جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
روان‏شناسي برخورد با جوان و نوجوان
-(1 Body) 
روان‏شناسي برخورد با جوان و نوجوان
Visitor 496
Category: دنياي فن آوري

اشاره

پايان دوران کودکي، آغاز دوره جديدي است که هر انساني بايد آن را سپري کند. به اعتقاد کارشناسان و روان‏شناسان، اين دوره که موسوم به دوران نوجواني است، حادترين، حساس‏ترين و بحراني‏ترين دوران زندگي هر انساني است که لاجرم بايد از اين گردباد شديد عبور کند. اين گردباد چنان همه وجود نوجوان را دست‏خوش تغيير مي‏کند که او را دچار بحران هويت، تحير و سرگشتگي مي‏کند. چنين فردي با ورود به اين مرحله هرگز آرام ندارد، همواره در حال جنب‏وجوش و التهاب است. بر موجي سوار است که هر لحظه انتظار رسيدن به ساحل نجات را دارد. بي‏قرار است و به هر سو مي‏زند تا خود را به ساحل برساند.
در واقع، نوجوان همان کودک 10 يا 11 ساله ديروزي و آرامي است که بي‏چون و چرا، دستورات و اوامر بزرگ‏تر از خود را در خانه مي‏پذيرفت. اما با ورود به اين دوره و تنها به فاصله مدت زمان کوتاهي، به يک باره تغيير مشي داد، و برخلاف انتظار به همه کس و همه چيز نه مي‏گويد، نه تنها همان کودک سر به راه ديروز نيست، بلکه کاملا فردي ماجراجو و پرخاشگر است. چهره او به ناگاه عوض مي‏شود، لحن گفتارش تغيير مي‏کند، رنگ پوست و لهجه، رفتار و مشي او به گونه‏اي ديگر مي‏شود و اين همان چيزي است که والدين را شديدا نگران کرده و موجبات تشويق خاطر آنان را فراهم مي‏آورد.
بنابراين، آشنايي با مسائل و مشکلات نوجوانان و جوانان و بيش از هرچيز آشنايي با شيوه برخورد با آنان، ابتدايي‏ترين و ضروري‏ترين نياز و ابزار براي کساني است که به نحوي با نوجوانان برخورد مي‏کنند. زيرا هرگونه ناآشنايي و غفلت از اين گونه مسائل بيش از بيش موجبات تشديد مشکلات آنان را فراهم مي‏آورد. اما بيش از هر چيز توجه به چند نکته ضروري است:
1. اصولا فصل نوجواني و جواني، فصل معماوار، پيچيده و کوران دگرگون شونده و دگرگون‏ساز و تغيير و تحول است. در اين مرحله، گويا آدمي (کودک) مي‏ميرد و انسان ديگر (نوجوان و جوان) زنده مي‏شود. اساسا، نوجوان، کودک ديروز و يا کودک بزرگ‏شده امروز و جوان نيز همان نوجوان ديروزي نيست، بلکه انساني از نوع ديگر است. لذاست، که در برخورد با چنين انساني، بايد شيوه برخورد نيز نسبت‏به، مقطع کودکي و... تغيير يابد.
2. سر معماوارگي و ابهام و پيچيدگي دوره نوجواني و جواني تنوع و گونه‏گوني مؤلفه‏هاي شناسا و ناشناسا، شناخته شده و ناشناخته‏اي است که هويت نوجوان و جوان را شکل مي‏دهد. هويت نوجوان و جوان امروزي، تحت تاثير بسياري از عوامل شناخته و ناشناخته دروني و بيروني از جمله محيط، جامعه، خانواده، وراثت، مليت، نژاد، طبقه اجتماعي ،زيست‏بوم، فرهنگ ملي و محلي و جهاني، ميزان و تحصيلات، نوع تخصص، شغل، نوع گرايش سياسي و... است. از اين‏رو، در شناخت هويت و مقتضيات و مسائل و مشکلات يک نوجوان و جوان و پاسخ بدان و اساسا در برخورد با آنان بايد شيوه‏اي متفاوت برگزيد. يعني نوع برخورد با يک کودک، نوجوان و جوان بايد ماهيتا متفاوت باشد و نمي‏توان در هر سه مقطع به يک شيوه با آنان برخورد کرد، در واقع برخورد با هر مقطع روان‏شناسي خاص خود را مي‏طلبد.
3. براي شناخت نسل نو و تنظيم روابط و مناسبات سازنده با نوجوان و جوان، بايد از چهار بعد و در چهار گرايش مقتضيات و مختصات يک نوجوان و جوان مطالعه شود: از بعد زيست‏شناختي، روان‏شناختي، جامعه‏شناختي و مردم شناختي. درواقع، براي برخورد شايسته با يک نوجوان و جوان، بايد جوان از لحاظ زيستي، رواني، اجتماعي و مردم‏شناختي مورد مطالعه دقيق و موشکافانه قرار گيرد.
براي مثال، از لحاظ روان‏شناختي، براي برخورد مناسب و سازنده با يک نوجوان و جوان، بايد مربي و کسي که با وي برخورد مي‏کند، سه اصل مهم جلب اعتماد، فاصله‏زدايي و ذهنيت‏شناسي را وجه همت‏خويش قرار دهد و آن را به عنوان اصلي‏ترين و کارآمدترين ابزار مناسبات ميان خود و جوان و نوجوان در نظر بگيرد.
الف. اعتمادسازي و جلب اعتماد از ابتدايي‏ترين ابزار يک مربي و يک مبلغ و يک پدر و مادر فهيم و فرهيخته‏اي است که براي درک فرزند نوجوان و جوان خويش به کار مي‏گيرند. در واقع، جلب اعتماد، پذيرش و مقبوليت فرد توسط مخاطب است. جوان و نوجوان بايد ما را بپذيرند و تا زماني که ما را به ديده قبول ننگرند و احساس نکنند که ما آن‏ها را درک مي‏کنيم، چيزي از ما نمي‏پذيرند.
ب. فاصله‏زدايي و تفاوت‏زدايي، از ديگر مکانيسم‏هاي روان‏شناختي برخورد با نوجوانان و جوانان است. فاصله‏زدايي به معني زدودن و کاستن فاصله‏ها و احساس همدلي و هم احساس شدن با مخاطب و القاي قرابت و شباهت‏خود با مخاطب است. در حقيقت‏با اين کار، جوان و نوجوان احساس مي‏کند نه تنها بين او، طرف مقابل هيچ فاصله و شکاف طبقاتي وجود ندارد که رابطه‏اي کاملا صميمي و همدلانه وجود دارد.
ج. ذهنيت‏شناسي مخاطب نيز از ديگر مکانيسم‏هاي روان‏شناختي برخورد با کودکان و نوجوانان است. ذهنيت‏شناسي به اين معناست که بدانيم مخاطب چگونه مي‏انديشد، به چه مي‏انديشد و مشکل اصلي او چيست و درباره ما چگونه مي‏انديشد. ذهنيت‏شناسي، در واقع داشتن هنر مخاطب‏شناسي است و اين‏که در ذهن مخاطب نوجوان و جوان چه مي‏گذرد.
براي حسن برخورد با مخاطب، به ويژه نوجوانان و جوانان، از منظر روان‏شناسي عمدتا به سه شيوه مي‏توان عمل کرد:

الف . رعايت نکات شکلي و صوري

يکي از قالب‏ها و سبک‏هاي برخورد با مخاطب اين است که از لحاظ شکلي، ظاهري و صوري به نکات ذيل توجه نمود:
1 . رعايت جاذبه‏هاي صوري: در برخورد با نوجوانان و جوانان، به ويژه کساني که از موضع يک مربي و يا مبلغ برخورد مي‏کنند، بايد جاذبه‏هاي صوري از جمله رعايت روان‏شناسي برخورد، رعايت نوع رنگ پوشاک و به کارگيري رنگ‏هاي شاد و دلنشين را مراعات نمود . طبيعي است کساني که از موضع يک مربي و معلم در برخورد با مخاطب از نوع پوشش با وقار، سنگين، پاکيزه، داراي رنگ جذاب و شاد استفاده مي‏کنند، به مراتب تاثيرگذارتر از افرادي هستند که از پوشش مناسب و يا از نوع رنگ شاد استفاده نمي‏کنند .
2 . برخورد با نشاط و گشاده‏رويي: اساسا بهترين نوع برخورد با مخاطب، بويژه در نوع برخوردهايي که جنبه تربيتي داشته و از موضع مربي و معلم و مبلغ صورت مي‏گيرد، علاوه بر داشتن هنر مخاطب‏شناسي و برخورداري از جواذب ظاهري و شکلي، مي‏بايست‏با نشاط و شادي و با گشاده‏رويي با مخاطب برخورد نمود . روشن است که تاثير سخن و رفتار چنين افرادي به مراتب بيش از افرادي است که از جواذب ظاهري برخوردار نبوده، از هنر مخاطب‏شناسي بي‏بهره‏اند و نيز در نوع برخورد رعايت ادب، وقار، نشاط و گشاده‏رويي را نمي‏کنند . البته، کساني که از چنين هنرهايي بي‏بهره‏اند، فاقد نفوذ کلام نيز خواهند بود .
3 . به کارگيري ادبيات دلنشين به فراخور حال مخاطب: از ديگر نکات لازم‏الرعايت و از جهت صوري و شکلي در برخورد با مخاطب، به ويژه جوانان و نوجوانان، به کارگيري زبان و ادبيات شيرين و دلنشين به تناسب فهم و درک مخاطب است . قطعا نوع زبان، ادبيات و برخوردي که با يک کودک، نوجوان و جوان و يا فرد ميان‏سال به کار مي‏رود، بايد متفاوت باشد . مربيان و معلماني که در برخورد با افراد مختلف و مخاطبين متفاوت، به تناسب سطح فهم و درک مخاطب و با شناخت درست مخاطب، از شعر، استعاره و ادبيات زيبا و دلنشين استفاده کنند، صد البته کلامي نافذتر از ديگراني دارند که از اين هنر بي‏بهره‏اند و اين‏ها حتما موفق‏ترند .

ب . رعايت اصول تکويني و باطني

مراد از اصول باطني و تکويني، اصولي است که فرد بايد بدون فريب، اغوا، ظاهري ساده، دورويي و تصنع بدان معتقد بوده و عملا بدان ملتزم و پاي‏بند باشد . اجمالا، محورهاي زير را مي‏توان در قالب اين اصول تکويني و باطني مطرح کرد .
1 . خيرخواهي و خلوص نيت در برخورد: اساسا از جمله رمز و راز موفقيت در زندگي و در هر کاري، خلوص نيت است . آن‏گاه که مخاطب احساس کند که مربي در بيان و رفتار خود جز خلوص نيت و خيرخواهي ندارد، با جان و دل سخنان او را پذيرفته و وي را به عنوان الگو مي‏پذيرد .
2 . صداقت در گفتار: اگر جوان يا نوجوان احساس کند که مربي در گفتار خود صادق است و بدون کم‏ترين چشم‏داشت و به درستي و راستي قصد راهنمايي جوان يا نوجوان را دارد، البته، با جان و دل و صميمانه کلام او را مي‏پذيرد .
3 . ايمان و باور حقيقي به شايستگي‏هاي جوان و نوجوان: از ديگر اصول لازم الرعايت اين است که مربي بايد قابليت، استعداد و ظرفيت‏ها و شايستگي‏هاي جوان و نوجوان را باور داشته باشد و او را بپذيرد تا بتواند در او تاثيرگذار باشد . اگر حقيقتا مربي به شايستگي‏ها و ظرفيت‏هاي جوان معتقد نباشد، چگونه مي‏تواند او را هدايت و يا ارشاد نمايد؟ لازمه تاثيرگذاري بر فرد، علاوه بر پذيرش، باور داشتن به ظرفيت‏هاي اوست .
4 . دوري و اجتناب از برخورد از موضع قدرت: از ديگر رمز و راز موفقيت‏يک مربي اين است که به عنوان يک دوست و رفيق با جوان و نوجوان برخورد نمايد . دوستانه و صميمانه مسائل و مشکلات وي را به او متذکر شده و راه چاره‏اي براي آن بيابد . طبيعي است که برخورد از موضع قدرت و قوت، با لجاجت و عدم پذيرش نوجوان و جوان مواجه خواهد شد و بهترين راه موفقيت و تاثيرگذاري بر مخاطب اين است که از در دوستي با او وارد شده و صميمانه با او برخورد کرد، نه از موضع قدرت .
5 . پاي‏بندي عملي بدانچه توصيه مي‏کند: از ديگر رموز موفقيت مربي اين است که بدانچه توصيه، راهنمايي و ارشاد مي‏کند، خود عملا پاي‏بند باشد . طبيعي است، کسي که خود به صفتي پاي‏بند نيست و عمل نمي‏کند، در صورتي که آن را به ديگري توصيه کند، مورد پذيرش و مقبول واقع نمي‏شود .
با رعايت اصول تکويني و باطني فوق، کلام و رفتار مربي مي‏تواند به خوبي در جوان و نوجوان تاثيرگذار باشد .

ج . شيوه‏ها و اصول رفتاري

مربي در برخورد با نوجوان و جوان علاوه بر رعايت اصول و قواعد شکلي و صوري و نيز اصول تکويني و باطني، که خود بايد بدان متصف باشد، شيوه‏ها و اصولي را رعايت نمايد تا با برخورداري از روان‏شناسي برخورد، بتواند بهتر و بيش‏تر تاثيرگذار باشد . غالبا اين اصول را مي‏توان در محورها و شاخص‏هاي زير بيان نمود:
1 . سعه صدر، صبوري و مواجهه فراجرياني: صبر و استقامت، سعه صدر و برخورد فراجرياني در مواجهه با مسائل و مشکلات جوانان و نوجوانان از جمله اصول رفتاري مورد توصيه است .
2 . طمانينه در رفتار و اعتماد به نفس در گفتار: مربي و فرد تاثيرگذار بايد از اعتماد به نفس کافي در گفتار و وقار و طمانينه لازم در رفتار برخوردار باشد .
3 . استخدام و به کارگيري علايق و سليقه‏هاي مقبول و انگيزه‏هاي فطري نسل جوان: بايد با شناخت ويژگي و خصوصيات رفتاري و گفتاري نوجوانان و جوانان و در واقع با مخاطب‏شناسي درست، دانست که از جمله ويژگي‏هاي اين قشر، تجدد و نوگرايي، تحرک، تلاش، اميد، آرمان‏خواهي، آرمان‏گرايي، آزادي خواهي، نشاط و طراوت، لطافت، غرور، احساس خوشبختي، منزلت‏طلبي، جسارت و . . . مي‏باشد . مي‏بايست‏با به کارگيري و استخدام علايق و سليقه‏هاي معقول و متناسب با اين ويژگي‏ها با او برخورد و رفتار کرد .
4 . التزام به توصيه و برخورد و تبليغ غيرمستيقم: بهترين شيوه تاثيرگذاري، برخورد و رفتار وتبليغ غيرمستقيم است . البته، نوع تبليغ و برخورد بي‏واسطه و غيرمستقيم و غيرزباني به مراتب مؤثرتر، کارآمدتر و تاثيرگذارتر از شيوه برخورد مستقيم و زباني است .
5 . تاکيد بر عزت نفس، تقويت‏خودباوري، وقار و اعطاي شخصيت‏به مخاطب: از ديگر شيوه‏هاي رفتاري موردنظر در برخورد با نوجوانان و جوانان است . مخاطب نوجوان و جوان وقتي احساس مي‏کند که مربي ضمن احترام گذاشتن به وي و تاکيد بر عزت نفس وي، او را به عنوان يک شخصيت‏حقيقي و واقعي پذيرفته است و او را محترم مي‏شمارد، به راحتي نه تنها سخنان او را مي‏پذيرد که مجذوب و شيفته رفتار او مي‏گردد .
6 . تحريک احساسات و عواطف: براي حسن تاثير بر مخاطب، به ويژه نوجوان و جوان و با هدف تاثير بيش‏تر و بهتر، ضمن شناخت روحيات و خلقيات مخاطب، با تحريک عواطف و احساسات وي مي‏توان بيش از پيش بر او تاثيرگذار بود .
7 . استفاده هم‏زمان از اهرم تشويق و تنبيه: يکي از شيوه‏هاي صحيح تربيت و نيز برخورد شايسته و مناسب با مخاطب، تذکار صفات شايسته و بايسته و مناسب و مثبت و نيز صفات منفي مخاطب است . به عبارت ديگر، همان‏گونه که ترغيب، تحريک و تشويق مخاطب به کارهاي شايسته و خوب لازم و ضروري است، منع، ردع و توبيخ و سرزنش وي در خصوص کارهاي ناشايست نيز ضروري است . صرفا استفاده از اهرم تنبيه و يا تشويق مسير و فرايند تربيت را دچار انحراف و افراط و تفريط خواهد نمود .

د . اصول حاکم بر طرز گفتار

از ديگر نکات لازم الرعايت و ضروري در برخورد با مخاطب، اصول حاکم بر گفتاراست که مي‏توان آن را در چند محور بيان کرد:
1 . معلومات سنجي، گرايش فهمي و نيازسنجي مخاطب: بايد ابتدا دانست که مخاطب به چه نوع مطالب، با چه زباني و در چه قالبي و در چه سطحي نياز دارد . به عبارت ديگر، معلومات سنجي، گرايش فهمي و نياز سنجي پيش از القاء هر نوع مطلبي به مخاطب لازم و ضروري است تا نياز سنجي درست صورت نگيرد و سطح فهم و نياز مخاطب شناخته نشود، قطعا انتخاب نوع مطالب و نيز قالب ارائه و سطح مطالب بي‏معنا خواهد بود .
2 . پرهيز از افراط و تفريط در گفتار و رفتار: از ديگر اصول حاکم بر طرز گفتار است . در واقع، از يک سو، بيانات و سخنان طولاني، خسته کننده و بدون به کارگيري ظرفيت‏هاي گفتاري و کلامي و از سوي ديگر، بيانات و کلام کوتاه، مبهم و مجمل هر دو ناکارآمد و غير کافي بود و وافي به مقصود نمي‏باشد .
3 . شروع سخن از بديهيات و مسلمات: بيان و آغاز سخن از مشترکات طرفين بويژه اصول مسلم و بديهي ميان طرفين از ديگر ضروريات و اصول حاکم بر طرز گفتار مي‏باشد .
*ساختار اين متن از سخنراني جناب حجت ‏الاسلام علي‏اکبر رشاد، در نشريه مسجد 52، ص 20، مهر و آبان 79 اخذ شده، سپس بازنويسي شده است.
منبع: www.hawzah.net
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image