جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
پيش نيازهاي تربيتي ارتباط با متربي از نگاه امام علي عليه ‏السلام
-(1 Body) 
پيش نيازهاي تربيتي ارتباط با متربي از نگاه امام علي عليه ‏السلام
Visitor 682
Category: دنياي فن آوري
امام اميرالمؤمنين عليه‏السلام پايه‏گذار مكتب تربيتي علوي، بي‏نظيرترين و كامل‏ترين مكتب تربيتي جهان است. به تعبير مقام معظّم رهبري، «امام علي عليه‏السلام يك الگوي كامل براي همه است.» بدين روي مي‏توان گفت: حضرت علي عليه‏السلام الگوي جوانان مسلمان و همه كساني است كه دوست دارند زندگي‏شان علي‏گونه شود. نوشتار زير، محصول يافته‏هاي تربيتي براساس بازنگري نامه 31 از نامه‏هاي امام اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام در نهج‏البلاغه است. اين يافته‏ها بيان‏گر خطوط پهني هستند كه مربيّان در روابط تربيتي خود با فراگيران، ناچار از اطلاع از آن‏هايند. اين خطوط تحت عنوان «پيش نيازهاي تربيتي ارتباط با متربّي» تبيين شده‏اند. ضمن تشكر از فاضل ارجمند جناب آقاي سيد محمدرضا موسوي نسب كرماني كه كار قلمي سازي اين مقاله را به اتمام رساندند، با هم اين مقاله را پي مي‏گيريم.

راه‏كارهاي دست‏يابي به نگرش امام‏علي عليه‏السلام به جواني و جوانان

براي آگاهي از نگرش و بينش امام علي عليه‏السلام به جواني و جوانان، دو راه در پيش‏رو است:

اول. بازنگري دوران جواني اميرالمؤمنين عليه‏السلام

براي كسي كه مي‏خواهد علي‏شناسي را از دريچه نگاه امام علي عليه‏السلام به جوان آغاز كند، يك راه رسيدن به اين هدف جست‏وجو كردن از زيربناي تربيتي خود امام عليه‏السلام و بازنگري و بازسازي دوران جواني پرشور آن حضرت است.
اما در آغاز راه، پيش از هر چيز با اين سؤال مواجه مي‏شويم كه زيربناي مكتب تربيتي علوي چيست؟ در يك كلام، مي‏توان گفت: مكتب تربيتي علوي در حقيقت، همان مكتب تربيتي نبوي است.
معناي اين سخن آن است كه نقاط برجسته و مشهود در مكتب تربيتي اميرالمؤمنين، هم از جنبه نظري و هم از جنبه عملي، همه دستاورد و برايند كارهاي تربيتي است كه پيامبراكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بر روي وجود اميرالمؤمنين عليه‏السلام انجام دادند. خود اميرالمؤمنين عليه‏السلام در كلامي بلند، به كميل چنين مي‏فرمايد: «يا كميل ان رسول‏اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ادّبه اللّهُ ـ عزّ و جلّ ـ و هو ادّبني و انا اؤدب المؤمنين و اورّث الادب المكرمين.»(1)؛ اي كميل، پيامبراكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله تربيت شده خداوند سبحان است و پرورش و تربيت من به دست رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله صورت گرفته و تربيت مؤمنان بر عهده من است.
حضرت در كلامي ديگر، مي‏فرمايد: «و أرايتكم كرائم الاخلاق من نفسي.»(2) اگر فراز و نشيب‏هاي زندگي مرا مرور كنيد، خواهيد ديد كه همه آن‏ها جهت‏دهنده و درس‏آموز است؛ نه تنها گفته‏ها، كه سكوت‏ها و موضع‏گيري‏ها نيز همه‏اش درس‏آفرين است!
امام در جاي ديگر مي‏فرمايد: «اذا رايتم في رجلٍ خلّة رائعةً فانتظروا اخواتها»؛(3) اگر در كسي ويژگي اخلاقي جالبي ديديد، از ويژگي‏هاي همانند و مشابه آن نيز جست‏وجو كنيد.
يك ويژگي اخلاقي برتر در يك فرد دست در گردن ويژگي‏هاي همگون و مشابه دارد. اگر در كسي نكته برجسته‏اي مشاهده شد، بايد به بررسي ريشه‏ها و زيرسازهاي آن پرداخت. رديابي اين نكته در اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، ما را به شاخص‏هاي شخصيتي پيامبراكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏رساند. در اين‏باره، حضرت به سرچشمه ويژگي‏هاي شخصيتي خود اشاره كرده، مي‏فرمايد: «و انّي علي بيّنةٍ من ربّي و منهاج من نبيّي.»(4) اگر شاخصي در شخصيت من مي‏بينيد، اين‏همه برگرفته از تأديب الهي و رفتن در مسيري است كه پيامبراكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله پيش روي من گشود.
حضرت عليه‏السلام در گفتاري ديگر، سرگذشت روزهاي نوجواني و دوران سيزده سالگي‏شان را، كه به اسلام گرويدند، در خطبه «قاصعه» چنين بيان مي‏نمايد: «و لقد كنت اتّبعه اتّباع الفصيل اثر امّه يرفع لي في كل يومٍ من اخلاقه علما و يأمرني بالاقتداء به.»(5) در آن روزگاران، من همانند فرزندي كه سايه به سايه مادر در همه جا همراه و همگام با او است، با پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله همراه بودم، هر روز عَلَم و نشانه‏اي از اخلاق برجسته خود پيش روي من برمي‏افراشت و مرا فرمان مي‏داد كه آن راه را پيش گيرم.
و شايد به همين دليل بود كه وقتي اصبغ بن نباته در آخرين لحظه‏هاي زندگي اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، ضمن سؤال‏هاي خود از رابطه ايشان با تك تك انبيا و نيز پيامبراكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله سؤال كرد، كه آيا شما برتريد يا آدم عليه‏السلام ، شما برتريد يا نوح عليه‏السلام ، شما برتريد يا ابراهيم عليه‏السلام ، موسي عليه‏السلام و عيسي عليه‏السلام ، امام عليه‏السلام در پاسخ هر يك، خود را از ديگر پيامبران برتر مي‏دانست، تا اين‏كه اصبغ پرسيد: يا علي عليه‏السلام شما برتريد يا پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ؟ رابطه شما با پيامبر چگونه است؟ اصبغ مي‏گويد: تا اين سؤال را از امام عليه‏السلام پرسيدم، ديدم دانه‏هاي درشت عرق بر پيشاني بلند امام عليه‏السلام نشست و حضرت در حالي كه لرزش، گونه‏ها و دست‏هايشان را فراگرفته بود، فرمودند: واي بر تو! «أنا عبد من عبيد محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله .» اين سخن بيان‏گر ميزان ديني است كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و پرورش نبوي داشت.
بنابراين، كساني كه دوست دارند جواني پرشور علي عليه‏السلام را بشناسند، اولين راه نگرش در سيره امام عليه‏السلام و مرور دوران نوجواني و جواني ايشان در پيشگاه نبي مكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله است. مي‏توان آن برهه را بازسازي و پردازش كرد و از آن براي پرورش نسل جوان بهره گرفت. اين يافته‏ها مي‏توانند در قالب اصول، روش‏ها و اهداف تربيت ديني طبقه‏بندي شود.

دوم. توصيف جوان و جواني در نگاه و كلام امام علي عليه‏السلام

در اين روش، كه كوتاه‏تر هم هست، جواني و شاخص‏هاي جوانان را نه با مرور جواني خود اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، كه از زبان ايشان هنگام توصيف جواني و جوانان، مي‏توان بررسي نمود.در بررسي سيره كلامي امام عليه‏السلام اين نكته آشكار است كه بخش مهمي از اين سيره مربوط به دغدغه امام عليه‏السلام درباره تربيت برتر و بهينه فرزندان، ياران، دوستان و همه كساني است كه مسؤوليت تربيت آن‏ها بر دوش امام بوده است.بجاست توجه كنيم كه هرچند كتاب گران‏سنگ نهج‏البلاغه همه گفته‏هايي نيست كه حتي در دوران حكومت چهارسال و اند اميرالمؤمنين از ايشان به ياد مانده و تنها نمايان‏گر بخش كمي از اقيانوس بي‏كران انديشه‏هاي تاب‏ناك علوي است، ولي با اين همه، مراجعه به غررالحكم و دررالكلم و نهج البلاغه و دقت در خطبه‏ها و نامه‏ها و كلمات قصار آن، ما را تا حدي با سيره تربيتي امام عليه‏السلام آشنا ساخته، بستري نوراني پيش رويمان مي‏گشايد.
امام عليه‏السلام همواره به همگان، بخصوص جوانان، اين‏گونه هشدار مي‏دهند: «الفرصة تمرّ مرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخير»(6) لحظه‏هاي زندگي بسان ابر، آرام و بدون توجه انسان مي‏گذرند. ناگهان خواهيم ديد تمام عمرمان سپري گرديده و اقدام به هر تلاشي دير شده است! راستي چه زود فرصت‏هاي جبران مي‏گذرد! آن وقت بايد در چارچوب واژه‏هاي «اي كاش» و «اگر» و «مگر»، بگوييم: خدايا كاش دوباره آن موقعيت‏ها و آن روزهاي شادابي، نشاط و جواني زنده مي‏شد! آن روزها من خام بودم و نمي‏دانستم چگونه از عمر و زندگي‏ام توشه بگيرم!
بنابراين، راه دوم براي دست‏يابي به سيره تربيتي امام علي عليه‏السلام توجه به توصيف جوان و جواني در لابه‏لاي كلمات، گفتارها، نامه‏ها و خطبه‏هاي باقي‏مانده از اميرالمؤمنين عليه‏السلام است. امام عليه‏السلام پس از بازگشت از جنگ صفيّن در سرزميني به نام «حاضرين» وارد خيمه خود شدند و مدتي طولاني به نوشتن پرداختند. آن نوشتار بايد امر سرنوشت ساز و مهمي مي‏بود؛ چون ساعت‏ها وقت امام عليه‏السلام را به خود مشغول داشت. وقتي امام از خيمه بيرون آمدند، ياران در دست ايشان نامه‏اي ديدند كه خطاب به فرزندشان امام مجتبي عليه‏السلام نوشته بودند ـ كه به شهادت اسناد تاريخي، در آن اوان، سي سال از سن مباركشان مي‏گذشت. در اين نامه، يكي از بهترين توصيفات، توضيحات، تفسيرها و تبيين‏ها از جاذبه‏هاي جواني، حساسيت‏هاي آن، ظرافت‏هاي روحي ـ رواني جوان و هدف‏گذاري‏هاي تربيت ديني كه مي‏توان براي جوان و جواني ترسيم كرد و راه‏كارهاي لازم براي مربياني كه درصدد ارتباط بهينه با جوانان هستند، بيان شده است.
نامه سي و يكم امام علي عليه‏السلام در نهج البلاغه به گفته بيش‏تر نهج البلاغه‏شناسان نامه‏اي است كه امام خطاب به فرزندشان حسن بن علي‏المجتبي عليه‏السلام نوشته‏اند. البته بعضي هم مي‏گويند:
اين نامه خطاب به محمد بن حنفيه، فرزند ديگر امام عليه‏السلام ، مي‏باشد. راز اختلاف هم اين است كه امام عليه‏السلام در اين نامه، نه به عنوان يك معصوم، بلكه به عنوان يك پدر و يك مربّي دل‏سوز كه دغدغه تربيت و آينده فرزندشان را دارند، مطالب را بيان كرده‏اند و اين خود يكي از الطاف و هديه‏هاي بزرگي است كه امام عليه‏السلام به ما تقديم نموده‏اند.

پيش نيازهاي روان‏شناختي و تربيتي براي برقراري ارتباط درست با جوانان

نامه سي و يكم نهج البلاغه مجموعه كاملي از آموزش اصول و روش‏هاي تعليم و تربيت است و مباحث متعددي مانند عوامل تربيت، موانع تربيت، اهداف تربيت، پيش نيازهاي تربيت، اقسام تربيت، تربيت ديني، تربيت سياسي، تربيت عاطفي و... را دربردارد. در اين نوشتار، تنها به برخي از پيش نيازها و ظرافت‏هاي روان‏شناختي يا تعليمي و تربيتي لازم براي برقراري ارتباط تعليم و تربيتي سازنده با جوانان و نوجوانان با استفاده از فرازهايي از نامه 31 نهج البلاغه اشاره مي‏شود:

1. لزوم برقراري روابط تربيتي افقي و هم سطح

روابط تربيتي با نوجوان و يا جوان بايد افقي، متقابل و همراه با درك احساسات و موقعيت مخاطب باشد، نه عمودي كه حالت القا و تلقين پيدا مي‏كند. برخوردهايي كه از بالا به پايين صورت مي‏گيرد و مربّي مي‏كوشد بر اساس فهم يا انتظارات خود با فراگير رابطه برقرار كند، معمولاً برخوردهايي كليشه‏اي و همراه با پيش‏داوري است. مربّي در ارتباط خود با نوجوان و جوان نمي‏تواند ارتباط عمودي و از بالا به پايين داشته باشد، بلكه بايد ارتباطي افقي، همسطح و همتراز، كه حاصل تفاهم و درك طرفيني است، داشته باشد. ايجاد اين فضاي تربيتي افقي، راه‏كارهاي گوناگوني دارد كه به برخي از آن‏ها اشاره مي‏شود:
برخي از مربيّان و فيلسوفان تعليم و تربيت امروزه معتقدند كه بهترين فرايند تربيت، به ويژه در ارتباط با جوانان، زماني رخ مي‏دهد كه اين ارتباط به يك ارتباط عاطفي افقي، مسبوق باشد، به طوري كه در آن مربّي و متربّي همديگر را درك كرده باشند و بالاتر آن‏كه مربي در فرايند تربيت، گذشته از اثرگذاري، خود را متعلّم نيز بداند. البته چون حضرت علي عليه‏السلام ، خود معصوم، پيراسته و برخوردار از برترين نوع آگاهي‏ها هستند، نقششان جهت‏دهي و هدايت متربّي است، اما پيش از اين مي‏كوشند كه با فراگير خود ارتباط افقي برقرار كنند. به اين دليل در آغاز نامه، هم خودشان را و هم طرف مقابلشان را توصيف و تعريف مي‏كنند و اين احساس تفاهم و درك طرفيني را اين‏گونه شروع مي‏كنند: «من الوالد الفان المقرّ للزمان المُدبِر العُمُر، المستسلم للدّهر... الي المولود المؤمّل ما لا يدرك، السالك سبيل من هلك...»(7) با اين توصيفات اوليه، امام عليه‏السلام هم نشان مي‏دهند كه طرف مقابلشان را مي‏شناسند و هم خودشان را به گونه‏اي به طرف مقابل معرفي مي‏كنند كه متربّي نقاط افتراق و اشتراك خود را با مربي بداند.
در فرايند تربيت، گذشته از شناخت و پذيرش نقاط اشتراك، كه از راه برقراري ارتباط عاطفي به دست مي‏آيد، شناخت نقاط افتراق نيز تربيت را كيفي‏تر مي‏كند و از جمله ظرافت‏هاي فرمايش امام علي عليه‏السلام اين است كه ايشان دست روي يكي از ظرافت‏هاي روان‏شناختي فضاي رواني نوجوان و جوان مي‏گذارند و مي‏فرمايند: «المؤمّل ما لا يدرك.» جوان شخصيتي است كه فضاي رواني‏اش شهر آرزوها است، شهر آرمان‏ها است. او شهروند شهرك آرزوها است. مسلّط‏ترين گرايش در بخش گرايش‏هاي نوجوان و جوان عبارتند از: آينده نگري، دورنگري و حتي آرمان‏گرايي. اولين دريچه ارتباط صحيح تربيتي زماني گشوده مي‏شود كه متربي مطمئن باشد مربّي او و ظرافت‏هاي وجودي و شخصيتي او را ـ چنانچه هست ـ شناخته است.
از جمله راه‏كارهاي ديگر ايجاد ارتباط افقي، ساختن فضاي انس، دوستي و صميميت است. امام عليه‏السلام گام‏هاي ارتباط عاطفي خود را در برخي از بخش‏هاي اين نامه، با به كارگيري واژه «يا بُنيّ» برداشته‏اند. اين واژه 12 يا 13 بار در اين نامه تكرار شده است. واژه «يا بني» در زبان و ادبيات عرب براي «تحبيب» يعني ابراز و جلب محبت و يا جلب گرايش‏هاي عاطفي به كار برده مي‏شود. امام عليه‏السلام مي‏توانستند بگويند: «اي پسرم» يا «اي بزرگ شده من» يا واژه‏اي كه هيچ پيامي عاطفي در برنداشته باشد به كار برند، ولي ايشان ظريف‏ترين ارتباط عاطفي را با فرزند خود، اين چنين برقرار مي‏كنند. اي دل‏بندم، اي عزيزم، اي كسي كه دوستت دارم: «اي بنيّ، انّي لما رأيتني قد بلغت سنّا، و رأيتني أزداد و هنا بادرت بوصيتي اليك.»(8) بنابراين، مربّي وقتي در كار تربيتي خود، به ويژه در برخورد با جوان، موفق است كه بتواند پل ارتباطي تفاهم‏آميز و افقي ايجاد كند، به طوري كه متربّي احساس كند كه مربّي نه تنها از دانش تربيتي برخوردار است، بلكه ابعاد وجودي و ظرافت‏هاي وجودي و منزلت متربّي خود را شناخته‏و به خوبي درك كرده است و مي‏تواند به‏راحتي و به گرمي با او ارتباط برقرار كند.

2. مددرساني شناختي متربّي

جواني و نوجواني دوراني است كه در آن بسياري از قابليت‏ها و توانايي‏هاي جوان و نوجوان ناشكفته است؛ هنوز آنان نوش و نيش دنيا، تلخ و شيرين، و سرد و گرم زندگي را نچشيده‏اند و براي پوييدن راه زندگي آينده و درك از خود و بايدها و نبايدها، نيازمند آگاهي‏هاي بي‏شماري هستند.
معمولاً براي به دست آوردن اطلاعات، دو راه اساسي وجود دارد:
الف. روش آزمون و خطا: برخي از دانشمندان علوم طبيعي مي‏گويند: بهترين راه تسخير و مهار طبيعت و منابع طبيعي، بهره‏برداري از روش آزمون و خطا است، رفتن به سمت طبيعت و آزمون كردن گزينه‏هاي احتمالي و به دست آوردن بهترين راهي كه جواب بهتري مي‏دهد.
ب. روش بهره‏بري از تجربه‏ها و اطلاعات ناب ديگران: اميرالمؤمنين عليه‏السلام در اين نامه مي‏فرمايند كه عمر جوان و نوجوان عزيزتر از آن است كه صرف تكرار و تجربه دوباره تلخي‏ها شود. يكي از دغدغه‏هايي كه مربّي بايد داشته باشد، اين است كه از اطلاعات و داشته‏هاي خود و ديگران متربّي را امداد شناختي كند و او را از تكرار تك تك تلخي‏ها و شيريني‏ها و فراز و نشيب‏ها بي‏نياز سازد. اين نكته را امام عليه‏السلام چنين بيان مي‏فرمايند: «أي بنيّ، انّي و ان لم أكن عمّرت عمر من كان قبلي فقد نظرت في اعمالهم، و فكّرت في اخبارهم، و سرت في آثارهم حتي عدت كاحدهم، بلي كأني بما انتهي الي من امورهم قد عمّرت مع اوّلهم الي آخرهم، فعرفت صفو ذلك من كدره، و نفعه من ضرره، فاستخلصت لك من كلٍّ امر نخيله.»(9) گرچه عمر پدر تو به درازاي عمر آدميان روي اين كره خاكي نيست، اما من در داستان زندگي ساكنان اين كره انديشيدم و در اخبار زندگي آن‏ها انديشه كردم و در آثارشان سير كردم؛ چنان‏كه گويي با اين مراجعه و بازنگري، پدر تو بازمانده‏اي است از زمان حضرت آدم كه تاكنون همچنان شاهد حوادث و فراز و نشيب‏ها بوده است. به خاطر اين تفكر و انديشه‏اي كه من در راز شكست و پيروزي آن‏ها داشته‏ام، گويا من از ابتداي هبوط آدم بر روي اين كره خاكي همراه با همه عصرها و نسل‏ها بوده‏ام. من اين اطلاعات را دسته‏بندي كرده‏ام و براي تو به يادگار مي‏گذارم.
امداد شناختي مربّي زماني كامل است كه در آغاز، خود اطلاعات را دريافت كند، آن‏گاه آن‏ها را بازنگري و پالايش نمايد و سرانجام، اطلاعات پالايش يافته و برگزيده را در اختيار متربّي قرار دهد. حضرت نيز در اين زمينه مي‏فرمايد: من چكيده و عصاره پالايش يافته‏ترين اطلاعات و داده‏هاي مربوط به گذشتگان را در اختيار تو قرار مي‏دهم. دانش و اطلاعات من در هم ريخته و گيج‏كننده نيست، به خوبي طبقه‏بندي شده و جهت‏دهنده نيز هست. دوست ندارم تو را با انبوه گيج‏كننده‏اي از اطلاعات و تجربيات درست و نادرست مواجه كنم كه دچار شوك اطلاعاتي بشوي!
همچنين امدادرساني شناختي در تعليم و تربيت معمولاً زماني به خوبي انجام مي‏شود كه مربّي در نظر متربّي داراي حيثيت و منزلتي برتر باشد و در نتيجه، به خاطر اين احساس اعتماد و اعتبار، از مربّي تأثير بپذيرد و به سخنان او گوش فرا دهد. به همين دليل، امام عليه‏السلام ابتدا خود را در موقعيتي قرار مي‏دهند كه متربّي و فراگيرشان متوجه باشد كه طرف مقابل او يك آدم عادي نيست، يك آدم بي‏اطلاع و ناپخته نيست؛ كسي است كه بهترين و پالايش يافته‏ترين اطلاعات تربيتي را در اختيار دارد. بنابراين، اصل و پيش‏نياز دوم براي ايجاد ارتباط با جوانان عبارت است از: ارائه ناب‏ترين و پالوده‏ترين اطلاعات و آگاهي‏هاي ضروري به نسل نو با هدف بي‏نياز سازي آنان از تكرار و تجربه دوباره تلخي‏ها و شيريني‏هايي كه مربي و گذشتگان او پشت سر گذاشته‏اند. به انجام‏رساندن اين مهم معمولاً پس از جلب اعتماد متربّي هموارتر است.

3. توجه به اصل تربيت‏پذيري جوان در برهه جواني

اگرچه در بيش‏تر مكاتب تربيتي، تربيت‏پذيري اصل پذيرفته و مسلّط بر تمامي گستره عمر انسان برشمرده شده است، اما از نگاه اميرالمؤمنين، بين تربيت‏پذيري و متغيّر سن همبستگي بالايي وجود دارد. معمولاً وقتي مي‏خواهند در يك پژوهش، متغيّرها را با هم ارتباط بدهند، مي‏گويند: ارتباط ميان متغيّرها زماني معنادار است كه بين آن‏ها همبستگي آماري، كمّي يا كيفي وجود داشته باشد. در ديدگان امام عليه‏السلام ، هرچند تربيت‏پذيري اصلي مسلّط بر گستره زندگي انسان است و هر انسان تا آخرين لحظه زندگي خود، حالت تربيت‏پذيري و اثرپذيري دارد، اما بالاترين سطح همبستگي بين تربيت‏پذيري و سنين پايين وجود دارد؛ يعني هرقدر سن پايين‏تر باشد، تربيت‏پذيري بهتر است؛ زيرا متربّي هنوز دست نخورده است، بكر است، شكل نيافته است، نهال است و مي‏توان او را به هر صورتي جهت داد. با توجه به اين نگرش، مي‏توان گفت كه جوانان و نوجوانان كيفي‏ترين مخاطبان تربيتي در مكتب تربيتي امام علي عليه‏السلام هستند. اين پيام از اين فراز كلام امام عليه‏السلام برگرفته مي‏شود كه حضرت مي‏فرمايند: «انّما قلب الحدث كالارض الخاليه ما القي فيها من شي‏ءٍ قبلته، و بادرتك بالادب قبل أن يقسو قلبك.»(10) سرزمين دل جوانان و نوجوانان بسان يك زمين خالي، شخم زده و آماده است كه هرچه در او بپاشي به سرعت مي‏گيرد و رشد مي‏كند. اهميت اين نكته را با طرح اين سؤال دنبال مي‏كنيم كه اگر در مزرعه‏اي بخواهيد نهال بكاريد، اگر آن مزرعه شخم زده و خالي باشد، رشد و پرورش گياه و نهال سريع‏تر است يا اگر قبلاً به وسيله كاشت گياه ديگري اشغال شده باشد؟ روشن است، موانع يا گياهان كاشته شده به طور طبيعي نمي‏گذارند بذر و نهالي كه مورد توجه و هدف زارع است، خوب رشد كند. اين نكته در مورد تربيت‏پذيري جوانان و نوجوانان نيز صادق است. نوجوانان و جوانان سريع‏تر، راحت‏تر و بدون سرمايه‏گذاري‏هاي كلان و دردسر آفرين تربيت‏پذيري دارند.

4. ضرورت پالايش يافتن انگيزه‏هاي مربّي

امام عليه‏السلام مي‏فرمايند: فرايندي از تربيت موفق است كه در آن انگيزه‏هاي تربيتي مربّي پالوده باشد. متربّي بايد احساس كند كه انگيزه مربّي در اين امدادرساني، خيرخواهي و جدّيت است. فرزند يا متربّي بايد احساس كند كه پدرش، ماردش و يا مربي‏اش دغدغه او را دارند و به آينده او چشم دوخته‏اند و براي وي دل مي‏سوزانند.
امام عليه‏السلام براي درك و سنجش پالايش انگيزشي مربّي نشانه‏هايي مشخص كرده‏اند كه به برخي از آن‏ها با استفاده از نكته‏ها و نيز فضاي تدوين اين نامه اشاره مي‏شود:
اولين نشانه پالودگي انگيزشي امام عليه‏السلام اين است كه امام عليه‏السلام زماني اقدام به نوشتن اين نامه مي‏كنند كه بحراني‏ترين هنگام در زندگي ايشان است. ايشان از جنگ صفين برمي‏گردند، تلخي‏هاي جنگ توان‏فرساي صفين و ماجراي حكميت در ميان بوده است، هنوز هم به شهر وارد نشده‏اند، در منطقه‏اي به نام «حاضرين» امام عليه‏السلام به خيمه وارد مي‏شوند و مدتي از چشم اطرافيان دور مي‏مانند! مگر چه امر مهم و دغدغه آفريني براي امام عليه‏السلام پيش آمده است؟ آيا جهاد ديگري در پيش است؟ آيا امام درصدد تدارك طرح و نقشه جديدي است؟ امام عليه‏السلام پس از زماني طولاني، از خيمه بيرون مي‏آيند و آن نامه را خطاب به فرزندشان امام مجتبي عليه‏السلام به همراه دارند! پس تربيت فرزند مهم‏ترين دغدغه امام عليه‏السلام بوده است كه اين همه وقت، آن هم در اين موقعيت صرف نوشتن نامه جهت‏دهنده خود به فرزندشان كرده‏اند.
نشانه دوم اين است كه دغدغه‏هاي تربيتي امام عليه‏السلام در اين نامه، تمامي ساحت‏هاي وجودي متربّي را فراگرفته است. امروزه مربّيان تعليم و تربيت مي‏گويند كه تربيت، حتي تربيت ديني، زيرمجموعه‏هاي زيادي دارد. تربيت ديني در ساحت احساسات و عواطف، تربيت ديني در ساحت ارزش‏هاي اخلاقي، تربيت ديني در حوزه مسائل سياسي، اجتماعي، جنسي و... . به همين دليل، كارشناسان تعليم و تربيت مي‏گويند: تربيت ممكن است ابعاد و جنبه‏هاي گوناگوني داشته باشد. تربيت گاهي سياسي است، گاهي اخلاقي، زماني عاطفي، و گاهي هم جنسي. اين مرزبندي در واقع، همان ساحت‏بندي و قلمروگذاري فرايند عمرگستر تربيت است.
دغدغه‏هاي امام عليه‏السلام در اين نامه فراگير، متعدد و فراوانند و گويي به همه ساحت‏هاي تربيتي انسان پرداخته‏اند. نشانه سوم اين‏كه امام عليه‏السلام به گونه‏اي هشدار تربيتي خود را مطرح مي‏كنند كه احساسات و عواطف متربّي را تسخير مي‏كنند. پس از به كارگيري واژه «يا بني»، يعني پس از بيان احساس دغدغه داشتن و ناراحت بودن براي آينده فرزندشان، مي‏فرمايند:«وجدتك بعضي، بل وجدتُك كلّي، حتي كأنّ شيئا لو أصابك أصابني، و كأنّ الموت لو أتاك أتاني»؛(11) تو پاره تن مني، بلكه تو همه وجود مني! چنين نيست كه من تو را بريده و جداي از خودم بدانم. اگر حادثه‏اي يا خطري متوجه تو شود، آن خطر متوجه من مي‏شود؛ چون تو دنباله وجود من هستي! ببينيد با اين پل زدن‏ها و ايجاد ارتباطات عاطفي، امام عليه‏السلام طرف مقابل را آماده مي‏كند كه به راحتي، پيام‏هاي تربيتي را به او منتقل كند.

5. پيشتازي و پيش‏دستي نمودن در تربيت جوان

فرايند تربيتي در ارتباط با جوانان و نوجوانان بايد سريع و بي‏درنگ باشد؛ به دليل آن‏كه شخصيت جوان و نوجوان هنوز ثبات لازم را پيدا نكرده و آسيب‏پذيري در آن زياد است. امام عليه‏السلام مي‏فرمايند: مربي بايد پيش‏دستي كند و در آغاز نمودن فرايند تربيت، سرعت بورزد: «أي بنيّ انيّ لما رأيتني قد بلغت سنّا، و رأيتني أزداد و هنا بادرت بوصيتي اليك، و أوردت خصالاً منها قبل أن أنقص في رأيي كما نقصت في جسمي... أو يسبقني اليك بعض غلبات الهوي و فتن الدّنيا... فبادرت بالادب قبل ان يقسو قلبك و يشتغل لبّك.»(12) زماني كه احساس كردم تو به نضج و بالندگي لازم تربيتي رسيده‏اي، شروع كردم به اين‏كه وصيت‏هايم را در اختيارت قرار دهم. چرا؟ چون مي‏ترسم پيش از آن‏كه من اقدامي بكنم، آسيب‏ها به سراغ تو بيايند و تو را زمين‏گير كنند. بنابراين، پيش از آن‏كه فكر و دلت به انديشه‏ها و گرايش‏هاي آلاينده گرفتار شود، من زودتر دست به كار شدم.
شايد مضمون اين بند از فرمايش اميرالمؤمنين عليه‏السلام همان باشد كه امام صادق عليه‏السلام خطاب به مربّيان مي‏گويند: «بادروا احداثكم بالحديث قبل ان يسبقكم المرجئه»(13) يا «قبلّ ان تسبقكم اليهم المرجئه»؛ پيش از اين‏كه دگرانديشان هجوم بياورند و قلب و فكر و دل جوانان و نوجوانان شما را پركنند، شما به داد آنان برسيد و آنان را دريابيد.

6. لزوم خودشناسي متربّي

در فرايند تربيت، اولين گام اين است كه متربّي ابتدا بايد به خودشناسي و خوديابي و سپس به خودسازي بپردازد. تقوا، كه در فرهنگ اسلامي اوج هدف تربيت ديني برشمرده شده است، زماني به دست مي‏آيد كه متربّي موفق به خودشناسي، خوديابي، شناخت امكانات، محدوديت‏ها و ظرافت‏ها شده باشد و به دنبال آن بكوشد تا به درجه خودسازي برسد؛ يعني در مكتب تربيتي علوي، صيانت دروني و رسيدن به مرحله تقوا منوط به داشتن بصيرت و شناخت كافي از ظرافت‏ها و ويژگي‏هاي شخصيتي است.
با توجه به اين‏كه امروزه ما در عصر يورش اطلاعات به سر مي‏بريم و استفاده از متغيّرهاي بيروني يا مهاركننده‏هاي بيروني براي افراد جامعه، به ويژه طيف جوانان، چندان نمي‏تواند كارگشا باشد، بايد گفت: زماني جوانان مي‏توانند در برابر يورش اطلاعات ايستادگي نمايند كه به يك حالت ثبات و خودسازي دروني رسيده باشند. اين مهم معمولاً پس از خودشناسي درست و كامل امكان‏پذير است.

7. استفاده از گرايشات آرمان‏گرايانه جوانان در جهت‏دهي آنان به واقع‏گرايي

امام عليه‏السلام مي‏فرمايند: چون جوان آرمان‏گرا است و آرمان‏گرايي با واقعيت‏ها و نگرش واقع‏بينانه فاصله دارد، از ظرافت‏هاي كار مربّي در برخورد با جوان اين است كه از گرايش آرمان‏گرايي به عنوان محرّك رواني براي جهت‏دهي او به سمت يك زندگي موفق بهره‏برداري كند. آرمان‏گرايي يك موهبت دروني و الهي است كه مي‏تواند به سمت فجور يا به سمت تقوا سوق داده شود. اين مربّي است كه با دقت‏وظرافت سعي مي‏كند اين نيروي‏رواني‏رابه‏سمت تقوا جهت دهد.
امروزه فيلسوفان تعليم و تربيت مي‏گويند كه بخصوص در دوران نوجواني، نيروي جواني و نوجواني مثل يك شعله آتش مي‏تواند عامل حركت باشد و يا باعث آتش‏افروزي و سوختن و نابود شدن. پس، از اين گرايش آرمان‏گرايي بايد در جهت رشد و هدايت جوان براي رسيدن به قله تقوا استفاده كرد. مربّي با استفاده از همين گرايش آرمان‏گرايي، بايد در جوان روح خوش‏بيني به آينده، اعتماد به نفس، گزينش آرمان‏هاي الهي مانا و پايدار و روح توكل ايجاد كند.
بنابراين، از كارهاي مهمي كه مربّي بايد انجام دهد اين است كه براي بازشناسي مرز بين آرمان‏ها و واقعيت‏ها، به كمك متربّي خود بشتابد؛ زيرا او هنوز تلخ و شيرين، و نيش و نوش دنيا را تجربه نكرده است و مرز بين واقعيت‏ها و آرمان‏ها را خوب تفكيك نمي‏كند؛ نيازمند شناخت واقعيت‏ها است و اين كمكي است كه به عنوان پيش نياز، مربّي بايد براي او انجام دهد. البته نه اين‏كه براي‏اوتصميم‏بگيرداماكمكش‏كندكه‏آرمان گرايي‏اوبه‏سمت‏واقعيت‏هاسوق‏پيدا كند.

8. تقويت روح اميد در برابر مشكلات

بحران‏ها و مشكلات و شهوات به گونه‏اي تند و براندازنده است كه به زودي جوان را از پاي درمي‏آورد و به تسليم مي‏كشاند. مربّي بايد به گونه‏اي برخورد بكند كه اولاً، در فرايند تربيت، خود را اولين پناهگاه در برابر متربّي نشان بدهد كه وقتي وي با سختي‏ها و فراز و نشيب‏ها مواجه مي‏شود، مربّي را اولين پناهگاه خود بداند.
همچنين مربي بايد متربّي را در رسيدن به باور توكّل و دريافت امدادهاي غيبي ياري كند. از فرازي از اين نامه چنين استفاده مي‏شود كه مربّي غير از اين‏كه بايد خود را اولين پناهگاه نشان دهد، بايد دست متربّي را در دست امدادهاي غيبي بگذارد. نشانه‏هاي تربيتي غيب‏گرايي و اميد به كمك‏هاي ماورايي به اين صورت در كلام امام تصوير شده‏اند: «و اعلم، انّ الّذي بيده خزائن السموات و الارض اذن لك في الدعاء و تكفّل لك بالاجابة و أمرك ان تسأله ليعطيك و تسترحمه ليرحمك ،و لم يجعل بينك و بينه من يحجبه عنك و لم يلجئك الي من يشفع لك اليه، و لم يمنعك إن اسأت من التوبه، و لم يعاجلك بالنقمه.»(14) ببين چه كريمي است! هيچ پرده‏اي ندارد، هيچ وساطتي نمي‏خواهد، در هر گوشه و مقطع زندگي به راحتي مي‏توانيم با او در ارتباط باشيم. هيچ وقت براي بازگشت دير نيست! نگران نباشيد! حتي اگر لغزيديد، بازگرديد! راه هيچ وقت بسته نيست! هميشه يك پنجره باز است! آغوش رحمت الهي هميشه گشوده است!
به دنبال تقويت روح خوديابي و خودشناسي و استفاده بهينه از نيروي دروني، امام عليه‏السلام متربّي را نيازمند توكّل و بهره‏گيري از امدادهاي غيبي مي‏دانند! آن هم امدادي كه پايان‏ناپذير و هماره در دست‏رس است.

9. مصونيت بخشي جوانان در برابر انديشه‏هاي مخالف

تجهيز جوان به بنيه‏هاي شناختي و باورهاي اعتقادي به تنهايي كافي نيست، بلكه امداد شناختي مربّي براي متربّي جوان بايد دو چندان باشد؛ يعني در ابتدا، بنيه اعتقادي با ثبات داشتن و دوم خاك‏ريز زدن براي حفظ اين بنيه‏ها. امام عليه‏السلام با ظرافت تمام مي‏فرمايند: «ثمّ اشفقت أن يلتبس عليك ما اختلف الناس فيه من أهوائهم و آرائهم مثل الّذي التبس عليهم، فكان احكام ذلك علي ما كرهت من تنبيهك له أحبّ الي من اسلامك الي أمرٍ لا آمن عليك به الهلكة و رجوت أن يوفقك الله فيه لرشدك و أن يهديك لقصدك.»؛(15) گرچه دوست نداشتم كه ذهن تو را با انبوهي از شبهه‏ها و توهّمات اعتقادي، كه به ذهن ديگران آمده و از مسير درست دين و فطرت دور شده‏اند، مشغول كنم، اما چه چاره كه تو به ناچار در مسير تهاجم و يورش اين اطلاعات و شبهات قرار مي‏گيري. بنابراين، از خداوند مي‏خواهم كه راه راست و درست را در قالب اين وصيت به تو بنمايد.
امام به مربّيان پيشنهاد و توصيه مي‏كنند كه بنيان‏هاي شناختي ارائه شده به جوان بايد داراي دو ويژگي باشند: هم در آنان بنيه‏هاي اعتقادي اوليه را كه از تعليم كتاب خدا و آشنايي با معارف آن شروع مي‏شود، ثبات و استقرار بخشند؛ و هم گرداگرد اين بنيه‏ها خاك‏ريز زده، آنان را براي مقابله با تهاجمات فكري و اعتقادي، كه بعدها با آن مواجه مي‏شوند، آماده سازند. پيش از آگاه سازي متربّي نسبت به شبهات و گونه‏هاي تهاجم عقيدتي و ايماني، امام عليه‏السلام مي‏فرمايند: «و أن ابتدئك بتعليم كتاب اللّه عزّ و جلّ ـ و تأويله و شرائع الاسلام و احكامه و حلاله و حرامه لا أجاوز ذلك بك الي غيره.»(16) پيش از هرچيز، تو را با معارف نوراني قرآن و تأويل آن آشنا ساختم. واژه «تأويل» اشاره به لزوم آگاه سازي جوان از پيچ و خم‏هاي معارف قرآني دوپهلو يا چند پهلو دارد كه ممكن است وي را در تيررس يورش‏هاي فكري و شناختي دگرانديشان منحرف و آلوده قرار دهد. سپس مي‏فرمايند: آن گاه حدود مقررات حلال و حرام الهي را در اختيارت قرار دادم. اگر براي هدايت و راه‏نمايي بشر چيزي كارامدتر و مفيدتر از قرآن، معارف قرآني و شناخت مرزهاي حلال و حرام خدا وجود داشت، خداوند در ربوبيت تشريعي خود همان را معيار قرار مي‏داد. به دنبال اين آموزش و آماده سازي، تلاش نمودم تا تو را از لغزش‏گاه‏ها و مناطق لرزان و لغزنده اعتقادي، فرهنگي و ارزشي، كه در مصاف با ساير فرهنگ‏ها ممكن است برايت پيش آيد، آگاهي بخشم.
دقت و بازنگري عميق‏تر مي‏تواند ما را به نكات و ظرافت‏هاي فراوان تربيتي ديگر رهنمون باشد. آنچه در بالا گفته آمد مشتي بود از خروار!

••• پي‏نوشت‏ها

1ـ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 77، ص 269، روايه 1، باب 11 / محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 1، ص 78، حديث 429
2ـ ابن ابي الحديد، شرح نهج‏البلاغه، ج 6، باب 86، ص 373 / نهج‏البلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدي، خطبه 87، ص 79: «با خوي خود، به شما نشان دادم كه اخلاق گزيده و برتر چيست.»
3ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 69، ص 411، روايت 129، باب 38
4ـ ابن ابي الحديد، پيشين، ج 7، باب 96، ص 71
5ـ سيدجعفر شهيدي، پيشين، خطبه 192، ص 222؛ «و من در پي او ـ در سفر و حضر ـ چنان‏كه شتر بچه در پي مادر مي‏رود، مي‏رفتم و وي هر روز براي من از اخلاق خود نشانه‏اي برپا مي‏داشت و مرا به پي‏روي آن مي‏گماشت.»
6ـ همان، كلمات قصار، كلمه 21، ص 363؛ «فرصت چون ابر گذران است. پس فرصت‏هاي نيك را غنيمت بشماريد.»
7ـ همان، نامه 31، ص 295: «از پدري كه در آستانه فنا است و چيرگي زمان را پذيرا است، زندگي را پشت سر گذاشته، به گردش روزگار گردن نهاده... به فرزندي كه آرزومند چيزي است كه به دست نمي‏آيد، رونده راهي است كه به جهان نيستي مي‏انجامد...»
8ـ همان، ص 297؛ «پسركم، چون ديدم سالياني را پشت سر نهاده‏ام و به سستي در افتاده‏ام، بدين وصيت براي تو پيش دستي كردم.»
9ـ همان، ص 297ـ298: «پسركم، هرچند من به اندازه همه آنان كه پيش از من بوده‏اند نزيسته‏ام، اما در كارشان نگريسته‏ام و در سرگذشت‏هاشان انديشيده و در آنچه از آنان برجاي مانده، فرورفته و درنگ نموده‏ام تا چون يكي از ايشان گريده‏ام، بلكه با آگاهي كه از كارهاشان به دست آورده‏ام: گويي كه با نخستين تا پسينشان به سر برده‏ام. پس از آنچه ـ ديدم ـ روشن را از تار و سودمند را از زيان‏بار باز شناختم و براي تو از هر چيز زبده آن را جدا ساختم.»
10ـ همان، ص 297:«دل جوان همچون زمين ناكشته است؛ هرچه در آن افكنند، بپذيرد، پس به آموختن و تربيّت تو پرداختم، پيش از آن‏كه دلت سخت شود.»
11ـ همان، ص 296؛ «تو را ديدم كه پاره‏اي از مني، بلكه دانستم كه همه جان و تن مني؛ چنان‏كه اگر آسيبي به تو رسيده، به من رسيده و اگر مرگ به سراغت آيد، رشته زندگي مرا بريده است.»
12ـ همان، ص 297؛ «پسركم، چون ديدم سالياني را پشت سر نهاده‏ام و به سستي در افتاده‏ام، بدين وصيت به تو پيش‏دستي كردم، و خصلت‏هايي را در آن برشمردم، از آن پيش كه مرگ بشتابد و مرا دريابد و آنچه در انديشه دارم به تو نگفته باشم... يا پيش از نصيحت من، پاره‏اي از خواهش‏هاي نفساني بر تو غالب گردد.»
13ـ محمد ابن الحسن الطوسي، تهذيب الاحكام، ج 8، ص 11، روايت 30، باب 36
14ـ سيدجعفر شهيدي، پيشين، نامه 31، ص 302: «بدان، كسي كه گنجينه‏هاي آسمان و زمين به دست او است، تو را در دعا رخصت داده، و پذيرفتن دعايت را به عهده گرفته، و تو را فرموده كه از او بخواهي تا به تو بدهد و از او بطلبي تا تو را بيامرزد و از كسي ناگزيرت نكرده كه نزد او برايت ميانجي‏گري كند، و اگر گناه كردي از توبه‏ات منع ننموده و در كيفرت شتاب نفرموده است.»
15ـ همان، نامه 31، ص 298: «سپس از آن ترسيدم كه مبادا رأي و هوايي كه مردم را دچار اختلاف گردانيد، به اين خاطر كه من تو را به حال خود واگذارده‏ام و به دست چيزي كه هلاكت در آن است، سپرده‏ام، در كار خود فرو برد، و اميد بستم كه خدا توفيق رستگاري‏ات عطا فرمايد و راه راست را به تو بنمايد.»
16ـ همان، نامه 31، ص 298: «و اينك تو را كتاب خدا بياموزم، و تأويل آن را به تو تعليم دهم، و شريعت اسلام و احكام آن را از حلال و حرام بر تو آشكار سازم، و به چيز ديگري نپردازم.»

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image