پرورش كودكان
بسياري از مردان و زنان در تلاش براي اين كه والدين خوب و كاملي باشند خود را فنا ميكنند. آنها هر شب با احساس گناه و عذاب به خواب ميروند چرا كه نتوانستهاند به معيارهايي كه در مقام والدين مورد نظرشان بوده است دست يابند. ولي در واقعيت هيچ كس به اين معيارها دست پيدا نميكند. والدين نگران،آخرين نظريههاي تربيت كودك را مطالعه مينمايند و سعي ميكنند جديدترين شيوهها را بيازمايند تا هنگاميكه دختر خود راجع به مهماني ميپرسند و او جواب نميدهد چه رفتاري داشته باشند يا اين كه وقتي پسرانشان باهم دعوا ميكنند، بدانند كه چگونه بايد با آنها برخورد كنند. وقتي از والدين در مورد ارتباط با فرزندان خود پرسش ميشود بسياري از زنان و مردان والدبودن را تجربهاي ميدانند كه به آنها احساس نارضايتي ميبخشد و نميدانند واقعاً چه رفتاري بايد انجام دهند. آنها خواستار روابطي دوست داشتني و مسالمت آميز هستند، ميخواهند فرزندانشان احساس خوشبختي و كمال كنند و ميخواهند فرزندانشان راه راست را در زندگي پيش بگيرند ولي به جز مطالبي كه به وسيله متخصصان نوشته ميشود اطلاعاتي كه بتواند در اين زمينه راهگشاي آنان باشد بسيار كم است.
برقراري و حفظ ارتباط امري بسيار مهم است. ما ميتوانيم راههاي بهتري را براي ارتباط با فرزندانمان و حل مشكلات خود بيابيم، به طوري كه بتوانيم زير يك سقف با يكديگر صميميزندگي كنيم. ولي قبل از شروع اين آموزشها، والديني كه ميخواهند در تربيت فرزندان خود شادي بيشتر و استرس كمتري داشته باشند بايد دو مورد اساسي را بپذيرند و آنها را به خاطر بسپارند، البته پيامهاي «والدي» كه بسيار پرقدرت هستند ممكن است با اين آموزشها به مقابله برخيزند، «كودك » درون شما ممكن است احساس گناه كند؛ ولي به شما اطمينان ميدهم كه اين آموزشها كاملاً درست هستند و شما به وسيله ارزيابي و مصلحت «بالغ درون» خود اين موضوع را متوجه خواهيد شد. آن دو مطلب عبارتند از :
1. شما هيچگاه نميتوانيد والديني صددرصد كامل باشيد. زيرا مثل هر انسان ديگري، اشتباه ميكنيد؛ كنترل خود را از دست ميدهيد؛ فرياد ميزنيد؛ عصباني ميشويد؛ دعوا ميكنيد؛ تنبيه ميكنيد؛ سرزنش ميكنيد؛ اخم ميكنيد؛ يا نگران ميشويد و همه اينها به اين خاطر است كه شما يك انسان هستيد. والدين انسانهاي كاملي نيستند بنابراين والدين كاملي نيز نخواهند بود.
2. شما قادر مطلق نيستيد. بيشترين و مهمترين تأثير را در زندگي فرزندتان داراهستيد ولي اين كه او چگونه تربيت خواهد شد به عوامل ديگري نيز بستگي دارد كه عبارتند از: همسرشما، ويژگيهاي وراثتي، سطح هوش، معلمان، مدارس، دوستان، موقعيتها، پيشرفتهاي اقتصادي، سياسي و خصوصاً جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم. آرامش خود را حفظ نماييد؛ يك نفس عميق بكشيد دستهاي خود را پشت گردنتان به هم قلاب كرده و تكرار كنيد:«والدين، كامل نيستند»،«والدين، قدر مطلق نيستند». اگر ميخواهيد والدين تأثيرگذاري باشيد، بايد خود و فرزندانتان را به عنوان مخلوقاتي كه صددرصد كامل نيستند (همان طور كه همه ما اينگونه، هستيم) در نظر بگيريد. تصميم بگيريد كه يك والد«متوسط» باشيد.
تصور فرمائيد شام در حال آماده شدن ميباشد، دو تا از بچهها با صداي بلند با هم دعوا ميكنند، مادر خسته شده ولي مصمم است كه عصباني نشود. هواي آشپزخانه خيلي گرم است. درگيري بالا ميگيرد و يكي از بچهها شيشه عسل را از بالاي قفسه مياندازد كه تبديل به صدها قطعه ميگردد. در آن لحظه، كودك سوم وارد ميشود و روي شيشه شكسته راه ميرود و پايش ميبرد. مادر بسيار عصباني است و با پرخاش تهمت و ناسزاگويي را آغاز ميكند.
بچهها گرسنه به رختخواب ميروند، بعد از يك عصر و شب ناآرام، مادر به كودكان خود كه با آرامش به خواب رفته اند نگاه ميكند و با خود عهد ميبندد كه ديگر هيچگاه عصباني نشود. او بيشتر مدت شب را با ناراحتي سپري ميكند. روز بعد تنها ده دقيقه از بازگشتن بچهها از مدرسه گذشته است كه تعهد مادر دوباره شكسته ميشود واحساس يأس و شكست وجودش را فرا ميگيرد.
هدف پدر يا مادري كه كمالگرا نيست، حقظ تعادل در روابط و رفتار است، او سعي ميكند والد خوبي باشد- فقط خوب، نه كامل- اشتباه كند، كنترل خود را از دست بدهد، عذرخواهي كند، و خود را ببخشد. والدين«متعادل» به بازي رواني«سرزنش خود» خاتمه ميدهند چرا كه ميدانند ممكن است اشتباه كنند و هيچ راه گريزي از آن نيست. آنها سرزنش و عذاب خود را خاتمه ميدهند چرا كه ميدانند يك تصويرايده آل از پدر يا مادر، هيچ گاه به واقعيت نميپيوند.
مجوزهايي براي كودك
والدين واقعگرا كه تصميم گرفته اند از دستور«تو بايد كامل باشي» چشمپوشي كنند، به خود اجازه ميدهند كه آرامش داشته باشند؛ از زندگي لذت بيشتري ببرند و بهترين كاري را كه ميتوانند انجام دهند. به نيازهاي واقعي فرزندانشان، و نه به پيامهاي ضبط شده ذهن خود، فكر كنند. آنها نيازهاي فرزندان خود رادرك نموده ومجوزهاي لازم و ضروري را به آنها ميدهند. اگر صاحب فرزندي نيستيد به دوران كودكي خود فكر كنيد؛ ممكن است نيازي داشته باشيد كه بعضي ازمجوزهاي زير با به خود بدهيد.
مجوز فكر كردن
برخي از والدين خواهان آن هستند تا والدي برتر طلب و كنترل گر باشند كه تقريباً در تمام موارد براي فرزند خود تصميم گيري ميكنند. آنها فراموش كرده اند كه يكي از بهترين آموزشهايي كه ميتوانند به فرزندان خود بدهند، آزادي در انديشيدن، تصميم گيري عاقلانه و مستقل بودن است.
خليل جبران اين عقيده را به زيبايي در كتاب«پيامبر» بيان ميكند:
1. فرزندان تان با شما هستند ولي به شما تعلق ندارند.
2. ميتوانيد عشق خود را به آنها بدهيد، ولي تفكرتان راهرگز، چرا كه آنها، خود صاحب تفكر هستند.
ميتوانيد جسم شان را خانه نشين كنيد، ولي روح شان را هرگز، چرا كه روح شان متعلق به فرداست. فردايي كه شما حتي در رؤيا هم نميتوانيد آن را ببينيد.