عبور از جادههاي پر پيچ و خم زندگي هميشه به آساني ممکن نيست . و در اين ميان دوران پرمخاطره نوجواني از سختترين گذرگاههاي مسير زندگاني به شمار ميرود . نوجواني در واقع برزخي بين کودکي و جواني است . اين دوره آکنده از رفتارهاي متناقض، غرايز طوفانوار و تشنج زا ميباشد . در عين حال اين سنين نويد بخش تولدي دوباره در تمامي عرصههاي جسمي، اجتماعي و ارزشي است، همچنين ميتوان از اين ايام به عنوان «نقطه عطف زندگي» ياد نمود . از همين رواست که روانشناسان نوجواني را با القاب و عناويني همچون «دوران منفي» ; «زندگاني تشنجانگيز» ; «دوران طوفان و فشار» ; «تولد جديد» (1) و . . . نام گذاري نمودهاند .
نوجواني و ويژگيها
نوجواني دوراني انتقالي است و مانند هر مرحله انتقالي دچار نوعي ابهام است و همين ابهام باعث نوعي گمگشتگي در نوجوان ميشود . او در اين مرحله نه کودک است و نه بزرگسال . اگر کودکانه رفتار کند مورد سرزنش قرار ميگيرد و چنانچه بخواهد همانند بزرگترها عمل نمايد، با توجه به عدم تجربه کافي دچار مشکلاتي جدي خواهد شد . اين مسئله همراه جهش و تغييرات فيزيکي، عاطفي، جنسي و تغيير در نوع نگرشهاي ارزشي - اجتماعي، ويژگيهاي متفاوتي را براي نوجوان به دنبال ميآورد که در ادامه به برخي از آنها ميپردازيم .
الف) ويژگيهاي عاطفي
1.عدم تعادل و بيثباتي عاطفي: نوجوان به سرعتخشمگين ميشود و در کنترل رفتار خويش ناموفق عمل ميکند . از سوي ديگر حاضر نيستبه سخن و توصيه اطرافيان توجه نمايد، اما به زودي پشيمان شده، خود را سرزنش ميکند . از خصوصيات برجسته وي در اين دوره زود رنجي او است که وابسته به غدد داخلي و ترشحات هرموني و نوع تربيت و آموزش وي ميباشد .
2.گرايش به همسالان: به سوي دوستان و همسالانش گرايش دارد و دايره دوستيهايش را افزايش ميدهد . از اين رو ارزش بزرگسالان و والدين نزد او رو به کاهش ميگذارد و سطح ارتباط او با آنان پايين ميآيد . در واقع او در اين مرحله به سوي استقلال عاطفي گام برميدارد .
3.انتقاد ناپذيري: نوجوان تحمل شنيدن انتقاد را ندارد، اما به شدت از ديگران انتقاد ميکند . او ممکن است انتقاد را تا آنجا ادامه دهد که روابط صميمانه خويش با والديناش را به مخاطره بياندازد .
4.از خود گذشتگي: حس فداکاري در او جلوهگر ميشود و در برابر ستم ميايستد و حاضر نيست در برابر حرف زور ساکتبماند .
5.احساس شخصيت: تلاش ميکند به ديگران بقبولاند فردي مستقل و کارآمد است; از اين رو از هر نوع بيتوجهي آزرده خاطر ميشود و به شدت موضعگيري ميکند .
6.نااميدي: در صورت شکست دچار ياس و افسردگي ميگردد . در مواقعي به گوشه تنهايي پناه ميبرد و در حالتهاي افراطي به خاطر فرار از احساس سرشکستگي دستبه بزه و خطا ميزند .
7.وضع ظاهري: مقداري از وقتخود را صرف وضعيت ظاهري خود ميکند و سعي دارد خود را شخصي آراسته بنماياند . وي برخلاف دوران کودکي در پوشش و آرايش ظاهر خود سختگيري به خرج ميدهد و همين امر سبب درگيري او با مربيان و والدين ميشود .
8.تخيل: نوجوان در اين دوران به خيالپردازي روي ميآورد و دنيايي رؤيايي براي خود ميسازد . اين مسئله گاه آنچنان شدت ميگيرد که موجب سرزنش وي از سوي اطرافيان ميگردد .
9.آينده: در عين حال نوجوان به سوي آينده نيز نيم نگاهي دارد و نگران سرنوشت تحصيلي، شغلي، اقتصادي، خانوادگي و اخلاقي خويش است . همين مسئله در مواردي وي را دچار پريشاني و اضطراب خاطر مينمايد (2) .
10.دوستيها: روان شناسان در اين دوران دست کم سه نوع دوستي را بيان ميکنند:
يکم: دوستيهايي که نوجوان با همجنس و همسال خويش برقرار ميکند . اين نوع دوستيها با تقديم هديه و احساسات پاک به اوج خود ميرسد و نوعي انحصارطلبي در آن مشاهده ميشود .
دوم: نوجوان گاه با کودکان خردسال روابط صميمانه برقرار ميسازد و به حمايت از آنها ميپردازد . در اين گونه موارد از آنجا که احتمال انحرافهاي جنسي وجود دارد مناسب استبه دقت اين روابط مورد توجه والدين و مربيان قرار گيرد .
سوم: در نوع سوم دوستي بين نوجوان و شخص بزرگسالتر رخ ميدهد . در اين حال شخص بزرگتر طرف اعتماد نوجوان قرار ميگيرد، حتي ممکن است اين رابطه به ارتباطي تنگاتنگ بدل شود . در اين موارد بايستي خانواده و اطرافيان نوجوان بر اين نوع دوستي نظارت کاملي را اعمال نمايند و از پاکي و صداقت دوستبزرگسال مطمئن شوند (3) .
ب) ويژگيهاي اجتماعي
با فرا رسيدن ايام نوجواني دو حس ارزشمند در نوجوان هويدا ميگردد . کهلبرگ روانشناس مشهور در همين رابطه ميگويد: «نوجواني مرحلهاي انتقالي است که با دو ويژگي کشف خويشتن و هويتيابي و تعالي اجتماعي همراه است . (4) »
1.مشارکت اجتماعي: نوجوان در تلاش استبا قبول مسئوليتها و مشارکت در فعاليتهاي جمعي براي خويشتن نوعي نقش و جايگاه اجتماعي تعريف نمايد . از اين رو به شناخت قوانين و مقررات اجتماعي و بررسي ارزشهاي اجتماعي روي ميآورد . در اين صورت اگر وي از راهنماييهاي به جاي اطرافيان برخوردار باشد، ميتوان از او نقشي فعال و تا حدودي هماهنگ و ارزشمدار انتظار داشت و در غير اين صورت ممکن است اين حس به انحرافات اجتماعي بيانجامد .
2.هويتجويي: در سالهاي آغازين نوجواني، پسران و دختران تحت نفوذ همسالان خود قرار دارند و براي ايشان هماهنگي با گروه دوستان بسيار با اهميت است، اما با گذر اين مرحله به تدريج نوجوان در جستجوي هويتخويش برميآيد و به رفتارهايي مستقلانه اقدام ميکند . البته بايد توجه داشت که ارائه آگاهيهاي لازم در زمينههاي هويت ديني و ملي ميتواند کمک مثبتي به قوام شخصيت نوجوان در اين دوران باشد . از سوي ديگر بيتوجهي به اين مسئله خطر «بحران هويت» را در پي دارد که عواقب خطرناک و اسف بار آن ميتواند تا مدتها دامنگير شخص و جامعه وي شود .
نوجواني و نيازها
شناخت نيازهاي نوجوانان و پاسخگويي به آنها از مهمترين وظايف والدين و مربيان ميباشد . اين نيازها را ميتوان به دو دسته نيازهاي زيستي و رواني تقسيم نمود .
الف) نيازهاي زيستي
اين نيازها شامل نوع تغذيه، خواب، استراحت، فعاليتها و . . . ميباشد و با توجه به تغييرات همه جانبه در دوران نوجواني ميتوانند تا حدودي در بهداشت و بهبود وضعيت جسمي و روحي او موثر باشند .
ب) نيازهاي رواني
اين دسته از نيازها از دسته نخست مهمتر است; چرا که بيتوجهي به آنها موجب اختلالات شخصيتي و بيماريهاي رواني ميشود . بسياري از مردم آزاريها، بزهکاريها، افسردگيها، پرخاشگريها و بدبينيها، نتيجه عدم ارضاي کافي و به موقع اين نوع از نيازها است . از اين رو به صورت چکيده و فهرستوار به بررسي اين گونه نيازها ميپردازيم (5) :
1.محبت جويي: نوجوان علاقهمند است تا دوستبدارد و دوست داشته شود; به تعبيري محبت کند و محبتببيند . به همين خاطر وي در جستجوي محبتبه هر سويي ميرود . و در اين ميان جمع دوستان، خانواده، مدرسه و . . . از جمله کانونهاي مورد توجه نوجوان است که ميتواند اثرات مثبتيا منفي بر وي برجاي گذارد . بر پايه همين نيازها است که برخي نوجوانان به دنبال عدم ارضاي اين حس به کانونهاي منحرف و خارج از خانواده و محيطهاي نامطلوب جذب ميشوند و در دام آنها گرفتار ميشوند .
2.امنيتخواهي: بر خلاف ادعاهاياستقلال طلبانه دوران نوجواني، وي نيازمند به احساس امنيتخاطر و آرامش بوده، در مواقع اضطراب و هراس همواره در پي يافتن پناهگاه و ياراني است که از او در برابر ناملايمات دفاع نمايند . به همين دليل وي به گروههاي حمايتگر جذب ميشود، هر چند اين گروهها از ديدگاه اجتماع ناپسند جلوه کنند .
3.نياز به مقبوليت و محبوبيت: در اين سنين وي با ورود به جمع همسالان خود تلاش ميکند تا با بروز استعدادهايش، طرف توجه آنان واقع گردد . در اين سالها او معيارهاي گروهي را بر بسياري از مرزها و معيارهاي اجتماعي، مذهبي و خانوادگي ترجيح ميدهد . و از آنجا که از مطرود شدن ميهراسد، با فعاليتهاي گروهي هم سويي و همدلي بيشتري نشان ميدهد . امروزه با توجه به گسترش زندگي شهرنشيني و زمانه درهم شکسته شدن صميميتها و پراکندگي خانوادهها، مسئله گروهگرايي غالبا به شکلهاي منفي جلوهگر ميشود و موجب پيدايش گروههاي هنجارشکن مانند رپ، هوي متال و دهها دسته و گروه کوچک و بزرگ در سطح کشوري يا بين المللي شده است .
4.تشويق و تکريم: نوجوان احترام خواه و تکريمپذير است . او در برابر همراهي با ارزشهاي موجود توقع تشويق و احترام دارد . از سوي ديگر علاقهمند است تنها رفتارهاي مسئولانهاش مورد توجه قرار گيرد و از خطاهايش چشم پوشي شود .
پاسخگويي به اين نيازها ثمرات پرباري در پي دارد که از جمله آنها ميتوان به اعتماد به نفس، احساس ارزش، توانايي، موفقيت و شايستگي اشاره نمود .
5.استقلال: بسياري از نوجوانان از تسلط والدين و مربيان بر رفتارهاي خود برميآشوبند و در صدد کسب استقلال برميآيند . استقلال اقتصادي و استفاده از آزاديهاي فردي و اجتماعي از مهمترين خواستههاي ايشان در اين دوران است . همين نياز موجب برخوردها و تنشهايي در روابط نوجوان، والدين و نيروهاي اجتماعي ميشود که ميتوان با شکيبايي، پاسخگويي و مهرورزي در تعديل اين خواستها، قدمهاي مؤثري برداشت; به گونهاي که با جهت دهي اين نياز، آسيبهاي اين مرحله را به حداقل رساند .
6.نياز به مذهب و فلسفه زندگي: بيگمان نوجواني يکي از عقيدتيترين دوران حيات انسان است . نوجوان به دنبال تکيه گاهي روحي ميباشد تا به مدد پشتيباني آن راز وجودي خود و علت هستياش را دريابد . گاه اين روحيه در وي چنان شدت مييابد که به رياضتهاي سخت روي ميآورد . او در اين مرحله داراي احساسات و عواطف خالصانه و لطيفي ميشود که کشش و جاذبه آن تمام وجودش را تحت تاثير قرار ميدهد . بر همين اساس است که اميرمؤمنان در نامه خويش به فرزند دلبندش سير تربيت او را در آغاز بر مبناي آموزشهاي مذهبي قرار ميدهد و او را براي رويارويي با شبهههاي زمانه آماده مينمايد و ميفرمايد: «وان ابتدئک بتعليم کتاب الله عزوجل وتاويله وشرايع الاسلام واحکامه وحلاله وحرامه لا اجاوز ذلک بک الي غيره، ثم اشفقت ان يلتبس عليک ما اختلف الناس فيه من اهوائهم وآرائهم مثل الذي التبس عليهم فکان احکام ذلک علي ما کرهت من تنبيهک له احب الي من اسلامک الي امر لا آمن عليک به الهلکة; (6) پس در آغاز تربيتت تصميم گرفتم تا کتاب خدا را به همراه تفسيرش به تو بياموزم و شريعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام به تو تعليم دهم و به چيز ديگري نپردازم . پس از آن ترسيدم که مبادا بينشهاي منحرف که سبب پراکندگي و شبهه مردم گرديده استبه تو نيز هجوم آورد; از اين رو آگاهي تو را از اين موارد بر ناراحتي و دغدغهام - از مواجهه تو با اين مسائل - ترجيح دادم تا تسليم هلاکتهاي اجتماعي نشوي .»
7. نياز به رشد و کمال يافتگي: با فرا رسيدن ايام نوجواني، نوجوانان تمايل دارند استعدادهاي خود را شکوفا ساخته از ظرفيتهاي خود بيشترين بهره را ببرند (7) . همين حس است که سبب ميشود آنان بيهيچ هراسي در جادههاي سخت زندگي و شرايط دشوار گام نهند و در بسياري از مواقع قلههاي موفقيت را فتح نمايند . نمونه زيباي اين کمال يافتگي را که بيشتر ناظر به روحيات ارزشي و حماسي است در دوران دفاع مقدس و حضور حماسي نوجوانان به خوبي ميتوان يافت .
دوران شکفتن
با توجه به آنچه گفته شد ميتوان دوران نوجواني واز پي آن جواني را دوران شکفتن دانست; دوران طلايي و پر ارزشي که تنها يکبار در زندگي انسان رخ ميدهد . سادگي و بيآلايشي اين دوران به همراه عشق خالص به رفتارهاي والا موقعيتي کم نظير را فراروي مربيان، مبلغان و والدين پرتلاش و مسئوليتشناس ميگذارد که بهره برداري از آن موفقيتهاي دراز مدتي را به دنبال ميآورد . در واقع اين مرحله از زندگي همان دوران قوت و قدرتي است که خداوند در کلام خويش در ميانه دو دوره ناتواني و سستي ميآورد و بيشترين تکاليف را براي همين دوران در نظر ميگيرد . «الله الذي خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا وشيبة» (8) ; «خدا همان کسي است که شما را در حال ضعف آفريد و پس از آن ناتواني، قوت و توانايي بخشيد و بار ديگر پس از توانايي، ضعف و پيري را قرار داد .»
نوجواني و عوامل مشکلزا
پس از آشنايي با برخي ويژگيهاي نوجوان، مناسب است نيم نگاهي به عوامل مشکلزاي اين دوران داشته باشيم; چرا که با شناسايي اين علتها، مباني رفتاري نوجوانان مشخص ميشود و ميتوان در مواجهه با آنها روشهاي مناسب را برگزيد .
الف) کشمکش رفتاري: کودک به ناگاه وارد مرحلهاي جديد از زندگي ميشود . وي متوجه تغييراتي در خود ميگردد و سطح توقعات اطرافيان را از خود بيشتر ميبيند . از سويي در خود کششي اجتنابناپذير به سوي استقلال مييابد، ولي از ديگر سو نميتواند از حمايتهاي والدين و توجههاي بيدردسر دوران کودکي دستبکشد . بر همين اساس دچار کشمکش دروني گشته رفتارهاي متفاوتي از خود بروز ميدهد .
ب) استقلالطلبي: احساس هويت جديد به او اين امکان را ميدهد که عليه تمامي مراجع وابستگي و قدرت از جمله پدر و مادر سرکشي کند . بحثها و مجادلههاي طولاني، موضعگيري در برابر خواست والدين و مربيان، عدم انجام تکاليف و وظايف و در مواردي بزهکاري، از همين مسئله ناشي ميشود .
ج) قدرت تحليلي: دنياي نوجواني، دنيايي تحليلي - انتقادي است . نوجوان در خود توانايي تحليل مسائل را مييابد . نقاط مثبت و منفي ديگران را ميشناسد و الگوهاي گذشته خود را به نقد ميکشد و اعتماد خود را از ايشان دريغ ميدارد . از طرفي احساسات عاطفي نسبتبه بزرگسالان به ويژه پدر، مادر و مربيان محبوب، او را دچار دوسوگرايي و کشمکش عاطفي ميکند .
د) هدفشناسي: با پديدار شدن علائم بلوغ جنسي و گسترش تواناييهاي فکري - منطقي، فرد نيز دچار تحول جدي ميشود . وي با پرسشهايي همچون «من کيستم؟» و «هدف من از زندگي چيست؟» روبرو ميگردد و ذهن جستجوگر او در پي يافتن پاسخي به اين پرسشها است و در تلاش است، تا شخصيتي يکپارچه براي خود بسازد . در اين دوره او با سه معيار کلي روبرو است .
اول . ارزشهايي که در دوران کودکي به وي ارائه گرديده است و مورد پذيرش والدين او است .
دوم . ارزشهاي گروه همسالان که همينک با آن درگير است .
سوم . معيارها و ارزشهاي اجتماعي، مذهبي و فرهنگي جامعه .
در اينجا چنانچه اين سه معيار با يکديگر همخواني داشته باشند، نوجوان ميتواند به آساني هويتخويش را شکل داده، جايگاه خود را بهبود بخشد; اما مشکل زماني آغاز ميشود که اين معيارها با يکديگر ناهمخوان، متضاد و متعارض باشند و از وي وظايفي ناهماهنگ را درخواست نمايند . در اين فرض است که او خود را در گرداب تعارضها، سردرگمي و اضطراب، ناتوان مييابد و براي فرار از اين مشکل وحشتزا به هر سويي پناه ميبرد .
ه) بلوغ جنسي: رشد و نمو غدد داخلي و ترشخ هورمونهاي جنسي، نوجوان را در آغاز راهي سخت قرار ميدهد . کشش و انگيزهاي جدي براي ارتباط با غير همجنس در او بيدار گرديده است . وي در صدد است اين انرژي متراکم را در جايي آزمايش کند; اما از عواقب آن ميهراسد . با گسترش تمايلات جنسي، تغييراتي در سازمان جسمي و عضلاني او پديدار ميشود و زمينه را براي برخوردهاي خشن يا غير متعارف با دنياي خارج فراهم ميسازد . تحمل اين مشکلات، فشارهاي روحي بسياري بر وي وارد ميکند . اين حالتبه ويژه زماني که نوجوان دچار بلوغ زودرس شده است، مشکلات بيشتري را براي وي ايجاد ميکند و او را دچار انحرافاتي از قبيل مقاربت جنسي غيرمتعارف، خودارضايي، همجنسگرايي، حيوان بازي، نظر بازي يا . . . مينمايد (9) .
و) بيتجربگي: از جمله عللي که ريشه بسياري از رفتارهاي به ظاهر غير خردمندانه نوجوانان به شمار ميرود، بيتجربگي و عدم آمادگي براي برخورد با مسائل و مشکلات است . نوجوان به واسطه عدم آشنايي و تجربه لازم، از حل مشکلات و مسائل ناتوان ميماند و در خود احساس عدم شايستگي کرده، دچار خود کم بيني ميشود . از زاويه ديگر، وجود روحيه عدم وابستگي نميگذارد وي دستياري به سوي ديگران دراز کند و اين آغاز رفتارهاي غيرمعقول او است .
ز) پرورش و آموزش: محيطهاي تربيتي و آموزشي نيز به عنوان يکي از عوامل بسيار مهم در شکلدهي رفتارهاي نوجوان ميتواند مورد توجه قرار گيرد . درگيريهاي پدر و مادر با يکديگر يا فرزندان، محروميتهاي فرهنگي، سختگيري و مراقبتهاي بيش از حد يا رهاسازي و آزاديهاي نا بهجا، همگي از عوامل مشکلزا براي سلامت دوران نوجواني است .
ح) شکافها و محروميتها: از ديگر عوامل تاثيرگذار بر کردارهاي نوجوانان ساختار و اوضاع و احوال اقتصادي، اجتماعي و سياسي جامعه است . محروميتهاي مالي، شکافهاي اقتصادي، کمبود امکانات فرهنگي، نبود شرايط مناسب و مساوي براي پيشرفت همگان، نبود اماکن مذهبي و نيروهاي کارآمد و . . . از جمله اهرمهاي مهم براي ايجاد رفتارهاي نامناسب در نوجوان به شمار ميرود .
مشکلات روحي و ايام نوجواني
تراکم مشکلات بيروني و فشارهاي دروني در دوران بلوغ، نوجوان را دچار تشويش مينمايد و سبب توليد اختلالاتي در شخصيت وي ميشود . نابسامانيهاي اين دوران به دو دسته زودگذر و عميق تقسيم ميگردد، که دسته اول با گذشت زمان بهبود مييابد . مانند تاثر نوجوان از درگيري با خانواده يا گروه دوستان . اما اختلالات عميق در لايههاي پايين شخصيت وي نفوذ کرده، او را به بيماري دچار ميکند . در اين بخش مهمترين اختلالات شخصيتي را بيان خواهيم نمود .
1.احساس خود کم بيني
نوجوانان گاه به دليل داشتن کاستيهاي بدني، مشکلات خانوادگي، شکستها، محروميتها، سرزنش ديگران و تمسخر دوستان و همسالان خود، به عدم اعتماد به نفس دچار ميشوند . اين احساس حقارت موجب به کار افتادن مکانيزمي دفاعي در آنان ميشود تا تعادل رواني از دست رفته، بار ديگر بازسازي شود . از اينرو نوجوان براي سرپوش گذاشتن بر روي ناتوانيهايش يا از جمع جدا شده و گوشهگيري اختيار ميکند يا براي جبران به خودستايي، دستور به افراد ناتوانتر و زيردست و بدگويي از افراد توانا و بالادستي دست مييازد و در مواردي براي جبران شکستهايش به خشونت، خودآزاري يا ديگرآزاري روي ميآورد . روايت زيباي امام هادي عليه السلام را ميتوان ترجمان همين مطلب دانست که فرمودند: «من هانت عليه نفسه فلا تامن شره (10) ; از شر آن کس که دچار خود کمبيني است ايمن نباش .»
2.رفتارهاي عصبي
فشارهاي گوناگون، بيماريهاي جسمي، نبود تجربه کافي، رفتارهايي عصبي را در نوجوان به دنبال ميآورد . جويدن ناخنها، لب گزيدن، بازي با انگشتان، اضطراب از برخورد با ديگران، گريه، فرياد، رفتارهاي تهاجمي، زودرنجي و بدبيني، از جمله رفتارهايي است که در اين طبقه جاي ميگيرند . گاه نوجوان براي رهايي از اين ناراحتيها، راهي جادههاي خلاف ميشود و به دنبال آرامشي هرچند موقتبه دام مواد مخدر و دامنهاي آلوده ميافتد .
3.ترس و اضطراب
ترس واکنشي طبيعي در برابر يک پديده واقعي است . از انواع ترس در روزگار نوجواني ميشود از اين موارد نام برد: ترس از عدم موفقيت در امتحانات، ترس از جدايي والدين، ترس از مشکلات زندگي و ترس از انحرافات اخلاقي و مذهبي . اما اضطراب هيجاني است که در اثر برخورد با يک خطر احتمالي بدون آن که منبع اين هيجان مشخص باشد پديد ميآيد . اضطراب ممکن است از چند دقيقه تا چند ساعت ادامه پيدا کند . اضطراب که در واقع همان «دلشوره» عاميانه است، ميتواند در صورت ادامه منشاء اختلالات رواني شود (11) .
4.افسردگي
از جمله اختلالات رايج در ميان نوجوانان افسردگي است . اين حالت غالبا با گوشهگيري همراه است و موجب محدود شدن تماسهاي اجتماعي، کم رويي افراطي، ترديد در رفتارها، کمحرفي و عدم مشارکت ميگردد . افسردگي در موارد حاد زمينهساز خودکشي ميشود .
5.وسواس
برخي نوجوانان داراي احساس شک و ترديد هميشگي ميباشند . افکار مزاحم همواره آنان را آزار ميدهد و موجب عدم اطمينان به عمل گذشتهشان ميشود، به همين خاطر آنان به تکرار آنچه قبلا انجام دادهاند روي ميآورند تا از صحت و درستي کارشان مطمئن شوند . به عنوان مثال چند بار دستخود را با صابون ميشويند، اما دغدغه انجام درست کار لحظهاي آنان را رها نميکند; از اينرو با دقتي بيش از اندازه آن اعمال را تکرار ميکنند .
«تحقيقات در زمينه وسواس نشان ميدهد، افراد مبتلا به وسواس بيشتر به خانوادههايي تعلق دارند که پدر و مادرهايي سختگير، کامل طلب، تميز، دقيق در جزئيات، و بيتحمل در برابر بينظمي دارند . اين والدين غالبا آرمانهايي بسيار دست نيافتني براي فرزند خود در نظر ميگيرند و بدون توجه به آمادگي يا توانايي جسمي و رواني او، عقايد خود را با فشار به او تحميل ميکنند . (12) »
در هر حال اين مشکلات و ديگر مسائل دوران نوجواني، طبيعتي ناپايدار براي نوجوانان به ارمغان ميآورد و اين طبيعت متناقض، رفتارهاي غير منسجم و متضاد را به بار ميآورد که گاه فرسنگها با شاهراه عقل و خرد فاصله دارد . شايد به همين خاطر است که رسول بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله دوران جواني را به دور از رفتارهاي خردمندانه ارزيابي کرده و فرمودهاند: «الشباب، شعبة من الجنون; (13) جواني نوعي جنون و از خود بيخودي است .»
واکنشهاي دفاعي
منظور از واکنشهاي دفاعي، رفتارهاي مشخص و تدافعي است که شخص به صورت ناخودآگاه و به منظور حل مشکلات و عقدههاي رواني و براي حفظ تعادل رواني خويش و رهايي از چنگال اضطراب به کار ميبرد . نوجوان نيز از اين نوع واکنش بيگانه نيست و زماني که نتواند به نيازهاي روانياش پاسخ مثبت دهد يا دچار اضطراب و تضادهاي دروني گردد، به صورت ناآگاهانه سيستمهاي دفاعي خود را به کار مياندازد . واکنشهاي دفاعي در واقع نوجوان را به نوعي خودفريبي دچار ميکند و ميان وي و درک واقعيتها فاصله مياندازد . اکنون به برخي از اين واکنشها ميپردازيم (14) .
1.پرخاشگري
در اين نوع واکنش شخص محروميتهاي خود را با رفتارهايي خشن و خصمانه جلوهگر ميسازد و به اعمال بزهکارانه مانند سرقتيا انحراف جنسي اقدام مينمايد . به تعبيري ديگر او ميخواهد ديگران نيز تاوان محروميتهاي او را بپردازند و فشارهاي او را به نحوي تحمل کنند .
2.انکار
در اين حالتشخص حقايق نامطلوب را ناديده ميگيرد و حقايق را نميپذيرد و به تفسيري دلخواه از واقعيت دست ميزند . البته بديهي است که انکار واقعيت متفاوت از دروغ است; زيرا دروغگو با آگاهي کامل از واقعيتبه جعل ميپردازد اما در اينجا شخص براي فرار از واقعيت، خواهان دريافتحقيقت نيست .
3.خيالگرايي
در اين واکنش نوجوان به واسطه گريز از شکستها در عالم واقع به دنياي خيال ميگريزد و آنچه را به دست نياورده يا ندارد، در آنجا ميسازد . البته تخيل در نوجوان امري طبيعي است اما زياده روي در آن ممکن استبه شخصيت اجتماعي نوجوان ضربات سنگين وارد نمايد .
4.برگشت
نوجوان هنگامي که تحت فشار و مؤاخذه قرار ميگيرد رفتارهايي از خود بروز ميدهد که با سن او تناسب ندارد . در حقيقت او براي کاستن از سطح فشار به دوره کودکي و رفتارهاي آن باز ميگردد . زيرا وي در آن دوران به خاطر برخي از کارها اين چنين مورد توبيخ قرار نميگرفت .
5.جبران
در واکنش جبران، نوجوان براي رهايي از نگراني، تلاش خود را در زمينههاي ديگر به کار ميبرد . مثلا وقتي در درس نمرهاي نامناسب ميگيرد، سعي ميکند در ورزش ممتاز شود; اما اين واکنش هميشه مثبت نيستبلکه ممکن است نوجوان براي اثبات توانايي خويش به تحقير و تخريب ديگران نيز دستبزند .
6.توجيه
در اين بخش فرد براي رفتارهاي نابه هنجارش ظاهري منطقي ميسازد و به گمان خود عملکردش را درست جلوه ميدهد . اين مکانيسم موجب ميشود تا نوجوان از اعتراف به شکستبگريزد و از اشتباه خود درس و عبرت لازم را نگيرد . و بر رفتار ادرستخود پافشاري نمايد .
7.همانندسازي
اين مکانيزم نقش مهمي در شکلدهي شخصيت نوجوان دارد . همانند سازي تا آنجا که مربوط به الگوهاي مثبت است مسئلهاي شايسته و پسنديده است; اما زماني که همانند سازي با افراد منحرف صورت پذيرد، اين ماجرا بعدي خطرناک به خود ميگيرد . البته توجه داشته باشيم که همانندسازي ناخودآگاه است و برخلاف امور تقليدي، آگاهانه نيست .
8.جابجايي
گاه ديده ميشود نوجوان با خواهر و برادر خود رفتار مناسبي ندارد . در اين موارد ممکن است او از مکانيسم جابجايي استفاده کرده باشد . اين مکانيسم عبارت است از انتقال افکار، احساس، انرژي رواني و يا حالتهاي عاطفي از شخصي يا شيئي به شخص يا شيئي ديگر که به طور ناخودآگاه صورت ميگيرد .
معمولا واکنشهاي نوجوانان از موضوعات پرخطر به موضوعات کم خطرتر منتقل ميگردد . به عنوان مثال فرض کنيد نوجوان از رفتار والدين خود ناراضي است; اما او نميتواند نارضايتياش را از وضع موجود به صورت صريح و آشکار مطرح کند . چون ممکن است عواقب ناگواري براي او به دنبال بياورد . به همين خاطر خشم خود را متوجه خواهر و برادر کوچکتر خود مينمايد .
9.فرافکني
در اين واکنش، نوجوان کاستيها، انديشهها و انگيزههاي ناپسند خود را به ديگران نسبت داده، خود را منزه نشان ميدهد . به عنوان مثال بجاي آنکه بگويد: «من از فلاني بدم ميآيد» ، ميگويد: «فلاني از من بدش ميآيد» . يا به جاي آنکه گناه خود را قبول کند، ديگران را مقصر ميداند و تقصير را متوجه آنان ميسازد .
رابطه با نوجوان
تا کنون درباره برخي ويژگيهاي مهم دوران نوجواني مطالبي مطرح گرديد . اهميت آنچه گذشت از آن جهت است که نوعي بازشناسي آن دوران به حساب ميآيد و ما را در درک بهتر اين دوره ياري ميکند . با درک بهتر انديشهها، رفتارها و ويژگيهاي نوجوان، راه براي ارتباط سازنده با او باز خواهد شد . و مربيان و والدين ميتوانند نوجوان را در گذري از اين دوران انتقالي مدد دهند . ضرورت اين مسئله زماني آشکارتر ميگردد که بپذيريم اين دوران بهترين زمان تربيت و آموزشهاي جدي و انسان ساز است . همانگونه که اميرالمؤمنين عليه السلام در نامه 31 نهج البلاغه به امام حسن عليه السلام اينگونه مينويسند: «فبادرتک بالادب قبل ان يقسو قلبک ويشتغل لبک; در تربيت تو شتاب نمودم ، پيش از آنکه دلتسخت گردد و خرد و عقلتبه ديگري بگرود .»
انتظار از نوجوان
اين نکته نيز شايسته يادآوري است که، پيش از هر ارتباط مؤثر، لازم است نگاه ما به نوجوان منطقي شود و او را آن گونه که ستبنگريم تا بتوانيم سطح انتظارات خويش را به صورتي مناسب و خالي از زياده خواهي يا سهلانگاري تنظيم نمائيم . اگرچه مباحث پيشين تا حدودي ميتواند در اين مرحله ما را ياري رساند اما دريغ است که روايتي همچون گفتار امام سجاد عليه السلام را که ميتواند تصويري روشن و شفاف براي ما فراهم آورد، از نظر دور داشت . امام در ضمن نامهاي به محمد بن مسلم زهري - که از مردان دانشمند زمان خويش بود; اما گرايش به مال و مقام او را از راه راستيها دور نموده بود - در مقايسهاي پندآموز، دوران نوجواني را اين گونه معرفي مينمايد: «فاذا کانت الدنيا تبلغ من مثلک هذا المبلغ مع کبر سنک ورسوخ علمک وحضور اجلک، فکيف يسلم الحدث في سنه، الجاهل في علمه، المافون في رايه، المدخول في عقله; (15) آنگاه که همچون تويي که ساليان دراز زندگي کردهاي، علمت ژرف و بسيار و پايان زندگيات نزديک است، اينچنين به دام دنيا گرفتار ميآيد [و تا اين پايه فرومايه ميگردد]، پس چگونه نوجواني نوخواسته [در برابر گرايشهايش] سالم بماند؟ او که از دانش بيبهره است، بينشش سست و خردش نارسا است .»
نوجواني، دوران لجاجتها و خودسريها است . نوجوان در برابر پند و اندرز ميايستد، اما در عين حال پاکي، سادگي و صداقت درخور توجه او، وي را به موجودي دوست داشتني و آماده کمال تبديل ميکند . وجود او سرزمين بکري است که در دستان باغباني کارآزموده به گلستاني زيبا و در پناه کشاورزي دانا به زميني پرثمر تبديل خواهد شد . و اين واگويهاي از همان گفتار اميرمؤمنان عليه السلام است که فرمود: «وانما قلب الحدث کالارض الخالية ما القي فيها من شيء قبلته; (16) قلب نوجوان چونان زمين بکر و دست نخوردهاي است که هرچه در آن افکنده شود آن را ميپذيرد .»
در حقيقت همين طبيعت متضاد است که همچون کورهاي شخصيت وي را ميگدازد تا حقيقت نوجوان آشکار شود و چون مادهاي خام و شکلپذير به کمال خويش برسد . و در اينجا رسالت عظيم راهبران نوجوان معنا مييابد تا با دستان پرعاطفه، گرم و با محبتخويش به همراه رهتوشه شناخت و شکيبايي در شکل دادن به اين شخصيتخام کمال همت را به کار گيرند .
توصيههاي کارا
تمام آنچه تاکنون آمد تاکيدي بر حساسيت دوران نوجواني بود، اما آنچه بيش از همه مهم است چگونگي ارتباط بين نوجوان و بزرگسال ميباشد . در اين قسمتبه گونهاي چکيده توصيههايي راهگشا براي ارتباط بهتر با نوجوانان ارائه خواهيم داد (17) :
1.زمينههاي ارتباطي
نوجوانان، غالبا ياتنها بوده، به کارهاي خود مشغولاند يا با گروه همسالان و دوستان به سر ميبرند . از اينرو ارتباط برقرار کردن با آنها تا حدودي دشوار است . اما اگر بتوان در فعاليتهاي مورد علاقه ايشان مانند کوهنوردي، ورزش و ديگر فعاليتها مشارکت کرد، زمينههاي ارزشمندي براي ارتباط فراهم خواهد شد .
2.گفتگوهاي غيرانتقادي
چنانچه زمينههاي گفتگو فراهم گشت، نبايستي با مچگيريهاي نابجا، نصيحتهاي انتقادي و ... اين گفتگو و ارتباط را وارد مرحلهاي سرد نمود . کمي شکيبايي و زمانشناسي ميتواند کمک مؤثري در ارتباطهاي بعدي و پندآموزي غيرمستقيم باشد .
3.نگاه مثبت:
نوجوان اگر چهگاه مرتکب اشتباهاتي بزرگ ميشود اما بيترديد گفتار و کردار وي هميشه منفي نيست، بلکه داراي جنبههاي مثبتي نيز هست که با تاکيد برآنها ضمن تشويق و عمق بخشي به جنبههاي مثبت، ارتباطي صميمانه پديدار خواهد شد و اين آغاز راه تکامل است .
4.پاسخهاي مناسب:
يکي از علتهاي گريز نوجوانان از ارتباط با بزرگسالان، طولاني شدن گفتگوها است . از اينرو بهتر است در پاسخ به خواستيا پرسش آنان زمان به خوبي در نظر گرفته شود و پاسخها از حد نياز فراتر نرود .
5.پرهيز از تکرار نسنجيده
نوجوان ممکن استبارها شاهد تکرار يک مطلب يا پند باشد، توجه داشته باشيم که تکرار يک مسئله هميشه سودمند نيستبويژه زماني که حالت روزمره به خود بگيرد .
6.پرسشهاي راهنما
پيش از واکنش در برابر درخواستيا رفتار نوجوان، لازم است در اطراف اين واکنش مقداري تفکر کرد . نوجوان گاهي به خاطر بيتجربگي دستبه کارهاي ناممکن و نادرست ميزند، در اين مواقع مناسب استبه جاي توصيههاي مستقيم، او را با پرسشهاي خويش متوجه اشتباهش کنيم .
7.نحوه بيان
نوجوانان به دقت نحوه بيان بزرگسالان را مورد توجه قرار ميدهند و بر اساس آن به قضاوت و واکنش ميپردازند . حالت چهره، نوع گويش، چگونگي پردازش عبارتها و ... از اين نمونه ميباشد که به نوبه خود ميتوانند نقش عمدهاي را در ارتباط برعهده گيرند .
8. پالايش گفتار از احساس
نوجوان به دليل تجربه ناکافي و غلبه احساسات گاه در بيان منظور خود با مشکل مواجه ميشود و مطالب خود را با لحني غيرمناسب و احساسي بيان ميکند . در اين مورد پالايش گفتار او از احساسات و نحوه بيانش، ما را به راحتي به مقصود او خواهد رساند .
9.نيازشناسي
يکي از بهترين راههاي ارتباط با نوجوانان گفتگو درباره نيازهاي آنان است . البته بايد توجه داشت نوجوانان با يکديگر تفاوتهاي بسيار دارند و همين مسئله بر روي نيازهاي آنان نيز تاثير ميگذارد . نوجوان شهري يا روستايي، نوجوان کارگر يا مشغول به تحصيل، نوجوان فقير و غني و ... هر کدام نيازمنديهاي خاص خود را داشته و به دنبال حل آنها ميباشند . بر همين اساس ميتوان ضمن شناسايي نيازها و اولويتبندي آنها، ارتباطي سازنده و بازدارنده را سامان داد .
گفتار پاياني
مطالب گفته شده تنها بخشي از دنياي پيچيده و پر راز و رمز نوجوان است . اگرچه بسياري از والدين و مربيان اين دوران را تجربه نمودهاند، اما با گذشتسالها و ورود به دوران ديگر، بسياري از مسائل و مشکلات دوران نوجواني خويش را به فراموشي ميسپارند . شايد همين نکته است که مانعي اساسي بين نوجوانان و بزرگسالان پديد ميآورد . در هر حال در ارتباط و حل مشکلات نوجوانان دو سلاح مهم شکيبايي و مدارا را هيچگاه نبايست از نظر دور داشت . البته در مواردي نيز با شدت گرفتن بعضي رفتارها يبايستبا طرح موضوع نزد کارشناسان خبره، از آنان ياري گرفت .
پينوشت:
1.نک: روانشناسي نوجواني، بلرو جونز، ترجمه رضا شاپوريان; همچنين «بلوغ» ، موريس دبس، ترجمه حسن صفاري و دنياي نوجوان، محمد رضا شرفي، ص27 .
2.جهت اطلاع بيشتر نک . هلن شاگتر و چنگيز بوئر، مشکلات نوجوانان، و راه حل آنها، ترجمه مجتبي جواديان، مشهد، دانشسراي عالي .
3.دنياي نوجوان، دکتر محمد رضا شرفي، ص157 .
4. مسائل نوجوانان و جوانان، دکتر محمد خداياريفرد، ص28، با اندکي تصرف .
5. جهت اطلاع بيشتر از مباحث اين بخش مراجعه شود به: ظوابطي، مهدي، مباني مشکلشناسي کودکي و نوجواني، تهران، دانشگاه علامه طباطبايي، 1365 .
6.نهج البلاغهنامه 31 .
7.جهت اطلاع نک: ابراهام فرلو، انگيزش و شخصيت، ترجمه احمد رضواني، مشهد: آستان قدس رضوي: 1367 .
8.روم/54 .
9.نک . روانشناسي و تربيت جنسي کودکان و نوجوانان، کوچيتکف ولاپيک، ترجمه محمد تقيزاده، انتشارات بنياد .
10.تحف العقول، ابن شعبه حراني، تحقيق علي اکبر غفاري، ص483 .
11.مسائل نوجوانان و جوانان، ص72; همچنين ژ، کراز، بيماريهاي رواني، ترجمه م . منصور و پ . دادستان، تهران، موسسه مشيري .
12.همان، ص75، با تصرف; همچنين، شاملو، سعيد، آسيبشناسي رواني، تهران، انتشارات رشد، 1368 .
13.بحارالانوار، ج21، ص211، الوفاء، بيروت .
14.مطالب اين بخش بيشتر به روايت از کتاب «مسائل نوجوانان و جوانان» ، ص77 به بعد نگاشته شده است .
15.تحف العقول، ص277 .
16.نهج البلاغه، نامه 31، ج3، ص40 .
17.جهت کسب اطلاع بيشتر، نک: کليدهاي رفتار با نوجوانان، فونتل دان، ترجمه مسعود حاجيزاده، تهران، صابرين، 1378 .
منبع: پايگاه حوزه/خ