جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
آموزش صداقت داشتن به کودکان
-(6 Body) 
آموزش صداقت داشتن به کودکان
Visitor 1003
Category: دنياي فن آوري
صداقت يعني، حقيقت‌گوئي؛ يعني، گفتن آن‌چه که رخ داده است؛ يعني،درستي با خود؛ يعني، مقابله با اشتباه‌هاي خود؛ يعني، صحبت کردن درباره آن‌چه که فکر مي‌کنيم و عمل‌کردن به آن‌چه که مي‌گوئيم؛ تا حدي که هيچ تناقض و دوگانگي‌اي بين افکار، رفتار و کلمات ما وجود نداشته باشد.
صداقت، اهميتي است که فرد به رفتار و روابط اجتماعي خود با ديگران مي‌دهد.
صداقت داشتن يعني، عدم دوروئي، رياکاري و رفتارهاي ساختگي‌اي که موجب بي‌اعتمادي نسبت به خود و ديگران مي‌شود.
صداقت داشتن در زندگي موجب استحکام و دوام روابط بين افراد مي‌شود؛ زيرا فرد هم چون آينه‌اي شفاف آن‌چه را که در درون خود دارد، منعکس مي‌سازد.
آموزش صداقت به کودکان مستلزم صرف وقت و شکيبائي است. فراگيري هر مهارتي اگر از سال‌هاي دوران خردسالي و کودکي آغاز شود تأثيري دو چندان بر زندگي او خواهد گذاشت.
والدين مي‌توانند با تشويق کودکان به راست گوئي و گفتن آن‌چه که واقعاً ديده‌اند، صداقت را در آنها پرورش دهند.
تعريف صداقت براي کودکان خردسال
به کودک بگوئيد: ”صداقت يعني راست‌گوئي يعني گفتن آن‌چه که واقعاً اتفاق افتاده است“. زماني که والدين و اعضاء خانواده سعي مي‌کنند هر واقعه‌اي را آن‌طور که اتفاق افتاده است، براي يکديگر تعريف کنند، در حقيقت صداقت و راست‌گوئي را در بين اعضاء خانواده خود استوار مي‌سازند. من کارهائي انجام مي‌دهم و سپس درباره آن با تو صحبت مي‌کنم. با انجام اعمال و رفتار گوناگون، حقيقت‌گوئي را به کودک نشان دهيد. براي مثال، دو مداد برداريد و بگوئيد: ”من دو مداد برداشتم“.
يک عروسک برداريد و بگوئيد: ”من يک عروسک برداشتم“.
بگوئيد: ”اسم من ـــــــ است“.
کودک را در آغوش بگيريد و بگوئيد: ”من ـــــ را بغل کردم“.
اين موضوع را براي ساير افراد خانواده به‌طور دقيق تعريف کنيد. از فرزندتان نيز بخواهيد که آن‌چه را که ديده و شنيده است را به‌طور کامل تعريف کند.
عدم صداقت را نيز مي‌توانيد به همين ترتيب به کودک بياموزيد. براي مثال، کتابي برداريد و بگوئيد: ”من ميز را برداشتم. ”آن‌گاه از کودک بپرسيد: ”آيا من راست گفتم؟“... نه“، يا عروسکي را برداريد و بگوئيد:“ من يک کاميون برداشتم؟“ آن‌گاه از کودک بپرسيد: ”آيا من راست گفتم؟.... نه“.
داستان ”امپراطور و بذر گياه“ را براي کودک تعريف کنيد.
اين داستان به‌طور خلاصه چنين است: امپراطوري به‌تمام کودکان سرزمين خود گفت: ”مي‌خواهم جانشيني صادق براي خود انتخاب کنم، ولي شرط آن اين است که بتواند بذري را که به او مي‌دهم، خوب پرورش دهد و به گياهي زيبا تبديل کند“. آن‌گاه به تمامي کودکان بذر گياه داد.
تمام کودکان سعي خود را کردند تا از آن بذرها گياهاني زيبا پرورش دهند، ولي نتوانستند. يکي از کودکان فکر کرد اگر گلدانم را اين گونه نزد امپراطور ببرم، به‌طور حتم جانشين او نخواهم شد.
براي همين تصميم گرفت بذ ديگري را که خودش انتخاب کرده کرده بود، به‌کارد، ديگري تصميم‌ گرفت که گلدان زيبائي را از باغبان منزل بگيرد و بگويد، اين همان بذر امپراطور است. هر يک از کودکان سعي کردند به‌همين ترتيب رفتار کنند تا جانشين امپراطور شوند. در اين بين کودکي بود که نتوانست دروغ بگويد و تصميم گرفت گلدان را به‌همان صورت نزد امپراطور ببرد.
بالاخره بعد از شش ماه روز موعود فرا رسيد و امپراطور از تمامي کودکان خواست گلدان‌هاي‌شان را بياورند تا او ببيند و جانشين خود را انتخاب کند کودکان گلدان‌هاي خود را که هر يک با حيله‌اي پرورش داده بودند، با خود بردند. امپراطور تمامي آنان را مشاهده کرد و تحسين نمود، تا نوبت به کودک صادق و راستگو رسيد. او به امپراطور گفت: ”من هر کار کردم نتوانستم بذري را که به من داده بوديد، عمل بياورم... ابتدا آن را در گلداني کوچک کاشته بودم، ديدم گياه رشد نکرد. گلدانش را عوض کردم، باز هم گياه رشد نکرد... روزي دو بار به آن آب دادم، ولي بازهم گياه رشد نکرد عاقبت تصميم گرفتم آن را به همين صورت نزد شما بياورم“.
امپراطور گفت: ”من هيچ گاه انتظار نداشتم بذرهائي را که به شما داده بودم، سبز کنند؛ زيرا همه آنها را از قبل پخته بودم. تو کودک راست‌گوئي هستي. به‌همين دليل من تو را به‌خاطر صداقتي که داري، جانشين خود خواهم کرد“.
آن‌گاه درباره اين داستان با کودک صحبت کنيد، حتي مي‌توانيد خودتان نيز داستاني را که مفهوم آن بيان ”صداقت و راستي“ افراد است، براي او بخوانيد و بازگو کنيد تا او به‌خوبي معناي درستي و راست‌گوئي را بفهمد. از او بپرسيد:
به‌نظر او چرا برخي از افراد حقيقت را نمي‌گويند؟
در اغلب موارد به اين دليل است که نمي‌خواهند به دردسر بيفتند. در اين‌جا بايد پرسيد آيا با مخفي کردن حقيقت مي‌توانند از آن فرار کنند؟
اما اگر ديگران بفهمند که ما دروغ مي‌گوئيم، چه مي‌شود؟
آيا بهتر نيست که حقيقت را بگوئيم، حتي اگر مشکلي براي ما پيش بيايد؟... زيرا همين دروغ گفتن موجب دردسر بعدي خواهد شد. آيا پدر و مادر از دست او عصباني‌تر و دلخورتر نخواهند شد؟ به اين ترتيب دردسر بيشتري درست خواهد شد. آيا بهتر نيست شهامت به خرج دهد و از همان اول حقيقت را بگويد (توجه داشته باشيد، خودتان نيز نبايد دروغ بگوئيد، زيرا...).
آيا مي‌خواهيم دوستان‌مان به ما اعتماد کنند؟
اگر مي‌خواهيم روابط خود را با ديگران حفظ کنيم بهتر است هميشه حقيقت را بگوئيم. اگر رابطه ما با اطرافيان‌مان بر پايه صداقت و درستي باشد، بديهي است که از استحکام بيشتري هم برخوردار خواهد بود. اما گاهي که کارها آن‌طور که شما مي‌خواهيد خوب پيش نمي‌رود، بايد کمي شهامت به خرج دهيد و حقيقت را بگوئيد. اين‌گونه موقعيت‌ها را با کودک‌تان تمرين کنيد. سعي‌تان بايد بر اين باشد تا با تقويت، حمايت و تشويق خود از راست‌گوئي کودک، موجب خوشحالي و مسرت او از حقيقت‌گوئي‌اش شويد (نه اين که او را براي عدم صداقتش، سرزنش و يا تنبيه کنيد).
به او ياد بدهيد که در شرايط بحراني، فقط کافي است يک نفس عميق بکشد و حقيقت را بگويد. آن‌گاه مي‌تواند با خيالي آسوده اشتباهش را جبران کند.
آموزش صداقت به کودکان خردسال
مشخص کردن مرز بين صداقت و عدم صداقت براي کودکان خردسال کاري سخت و دشوار است؛ زيرا کودکان تا 4 ـ 3 سالگي قادر نيستند پيامدهاي حقيقت‌گوئي خود را درک کند. به‌همين دليل نمي‌توانند تفاوت بين راست / دروغ را بفهمد هنگامي که کودک بتواند مسئوليت رفتار و گفتار خود را بپذيرد مي‌تواند به ارزش صداقت و حقيقت گوئي پي ببرد.
آن‌چه که در سال‌هاي دوران خردسالي براي کودک اهميت دارد، تصورات، خيال‌پردازي و پرورش انديشه‌هاي خلاقانه است. آن‌چه که او در ذهن خود رشد مي‌دهد در حقيقت برايش واقعي و حقيقي است. اگر کودکي منکر شکستن گلدان تزئيني مادرش مي‌شود، به اين دليل است که مي‌داند اگر مادرش اين موضوع را بفهمد، به‌طور حتم از دست او عصباني و ناراحت خواهد شد. از اين رو آرزو مي‌کند که کاش هرگز اين کار انجام نمي‌شد... براي همين به مادرش هم مي‌گويد که من گلدان را نشکستم. در حقيقت اين تناقض و دوگانه‌گوئي فکر و عمل کودک ناشي از سردرگمي او است. در حالي که اگر بتواند اين تضاد را به‌گونه‌اي حل کند که مادرش را ناراحت نکند، مي‌تواند بين آن چه در ذهن دارد و آن چه به زبان مي‌آورد، هماهنگي و سازش برقرار کند والدين مي‌توانند براي پرورش اين ارزش مهم زندگي (صداقت) در کودکان خردسال، از چند روش زير استفاده کنند (ون‌کلي 1، 2006)؛
مطلبي را که خودتان پاسخ آن را مي‌دانيد، از کودک نپرسيد.
کودک (حتي کودکي 2 ساله) را در موقعيتي قرار ندهيد که به دروغ‌گوئي تشويق شود. براي مثال، وقتي از کودک مي‌پرسيد: ”تو با ماژيگ روي ديوار آشپزخانه خط‌کشيدي؟“ بديهي است که او از ترس عصبانيت شما پاسخ خواهد داد: ”نه“. در اين حالت حتي اگر هنوز ماژيک در دست کودک باشد، باز هم ”نه“ خواهد گفت. در حقيقت حالت گفته شما او را به دروغ‌گوئي واداشته است. در اين‌جا مي‌توانيد به کودک بگوئيد: ”... چه بد شده که روي ديوار خط کشيدي، بهتر است با کمک هم آن را پاک کنيم و فکر جديدي براي نقاشي‌هاي ديواري تو بکنيم“.
اين‌گونه صبحت کردن کودک را تشويق به راست گوئي و چاره‌جوئي براي حل مشکل مي‌کند. براي مثال، مي‌توانيد کاغذ بزرگي به گوشه‌اي از ديوار آشپزخانه آويزان کنيد و از او بخواهيد که هرگاه قصد نقاضي کردن داشت، فقط روي آن بکشد. در اين‌حالت هيچ لزومي به عصباني شدن شما و دروغ‌گوئي کودک نخواهد بود. علاوه بر آن او ياد خواهد گرفت که روي کاغذ نقاشي کند و اگر هم روي ديوار اشتباهي خطي کشيد، مسئوليت اشتباهش را بپذيرد و با دستمال آن را پاک کند.
راست‌گوئي‌هاي کودک را تأييد و تشويق کنيد.
زماني که کودک خودش کار اشتباهي را که انجام داده است، براي شما تعريف مي‌کند، از او قدرداني و حمايت کنيد؛ زيرا اين عمل شما، او را به راست‌گوئي‌هاي بيشتر تشويق مي‌کند براي مثال، مي‌توانيد بگوئيد: ”از تو متشکرم که خودت اين مطلب را به من گفتي، مي‌دانم که گفتن آن قدر براي تو سخت بوده است“.... و آن‌گاه خودتان اوضاع را مرتب کنيد. در نظر داشته باشيد در اين گونه موارد (زماني که کودک، خود به اشتباهش اعتراف مي‌کند) هيچ‌گاه با خشم، عصبانيت و ناراحتي با کودک رفتار نکنيد3 زيراکه او را به‌سوي دروغ‌گوئي و کتمان حقيقت سوق مي‌دهيد. براي مثال، وقتي کودک نزد شما مي‌آيد و مي‌گويد: ”مامان / بابا، من يک استکان شکستم،....“، از او براي بيان اشتباهش تشکر کنيد (نه اين که او را به‌خاطر شکستن استکان تنبيه کنيد) و به او بگوئيد: ”متشکرم که گفتي، خوب حالا ببيا با هم خرده شيشه‌ها را جمع کنيم.
الگوئي شايسته از صداقت براي کودک‌تان باشيد.
بهترين راه براي آموزش صداقت به کودکان آن است که پدر و مادرها و اعضاء خانواده‌ها خودشان سعي کنند اين گونه رفتارها را در عمل به کودکان نشان دهند و با هم روراست و صادق باشند. براي مثال، وقتي قولي به کودک مي‌دهيد، حتماً به آن پاي‌بند باشيد و به آن عمل کنيد. اگر به کودک مي‌گوئيد:“ بعد از ظهر تو را به پارک خواهم برد، حتماً اين کار را بکنيد“.
به کودک اجازه ”خيال‌پردازي“ بدهيد
کودکان خردسال را به‌دليل اين که هنوز قادر به تشخيص تفاوت واقعيت از خيال نيستند، نمي‌توانند بين راست و دروغ تفاوت گذارند. در واقع اين کودکان هنوز نيازمند گسترش و توسعه دنياي خيالي خود هستند تا بتوانند قدرت خلاقيت و ابتکارشان را پرورش دهند. معمولاً ”خيال‌پردازي‌هاي“ کودکان از سنين 5 ـ 4 سالگي به بعد کاهي مي‌يابد و کم‌کم تشخيص حقيقت را از دروغ را پيدا مي‌کنند.
اما اگر بعد از 6 ـ 5 سالگي نيز سعي کنند با رويا سازي‌هاي ذهني خود حقيقت را ناديده بگيرند، والدين بايددرصدد رفع علت اين امر باشند.
براي مثال، اگر کودک 6 ساله‌اي مدام از دوست خيالي خود صحبت مي‌کند، پدر و مادر بايد سعي کنند فرزندشان را با کودکان ديگر هم‌بازي کنند تا او نيازي به خيال‌پردازي‌هاي واهي نداشته باشد.
تمرين صداقت براي والدين کودکان خردسال
فعاليت‌هاي زير براي تمرين صداقت در کودکان خردسال توصيه مي‌شود (تيلمن 2002،1)؛
? صداقت يعني، بازگو کردن آن‌چه که رخ داده است.
? صداقت يعني، حقيقت‌گوئي.
? وقتي من راست مي‌گويم، احساس آرامش مي‌کنم.
? وقتي من در کار خود صداقت دارم، مي‌توانم ياد بگيرم و مي‌توانم به ديگران نيز کمک کنم تا اين کار را ياد بگيرند.
? هميشه سر پيمان خود باشيد. وقتي مي‌گوئيد: ”بله“ حتماً آن کار را انجام دهيد، و هر وقت مي‌گوئيد: ”نه“، باز هم سر حرف خود بمانيد.
? از قبل درباره وظايفي که والدين بايد برعهده بگيرند، خوب فکر کنيد.
گاهي ما (پدر و مادرها) سريع به کودک مي‌گوئيم ”نه“، چون سرمان خيلي شلوغ است و حوصله دردسر نداريم. اما بارها پيش مي‌آيد که بعد از آن که با اصرار فرزندمان رو به رو مي‌شويم، احساس گناه مي‌کنيم و تسليم خواسته کودک مي‌شويم.
زماني که کودک چيزي را مصرانه از والدينش مي‌خواهد و آنها موافقت مي‌کنند، ياد مي‌گيرد که با پافشاري کردن برخواسته خود مي‌تواند آن را به‌دست آورد. به اين دليل بهتر است والدين قبل از آن که هر بار کلمه ”نه“ را به زبان آورند، خوب فکر کنند، ”آيا خواسته کودک موجه و قابل قبول است آيا مي‌توانند با صرف چند دقيقه وقت، خواسته کودک را برآورده کنند؟“ براي مثال، ممکن است رسيدگي به تقاضاي کودک تنها دو دقيقه وقت ببرد در اين صورت مي‌‌توانند با کمک کردن به کودک احساس ارزشمندي، غرور و مشارکت را نيز در او تقويت نمايند. و اگر در آن لحظه وقت کافي براي رسيدگي به خواسته کودک ندارند و قصد دارند فعلاً به او ”نه“ بگويند، بهتر است زمان ديگري براي آن کار در نظر بگيرند و به کودک بگويند که، ”در حال حاضر گرفتار هستم، ولي 30 دقيقه ديگر مي‌توانم به خواسته تو رسيدگي کنم“. و اگر واقعاً قصد دارند با خواسته کودک قاطعانه مخالفت کنند و نه بگويند، بايد سر حرف خود بمانند و علي‌رغم اصرار کودک، تسليم نشوند.
? کودکان به گفته‌هاي والدين‌شان خوب توجه مي‌کنند و اگر پدر و مادرها دليل‌هاي خواسته‌هاي خود را براي آنها توضيح دهند، به‌طور حتم، مورد پذيرش و قبول آنها نيز واقع خواهد شد.
? به کودک اجازه دهيد تا آن‌چه را که مي‌خواهد بداند، در کمال صداقت از شما بپرسد.
?زمان مناسبي براي پاسخ‌گوئي به پرسش‌هاي گوناگون کودک اختصاص دهيد.
? زماني که متوجه مي‌شويد فرزند خردسال‌تان حقيقت را به شما نمي‌گويد، خيلي آرام و ملايم به او بگوئيد، گفته‌هاي او آن چيزي نيست که واقعاً رخ داده است. از او خواهش کنيد تا دوباره ماجرا تعريف کنيد. قدم به قدم بگويد که چه اتفاقي افتاده است. پرسش‌هاي‌تان را يکي‌يکي از او بپرسيد. در نظر داشته باشيد، کودک خردسال‌تان با احتمال زياد هيجان‌زده و شتابان است و مي‌خواهد همه موضوع را يک‌جا براي شما تعريف کند.
? اگر فرزندتان بيش از 4 سال دارد و مرتب مچ او را هنگام دروغ‌گوئي مي‌گيريد، بهتر است درباره آن‌چه که رخ داده است، چيزي از او نپرسيد؛ زيرا ممکن است او را به دروغ‌گوئي بيشتر تحريک کنيد سعي‌تان بر اين باشد که بدون پرسيدن سئوالي از کودک، صحنه را در ذهن خود مرور کنيد،
”ــــــ و تو ــــــ انجام دادي“. آن‌گاه روز بعد از کودک ديگري که مورد اعتماد شماست و در ماجرا شرکت داشته است، بخواهيد تا موضوع را براي‌تان تعريف کند. آن‌گاه راست گوئي و صداقت او را تحسين کنيد و بگوئيد: ”تو حقيقت را براي من تعريف کردي و من از راست‌گوئي تو متشکرم“.
? داستان‌هائي درباره شهامت داشتن در راست‌گوئي براي کودک‌تان تعريف کنيد.
آموزش صداقت به کودکان دبستاني
کودکان پيش دبستاني تفاوت بين داستان، دروغ و حقيقت را خوب درک مي‌کنند، در حدود 8 ـ 7 سالگي قادرند رفتارهاي صادقانه‌اي از خود نشان دهند. البته اين بدان مفهوم نيست که نسبت به تمامي جوانب صداقت آگاهي کامل دارند. آنها تنها مي‌توانند انتظار انتظار شما را از حقيقت‌گوئي برآورده سازند.
کودکاني دبستاني مي‌توانند پيامدهاي رفتاري خود را پيش‌بيني کنند. آنها تنها زماني که دچار اضطراب تشويق و نگراني شديد شوند، دروغ مي‌گويند. در اين زمينه توجه به چند نکته زير ضروري است.
? به کودک برچسب نزنيد
به کودک نگوئيد: ”تو يک دروغ‌گو هستي...“. اين جمله او را به حالت دفاعي مي‌اندازد و ممکن است از آن هنگام به عبد خود را دروغ‌گو بداند و همان رفتار را در خود دروني سازد. در مقابل بهتر است طوري رفتار کنيد که او بداند از دروغ‌گوئي خوش‌تان نمي‌آيد اما مثل هميشه دوستش داريد. خيلي مؤدبانه ولي جدي به او بگوئيد: مثل اين‌که حقيقت را نمي‌گوئي گاهي با اين کار مرا نگران مي‌کني، چون واقعاً نمي‌دانم چه اتفاقي افتاده است. اين گفته شما به او مي‌فهماند که در عين آن که کار او را تأئيد نمي‌کنيد ولي شانس مجددي به او مي‌دهيد که اشتباهش را تصيحيح کند.
? خواسته خود را با لحن و جملاتي مناسب از کودک بخواهيد
فرض از فرزندتان مي‌خواهيد که اتاقش را تميز و مرتب کند. شما مي‌توانيد اين خواسته خود را به چند صورت از کودک طلب کنيد.
? حالت اول: به فرزندتان مي‌گوئيد: ”هنوز اتاق‌آت را تميز نکرده‌اي؟“... اگر کودک اتاق‌اش را تميز نکرده باشد، به‌طور حتم اين لحن شما، او را به‌دليل تراشي و دروغ‌گوئي و بهانه‌آوردن تشويق مي‌کند.
? حالت دوم: به فرزندتان مي‌گوئيد: ”مي‌بينم که هنوز اتاق‌ات را تميز نکرده‌اي؟.... کودک با شنيدن چنين جمله‌اي قدري به‌فکر فرو مي‌رود و سعي مي‌کند اشتباهش را بپذيرد.
? حالت سوم: به فرزندتان بگوئيد: ”لطفاً وقتي اتاق‌ات را تميز کردي، مرا صدا کن تا نگاه کنم“. در اين‌جا لحن احترام‌آميز و مؤدبانه شما، کودک را نسبت به اجراء خواسته شما بر مي‌انگيزاند.
? از تأکيد بيش از اندازه بر رفتارهاي ناپسند خودداري کنيد.
اگر کودک دبستاني شما، حقيقت را خيلي اغراق‌آميز مي‌گويد، سعي کنيد چنين جملاتي به او نگوئيد: ”فهميدم که دروغ گفتي؛ تو واقعاً اين کار را انجام ندادي!“ سوق دادن اين کودکان به سوي سرپيچي و تخلف، توجه آنها را به انتخاب‌هاي بد و ناشايست تشويق مي‌کند هنگامي که يک دروغ کودک آشکار مي‌شود و کودک خود به آن اعتراف مي‌کند، با جمله‌اي ساده از کودک به‌دليل صداقتي که به‌خرج داده است، تشکر و تمجيد کنيد.
? علت دروغ‌گوئي کودک را کشف کنيد
اگر کودک دبستاني‌تان در امتحان ديکته تقلب کرده است، سعي کنيد به‌جاي اين که براي او يک سخنراني طولاني بکنيد، او را تشويق کنيد تا درباره عمل خود با شما صحبت کند. براي مثال، ”اين‌طور به نظر مي‌رسد که از کاري که سر امتحان انجام داده‌اي واقعاً نگران و پشيمان هستي. تو مي‌ترسيدي که من از دست تو خيلي عصباني شوم. آيا مي‌خواستي پيش دوستانت نشان بدهي که از آنها باهوش‌تري؟...“ بعد از چنين گفت و گوئي مي‌توانيد با يکديگر راه حل جديدي براي بهتر درس خواندن پيدا کنيد.
? تفاوت تعارف‌ها، دروغ‌ها و جمله‌هاي احترام‌آميز را براي کودک‌تان روشن سازيد .
براي مثال وقتي مادر از لباس دوستش که تازه آن را خريده است، تعريف مي‌کند (در حالي که به نظرش واقعاً اين‌طور نيست)، بايد ادب و احترام را رعايت کند و دوستش را از خود نرنجاند. گفتن چنين جمله‌هائي در زمره دروغ‌گوئي و يا نداشتن صداقت نمي‌باشد. يا وقتي که مادربزرگ هديه‌اي براي کودک مي‌خرد که او آن را دوست ندارد، نبايد بگويد: ”مادر بزرگ من از اين هديه شما بدم مي‌آيد زيرا او خواهد رنجيد“.
منبع: ماهنامه کودک
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image