اعتماد به نفس
اعتماد به نفس، به معناي خوداتکايي است که يکي از رموز موفقيت، داشتن چنين روحيهاي است.
کسي که اعتماد به نفس ندارد، در استفاده از امکانات و استعدادهاي دروني و بيروني خود ناتوان است. نبود اعتماد به نفس، موجب فلج شدن فکر و روح انسان ميشود. جوان خودباخته و فاقد اعتماد به نفس، هميشه از خود مأيوس و به ديگران متکي و وابسته است، در نتيجه پيشرفت و کمال چنداني نخواهد داشت. مردان بزرگ تاريخ با رسيدن به حقيقت اين نکته، در همان اوان جواني ارزش وجود خود را يافتند و تواناييهاي دروني خويش را شناختند و با اعتماد به همين تواناييها، در راه پيروزي گامهاي سريعتري برداشتند. در همين باره آمده است که رستم فرخزاد، فرمانده کل نيروهاي ايران در قادسيه، از فرمانده کل نيروهاي اسلام نمايندهاي خواست. سعد وقاص فرمانده کل قوا، «ربعي بن عامر» را فرستاد. او وقتي وارد بارگاه رستم شد، ديد رستم روي تخت زرين نشسته است و در بارگاهش فرشهاي عالي گسترده شده و بالشهاي زربافت نهادهاند. او با ديدن اين مظاهر فريبنده با کمال استحکام و اعتماد به نفس، با اسب وارد بارگاه شد، مأموران خواستند از ورودش با اين حالت جلوگيري کنند، ولي او نپذيرفت و در اوج وقار و آرامش و اطمينان به خود که ناشي از توکل به خداست، در حالي که قدمهاي خود را کوچک برميداشت، تا نزديک تخت رستم پيش رفت، فرشها را عقب زد، روي خاک نشست و گفت: ما به اين زيورها عادت نکردهايم. مترجم رستم از علت هجوم سپاه اسلام پرسيد، او در جواب گفت: خدا ما را مبعوث کرده است تا بندگان خدا را از ظلم و فشار برهانيم و آنها را به آيين اسلام رهبري کنيم. اگر آنها سخن ما را پذيرفتند، با آنان کاري نداريم وگرنه نبرد ميکنيم. اگر بکشيم يا کشته شويم، به بهشت ميرويم.
صلابت اراده و اعتماد به نفس اين مرد، رستم را مبهوت ساخت، پس گفت: به ما مهلت بدهيد تا با بزرگان خود مکاتبه و مشورت کنيم.
نماينده اسلام گفت: ما ميتوانيم سه روز مهلت بدهيم و تأخير بيش از آن را نميپذيريم.
رستم گفت: معلوم ميشود فرمانده کل قوا هستي که ميتواني با ما قرار بگذاري.
گفت: نه، من يکي از مسلمانانم، همه مسلمانان پيکري واحدند. اگر يکي از آنان امان داد، بر ديگران لازم است امان او را بپذيرند.
چنين روحيه و اعتماد به نفسي، رستم و اطرافيان او را تسليم کرد و در نهايت، سپاه اسلام پيروز ميدان نبرد شد.
پيام متن:
1.اعتماد به نفس، عاملي مهم در کسب موفقيت.
2. ضعف و سستي اراده، عامل رکود و واپسگرايي.
تأثير نظم و برنامهريزي در زندگي
تأثير و اهميت نظم در زندگي انسان، انکارناپذير است. در اسلام نيز نکتههاي ارزشمندي در اينباره وارد شده است.
امام علي عليهالسلام در آخرين لحظات زندگي خود، پيروانش را به دو عامل مهم و حياتي که همانا رمز پيروزي و موفقيتند، سفارش کرده و فرموده است: «اوصيکُم بِتَقْوَي اللّه وَ نَظمِ اَمْرِکُم؛ شما را به پرهيزکاري و نظم در کارها سفارش ميکنم».
براي برقراري نظم در زندگي، بايد به برنامهريزي کارهاي روزانه پرداخت و هر کاري را در وقت مناسب آن انجام داد. امام کاظم عليهالسلام اوقات مسلمان را به چهار بخش تقسيم کرد. اول، راز و نياز با خدا؛ دوم، کار و تلاش براي کسب روزي؛ سوم، ارتباط سازنده با ديگران؛ چهارم، تفريح سالم.
در سيره امام خميني (رحمتالله عليه) نظم و انضباط جايگاه ارزندهاي داشت، چنانکه آوردهاند در نجف اشرف شبها وقتي به زيارت حرم حضرت امير عليهالسلام مشرف ميشد، مردم ساعت خود را با ورود وي به حرم تنظيم ميکردند.
والِتر اِسکات، شاعر و نويسنده معروف اسکاتلندي، وقتهاي کاري خود را به دو قسمت کرده بود: يک بخش را به کارهاي اداري و بخش ديگر را به تصنيف و تأليف کتاب اختصاص داده بود. مواظبت وقت در هر کار برايش عادت شده بود و اگر چنين نبود، موفق به نوشتن اين همه کتاب باارزش نميشد.
بنابراين، جوان براي رسيدن به موفقيت بايد با يک برنامهريزي دقيق و منطقي براي استفاده بهينه از فرصتها، تمام کارهاي روزانه خود را انجام دهد و از درهم ريختگي و بينظمي در زندگي که عامل رکود است، به شدت دوري کند. برنامههاي تعيين شده را با سرعت و دقت به انجام رساند و کارهاي هر روز را به فردا نيفکند.
پيام متن:
نظم و برنامهريزي، توصيه امامان معصوم عليهمالسلام عاملي مهم براي دستيابي به موفقيتها.
جوان و اُنس با قرآن
جواني، بهترين دوران براي مأنوس شدن با قرآن مجيد است، چنانکه آمده است: «هر کس در حالي که جوان و با ايمان است قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آميخته ميشود».
قرائت قرآن در سيره امامان معصوم و بزرگان، ارزش الهي داشته است. امام رضا عليهالسلام شب هنگام در بستر خويش بسيار قرآن تلاوت ميکرد و وقتي که به آيهاي درباره بهشت يا دوزخ ميرسيد، ميگريست، از خدا بهشت ميطلبيد و از دوزخ به او پناه ميبرد.
جاذبه قرآن به اندازهاي است که تلاوت آيههايي از آن، زمينه اُنس با همه قرآن را فراهم ميسازد. البته اين اعجاز است که اگر کسي معناي حقيقي سورههاي قرآن را نداند و فقط توانايي تلاوت آن را داشته باشد، به همين مقدار از فيض خدا بهره برد و همين عبادت لفظي، او را به عبادت فکري ميرساند.
رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم ميکوشيد مردم از راه تلاوت، با قرآن مأنوس شوند، آن را خوب بفهمند و به فهميدههاي خود عمل کنند.
چه خوش است يک شبي بکُشي هوا را
به خلوص خواهي ز خدا، خدا را
به حضور خواني ورقي ز قرآن
فکني در آتش کتب ريا را
شود آنکه گاهي بدهند راهي
به حضور شاهي چو من گدا را (الهي قشمهاي)
در حالات علامه طباطبايي رحمت الله عليه ) آمده است:
«شبهاي ماه رمضان تا صبح بيدار بود، مقداري مطالعه ميکرد و پس به دعا و قرائت قرآن، نماز و دعا ميپرداخت».
حضرت امام راحل، روزانه چندين نوبت قرآن ميخواند و در ماه رمضان هر روز 10 جزء آن را تلاوت ميکرد.
همه شب تا سحر آن عشقبازان
ز شوق دوست چون شمع گدازان
کنند اجزاي قرآن را تلاوت
به ترتيل و تفکر وز درايت
کنند از فکر در آيات قرآن
هزاران درد و جان خويش درمان
... خوشا آنان که شب زين دفتر عشق
همي خوانند نام دلبر عشق
خوشا آنان که هر شب تا سحرگاه
بدين خوش نغمه از دل برکشند آه
زمخشري در کشاف، از شخصي به نام اصمعي چنين نقل ميکند:
از مسجد بصره بيرون آمدم، عربي بياباني به من گفت: از کدام قبيلهاي؟ گفتم: از بني اصمع، گفت: از کجا ميآيي؟
گفتم: از آنجا که سخن خداوند رحمان (قرآن) را ميخوانند (مسجد)، گفت: براي من هم بخوان. من چند آيه از سوره والذاريات را برايش تلاوت کردم تا به آيه «فِي السَّماءِ رزقُکُمْ و ما تُوعَدونَ» رسيدم.
مرد گفت: کافي است، آنگاه برخاست، شترش را نحر کرد، گوشت آن را به نيازمندان بخشيد، شمشير و کمانش را شکست، به گوشهاي افکند و رفت.
وقتي من (اصمعي) با هارون الرشيد به زيارت خانه خدا رفتيم، هنگام طواف ديدم کسي با صداي آهسته مرا ميخواند، همان مرد عرب بود، پيکرش نحيف و رنگ صورتش پريده مينمود. وقتي مرا ديد، سلام کرد و گفت: بار ديگر همان سوره را برايم بخوان.
هنگامي که به همان آيه رسيدم، فرياد کشيد و گفت: ما وعده خداي خود را به خوبي يافتيم، آيا پس از اين هم آيهاي هست!
من آيه بعد را خواندم «فَوَربَّ السماء و الاَرض أَنَّه لَحَقٌّ»، مرد ديگربار فرياد کشيد و گفت: به راستي عجيب است، چه کسي خداوند جليل را به خشم آورده است که اينگونه سوگند ياد ميکند، آيا سخن او را باور نکردند که ناگزير قسم خورده است؛ اين جمله را سه بار تکرار کرد، به زمين افتاد و مرغ روحش به سوي ملکوت پرواز کرد.
پيام متن:
1.توصيه امامان معصوم عليهمالسلام و بزرگان به تلاوت قرآن.
2.جواني، بهترين زمان عمر براي تلاوت قرآن.
3.تأثير تلاوت قرآن بر قلبهاي آماده.
جوان و کرامت نفس
عزت و کرامت نفس، يکي از اساسيترين عوامل رشد مطلوب شخصيت جوانان است. براي اينکه جوانان بتوانند از بيشترين ظرفيت و توانمنديهاي خود بهره ببرند، لازم است نگرشي مثبت به خود داشته باشند. بيگمان جواناني که داراي احساس خود ارزشمندي و خصلت عزت نفس هستند، به پيشرفت تحصيلي و آمادگي مناسب در رويارويي با مشکلات زندگي دست مييابند.
انسان والا به فرموده امام علي عليهالسلام : «نفس خود را عزيز ميدارد، خود را از خواري دور نگاه ميدارد و به پستي گناه و کرنش در برابر گناهکار و ستمگر تن نميدهد».
چنين انساني «نه تنها حق ديگران را محترم ميشمارد و چشمدرشتي بدان ندارد، بلکه شرف و عزت را در بينيازي از مردم ميداند» و به زور بازوي خود متکي است، «از کار نميگريزد و به تلاش خود متکي است».
قرآن کريم عزت را خواست خدا، رسول خدا و مؤمنان ميداند و ميفرمايد: «وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُوءْمِنينَ؛ عزت از آن خدا و پيامبر و مؤمنان است». (منافقون: 8)
ارزش عزت نفس چنان بالاست که سرور آزادگان جهان ميفرمايد: «مَوْتٌ في عِزٍّ خيرٌ مِنْ حَياةٍ في ذُلٍّ؛ مرگ با عزت از زندگي با ذلت بهتر است».
حضرت علي عليهالسلام در رهنمودي، حقيقت اين مرتبه وجودي را به خوبي نشان داده است، آنجا که درباره عزت نفس ميفرمايد:
«کم داشتن و به کم قانع بودن و نه دست، پيش ديگران دراز کردن» است.
از حضرت امير عليهالسلام نقل شده است که روزي از برابر قصابي ميگذشت، قصاب گفت: گوشتهاي خوبي آوردهام. حضرت فرمود: اکنون پول ندارم که بخرم. قصاب گفت: صبر ميکنم. حضرت فرمود: نه! به شکمم ميگويم صبر کند.
کسي که نفسش با کرامت است، ميتواند به سادگي و آساني از شهوتها چشمپوشي کند و در مقابل، کساني که با ارزش والاي کرامت نفس ناآشنايند، گرفتار صفاتي ناپسند مانند بيبرنامگي، خيالپردازي، بيحيايي، پيروي از شهوتها و... هستند.
پيام متن:
1.کرامت نفس، عاملي مهم در رشد شخصيت.
2.کرامت نفس، عاملي مؤثر در بينيازي از مردم.
3. رابطه عزت نفس و قناعت.
جوان و پرهيز از گناهان
بنده خوب خدا، دستورهاي الهي را به درستي انجام ميدهد و مشمول رحمت خداوند نيز ميشود، ولي آنکه از تکاليف نوراني اسلام فاصله ميگيرد، در حقيقت خود را از هدايت محروم ميسازد؛ زيرا خداوند ميفرمايد: «ان اللّهَ لا يَهدِي القَوم الفاسقين؛ خداوند قوم فاسق را هدايت نخواهد کرد». (منافقون: 6)
انسان با عمل به گناه، از عنايت الهي محروم خواهد شد. انسان گناهکار بر اثر تکرار گناه، عقيده صحيح خود را هم از دست ميدهد و چه بسا تا آنجا سقوط ميکند که آيات الهي را نيز تکذيب ميکند. قرآن مجيد درباره ويژگي اين افراد ميفرمايد:
ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَائواْ السُّوآأَيآ أَن کَذَّبُواْ بِـءَايَاتِ اللَّهِ وَ کَانُواْ بِهَا يَسْتَهْزِءُونَ. (روم: 10)
پس فرجام کساني که مرتکب اعمال زشت ميشدند، اين شد که آيات الهي را تکذيب و مسخره ميکردند.
از ديگر آثار گناه، از ميان رفتن نعمت، نزول بلاها و محروميتها، نقص در روزي و عمر، خشکسالي، تغيير نعمت، پشيماني و حسرت، پرده دري، حبس روزي، مرگ زودرس، رد دعا و... است.
گفتني است، قويترين انسانها آن نيست که در ارتکاب گناه تواناتر باشد، بلکه نيرومندترين مردم کسي است که بر نفس خود مسلطتر باشد.
کنترل نفس در ابتدا سخت است، ولي پس از نخستين گامها، کمکم ساده ميشود و قدرت حفظ نفس در برابر وسوسهها و گناهان بيشتر ميشود و حتي ميتوان علاوه بر کنترل چشم و گوش و زبان و دست و پا، به کنترل فکر دست يافت، به گونهاي که خيال و فکر در اختيار ما قرار خواهد گرفت.
پيام متن:
1.آثار سوء ارتکاب گناهان.
2.نگاه، چشمه حرمان و نااميدي از لطف و رحمت خدا.
جوان و ياد خدا
قرآن مجيد مؤمنان را به ياد خداوند فرا ميخواند و دوري و غفلت از ياد خدا را از اوصاف منافقان ميشمارد. البته بايد دانست که حقيقت ذکر، تنها در اذکار نماز و عبادتها خلاصه نميشود، بلکه ذکر مصاديق فراوان دارد، از آن جمله: ذکر نعمتهاي خداوند، ذکر کمکها و توفيقات الهي، ذکر آيات الهي، ذکر دستورهاي الهي در هنگام عمل و رعايت فرمانهاي خداوند، ذکر معاد و مرگ و از همه مهمتر ذکر ذات خداوندي. بدين معنا که او را در همه حال حاضر و ناظر بدانيم و توجه داشته باشيم که معبود مطلق اوست، رشته تمام امور به دست اوست و تنها بايد از او کمک خواست و بر او توکل کرد. به همين سبب «ذکر کثير خداوند» از شديدترين و مهمترين وظايف انسان دانسته شده است.
نماز و اذکار ديگر اعمال عبادي، همه براي رسيدن به حقيقت ذکر و توجه به عهد ازلي عبوديت و اطاعت خداوند است، بدين سبب خداوند پس از سفارش به نماز، ذکر خود را از نماز بالاتر ميداند و ميفرمايد:
وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ، إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ. (عنکبوت: 45)
نماز را برپا دار که نماز، تو را از کار زشت و ناپسند بازميدارد و قطعا ياد خدا بالاتر است.
در واقع ذکر خداوند و توجه به حقيقت الوهيت خداوندي و در نظر داشتن فقر ذاتي انسان، موجب آرامش ميشود. يکي از مصاديق ذکر خداوند اين است که وقتي انسان در موقعيت حرام قرار ميگيرد و وسوسه ميشود، از انجام گناه خودداري کند. در روايتي از امام صادق عليهالسلام آمده است:
از شديدترين اموري که خداوند بر خلقش واجب کرده، ذکر کثير خداست. سپس فرمود منظورم سبحان اللّه و الحمدللّه ولا اله الا اللّه و اللّه اکبر نيست، گرچه اينها هم ذکر است، بلکه منظورم ذکر خداوند به هنگام حلال و حرام است که اگر طاعت است، بدان عمل کند و اگر معصيت است، آن را ترک کند. در [قرآن] کتاب خودسازي آمده است: چون هدف از ذکر توجه به خداست، ميتوان گفت هر کلامي که بيشتر و بهتر توجه انسان را به خدا معطوف بدارد، مناسبتر خواهد بود.
پيام متن:
ياد خدا، يعني عالم را محضر خدا ديدن و خود را در پيشگاه او مسئول دانستن؛ ياد خدا، نشانه بينيازي پروردگار و فقر ذاتي انسان.
جوان و بازگشت به خدا
آنگاه که ناپاکي در وجود آدمي رخنه کرد و صفحه سفيد دفتر اعمال سياه شد، با سهلانگاري، روز به روز بر وسعت تيرگيها افزوده ميشود. بر اين اساس، هر چه زودتر بايد صحيفه وجود را از آلودگي گناهان با آب پاک توبه شستوشو داد، امام صادق عليهالسلام در اينباره فرموده است:
بر اثر گناه کدورتي در قلب پيدا ميشود که با تکرار گناه کمکم قلب را فرا ميگيرد و ديگر، انسان روي سعادت را نخواهد ديد. اگر توبه کند، آن کدورت پاک ميشود و به نور فطرت باز ميگردد.
استاد اخلاق، شيخ محمد بهاري در مورد توبه ميفرمايد:
همچنان که اگر کسي سمي خورده باشد، اگر طالب صحت بدنش است لازم است بر او که فوري دست و پايي کند و آن سم را به قي و غيره از بدن خود خارج بسازد و اگر مسامحه کرد، او را دفعة هلاک خواهد کرد، سمومات معاصي نيز چنين است که اگر مسامحه از توبه شود، بسا ميشود که فورا ميميرد و ختم به شر ميشود. «نعوذ باللّه جميع انبيا و اوليا» عمده ترسشان در دار دنيا، از سوء خاتمه بوده است.
با توبه ميتوان ظلمتهاي دروني را به روشني تبديل کرد و به سوي فطرت پاک حقيقتجوي خود بازگشت و درصدد جبران گذشته برآمد و به سفارشهايي که در باب توبه وارد شده است، عمل کرد. البته خواندن و يادآوردن داستان توبه کنندگان راستين که با عزم و ارادهاي استوار از گرداب گناه بالا آمدهاند، ميتواند الگوي خوبي براي توبهکاران باشد. توبه کننده، در حقيقت مهاجر الي اللّه است؛ زيرا توانسته است به وسيله توبه از گناهان و ناپاکيها دوري گزيند. انسان اگر از گناه پشيمان شود، گام نخست را براي پاکي وجودش برداشته است و اين توفيق را نبايد ناديده گيرد. خوب است فرد گناهکار بداند که رسول گرامي اسلام صلياللهعليهوآله ميفرمايد:
«التّائبُ مِنَ الذّنبِ کَمَن لاذَنبَ لَهُ؛ بازگشت کننده از گناه، مانند کسي است که گناهي بر او نباشد».
چه بسا انسان تصميم به توبه ميگيرد و نفس اماره را شکست ميدهد، ولي شيطان او را فريب ميدهد و پيشنهاد امروز و فردا را به او ميکند که شيطان از اين راه بسياري از انسانها را از توفيق توبه باز ميدارد.
هنگامي که باب قبول توبه باز شد، شيطان از تسلط به انسان نااميد گشت، ولي راه چاره را در اين ديد که انسانها را با آرزوي «توبه صحيح و کامل» فريب دهد و توبه آنان را تا هنگام مرگ به تأخير اندازد.
پيامبر خدا صلياللهعليهوآلهوسلم درباره اهميت توبه جوان ميفرمايد: «ما مِنْ شَيْءٍ أَحَبُّ اِلَي اللّهِ مِنْ شابٍّ تائِبٍ؛ هيچ چيز نزد خدا، محبوبتر از جوان توبه کننده نيست».
براي انسان چيزي لذت بخشتر از اين نيست که خداوند او را دوست ميدارد و انسان توبهکار نيز شامل اين لطف الهي است: «اِنّ اللّه يُحبُّ التَوّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ؛ خداوند توبهکاران و پاکيزگان را دوست دارد». (بقره: 222)
جواني بهترين سن توبه است و البته موقعيت هر سني براي توبه، بهتر از سن بالاتر است و نبايد توبه را لحظهاي به تأخير انداخت، نبايد منتظر شب جمعه، شب قدر، صحراي عرفات، ماه محرم و يا... شد. رساندن اين پيام در قالب تفسير مناجات پرشکوه «تائبين» در اوقات مناسب به ويژه هنگامي که آمادگي روحي براي توبه وجود دارد، ميتواند از مؤثرترين برنامههاي تربيتي باشد.
پيام متن:
1.تلاش براي پاکسازي درون با آب توبه و بازگشت.
2.پرهيز از تسويف و امروز و فردا کردن در توبه.
«ترجمه مناجات تائبين»
خدايا خطاها جامه مذلت بر من پوشانيده است و دوري از تو لباس بينوايي بر تنم کرده است و جنايت بزرگ من دلم را ميرانده است. اي آرزوي من و اي مقصود من، با توبه به درگاهت آن را زنده ساز. اي منظور و آرزوي من، به عزتت سوگند که جز تو گناهان خويش را آمرزندهاي نمييابم و شکستگي خود را جز تو جبران کنندهاي نميبينم و همانا که با انابه به درگاهت سر فرود ميآورم و با زاري و خاکساري قصد پيشگاهت ميکنم. پس اگر مرا از در خود براني، به چه کس پناهنده گردم و اگر از آستانت دورم کني، پس به چه کسي پناه برم. پس افسوس بر شرمساري و ننگيني من و دردا بر بدي کردار و جنايتکاريام! اي آمرزنده گناه بزرگ و اي درمان کننده استخوان شکسته، از تو ميخواهم که گناهان کشندهام را ببخشايي و رسواييهاي نهانم را بپوشاني و در شهودگاه رستاخيز از لذت بخشايش و آمرزشت محرومم نفرمايي. خدايا، ابر رحمتت را بر گناهان من سايه افکن و سحاب مهرت را بر عيبهايم بباران. خدايا، آيا بنده گريز پا جز به سوي مولاي خويش باز ميگردد؟ يا هيچ کس جز مولاي او، او را از خشم وي پناه ميدهد؟
خدايا، اگر پشيماني از گناه بازگشت باشد، پس سوگند به عزت تو، که من از پشيمانانم! و اگر آمرزشخواهي از خطا، مايه ريختن گناه باشد، پس من در درگاه تو از آمرزشخواهانم. تو حق داري بازخواست فرمايي تا وقتي که خشنود گردي. الهي، سوگند به قدرتي که بر من داري، توبه مرا بپذير و سوگند به شکيبايي که درباره من داري، مرا ببخشاي و سوگند به دانشي که به من داري، با من مدارا کن. خدايا، تويي که به روي بندگانت دري به سوي بخشايش گشودي و آن را توبه ناميدي. پس گفتي: به سوي خدا توبه کنيد؛ توبه نصوح. پس، بهانه آن کس که پس از گشوده شدن آن در، از وارد شدن در آن غفلت ورزيد، چيست؟ خدايا اگر گناه از بندهات زشت است، ولي بخشايش از تو زيباست. خدايا من نخستين کسي نيستم که تو را نافرماني کرده باشد و تو توبه او را پذيرفته باشي و نخستين کسي نيستم که دست به دامان احسان تو شده باشد و تو به او بخشش کرده باشي.
اي پاسخگوي درماندگان، اي برطرف کننده زيان، اي صاحب احسان بزرگ، اي داناي راز نهان، اي که به زيبايي پرده بر گناهان ميپوشاني، جود و کرامت را نزد تو شفيع آوردهام و به آستان تو و مهري که نزد توست دست توسل ميزنم. پس دعاي مرا اجابت فرماي و از آستانت نوميدم مساز و توبهام را بپذير و خطايم را جبران فرماي. به بخشش و رحمتت اي مهربانترين مهربانان.
پيام متن:
1.توبه، شستوشوگر درون از ظلمت و سياهي گناهان.
2.پرهيز از تسويف و امروز و فردا کردن در توبه.
3.جايگاه جوان تائب نزد خداوند.
4.اطلاعرساني از محتواي ارزشمند مناجات التائبين.
خوديابي و خدايابي، در پرتو عبادت
ياد خدا مايه حيات قلب است، مايه آرامش روح و روشنايي دلهاست. ياد خدا موجب رقت و خشوع و بهجت ضمير آدمي است و چه زيبا ميفرمايد حضرت علي عليهالسلام :
خداي متعال ياد خود را مايه صفا و جلال دلها قرار داده است. با ياد خدا، دلها پس از سنگيني، شنوا و پس از کوري، بينا و پس از سرکشي، نرم و ملايم ميگردد، همواره چنين بوده که در فاصلهها خداوند بندگاني داشته است که در انديشههايشان با آنان نجوا ميکند و در عقلهايشان با آنان سخن ميگويد.
انسان به همان نسبت که با غرق شدن در ماديات، از خود جدا و با خود بيگانه ميشود، به همان نسبت نيز با عبادت خدا به خوديابي ميرسد. عبادت، بيدار کننده آدمي و معرفت بخش جان اوست.
در پرتو عبادت، انسان خود را آنگونه که هست ميبيند و به کاستيها و نقصهاي خود پي ميبرد.
اقبال لاهوري، سخني زيبا در ارزش پرستش و نيايش و خوديابي در سايه عبادت دارد که شنيدني است:
نيايش به وسيله اشراق نفساني؛ عملي حياتي و متعارفي است که به [کمک [آن جزيره کوچک شخصيت ما وضع خود را در کلِ بزرگتري از حيات اکتشاف ميکند.
بسياري از آيههاي قرآن انسان را به خداشناسي فرا ميخواند؛ زيرا کسي که خدا را فراموش ميکند، خدا نيز او را به خودفراموشي دچار ميسازد، در کريمه قرآني آمده است:
«وَ لاتَکوُنوُا کَالَّذينَ نَسوُا اللّهَ فَاَنْسيهُمْ؛ و چون کساني مباشيد که خدا را فراموش کردند و او نيز آنان را دچار خودفراموشي کرد». (حشر: 19)
اين است که عشق به کمال واقعي، عشق به خودِ برتر است. شيخ اشراق در اينباره رباعي لطيفي دارد، وي ميگويد:
هان تا سرِ رشته خرد گم نکني
خود را ز براي نيک و بد گم نکني
رهرو تويي و راه تويي منزل تو
هشدار که راه خود به خود گم نکني
بنابراين ميان خواستن خدا، حرکت به سوي خدا، وابستگي به خدا، عشق به خدا، بندگي خدا و تسليم در برابر خدا، با هر خواستن و حرکتي ديگر و وابستگي و عشق و بندگي و تسليمي ديگر، از زمين تا آسمان تفاوت است. بندگي خدا عين آزادي است، يگانه تعلقي است که انجماد ندارد، تنها وابستگي است که به معناي بيخود شدن و با خودِ الهي بيگانه شدن نيست؛ زيرا او کمال مطلق هر موجود و مقصد و مقصود فطري همه موجودات است و به راستي که «وَ اَنَّ الي رَبِّک الْمُنْتَهي».
پيام متن:
1.ياد خدا مايه صفا و آرامش قلبها.
2. خدا فراموشي، نتيجهاي جز فراموشي خود ندارد.
3.بندگي خدا عين آزادي و رسيدن به کمال.
جوان و انتقاد پذيري
انتقاد، حرکتي است اصلاحگرانه که به قصد پالايش و زنگارزدايي صورت ميپذيرد. گرچه انسان ميتواند از عقل خود بهره گيرد و راه صحيح زندگي را برگزيند، در نهاد انسان و در کنار عقل، غريزهها و گرايشهايي هست که او را از شناخت درست واقعيتها باز ميدارد، مانند غريزه حب ذات؛ اين غريزه در مواردي موجب ميشود تا انسان اعمال خويش را پسنديده و قبول شده پندارد و يا با تأثيرپذيري از آداب و رسوم اجتماعي، عقل او از واقعبيني بازماند و در نتيجه نتواند درباره کاستيهاي خود به درستي قضاوت کند، حب و بغض عاملي در پوشيده ماندن حقايق وجود است:
چون غرض آمد هنر پوشيده شد
صد حجاب از دل به سوي ديده شد
بر اين اساس، به منظور کمک به يکديگر و از بين بردن عيبها، کاستيها را به ياد ميآورد. امام کاظم عليهالسلام در اينباره ميفرمايد: «از واجبترين حقوق برادرت اين است که او را به خير متوجه کني و هر چيزي را که براي دنيا و آخرتش مفيد است، از او پنهان نداري».
کسي که انتقادپذير نباشد يا از انتقاد کردن به برادران مؤمن خود کوتاهي کند، چه بسا در حق آنان مرتکب نوعي خيانت نيز خواهد شد، چنانکه امام صادق عليهالسلام ميفرمايد:
کسي که برادرش را در حال انجام عمل ناپسندي ببيند، در حالي که ميتواند او را از اين کار باز دارد، اگر سکوت کند و او را منع نکند، نسبت به او خيانت کرده است.
دين اسلام نيز با چاپلوسي که سبب سرپوش گذاشتن بر نقص آدمي ميشود، مخالف است. امام علي عليهالسلام در نکوهش اين دسته از افراد ميفرمايد:
نادانترين مردم کسي است که فريب ستايشگر چاپلوس را بخورد، ثناگري که زشت را در نظر او زيبا جلوه ميدهد و خوبي را در نظر او منفور ميسازد.
البته انتقاد کردن از ديگران نيز شرايطي دارد و نخستين شرط آن، علم و آگاهي است. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «کسي که بدون شناخت، اقدام به انجام عملي کند، مانند روندهاي است که مسير اشتباهي را ميپيمايد و شتاب بيشتر، تنها او را از مقصد دورتر ميکند».
همچنين، احتمال اثر بخشي انتقاد نيز بسيار حائز اهميت است، اينگونه که انتقاد کننده، خود نيز بايد از عيب پاک باشد تا مشمول اين نکوهش قرآني نشود که:
«يَـآأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ؛ اي کساني که ايمان آوردهايد چرا آنچه را عمل نميکنيد، به زبان ميآوريد». (صف: 2)
نرمخويي، تذکر پنهاني، انتقاد از عمل نه عامل، انتقاد غيرمستقيم و پرهيز از جدل، از شرايط بسيار اساسي در اثربخشي انتقاد است.
امام علي عليهالسلام ميفرمايد: «نُصْحُکَ بَيْنَ الْمَلَأِ تَقْريحٌ؛ پند دادن تو در ميان مردم، کوبيدن و خرد کردن است».
نقد و تذکر هر چه صميميتر و در خلوت صورت گيرد، مؤثرتر است. امام علي عليهالسلام ميفرمايد:
«تَلْويحُ زَلَّةِ العاقلِ لَهُ مِن أَمضّ عِتابِهِ؛ لغزش شخص عاقل را با کنايه تذکر دادن، براي او از ملامت صريح دردناکتر است».
پيام متن:
1.بهترين هديه به دوستان، بازنمايي عيبهاي آنان با رفق و مدارا است.
2.انتقادپذيري از صفات مؤمنان است.
3.انتقاد کردن، وابسته به شرايطي چون علم و آگاهي، نرمش و مدارا و بيان عيبها و تذکر غيرمستقيم است.
جوان و دوستيابي
بيشتر ناکاميها و انحرافات نسل جوان، ناشي از دوستيهاي نادرست است که ريشه در انتخاب شتابزده و بيمعيار و يا احساسيِ دوستان دارد. گاه آتش احساسات سبب دوستي فرد با کسي ميشود که شعلههاي آن، تمام عمر دامنگير اوست. قرآن مجيد از زبان آناني که در دوست گزيني به بيراهه رفتهاند، ميگويد:
«اي کاش با پيامبر دوست و همراه ميشدم، واي بر من! کاش فلان شخص گمراه را به دوستي نميگرفتم، او مرا از ياد و راه حق منحرف و گمراه کرد». (فرقان 27 ـ 29)
امام علي عليهالسلام نيز هشدار ميدهد: «با انسان شرور رفاقت مکن؛ زيرا طبع تو از شرارتهاي او الگو ميگيرد، بدون آنکه خودت بفهمي».
ايشان در جاي ديگر ميفرمايد: «از همراهي با افراد کج انديش و سست رأي و صاحب اعمال ناپسند دوري کن؛ زيرا آدمي به طرز تفکر و روش رفيقش خو ميگيرد».
از افرادي که داراي خلق و خوي مناسبي نيستند و به دين و دنياي انسان ضربه ميزنند، بايد بنا به فرموده امام صادق عليهالسلام دوري گزيد:
نگاه کن تا هر کس مفيد به حال دين تو نيست، به او اعتنا مکن و علاقهاي به رفاقت با او نشان مده که هرآنچه غير خداست، فاني و نابود شدني است و هر علاقهاي که به غير خدا باشد، عاقبت زشت و پايان ناخوشايندي خواهد داشت.
با رعايت اينگونه دقت و اهميت در انتخاب دوستان، تصميمها و رفتارهاي آدمي نيز از روي عقل و تدبير و آيندهنگري خواهد بود. ازاينرو لازم است همواره با تأمل بر رفتار و کردارمان، حد اعتدال را در دوستي نگاه داريم و به تمام کارهاي دوستانمان به چشم رضايتمندي ننگريم.
پيام متن:
1.رعايت معيارها و ملاکهايي در انتخاب دوست.
2.پشيماني، در صورت دوستي با افراد منحرف.
جوان و بهرهبرداري صحيح از اوقات فراغت
اوقات فراغت، حساسترين لحظات زندگي انسانها به ويژه نسل جوان است و براي بهرهوري مناسب از فرصتها، نياز به برنامهريزي خاصي دارد. اوقات فراغت، امروزه چنان اهميتي يافته است که در عمل، به گشايش باب ويژهاي در حوزه علوم اجتماعي، با عنوان «جامعهشناسي فراغت» انجاميده است و فلسفه آن، رهانيدن انسان جامعه صنعتي از دام «از خود بيگانگي» است؛ بدين معنا که از ساعتهاي غيرکاري افراد، به عنوان فرصتي براي بازيابي خود و تجلي يافتن بُعد معنوي انسان استفاده ميشود.
اسلام هم اوقات فراغت را بسيار بااهميت ميداند، در روايتي از امام کاظم عليهالسلام ميخوانيم:
اوقات يک مسلمان، به چهار بخش تقسيم شده است: بخشي به راز و نياز با خدا؛ بخش ديگر به کار و تلاش براي کسب روزي؛ قسم ديگر به ارتباط سازنده با ديگران و پارهاي از آن نيز به تفريح سالم اختصاص يافته است.
بر اساس اين زمانبندي، تمام فعاليتهاي فردي و اجتماعي يک مسلمان، چه در قالب کار و چه تفريحات سالم و سازنده، مفيد و هدفمند است.چنانکه در برخي از دستورات ديني هدف از تفريح، کسب نيرو و نشاط براي انجام ديگر فعاليتها شمرده شده است.
صاحبنظران علوم اجتماعي و علوم تربيتي، پس از بررسي و پژوهش بسيار، بهترين وسيله براي گذران اوقات فراغت جوانان را، تفريحات سالمي چون ورزش، مطالعه و فعاليتهاي ارزشمند اجتماعي عنوان ميکنند.
در اسلام نيز مسئله ورزش و پرورش جسم، اهميت ويژهاي دارد، همانگونه که به پرورش فکري نيز بها داده است، امام علي عليهالسلام ميفرمايد:
ساعتي را به تفکر و تعمق در خويشتن و بررسي نقاط ضعف و قوت و محاسبه اعمال روزانه خود اختصاص دهيد.
بدين ترتيب، مطالعه کتابهاي سودمند، از بهترين سرگرميها و تفريحات است. اين امر بنا به فرمايش حضرت امير عليهالسلام افزون بر بهرهبرداري علمي و فرهنگي، آرامشزا نيز هست. از ايشان است که: «هر کس خويشتن را با کتابها سرگرم سازد، آرامش خاطر را از دست نخواهد داد».
پيام متن:
استفاده بهينه از اوقات فراغت در اموري چون: مطالعه، ورزش و همنشيني با دوستان سالم.
منبع:ماهنامه طوبي/خ