اشاره
دوران جواني، زمان شکوفايي غرايز و هنگام رخ نمودن انحرافها و آلودگيهاست و چنانچه زمينههاي تاريک براي انحراف همانند فضاي تيره آن روز حجاز که حتي کهنسالان به گونهاي شرمآور در آلودگي به سر ميبردند وجود داشته باشد، خطر سقوط افزون ميگردد. با اين حال، محمدِ جوان هرگز تحت تأثير قرار نگرفت و چنان در درستي و راستگويي سرآمد شد که حتي دشمنانش، او را «امين» ميخواندند. او در بيست سالگي با شرکت در پيمان جوانمردي، از ستمديدگان دادخواهي کرد و در 23 سالگي در ميان مردمي متعصب، با فرزانگي داوري کرد و با حفظ احترام همه گروهها و شرکت دادن نمايندگان همه قبايل، حجرالاسود را در جاي خودش قرار داد.
جلوه پيامبري
آرامش و وقار از همان نوجواني در سيماي متفکر محمد صلياللهعليهوآله موج ميزد. ابوطالب به قدري او را دوست داشت که هميشه ميخواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رويش کشد. در دوازده سالگي، عمويش، ابوطالب او را همراه خود براي سفر تجارتي به شام برد. در ميانه سفر، ابوطالب به راهبي مسيحي به نام بُحَيرا برخورد. بحيرا هنگام ديدن محمد، از روي نشانههايي که در کتابهاي مقدس خوانده بود، با اطمينان دريافت که اين کودک، همان پيامبر آخرالزمان است. با اين حال، براي اطمينان بيشتر، او را به لات و عزّي ـ دو بت از بتهاي کافران مکه ـ سوگند داد که در آنچه از وي ميپرسد، جز راست و درست بر زبانش نيايد. محمد با ناراحتي گفت: «من اين دو بت را که نام بردي، دشمن دارم. مرا به خدا سوگند بده.» پس بحيرا يقين کرد که اين کودک همان پيامبر خداست و به ابوطالب سفارش بسيار کرد تا او را از شر دشمنانش به ويژه يهوديان حفظ کند؛ زيرا او در آينده، مأموريت بزرگي به عهده خواهد گرفت.
جلوه کارآمدي در سفر به شام
جلوه کارآمدي حضرت محمد صلياللهعليهوآله در سفر دوم آن حضرت به شام در 21 سالگي رخ نمود. گرچه اين سفر بيشتر هدف اقتصادي داشت، کرامت انساني و آثار پيامبري او در آن بهتر نمايان شد. برخي از قرينهها نشان ميدهد که اين سفرِ تجاري به پيشنهاد حضرت خديجه عليهاالسلام بوده است؛ زيرا وي با راستگويي، امانتداري و متانت محمد صلياللهعليهوآله آشنايي داشت و به همين دليل، به ابوطالب گفت مايل است سرمايهاش را براي تجارت به او بدهد.
خديجه، غلام خود را نيز به همراه محمد فرستاد و او آنچه را در سفر از ايشان ديد، به خديجه گزارش کرد. محمد صلياللهعليهوآله بيش از ديگراني که با مال خديجه عليهاالسلام تجارت ميکردند، از اين سفر تجاري سود به همراه آورد و همه اينها علاقه خديجه را به او افزون کرد.
عبادت و نيايش
در يکتاپرست بودن محمد صلياللهعليهوآله پيش از دوره رسالت هيچ ترديدي وجود ندارد. آن حضرت، خداي يگانه را ميپرستيد و به آنچه عقل گواهي ميداد و فطرت الهياش ميپذيرفت، عمل ميکرد. ازاينرو ميگويند آن حضرت به تنهايي، سکوت و تفکر در آفرينش علاقه داشت. در محافل گناه حاضر نميشد. از گوشت حيواناتي که در پاي بتها قرباني ميشدند نميخورد و از بتها نفرت داشت و ميفرمود: «هيچ چيزي را به اندازه بُتها دشمن نميدارم.» کوه نور و غار حرا را براي عبادت با خدا برگزيد و بيشتر در آنجا به سر ميبرد و در هر نوبت اعتکاف ميکرد. عبادت را وظيفه بندگي انسان در برابر خدا ميدانست، نه براي پاداش يا هراس از چيزي. بنابراين، هنگامي که بعضي به آن حضرت گفتند: چرا اين همه عبادت ميکني؟ فرمود: «آيا بندهاي سپاسگزار و وظيفهشناس نباشم».
حمايت از ستمديدگان
محمد صلياللهعليهوآله در پيمان جوانمردان حضور داشت و هميشه به آن افتخار ميکرد. اين پيمان که براي دفاع از مردي از قبيله بنيزبيد، در برابر عاص بن وائل شکل گرفت، به همت بنيهاشم و همراهي جمعي ديگر در خانه عبداللّه بن جَدْعان بسته شد تا از هر ستمديدهاي در مکه دفاع کنند. تاريخنگاران نوشتهاند که اين پيمان، بهترين عهدي بود که ميان قريش ايجاد شد و به يادگار ماند. آن حضرت، همواره در حمايت از ستمديدگان و ياريرساني به آنها ميکوشيد.
تعهد در برابر امانت
يکي از ويژگيهاي حضرت محمد صلياللهعليهوآله آن بود که به حفظ امانتها و پيمانها اهتمام فراوان ميورزيد؛ به گونهاي که مردم زمانه لقب «امين» را زيبنده او دانستند و حتي دشمنانش نيز در آن ترديد نکردند. همين روح بلندِ امانتداري آن حضرت سبب شد که همه طوائف، در نصب حجرالاسود، به داوري او خشنود شوند و اختلاف آنان به سادگي به پايان رسد. آن حضرت، هميشه بر اين ويژگي مهم تأکيد داشت و در ماجراي توطئه قريش براي کشتن آن حضرت که در نتيجه آن، به سوي غار ثور رهسپار شد و علي عليهالسلام را به جاي خود خواباند، به وي سفارش کرد امانتهاي مردم را به صاحبانشان برگرداند.
اهتمام به کار
پيامبر اعظم صلياللهعليهوآله از ابتداي زندگي به کار و تلاش و نيز کمک کردن به ديگران اهتمام داشت. او از سستي و بيکاري بيزاري ميجست و هيچگاه در زندگياش کار بيهودهاي نکرد و همواره در دعايش ميگفت: «خدايا! از بيکاري و تنبلي و زبوني به تو پناه ميبرم.» همچنين همه را به کار تشويق ميکرد و ميفرمود: «خداوند، کارگر امين را دوست ميدارد».
راستگويي و وفاي به عهد
از ويژگيهاي رفتاري آدمي اين است که به راستگويي تربيت شود و به وعدههايش پايبند بماند؛ يعني در گفتار، خلاف نگويد و در رفتار، به خطا نرود. راستگويي حضرت محمد صلياللهعليهوآله به گونهاي بود که شهره آفاق شد. حتي در دوران پيامبري، افراد کينهتوزي چون ابوجهل به اين حقيقت اعتراف ميکردند و با وجود همه توطئهها و تهمتها، حاضر نبودند به وي نسبت دروغگويي دهند.
منبع: ماهنامه گلبرگ/خ