آنچه مادران و مربيان درباره دوره? آمادگي بايد بدانند
کودکي که از محيط خانوادگي گرمي برخوردار باشد و دورههاي شيرخوارگي و کودکي اول را در کنار مادري مهربان، متعادل و کاردان بهسر برده باشد اعتماد بهنفس و امنيت خاطر کسب ميکند تا آنجا که ميتواند هر روز ساعتي چند از مادر دور بماند، بدون اينکه دستخوش اضطراب و نگراني شديد بشود، از طرف ديگر چنين کودکي در همين مدت در يادگيري زبان مشترک تا آنجا پيش رفته است که ميتواند مقاصد خود را به بزرگسالان تفهيم کند و با همسالان خود نيز ارتباط برقرار نمايد.
کودکي که از محيط خانوادگي گرمي برخوردار باشد و دورههاي شيرخوارگي و کودکي اول را در کنار مادري مهربان، متعادل و کاردان بهسر برده باشد اعتماد بهنفس و امنيت خاطر کسب ميکند تا آنجا که ميتواند هر روز ساعتي چند از مادر دور بماند، بدون اينکه دستخوش اضطراب و نگراني شديد بشود، از طرف ديگر چنين کودکي در همين مدت در يادگيري زبان مشترک تا آنجا پيش رفته است که ميتواند مقاصد خود را به بزرگسالان تفهيم کند و با همسالان خود نيز ارتباط برقرار نمايد.
از سال پنجم ضرورت کسب تجربه در محيطي متفاوت با محيط زندگي بسيار زياد است به حدي که اگر کودکي ناگزير باشد همچنان در خانه و دور از همسالان خود بماند (حتي اگر از مراقبت مادري که کار خود را خوب بلد است برخوردار باشد) از لحاظ رشد اجتماعي با مشکلاتي مواجه ميشود.
بهعلاوه عبور سالم از محيط خانه به محيط مدرسه مستلزم اتخاذ تدابيري است که غفلت از آن ممکن است آهنگ سازگاري کودک يا تغييرات محيط را از صورت طبيعي و نامطلوب آن خارج سازد.
کودکاني که يکباره از خانه راهي مدرسه ميشوند با چند مشکل نسبتاً بزرگ مواجه ميشوند:
1) جداشدن از محيط مأنوس خانوادگي
2) مواجهشدن با مقررات مدرسه
3) روبهرو شدن با نظم و ترتيبي که لازمه فعاليتهاي آموزشي است.
4) کوشش ذهني ارادي براي درک و فهم مطالب و کسب معلومات جهت موفقيت در امور درسي و درگيري همزمان با اين مسائل سازگاري را دشوار ميسازد و حالت عاطفي نامناسبي را در وي ايجاد ميکند لذا روي طرز تلقي وي نسبت به مدرسه تأثير نامطلوب ميگذارد.
راهحلي که براي اين مسائل پيشنهاد شده است، پيشبيني دورهاي تحت عنوان پيشدبستاني يا آمادگي است که طي آن کودک فرصت کافي داشته باشد تا با استفاده از امکانات تازهاي که براي رشد فراهم آمده است، قسمتي از اين موانع را قبل از ورود به دبستان از پيش پاي خود بردارد.
با توجه به آگاهي والدين به ضرورت گذراندن دوره پيشدبستاني بهنظر ميرسد يادآوري اين نکته لازم است که پيشدبستانيهاي مستقر در مدارس همچنان کودک را با موارد ياد شده روبهرو ميسازد در حاليکه تلاش ميشود در مهدکودکها با شبيهکردن محيط آموزشي تربيتي به خانه (مثل خوردن صبحانه، ناهار، حضور با لباس راحت خانه، استفاده از بازيهاي متفاوت جهت آموزش واحدهاي کار و...)، کودک بهتدريج آماده پذيرش قوانين و مقررات لازم گردد.
آنچه مربي آمادگي بايد بداند:
يکي از ويژگيهاي رواني کودک اين است که نظرات مورد قبول خود را به دشواري تغيير ميدهد چرا که هنوز مراحل رشد ذهني او کامل نشده است. مربي ميتواند براي تعديل موضوع کودک از هوش عملي استفاده کند که در اين دوره به جهات مختلف از اهميت خاصي برخوردار است.
هوش عملي به فکر کودک جنبه تجربي و حسي ميبخشد و چنانچه با روش صحيح هدايت شود به خارج ساختن کودک از موضع انعطافناپذيرش کمک فراوان ميکند.
کودکي که در ضمن فعاليتهاي آزاد مورد علاقه خود به نتايج غيرمنتظره ميرسد به شوق ميآيد که فعاليتهاي خود را با کنجکاوي ويژهاي ادامه دهد.
تکرار فعاليتها کمکم صورت آزمايشي بهخود ميگيرد که بهگونهاي که نتايج غيرمنتظره را به نتايج مورد انتظار تبديل ميکند و در مجموع زمينه را براي تجديدنظر در نظرات مورد قبول و بهطور کلي انعطافپذيري ذهن را در قبال نظرات مختلف آماده ميکند.
با همه? اينها از کودک 5 ساله انتظار کوشش ارادي، نشانه سادهانديشي است زيرا فعاليتهاي کودک برخاسته از علائق و رغبتهاي آني اوست تحريک حس کنجکاوي کودک راه ديگري است که بهوسيله آن ميتوان کودک را بهطور غيرمستقيم درباره اموري که علاقهاش نيست به فعاليت واداشت. کنجکاوي کودک يکي از نيرومندترين پايههاي تربيت اوست.
پاسخدادن به تمام پرسشهاي کودک در ايندوره کاري دشوار است اما پاسخ ندادن هم حس کنجکاوي او را تضعيف مينمايد، بهتر است به او بياموزيم که چگونه ميتواند براي يافتن جواب سئوالات خود مشاهده کند.
بازي همچنان مناسبترين روش تربيتي براي اين دوره است.
وظيفه مربي اين است که کودک را با بازيهاي نو و مناسب اين سن آشنا کند. بهتر است مربي هنگاميکه کودک همبازي ندارد پنهاني در بازي او شرکت کند.
صفت بارز ديگر کودکان تشخيص طلبي است که در اين دوره جلوه خاصي پيدا ميکند. شخصيت ابتدا بهصورت نافرماني و گاهي بهصورت لجاجت متجلي ميشود و نهايتاً نوعي خودنمائي پديدار ميشود که با نشان دادن مهارت عمومي بدن براي جلب تحسين و تمجيد ديگران همراه است.
مربي بايد با استفاده از اين تمايل و با تکيه بر حس تقليد شديدي که در کودک به ظهور ميرسد موجبات غنيتر ساختن شخصيت او را فراهم کند.
? تربيت در اين دوره داراي 3 جنبه اساسي است:
الف) تربيت حواس
ب) تربيت تخيل
ج) تربيت شخصيت
تربيت حواس
هر يک از حواس دريچهاي است که کودک از آن به جهان خارج مينگرد و اطلاعات دست اول کسب ميکند. هر چه حواس از لحاظ فعاليتهاي فيزيولوژيک سالمتر و از نظر ميزان تجارب مربوطه، ورزيدهتر باشد معلومات حاصله از طريق آنها دقيقتر خواهد بود.
تربيت تخيل
از خصوصيات ديگر کودک در اين دوره اين است که واقعيت را با آفريدههاي خيال خود در ميآميزد.
مربيان بايد به خاطر داشته باشند که تخيل عاليترين صفت انسان است.
چرا که بيشتر از هوش، بشر را از حيوان متمايز ميسازد بنابراين تربيت تخيل که با تربيت حسي ـ حرکتي همراه و در متعادلساختن آن نيز مؤثر است، جنبه ديگري از تربيت فکري اين دوره بهشمار ميآيد. پس در کودکي که به چيزها سرسري نگاه ميکند و پراکندهانديش است خيالپردازي را تشويق کنيم و کودکي را که بيشتر از حد خيالبافت است برعکس، با داستانها و قصههاي واقعي آشنا سازيم و همواره به خاطر داشته باشيم که غوطهورشدن در شگفتيها هم، اندازه دارد.
تربيت شخصيت
يکي جنبههاي مهم شخصيت در اين دوره تشخصطلبي است و فرديتي که در اين سن متجلي ميشود نيروي زندهاي است که ميتواند پايه? استواري براي عمل تربيتي گردد. تسليم محض تشخصطلبي کودکشدن، همانقدر براي رشد شخصيت در حال تکوين کودک ضرر دارد که مخالف قطعي با آن.
کودک کودکستاني براي ضبط خواهشهاي خود، براي آموختن راه و رسم زندگي با ديگران و براي قبول پارهاي از مسئوليتهاي عمومي مربوط به محيط خود، نيازمند کمک مربي خويش است. در اين مورد نه تنها سرمشقدادن و تشويقکردن لازم است، بلکه گاهي نياز پيدا ميشود که مرکز پيشدبستاني منتهاي سعي خود را بنمايد و به تبيين رفتار نابهنجار عدهاي از کودکان بپردازد.
بازيهاي کودک و نقشهائي که با عهدهدار شدن آنها، بدانها معني و ارزش ميدهد و از خلال آنها شخصيتش آشکار ميشود، از اين لحاظ حائز اهميت است.
زندگي در کودکستان بايد امنيتخاطر طفل را که در شرايط مساعد خانوادگي جوانه زده است، بارور سازد. بدينمنظور، بايد نظم عمومي امور در کودکستان طوري باشد که کودک بهخوبي دريابد که کليه فعاليتها هر چند که ضمن آنها همه نوع حوادث جالب غيرمنتظره ممکن است اتفاق بيفتد، طبق برنامه و طرح نقشهاي انجام ميشود.
کودکان بايستي هنگام ترک کودکستان از آنچه تاکنون ياد گرفتهاند، احساس اطمينان کنند، بهطوريکه براي آموختن بيشتر، آمادگي و اشتياق داشته باشند. چنانچه کودکان توانسته باشند، در برخورد با نخستين محيط آموزشي، ناملايمات مربوطه را بدون احساس دلسردي پشت سر بگذارند و لااقل از کاربرد مؤثر توانائيهاي خود در چند کار لذت برده و در نتيجه اعتماد بهنفس کافي حاصل نموده باشند، ميتوان اميدوار بود که بتوانند با استفاده از اين آمادگي، گامهاي مربوط به مراحل بعد را يکي از بعد از ديگري با موفقيت روزافزون بردارند.
منبع: ماهنامه کودک/س