جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ويژگي‏هاي جواني و شيوه‏هاي بهره‏مندي صحيح از آن (1)
-(5 Body) 
ويژگي‏هاي جواني و شيوه‏هاي بهره‏مندي صحيح از آن (1)
Visitor 537
Category: دنياي فن آوري
براي موضع‏گيري صحيح در برابر هر پديده و هر مرحله از زندگي بايد واقعيت آن را فهميد و به جوان شناساند. اين يک برخورد صادقانه است، چنان که علي ( عليه السّلام ) در نامه‏اي به امام حسن ( عليه السّلام ) مي‏گويد:
«پسرم! بدان که پيش روي تو گردنه‏ايست رنج زا، در عبور از اين گردنه حال مردم سبک بار بهتر است از سنگين باران...
... و جز اين نيست که قلب جوان مانند زمين خالي است هر چه در آن کاشته شود همان را مي‏پذيرد (اگر بادام شيرين; نتيجه شيرين و اگر بادام تلخ; نتيجه تلخ)
... و اين وصيت پدري است رو به فنا، اعتراف کننده به تغيير و تحولات زمان، در منزلگه مردگان آرميده، که فردا از آن‏جا کوچ خواهد کرد، به فرزندي که چيزي را آرزو مي‏کند که آن را نخواهد يافت. انساني که راهروي کساني است که از هستي برخوردار بوده و هلاک شدند، هدف بيماري‏ها و گروگان روزگار است، در تيررس ناگواري‏ها و بنده‏ي دنيا و سوداگر فريبنده‏ها، وامدار زوال و فنا، در بند اسارت مرگ و هم پيمان اندوه‏ها و همدم غصه‏ها و نشانه‏هاي آفات و زمين خورده‏ي تمايلات و جانشين مردگان است.» (1)
چنان که مي‏بينيد امام (عليه السلام) در گفت‏وگو با يک نوجوان يا جوان تلاش نموده از همه‏ي واقعيت‏هاي زندگي سخن بگويد تا مخاطب بتواند موضع صحيحي را در مقاطع مختلف حيات انتخاب کند. او خواسته است که جوان فقط يک روي سکه را نبيند تا توقع يکنواخت‏خوشي داشته باشد و چنين بينشي است که مي‏تواند تحمل را در فرد زياد نموده و براي برخورد صحيح با فراز و نشيب‏هاي زندگي، او را مهيا کند.
بعد از اين پيش درآمد، خواهيم کوشيد تا بي‏پيرايه از ويژگي‏هاي جواني سخن برانيم و هدف، راهيابي به درست‏ترين راه است نه آن که جنبه‏هاي منفي در نظر ما باشد و از آن‏جا که در حوصله‏ي جوان مقدمه‏چيني ملال‏آور است‏به اصل مطلب مي‏پردازيم.
سنين نوجواني و جواني در ديدگاه‏ها و نظريات متفاوت است، اما معمولا بين 12 تا 25 سالگي را شامل مي‏شود. (12 تا 18 سالگي را دوره‏ي نوجواني و 18 تا 25 سالگي را محدوده‏ي جواني دانسته‏اند.) (2)
اين تقسيم بندي ممکن است‏با تغييرات کمي در نگاه کارشناسان مطرح شود; زيرا تغذيه، جغرافيا، محيط و فرهنگ تفاوت‏هايي را باعث مي‏شود، اما مهم آن است که فردي که خود را جوان مي‏داند، دشواري اين دوران را درمي‏يابد. جوان در اين مرحله مي‏کوشد تا هويت‏خويش را از هويت‏خانوادگي جدا کند و به استقلال دست‏يابد. به ويژه آن که در اين سير شتابنده، با بلوغ که تولدي ديگر ناميده شده، رو به روست، جرياني که زمينه ساز تحولات سرنوشت‏ساز جسمي، روحي و عاطفي مي‏باشد.
در اين مطالعه مي‏خواهيم جوان مثل يک مسافر با ما همراه شود و از خويشتن شناخت مفيدي به دست آورده و با حقيقت‏خود آشنا گردد و در سايه‏ي اين شناخت، کاستي‏ها را ترسيم نموده و از سرمايه‏هاي ارزشمند خويش بهره گيرد.
پس آن‏چه پي مي‏گيريم دستيابي به سه بهره‏ي بزرگ است:
1.پي بردن به عظمت و ارزش خود;
2.نجات از صيادان و بازارهايي که کم‏بها مي‏خرند و بهاي واقعي جواني و جوان را نمي‏پردازند;
3.آگاهي به راه‏هاي برون رفتن از مشکلات و بحران‏ها.
از آن‏جا که جوان بيشتر براساس عواطف و احساسات خويش حرکت مي‏کند، پس بايد از اين دل پاسداري نمود، چنان که علي ( عليه السّلام ) فرمود: «اين دل مثل زميني خالي است که هر بذري در آن افشانده گردد پذيرفته و مي‏روياند. مبادا که بدخواهان دانه‏اي فاسد بکارند که به جاي گل، خار برآرد.»
وقتي پيامبر اکرم (ص) مي‏فرمايد: «بهترين جوانان شما کسي است که به پيران (از لحاظ تجربه و دور انديشي) شبيه گردد» (3) و باز هم اميرالمؤمنين ( عليه السّلام ) مي‏گويد: «نظر و راي پيران را از چالاکي جوان بيشتر مي‏پسندم‏» ; (4) پس سزاوار است که جوان در جذب تجربه‏ها، تلاشي پي‏گير داشته باشد. در اين صورت اين استعداد شگرف، که دروازه‏ي خوبي‏هاست (5) شکوفا مي‏گردد.
البته جواني با قدر و قيمتي همراه است که در برخي موارد مي‏خوانيم: جواني مايه‏ي مباهات و افتخار خداست، آن‏جا که پيامبر (ص) فرمود: «محبوب‏ترين مردم نزد خدا، جواني کم سن و سال است که در زمان زيبايي و طراوت، از راه منحرف نگرديد و در فرمانبري پروردگار خويش درآمد. اين همان کسي است که خداوند فرشتگان را شاهد گرفته و مي‏گويد: نگاه کنيد اين به قيقت‏بنده‏ي من است.» (6)
پس چنين گنجي بايد خود را بشناسد و سپس نيروهاي خود را استخراج نمايد و بعد از آن که آن‏ها را شکل داد، به جهت دادن استعدادها و قابليت‏هاي خود بپردازد، (7) آن هم در مسير بهترين مقصد و هدف.
اين يک حقيقت است که پيامبر اکرم (ص) در يک تمثيل بيان کرده‏اند: آن‏ها معدن هستند، مثل معدن طلا و نقره (8) و روشن است که کمال معدن در اين است که چهار مرحله را طي کند: کشف، استخراج، شکل‏يابي، جهت. از اين رو لازم است جوان ويژگي‏هايي را که نقش اصلي دارند، شناسايي کند; خصوصيت‏هايي که در عين مفيد بودن مي‏توانند به يک خصلت منفي تبديل شوند و جوان با درک ظرفيت‏ها مي‏تواند نه تنها به کنترل خويش و هماهنگ کردن نيازهايش با موازين متعالي دين و اخلاق بپردازد، بلکه رفتاري نسبتا قابل پيش بيني را سامان دهي کند، که اين در انرژي‏ها و توانايي‏هاي جوان نهفته است.
خصلت‏هايي که نقش بسيار اساسي دارند و يک جوان آگاهانه يا ناخودآگاه با آن‏ها انس داشته و بيشتر حرکت‏هاي او مثل منش و طرز رفتار، لباس پوشيدن، آرايش، الگوها و هدف‏هايش را شکل مي‏دهد، عبارتند از:
1.استقلال طلبي
2.هويت طلبي
3.عاشق پيشه‏گي
4.خود شيفته‏گي
روشن است که شاخص‏هاي جواني در اين موارد محدود نمي‏شود و ممکن است‏برخي از اين عناوين، در ابتداي امر، چهره‏اي منفي ارايه دهند، اما جوان خصوصيات ديگري دارد که ذاتا مثبت است و بايد پرورش پيدا کند، چنان که حس فداکاري و گذشت، مبارزه با ستم و ستمگري، دفاع از مظلوم و حق‏پذيري در جوانان مشهود است.
در حديثي از امام معصوم آمده است: «آنان (نوجوانان و جوانان) براي هر کار خوبي با شتاب تلاش مي‏کنند.» (9)

بررسي ويژگي‏ها

1.استقلال‏طلبي

جواني که از بحران بلوغ عبور مي‏کند در حقيقت مقدار زيادي از وابستگي‏هاي خانوادگي را پشت‏سر مي‏گذارد و مي‏رود تا هويتي جديد و مستقل را تجربه کند. گرچه او هنوز نيازمند حمايت‏هاست; اما در بسياري موارد با خود يا در اعتراض به ديگران مي‏گويد: شما خيال مي‏کنيد من هنوز بچه هستم؟ !
اين نوع گفتارها، گوياي همين روحيه است و به دليل واقعيت موجود در اين روحيه، سزاوار پذيرش و تناسب در برخورد است. البته برخوردي منطقي و خارج از افراط و تفريط، نه به آن صورت که در غرب از هيجده سالگي و يا کمتر، جوان به حال خود رها شده و گويي مي‏خواهند از شر او راحت‏شوند و شکل تفريطي آن است که اين حالت انکار شده و به هيچ انگاشته گردد.
در توصيه‏هاي پيامبر اکرم (ص) مي‏بينيم که جوان بايد چون مشاوري امين، مورد مشورت قرار گيرد. (10)
اما خود جوان نبايد فکر کند که بي‏نياز شده و تحت تاثير شور و نشاط و قدرت‏هاي جواني، از تجربيات افراد سالخورده روي‏گردان شود.
چنان که از اميرالمؤمنين خوانديم که راي و تدبير پير، نزد من محبوب‏تر از چالاکي و استقامت جوان است. (11)
اين نياز آن قدر محسوس است که جواني در مصاحبه‏اي مي‏گويد: کلاف سردرگمي هستيم که هيچ کسي راهنمايي‏مان نمي‏کند (پيشگامان، ماهنامه‏ي فرهنگي، سال سوم شماره‏ي 25) .
روشن است که استفاده از مشورت‏ها به معني کورکردن چشم خود نيست‏بلکه همانا استفاده از تجربه و انديشه‏ي پيشکسوت هاست. با اين توضيح معلوم مي‏شود فرضيه‏ي شکاف نسل‏ها آن قدر هم که مي‏گويند واقعيت ندارد، بلکه گاهي به دليل مقاصد سياسي تبليغ مي‏شود تا جوانان را از فرهنگ و ارزش اصيل و سنت ديني اصيل بيگانه کنند. اين دشمنان جوانان نمي‏دانند که اگر استقلال‏طلبي به مفهوم پشت پا زدن به فرهنگ و ارزش‏هاي اصيل باشد که به غلط، سنتي کهنه ناميده مي‏شود; اعتراض رهبران غربي را سازمان نمي‏داد. مشاور امنيت ملي امريکا استاد علوم سياسي دانشگاه جان‏هاپکينز و مشاور فعلي مرکز مطالعات استراتژيک بين‏المللي مي‏گويد: تلويزيون (امريکا) خاصه در تخريب و عدم تداوم سنت‏ها و انتقال ارزش‏ها از نسلي به نسل ديگر تاثير مهمي داشته است. برنامه‏هاي سرگرم کننده‏ي تلويزيون و حتي اخبار آن در شورانگيزي و احساساتي نشان دادن واقعيات به عنوان نوآوري‏ها که از ارزش‏هاي اخلاقي جدا شده‏اند و در ارايه‏ي ارزش‏هاي مادي و ارضاي تمايلات نفساني و جنسي به عنوان يک امر عادي و حتي رفتاري قابل ستايش، به افراط گراييده است.
ملاحظه‏ي ميزان تاکيد مشهورترين برنامه‏هاي تلويزيوني که براي بينندگان جوان طراحي شده است و همين طور پربيننده‏ترين نمايش‏هاي بحث و گفت‏وگوي تلويزيوني براي انحطاط و هرزگي و تحسين و تبليغ عدم پذيرش اقتدار ارزش‏هاي سنتي، تکان دهنده است... .
با چنين پديده‏هايي، والدين مشکل بتوانند ارزش‏هاي اجتماعي را به فرزندان خود انتقال دهند. انحطاط بارز هسته‏ي خانواده، به عنوان بنيادي‏ترين واحد اجتماعي، پريشاني فلسفي - فرهنگي جامعه معاصر امريکا را شدت مي‏بخشد. (12)
پس حس استقلال‏طلبي به معناي پذيرش شخصيت جوان و اعتماد به نفس خوب است و بايد جوان خود را داراي قابليت‏ها بداند. اما نه به مفهوم جدايي‏طلبي و غرور بي‏جا.

2.هويت‏طلبي

جوان در جست و جوي هويت‏خويش است و به همين خاطر به تلاش‏ها و برون فکني‏ها و خود نمايي‏ها و گاه سکوت و انزوا پناه مي‏برد. اين مجموعه نشان از بالندگي و تحرک اوست.
او حق دارد بداند کيست و چه توانايي‏ها، احساسات و عواطفي دارد; تا براي آن‏ها برنامه بريزد و اهداف راستين خود را تحقق ببخشد.
اين آگاهي باعث مي‏شود که جوان کرامت انساني خود را حفظ نموده، ارزش واقعي خود را دانسته و خود را به بهاي کم نفروشد. راز تسليم شدن به هوس‏هاي زود گذر، الگوهاي ناسالم و وارداتي همين عدم شناخت است. اشتباه بزرگ اين است که با تحليل سطحي از خويش، اين هويت ارزشمند را با خواسته‏هاي ابتدايي و تلقيني اشتباه بگيرد. گاه ديده مي‏شود که وقتي جواني دست‏به خلاف‏هايي زده و افراط مي‏کند و سپس مورد اعتراض واقع مي‏شود، بلافاصله مي‏گويد: شما جوان را نمي‏شناسيد! جوان خواسته هايي دارد و آن‏گاه نمونه هايي از کارهاي جوانان غربي و آزادي (بخوانيد بي‏بند وباري) آن‏ها را فهرست مي‏کند.
اما پاسخ اين است که هيچ کس منکر خواسته‏ها و شور و نشاط جوان نيست. اما او قبل از اجراي بي‏معيار نيازها بايد به کاوش پرداخته و بفهمد که جواني يک بخش از حيات کلي انسان است و دستگاه آفرينش براي انسان، انسانيت و هويتي ارجمند را ترسيم نموده که ارضاي احتياجات بايد در آن چارچوب انجام گيرد، تا اين سرمايه‏ي بزرگ و سترگ آسيب نبيند.
مهم‏ترين بدبختي، جهل درباره‏ي خويش، پناه بردن به هيجانات مصنوعي به جاي ايمان و کسب رضايت فردي و نسبي شدن همه‏ي ارزش‏هاست; چون کسي که خود را نشناخت‏خدا را نمي‏شناسد و نتيجه چنان مي‏شود که برژينسکي از جامعه‏ي امريکا گزارش داده است: «جامعه‏اي که به هيچ يک از ارزش‏هاي مطلق اعتقاد ندارد، بلکه در عوض رضايت فردي را هدف قرار مي‏دهد جامعه‏اي است که در معرض تهديد و فساد قرار دارد. امريکا به وضوح نيازمند يک دوره باز انديشي، بازنگري فلسفي و انتقاد از فرهنگ خودي است. امريکا بايد به درستي اين واقعيت را بپذيرد که لذت‏طلبي همراه با نسبي‏گرايي که راهنماي اصلي زندگي مردم شده است، هيچ گونه اصول ثابت اجتماعي را ارايه نمي‏دهد.» (13)

روش شناخت هويت‏خويش

دو راه بسيار ساده اما عميق و سازنده براي شناخت داريم:
1.مقايسه؛
2.تحليل; اصل جالبي که مي‏گويد: هر نيازي در انسان نمايشگر يک استعداد است. (14)
ما در مقايسه‏ي خودمان با ديگر حيوانات درمي‏يابيم که در پنج مورد با آنان اشتراک داريم: هوش، حافظه، ادارکات حسي، احساسات و حواس و چه بسا که آنان در برخي از اين خصوصيات از ما قوي‏تر باشند، اما به خاطر استعدادهاي بزرگي چون تفکر، تعقل، وجدان و روحي برتر ممتاز مي‏شويم چنان‏که قرآن از آن به عنوان آفرينشي ديگر ياد مي‏کند. (15)
اما معيار دوم که اصل دقيقي است مي‏گويد هر نيازي در انسان نمايشگر استعدادي بزرگ است. مثلا نياز به اعتراف نمايانگر وجدان، نياز به نجوا نماينده‏ي روح و نياز به آزادي نمايانگر اراده و انتخاب مي‏باشد. در نتيجه جوان مي‏تواند خويشتن را با پرسشي بزرگ روبه‏رو کند که آيا با اين همه سرمايه مي‏توانم به شغلي چون خوردن، خوابيدن و خوش بودن راضي شوم؟
آيا زيستني چنين، حبس شدن در مداري بسته و محدود نيست؟ و انسان را در باتلاق بيهودگي نمي‏برد؟
اين‏جاست که بايد اهداف بلند را به رهنمود دين پيدا کنم که پنجره‏اي به سوي بالا مي‏گشايد و هدف برتر را نشان مي‏دهد.
بيهوده نيست که ما را با اين پرسش بزرگ روبه‏رو مي‏کنند که «ارضيتم بالحيوة الدنيا» ؟ آيا به همين زندگي محدود دل خوش کرده‏ايد؟ (16)
چه شکرهاست در اين شهر که قانع شده‏اند
شاه بازان طريقت‏به مقام مگسي
بال بگشا و صفير از شجر طوبي زن
حيف باشد چو تو مرغي که اسير قفسي (17)
اين درک مختصر از هويت‏خويش، سوداي سر بالا را در انسان زنده مي‏کند و جوان از تنوع‏طلبي و تنزل، به تحرک روي مي‏آورد.
چنين است که همت‏هاي بلند شکل مي‏گيرد و جوان به شکوفايي خود مي‏انديشد نه آن که به صورت تصنعي خود را به اين و آن تشبيه کند. چه خوب گفته است دانشمندي:
آدم ديوانه مي‏گويد اي کاش من فلاني بودم، آدم عصبي مي‏گويد اي کاش جاي فلاني بودم و آدم عاقل مي‏گويد کاش خودم همان باشم که بايد باشم. در حالت‏هاي سردار رشيد اسلام، جوانمردي چون حاج همت مي‏خوانيم:
قبل از عمليات، يک شب که حاجي خانه آمد، سراپا خاک آلوده بود. چشمانش از بي‏خوابي ورم کرده و قرمز شده بود. فصل سرما بود و او به خاطر سينوزيت‏شديدي که داشت، احساس ناراحتي مي‏کرد. وقتي وارد خانه شد، ديدم مي‏خواهد نماز بخواند، گفتم: لااقل يک دوش بگير، غذايي بخور، بعد نمازت را بخوان. با تعجب گفت: من اين همه خودم را به زحمت انداخته‏ام و با سرعت‏به خانه آمده‏ام که نماز اول وقت را از دست ندهم، حالا چه طور مي‏توانم نماز نخوانده غذا بخورم؟ (18)
راستي که در مقابل اين رادمردان بايد گفت:
همتم بدرقه‏ي راه کن اي طاير قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
آري جوان ما بايد فريب زرق و برق‏ها را نخورد و با واقعيت‏خود آشنا گردد. در غير اين‏صورت دچار بن بست‏هاي جوانان در غرب مي‏شود که با همه‏ي درخشش، نوري ندارند. شعارهاي جوانان در غرب حاکي از نااميدي و گم گشتگي هويت است. آنان در برخي گفته‏ها و چيزهايي که بر لباس‏هايشان نقش بسته مي‏گويند: :are live we ,we dont live ما زنده‏ايم زندگي نمي‏کنيم! يا در شعاري ديگر: no futher يعني آينده‏اي نيست. و چنين است که به جاي دل‏سپاري به ايمان، در جست و جوي هر چه بيشتر لذت فردي و هيجان (excitement) ، ديوانه وار به هر دري مي‏زنند.
گزارشات عيني نويسنده‏ي کتاب «در غرب خبري نيست‏» از اعتياد به حشيش و مواد مخدر، خشونت، تجاوز، سرقت، قمار و موسيقي پر سر و صداي ديسکو، بسيار تکان دهنده است. (19) اما چنان که در اين گذر کوتاه درخودشناسي ديديد، بينش ديني با نشان دادن سرمايه‏هاي زيادتر انسان به او عظمتش را ياد آور مي‏شود، تا به کارهاي حقير و آرمان‏هاي کوچک قانع نشود و حتي استمرار و ادامه‏ي بعد از مرگ را درک کند. اين شناخت درست از خويش، جوان را با هويتي شگرف روبه‏رو مي‏نمايد که زندگي با مرگ تمام نمي‏شود و به عينيت عالم ايمان مي‏آورد، (20) که زمينه ساز نماز و پيوند و باطن هستي و ايجاد شور و نشاط او نجات از نوميدي است.
اين ادراک از استعدادهاي بزرگ انساني پرسشي را در ذهن آدمي زنده مي‏کند که در سکوت نيز فرياد دارد.
آن پرسش اين است: آيا براي زندگي 60- 70 سال، همان غريزه‏ها کافي نبود؟
آيا براي اهداف کوتاه مدت مثل خوردن و خوابيدن و خوش بودن، نياز به اين همه استعداد، آن هم استعدادهاي مزاحم خوشي بود؟
زيرا عقل و فکر آدمي را آرام نمي‏گذارد مگر از کارش بياندازيم.

پي‏نوشت‏ها:

1. نهج البلاغه، ترجمه‏ي علامه محمد تقي جعفري، وصيت‏به امام حسن (عليه اسلام)، ص 817.
2. مسايل نوجوانان و جوانان، دکتر محمد خدا ياري فرد، ص 11.
3. ميزان الحکمة، ج 5، ص 7.
4. نهج البلاغه، کلمات قصار.
5. ميزان الحکمة، ج 5.
6. ميزان الحکمة، ج 5، ص 9.
7. روضه‏ي کافي.
8. روضه‏ي کافي.
9. ميزان الحکمة، ج 5، ص 7.
10. در تقسيم بندي معروف رسول اکرم: فرزند در هفت‏سال اول فرمانروا و هفت‏سال دوم فرمانبر و هفت‏سال سوم، وزير است. (جوان و احساسات، مرحوم فلسفي) .
11. نهج البلاغه‏ي صبحي صالح، کلمات قصار، شماره‏ي 86.
12. خارج از کنترل، زي بيگنوبرژينسکي، ص 128.
13. خارج از کنترل، ص 129.
14. مسؤوليت و سازندگي، استاد علي حائري، ج 1.
15. سوره‏ي مؤمنون آيه‏ي 14 بعد از سير تکاملي نطفه تا انسان از آفرينش ديگر ياد مي‏کند که همان ترکيب ممتاز آدمي است.
16. توبه / 38.
17. ديوان حافظ.
18. سردار خيبر، خاطراتي از حاج ابراهيم همت، فرمانده لشگر محمد رسول الله ( صلي الله عليه و آله)، ص 143.
19. در غرب خبري نيست، منوچهر دبيرسياقي، ص 111، 112، 118، 119 تا 122.
20. آنان که به غيب ايمان آورده و نماز به پاي مي‏دارند. (بقره/ 2) .

منبع: پايگاه حوزه
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image