آيا احضار روح و ارتباط طرفين زنده و مرده امكان دارد؟
تلاش براي ارتباط با عالم ماوراي ماده و احضار ارواح گذشتگان را حتي ميتوان در مراسم مذهبي قبائل بدوي نيز مشاهده كرد. چنين باوري از سوي انسان ديروز و امروز، همواره دستآويز كساني شده است كه با باز كردن دكان عوامفريبي و استخدام ابزارآلات مخصوص با لطايفالحيل، مدعي ارتباط با عالم ارواح شده، مطامع خود را در اين مسير دنبال كردهاند.
بيشك، ارتباط با عالم ارواح، امري ممكن است و سيره ائمه معصوم عليهمالسلام و تجربه تاريخي بشر، اين امر را ممكن ميسازد و اين نوشتار در پي اثبات اين نظريه، در راستاي پاسخگويي به پرسش يك دانشجوي جستوجوگر است؛ اما اين كه ارتباط با عالم ارواح و احضار روح، چه گره اي از زندگي فردي و اجتماعي انسان ميگشايد، حديث ديگري است.
در آموزههاي ديني، احضاركننده روح، داراي جايگاه ويژهاي نيست تا چه رسد به اين كه براي چنين ويژگي او، ثواب و پاداشي در نظر گرفته شود. اگر چنين ويژگي براي زندگي فردي و اجتماعي و حتي اُخروي افراد دستاوردي داشت، به يقين ائمه معصوم عليهمالسلام، شيعيان و يا حتي اصحاب خاص خود را به چنين رويكردي ترغيب ميكردند و حال اين كه آن برگزيدگان الهي، شيعيان خود را به انجام تكاليف و پرهيز از گناه، ترغيب و آنان را از رفتار بيهودهاي كه فرصت عبادت خداوندي و تلاش در آباداني دين و دنيا را از آنان ميگيرد، بر حذر داشتهاند.
ارتباط با ارواح
ارتباط با ارواح، به اشكال مختلفي ميسر است:
1. ارتباط بدون تخاطب طرفيني، مانند: الف) زيارت. ب) اعطاي خيرات و نيكي. ج) توسل. د) در مواردي كه دليل خاصي مانند توسل به پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله و ائمه اطهار عليهمالسلام و شهدا وجود دارد، اين گونه ارتباط با ادله معتبر ثابت شده است و جز در موارد اندك، اختلافي در آن وجود ندارد. 2. ارتباط به صورت تخاطب طرفيني مانند:
الف) ارتباط با ارواح گذشتگان يا زندگان در خواب صادق؛ اين ارتباط نيز گاه به اراده ارواح صورت ميگيرد و گاه به اراده شخص خواب بيننده؛ يعني او با انجام بعضي كارها، زمينه ديدن آن شخص رادر خواب فراهم ميكند. اين نوع از ارتباط، به قدري ذكر شده است كه جاي هيچ انكاري ندارد و اما دو نكته در آن حائز اهميت است كه عبارتند از:
نكته اول: تشخيص خواب صادق از خواب غير صادق؛
انسان چهار نوع خواب ميبيند: 1. خواب آشفته كه بيشتر افراد مريض ميبينند. 2. افكار عادي روزانه، مانند خواب امتحان در شب امتحان. 3. خوابي كه اسرار نهاني انسان را ظاهر ميكند. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله فرمود: آن چه را آدمي در دل پنهان ميكند در خواب ميبيند (والذي يحدث به الانسان نفسه فيراه في منامه). 4. خوابي كه كاملاً از افكار و تخيلات نفس انسان بيرون است؛ يعني ارتباطي است كه انسانها با عالم خارج از خودش پيدا ميكنند. ارتباط با ارواح ديگر در اين قسم از خواب قرار دارد. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله فرمود: روءياي صادق، بخشي از هفتاد جزء نبوت است.1 بوعلي نيز ميگويد: آزمايشهاي زيادي نشان ميدهد كه انسان به وسيله خواب ميتواند اطلاعاتي از جهان خارج از بدن به دست آورد و خوابي ببيند كه عين حقيقت و متن واقع باشد و اگر چنين امكاناتي در خواب باشد، چه مانعي دارد كه در بيداري نيز چنين آگاهيها را به دست آورد.2
نكته دوم: تفسير آن چه انسان در خواب ميبيند؛
آن چه انسان گاهي در روءياي صادق ميبيند، نياز به تفسير دارد؛ مانند خواب حضرت يوسف عليهالسلام.3
ب) ارتباط با ارواح گذشتگان يا زندگان در بيداري؛ آگاهي از عوالم ديگر در بيداري نيز ممكن است. احضار روح به معناي اصطلاحي و مأنوس آن همين نوع از ارتباط است؛ البته عبارت بوعلي فقط در آگاهي از عوالم ديگر در بيداري بود و ارتباط با ارواح به نحو تخاطب طرفيني، چيزي بيش از صرف آگاهي از عالم ارواح است و همان گونه كه تخاطب طرفيني در خواب ممكن است، در بيداري نيز ممكن خواهد بود.
شيوه ارتباط با ارواح
نحوه ارتباط با ارواح به نحو تخاطب طرفيني در بيداري و ارزش علمي و حقوقي آن نيازمند مقدمات زير است: 1. روح موجودي مجرّد است و هرگز با حواس ظاهري قابل ادراك نيست؛ اما امكان ادراك آن با قوه خيال وجود دارد. قوه خيال، ادراك كننده جزئيات است و جزئياتِ محسوس به حس ظاهر و غير آن را درك ميكند. 2. جدايي روح از بدن در حال حيات، به نحو ناقص امكان دارد و مورد طبيعي آن خواب است. جدايي روح از بدن در خواب، به اختيار انسان نيست؛ اما اين جدايي را ميتوان به صورت مصنوعي و اختياري نيز ايجاد كرد. 3. اراده انسان گاهي به قدري قوي ميشود كه ميتواند آن چه را روح ديگران به نحو غيراختياري انجام ميدهد، در اختيار خود بگيرد و آن كارها را با اختيار انجام دهد؛ مثلاً اگر روح ديگران در خواب بدون اختيار به صورت ناقص از بدن خارج ميشود و با عالم ديگر ارتباط پيدا ميكند، انسان ميتواند روح خود را با اختيار خود با عالم ديگر ارتباط دهد؛ اما اين گونه ارتباط تا اين مقدار، يك طرفه و از سنخ آگاهي از عوالم ديگر است و ارتباطي به نحو تخاطب طرفيني با روح ندارد. 4. اراده قوي برخي نه تنها ميتواند افعال روح خود را در اختيار خود گيرد، بلكه گاهي ميتواند بر اراده ديگران نيز سيطره يابد و با قدرت خود افعال روح او را نيز، در اختيار خود گيرد؛ مثلاً ديگري را خواب كند و روح او را به صورت ناقص از بدن جدا كند و به دليل سيطره بر آن، اموري را به او تلقين كند. اين مقدار از ارتباط، فقط تصرف در قوه خيال روح شخص خوابيده است. گفته ميشود كه شخص خواب كننده ميتواند روح شخص خوابيده را با ارواح ديگر ارتباط دهد و يا سوءالهايي را از او بپرسد و او در همان حال از زبان بدن خود پاسخ دهد و يا پس از بيداري آن را پاسخ دهد. 5. ارواح مردگان طبق روايات و آيات، در عالم برزخ، در بهشت برزخي يا جهنم برزخياند و خداوند به برخي از آنها اجازه ارتباط به نحو آگاهي يك طرفه از احوال زندهها و گاهي اجازه ارتباط طرفيني به آنان ميدهد؛ اما از آن جا كه روح انسانهاي زنده در حالت طبيعي، تعلق به بدن دارد، قادر به ارتباط با ارواح ديگر نيست؛ مگر وقتي كه از بدن جدا ميشود (در حال خواب) ميتواند با روح ديگري ارتباط برقرار كند. از اين رو، ارتباط روح شخص خوابيده با روح مردگان با اجازه الهي امكانپذير است و نقل چنين خوابهايي به نحو خواب صادق به حدي است كه قابل انكار نيست. 6. چنان كه در مقدمه سوم گفته شد، اراده قوي انسان ميتواند افعال روح را در اختيار خود گيرد؛ يعني همان گونه كه ديگران در حالت خواب به صورت غيراختياري روحشان از بدن به صورت ناقص جدا ميشود و با عالم ديگر امكان ارتباط پيدا ميكنند، او ميتواند در حالت بيداري به اختيار خود اين امكان را فراهم كند (گر چه ممكن است در اين كار او به حالت خواب يا خلسه فرو رود). اگر چنين حالتي حاصل شود، همان گونه كه به اذن خداوند ارواح مردگان ميتوانند در خواب با ارواح زندهها ارتباط طرفيني پيدا كنند، اين ارتباط در حال بيداري نيز براي چنين افرادي ممكن و ميسر است. 7. از آن جا كه عالم پس از مرگ، عالم پاداش و كيفر است و نه عالم فعل اختياري، چنين ارتباط طرفيني از سوي ارواح مردگان چه در خواب و چه در بيداري، جز با اذن و اراده الهي ميسر نيست و اراده انسان زنده هرگز نميتواند روح مردهاي را از بهشت يا جهنم برزخي خارج و در محضر خود حاضر كند (مراد از محضر، محضر مادي نيست)؛ مگر آن كه اراده او با اراده الهي مطابق شود و اين ارتباط به اذن خداوند صورت گيرد. 8. با توجه به اين هفت مقدمه، امكان ارتباط طرفيني با ارواح اثبات ميشود، اما اين نكته بدين معنا نيست كه هر ادعا كنندهاي در ارتباط با ارواح صادق باشد. 9. چنان كه گفته شد همه اداركات افرادي كه با ارواح ارتباط پيدا ميكنند، توسط قوه خيال صورت ميپذيرد و مسئله مهم در اين جا اين است كه قوه خيال انسان، علاوه بر اين كه ميتواند چنين ارتباط صادقي را ادراك كند، محل ادراك القائات شيطاني و اوهام ساخته ذهن انسان نيز ميباشد؛ يعني گاهي انسان بر اثر خيالپردازيها و تلقينهاي خود، اموري را با قوه خيال خود ادراك ميكند كه آنها را حقيقي ميپندارد و همچنين شيطان كه از سنخ جن است، ميتواند در قوه خيال انسان تصرف كند و اموري را به او القا كند (نحوه القاي شيطان به قوه خيال انسان در جاي خود ثابت شده است و نياز به بحث مستقلي دارد) و تشخيص ادراكات صادق قوه خيال، از اوهام شخصي و القائات شيطاني دشوار است. 10. گفتاري كه معمولاً در مجالس احضار روح از زبان آنان گفته يا نوشته ميشود، به هيچ وجه حجت نيست و اعتبار ندارد و نميتواند ملاك رفتار، قضاوت و عكسالعمل ديگران قرار گيرد و هر كس بر اساس آن چه از طرق عادي از آن آگاه است، مسئول رفتار خود ميباشد؛ مگر آن كه يقين حاصل شود. 11. اصل ارتباط با ارواح حرام نيست؛ مگر آن كه مستلزم حرام مانند ايذاء موءمن، غيبت و يا حرام ديگري شود و هرگز آموختن علمي كه اين ارتباط را آموزش ميدهد، توصيه نشده است. نتيجه اين بحث اين است كه ارتباط با روح زنده و مرده امكان دارد و قوه خيال مدرك اين ارتباط است. از آن جا كه تشخيص ادراك صادق ارتباط با روح، از ادراك اوهام باطل شخصي و القائات شيطاني مشكل است، راهي براي اعتماد به آن وجود ندارد و آن چه از اين طريق ادراك ميشود، حجيت ندارد و اعتبار حقوقي و قانوني نيز ندارد و نميتواند مدرك قضاوت قرار گيرد؛ مگر آن كه براي شخص ادراك كننده به حد يقين برسد كه تنها براي او حجت است. اصل چنين ارتباطي به دليل خطراتي كه در پي دارد، و گاهي محرماتي كه به دنبال ميآورد، به هيچ وجه توصيه نشده است. منابع زير براي مطالعه توصيه ميشود:
1. احمد زمرديان، حقيقت روح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 274.
2. سيد محمد حسين حسيني تهراني، معادشناسي، انتشارات حكمت، ج 3.
3. لئون دني، عالم پس از مرگ، ترجمه محمد نصيري، موءسسه مطبوعاتي عطايي، ص 75.
4. ابن قيم الجوزيه، الروح، دارالكتاب العربي، ص 289.
5. جعفر سبحاني، معاد انسان و جهان، انتشارات مكتب اسلام، ص 81.
6. علامه طباطبايي، الميزان، ج 1، ص 244.
پي نوشت
1. مجلسي، بحارالانوار، ج 14، ص 635.
2. ابن سينا، شرح الاشارات، ج 3، ص 399.
3. يوسف (12) آيه 43.