نيازهاي رواني کودک
کودک، همان گونه که در رشد جسمي خود به آب، غذا، سلامتي و مسکن نيازمند است و بدون آنها ادامه زندگي براي او و اطرافيانش مشکل ميشود، به يک سلسله توجهات و مراقبتهاي رواني نياز دارد که بهداشت رواني کودک با به کارگيري آن مراقبتها تأمين ميشود. در اين بخش از بحث به بعضي از نيازهاي رواني کودکان اشاره ميکنيم:
الف ـ نياز به محبت
محبت، نياز اساسي و ضروري هر انسان بويژه کودکان است. محبت، مهمترين عامل سلامت روح کودک است و نبود آن موجب ناهنجاريهاي رواني خواهد شد. کمبود محبت، زمينهساز بسياري از بزهکاريها و آشفتگيهاي اجتماعي است. به وسيله محبت حساب شده، ميتوان نابسامانيهاي رواني کودکان را اصلاح کرد و آنها را به سوي هدف مورد نظر، سوق داد. زندگي، تنها در سايه قانون و مقررات، دانش و تجربه امکانپذير نيست.
«قانون بيمحبت، لنگ است و محبت بيقانون، کور و بيحساب.»(1)
از اينرو، کودک نيازمند به تماس با جسم پدر و مادر، از راه دست بر سر کشيدنهاي پدر، بوسيدنها و در آغوش گرفتنهاي مادر است. چه بسيار دردهاي جسماني کودک که با دست کشيدن پدر يا مادر و يا بوسيدن آنها، محل درد تسکين مييابد. بوسيدن کودک، او را به زندگي، دلگرم و اميدوار ميسازد و خود را به والدين، نزديک احساس ميکند و اين احساس، موجب شادابي و نشاط روحي او ميشود.
افراط و تفريط در محبت: کمبود محبت، عواقب خطرناکي را براي فرد و جامعه به بار ميآورد. کودکي که در دوره طفوليت، محبت نبيند، در بزرگسالي خشن و عقدهاي بار ميآيد و عامل بسياري از شرارتها و جنايتها ميشود. ريشه بسياري از خودکشيها و شکستها حتي براي بزرگسالان، عدم احساس محبت از طرف فرد يا افرادي معين است. پرتوقعي، بدبيني، نوميدي، نارضايتي کودکان و جوانان ...، معلول همان بيمحبتيهاي اطرافيان و مربيان است.
در نقطه مقابل، افراط در محبت، کودک را ضعيف و ناتوان بار ميآورد؛ حس اعتماد به نفس در او تقويت نميشود و شجاعتي را که لازمه زندگي فردي و اجتماعي است، از دست ميدهد.
ب ـ نياز به آرامش روحي
بهترين روش براي حفظ آرامش روحي فرزندان، همنشيني با آنان و مراقبت از احوال آنهاست. لحظاتي که پدر و مادر در کنار فرزندانشان مينشينند و با آنها سخن ميگويند يا بازي ميکنند، بهترين لحظات و بالاترين ارزشها براي فرزندان است؛ چرا که وقتي کودک احساس کرد که پدر به او توجه داشته، ناراحتي و خوشحالي او برايش مهم است، دلبستگي همراه با آرامش بيشتري به خانواده خود پيدا ميکند. و اينجاست که روحيات پدر و مادر در او شکل ميگيرد، و آنها برايش به تکيهگاهي محکم، تبديل ميشوند. در اين صورت، کودک در خانه، احساس زيادي بودن نميکند و امنيت روحي لازم را به دست ميآورد. امير مؤمنان علي عليهالسلام به فرزندش امام حسن(ع) فرمود:
«وَجَدتُکَ بَعضي بَل وَجَدْتُکَ کُلي حَتّي کاَنَّ شيئا لو اَصابَکَ اَصابَني و کاَنَّ الموتَ لَو اَتاکَ اَتاني. فَعَناني مِن أمرِکَ ما يُعنيني مِن اَمرِ نفسي»(2)
تو را جزئي از خود، بلکه همه خود يافتم؛ آن چنان که اگر ناراحتي به تو رسد، به من رسيده است؛ و اگر مرگ دامنت را گيرد، گويا دامن مرا گرفته است. بدين جهت، اهتمام به کار تو را اهتمام به کار خود يافتم.
در محيط خانه، بعضي کودکان از گناه ميترسند و بعضي از پدر. آنجا که ترس از گناه باشد، ترسهاي بيحساب وجود ندارد؛ آنجا مهد بهترين تربيت است. در آنجا اطفال به درستکاري و صحت عمل عادت ميکنند و معناي اين جمله را بخوبي ميفهمند که «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است» در آنجا کودکان ميدانند که تنها بايد از گناه و تخلفات خود بترسند و بس. در چنين شرايطي، پدر با دارا بودن شخصيت و ابهت، رؤوف و مهربان است، آما آنجا که ترس از پدر خشن و بداخلاق باشد، پدري که بيجهت، ناسزا ميگويد و بيجهت، فرزندان را ميزند، خانه، کانوني گرم و باصفا و آرام نخواهد بود، زيرا در نظر اين کودکان تنها راضي نگاه داشتن پدر خودسر و مصون ماندن از شر او مهم است و بس.(3)
چند نکته
به کارگيري توصيههاي زير، ميزان آرامش روحي حاکم بر محيط خانواده را افزايش ميدهد. در نتيجه، کودک با رواني سالم و آسوده، پرورش يافته، آينده درخشاني را براي خود پايهريزي خواهد کرد.
1ـ کودکي که گفتار و رفتارش در خانه به مسخره گرفته شود، احساس ناامني خواهد کرد.
2ـ کودکي که در خانه، شاهد تبعيض و مشاجرات لفظي و عملي پدر و مادر خود باشد، امنيت خود را در معرض خطر ميبيند.
3ـ کودکي که دچار محروميت از محبت است، امنيت ندارد.
4ـ کودکي که پدر و مادرش ثبات اخلاقي ندارند و هر لحظه درخواست جديدي از کودک مينمايند، با دلهره و ناامني روحي، زندگي خواهد کرد.
5ـ طفلي که والدينش زود از او راضي نميشوند و توقعات آنها از توان جسمي کودک بالاتر است، دچار ناامني رواني خواهد شد.(4)
ج ـ نياز ايمان به خدا
فطرت آدمي به گونهاي است که اگر توسط عوامل خارجي، آلوده و منحرف نشود، به خدا و مبدأ هستي گرايش پيدا ميکند. کودک، همانند بسياري از بزرگسالان در پي درک و فهم بسياري از مسايل عالم هستي است و در حد ذهن خود، پدر و مادر را مورد خطاب قرار داده، براي فهم اين مسايل، آنها را تحت فشار سؤالاتش قرار ميدهد.
پرورش مذهبي کودک و وابسته نمودن او به قدرتي بيپايان از وظايف مهم پدر و مادر است که بايد با شيوهاي حساب شده و با استفاده از ابزار علمي و صحيح، صورت گيرد.
پرورش مذهبي کودک بايد به گونهاي باشد که روابط ااو را با خدا، با محيط و با خودش، تحت کنترل در آورد، به طوري که مذهب بر تمام اعمال و رفتار او حاکم و مسلط باشد. از آنجا که کودک از طريق چشم، گوش و دل با جهان و محيط اطراف خود، آشنا ميشود، مربي بايد در زمينه بهرهبرداري کودک از اين ابزار، او را در مسير ايمان به خدا هدايت کند، تا آرامش روحي او تأمين گردد.
نياز کودک به ايمان الهي، يکي از نيازمنديهاي عمده اوست که اگر برآورده نشود، او را دچار سردرگمي، بيهدفي و اضطراب ميکند. اگر او در جهانبيني خود براي نظام هستي، هدفي قايل نباشد، براي خودش نيز هدفي قايل نخواهد بود. از اينرو، مربيان بايد در پرورش اين نياز رواني از سن سه چهار سالگي اقدام کنند، زيرا اين دوران، بهترين و مناسبترين دوران عمر کودک است که ميتوان به جهانبيني کودک جهت داد و او را متکي بر قدرت خداوند، تربيت نمود.
تمرين نماز براي کودکان، يکي از وظايف مهم پدر و مادر است. آنها بايد فرزندان خود را به ارتباط با خدا عادت دهند. وقتي از امام صادق عليهالسلام در مورد نماز خواندن کودکان سؤال شد فرمود:
«بين هفت سال و شش سال.»(5)
آموزش افعال و اجزاي نماز، کيفيت وضو، شهادتين، سمت راست و سمت چپ، قبله و ... از جمله مسايلي است که بايد به کودک آموزش داده شود.
نقش اقتصاد خانواده در تربيت کودک
يکي از مسايل مهم خانواده، تنظيم امور اقتصادي و تدبير درآمد و مصرف خانواده است. هر خانوادهاي که با برنامهريزي حساب شده، هزينههاي روزانه خود را بر اساس درآمدش تنظيم کند و در مصرف پول، نيازهاي ضروري افرادش را مورد توجه قرار دهد، با آسودهخاطري بيشتر زندگي خواهد کرد و از آرامش فزونتري برخوردار خواهد بود.
برعکس، خانوادهاي که در امور اقتصادي زندگي، بدون تدبير حرکت کند و براي مخارج خود حسابي نداشته باشد، علاوه بر بدهکاري، در اضطراب و نگراني هميشگي به سر خواهد برد و از وضع موجود جامعه و درآمدها گلهمند و ناراضي خواهد بود.
امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد:
«تمام کمالات در سه چيز جمع است که يکي از آنها تقدير (اندازهگيري) در زندگي و معاش است.»(6)
همچنين ميفرمايد:
«وقتي خداوند براي خانوادهاي خير و خوبي بخواهد، سازش در زندگي و تدبير را به آنها عطا خواهد کرد.»(7)
تدبير در امور اقتصادي، نيازمند تفاهم و همفکري زن و شوهر است. در پرتو اين تعاون ميتوان فرزنداني صرفهجو تربيت کرد. اگر فرزندان به درآمد مدير خانواده توجه نداشته باشند و بخواهند بيحساب خرج کنند، خانواده را به فقر و ورشکستگي گرفتار خواهند کرد. کودکان که همان پدران و مادران آينده هستند، بايد درس اقتصاد و هماهنگي بين دخل و خرج را در خانواده بياموزند. بايد مشکلات شغلي پدر و راههاي ضروري خرج را براي آنها تبيين کرد و آنها را در اقتصاد خانواده شريک دانست.
مهمترين فردي که ميتواند اين غريزه کودک را بيدار کرده، به آن جهت دهد، مادر است که همزمان با تأمين نيازهاي غذايي و پوشاکي فرزندان، ميتواند روح قناعت، آبروداري و حفظ شخصيت انساني را به آنها آموزش دهد و از ايشان فرزنداني قانع و صرفهجو بار آورد.
«سخاوت» يکي از جلوههاي ارزنده اقتصاد سالم، در خانوادههاست.
رشد و پرورش اين صفت، تحت مراقبتها و تربيتهاي پدر و مادر امکانپذير است. از آنجا که پدر و مادر الگوي کودکان هستند و مورد تقليد آنها واقع ميشوند. اگر سخاوتمند باشند، يعني خودشان خرج کنند و در کارهاي خير شرکت کنند، کودکان نيز از شيوه رفتاري آنها تقليد کرده، به تدريج به بخشندگي، کمک به مستمندان و امور خيريه عادت ميکنند.
از اينرو، پدر و مادر ميتوانند با استفاده از روشهاي زير به پرورش روحيه سخاوت در کودک خود اقدام کنند:
1ـ به بچهها پيشنهاد کنيد که مقداري از چيزهايي که متعلق به خود آنهاست به پدر و مادر يا خواهر و برادر خود ببخشند؛ آن گاه آنها را مورد تشويق و تمجيد قرار دهيد، ناگفته نماند که اين پيشنهاد، گاه گاه و به مقدار کم و با اختيار کودک باشد تا نتيجه معکوس نداشته باشد.
2ـ به بچهها ياد دهيد که از پول توجيبي خود گهگاه به بينوايان کمک کرده، يا در صندوقهاي صدقه بيندازند. در بعض احاديث سفارش شده است که صدقه را توسط کودک خويش پرداخت کنيد.
3ـ بيان مشکلات زندگي فقيران و مستمندان، بهترين عامل توجه دادن کودک به قشر محروم جامعه است. از اينرو، پدر و مادر در فرصتهاي مناسب و بزنگاههاي حساس، زندگي بينوايان را براي فرزندانشان تعريف کنند و يا آنها را با خود به محلههاي فقيرنشين و منازل آنها يا پرورشگاهها برده تا از نزديک با وضعيت اقتصادي آنها آشنا شوند.
در اينجاست که پدر و مادر ميتوانند در حضور کودکانشان به مستمندان کمک کنند تا فرزندان نيز از آنان تقليد نمايند.(8)
احترام به کودک
کودک، يک انسان است، اما ضعيف و ناتوان. پدر و مادر در راستاي تربيت، شکلگيري استعدادهاي دروني و پرورش شخصيت کودک بايد در بکارگيري شيوههاي صحيح تربيتي بيشترين دقت را به خرج دهند. کودک همچون شاخه گلي است که با مراقبتهاي مداوم، نور، آب و هواي سالم و مناسب شاداب ميماند.
شيوه برخورد اجتماعي، مؤثرترين ابزار رشد اجتماعي کودکان است. پيامبر اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميفرمايد:
«اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم»(9)
به فرزندان خود احترام کنيد و با آداب پسنديده با آنها معاشرت نماييد.
«سلام کردن» به کودکان يکي از روشهاي مفيد و مثبت احترام به آنهاست. در سيره رفتاري پيامبر اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل شده است که بر کوچک و بزرگ سلام ميکرد. امام صادق(عليه السلام) از رسول اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل کرده است که ميفرمود:
تا لحظه مرگ، پنج چيز را ترک نميکنم، يکي از آنها سلام کردن به کودکان است، تا بعد از من به صورت سنتي بين مسلمانان باقي بماند و به آن عمل کنند.(10)
از اين دستورالعمل ميتوان نتيجه گرفت که سلام کردن به کودکان دو اثر دارد: يکي اينکه روح تواضع و فروتني را در سلام کننده ايجاد ميکند و باعث ميشود که خود را با قشر کم سن جامعه، نزديک احساس کند، و ديگر اينکه موجب اعتماد به نفس کودک و تقويت شخصيت او ميشود. کودک وقتي در برخورد با بزرگسالان، محبت، مهرباني و احترام را از آنها مشاهده کرد، ناخودآگاه به طرف ايشان جذب شده، اطاعتپذيرياش بيشتر ميشود. در مجالس مهماني، مسافرتها، ديد و بازديدها ميتوان جلوههاي سلام کردن به کودکان را مشاهده نمود.
پي نوشت :
1ـ کافي، ج5، ص87.
2ـ کافي، ج5، ص88.
3ـ اقتباس از آيين تربيت، ابراهيم اميني، ص226.
4ـ بحارالانوار، ج23، ص114.
5ـ اقتباس از کودک، محمدتقي فلسفي، ج2، ص122.
6ـ خانواده و تربيت کودک، علي قائمي، ص175.
7ـ نهجالبلاغه، صبحي صالح، ص391.
8ـ اقتباس از کودک، محمدتقي فلسفي، ج1، ص481.
9ـ اقتباس از خانواده و تربيت کودک، علي قائمي، ص175.
منبع: www.hawzah.net/س