مقدمه
اهميت خانواده به عنوان يك واحد اجتماعى، مسألهاى غير قابل ترديد است. تأثير خانواده در كودك از نظر فرهنگى، اجتماعى، اخلاقى و عاطفى بسيار مهم و باارزش است؛ زيرا طفل، مبانى زندگى را در آنجا فرا مىگيرد و خوب و بد را از آنجا مىآموزد. از اينرو، خانوادهاى كه آرامش روحى بر آن حكمفرماست، بهترين آموزشگاه براى كودكى است كه بايد در آينده به جرگه عظيم اجتماع بپيوندد. بيشتر «بايدها» و «نبايدها» «خوبيها» و «زشتيها» و روحيات كودك در خانواده پايهگذارى مىشود.
آشنايى با روشهاى تربيت كودك از ضروريات زندگى خانوادههاست. بر هر پدر و مادرى لازم است كه قبل از تولد فرزندشان، اصول اوليه تربيتى را فرا گرفته، خود را براى رسالت سنگين تربيت فرزند، با استفاده از شيوههاى صحيح تربيتى و كاربرد آن در مقاطع مختلف سنى، آماده كنند.
تربيت چيست؟
استاد شهيد مطهرى در زمينه تعريف تربيت مىگويد:
«تربيت عبارت است از پرورش دادن، يعنى به فعليت در آوردن استعدادهاى درونىاى كه در يك شىء هست. و لهذا تربيت فقط در مورد جاندارها صادق است.»(1)
پس، تربيت، يك عمل عمدى، آگاهانه و داراى هدف است كه به منظور رشد دادن، ساختن، دگرگون كردن و نيز شكفتگى استعدادهاى مادرزادى انجام مىشود.
كودك، يكى از افرادى است كه تحت تربيت پدر و مادر خويش قرار مىگيرد و بسيارى از روحيات فرهنگى ـ اجتماعى او با نظارت پيگير و مداوم آنها حاصل مىشود. اين خانواده است كه او را صالح يا فاسد بار مىآورد، و عامل شكلگيرى نوع جهانبينى كودك، شخصيت و مسايل روحى و روانى او و محدوده تأثيرگذارى آنها مىشود. او دين، شرافت، اعتماد به نفس، صدق و صفا، نوعدوستى، همدلى با ديگران، احترام به قانون، احساس مسؤوليت و تعاون را از پدر و مادر مىآموزد.
كودك همان گونه كه از نظر جسم، آسيبپذير است و در برابر كمترين و كوچكترين حادثهاى واكنش، نشان داده و بيمار مىشود، از نظر اخلاقى و روانى هم به همان اندازه يا بيشتر، آسيبپذير است. او بسيارى از حالات و رفتارهاى فردى و اجتماعى خود را از بزرگترها تقليد مىكند و در نظم، احترام به قانون، پاىبندى به مذهب، ادب، خشونت، بىبند و بارى، ناسازگارى و ... از اطرافيان خود شكل مىگيرد.
اگر والدين و مربيان ما همان قدر كه به شكستگى دست و پا يا ناراحتى چشم و گوش فرزند خود اهميت داده و سرمايهگذارى مىكنند، براى تربيت روحى و اخلاقى او سرمايهگذارى مىكردند و از دروغگويى، بىادبى و بىعلاقگى او به مذهب و ديگر بيماريهاى روانى رنج مىبردند، و براى درمان آنها به اهلش مراجعه مىكردند، جوانان ما در سطح بالايى از اخلاق و تربيت قرار داشتند، زيرا تأثيرپذيرى كودك از اقدامات و ارشادهاى مربيان بسيار سريع است.
امير مؤمنان على عليهالسلام براى فرزندش امام حسن مجتبى(ع) چنين نوشت:
«و انما قلبُ الحَدَثِ كلأرضِ الخالية، ما القِى فيها قَبِلَته فَبادَرُتكَ بالاَدب قَبلَ اَن يَقسُوَ قَلبُكَ و يَشّتَغِلَ لُبّك»(2)
ذهن كودك همانند زمين خالى است كه هر بذرى در آن قرار داده شود، مىپذيرد و ثمر مىدهد. پس من پيش از آنكه ذهن تو، به واسطه چيزهاى ديگر (دوستان و محيط و ...) شكل گيرد و سخت شود، و فكرت مشغول و سرگرم گردد، اقدام به تربيت تو نمودم.
آن حضرت در اين كلام حكيمانه، رسالت تربيتى پدر و مادر را يادآور شدهاند. پدر و مادر بايد قبل از اينكه كودك، تحت تأثير محيط و شرايط آن قرار گيرد، فرزندشان را دريابند و با بر آوردن نيازهاى روحى و عاطفى او و جهت دادن به آنها، او را در مسير مستقيم الهى قرار دهند.
عوامل مؤثر در تربيت كودك
از آنجا كه بسيارى از رفتارها و كردارهاى فردى و اجتماعى انسانها به تأثيرگذارى عوامل گوناگونى مستند بوده، آن عوامل در تكوين شخصيت آدمى مؤثرند، مناسب است كه مورد توجه و بررسى قرار گيرند:
الف ـ پدر و مادر
والدين، نخستين كسانى هستند كه كودك از آنها شكل مىگيرد و بسيارى از روحيات و غرايز او در اثر تماس با آنها به وجود مىآيد. آنها از آن جهت كه بسيارى از ويژگيها و صفات را از خود و اجدادشان به كودكان منتقل مىكنند، عامل وراثتند و از آن جهت كه در تماس هميشگى با فرزند خويش هستند و اعمال و رفتار او را زير نظر دارند و او نيز آنها را الگوى خويش قرار مىدهد، يك عامل محيطى براى تربيت به حساب مىآيند. پس پدر و مادر (خانواده) اولين بذر رشد فردى و شخصيت آدمى را مىكارند، زيرا كودك در بيشتر حالات خود، مقلد پدر و مادر خواهد بود. مهمترين و سنگينترين رسالت تربيت به عهده اين عامل است كه با بهرهگيرى از ابزار مختلف، در اين ميدان وسيع، قدم برمىدارد و نيازهاى روحى، عاطفى، اخلاقى و اجتماعى كودك را تأمين مىكند.
پدر و مادر، اگر خود داراى ثبات نظر، آرامش روحى و دوستى باشند و هر گونه كينه و خشونت را از خود دور سازند، در ايجاد آرامش روحى فرزند و دلبستگى او به خانه و خانواده، كمك كردهاند. بسيارى از كودكان منحرف و كسانى كه در بزرگسالى به جرمهاى سنگين رو مىآورند، به خاطر نبود آرامش در خانواده آنهاست.
ب ـ مدرسه
چهره و حركات معلم، طرز فكر و چگونگى برخورد او، اثرى مستقيم در تربيت كودك دارد. معلم از آن جهت كه مسؤوليت رشد فكرى و روحى دانشآموز را بر عهده دارد و انجام اين رسالت با بارور كردن انديشه انسانى و تربيتى او امكانپذير است، بايد پدر و مادر از تفكر معلم و جو حاكم بر محيط درسى فرزند خود باخبر بوده، در تربيت فرزندشان با مدرسه همكارى و همفكرى نمايند.
ج ـ محيط و اجتماع
محيط زندگى كودك، به سادگى و آسانى در كودك تأثير گذارده و به طور مستقيم و غير مستقيم غرايز و عاداتى را در او مىپروراند. افراد به عنوان همدرس، دوست، همبازى و ... تأثير مستقيم بر انديشه و رفتار كودك دارند و وسايل ارتباط جمعى مانند راديو و تلويزيون، سينما، مجلات و كتابهاى درسى تأثير غير مستقيم. قوانين و مقررات عرفى، اجتماعى و قبيلهاى نيز در طرز تفكر، اخلاق، بيدارى و خمودى كودك اثر گذاشته، به غرايز او شكل مىدهند.
در قسمت بعد به بررسى نيازهاى روانى كودك خواهيم پرداخت.
ادامه دارد....
پي نوشت :
1ـ تعليم و تربيت در اسلام، مرتضى مطهرى، ص33، انتشارات الزهرا.
2ـ نهجالبلاغه، صبحى صالح، ص393.
منبع: www.hawzah.net/س