جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
امام راحل و جوانان
-(1 Body) 
امام راحل و جوانان
Visitor 682
Category: دنياي فن آوري
«جوان‏» و تکريم شخصيت و رشد جوانان از دغدغه‏هايي بود که‏پيوسته مورد تاکيد امام راحل(رحمت الله عليه) قرار مي‏گرفت. امام عزيز، ازآغاز علاقه‏مند به دريافتن جوانان اين سرمايه‏ها و ذخائرارزشمند جامعه اسلامي بود و اين فرياد امام عزيز در ساليان‏ظلمت‏ستم‏شاهي است که: «آقا جوان‏هاي ما را دارند مي‏برند. خدامي‏داند جوان‏هاي دول اسلامي را دارند مي‏برند... آقا اين ذخائرما اين جوانها هستند اين جوان‏هاي ما را دارند اغفال مي‏کننددارند به آنها تزريق مي‏کنند که هر بدبختي شما داريد از اسلام‏است‏».
امام(رحمت الله عليه) اين تربيت‏يافته مکتب قرآن و عترت، با الهام از اسلام‏عزيز، بهاي شايسته به جوانان مي‏داد و با تکريم شخصيت آنان،جوانان را به ميدان مبارزه با طاغوت و دفاع از ارزش‏هاي مکتبي‏فرا مي‏خواند.
بهاء دادن به جوانان، سنت و سيره نبوي(صلي الله عليه و آله و سلم) است. سفارش پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) به جوانان اين است که: «اوصيکم بالشبان خيرا فان‏الله بعثني بشيرا و نذيرا فحالفني الشبان و خالفني الشيوخ; به‏شما سفارش مي‏کنم، با جوانان برخورد شايسته داشته باشيد هماناخداوند مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستاد ، پس جوانان بامن هم پيمان شده(ياري‏ام کردند) و پيرمردها مخالفت کردند.»
پر واضح است در اين جا سخن بر سر «نوع‏» است; يعني نوع جوانان‏همراهي کردند، گرچه اندکي هم ناهمراه ماندند و نوع پيرمردهامخالفت کرده، گرچه روشن ضميراني از آنان نيز با حضرت همراه‏شدند.
و در سيره حضرت مي‏خوانيم حضرت حساس‏ترين پست‏هاي سياسي فرهنگي،نظامي را به جوانان واگذار کرده است.

جوان بيست و چهار ساله اولين سفير

اولين پيام آور سياست‏خارجي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) «جعفر بن ابي‏طالب‏»است. پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) او را در سال پنجم هجرت در حالي که بيست وچهار سال داشت‏به سرپرستي هيئت مهاجران به حبشه فرستاد. او به‏حق رسالت‏خود را به زيباترين وجه به انجام رسانيد و دربارحبشه را با بيانات فصيح و بليغ خود و با منش انساني خويش به‏تسخير اسلام درآورد. او وقتي پس از دوازده سال اقامت در حبشه‏به مدينه بازگشت، همزمان با نبرد پيروزمند خيبر بود. پيامبردوازده قدم به استقبال او رفت دست‏به گردن او انداخت و گريست‏سپس فرمود: نمي‏دانم از کدام‏يک بيش‏تر خوشحال باشم; آمدن جعفريا فتح خيبر.

جوان بيست‏ساله اولين نماينده پيامبر

اولين نماينده پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) در مدينه و امام جمعه اين شهر جواني‏است‏حدودا بيست‏ساله به نام «مصعب بن عمير». او جواني بوداز خانواده‏اي فوق العاده مرفه، به سبب محبت زيادي که پدر ومادرش به وي داشتند پيوسته در ناز و نعمت‏بوده لباس فاخرمي‏پوشيد و پيوسته معطر بود. ولي او با اين همه رفاه، اسير آن‏نشد و به نداي فطرت خويش لبيک گفت و به پيامبر گرامي اسلام(ص)ايمان آورد.
پدر و مادرش، او را حبس کردند، ولي او گريخت و سپس به حبشه‏رفت. مصعب بن عمير، بعد از مراجعت آن گاه که تعدادي ازمحترمين مدينه، پيش از هجرت، به حضرت ايمان آوردند، از حضرت‏درخواست نماينده‏اي کردند که: «يعلمنا القرآن و يدعوا الناس الي امرک; به ما قرآن آموزد ومردم را دعوت به مکتبتان نمايد.» حضرت «مصعب بن عمير» رابه همراه «اسعد بن زراره‏» (بزرگ مدني‏ها) به مدينه فرستاد: «و کان فتي حدثا»; او در آن هنگام جوان نورسي بود. » مصعب‏بن عمير، اولين کسي است که در مدينه اقامه جمعه و جماعت کرد وبه دست او اسيد بن خضير و سعد بن معاذ قبول اسلام کردند و اين‏افتخار بزرگي بود که نصيبش شد.

جوان بيست‏ساله فرماندار مکه

پس از آن که مکه اين شهر مهم و استراتژيک فتح شد، پيامبر عازم‏جنگ حنين شد. پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) بايد براي مکه فرماندار و براي‏مسجد الحرام ، امام جمعه نصب مي‏کرد براي اين کار جوان بيست ويک ساله‏اي به نام «عتاب بن اسيد» را برگزيد.
انتصاب اين جوان به چنين مقام بزرگي، باعث رنجش خاطر و آزردگي‏شديد رجال عرب و بزرگان مکه شد و زبان به شکايت و اعتراض‏گشودند.
حضرت فرمود: «لا يحتج محتج منکم في مخالفته بصغر سنه فليس‏الاکبر هو الافضل بل الافضل هو الاکبر; هيچ يک از شما جواني عتاب‏را اساس اعتراض قرار ندهد، زيرا ملاک فضيلت انسان کبر سن وبزرگي نيست، بلکه بر عکس ميزان بزرگي انسان فضيلت و لياقت‏است.»

جوان بيست‏ساله فرمانده لشکر

پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) در واپسين لحظات عمر مبارکش يک جوان رابه فرماندهي لشگري که ماموريت آن نبرد با امپراطور روم بودمنصوب کرد.
نام اين جوان «اسامة بن زيد» است.
سن اسامه در آن هنگام 17 يا 18 يا 19 سال نوشته‏اند و در هيچ‏يک از منابع تاريخي بيش از بيست‏سال ضبط نشده است.
برخي اين انتصاب را زير سوال بردند که: «يستعمل هذا الغلام علي المهاجرين الاولين; چه شده است که اين‏جوان نورس به فرماندهي مهاجرين سابقه‏دار و پيش قدمان اسلام‏برگزيده شده است؟» نبي گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) از شنيدن اين سخنان طعن‏آميز به سختي خشمگين شد، به منبر رفت و پس از حمد و ثناي‏خداوند فرمود: مردم! اين چه سخني است که درباره فرماندهي‏«اسامه‏» از بعضي شما به من رسيده است طعنه امروز شما تازگي‏ندارد، چند سال قبل که زيد بن حارثه، پدر اسامه را به‏فرماندهي لشگر در جنگ «موته‏» تعيين کردم، زبان به طعن وملامت گشوديد به خداوند بزرگ سوگند ياد مي‏کنم که ديروز، زيد بن‏حارثه براي امارت لشگر شايسته بود و امروز نيز فرزندش اسامه‏شايستگي دارد. بايد همه شما از وي اطاعت نمائيد. سپس حضرت‏مردم را دعوت کرد که هر چه زودتر به لشکرگاه اسامه بروند وبدون درنگ حرکت کنند، حضرت در حالي که سخت در تب و تاب بود،چندين بار فرمود: «انفذوا بعث اسامه، جهزوا جيش اسامه; سپاه‏اسامه را روانه کنيد سپاه اسامه را حرکت دهيد.» ولي‏متاسفانه با اين همه تاکيدهاي مکرر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) در تمام مدت‏بيماري آن حضرت سران مدينه و رجال سياسي از حرکت‏سپاه اسامه‏خودداري ورزيدند و دستورهاي صريح پيشواي بزرگ اسلام را زير پاگذاشتند تا آن که پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) ديده از جهان فروبست.
اين چهار نمونه از بهائي بود که پيامبر گرامي اسلام براي‏جوانان قائل بود و البته محدود به اين‏ها نيست.

امام و تکريم جوانان

امام راحل(رحمت الله عليه) با تاسي به جد بزرگوارش، همين تاکيد را درزمينه تکريم شخصيت جوانان و بهاء دادن به آنان داشت: «جوانان‏متعهد در طول تاريخ و خصوص دانشجويان مسلمان در نسل حاضر ونسل‏هاي آينده سرمايه‏هاي اميدبخش اسلام و کشورهاي اسلامي هستنداينانند که با سلاح و استقامت و پايداري مي‏توانند کشتي نجات‏امت اسلامي و کشورهاي خود باشند و اين عزيزانند که استقلال وآزادي و ترقي ملت‏ها مرهون زحمات آنان است و اينانند که هدف‏اصلي استعمار و استثمارگران جهانند و هر قطبي درصدد صيد آنان‏است و با صيد آنان است که ملت‏ها و کشورها به تباهي و استضعاف‏کشيده مي‏شوند.» تعبيرات زيباي عميق و عاطفي حضرت امام(رحمت الله عليه) درمورد جوانان، گوياي جايگاه والاي اين قشر شاداب و پر نشاط جامعه‏در بينش الهي او است: «جوانان عزيز کشورمان اين سرمايه‏ها وذخيره‏هاي عظيم الهي، اين گل‏هاي معطر و نو شکفته جهان‏اسلام...» «اميدم به شما جوان‏ها است...» «شما جوان‏ها، شماجوان‏هاي محصل، ساير جوان‏ها اميد من هستيد، نويد من هستيد،اميد من شما توده جوان است‏به شما توده محصل است...» «ما ازاول هم اميدمان به ملت و جوان‏هاي برومند بوده است...»«جوانان عزيزم که چشم اميد به شما است...» اين تعابير که‏اميد و احساس و عاطفه در آن موج مي‏زند، برگرفته از رفتارپيامبر گرامي اسلام در مورد جوانان است.

ميوه تکريم شخصيت

از رهگذر تکريم شخصيت جوانان از سوي پيامبر گرامي اسلام است که‏مي‏بينيم فوج فوج جوانان به حضرت گرويدند تا جايي که اين امرسبب نگراني سران قريش شد. به حضرت ابوطالب گفتند: «يا ابا طالب ان ابن اخيک قد سب الهتنا و افسد شبابنا و فرق‏جماعتنا; برادرزاده‏ات خدايان ما را به بدي ياد کرده و جوانان‏ما را فاسد نموده و مايه اختلاف و تفرق ما شده است.» مصعب بن‏عمير، نيز در مدينه با استقبال جوانان مواجه شد: «و کان مصعب نازلا علي اسعد بن زراره و کان يخرج في کل يوم ويطوف علي مجالس الخزرج يدعوهم الي الاسلام فيجيبه الاحداث; مصعب، در مدينه در منزل «اسعد بن زراره‏» سکنا داشت، روزها به‏مجالس قبيله خزرج مي‏رفت و آنان را به آيين اسلام دعوت مي‏نمود ونوجوانان دعوتش را مي‏پذيرفتند.
سفارش موکد ائمه سلام الله عليهم اجمعين به مبلغان دين،نيز سرمايه گذاري روي جوانان است. محمد بن علي «احول‏» گويد: امام صادق(عليه السّلام) از من پرسيد به بصره رفتي؟! گفتم: بلي. حضرت‏فرمود:استقبال مردم از تشيع چگونه بود؟ گفتم: «و الله انهم لقليل; به خدا قسم بسيار کم بود. «حضرت فرمود: «عليک بالاحداث فانهم اسرع الي کل خير; بر تو باد به جوانان‏که به هر خيري آنان سرعت‏بيش‏تري دارند.
در انقلاب بزرگ اسلامي ما هم، جوانان عزيز بيش‏ترين نقش را داشته‏و در تداوم آن، به ويژه در دوره هشت‏ساله دفاع مقدس اين‏جوانان عزيز بودند که براي نظام مقدس اسلامي ما افتخارات‏فراواني را به ارمغان آوردند و اين تحقق همان است که امام‏راحل در سال 42 فرموده است که: سربازان من اينک در گهواره‏هستند!! آري، اينک آنان جوانان برومندي شدند که در جبهه و دردوره سازندگي افتخار آفريده و مي‏آفرينند.

نصايح امام راحل به جوانان

امام راحل(رحمت الله عليه) در کنار تکريم شخصيت جوانان به سازندگي و رشدمذهبي، سياسي، اجتماعي و... جوانان سخت اهتمام داشت و بر سه‏نکته تاکيد ويژه و خاص داشت:
الف) تهذيب و سازندگي‏در موارد متعددي حضرت امام(رحمت الله عليه) جوانان را سفارش مي‏کنند تاجوانيد به فکر تهذيب نفس باشيد که بهترين فصل براي اين کار،جواني است: «تا جواني در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذيب قلب و درشکستن اقفال و رفع حجب که هزاران جوان که به افق ملکوت‏نزديکترند موفق مي‏شوند و يک پير موفق نمي‏شود. قيد و بندها واقفال شيطاني اگر در جواني غفلت از آن‏ها شود هر روز که از عمربگذرد ريشه‏دارتر و قوي‏تر شوند: درختي که اکنون گرفته است پاي به نيروي شخصي برآيد زجاي گرش همچنان روزگاري هلي به گردونش از بيخ برنگسلي
«عزيزم! از جواني به اندازه‏اي که باقي است استفاده کن که درپيري همه چيز از دست مي‏رود حتي توجه به آخرت و خداي تعالي. ازمکايد بزرگ شيطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح واصلاح در زمان پيري مي‏دهد تا جواني با غفلت از دست‏برود و به‏پيران وعده طول عمر مي‏دهد و تا لحظه آخر با وعده‏هاي پوچ انسان‏را از ذکر خدا و اخلاص براي او باز مي‏دارد تا مرگ رسد و در آن‏حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد مي‏گيرد. پس در جواني‏که قدرت بيش‏تر داري به مجاهدت برخيز و از غير دوست جل و علابگريز و پيوند خود را هرچه بيش‏تر اگر پيوند داري محکم‏تر کن واگر خداي نخواسته، نداري تحصيل کن و در تقويتش همت گمار.»
«تا جوان هستيد مي‏توانيد يک کاري انجام بدهيد ريشه فساد درقلب جوان ضعيف است.» «جوان‏ها متوجه باشند که در جواني مي‏شوداصلاح کرد انسان خودش را. هر مقدار انسان سنش زيادتر مي‏شوداقبالش به دنيا بيش‏تر مي‏شود جوان‏ها نزديکترند به ملکوت.» اين‏ها بخشي از کلمات حضرت امام(رحمت الله عليه) در اين زمينه است و در روايات‏ما نيز تاکيد خاصي بر بندگي در جواني است:
نبي گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «ما من شاب يدع الله الدنيا و لهوها و اهرم شبابه في طاعة‏الله الا اعطاه الله اجر اثنين و سبعين صديقا; جواني که درمسير اطاعت و بندگي خداوند از دنيا و لهو (دنياي حرام) اجتناب‏کند و با همين حال به پيري برسد، خداوند اجر هفتاد صديق را به‏او عنايت مي‏کند مقام صديقين بعد از مرتبه انبيا است.» درروايت ديگري از حضرت(صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏خوانيم: «ان احب الخلائق الي الله عز و جل شاب حدث السن في صورة حسنة‏جعل شبابه و جماله لله و في طاعته ذلک يباهي به الرحمن ملائکته‏يقول هذا عبدي حقا; محبوب‏ترين بندگان نزد خداوند، جوان‏نوخاسته زيبارويي است که جواني و زيبائيش را در راه خدا وبندگي‏اش به کار گيرد، به چنين جوان خداوند مي‏بالد و مي‏گويد: به حق، اين جوان بنده من است! جوانا ره طاعت امروز گير که فردا نيايد جواني زپير قضا روزگاري زمن در ربود که هر روزش از پي شب قدر بود من اين روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که درباختم
در روايتي پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «ان الله يحب الشاب الذي يفني شبابه في طاعة الله تعالي;خداوند جواني که جواني‏اش را در مسير اطاعت‏خداوند به کار گيرددوست دارد. در اين زمينه روايات فراوان است.
در اين جا ناسپاسي است که ذکر خير از جوانان پرشور جبهه‏هانداشته باشيم. جواناني که به حق فخر اسلام و تشيع و مکتب اهل‏بيت(عليهم السلام) شدند.
جواناني که ره صد ساله عارفان را در کوتاه مدت طي کردند ومايه غبطه اولياي الهي شدند.
هم اينک که اين سطور را مي‏نويسم پيش روي من وصيت‏نامه شهيدي‏مخلص است که سطر سطر آن درس اخلاق است: «ديدم که محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) حق دارد، تا صبح بيدار باشد; علي(عليه السّلام) حق‏دارد، در چاه از عظمت تو گريه کند; حسين(عليه السّلام) حق دارد، در راهت‏ترک سر کند; خدايا همه حق دارند که در برابر درگاهت‏سر فروبرند; ديدم رزمندگان حق دارند براي لقائت زار زار گريه کنند.
خدايا همه را ديدم و ديدم که تاکنون نديده‏ام! ديدم که چقدرخوار و ذليلم در برابر آن همه بزرگواري مولا. خدايا اينک که‏ديدم توفيقي عنايت فرما، عبرت گيرم و عمل به حق کنم...
قبرم را ساده و هم سطح زمين درست کنيد و با اندکي سيمان روي‏آن را بپوشانيد و فقط با انگشت روي آن بنويسيد «پر کاهي،تقديم به آستان قدس الهي.» آري اينانند که خداي به آن‏هامي‏بالد، فرشتگان به آن‏ها مي‏بالند و... .
و اين همان تحول عظيم الهي است‏که امام راحل(رحمت الله عليه) از آن ياد مي‏کنند: «از آن جمله اين جوانان بسيار عزيز در سطح کشورند که ناگهان‏با يک جهش برق آساي معنوي و روحي با دست حمت‏حق تعالي ازمنجلابي که براي آنان با دست پليد استکبار جهاني که از آستين‏امثال رضاخان و محمدرضاخان و ديگر سرسپردگان غرب يا شرق تهيه‏ديده بودند، نجات يافته و يک شبه ره صد ساله را پيمودند و هرآن‏چه عارفان و شاعران عارف پيشه در ساليان دراز آرزوي آن رامي‏کردند اينان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء الله را ازحد شعار به عمل رسانده و آرزوي شهادت را با کردار در جبهه‏هاي‏دفاع از اسلام عزيز به ثبت رساندند و اين تحول عظيم معنوي بااين سرعت‏بي‏سابقه را جز به عنايت پروردگار مهربان و عاشق‏پرورنتوان توجيه کرد.
اين‏جانب هنگامي که اين جوانان عزيز در عنفوان شباب را که باگريه از من عقب افتاده تقاضاي دعا براي شهادت مي‏کنند، مشاهده‏مي‏کنم از خود مايوس و از آنان شرمنده مي‏شوم.»

پرهيز از التقاط و التقاطي‏ها

از وصايا و سفارش‏هاي موکد امامان(عليهم السلام) اين بوده است که پيش ازآنکه دزدان فکر و عقيده و اخلاق جوانانتان را بربايند آنان رامسلح به سلاح ايمان سازيد تا از دستبرد در امان بمانند.
امام صادق(عليه السّلام) فرمود: «بادروا احداثکم بالحديث قبل ان يسبقکم‏اليهم المرجئة. » احاديث اسلامي را به نوجوانان خود بياموزيدو در انجام اين وظيفه تربيتي تسريع نمائيد پيش از آن که فرقه‏منحرف «مرجئه‏» بر شما پيشي گيرند و سخنان نادرست‏خويش را درضمير پاک آنان جاي دهند و گمراهشان سازند.» فرقه مرجئه، درحقيقت مروج نوعي اباحي‏گري در دين بوده و مي‏گفتند هيچ معصيتي‏با وجود ايمان به انسان ضرر نرسانده و ايمان در حقيقت قول است‏و عمل در آن نقشي ندارد و معتقدند حتي بدون انجام واجبات الهي‏همانند نماز و روزه هم مي‏توان بهشتي شد!! پيدا است که چنين‏مکتبي و مشابه آن هميشه براي آنان که مي‏خواهند پيش روي خود راباز ببينند و هم رگه رقيقي از دين داشته و هم مرتکب انواع‏گناهان بشوند جاذبه خواهد داشت. همانند سخني که امروز برخي‏مي‏گويند که عشق گناه نيست! و به هنگامي که از آنان پرسيده‏مي‏شود عشق مقدس آسماني و محبت‏به حضرت حق را مي‏گوئيد، مي‏گويدعشق مقدس است، زميني و آسماني ندارد!! معناي اين حرف همان‏اباحي‏گري است. امامان عليهم السلام به تمام والدين هشدارمي‏دهند، پيش از آن که اين رهزنان انديشه و اخلاق سرمايه‏ارزشمند جوانانتان را بربايند آن‏ها را دريابيد.
در سخني ديگر امام صادق(عليه السلام) فرمود: «احذروا علي شبابکم الغلاه لا يفسدوهم; مراقب جوانانتان باشيدمبادا غلات آن‏ها را به فساد بکشند.
«غلاه‏» منحرفيني بودند که با سوء استفاده از محبت‏بي‏ريا وخالصانه مردم به اهل بيت(عليهم السلام)، ادعاء مي‏کردند که امامان، خداهستند. امامان، شديدترين برخوردها را با اين منحرفان داشتندتا آن‏جا که در فقه ما به کفر نواصب (دشنام دهندگان به اهل‏بيت‏«عليهم السلام‏») و غلات حکم شده است.
امروز نيز بايد همه مراقب باشيم، مبادا کساني که با سوءاستفاده از محبت اهل بيت و با طرح عرفان منفي، عرفان انزوا، عرفان جامعه گريز، عرفان مسئوليت گريز (نه عرفان مثبت) جوانان‏عزيز ما را به انحراف نکشند. برخي از اين کژانديشان که گاه‏خود را عاشق دو آتشه اهل بيت! هم مي‏دانند ورود در مسائل انقلاب‏و حمايت از ولايت فقيه را در مجالس عزاداري خود ممنوع دانسته ومي‏گويند ما کاري به اين مسائل نداشته و فقط مي‏خواهيم گريه‏کنيم!! معناي اين سخن اين است که ما کاري به آرمان بلندامامان(عليهم السلام) نداريم!! مگر نه اين است که امروز علم اهل بيت(عليهم السّلام)با در اهتزاز بودن پرچم نظام جمهوري اسلامي ايران، برافراشته‏است؟! مگر نه اين است که امروز مدافع و حامي همه پيروان اهل‏بيت(عليهم السلام در کل دنيا نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران است؟! با اين‏حساب آيا کشاندن مردم به کناره‏گيري از انقلاب و ولايت فقيه، دربرخي مجالس عزاداري، به معناي کناره گرفتن از آرمان بلندامامان نيست؟! گريه، در عزاي مظلومان اهل بيت(عليهم السلام از اعظم‏قربات است، لکن گريه‏اي همراه با معرفت! آن چنان که زيارت‏اولياي خداوند، امامان معصوم(عليهم السلام جايگاه بلند و ارزشمندي دارد،لکن زيارت با معرفت.
در يک کلام اين سفارش پيوسته امامان(عليهم السلام است که با آموزش‏هاي‏ديني مبنايي و مستحکم، جوانانتان را بيمه کنيد

خطر التقاط

از خطرهايي که هميشه اسلام عزيز را مورد تهاجم قرار داده و به‏ويژه در آستان پيروزي انقلاب جلوه بيش‏تري اشت‏خطر التقاط والتقاطي‏ها بود.
«التقاط‏»، در لغت‏به معناي جمع و جور کردن و برچيدن است ودر اصطلاح به مکتبي گفته مي‏شود که يک پارچه و يک دست نيست،بلکه هر بخش از ايدئولوژي ويژه خود را از مکتبي گرفته البته‏از مکتب‏هاي متضاد که در ميدان مبارزه در برابر هم و روياروي‏يکديگر قرار دارند; مثلا توحيد و شرک دو مکتبند که کاملا درمقابل هم قرار دارند، حال اگر کساني پيدا شدند که نيمي ازمکتب توحيد و بقيه را از مکتب شرک و به هم آميختند نتيجه آن‏يک مکتب التقاطي خواهد بود.
و نمونه بارز آن در عصر ما سازمان منافقين، گروهک فرقان و...
که براساس اين ايدئولوژي التقاطي جنايت‏ها مرتکب شدند و اينک‏در دامان اربابان استکباري خويش عليه نظام مقدس اسلامي مشغول‏توطئه و جنايتند. و سردمدار اين جريان انحرافي، معمولا افرادبي‏مايه و تهي از معارف اسلامي بودند و هستند که با اطلاع سطحي وناچيز از اسلام، خود را در مسند «اسلام شناس‏» قالب زده و باتمسک به «قراءات مختلف از اسلام‏» به انحراف التقاط دامن‏مي‏زنند. اصولا در اصول دين و اصول اخلاق قراءات مختلف نيست.
توحيد صدر اسلام با توحيد امروز تفاوتي ندارد. مکارم اخلاق درصدر اسلام با مکارم اخلاق در زمان ما متفاوت نيست و...
و در فروع، گرچه قرائت‏هاي مختلف هست که از آن به «اجتهاد»تعبير مي‏کنيم، ليکن هر کسي توانايي و لياقت اين قرائت راندارد کساني توانايي دارند که متخصص در صرف و نحو، فقه و اصول‏و رجال و تفسير و... باشند که اين حداقل يست‏سال تحصيل ممحض‏و شبانه‏روزي در حوزه‏هاي علميه را مي‏طلبد!! به هر حال کساني ،ديروز و امروز ، با بي‏مايه‏گي و با تمسکات واهي خود التقاطي‏شده و کساني را به همراه خود به اين ويل جهنمي افکندند.
از سفارش‏ها و نصايح امام راحل، به جوانان عزيز اين است که‏مراقب باشند به اين دام نيفتند: «جوانان عزيز دبيرستاني و دانشگاهي توجه کنند که سران وسردمداران گروهک‏ها که مي‏خواهند با اسم اسلام پايه‏هاي آن را سست‏کنند و جوانان را به دام اندازند، هيچ اطلاعي از اسلام و اهداف‏و قوانين آن ندارند و با خواندن چند آيه از قرآن و چند جمله‏از نهج‏البلاغه و تفسيرهاي جاهلانه و غلط نمي‏شود، اسلام شناس شد.
اينان با تفسير انحرافي چند جمله و چند آيه، آيات و جملات صريح‏را که مخالفت واضح با مرام انحرافي و التقاطي آنان دارد انکارمي‏نمايند و در حقيقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه، براي کوبيدن‏اسلام و قرآن است تا راه را براي رهبران غربي و شرقي خود بازکنند و شما جوانان عزيز و سرمايه‏هاي کشور را بر ضد مصالح کشورخودتان بسيج نمايند.» در اين جا مناسب است‏يادي از شهيدمتفکر علامه آيه الله مطهري ، داشته باشيم که بيش‏ترين مبارزه‏با التقاط را سامان داد و سرانجام به دست همان‏ها به شهادت‏رسيد مطالعه و انس با کتاب‏هاي اين استاد شهيد جوانان عزيز رااز افتادن به دام التقاط مي‏رهاند. بر همين اساس بود که امام‏عزيز سفارش به مطالعه کتاب‏هاي اين استاد داشت: «اکنون شنيده مي‏شود که مخالفين اسلام و گروههاي ضد انقلاب‏درصدد هستند که با تبليغات اسلام شکن خود دست جوانان عزيزدانشگاهي ما را از استفاده از کتب اين استاد فقيد کوتاه کنند.
من به دانشجويان و طبقه روشنفکران توصيه مي‏کنم که کتاب‏هاي اين‏استاد عزيز را نگذارند با دسيسه‏هاي غير اسلامي فراموش شود ازخداوند متعال توفيق همگان را خواهانم.» اين شهيد عزيز، درسراسر عمر فرهنگي خود حساسيت ويژه‏اي بر خطر التقاط داشت. اودر اولين کتاب‏هاي خود (اصول فلسفه و روش رئاليسم جلد پنجم) تاآخرين کتاب‏هايش (مقدمه علل گرايش به ماديگري، دوره جهان بيني‏و...) از خطر التقاط گفته است. او هم در جبهه مبارزه باالتقاط غربي و هم در جبهه مبارزه با التقاط شرقي قهرمانانه‏ايستاد. سلام و درود و رضوان خداوند بر روح بلندش باد!

جدانشدن از روحانيت

از نصايح حضرت امام به جوانان ارتباط پيوسته با روحانيت اصيل‏و جدا نشدن از اين قشر خدمت‏گزار جامعه است. «روحانيت‏» در طول تاريخ پرافتخار خويش مرزبان اسلام بوده‏است: که امام عسکري(عليه السلام) فرمودند: «علماء شيعتنا مرابطون...;علماي شيعه ما مرزبانند». اين عالمان دين بودند که از تمامي‏مرزهاي اسلام مرزهاي عقيدتي، اخلاقي، سياسي و. .. نگهباني‏کردند. اگر تلاش خستگي‏ناپذير آنان نبود امروز معلوم نبود که ازاسلام ناب محمدي(صلي الله عليه و آله و سلم) با خبر مي‏شديم. در بعد عقيدتي ، فرهنگي‏عالمان بزرگي، هم‏چون کليني، شيخ صدوق، شيخ مفيد،شيخ طوسي،سيدمرتضي، محقق حلي، علامه حلي و...
حق حيات بر گردن همه متفکران اسلام دارند و بحق مرزباني دقيقي‏انجام دادند. و در بعد سياسي، در هر مقطعي که کيان اسلام درخطر بوده است، اين عالمان دين بودند که با هر وسيله ممکن حتي‏با فدا کردن جان خويش از آن رفع خطر کرده‏اند. در انقلاب اسلامي‏عراق، در نهضت تنباکو در انقلاب بزرگ اسلامي ايران قدم به قدم‏جاي پاي عالمان سخت‏کوشي را مي‏بينيم که در سنگر دفاع از کيان‏اسلام و تشيع قرار گرفتند و همچون رزمنده‏اي خستگي‏ناپذير مقاومت‏کرده ايستادند! سخن در اين زمينه بسيار است، در اين مجال به‏جز اين اشارت مجال نيست.
امام عزيز به جوانان توصيه کردند که خود را از اين مرزبانان‏دين جدا نکنند: «... و نکته ديگري که از باب نهايت ارادت وعلاقه‏ام به جوانان عرض مي‏کنم اين است که در مسير ارزش‏ها ومعنويات از وجود روحانيت و علماي متعهد اسلام استفاده کنيد وهيچ‏گاه و تحت هيچ شرايطي خود را بي‏نياز از هدايت و همکاري‏آنان ندانيد. روحانيون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاريخ ودر سخت‏ترين شرائط همواره با دلي پر از اميد و قلبي سرشار ازعشق و محبت‏به تعليم و تربيت و هدايت نسلها همت گماشته‏اند وهميشه پيشتاز و سپر بلاي مردم بوده‏اند بر بالاي دار رفته ومحروميت‏ها چشيده‏اند، زندان‏ها رفته‏اند و اسارت و تبعيدهاديده‏اند و بالاتر از همه آماج طعن‏ها و تهمت‏ها بوده‏اند و درشرايطي که بسياري از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به ياس ونااميدي رسيده بودند، روح اميد و حيات را به مردم برگرداندندو از حيثيت و اعتبار واقعي مردم دفاع نموده‏اند. هم اکنون نيزدر هر سنگري از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع ديگر در کنارمردمند و در هر حادثه غمبار و مصيبت آفريني شهداء بزرگواري راتقديم نموده‏اند.» در اين باره امام عزيز مطالب فراواني دارندکه به علت ضيق مجال، از نقل آن‏ها صرف نظر مي‏کنيم.
گرچه بحث «امام و جوانان‏» هم چنان گفتني‏هاي فراوان ديگري‏دارد ولکن به نظر مي‏رسد يک مقاله محدود بيش از آن‏چه آمدگنجايش نداشته باشد.

جوانان حزب اللهي

سخن را با کلامي از امام عزيز در رابطه با جوانان حزب‏اللهي به‏پايان مي‏برم: «و اينک به تمام متصديان امور و دست اندرکاران‏کشور هشدار مي‏دهم که قدر اين جوانان حزب اللهي را بدانيد و ازآنان قدرداني کنيد و آنان را تشويق نمائيد و در آغوش محبت‏خودحفظ کنيد اينان بودند که ايران را نجات دادند و از اين پس هم‏همين‏ها هستند که انقلاب را پاسداري مي‏کنند و همين‏ها هستند که‏با صرف هزينه‏اي کم در ظرف مدت کوتاهي با روشن‏بيني‏هاي خاص خويش‏کارهاي تعجب‏آوري نمودند که گمان نمي‏شد در ايران بتوان انجام‏داد اين مغزهاي متعهد بايد تشويق گردند تا شکوفا گردند.»و وآخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين.
منبع: پايگاه حوزه
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image