوكل عباسي خليفه وقت، به علّت وحشت از موقعيت ايشان او را از مدينه به بغداد احضار كرد و او را در سامراء قرار داد تا مثل برادر بزرگوارش تحت نظر باشد؛ ايشان تا مرگ متوكل سال 247 تحت نظارت بود و ظاهرا از سال 247 تا ورودش به قم در سال 256 هجري، در کوفه ميزيسته است. موسي مبرقع جد سادات رضويه است و سلسه اولاد وي تاكنون باقي است و بسياري از سادات، به وي منتهي ميشوند. او اول نفر از سادات رضوي است كه از كوفه به قم وارد شد. سال ورود ايشان به قم را 256 هجري ذكر نمودهاند. در ابتداء ايشان دائماً روي صورت خود بُرْقِع (روپوش) ميانداختند تا چهره ايشان شناخته نشود و به همين جهت بزرگان عرب قم در ابتدا ايشان را نشناختند و به او نامه نوشتند كه بايد از قم برود. برخي نيز نوشتهاند كه چون موسي شمايل بسيار زيبايي داشت، براي اينكه مردم در كوچه به وي نگاه نكنند، برقعي روي صورت ميانداخت، از اينرو به موسي مبرقع معروف شد. او به كاشان رفت و مورد تكريم بزرگان آن شهر واقع شدو براي او مقررّي سالانه يك هزار مثقال طلا معين كردند، ليكن پس از آن رؤساي عرب اهل قم پشيمان شدند. نزد او رفته از او عذر خواهي كردند و او را مجدداً با احترام به قم آوردند. روزگار او در قم بسيار خوب شد، مزارعي خريد و كشاورزي كرد. خواهران وي نيز به نزد او آمدند و همگي در قم وفات يافتند. در اينكه آيا موسي مبرقع به مرگ طبيعي از دار دنيا رفته يا به شهادت رسيده است، اختلاف است. بعضي از تواريخ اشارهاي به شهادت وي نكردهاند بلكه تاريخ وفات وي را بصورت دقيق ثبت كردهاند. بعضي شب چهارشنبه روز آخرماه ارديبهشت مصادف با 28 ماه ربيع الآخر، سال 296 را ذكر نمودهاند. البته در سال و ماه وفات ايشان اختلافي نيست همان سال ذكر كردهاند.ليكن در بعضي تواريخ نقل شده كه ايشان در قم مزارعي ايجاد كرد و در كنار خواهرانش در قم ميزيست، تا اينكه بهدست عامل عباسيان در منزل خودش كشته شد. طبق اين خبر، موسي شهيد شده است و به مرگ طبيعي از دنيا نرفته است، ليكن از آنجا كه هر دو تاريخ معتبر است و هيچ مؤيدي بر هيچكدام يافت نشده است، اين قضيه همچنان مجهول باقي ميماند. ضمن اينكه ناقلين شهادت، نامي از عاملين قتل وي يا كيفيت آن ذكر نكرده اند. در هر حال ايشان به هنگام وفات 82 سال از عمرشان ميگذشت. پس از فوت وي، امير قم عباس بن عمرو غنوي بر وي نماز خواند و در خانهاي كه به خان? محمد بن الحسن بن ابي خالد الأشعري معروف بود دفن گرديد. محل دفن ايشان هم اكنون در قم است مشخص است و محل عبادت مؤمنين است.
5) تولد عالم شيعه "محمدتقي رازي" معروف به "آقانجفي" از مبارزان جنبش تنباكو(1262 ق):
شيخ محمدتقي بن شيخ محمد باقر تهراني رازي معروف به آقانجفي از علماي بزرگ شيعه در قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجري ميباشد. وي مرجع خاص و عام و جامع معقول و منقول و حاوي فروع و اصول و تاليفات فراوان بوده است. آداب الصلوة، آداب العارفين، اسرارالاحكام و انيس الزائرين از جمله آنها ميباشد. آقانجفي در شعبان 1331 ق در 69 سالگي در اصفهان بدرود حيات گفت و در بقعهاي نزديك امامزاده احمد بن علي بن امام محمد باقر(ع) به خاك سپرده شد.
6) درگذشت فقيه جليل آيتاللَّه حائري قمي(1358 ق)
7) 18آوريل سال1909ميلادي :
بلغارستان استقلال كامل خود را اعلام كرد. اين كشوردرسال1878ميلادي ازدولت عثماني جدا شد و برطبق پيمان سَن اِستفانو اميرنشيني خودمختاروقسمتي ازمقدونيه شد. اين پيمان دركنگره برلين مورد تجديد نظرقرارگرفت و بدين ترتيب بلغارستان تقسيم شد و هرسه ناحيه به نحوي تحت نفوذ دولت عثماني قرارگرفتند. سرانجام نخستين شاه بلغارستان، روملياي شرقي را تصرف كرد و جانشين او فرديناند كوبورگ كوتا درسال1909ميلادي استقلال كامل اين سرزمين را اعلام كرد.
8) 18آوريل سال1949ميلادي:
جمهوري ايرلند به موجب قانون اين جمهوري مستقل اعلام شد و ازجامعه كشورهاي مشترك المنافع خارج شد. اين جمهوري مبارزات 800 ساله اي درتاريخ خود براي كسب استقلال ازانگلستان ثبت كرده است. شايان توجه است كه هنوز بخشهايي ازايرلند براي بدست آوردن آزادي با عوامل انگليسي مبارزه كنند.
9) كودتاي موفقيتآميز "جمال عبدالناصر" عليه "محمد نجيب" در مصر (1954م):
پس از آن كه جنبش افسران آزاد مصر به فرماندهي ژنرال محمد نجيب در 23 ژوئيه 1952م عليه رژيم سلطنتي كودتا كرد، ملك فاروق، پادشاه مصر را مجبور به استعفا نمود. از آن هنگام، محمد نجيب رياست شوراي فرماندهي انقلاب را بر عهده گرفت و هنگامي كه فرزند ملك فاروق را كه به عنوان پادشاه جديد مصر معرفي شده بود از مقامش خلع كرد، خود در ژوئن 1953م به عنوان اولين رئيس جمهور مصر برگزيده شد. اين مقام چندان پايدار نماند و ژنرال نجيب در 18 آوريل 1954م قرباني همرزم خود، سرهنگ جمال عبدالناصر گرديد و تا پايان عمرِ عبدالناصر، تحت نظر بود.
10) درگذشت "آلبرت انيشتين" فيزيكدان شهير و مبتكر فرضيه اتمي (1955م) (ر.ك: 14 مارس)
11) تشكيل اولين كنفرانس كشورهاي غير متعهد در باندونگ اندونزي (1955م):
فكر تشكيل جامعهاي از كشورهاي غيرمتعهد يا كشورهاي مستقل و غيروابسته به دو بلوك شرق و غرب كه به نام جنبش عدم تعهد معروف است، نخستين بار در جريان تشكيل اولين كنفرانس سران 22 كشور آسيايى و 6 كشور افريقايى در شهر باندونگ اندونزي به وجود آمد. در اين كنفرانس كه از 18 تا 27 آوريل 1955م به دعوت دكتر احمد سوكارنو رئيس جمهور وقت اندونزي تشكيل شد، شخصيتهاي نامداري همچون جواهر لعل نهرو نخستوزير هند، چوئن لاي نخست وزير چين و جمال عبدالناصر رئيس جمهور مصر حضور داشتند. در كنفرانس باندونگ، پنج اصل معروف همزيستي مسالمتآميز بين كشورهاي داراي نظامهاي مختلف سياسي به تصويب رسيد كه شامل: استعمارزدايى و مبارزه با امپرياليسم، ايجاد وحدت و يكپارچگي ميان كشورهاي جهان سوم، برقراري مناسبات اقتصادي آزاد و مستقل از هر دو ابرقدرت شرق و غرب و كمك به برقراري صلح و امنيت ميان كشورهاي عضو ميباشد. جنبش عدم تعهد، تشكيلات و مركز ثابتي ندارد و در فاصله هر يك از كنفرانسهاي سران، رئيس آخرين كشور ميزبان، رياست جنبش و ترتيب دعوت جلسات بعدي كنفرانس را برعهده دارد. با اين حال تشكيلات اين جنبش عبارتند از: كنفرانس سران كه بايد در هر سه سال تشكيل جلسه دهند؛ دفتر اجرايى شامل كميته هماهنگي متشكل از برخي كشورهاي عضو، و كنفرانس وزراي امور خارجه كه هر سال يك جلسه دارند. اولين جلسه رسمي جنبش عدم تعهد و آغاز به كار آن، در جريان كنفرانس سال 1961م در شهر بلگراد يوگسلاوي بود. اين جنبش در حال حاضر بيش از يكصد عضو دارد و پس از سازمان ملل متحد، بزرگترين سازمان بينالمللي جهان است.
12) روز ملي و استقلال كشور افريقايي "زيمْبابْوه" از استعمار انگليس (1980م):
جمهوري زيمبابوه با 390/757 كيلومتر مربع مساحت در جنوب افريقا و در همسايگي زامبيا، بوتْسوانا و موزامبيك واقع شده است. جمعيت زيمبابوه بيش از 11 ميليون نفر بوده و پيشبيني ميشود كه جمعيت آن تا سال 2025م بيش از 15 ميليون نفر شود. اكثريت مردم زيمبابوه سياه ميباشند، بيشتر آنها مسيحي بوده و داراي زبان رسمي انگليسي هستند. پايتخت زيمبابوه، شهر هراره و ديگر شهرهاي آن بولاوايو و گوِرو ميباشند. واحد پول اين كشور، دلار زيمبابوه است. زيمبابوه كه نام قديمي آن رودزياي جنوبي بوده است. در قرن نوزدهم به وسيله فردي انگليسي كشف و تسخير شد. انگليسيها در قرن نوزدهم تمام سرزمين فعلي زيمبابوه را به تصرف خود درآوردند و در سال 1888 آن را تحت الحمايه خود خواندند. در سال 1895 تمام سرزمينهايى كه اكنون دو كشور زامبيا و زيمبابوه را شامل ميشود به نام "رودزيا" خوانده شد و اداره امور آن به كمپاني "افريقاي جنوبي انگليسي" واگذار شد. در سال 1964، پس از اعلام استقلال رودزياي شمالي كه به نام زامبيا خوانده شد، در رودزياي جنوبي نيز سياهپوستان خواهان سهمي در حكومت شدند، اما دولت انگليسي زير بار نرفت. تا اين كه سرانجام پس از مبارزات بسيار و مقاومت در برابر فشارهاي بينالمللي از جمله تحريمهاي اقتصادي، در 18 آوريل سال 1980 به دنبال انتخابات عمومي، رژيم جديد رودزيا با نام جديد زيمبابوه از طرف كليه كشورهاي جهان به رسميت شناخته شد. نظام حكومتي زيمبابوه، جمهوري چند حزبي با يك مجلس قانونگزاري است. زيمبابوه به معناي "خانه سنگي" است و ساختمانهاي عظيم سنگي از قرون قبل از ميلاد در آن به يادگار مانده است.
13) كشتار اهالي روستاي "قانا" در لبنان توسط رژيم صهيونيستي (1996م):
در 18 آوريل 1996م نيروي هوايى رژيم صهيونيستي، مقر نيروهاي حافظ صلحِ سازمان ملل در دهكده قانا در جنوب لبنان را كه صدها غير نظامي لبناني در آن پناه گرفته بودند مورد حمله قرار داد. در اين حمله وحشيانه كه در جريان عمليات نظامي ارتش رژيم صهيونيستي عليه لبنان تحت عنوان خوشههاي خشم انجام شد، حدود 110 غير نظامي لبناني كشته و تعدادي نيز مجروح شدند. قتل عام فجيع اين پناهندگان كه 33 تن از آنان، كودكان زير 10 سال بودند، خشم افكار عمومي را در جهان برانگيخت و صهيونيستها را به خاتمه دادن به بمباران لبنان مجبور كرد. در اين حال، امريكا مانع تصويب قطعنامه شوراي امنيت در محكوميت رژيم اسرائيل شد. اما مجمع عمومي سازمان ملل با تصويب قطعنامهاي، ضمن محكوم كردن اين جنايت، تل آويو را به پرداخت 2/4 ميليارد دلار غرامت به قربانيان فاجعه قانا ملزم كرد. هرچند كه رژيم صهيونيستي به دليل عدم ضمانت اجرايي مصوبات سازمان ملل از پرداخت اين غرامت نيز خودداري نمود، اما اين محكوميت بازتابي از انزجار جهانيان از جنايات رژيم صهيونيستي به دنبال آورد.
14) مرگ "پول پوت" رهبرِ خونخوار خِمِرهاي سرخ كامبوج (1998م):
سالوت سار با نام مستعار پول پوت و معروف به قصاب كامبوج، در سال 1928م در خانوادهاي ثروتمند در اين كشور به دنيا آمد. وي از شش سالگي به واسطه برادرش كه در دربار كامبوج خدمت ميكرد وارد كاخ سلطنتي شد و نزد معلمان فرانسوي به تحصيل پرداخت. پول پوت در 21 سالگي به همراه جوانان درباري عازم فرانسه شد و چهار سال در بهترين مدارس اين كشور تحصيل كرد. وي در اين مدت تحت تأثير افكار كمونيستي قرار گرفت و پس از بازگشت از فرانسه به همراه چند تن از همفكران خود به سازمان زيرزميني كمونيستهاي كامبوج پيوست. پول پوت از اواخر دهه 1960م كه رژيم طرفدار غرب در كامبوج بر اثر پيروزيهاي كمونيستها در ويتنام تضعيف شده بود، مشغول سازماندهي يك نيروي چريكي براي سرنگون ساختن حكومت كامبوج و قبضه كردن قدرت شد. در اين ميان هر چند پس از آن، حكومت دستنشانده امريكا برسر كار آمد، اما ديكتاتوري او، موجبات نارضايتي مردمي را فراهم ساخت. از اين رو، پول پوت با استفاده از اين فرصت، بر طرفداران خود افزود و با كمك نيروي مقاومت كامبوج موسوم به خِمِرهاي سرخ به تدريج كنترل بخش بزرگي از كشور را به دست گرفت. اين نيروها در سال 1975م حكومت نظامي را سرنگون كردند و خود زمام امور را به دست گرفتند. آغاز حكومت خِمرهاي سرخ در كامبوج در واقع آغاز فاجعهاي بود كه نه تنها در قرن بيستم كه در طول تاريخ، كمتر نظير آن ديده شده است. به دستور پول پوت، كمترين مقاومت با مرگ پاسخ داده ميشد و به اين ترتيب نزديك به يك چهارم جمعيت هشت ميليوني كامبوج طي كمتر از چهار سال به كام مرگي سخت فرو افتادند. در اين مدت، چين تنها كشوري بود كه با رژيم پول پوت رابطه داشت هر چند وي از حمايت پنهاني امريكا نيز برخوردار بود. پول پوت با اعتقاد به حذف سرمايهداري، شهرها را نابود ساخت و كمترين مظاهر تمدن را از بين برد. منسوخ شدن كامل مالكيت خصوصي، مبارزه خشن و بي رحمانه با دين و قتل عام فراوان با وسايل ابتدايى، بخشي از كارنامه جنايت بار رژيم پول پوت به شمار ميرود. رژيم پول پوت در نهايت در 17 ژانويه 1979م با يورش نظامي ويتنام به كامبوج كه به عنوان حمايت از مخالفان رژيم صورت گرفت ساقط شد و خودِ پول پوت، از پايتخت گريخت. سالهاي پاياني عمر پول پوت به انزوا، بيماري و خشونت بر زيردستان گذشت. اين امر باعث شورش اطرافيان و تحويل او به دادگاه گرديد. اما اجلْ مهلت چنداني به وي نداد و قصاب كامبوج پس از عمري جنايت، وحشيگري و آدمكشي سرانجام در 18 آوريل 1998م در هفتاد سالگي درگذشت و با كولهباري از قساوت و بيرحمي به زبالهدان تاريخ فروافتاد.
15) ترور "عبدالعزيز رِنتيسي رهبر جنبش حماس توسط رژيم صهيونيستي (2004م):
عبدالعزيز علي عبدالحفيظ الرِّنتيسي، مبارز معروف فلسطيني و رهبر جنبش مقاومت اسلامي فلسطين حماس در 23 اكتبر 1947م، يعني هفت ماه پيش از شكلگيري رژيم نژادپرست اسرائيل در منطقه يافا در فلسطين به دنيا آمد. با اعلام موجوديت رژيم غاصب قدس، پدر و مادرش ناگزير شدند همراه وي و نه برادر و دو خواهرش به اردوگاه خان يونس در جنوب نوار غزّه كوچ كنند. رنتيسي در شش سالگي وارد مدرسه ابتدايى شد اما فقر و تنگناي شديد مالي، وي را وادار كرد تا براي كمك به خانواده به دست فروشي روي آوَرَد. با اين حال تحصيلات خود را ادامه داد و دوره دبيرستان را با رتبه ممتاز به پايان رساند. وي سپس براي تحصيل در رشته پزشكي راهي شهر اسكندريه مصر شد و در 1976م با رتبه بالا از اين دانشگاه فارغالتحصيل گرديد. رنتيسي از آن زمان به فلسطين بازگشت و در كنار مسئوليتهاي سياسي و اجتماعي، به تدريس، معالجه و درمان بيماران و مجروحان فلسطيني پرداخت. وي در سالهاي 1982 تا 1992م بارها به زندان رژيم صهيونيستي افتاد و آخرين بار در سال 1997م از زندان رهايى يافت. عبدالعزيز رنتيسي و شيخ احمد ياسين، ديگر مبارز فلسطيني، از پايهگذاران جنبش مقاومت اسلامي فلسطين، حماس، در سال 1987م بودند. وي در سال 1992م به همراه چهارصد تن از مجاهدان فعال و مسؤولان حماس و جهاد اسلامي به لبنان تبعيد شد و در مقام سخنگوي رسمي تبعيد شدگان فعاليت كرد. پس از چندي، رژيم صهيونيستي تحت فشار افكار عمومي، به وي و ديگر مبارزان فلسطيني اجازه ورود به فلسطين را داد، اما وي به محض ورود به فلسطين بازداشت شد و تا سال 1997م در زندان به سر بُرد. رنتيسي در سالهاي پس از آن، فعاليتهاي سياسي خود را افزايش داد و تحت نظر او، تلفات سنگيني به رژيم صهيونيستي وارد آمد. وي در سالهاي پاياني عمر، به عنوان يكي از رهبران مؤثر مبارزان فلسطيني و مرد شماره دو جنبش حماس فعاليت كرد. از اين رو، مزدوران رژيم صهيونيستي درصدد از ميان برداشتن او بودند اما ترور رنتيسي در بهار 2003م ناكام ماند. آشنايى با زبان انگليسي و شخصيت مؤثر وي در محافل سياسي داخل فلسطين، ذهن باز و روشن، حافظه قوي و برخورد قاطع با اقدامات اسرائيل، از جمله ويژگيهاي بارز شهيد عبدالعزيز رنتيسي بود. عبدالعزيز رنتيسي پس از شهادت شيخ احمد ياسين، رهبر معنوي حماس، به رهبري اين جنبش در نوار غزه برگزيده شد، اما 26 روز بعد در حمله بالگردهاي رژيم صهيونيستي در 18 آوريل 2004م در 57 سالگي به شهادت رسيد. در اين ترور، فرزند و دو همراه رنتيسي نيز به شهادت رسيدند و بار ديگر قساوت و سبوعيت رژيم صهيونيستي را به اثبات رساند.
منبع:
/خ
Add Comments
Name:
Email:
*
User Comments:
SecurityCode: