عشق سرشار خديجه به محمد(ص)
آن گزارش ميسره, و اين نويد ورقه بن نوفل, چنان طوفانى از محبت محمد(ص) در دل خديجه ايجاد كرد كه بى صبرانه حضرتش را طلبيد و خطاب به وى چنين گفت:
((يا بن عم, انى قد رغبت فيك لقرابتك و سطوتك فى قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حديثك)).(9) اى پسرعمو, به دليل خويشى, شرافت خانوادگى, امانتدارى, حسن خلق و راستگويى كه در شما سراغ دارم, به شما اشتياق پيدا كردم.
آنگاه براى ازدواج با پيامبر(ص) اعلام آمادگى كرد.
اين عمل خديجه نشان دهنده اين است كه وى گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود, اما دل به امور معنوى داشت. او طالب شخص با كمال بود, نه فرد پولدار.بر اساس همين ديدگاه بلند بود كه خواستگارانى پولدار چون عقبه بن ابى معيط و صلت بن ابى يهاب, كه هر كدام چهارصد غلام و كنيز داشتند را نپذيرفت(10). اما در برابر شخص باكمالى چون رسول خدا(ص), هم خود پيشنهاد ازدواج داد, و هم مهريه را از مال خود تعيين كرد. امام صادق(ع) مى فرمايد: در جلسه خواستگارى, خديجه(س) وقتى ملاحظه كرد عمويش ورقه بن نوفل در برابر سخنان ابوطالب از عهده پاسخ برنمىآيد, بى درنگ گفت:
((يا عماه انك و ان كنت اولى بنفسى منى فى الشهود, فلست اولى بى من نفسى, قد زوجتك يا محمد نفسى و المطهر على فى مالى))(11) عموجان ممكن است درمسايل ديگر اختيار مرا داشته باشيد, ولى اينجا اختيار با خود من است. سپس گفت: اى محمد من خودم را به همسرى شما درآوردم, و مهر را هم خودم از مال خود قرار مى دهم.
اين كار خديجه عشق غير قابل توصيف وى را نسبت به رسول خدا(ص) مى رساند, آن هم عشقى مقدس و معنوى كه ورإ همه امور مادى است, عشق به كمال است; عشق به صداقت است, عشق به امانت است, عشق به همه خوبيهاست, و در يك كلام عشق به خداست.اين بانو مى داند كه همه سعادت و خوشبختى در ارتباط با فرستاده خدا است, و لذا در بيانى چنين مى گويد: ((سعدت من تكون لمحمد قرينه, فانه يزين صاحبه))(12) خوشبختى نصيب زنى است كه همسر محمد(ص) گردد, زيرا محمد براى وى مايه افتخار است.
محبت و علاقه دو جانبه
عشق و علاقه خديجه به رسول خدا(ص) يكطرفه نبود, بلكه محبت دو جانبه بود. اين واقعيت را ابوطالب(ع) در خطبه عقد چنين بيان كرد: (( و له فى الخديجه رغبه ولها فيه رغبه))(13) خديجه و محمد هر دو علاقه مند به يكديگر هستند.
چه خوش بى مهربانى هر دو سر بى
كه يك سر مهربانى دردسر بى