اهميت و ضرورت دوست
از بزرگترين ضرورتهاي زندگي، نياز به دوستي با ديگران است. در اسلام نيز به رفاقتي که بر ضوابط ديني مبتني باشد، به ديده احترام نگريسته شده و درباره دوستي و انتخاب دوست خوب، سفارشهاي فراواني گرديده است. اميرمؤمنان عليهالسلام در کلامي ميفرمايندد: «هر که دوستي ندارد، همانند انساني است که مهمترين اعضاي خود را از دست داده است».(1) نيز از آن حضرت است که: «ناتوانترين مردم کسي است که نتواند دوستي براي خود انتخاب کند و ناتوانتر کسي که دوستي را که به دست آورده، از دست بدهد».(2)
آزمايش پيش از دوستي
با توجه به تأثير فراواني که دوستان در زندگي انسان دارند، دقت در گزينش آنها، امري ضروري و لازم است. از اين رو، پيشوايان هدايتگر، آزمودن دوست را پيش از انتخاب لازم دانستهاند. اميرمؤمنان عليهالسلام ميفرمايندد: «در برگزيدن دوستان، آزمايش را مقدم بدار».(3) نيز ميفرمايندد: «کسي که پس از آزمايش صحيح، شخصي را براي دوستي برگزيند، رفاقتش پايدار و دوستياش استوار خواهد ماند».(4) نيز فرموده است: «کسي که (در آزمايش حساب شده) از دوست خود، اطمينان و استقامت در دين و درستي در راه و رسم زندگي ببيند، ديگر نبايد به سخنان اين و آن توجه کند».(5)
دوستيهاي خوب و ماندگار
انگيزه انتخاب دوست، رابطه مستقيمي با مدت دوستي دارد. هر گاه دو نفر براي خدا و خدمت به يکديگر دست دوستي به هم دهند، روز به روز دوستي آنها تقويت ميشود و استواري بيشتري مييابد، ولي زماني که افراد فقط منافع شخصي و مادي خودشان را درنظر بگيرند، پيوند دوستيشان با يکديگر سُست و ناپايدار ميگردد. اميرمؤمنان عليهالسلام ميفرمايندد: «دوست، کسي است که تو را با جانش نگه دارد و بر مال و فرزندان و خاندانش برگزيند».(6) نيز ميفرمايندد: «رفيق، خوب نيست، مگر کسي که در مواقع تهيدستي و در غياب و حتي پس از مرگ نيز دوست خود را ياري و اسرار او را حفظ کند».(7)
آينهاي به نام دوست
آينه، هم خوبيها را نشان ميدهد و هم بديها را؛ آن هم به همان اندازه واقعياش، نه کوچکتر و نه بزرگتر. دوست خوب نيز همواره نقاط قوّت و ضعف انسان را بازگو ميکند، تا قوّتها را تقويت و کاستيها را از ميان ببرد و به اين صورت، مسير رشد و کمال را بپيمايد.
بدون شک دوستي که اشتباه دوستش را به او تذکر ندهد و به راهنمايياش نپردازد، او را از گمراهي باز نداشته است. همچنين، دوستي که نقاط قوّت و خوبيها را بيش از اندازه بزرگ جلوه دهد، دوستش را گرفتار خودبيني و غرور ميکند. بر اين اساس، بايد در دوستي با چنين افرادي تجديدنظر کرد. اميرمؤمنان علي عليهالسلام ميفرمايندد: «دوستدار تو، تو را از بدي باز ميدارد»(8) و «هر کس عيبهاي تو را بر تو آشکار سازد، دوست تو است»(9) و «همواره دوست خود را با پند و اندرز نصيحت کن؛ چه خوب باشد يا زشت».(10)
با اينان دوستي نکنيم؟
دوستي و دوستيابي، ضرورتي اجتماعي است و به همين دليل، اهداف و شرايطي نيز دارد. از نگاه نهج البلاغه، نميتوان با هر کسي دوست شد؛ کساني مانند اشرار، افراد فرومايه، دنياطلب، دروغگو، پست، چاپلوس، بخيل، فاسد، عيبجو، سخنچين، احمق، نادان و منافق، شايستگي دوستي را ندارند. اميرمؤمنان علي عليهالسلام ميفرمايد:
«با چاپلوس رفاقت نکن که او با چرب زباني، تو را اغفال ميکند و کار نادرست را در نظرت درست جلوه ميدهد»(11)؛ «از دوستي با دروغگو بپرهيز ؛ زيرا دروغگو چون سراب است، دور را نزديک و نزديک را دور مينمايد»(12)؛ «از دوستي با افراد فاسد بپرهيز که بدي و زشتيشان هميشگي است»(13)؛ «از دوستي با نادان بپرهيز؛ زيرا ميخواهد به تو نفعي برساند، ولي زيان ميرساند».(14)
ميانهروي در دوستي
بعضيها وقتي با کسي دوست ميشوند، در همان روزهاي نخست چنان به او اعتماد ميکنند که همه اسرار زندگي خويش را با او در ميان ميگذارند و هيچ محدوديتي در رفاقت نميشناسند؛ در حالي که اگر روزي اين علاقههاي لحظهاي و افراطي از ميان برود و دشمني واختلافي بينشان ايجاد شود، ضربههاي جبران ناپذيري متوجه آنها خواهد شد.
اميرمؤمنان علي عليهالسلام در کلامي زيبا ميفرمايندد: «در رفاقت با دوست خود اندازه نگهدار، براي آنکه شايد روزي با تو دشمن شود؛ و در دشمني با دشمن خود نيز اندازه نگهدار، براي آنکه شايد او نيز روزي دوست تو گردد».(15)
پندهاي دوستانه
در دين آسماني اسلام، اصل بر اين است که مؤمنان يکديگر را دوست بدارند و از هر چه موجب دشمني است، دوري کنند. از ديدگاه نهج البلاغه، اساس و پايه دوستيها، ارزشهاي الهي و معنوي است و با کسي بايد دوست شد که ديندار و پرهيزکار باشد و عامل رشد و تکامل روحي و معنوي آدمي گردد و همواره او را به تقوا و پاکي بخواند. اميرمؤمنان علي عليهالسلام ميفرمايندد: «هيچ مهرباني و دوستياي، همچون دوست خوب و پندگو نيست».(16)
پرهيز از رفتارهاي ناشايست
پس از انتخاب دوست، بايد در نگهداري و ارتباط سالم و سودمند با او کوشيد. ميانهروي در ارتباط، يکي از راههاي حفظ دوستي است، زيرا رفت و آمدهاي بسيار و ملاقاتهاي بيحد و اندازه، خسته کننده است و محبت را از ميان ميبرد. انسان بايد همواره مراقب باشد دوستان خوب خود را با رفتارهاي ناشايست، همچون پرخاشگري، بدگويي، فخر فروشي، دروغگويي، بيوفايي، بداخلاقي، حسادت، بخل و...از دست ندهد. امير مؤمنان عليهالسلام ميفرمايندد: «به خشم آوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدايي است»(17) و «دوستي خود را به بيوفايي از دست مده»(18) و «حسادت به دوست، دليل بيماري و غيرواقعي بودن دوستي است»(19) و «شخص گردنکش، يار و دوستي ندارد».(20)
پى نوشت:
1. غرر الحکم، ج 2، ص 723.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، حکمت 12.
3. غرر الحکم، ج 2، ص 541.
4. همان، ص 695.
5. نهج البلاغه، خطبه 141.
6. غررالحکم، ج 1، ص 89.
7. نهج البلاغه، حکمت 129.
8. غرر الحکم، ج 2، ص 613.
9. همان، ص 641.
10. نهج البلاغه، نامه 31.
11. همان ،حکمت 293.
12. همان، حکمت 38.
13. همان، نامه 69.
14. همان، حکمت 38.
15. همان، حکمت 268.
16. غرر الحکم، ج 2، ص 834.
17. نهج البلاغه، حکمت 480.
18. غرر الحکم، ج 2، ص 800.
19. نهج البلاغه، حکمت 218.
20. غرر الحکم، ج 2، ص 593.
منبع: ماهنامه گلبرگ/خ