نويسنده: سيد محمد علي ديباجي
ادبيات، بيترديد مظهر انديشه يک قوم و تصوير عمومي فرهنگ يا جامعه يا امت است که بدان وسيله ميتوان به ارکان و جزئيات مهمي از تمدن و سنن آن مردم واقف شد. ادبيات تجليگاه عناصر معنوي و آزماني تفکر آدمي است؛ و از آنجاست که ميتوان لطافت انديشهها و پاگيزگي ذهنها را دريافت و به ميزان استعداد و گرايش صاحبان آن فرهنگ نسبت به مقولههاي مشترک انساني، از قبيل حق پرستي، حريت، جوانمردي و... دست يازيد.
ادب و ادبيات در فرهنگ اسلامي، ديرزماني به تمامي جلوههاي تفکر اطلاق ميشد و کاربرد گستردهاي داشت. روزگاري اين واژه را بر خلق کريم و شرافت انساني و تأثير آن در زندگي مردم خاص و عام اطلاق ميکردهاند. بعدها دايره شمول آن به معناي تهذيب نفس، شناخت و آموزش علوم و معارف نيز گسترش يافت و سرانجام پس از آن، به نحوي خاص بر شعر و نثر و آثار بلاغي دلالت ادب به مفهوم ادبيش منحصر به کتابهاي تعليمي منشيانه شسته و رفته نبود، بلکه تمام رسالاتي را شامل ميشد که سنت وسيع عربي - اسلامي - بر آن متکي بود و... پس سخن از ادبيات به معناي کلي آن سخن از تمامي ابعاد فرهنگي يک قوم است که در قالبهاي خاص - شعر، نثر، کتب تاريخ... - و عام ادبي - مثل خطابهها، رجزها و به طور کلي ادبيات شفاهي - جلوه ميکند و ناگزير اين نوشتار نيز از اين ديدگاه به مسأله ادبيات عاشورايي مينگرد.
متن کتاب "سيري در ادب عاشورايي و نگاهي به تجلي آن در ادبيات انقلاب اسلامي"/س