چگونه مىتوان به وسيله گوش كردن، بر روى مخاطب خود تأثير گذاشت؟
-(2 Body)
|
چگونه مىتوان به وسيله گوش كردن، بر روى مخاطب خود تأثير گذاشت؟
Visitor
489
Category:
دنياي فن آوري
گوش كردن از آن جهت مهم است كه چگونگى دوستىها، استمرار آن، پيوستگى ارتباطات خانوادگى و حتى كارآيى شغلى - تا حد زيادى - به آن وابسته است. از نظر كميت و مقدار زمان نيز انسانها بخش زيادى از روز را به فرآيند گوش دادن اختصاص مىدهند. طى تحقيقى كه به عمل آمده است، 70 درصد لحظههاى بيدارى افراد شاغل، به برقرارى ارتباط مىگذرد. از اين زمان، نوشتن، 9 درصد، مطالعه، 16 درصد صحبت كردن، 30 درصد و گوش كردن، 45 درصد را به خود اختصاص مىدهد. بنابراين هم از نظر كيفى و هم از نظر كمى، فرآيند گوش كردن، از اهميت و جايگاه خاصى برخوردار است. لازم به ذكر است كه گوش كردن (listing) با شنيدن (heaving)، متفاوت است. شنيدن، كلمهاى است كه براى توصيف آن بخش از فرايندهاى حسى به كار مىرود كه از طريق آن تحريكهاى شنيدارى توسط ساختار گوش دريافت شده، به مغز منتقل مىشود؛ اما گوش كردن به فعاليت روان شناختى پيچيدهترى اشاره دارد كه درك و تعبير و تفسير اهميت يك تجربه حسى را شامل مىشود و به عبارت ديگر، گوش كردن، درگيرى روان شناختى شديد با طرف مقابل است. به همين دليل است كه مىتوان صحبتهاى فرد ديگر را شنيد؛ بدون آن كه واقعاً به او گوش داد. به همين دليل، در بسيارى از موارد گفته مىشود كه دوستانم به آن چه مىگويم، گوش مىدهند؛ ولى فلان شخص، صحبت مرا، فقط مىشنود. در ادبيات و زبان عربى نيز گوش كردن را با واژه استماع و شنيدن را با واژه سمع بيان مىكنند. بنابراين، گوش كردن فرايندى است كه بايد از مجموعه مهارتهاى زير برخوردار باشد: 1. مهارتهاى توجه. 2. مهارتهاى پىگيرى. 3. مهارتهاى انعكاسى. مهارتهاى توجه حالت درگير بودن، تحرك جسمانى مناسب، تماس چشمى و...، از مهارتهاى توجه شمرده مىشوند. حالت درگير بودن؛ حالت درگير بودن، براى گوش كردن اهميت زيادى دارد؛ زيرا زبان بدن يا تن، اغلب با صدايى رساتر از واژهها صحبت مىكند و مىتواند تأثيرگذارتر باشد. هر ناحيه بدن را مىتوان به گونهاى جهت داد كه دعوت كننده ارتباط يا تسهيل كننده آن باشد و رابطه بين فردى را حفظ كند و نيز مىتوان به شكلى جهت داد كه باز دارنده يا دلسرد كننده باشد و از ارتباط تأثيرگذارتر مانع شود. ارتباط، هنگامى توسعه و تعميق مىيابد كه شنونده با بدنى متمايل به جلو و در فاصلهاى مناسب، رو در روى طرف مقابل قرار گيرد و با وضعيتى گرم و پذيرا، هشيارى همراه با آرامش خود را به او انتقال دهد. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله هر گاه مىخواست به حرف و سخن ديگرى گوش فرا دهد، تمام چهره و روى خود را به سمت او مىچرخاند و روبهروى او قرار مىگرفت. تحرك جسمانى تحرك جسمانى مناسب، براى خوب گوش كردن، ضرورى است. تجربه نشان داده كه مردم ترجيح مىدهند براى شنوندگانى حرف بزنند كه بدنشان خشك و بىحركت نباشد. شنوندهاى كه فعالتر است، به عنوان فردى صميمى، گرم و خودمانى تلقى مىشود و مردم نيز دوست دارند با چنين افرادى ارتباط برقرار كنند و نه با افرادى كه خونسرد، كنارهگير و گوشهگير مىباشند و همين امر در تأثيرپذيرىشان نقش آفرين است. بديهى است كه از حركات و رفتارهاى غافل كننده، نظير بازى كردن با كليد و سكه، جا به جا شدن مكرر، تماشاى برنامه تلويزيون، سر تكان دادن براى عابران آشنا، خواندن روزنامه و...، بايد پرهيز كرد؛ زيرا اين عوامل در هنگام صحبت فرد مقابل، موجب حواسپرتى شديد مىشوند و در ايجاد ارتباط منطقى و مستمر، نقش منفى ايجاد مىكنند. تماس چشمى تماس چشمى اثربخش، بيانگر ميل و علاقه فرد به گوش كردن است. تماس چشمى، گوينده را قادر مىسازد تا ميزان پذيرش خود و پيامش را از جانب شنونده، ارزيابى كند. اين كار، كمك مىكند تا او مشخص سازد كه وقتى در كنار شنونده قرار مىگيرد، تا چه حد امنيت دارد. از طريق تماس چشمى، شنونده مىتواند معانى عميقتر كلام گوينده را بشنود. در واقع، گوش كردن، به معناى راهيابى به اعماق وجود گوينده و درك تجربه او از ديدگاه خودش تلقى مىشود. يكى از بهترين راههاى ورود به دنياى درونى طرف مقابل، دريچه چشم افراد است. چشم انسانها، به اندازه زبانشان حرف مىزند؛ با اين تفاوت كه زبان چشم اين مزيت را دارد كه بدون نياز به فرهنگ لغت، در سراسر جهان، قابل درك است. نگاه كردن به چشمهاى گوينده (تماس چشمى)، يكى از صميمانهترين راههاى برقرارى ارتباط با ديگران است. در ويژگىهاى پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله آمده است كه وى هنگام گفتوگو با مخاطبين خود و شنيدن سخنان مخاطب خود، با گوشه چشم يا زير چشمى به وى نگاه نمىكردند؛ بلكه با نگاه كردن به طرف مقابل، به شكل دقيق و مناسب، با او ارتباط صميمى برقرار مىكرد.فقدان تماس چشمى مىتواند نشانه بىتفاوتى يا خشم باشد و نوعى تحقير يا كوچك شمردن تلقى شود. هر چند گاهى اوقات ديگران از تماس چشمى احساس ناراحتى مىكنند و تحت تأثير خرده فرهنگها يا ويژگىهاى فردى نتوان از توانايى ايجاد تماس چشمى مناسب بهره جست، ولى همانطور كه گفته شد، تماس چشمى در اغلب موارد، يكى از مؤثرترين مهارتهاى گوش دادن است. توجه روانى بيشترين چيزى كه از يك شنونده انتظار مىرود، حضور روانشناختى اوست و از او انتظار مىرود كه به خاطر گوينده، در آن موقعيت، حاضر شود. هنگام گوش كردن به سخنان ديگرى، نبايد تظاهر به توجه كرد و تنها به توجه فيزيكى، تماس چشمى و حرك جسمانى اكتفا كرد؛ بلكه بايد با حضور روانشناختى، تمام مهارتهاى فوق را معنىدار كرد و به گوينده اين پيام منتقل شود كه قلب و ذهن شنونده نيز به او توجه كافى دارد و در فضاى روانى گوينده قرار دارد. مهارتهاى پىگيرى يكى از وظايف ابتدايى شنونده آن است كه خود را در مسير فرد ديگرى، بيرون نگه دارد و دريابد كه گوينده موقعيت خود را چگونه مىبيند. طبيعى است كه شنونده نبايد با پرسيدن سؤالهاى متعدد و بيان جملات مكرر، باعث قطع يا منحرف شدن سخن گوينده شود. همچنين نبايد شنونده با پرسشهاى مكرر خود، يك مكالمه را هدايت كند و يا به آن جهت دهد. همچنين نبايد شنونده آن قدر حرف بزند كه سخن گفتن را به خود اختصاص دهد. در عين حال، در مواردى كه آمادگى كافى براى گفتوگو و ايجاد ارتباط ابتدايى در طرف مقابل يافت نمىشود، مىتوان از سرنخهاى غير كلامى زيادى كه در احساسات و چهره ظاهرى اوست، استفاده كرد و او را به گفتوگو و صحبت كردن دعوت كرد؛ مثلاً فرد شاد و با نشاطى كه چند روز است در صحبتها و گفتوگوها شركت نمىكند، بايد با راههاى زير او را به ايجاد ارتباط و سخن گفتن تشويق كرد: 1. توصيف زبان بدن شخص ديگر؛ مثل «امروز خيلى بشاش به نظر نمىرسى» و «مثل روزهاى قبل سرحال نيستى». 2. دعوت به صحبت كردن يا ادامه دادن به صحبت؛ مانند «مايلى در موردش صحبت كنى» و يا «لطفاً ادامه بده». 3. سكوت و فرصت دادن به فرد ديگر كه تصميم بگيرد صحبت كند و يا راجع به چيزى كه مىخواهد از آن حرف بزند، فكر كند تشويقهاى كوتاه يكى از مهارتهاى پىگيرى، تشويقهاى كوتاه است. تشويقهاى كوتاه، پاسخهاى سادهاى است كه گوينده را تشويق مىكند تا هر طور كه مايل است، داستان و سخن خود را بيان كند و در عين حال، شنونده را نيز فعال نگه مىدارد. درواقع، يكى از مسئوليتهاى شنونده آن است كه براى گوينده اين فرصت را فراهم كند تا به صحبت در مورد يك موقعيت، به همان شكلى كه آن را مىبيند و احساس مىكند، بپردازد.برخى افراد در تلاش هستند تا براى دور نگه داشتن خود از مسير حركت گوينده، به سمت عدم مشاركت عقب نشينى كنند. تشويقهاى كوتاه براى طرف مقابل، نقش علائم مختصرى را دارند كه نشان مىدهند شنونده با گوينده همراهى مىكند. در واقع، با كلمات و جملات بسيار اندك، شنونده سعى مىكند تا گوينده را براى ادامه دادن به صحبت، تشويق كند. صرف بيان چند كلمه محدود، به طرف مقابل كمك مىكند تا بداند كه شنونده، بدون قطع جريان صحبت يا وضعيت خلقى او، به او گوش مىدهد. تشويقهاى كوتاه كه بايد در ضمن گفتوگو و به تدريج بيان شوند، بيشتر در مراحل ابتدايى تعامل و براى تسريع گفتوگو، مورد استفاده قرار مىگيرند. شايد پر كاربردىترين تشويق كوتاه، همان «هوم - هوم كردن» باشد. كه بيانگر اين است كه «لطفاً ادامه بده؛ من دارم گوش مىدهم و حرفهايت را مىفهمم». پاسخهاى كوتاه ديگرى نظير «توضيح بده، مىفهمم، خب، بعد، بله واقعاً، ادامه بده و گوش مىدهم» نيز در تشويق گوينده نقش مهمى دارند.لازم به ذكر است كه تشويقهاى كوتاه، به معناى موافقت يا مخالفت با حرفهاى گوينده نيست؛ بلكه فقط به طرف مقابل اعلام مىكند كه بداند حرفهايش شنيده مىشود. هر گاه تشويقهاى كلامى از نظر عاطفى و هيجانى با پاسخهاى ديگر هماهنگ شوند، گوينده را در فرآيند خوداكتشافى، يارى خواهند داد. اين فرآيند، به استمرار ارتباط كمك مىكند. سؤالهاى كوتاه و باز سؤال كردن، بخش جدايىناپذير از تعامل كلامى است و مىتواند در فرآيند گوش كردن به سخنان طرف مقابل، نقش پىگيرى را داشته باشد؛ ولى بايد سؤال كوتاه و باز باشد و بيشتر به قصد تبيين ديدگاه و رفع نگرانىهاى گوينده باشد و نه شنونده؛ در غير اين صورت، سؤال كردن، جريان ارتباط را متوقف مىسازد و انگيزه گوينده را براى استمرار ارتباط از بين مىبرد؛ زيرا گاهى به خاطر طولانى بودن و گاهى به خاطر محدود و بسته بودن سؤال و عدم آمادگى روانى گوينده براى پاسخ به سؤال محدود و بسته، امكان ادامه تعامل كلامى از بين مىرود. سكوت توجهآميز سكوت شنونده، به گوينده فرصت مىدهد تا در مورد آن چه مايل است بگويد، فكر كند و در نتيجه قادر باشد تا خود را به شكلى عميقتر، بررسى كند. سكوت، به فرد ديگر، فرصت مىدهد تا احساساتى را كه در درونش غليان مىكند، تجربه كند و اجازه مىدهد تا گوينده، به ميل خود حركت كند. بدون ترديد، سكوت بيش از حد هم توصيه نمىشود؛ زيرا سكوتى كه زيادتر از حد لازم به كار رود، نه تنها نويدبخش نيست، بلكه نشانه عدم پاسخ به فرد نيازمند است. پاسخهاى انعكاسى هنر خوب شنيدن، شامل توانايى پاسخ انعكاسى است؛ يعنى شنونده احساس و يا مفهوم چيزى را كه گوينده با او در ميان گذارده است، بيان مىكند و اين كار را به گونهاى انجام مىدهد كه نشان دهنده درك و فهم و پذيرش وى باشد. پاسخهاى انعكاسى، چهار امر زير را پوشش مىدهد: 1. توضيح توضيح، پاسخى خلاصه كوتاه به گوينده است كه اصل منظور او را از زبان شنونده بيان مىكند. يك توضيح خوب، بايد كوتاه و خلاصه باشد و فقط اصل پيام گوينده را منعكس كند و از جزئيات زائد كه مانع تداوم گفتوگو هستند، صرف نظر شود و بر اصل موضوع، متمركز باشد. 2. انعكاس احساسات منظور از انعكاس احساسات آن است كه هيجانها و احساسات مطرح شده توسط گوينده، با جملههايى كوتاه به خود او برگردانده شود. هنگامى كه گوينده در مورد مشكلى حرف مىزند، انعكاس احساسات به او كمك مىكند تا هيجانهاى خود را درك كرده، از اين طريق، به سمت حل مشكل گام بردارد. 3. انعكاس معانى انعكاس معنا، هنگامى كه با جملهاى كوتاه و مجزا بيان شود، بهترين شيوه انعكاسى است؛ يعنى علاوه بر انعكاس احساسات توسط شنونده، بايد به انعكاس معانى و محتواى كلام و سخن گوينده نيز پرداخته شود و به معنا و منظور گوينده و مضمون سخنان او پاسخ داده شود و از اين طريق، گوش كردن شنونده، كارايى بيشترى پيدا خواهد كرد و به عبارت ديگر، هر گاه احساسات و حقايق، در پاسخ كوتاه به يكديگر پيوند بخورد، انعكاس معنا حاصل مىشود. 4. انعكاس تلخيصى انعكاس تلخيصى، تكرار مختصر و كوتاه موضوعات اصلى و احساساتى است كه گوينده در بخش طولانى از گفتوگو مطرح كرده است و در نتيجه، آن را مىتوان توسط يكى از مهارتهاى مطرح شده، منعكس كرد. با كمك اين مهارت، مىتوان برخى از صحبتهاى اخير را به يكديگر مرتبط ساخت و احساسات يا مسائل را از طريق بازگيرى خلاصه آنها، به طور واضحتر و روشنتر بيان كرد. بدون شك اين نوع تلخيص، زمانى سودمند است كه گوينده از نظر عاطفى، آمادگى رويارويى با تلخيص شونده را داشته باشد.بازگويى صحبتهاى اصلى گوينده، كمك مىكند تا بخش اول گفتوگو، به نتيجه برسد و براى بخش بعدى آن نيز جهت و مسير مشخصى فراهم شود. تلخيص خوب، اغلب براى گوينده اين امكان را فراهم مىسازد تا وضعيت خود را به شكلى واضحتر درك كند و گوينده را قادر مىسازد تا به شكلى عميقتر و جهتدار و با پيوستگى بيشتر، صحبت كند. همچنين مىتواند رشتههاى از دست رفته يك گفتوگو را در نتيجهگيرى نهايى خود، به يكديگر پيوند زند.
|
|
|