جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تأثير نگهدارى موقت روزانه توسط افرادى غير از مادر
-(4 Body) 
تأثير نگهدارى موقت روزانه توسط افرادى غير از مادر
Visitor 508
Category: دنياي فن آوري
 تحقيقات در اين زمينه نشان مى‏دهد:
1- كودكانى كه قبل از دو سالگى در معرض نگهدارى موقت توسط افراد متفاوتى بودند، در سال‏هاى بعد كمتر احساس اطمينان مى‏كردند و طبق گفته مادران‏شان در شش سالگى به شدت وابسته بودند. هميشه مى‏خواستند روى پاى مادر بنشينند و دوست نداشتند او را ترك كنند. اگر مادران حركت مى‏كردند، كودكان ناراحت مى‏شدند و در وقت خواب مى‏خواستند كنار والدين‏شان باشند ... اين رفتار در مركز نگهدارى آنها نيز آشكار بود. از اين‏رو نمره بالايى در وابستگى بيش از حد و ناآرامى به دست آوردند و نمره پايينى در سازگارى اوليه با موقعيت‏هاى جديد داشتند. ميزان ترس در آنان بالا بود، مخصوصاً ترس از تاريكى، پزشك و بيمار. اين گروه علاوه بر نگهدارى روزانه بى‏ثبات، دوره‏هايى نيز در بيمارستان يا جاهاى ديگر به سر مى‏برند. همين طور مى‏توان تا حدى (و نه كاملاً) دلبستگى مضطرب آنها را به رفتار والدين نسبت داد، چرا كه طبق مشاهدات انجام شده، افراد دمدمى‏مزاجى بودند.
2- افرادى كه نگهدارى از آنها بعد از دو سالگى بوده و توسط افراد ثابتى انجام شده:
كودكانى كه نگهدارى از آنان قبل از دو سالگى نبوده، هيچ مشكل آشكارى در شش سالگى نداشتند. اين نتيجه با تجربه شايع روزمره مطابقت دارد. اين كودكان وقتى سه يا چهار ساله بودند، هنگامى كه از مادر دور مى‏شدند، به مهد كودك مى‏رفتند و بيش از شش ساعت در روز آنجا نمى‏ماندند يا اينكه خانواده ديگرى در اين مدت از آنان نگهدارى مى‏كرد. اين دو موقعيت نه تنها در آن سن شايع است بلكه كودكان از آن لذت مى‏برند و به نظر نمى‏رسد هيچ مشكلى را ايجاد كند.
مطالعات بعدى نشان داد كودكانى كه تا پنج سالگى در كنار مادر باقى ماندند و هيچ گاه به مهد كودك نرفتند يا در بازى‏هاى گروهى شركت نكردند، در سال‏هاى بعد آمادگى زيادى براى ابتلا به كريتيسم (عقب‏ماندگى همراه با كوتولگى) داشتند و در برخورد با همسالان خود، كمرو بودند. اين يافته اگر تأييد شود، اين ديدگاه عمومى را تأييد مى‏كند كه از سه سالگى به بعد، كودكان از بازى با همسالان خود در يك محيط بزرگ‏تر خوشحال و سودمند مى‏شوند، به ويژه وقتى اين تغييرات براى كودكى رخ دهد كه در خانه‏هاى كوچك شهرى زندگى كرده و در اكثر موارد همراه با كنترل شديد و وسواسى مادر بوده است.
اين يافته‏ها به شدت اين نظريه را تأييد مى‏كند كه دلبستگى دلهره‏آميز به دليل اينكه كودك بيش از حد ارضا شده (آن طور كه گاهى تصور مى‏شود) نيست، بلكه به اين دليل است كه تجربه قبلى او باعث شده كه الگويى از موضوع دلبستگى خود در ذهن ترسيم كند كه دسترسى به آن سخت است و يا اينكه به نيازهاى او پاسخ نمى‏دهد. هر چه سيستم، باثبات‏تر و قابل اتكاتر باشد، موضوع دلبستگى كودك مطمئن‏تر مى‏شود و هر چه سيستم، متغيّرتر و غير قابل اتكا باشد، رفتار كودكان دلهره‏آميزتر مى‏شود.
بايد شرط مهمى را به اين نتيجه اضافه كنيم؛ بعضى از كودكانى كه در معرض يك سيستم غير قابل اتكا قرار مى‏گيرند، نااميد به نظر مى‏رسند و به جاى اينكه رفتار دلبستگى دلهره‏آميز را نشان دهند، كم و بيش بى‏اعتنا مى‏شوند و به ديگران اعتماد نمى‏كنند و به آنها اهميت نمى‏دهند. معمولاً رفتار آنان پرخاشگرانه و طردكننده مى‏شود و ميل به انتقام در آنها شديد مى‏گردد. اين مسئله در پسران بيشتر از دختران به وجود مى‏آيد، در حالى كه دلبستگى دلهره‏آميز در دختران شايع‏تر از پسران است.
اين نتيجه با تفاوت وسيعِ اختلالاتِ شخصيت در دو جنس در زمان بلوغ مطابقت دارد. به عنوان مثال، اضطراب به عنوان يك نشانه عصبى در زنان شايع‏تر از مردان است، در حالى كه بزهكارى در مردها شايع‏تر است.
تحقيقات بعدى نشان داد كه در نوجوانان يازده تا پانزده سال، هر طور كه رفتار دلبستگى در پنج سال اول زندگى بوده، در آن زمان هم ادامه مى‏يابد، چه اين رفتار مطمئن باشد يا مضطرب و يا داراى درجاتى از بى‏اعتنايى باشد.به هر حال، تجربه كلينيكى فرض مى‏كند اگر چه كودكانى كه در پايان سه سالگى هستند، از بازى كردن با همسالان خود به مدت كمى در هفته، خوشحال مى‏شوند، ولى دلايلى وجود دارد كه در مورد دور شدن طولانى‏مدت آنها احتياط بيشترى بايد كرد. اين احتياط اگر دور شدن كودك بلافاصله پس از دو سالگى باشد، بيشتر مى‏شود.
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image