1) مقدمه وپيشگفتار
بسم اللّه الرحمن الرحيم
انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم واتقوا اللّه لعلكم ترحمون .
واعـتـصـمـوا بـحـبـل اللّه جـمـيـعـا ولاتـفرقوا واذكروا نعمة اللّه عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمة اخوانا وكنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منهما
هـو الـذي ايـدك بـنـصره وبالمؤمنين واءلف بين قلوبهم لواءنفقت ما في الا رض جميعا ما اءلفت بين قلوبهم ولكن اللّه الف بينهم .
ادفع بالتى هى احسن فاذالذي بينك وبينه عداوة كاءنه ولي حميم .
الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين .
ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك .
گفتارى از مترجم
اخـلاق اگـر بـه مـعـناى مجموعه اى از اعمال گفتارى و رفتارى انسان باشد يكى از اركان مهم ديـن مـبـيـن اسـلام اسـت , و ميزان رسوخ اعتقادات دينى افراد و پايبندى آنان به احكام و تعاليم اسـلامـى در همين عرصه متبلور و نمايان مى شود, و ارزش آنان از نظر دين و تقوا بر همين اساس ارزيـابـى مى گردد .
اين ركن مهم دينى به قدرى اهميت دارد كه پيامبر اكرم (ص ) فرموده است : بـعثت لا تمم مكارم الا خلاق (من برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را كامل كنم )
از اين رو, بسيارى از امورگفتارى و رفتارى مانند غيبت كردن , دروغ گفتن , تهمت زدن , آزار و تحقير مسلمانان كه موجب سستى روابط حسنه افراد با يكديگر و تبديل دوستيها به دشمنيها و مفاسد ديگر مى شود از اهم محرمات الهى و از جمله گناهان كبيره به شمار آمده است .
مـتـاسـفـانـه مـا مـسلمانها به آنچه خودمان داريم كمتر توجه مى كنيم و بيشتر به آنچه ديگران دارنـدچـشـم دوخـتـه ايـم , چـه ما از نظر داشتن تعاليم اخلاقى و رهنمودهاى زندگى فردى و اجتماعى ازهر جامعه ديگرى غنى تر و بى نيازتريم و انبوه احاديث و اخبارى كه از پيشوايان دينى و مـذهـبى در زمينه اخلاق و حقوق برادران دينى و لزوم الفت و دوستى آنان با يكديگر به ما رسيده اسـت مـا را از مـراجـعـه بـه كـتـابـهـايـى نـظير كتاب آيين دوست يابى ديل كارنگى كه خالى از بدآموزيهايى نيست بى نياز مى كند.
خوشبختانه كتابخانه عمومى اهل البيت (ع ) در بغداد مجموعه اى از اين احاديث و اخبار را دركتاب حاضر گرد آورده و در دسترس استفاده گذاشته اميد است خوانندگان عزيز از آن بهره وافربرند و يـقين داشته باشند اگر ما تعاليم پيشوايان دينى خود را به كار بنديم و روابط فردى واجتماعى خود را براساس آنها قرار دهيم در نزد خدا و خلق محبوب و در هر دو جهان خوشبخت و سعادتمند خواهيم بود.
از بنياد محترم پژوهشهاى اسلامى متشكرم كه اين كتاب را در دسترس اين جانب قرار داد تاتوفيق تـرجـمـه آن را بـه دست آورم .
و نيز از آن جايى كه مؤلف كتاب , منابع احاديث مندرج در آن را به صـورت كـلـى در فـهـرسـتـى جـداگـانـه كـه ضـميمه كتاب است ذكر كرده و لازم بود ماخذ احـاديـث مذكور در هر صفحه در پانوشت همان صفحه قيد گردد, لذا طبق دستور بنياد محترم هـمـكـار عـزيـزحجة الاسلام والمسلمين جناب آقاى سيدحسين رضويان زحمت اين كار را تقبل فرموده و آن رابا دقت و صحت انجام دادند كه از ايشان سپاسگزارى مى كنم .
ومن اللّه التوفيق
مقدمه چاپ دوم
سـتـايـش ويـژه خـداونـدى است كه عزت بخش و نعمت گستر است , و درود و سلام برپيامبرش محمد(ص ), سرور خلايق و خاندان او كه ستونهاى دين اند, و نيز بر اصحاب ارجمند و برگزيده او باد.
بعد: در چهار سال پيش كه چاپ نخست اين كتاب انجام شد چنان با استقبال و تشويق خوانندگان روبرو گرديد كه من فوق العاده احساس فرح و شادمانى كردم , و در مدتى كوتاه تمامى نسخه هاى آن به فروش رسيد.
بـى شـك ايـن امر گواه بر ميزان نياز مردم به امثال اين گونه كتابهاى حاوى موضوعات سودمند اجـتـماعى است و نشانه شدت دلبستگى و شيفتگى آنها به آداب برجسته وفرهنگ عالى به دست آمده از سرچشمه تعاليم اهل بيت (ع ) مى باشد كه سرشار از علوم وفنون و آداب گوناگون است .
از آنگاه كه اين كتاب ناياب شد بسيارى از مردم نقاط مختلف از من درخواست كردند كه نسبت به تـجـديـد چـاپ آن اقـدام كـنـم تا امكان استفاده و آگاهى از مطالب آن براى بسيارى از مطالعه كنندگان فراهم شود .
من براى اجابت اين درخواست و تقديم حاصل تلاش ناچيز خود پيوسته در پى فرصت بودم و خداوند را سپاس كه مرا در اين زمان بدين كارتوفيق عطا فرمود و اين پس از آن اسـت كـه من چيزهاى بسيارى را كه در چاپ نخست اين كتاب نياورده و ذكر نكرده بودم در اين چـاپ بـر آن افـزوده ام بـه طـورى كـه با داشتن آن نمى توان از اين بى نياز بود .
از خداوند سبحان درخـواسـت دارم كـه اين خدمت را براى رضاى خود خالص گرداند, و در آن روز كه مال و فرزند بى قلب سليم سودى ندارد مرابدان منتفع فرمايد.
مؤلف
مقدمه چاپ نخست
سـتـايش ويژه خداوندى است كه ميان دلهاى مؤمنان الفت و دوستى برقرار كرده و در پرتونعمت خـود آنـان را بـرادر گـردانـيـده است .
و درود و تحيت بر سرور پيامبران و مقربترين آنان در نزد خداوند سبحان و بر خاندان او باد كه از همه جهانيان والاتر و در دانش وايمان از همه برترند.
اما بعد: اين ششمين كتابى است كه كتابخانه عمومى اهل البيت (ع ) به منظور تحقق اهداف بزرگ خود و اداى رسالت مقدس خويش به خوانندگان تقديم مى كند تا وعده خود را به آنان كه گهگاه نشرياتى در زمينه اصلاح و راهنمايى مردم صادر مى كند ايفاء كرده باشد.
ايـن كـتاب درباره مهمترين موضوع اجتماعى كه بشر تا كنون شناخته است و آن موضوع برقرارى دوستى و برادرى ميان مردم است گفتگو و براى بدست آوردن دوستان وايجاد تاثير در مردمان بهترين طريقه را ترسيم مى كند, طريقه اى كه مبتنى است بر آنچه پيامبر اسلام و خاندان بزرگوار او(ع ) ارائه داده انـد و مـشـتمل بر راهنماييهاى دقيق وتعليمات عالى و ارزشمندى است كه براى فـرد و اجـتماع زندگانى سعادتمندى رابراساس اتحاد و همبستگى و سرشار از محبت صادقانه و برادرانه صحيح تضمين مى كند و بر محور هميارى و همكارى متقابل استوار و از هر سوى آن انوار فضيلت واخلاق تابان است .
شما خواننده عزيز در اين كتاب خواهيد ديد بيشتر مطالبى را كه ديل كارنگى رئيس مركز رواب ط انـسـانـى در نـيـويـورك ضـمـن كتاب ارزشمند و متعهد خود به نام ( كيف تكسب الاصدقاء و تؤثر فـى الـنـاس ) آورده اسـت پـيـامـبر اسلام (ص ) انسانها و امامان از خاندان او(ع ) بدانها تصريح كـرده انـد و افـزون بر اين چيزهايى را طى احاديث خود ذكر فرموده اندكه تا كنون انديشمندان و دانشمندان بزرگ علوم اجتماعى بدانها نرسيده اند.
بغداد 10/12/1956م - مؤلف
مقدمه
از جمله سخنانى كه از دانشمندان علوم اجتماعى به ما رسيده و پيوسته گفته و تكرارمى شود اين اسـت كـه انـسان طبيعته اجتماعى است .
معناى اين سخن آن است كه انسان برحسب فطرت و سرشت خود ناگزير است با همنوعان خود پيوند برقرار كند و به طوراجتماعى با آنها بسر برد و اين غـريـزه اى اسـت كـه خداوند در انسانها به وديعت نهاده تازندگانى آنها استقامت يابد و امور آنها سـامـان پـذيـرد .
چـه انـسـان قـادر نيست به تنهايى مراحل زندگانى را كه از هر سو مكروهات و نـامـلايـمات بدان احاطه دارد و پر از سختيهاو دشواريها و مقرون به انواع خطرهاست بگذراند, و نـاگـزير است از ديگران كمك ويارى بخواهد .
از اين رو جوامع متحد به امورى اقدام مى كنند كه هرگز انجام دادن آنها ازعهده يك فرد ساخته نيست و از كيان خود دفاع مى كنند به گونه اى كه يك تن هرگز توان آن را ندارد.
روشـن اسـت كـه هـر چـه صـفوف جوامع بشرى پيوسته تر و استوارتر باشد و ميان آنهاهمكارى و هميارى بيشتر شود به همان اندازه در صحنه هاى زندگى موفقتر و در مدارج ترقى و كمال برتر و پيشروتر خواهند بود.
به همين سبب اسلام آيين تقدم و بقاست چه همه افراد بشر را دعوت مى كند كه در كارهايار و ياور يـكـديـگـر و در زندگى دوستدار هم باشند و دوشادوش هم راه حيات را بسپرندتا آرزوهاى آنها تحقق يابد و به اهداف خويش دست يابند .
نداى آسمانى قرآن در ميان آنها فرياد مى كند: (يـا ايـهـا الـنـاس انـا خـلـقـنـاكـم مـن ذكـر وانثى وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اكرمكم عـنـداللّه اتـقـاكـم ، وتـعـاونـوا عـلـى الـبـر والـتقوى , واعتصموا بحبل اللّه جميعا ولاتـفـرقـوا , ولاتـنـازعـوا فتفشلوا وتذهب ريحكم , انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بـين اخويكم).
اين است آنچه اسلام همه مردم را بدان فرا مى خواند و چون هر فردى ازافراد انـسـان در طـول زندگانى در معرض شدايد رنج دهنده و بلاها و مشكلات به دردآورنده اى قرار مـى گـيرد كه نمى تواند به تنهايى در برابر آنها ايستادگى كند لذا هر فردى ناگزير است كسى يا كـسانى از همنوعان خويش را براى روزهاى سختى خود داشته باشد, و رابطه اى استوار و پيوندى مـسـتـحـكـم و دوستى و مودتى بيش از آنچه نسبت به ديگران دارد با آنها برقرار كند تا ميان آنها احـسـاسـاتى برادرانه و صادقانه و محبت ومودتى خالصانه ايجاد شود به طورى كه هر يك از آنها ديـگرى را يارى و پشتيبانى و دربرآوردن نيازهاى او با وى همكارى كند و در نجات او از شدايد و رهـايـى او از گـرداب مـهـالك يار و ياور وى باشد.
اين ارتباط مقدس كه موجب پيوند يك فرد به ديـگـرى مـى شـود و دلـهـاى آنـهـا را بـه هـم نـزديـك مـى سـازد و يـكـى را مـحـبوب ديگرى مى گردانددوستى ناميده مى شود .
و اين در زندگى امرى ضرورى است به طورى كه هر كسى هرقدر هم در تحمل سختيها نيرومند و در برابر مكروهات بردبار و در تدبير امور از درستى انديشه بـرخوردار باشد از آن بى نياز نيست .
به همين سبب دانشمندان اجتماعى و رجال تربيتى و داعيان اصـلاح بـراى پـيـشـبرد اين امر مهم در زندگى سعى و كوشش فراوان كرده اند تا براى استحكام روابـط بـرادرانـه و ايـجاد مودت و محبت ميان مردم كه عنصراساسى در ساختمان بناى دوستى ميان آنهاست موفق ترين و شايسته ترين راهها را درپيش روى آنان قرار دهند چه دوستى هرگاه بر محبت قلبى صادقانه اى كه ريا وخودنمايى آن را مشوب و اغراض پست آن را تيره و مكدر نگرداند متكى نباشد چنان دوستيى پوچ و براى انسانيت بى ثمر است و انتظار فايده اى از آن نيست .
شـايـد مـهمترين كتابى كه در اين زمان نگارش يافته و اين موضوع را مورد بحث قرار داده كتاب كـيـف تـكسب الاصدقاء و تؤثر فى الناس تاليف استاد ديل كارنگى بنيانگذار مركزروابط انسانى در نيويورك باشد كه به وسيله استاد مصرى عبدالمنعم محمد زيادى به عربى برگردانيده شده است .
گردآورنده كتاب مذكور مردى است كه سرد و گرم روزگار را چشيده و حوادث وى رامجرب و آبديده كرده تا توانسته است از تجارب خود پاكيزه ترين نتيجه ها وارزشمندترين درسها را در زمينه معاشرت مردم با يكديگر به دست آورد و بيان كند كه چگونه انسان مى تواند شمار بيشترى از مردم را بـه سـوى خـود جـذب و بيشترين دوستان را براى خود فراهم آورد و در آنها تاثير گذارد .
آرى كتاب او پر از حوادثى است كه روش او را تاييد و ادعاى او را گواهى مى كند.
لـيـكـن مـن گـمـان نمى كنم همه نظرياتى كه او براى حصول اين منظور ارائه داده به نتايجى كـه بـراى آنـها در نظر گرفته منجر گردد و اگر هم فرض شود كه اين نظريات چنان نتايجى را بـه بار مى آورد و موجب تاثير در مردم مى شود بى شك هر راهى كه مايه به دست آوردن دوستان و تاثير در مردمان مى شود نمى تواند خوب و پسنديده بوده و براى انسان شايسته باشد كه در آن گام بـردارد هر چند از جهات ديگر به او زيان رساند .
و گرنه كسى كه با مردم دورويى مى ورزد و با هر كـه روبرو مى شود خودش را در خدمت افكار او قرارمى دهد و با هر كس ديدار مى كند در برابرش سر فرود مى آورد و اظهار حقارت و تملق مى كند و با هر فردى مطابق تمايلات و بر وفق افكار وى رفتار مى كند ممكن است بتواندبيشترين افراد را به سوى خود جذب كند, افرادى كه مردم دورو و بى هدف را دوست مى دارند و با طرفداران هوا و هوسهايشان انس مى گيرند و با همفكران خويش هـمـگـام مـى شـونـد, و مـردم مـخـلـص و با صراحت را دشمن مى دارند و از كسانى كه تمايلات وگرايشهاى آنها را در زندگى تاييد نمى كنند دورى مى ورزند, و متاسفانه چقدر اين گونه افراد در جامعه فراوانند .
اما آيا به دست آوردن اين همه دوستان و اين قبيل تاثير در مردم درست است ؟
و عقل سالم آن را تاييد مى كند؟
يا وجدان بيدار از آن خشنود است ؟
وارزشهاى اخلاقى و اجتماعى كه در اين گونه امور داورى دادگرند بر آن صحه مى گذارد؟
هرگز, هرگز.
بى شك آنانى كه به اين موضوع مهم اجتماعى از همه جهت احاطه دارند و هموارترين ونزديكترين راهـها را براى تحقق اين هدف عالى تعيين كرده و ارائه داده اند همان كسانى هستند كه گنجينه عـلـوم الـهى و معدن تعاليم آسمانى مى باشند يعنى پيامبر گرامى (ص ) وامامان از خاندان او(ع ), هـمانهايى كه خداوند آنان را امين وحى خود گردانيده وسرپرستى خلق را بدانها سپرده و آنان را دلـيـل و رهـنـمـا بـه سـوى حق و حجت بر خلق قرارداده است. آنان هدايت كنندگان و هدايت شـدگـانـى هـستند كه خداوند با نزول آيه تطهيرنشان عالى الهى را به آنها عطا كرده و فرموده است:
( انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا) ايـنـك اى خـواننده عزيز! با من همراه باش تا به تعليمات و راهنماييهايى كه پيامبررحمت (ص ) و امـامان از خاندان او(ع ) در بدست آوردن دوستان و تاثير در مردمان ارائه داده اند تو را آگاه كنم , دسـتـور ايـن كـه چگونه انسان مى تواند با برادرانش از زندگى خوش و پسنديده اى برخوردار و با دوسـتـانـش زنـدگى پربار و سعادتمندى داشته باشد بى آن كه در اعتقادات او خللى وارد و يا از عقيده خود منحرف گردد
بى شك , آنچه در اين دستورها خواهى ديد خودت را مبهوت و دلت را شاد و خرسند خواهد ساخت ,ان شاءاللّه .
سـپس اين تعليمات و راهنماييها را با آنچه در كتاب ديل كارنگى آمده است مقايسه كن تا بدانى آنـچـه او در اين زمان در كتاب خود آورده پيامبر اسلام (ص ) و امامان از خاندان او(ع ) پيش از اين بـدانـهـا تـصـريـح كـرده و مـطـالبى را بر آنها افزوده اند كه اين مرد و امثال اوتوان آوردن آنها را نداشته اند, چيزهايى كه اجتماع را اصلاح و بشر را سعادتمندمى گرداند تا همه بتوانند با هماهنگى و صـلـح و سازگارى زندگانى كنند و محبت ودوستى سراسر زندگى را فرا گيرد, و سعادت و نيكبختى تعميم يابد و برادرى ميان آنهاحكمفرما شود.
2) ديدگاه پيامبر اسلام ص و ائمه اهل بيت ع در باره دوستي
بـراسـتـى سخنان پيامبر اسلام (ص ) و ائمه طاهرين (ع ) دانشگاه علمى بزرگى است كه درسهاى ارزشـمندى را در هر فن به اختيار اجتماع مى گذارد سخنان آنها مشتمل برمقاصد بلند و معانى ژرف و داراى افـقـى گسترده است , آنان به علل مشكلات اجتماعى آگاه بوده اند و آنها را توجيه كرده و بهترين راههاى حل آنها را براى مردم بيان كرده اند.
پيامبر بزرگوار(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) بيماريهاى اجتماعى را شناخته و دردها را تشخيص داده و پرفايده ترين درمانها را براى آنها تعيين كرده اند .
و به سبب برترى دانشهايى كه ازآنها به ما رسيده و مـعـارف گـرانـقـدرى كـه بزرگترين رجال فلسفه و اجتماع در برابر آنهاناتوانند از آنان ظاهر گشته است بحق استادان بشريت و راهنمايان انسانيت اند.
چـون مـوضوع دوستى و برادرى از مهمترين لوازم زندگانى و بزرگترين ضرورت انسانى است لذا اين امر از بخش بزرگى از عنايات و توجهات آنها برخوردار است و تعليمات وراهنماييهاى آنان در پايه گذارى اساس دوستى و صفات و شرايطى كه لازمه آن است ازسوى آنان بيان شده و به ما رسـيده است .
آنان به همه مردم اندرز داده اند كه در به دست آوردن دوستان و ذخيره كردن آنان سـسـتـى نـورزنـد تا آن جا كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : خوبتران شما خوشخوتران شمايند, همانهايى كه با ديگران و ديگران با آنها انس مى گيرند.
نـيز فرموده است : هيچ بنده اى برادرى در راه خدا به دست نمى آورد جز اين كه خداونددرجه اى در بهشت براى او برپا مى كند. نيز فرموده است : مؤمن رفيق و همراه است و با او انس مى گيرند و در كسى كه انس نمى گيرد و با او انس نمى گيرند سودى نيست .
نـيـز فرموده است : دوستى مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خداوند بزرگترين بخش ايمان است , بـدانـيـد كـسـى كـه بـه خـاطـر خـداونـد دوسـت بدارد, دشمن بدارد, ببخشد و يا بازدارداو از برگزيدگان (اصفياء) خداوند است.
اينك مى بينيم پيامبر خدا(ص ) مردم را به دوستى و برادرى ترغيب مى كند و با پاداشهاى بزرگ و نعمتهاى جاويدى كه خداوند به دو نفرى كه دوست باشند وعده داده و براى آنهاآماده فرموده اين امـر را مـحـبوب مردم قرار داده است ليكن مشروط به آن است كه دوستى در راه خدا از هرگونه اغراض پست و مصلحتهاى مادى و مطامع ناچيز دنيوى پاك و منزه باشد .
بنابراين آنچه اسلام بدان دعـوت مى كند دوستى صادقانه و مودت خالصانه است و براى اين گونه دوستى است كه خداوند بـه دارنده آن پاداش فراوان وعده داده و در روز قيامت مقام محمود براى او آماده فرموده است , و همين دوستى خالص ومحبت صادقانه است كه نشانه بارز ايمان انسان و شايستگى اوست چنان كه پيامبرخدا(ص ) به اصحاب خود فرمود: كدام يك از دستگيره هاى ايمان محكمتر است ؟
گفتند: خـدا و پيامبرش داناترند, برخى گفتند: نماز, بعضى زكات , برخى ديگر حج وعمره و بعضى جهاد را نام بردند, پيامبر(ص ) فرمود: براى آنچه گفتيد فضيلت است ليكن آن نيست , بلكه محكمترين دستگيره ايمان دوستى در راه خدا و دشمنى در راه اوست.
نيز فرموده است : كسى كه به خاطر خدا برادرى كند خداوند در بهشت او را به درجه اى مى رساند كه چيزى از اعمال او نمى تواند آن را به دست آورد.
پـيـشـواى مـسـلـمـانان على بن ابى طالب (ع ) فرموده است : مردم برادران يكديگرند و كسى كه بـرادريـش در غـير رضاى خدا باشد برادرى او دشمنى است , و اين مضمون قول خداوند است كه : (الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين).
نـيـز فـرمـوده است : با مردم معاشرت كنيد تا اگر بر اين حال بميريد بر شما بگريند و اگرزنده بوديد مشتاق شما باشند. نيز فرموده است : خوشا به حال كسى كه براى فرمانبردارى خدا با مردم انس مى گيرد وآنها نيز با او انس مى گيرند.
امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : كـسى كه دوستى و دشمنى او به خاطر خدا باشد و به خاطراو ببخشد و باز دارد او از جمله كسانى است كه ايمانش كامل است .
نـيـز فرموده است : هيچ يك از شما به حقيقت ايمان نمى رسد مگر آنگاه كه دورترين افراد خلق را نـسـبـت بـه خـود بـه خـاطـر خـدا دوسـت داشـتـه و نـزديكترين كسانش را به خاطراو دشمن بدارد.
نيز فرموده است : از مزاياى آدمى در نزد خداوند محبت اوست نسبت به برادرانش.
نيز فرموده است : سه چيز است كه انسان در آنها معذور نيست , رايزنى با خيرخواه ,مدارا با حسود و اظهار محبت نسبت به مردم.
هـر انـدازه مـحـبت دوست نسبت به دوستش بيشتر و مودتش به او شديدتر باشد منزلتش در نزد خداوند برتر و درجه اش نزد وى بالاتر خواهد بود چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : آيا شما را خـبر ندهم به شبيه ترين شما از حيث اخلاق به من ؟
عرض كردند: چرااى پيامبر خدا, فرمود: آن كـه خلقش نيكوتر, بردباريش بيشتر, به خويشاوندانش نيكوكارتر, دوستيش نسبت به برادرانش به خاطر خدا زيادتر, بر حق شكيباتر, بر خشم خود چيره تر, و در عفو نيكوتر و در انصاف دادن هر چند به زيان خويش شديدترباشد.
نيز پيامبر خدا(ص ) فرموده است : دو تن كه به خاطر خدا دوستى مى كنند آن كه محبتش نسبت به دوستش بيشتر است نزد خدا محبوبتر است .
امـام صادق (ع ) فرموده است : هرگز دو مؤمن با يكديگر ديدار نمى كنند جز اين كه بهترين آن دو كسى است كه محبتش نسبت به ديگرى بيشتر باشد.
دين اسلام به سبب اهتمامى كه در ايجاد دوستى و برادرى ميان مردم دارد كسانى رامحبوبترين و بـهترين مردمان در نزد خداوند شمرده است كه با مردم انس مى گيرند ومحبت آنها را جلب و به نيكى با آنها آميزش و معاشرت مى كنند .
چنان كه پيامبر خدا(ص )فرموده است : همانا محبوبترين شـمـا در نـزد خـداونـد آنانى هستند كه با مردم انس مى گيرند و مردم نيز با آنان الفت گرفته و دوسـتى مى كنند, و منفورترين كسان نزد اوآنهايى مى باشند كه در راه سخن چينى و تفرقه افكنى ميان برادران گام برمى دارند.
نيز فرموده است : خوشخوترين شما بهترين شماست همانها كه فروتن و نرمخوهستند.
3) اهميت دوست در زندگى
نـبـايـد پنداشت كه در زندگى چيزى وجود دارد كه انسان را بيش از داشتن دوست سعادتمند و شـادمان مى كند, دوست شايسته اى كه در احساسات انسان مشاركت كند وعواطف او شامل حال وى گـردد, و بـه هـنـگام وحشت و تنهايى مونس او باشد, و درسختيها از او كمك بخواهد, و در حوادث و رويدادها به او پناه برد, و هر گاه سانحه اى براى او روى دهد يا پيشامد بدى برايش اتفاق افـتد كه در برابر آن فكرش به جايى نرسدبا او مشورت كند چه ضربه و فشار حوادث و رويدادها را چـيـزى جـز دوست راستين نمى تواند از انسان برطرف كند.
تا آن جا كه دانشمند نامدار اجتماعى لـردافـبـرى دركتابش به نام سعادت و صلح گفته است : به دست آوردن دوست راستين كار سـاده وآسـانـى نـيـسـت و كسى كه اين امر برايش ميسر شده بايد بداند به گنج پرارزشى دست يافته كه بايد به نحو خوب و شايسته اى از آن بهره گيرد.
حكيمى گفته است : اگر همه دنيا را مالك باشم آن در نظر من با ذره اى از وفاى دوست واندكى از محبت برادرى كريم برابرى نمى كند.
دوسـت نـزديـك مـمكن است در نتيجه اخوت و برادريش جايگاه برادر پدر و مادرى راپيدا كند و گـاهى نيز از آن برتر شود, چنان كه اميرمؤمنان على (ع ) فرموده است : بسا تو رابرادرى است كه مـادرت او را نزاده است .
و نيز فرموده است : بسا بيگانه اى كه ازخويشاوند نزديكتر است , و غريب كسى است كه دوستى ندارد.
پـيـامـبـر بـزرگ اسـلام و انسانيت (ص ) فرموده است : چون خداوند خير كسى را بخواهددوست شايسته اى روزى او مى گرداند كه هر گاه فراموش كند او را يادآورى و اگر به خاطر داشته باشد وى را يارى كند.
نـيـز فـرمـوده است : انسان مسلمان پس از اسلام و بهره مندى از فوايد آن از هيچ چيز ديگرمانند برادرى كه در راه خدا از او استفاده كند بهره مند نمى شود.
نـيـز فـرمـوده اسـت : مردى كه داغ فرزند كوچك نديده وارد بهشت نمى شود عرض كردند: اى پيامبر خدا! آيا ما همه فرزند از دست رفته داريم ؟
فرمود: آرى داغ برادردينى انسان به منزله داغ فرزند از دست رفته است . على (ع ) فرموده است : بر شما باد به برادران و دوستان چه آنها در دنيا و آخرت سرمايه اند. نيز فرموده است : ديدار برادران غنيمت بزرگى است هر چند اندك باشد. نيز: ناتوانترين مردم كسى است كه از به دست آوردن دوست ناتوان باشد و ناتوانتر از اوكسى است كه يكى از دوستانى را كه يافته است رها سازد. مردى در حضور امام باقر(ع ) گفت : خداوندا! ما را از همه آفريدگانت بى نياز كن . امام (ع )فرمود: ايـن طور مگو ليكن بگو: خداوندا! ما را از اشرار آفريدگانت بى نياز فرما, چه مؤمن از دوست خود بى نياز نيست . نـيـز فـرمـود: هر كس دوستى براساس ايمان به خداوند و در راه او و در طلب خشنودى او وبراى وفاى به دوستى به دست آورد پرتوى از نور خداوند و امانى از عذاب او ودستاويزى براى رستگارى خود در روز رستاخيز و عزتى پايدار و آوازه اى فزاينده به دست آورده است. امـام صـادق (ع ) فـرموده است :
در دنيا دوستان زياد به دست آوريد چه آنها در دنيا وآخرت سود مـى رسـانـنـد امـا در دنـيا نيازهايى را رفع مى كنند, و در آخرت دوزخيان مى گويند: فمالنا من شافعين ولاصديق حميم . نـيـز فـرمـوده اسـت : كـسـى كـه بـه زيـاد كـردن دوسـتـان رغـبـت نـداشـتـه بـاشـد دچـار خوارى مى گردد. نيز فرموده است : از دوستت محافظت كن هر چند با آتش سوزى باشد. نيز فرموده است : در صدد افزايش دوستان باشيد چه هر مؤمنى را دعاى مستجابى است . نيز: دوست زياد براى خود فراهم كنيد چه براى هر مؤمنى امكان شفاعتى است . نـيز: زياد با مؤمنان برادرى و دوستى كنيد چه آنها در نزد خداوند قدر و منزلتى دارند كه در روز قيامت به آنها تلافى مى كند. نيز: از نشانه هاى محبت انسان به دينش اين است كه برادر دينى خود را دوست بدارد. نيز: شخص به سبب داشتن دوستان فزونى مى يابد. نـيـز: سـه چـيـز است كه در هر زمان كمياب است : برادرى و دوستى در راه رضاى خدا,همسر شايسته اى كه در طريق دين خدا مونس انسان باشد و ديگر فرزند رشيد وخردمند . كسى كه داراى يكى از اين سه باشد به همه خوبيهاى دنيا رسيده است . امـام كـاظـم (ع ) فرموده است : برترين خصلتها و گراميترين آنها بجاآوردن كار نيك ,فريادرسى غـمـزدگـان , تحقق دادن آرزوى آرزومندان , راست گردانيدن گمان اميدواران , ودر زندگى افزودن دوستان است . امـام رضـا(ع ) فرموده است : كسى كه در راه خدا دوستى به دست آورد غرفه اى در بهشت كسب كرده است . پـيامبر گرامى (ص ) و ائمه (ع ) نظر مردم را به اين نكته جلب كرده اند كه به دست آوردن دوستان از لـذيذترين كاميابيهاى زندگى دنياست , لذا پيامبر خدا(ص ) فرموده است :مؤمن در كنار برادر ديـنـى خـود آرامـش مـى يـابـد هـمـان گـونـه كـه تـشـنه با آشاميدن آب سردآسودگى پيدا مى كند. نـيـز فرموده است : سه چيز سبب آسايش مؤمن است , نماز در آخر شب , ديدار دوستان و افطار از روزه . اميرمؤمنان (ع ) فرموده است :
ديدار دوستان سبب دوام شادى است .
عـمربن زيد گفته است : از ابى عبداللّه (ع ) شنيدم كه مى فرمود: براى هر شى ء چيزى وجود دارد كه به آن آرامش مى يابد, و مؤمن مانند پرندگان كه به همنوعان خود آسودگى مى يابند به وسيله برادر مؤمن خود آرامش به دست مى آورد.
نـيـز امـام صـادق (ع ) فـرمـود: آرامش در سه چيز است : همسر سازگار, فرزند نيكوكار ودوست باصفا يكى از شاعران گفته است . (تكثر من الاخوان ما اسطعت انهم ؛ كنوز اذا ما استنجدوا وظهور وليس كثيرا الف خل وصاحب ؛ وان عدوا واحدا لكثير )
4) چه كسى را بايد به دوستى برگزيد؟
دوسـت شريك زندگى است . او در انسان مانند روح در بدن جريان و تاثير دارد, وى آيينه اى است كـه خوبيها و بديهاى آدمى در آن منعكس مى شود . چنان كه پيامبر خدا(ص )فرموده است : انسان آيينه دوست خويش است كه هر گونه اذيت و آزار از او دورمى كند. دوسـت جايگاه اسرار و خاستگاه آرزوهاست از اين رو لازم است خوشرفتار, خوش نيت , پاكنهاد و از صـفـات خـوب بـرخـوردار باشد تا دوست وى به وسيله او هدايت شود وبه او تاسى كند, چه تاثير دوسـت بـسـيار زياد است و گزافه نيست اگر بگويم : دوست مطلق بزرگترين مؤثر در زندگى انـسـان و تشكيل دهنده چگونگى اوست .
و اى بسا شخص شايسته اى كه در نفوس ياران و دوستان خـود نـفـوذ و تـاثـيـر كرده و آنها نيز در زمره افرادصالح و شايسته درآمده اند . همچنين بسا فرد نـاشـايـست كه بر اثر نفوذ در همنشينان ودوستان خويش آنها نيز ناصالح و ناشايست شده اند . اين مـوضـوع امـرى ثابت و غير قابل ترديد است و واقعيت و وجدان و مشاهده آن را تاييد و رخدادهاى بسيار در هر زمان ومكان آن را اثبات و انديشمندان گذشته و حال بر آن تصريح كرده اند.
اين امر به سبب اهميت و تاثير فوق العاده اى كه در زندگى انسان از نظر سعادت و شقاوت او دارد درباره آن نصوص بسيارى از پيامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) به ما رسيده است كه مردم را ترغيب مى كند شايستگان و مخلصان را به دوستى برگزينند و ازهمنشينى و رفاقت با بزهكاران و فسادگران بپرهيزند.
پيامبر گرامى (ص ) و ائمه (ع ) در اين باره به ترغيب و تحذير اكتفاء نفرموده بلكه صفاتى راكه براى دوسـت شـايـسـتـه لازم اسـت بـيان و روشن كرده اند كه چه كسى سزاوار رفاقت ودوستى است همچنين صفات همنشين بد و كسى را كه لازم است انسان از او دورى وكناره گيرى كند توضيح داده انـد .
احـاديثى كه در اين باره وارد شده بسيار زياد است كه نمى توان آنها را شماره كرد و يا در ايـن مـخـتـصـر مورد بررسى قرار داد, ليكن ما به اندازه اى از آن احاديث نقل مى كنيم كه بتوانيم تصويرى از دوست شايسته را ارائه بدهيم تا او را جستجو كرده و به دوستى برگزينيم , و دوست بد و ناشايست را نشان بدهيم تا ازاو دورى جسته و پرهيز كنيم : پـيـامبر بزرگوار(ص ) فرموده است : از دانشمندان بپرسيد و با حكيمان گفتگو كنيد و بافقيران همنشين شويد. اين دستور براى آن است كه پرسش از دانشمندان سبب تهذيب نفس و پاكيزگى عقل , وگفتگو با حكيمان و خردمندان موجب روشنى فكر, و همنشينى با فقرا, باعث سركوبى نفس است .
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : بدانيد همنشينى با دانشمند و پيروى از او آيينى است كه بايد بدان پـايـبـنـد بود, فرمانبردارى از او وسيله كسب حسنات و محو سيئات و اندوخته اى براى مؤمنان و بـلندى منزلت آنان در حال زندگى و مرگ آنها و سبب آن است كه مؤمن به هنگام مرگ به نيكى ياد شود.
نـيـز فـرموده است : جز با خردمند پرهيزگار معاشرت مكن , و جز با دانشمندان پاكدل همنشين مباش , و راز خود را تنها به مؤمن وفادار بسپار. امـام زيـن العابدين (ع ) فرموده است : محفل صالحان و شايستگان سبب هدايت و صلاح ,و آداب و رفتار دانشمندان موجب افزايش خرد است. امـام صـادق (ع ) فـرمـوده است : هر كس در كار سفيهان و نابخردان مداخله كند حقير وكوچك مى شود و كسى كه با دانشمندان معاشرت كند بزرگ و محترم مى گردد. از اين رو لقمان فرزندش را تشويق مى كند كه با دانشمندان همنشينى و معاشرت كند تا ازاين راه دانـشى سودبخش و تربيتى برجسته و شرافتى بزرگ به دست آورد . او به فرزندش پند مى دهد كه اى پسرك من با دانشمندان همنشين باش , و در برابر آنها زانو بزن چه دلها با شنيدن حكمت زنده مى شود چنان كه زمين مرده با بارانهاى تند زندگى را از سرميگيرد. نيز لقمان به او گفته است : كسى كه در جاهاى بد وارد شود متهم مى گردد, و كسى كه بارفيق بد معاشرت كند سالم نمى ماند, و آن كه با دانشمندان همنشينى كند سود مى برد.هرگاه نتوانى بـا دانـشـمـنـدان و حـكـيمان همنشين باشى بر توست با ديگر مردم كه صالح وپرهيزگار باشند مـعـاشـرت كنى چه آنها براى تو در سختيها پناهگاه و در آسودگى و رفاه زيب و زيورند چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : بر شما باد به دوستان راستين چه آنها براى شما به هنگام رفاه زيور و در وقت بلا پناه و مانع اند. نـيـز پـيـامـبـر خـدا(ص ) در وصـيـت خود به ابن مسعود فرموده است : بايد همنشينانت نيكان ودوسـتـانـت پـرهيزگاران پارسا باشند .
چه خداوند متعال در كتابش فرموده است : (الاخلاءيومئذ بـعـضـهـم لبعض عدو الا المتقين ).
و در وصيت خود به اباذر فرموده است : اى اباذر جز با مؤمن دوستى مكن.
نـيـز فـرمـوده اسـت : خـوشبخت ترين مردم كسى است كه با مردم بلندنظر و بزرگوارمعاشرت كند.
نيز: هر گاه مردى را ديديد كه در دنيا زهد به او داده شده به او تقرب جوييد چه او القاى حكمت مى كند.
نـيز: تنها با كسى همنشينى كنيد كه شما را از پنج چيز به پنج چيز فرا مى خواند: از شك به يقين , از خـودبـرتـربـيـنـى بـه فروتنى , از دشمنى به دوستى , از رياكارى به اخلاص و ازمحبت دنيا به زهد.
نـيـز: هر كس با مردم دادوستد كند و به آنها ستم نورزد, و با آنها سخن گويد و دروغ نگويد, و به آنـها وعده دهد و تخلف نكند او از كسانى است كه جوانمرديش كامل وعدالتش آشكار و برادريش واجب است .
از آن حـضرت پرسش شد كدام همنشين افضل است ؟
فرمود: كسى كه هر گاه (نيازت را) اظهار كنى ياريت كند, و اگر فراموش كرده باشى به يادت آورد.
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : معاشرت با خردمندان موجب اصلاح اخلاق است. نيز: با اهل فضيلت معاشرت كن تا برترى يابى .
نيز: همنشينى با خردمندان شرافت را مى افزايد نيز: دوستى با نيكان موجب شرف و رفاقت با بدان باعث تلف و نابودى است. نيز: با نيكان رفاقت كن تا از بدان ايمن باشى . نيز: بهترين ياران كسى است كه تو را به راه خير و نيكى راهنمايى كند. نيز: همنشين نيكوكاران باش تا از آنان باشى , و از بدكاران دورى كن تا از آنها جداباشى .
نيز: رفاقت با سعادتمندان موجب سعادت آدمى مى شود. نيز: بر تو باكى نيست كه با خردمند رفاقت كنى هرچند از نظر كرم و بخشش او را درخور ستايش نـدانـى لـيكن تو از خرد او سودگير و از خويهاى بد او خود را نگهدار .
ورفاقت با انسان بخشنده و بـزرگـوار را فرومگذار هرچند از خرد او سود نبرى وليكن تو ازبخشندگى او و خرد خودت سود برگير. نيز: همنشين خوب غنيمت و همنشين بد شيطان است . نـيـز: در وصـيت خود به محمدبن ابى بكر فرموده است : بايد شايستگان و نيكوكاران دوستانت و بدكاران و خيانتكاران دشمنانت باشند, چه من محبوبترين دوستانم آنانى هستند كه بيشتر خدا را ياد مى كنند و ترس آنها از او بيشتر است. امـام حـسـن سـبط(ع ) در وصيت خود به جنادة بن اميه فرموده است : هرگاه نيازمندى تو رابه رفـاقت با كسانى مايل سازد با كسى مصاحبت كن كه هرگاه با او رفاقت كنى زيورت , واگر او را خـدمـت كـنـى نـگهدارت , و اگر از او كمك بخواهى كمك گارت باشد, و هرگاه سخن گويى تـصـديقت كند, و اگر يورش برى پشتيبانت باشد, و اگر بخواهى بخشش كنى تو را كمك كند, و اگر رخنه اى در كارت پديد آيد آن را مسدود سازد, و اگر كار نيكى ازتو بيند آن را بر زبان آورد, و اگـر از او چـيـزى بـخـواهـى بـه تو بخشد, اگر خاموشى گزينى اوآغاز سخن كند, اگر حادثه نـاگوارى برايت روى دهد با تو همدردى و مواسات كند, همان كسى كه بدى و ستم و آزارى از او به تو نمى رسد, و بر اثر او راهها بر تو مشتبه نمى گردد,و در برابر حقايق امور تو را خوار نمى سازد, و اگر در حال تقسيم چيزى نزاعى ميان شمااتفاق افتد تو را بر خودش ترجيح دهد . امام زين العابدين (ع ) فرموده است : همنشينى با نيكان انسان را به نيكى فرامى خواند.
امـام بـاقـر(ع ) فـرمـوده اسـت : اگـر بخواهى بدانى كه آيا در تو خيرى است به دلت بنگرچنانچه مـطيعان خدا را دوست و اهل معصيت را دشمن مى دارى به يقين در تو خيرى است . خداوند تو را دوسـت مى دارد . و اگر اهل طاعت را دشمن و معصيت كاران رادوست دارى بى شك در تو خيرى نـيـسـت و خـداونـد تـو را دشـمـن مـى دارد چـه انسان باكسى محشور مى شود كه او را دوست مى دارد. نـيز فرموده است : با حكمت ترين مردم كسى است كه از نادانان بگريزد, وسعادتمندترين مردم آن كـه بـا افراد كريم و بزرگوار همنشين شود, و خردمندترين مردم كسى است كه در مدارا با مردم استوارتر باشد. امام صادق (ع ) فرموده است : همنشينى با دينداران موجب شرف دنيا و آخرت است . نـيـز: بر تو باد به داشتن دوستان راستين چه آنان به هنگام آسودگى و رفاه ذخيره اند و دروقت سختى و بلا سنگر و سپرند و در گفتار خود با كسانى مشورت كن كه از خداى ترسند, و دوستانت را به اندازه تقواى آنها دوست بدار نيز: با كسى دوستى كن كه زينت تو باشد, و با كسى كه تو زينت او باشى دوستى مكن .
اكـنـون اى خـواننده عزيز! بنگر چگونه ائمه اهل بيت (ع ) كسى را كه لازم است با او دوستى كنى و دوستى را كه سزاوار است با او رفاقت داشته باشى برايت تصوير كرده اند وچگونه نشانه ها و صفات او را توضيح داده اند تا در كار خود بينا و آگاه بوده و در دين خويش داراى بصيرت و بينش باشى , چـه آنـان بـه يـقين مى دانند كه دوست صالح وشايسته هم در زندگى و هم به هنگام مرگ و در آخرت برايت سودمند است .
امـا سـود او در ايـام زنـدگـى آن اسـت كه وى در سختيها ياور تو, و در رويدادهاى ناگوار پناه و پـشـتـيبان تو, و در راه خير رهنما و در برابر دشمنان يار و همراه توست چنان كه پيامبرخدا(ص ) فـرمـوده اسـت : بـر تو باد به داشتن دوستان راستين كه به هنگام آسايش و رفاه زينت و در وقت سـخـتى و بلا, پناه تو هستند.
و نيز امام صادق (ع ) فرموده است : انسان با داشتن دوستان كثرت و فزونى مى يابد. و نيز فرموده است : بر شما باد به داشتن دوستان راستين چه آنها به هنگام آسايش و رفاه ذخيره اند و در وقت سختى و بلا,سپر و سنگرند. امـا به هنگام مرگت آنان بيدرنگ ظاهر و نزد تو حاضر مى شوند چنان كه پيامبر خدا(ص )فرموده است : بنگريد با چه كسى گفتگو مى كنيد چه هيچ كس نيست جز اين كه درهنگامى كه مرگ بر او فـرود مى آيد دوستان دينى او برايش مجسم مى شوند اگر ياران اونيكانند نيك و اگر بدانند بد تـجـسـم مـى يـابـنـد, و هـيچ كس نمى ميرد جز اين كه به هنگام مرگش من در نظرش مجسم مى شوم . امـا در آخـرت آنـان تو را در پيشگاه خداوند شفاعت خواهند كرد . چنان كه امام صادق (ع )فرموده اسـت : دوسـتـان بسيار به دست آوريد چه براى هر مؤمن شفاعتى است . وهنگامى كه دوزخيان مـى بـيـنـنـد مـؤمـنـان براى يكديگر شفاعت مى كنند مى گويند: فمالنامن شافعين ولاصديق حميم . امـام رضـا(ع ) فرموده است : كسى كه يك برادر دينى براى خود فراهم كند غرفه اى دربهشت به دست آورده است. از آنـچـه گـذشـت دانسته شد دوست صالح و شايسته اى كه انسان را در همه ادوار و احوال سود مى رساند چه كسى است اينك اى برادر مسلمان با ما همگام باش تا به آن همنشين بدى كه واجب اسـت همچون گريز از شير و فرار از دشمن و پرهيز از بيمار از او بگريزى تو را آگاه كنم زيرا او از همه سو به تو زيان مى رساند.
از جمله آن كه : 1- در شهرت و آوازه مؤثر واقع مى شود و شك و ترديد را درباره ات برمى انگيزد زيراتو به او شناخته و بـه او نـسـبت داده مى شوى . چنان كه اميرمؤمنان على بن ابى طالب (ع )فرموده است : زينهار از همنشين بد چه تو به او شناخته مى شوى. نيز فرموده است : با كسى كه عيبهاى مردم را بازگو مى كند همنشين مباش تا از شك كنندگان به شمار آيى و با فاجر و بدكار رفاقت مكن تا متهم ديده شوى . امـام حسين (ع ) فرموده است : همنشينى با فرومايگان شر و مجالست با فاسقان و بدكاران موجب برانگيختن شك است. امـام صـادق (ع ) فرموده است : با بدعتگذاران مصاحبت نكنيد تا در نظر مردم يكى از آنهابه شمار نـيـايـيـد, پـيـامـبـر خـدا(ص ) فـرمـوده است : انسان بر آيين دوست و همنشين خويش است. 2- مـمكن است خداوند بر دوست تو خشم خود را نازل كند و به سبب همنشينى ونزديكى تو با او عـذاب خـداوند تو را نيز فراگيرد چنان كه امام موسى بن جعفر(ع ) به مردى فرمود: چرا تو را در نـزد عـبـدالـرحـمـان بن يعقوب مى بينم ؟, عرض كرد او خالوى من است , فرمود: او درباره خدا گـفـتـارى بـس نـادرست دارد, خداوند را كه هرگز به وصف درنمى آيد توصيف مى كند, يا با او بنشين و ما را و يا با ما بنشين و او را ترك كن . عرض كرد: او هر چه مى خواهد مى گويد آيا هرگاه آنـچـه را او مى گويد نگويم و بدان معتقدنباشم از بابت او گناهى بر من است , امام (ع ) فرمود: آيا نمى ترسى بلايى نازل شود و همه شما را فراگيرد.
3- او افـكـار و اخـلاق شـمـا را دگرگون مى كند و بر دين و اعتقادات شما تاثير مى گذارد,بسا مردى كه قربانى اقران و همنشينان خود شده و درنتيجه با روش آنها سازگار و باانديشه هاى آنها دمـسـاز گـرديده و اخلاق و رفتار آنها را در پيش گرفته است , از اين روپيامبر خدا(ص ) فرموده اسـت : انـسـان بـر آيـيـن دوسـت خويش است پس هر يك از شمابايد بنگرد با چه كسى دوستى مى كند. اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : همانا همنشين بد همنشين خود را دگرگون مى كند. امام باقر(ع ) فرموده است : كسى كه با رفيق بد همنشين مى شود سالم نمى ماند.
امام صادق (ع ) فرموده است : و كسى كه از دوستى با احمق دورى نمى ورزد بزودى اخلاق او را فرا مى گيرد.
نيز: با فاجر و بدكار رفاقت مكن چه او فجور و كردار بد خود را به تومى آموزد. نيز: بپرهيزيد از همنشينى با اهل دنيا چه در آن , دين شما از ميان مى رود. نيز: همنشين شايسته و همنشين بد, مانند دارنده پتك و دمنده دم آهنگرى است ,دارنده مشك يا آن را بـه تـو مـى دهد و يا آن را از او مى خرى و يا از بوى خوش آن بهره مندمى شوى. اما دمنده دم آهنگرى يا جامه ات را مى سوزاند و يا از او بوى گندى مى يابى . اميرمؤمنان (ع ) فرموده است :
گمراه شد آن كه به اشرار اعتماد كرد. نـيـز: بـا احـمـق هـمـنـشـيـن مـشـو چـه او كـردارش را براى تو مى آرايد و دوست دارد مانند اوباشى. نـيز: با دنيادوستان همنشينى مكن , چه اگر نادار باشى تو را اندك شمارند و اگر داراباشى به تو حسد ورزند. نيز: تباهى اخلاق آميزش يا سفيهان و نابخردان است . نيز: دوست آدم نادان در معرض هلاكت است . نيز: با بى خرد همنشينى مكن. نيز: تا مى توانى از فرومايه احمق بگريز. نيز: دشمن دانا بهتر از همنشين احمق است . نيز: همنشينى با هوسبازان قرآن را از ياد مى برد و شيطان را حاضر مى گرداند.
نـيـز: حـق را بـگـو, و بـه پرهيزگاران تقرب جو, و از فاسقان دورى , و از منافقان پرهيز كن , وبا خيانتكاران همنشينى مكن. نـيـز: مـسـلـمان بايد از دوستى با دروغگو دورى جويد چه او دروغ مى گويد تا آن جا كه هرگاه راست بگويد از او باور نمى شود. آز آن حـضـرت پرسش شد: كدام رفيق بدتر است ؟ فرمود: كسى كه نافرمانى خداوند رادرنظر تو بيارايد.
به كميل بن زياد نخعى فرمود: اى كميل ! در همه احوال حق را بگو, پرهيزگاران را ياورباش و از فاسقان دورى گزين . اى كميل ! از منافقان اجتناب كن و با خيانتكاران همنشين مباش . اى كميل ! بـاكـى نيست كه بدانى دوست تو در باطن كيست . اى كميل ! برادر توكيست ؟ برادرت كسى است كه در هنگام سختى تو را تنها نگذارد, و اگر لغزشى كنى دست از حمايت تو باز ندارد, و چون از او پرسش كنى تو را فريب ندهد. على (ع ) برفراز منبر كوفه ضمن خطبه خود فرمود: اى گروه مسلمانان ! مسلمان بايد بامسلمان دوسـتـى كـند و با فاجر و احمق و دروغگو رفاقت نكند, چه فاجر و بدكار كردار بدخود را براى تو مـى آرايد, و تو را به ارتكاب نظير آن تشويق مى كند, و در امر دين ودنيايت به تو كمك نمى كند, و آمد و شد او نزد تو برايت ننگ و رسوايى است .
اما احمق از راهنمايى فرمانبردارى نمى كند, و نمى تواند بدى را از تو دور گرداند, و بسابخواهد به تو سود رساند در حالى كه به تو ضرر مى رساند, دوريش بهتر از نزديكى , وخاموشيش بهتر از سخن گفتن و مرگش بهتر از زنده بودن اوست . امـا دروغـگو هرگز به تو سود نمى رساند و اسباب دشمنى برايت فراهم مى سازد, و كينه ات را در دلـها فراهم مى كند و راز تو را آشكار مى گرداند, و وقايع برخى از مردم را براى برخى ديگر بازگو مى كند.
آن حـضـرت بـه فـرزندش امام حسن (ع ) مى فرمايد: اى فرزندم ! از دوستى با احمق بپرهيزچه او مى خواهد به تو سود رساند ليكن به تو ضرر مى رساند . و از دوستى با بخيل دورى كن زيرا او آنچه را كه از هرچيز ديگر بدان محتاجترى از دسترس تو دور مى گرداند . و ازدوستى با فاجر بپرهيز چه او تو را در برابر اندك چيزى مى فروشد .
و زينهار از دوستى بادورغگو چه او همچون سراب است , دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور نشان مى دهد.
نيز فرموده است : مسلمان بايد از دوستى با سه كس دورى كند: فاجر, احمق ودروغگو. امـا فـاجـر و بدكار:
عمل خود را برايت مى آرايد و دوست دارد تو هم مانند او باشى , و درامر دين و آخـرت بـه تو كمك نمى كند همنشينى او همراه با بدرفتارى و خشونت و وروداو بر تو مايه ننگ و رسوايى توست . اما احمق : او هرگز تو را به كار خوبى راهنمايى نمى كند, و اميدى به او نيست كه بدى را ازتو دور سـازد هـر چند در اين راه بكوشد, و بسا كه بخواهد به تو سود رساند ليكن ضررمى رساند از اين رو مرگش بهتر از زندگى و خاموشيش بهتر از سخن گفتن و دوريش بهتراز نزديكى مى باشد.
امـا دروغـگـو: تو با او هرگز زندگى گوارايى نخواهى داشت , وى پيوسته امور تو را براى ديگران نـقـل و اوضـاع ديـگـران را بـرايت بازگو مى كند تا آن جا كه اگر سخن راستى بگويدكسى باور نـمـى كـنـد, مردم را به دشمنى با يكديگر تشويق مى كند و كينه در دلها پديدمى آورد . بنابراين از خداوند بترسيد و درباره خود بينديشيد.
ابيات زير به آن حضرت منسوب است :
فلا تصحب اخاالجهل ----- و اياك و اياه
فكم من جاهل اردى ----- حكيما حين آخاه
يقاس المرء بالمرء ----- اذا ما هو ماشاه
وللمرء من المرء ----- مقاييس و اشباه
و للقلب على القلب ----- دليل حين يلقاه
از امام باقر(ع ) نقل شده كه فرموده است :
پدرم على بن الحسين (ع ) به من گفت : بنگر باپنج تن همنشينى نكنى و با آنها سخن نگويى و در هيچ راهى آنها را همراهى نكنى .
گفتم :اى پدر! آنها چه كـسـانى هستند؟
به من آنان را بشناسان .
فرمود: بپرهيز از همنشينى بادروغگو چه او مانند سراب دور را بـه تـو نـزديك و نزديك را به تو دور نشان مى دهد .
وزنهار از رفاقت با فاسق , زيرا او تو را به لقمه اى يا به كمتر از آن مى فروشد .
و بپرهيز ازرفاقت با بخيل چه او تو را با مال خود در سخت ترين نيازى كه پيدا مى كنى يارى نمى كند.و بپرهيز از رفاقت با احمق زيرا او مى خواهد به تو سود رساند لـيكن به تو ضررمى رساند .
و زنهار از مصاحبت با قطع كننده رحم چه من او را در سه جا از كتاب خـدامـلـعـون يـافـتـم .
خـداونـد فـرمـوده است : فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الا رض وتـقطعواارحامكم اولئك الذين لعنهم اللّه فاصمهم واعمى اءبصارهم.
و نيز فرموده است : الذين ينقضون عهداللّه من بعد ميثاقه ويقطعون ما امر اللّه به ان يوصل ويفسدون في الا رض اولئك لـهـم الـلـعـنـة ولـهـم سـوء الـدار.
و نـيـز فرموده است : الذين ينقضون عهداللّه من بعد مـيـثـاقـه ويـقـطـعـون مـا امـر اللّه بـه ان يـوصـل ويـفـسـدون فـي الا رض اولـئك هـم الخاسرون.
نـيز فرموده است : بپرهيز از همنشين با گنهكاران و كمك به ستمگران و همسايگى بافاسقان , از فتنه آنها برحذر باش و از فضاى آنها دورى كن .
نيز امام باقر(ع ) فرموده است : با چهار تن همنشينى و دوستى مكن : احمق , بخيل , ترسو ودروغگو.
امـا احـمـق : او مـى خـواهـد بـه تو سود رساند ليكن زيان مى رساند .
بخيل : از تو مى گيرد و به تو نـمـى دهـد . تـرسو: از تو و از پدر و مادرش مى گريزد . و دروغگو: اگر هم راست بگويدكسى باور نمى كند. امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : بـپـرهيز از دوستى با احمق زيرا خوشترين حالت تو از ناحيه او نزديكترين چيزى است به آنچه تو را بد حال مى سازد. نـيـز: با پنج تن همنشين مباش : دروغگو: زيرا تو پيوسته از سوى او در معرض فريبى , چه او مانند سراب است دور را نزديك و نزديك را دور مى نماياند . و احمق :
زيرا تو از اوايمن نيستى , مى خواهد به تو سود رساند ليكن زيان مى رساند . و بخيل : چه اوضروريترين چيزى را كه بدان نيازمندى از تو دريغ مى دارد . و ترسو: با تو به سلامت رفتار مى كند ليكن در هنگام سختى مى گريزد, و فاسق : تو را در برابر لقمه اى يا كمتر ازآن مى فروشد. نـيـز:
با فاجر و بدكار همنشين مباش تا او را به راز خود آگاه كنى و در كار خود با آنانى مشورت كن كه از خداوند مى ترسند. نـيـز: از معاشرت با دنيا دوستان بپرهيزيد چه در آن دين خود را از دست مى دهيد و به دنبال آن دچـار نـفـاق خـواهـيـد شـد, و ايـن دردى زشـت و منفور ا ست كه بهبودى ناپذيراست و موجب سخت دلى و سلب خشوع و فروتنى است .
نيز: سه چيز است كه بر هر انسانى لازم است از آنها دورى كند: همنشينى با اشرار,گفتگو با زنان و نشستن با بدعتگذاران. نـيـز: زنـهـار از ايـن كـه بـا فـرومـايـگـان و سـفـلـگان معاشرت كنى چه از سفلگان خيرى به دست نمى آيد. نـيـز: بـا احمق مشورت مكن , و از دروغگو يارى مخواه , و به دوستى انسان ملول اعتمادمكن چه دروغـگـو دور را بـه تـو نزديك و نزديك را به تو دور نشان مى دهد . و احمق به خاطر تو خود را به زحـمـت مـى انـدازد ليكن به آنچه مى خواهى دست نمى يابد . و انسان ملول در آن جا كه بيشترين اعتماد را به او دارى تو را يارى نمى كند و در آن حال كه بيشترين پيوند را با او برقرار مى كنى از تو مى برد. نـيـز بـه اصـحـاب خـود فرمود:
چه چيزى شما را باز مى دارد در هنگامى كه از يكى از آنان (اهل خلاف ) چيزى به شما مى رسد كه موجب ناخشنودى شما و آزار ماست بر او واردشويد و او را توبيخ و سرزنش كنيد, و به طور مؤثر با او سخن گوييد.
يـكـى از آنان گفت : قربانت شوم , هرگاه از ما نپذيرند, فرمود: از آنها دورى كنيد و ازشركت در مجالس آنها بپرهيزيد. نـيـز به آنان فرمود: كاش هنگامى كه از آن مرد چيزى به شما برسد نزد او برويد و به اوبگوييد: اى فـلان يـا از مـا دورى و كـناره گيرى كن و يا از اين اعمال دست بازدار, درصورتى كه خوددارى نكرد, از او دورى كنيد.
شـك نـيـسـت كـه كناره گيرى از مردم بهتر از آميزش با بدان و همنشينى با نابخردانى است كه سـمـوم كشنده خود را در ميان بستگان و نزديكان خود پخش مى كنند, آنها دشمنند وبايد از آنها برحذر بود قاتلهم اللّه ا نى يوفكون .
از ايـن رو امـام موسى بن جعفر(ع ) فرموده است : بپرهيز از آميزش با مردم و انس با آنان مگر آن كه در مـيـان آنان خردمند و امين يابى در اين صورت با آنها انس بگير و از غير آنان بگريز همان گونه كه از جانوران درنده مى گريزى . اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : بايد انس تو به تنهايى بيشتر از همنشينى با بدان باشد. ابـوذر (رض ) از هـمـيـن مـنـبع فياض سيراب شده و گفته است : تنهايى بهتر از همنشين بد,و همنشين شايسته بهتر از تنهايى است . يكى از شاعران اين معنا را در اين دو بيت آورده است :
وحدة الانسان خير ----- من جليس السوء عنده
و جليس الصدق خير ----- من جلوس المرء وحده
از عيسى (ع ) نقل شده كه فرموده است : با نفرت از گنهكاران دوستى خود را به خدا نشان دهيد, و با دورى از آنها به خداوند تقرب جوييد و خشنودى خدا را در خشم آنهابخواهيد. قرآن كريم كه قانون اساسى اسلام است بدين امر تصريح كرده و فرموده است : لاتجدقوما يؤمنون بـاللّه والـيـوم الاخـر يـوادون مـن حـاد اللّه ورسـولـه ولـو كـانـوا آبـاءهـم او ابناءهم اواخوانهم او عشيرتهم.
و نيز: فاعرض عن من تولى عن ذكرنا ولم يرد الا الحياة الدنيا.
يكى از شاعران گفته است :
صاحب اخاثقة تخطى بصحبته ----- فالطبع مكتسب من كل مصحوب
كالريح آخذة مما تمر به ----- نتنا من النتن او طيبا من الطيب
ديگرى گفته است :
اذا كنت في قوم فصاحب خيارهم ----- ولا تصحب الاردى فتردى مع الردي
عن المرء لاتسال وسل عن قرينه ----- فكل قرين بالمقارن يقتدى
منابع :
قرآن كريم , كتاب جاويد خداوند.
نهج البلاغه , امام اميرالمؤمنين (ع ).
رساله حقوق , امام زين العابدين (ع ) عيون اخبارالرضا(ع ), شيخ صدوق .
مصادقة الاخوان , شيخ صدوق .
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال , شيخ صدوق .
بحارالانوار, مجلسى .
مكارم الاخلاق , ابى نصرحسن طوسى .
مشكاة الانوار, ابى الفضل على طبرسى .
كنز الفوائد, كراجكى .جامع السعادات , نراقى .
احياء العلوم , غزالى .
ارشاد القلوب , ديلمى .
جامع الاحاديث , ابى محمد قمى .
وافى , ملامحسن فيض .
تحف العقول , ابى محمد حسن حرانى الصداقة والصديق , ابى حيان توحيدى .
كشف الغمة , ابى الفتح اربلى .
مجمع البحرين , شيخ فخرالدين طريحى .
المواعظ العددية , سيد محمد حسينى عاملى .
الدرر اللامعه , سيد محمد باقر موحدابطحى .
الاصول الستة عشر, گروهى از دانشمندان .
خصائص الشيعة , سيد محمد مهدى قزوينى .
اعيان الشيعة , سيد محمد امين .
انيس النفس , شيخ نظرعلى حائرى .
جوامع الاداب , شيخ جمال الدين دمشقى .
لباب الاداب , اسامة بن منقذ.
الاخلاق والواجبات , شيخ عبدالقادر غربى .
الامام الصادق (ع ), شيخ محمد حسين مظفر الحسن بن على (ع ) كامل سليمان .
الخلق الكامل , محمداحد جادالمولى .
اخلاق آل محمد(ص ) شيخ موسى سبتى .
خلق المسلم , محمد غزالى .
حكم الامام على (ع ), لكورينلوس .
السعادة والسلام , لرد افبرى .
آئين دوست يابى , ديل كارنگى .
منبع: www.lailatolgadr.ir/خ