به غير از شيطان پرستي که در غرب وجود دارد و در لا به لاي اين سلسله مقالات به آن پرداخته مي شود، به بررسي شيطان پرستي در نقاط مختلف جهان از جمله ايران نيز خواهيم پرداخت.
شيطان پرستي در کردستـان عراق
ريشه ادبـي و وجـه تسميـه يزيديـه
يزيديه به کردي Ezidî (تلفظ: إزدي) يا يزيديان از اديان باستاني رايج در کردستــان است.در زبان پهلوي اسم " يزته " در وهله ي اول به " يزت " تخفيف يافته، تا به دال تبديل شده و بشکل يزد در آمده و جمع آن يزدان (يزتان) مي باشد و سپس در دوران اسلامي تخفيف ديگري در آن داده شده و يه " يزدان " مبدل گرديده است و عربها چون معني يزدان را نمي دانستند آنرا به يزيد تعبير کردند. لذا آنها را به يزيد بن معاوبه نسبت داده و آنها را يزيدي ناميدند.
بنابر روايات واژه يزيدي مشتق از کلمه " ايزد" يا "يزته" است که در پارسي باستان به معناي دين خدايي است. در باب وجه تسميه نام ايشان اختلافاتي هست و بعضاً نام آن را منسوب به يزيد بن معاويه يا يزيد بن انيسه خارجي نيز دانستهاند، اما بنظر ميرسد نام پارينه? اين کيش و اشارهاش به مفهوم" ايزد " در دين زرتشت، صحيحتر باشد. يزيديان از واژه داسني نيز براي ناميدن خود استفاده ميکنند.
در باور يزيدي، شيطان دشمن اصلي بشريت نيست، بلکه مقربترين فرشته خداوند و نخستين آفريده اوست و ملک طاووس نام دارد
تاريخچــه
پيشينه اين دين پيش از ورود اسلام در مناطق ياد شده، وجود داشته است و تحت تأثير اديان زرتشتي و مانوي قرار گرفته است و عقايد مهرپرستانه و ثنويت زرتشتي بر آن تأثير داشتهاند. تأثيراتي از دين يهود و فرقه? «نسطوري» و عقايد صوفيه (پس از اسلام) نيز در منابع برشمرده شدهاند. در منابع مربوط به فرقههاي اسلامي آن را فرقهاي از جمله غلاة شيعه دانستهاند.
اولين دانشمندي که توجه محققان را به آنها جلب کرد، احمد تيمور پاشا بود که در کتاب «اليَزيديه و مَنشاء نحلَتِهِم» به اين مساله اشاره ميکند که از اين قوم پيش از قرن ششم هجري قمري نامي در تاريخ نيامده بود که اين زمان همان زماني است که شيخ عدي به ميان آنها آمده و طريقه? «عدويه» را در ميان آنها بنيان نهادهاست. ابوفراس در کتاب خود که به سال 752 هجري قمري تاليف شدهاست آنها را به همين نام خوانده است.محقق ديگر، «ابوسعيد محمد بن عبدالکريم سمعاني» در کتاب الانساب مينويسد:
" جماعت بسياري را در عراق در کوهستان حلوان و نواحي آن ديد که يزيدي بودند و در ديههاي آنجا به صورت مردم زاهد اقامت داشتند و گِلي به نام «حال» ميخورند. اين گل را براي تبرک از مرقد شيخ عدي برميدارند و آن را با نان خمير ميکنند و بصورت قرص درآورده و گاه گاه ميخورند و آن را «برات» نامند.
زبان و محل سکونت
زبان اکثر يزيديها کردي است، پس از گسترش اسلام در کشور ايران، ايزديان ارتفاعات کوهستاني حلوان و شهروز را پناهگاه خود ساختند تا بتوانند به کيش باستاني خود باقي بمانند و دور از چشم مسلمين، به راه و روشهاي آييني خود سرگرم گردند، اما انتشار اسلام در ايران باعث شد که گروه کثيري از آنان اسلام بياورند کردان ايزدي اکنون در اطراف موصل، حلب، هکاري، دياربکر، وان، ارض روم، سنجار، شيخان، بغداد، قره باغ، لاچين و سرزمينهاي بين آذربايجان شوروي و ارمنستان، و شمار نسبتاً زيادي نيز در کشورهاي اروپايي (به ويژه آلمان) زندگي مي کنند.
شيـخ عـدي بـن مسافـر هکـاري
برخي او را که نام کامل و کنيهاش «شرفالدين ابوالفضائل عدي بن مسافر بن اسماعيل بن موسي بن مروان بن حسن بن مروان» است را منصوب به مروان بن حکم ميدانند و در امويت او اتفاق نظر دارند. او را مردي صالح و باتقوا دانستهاند که در بعلبک سوريه به دنيا آمدهاست از شام به منطقه سي جار آمده و به انتشار طريقه عدويه پرداخته و توانسته يزيديها را بدور خود جمع نموده و به خدا پرستي و رعايت برنامه هاي اسلامي وادار نمايد.بعدها در کوهستان حکاري در کردستان و موصل سکني گزيدهاست. در اين زمان او به «شيخ عدي حکاري» موسوم ميگردد.
آرامگاه شيخ عدي بن مسافر در روستاي لالش در 36 کيلومتري موصل قبله گاه يزيديان به شمار مي رود
يزيديها او را به عنوان مرشد خود مي پذيرند و تا حد زيادي از عقايد گذشتگان خود بيگانه مي شوند. او بين سال 555 تا 558 هجري قمري در حالي که نزديک به 90 سال سن داشتهاست از دنيا ميرود و وي را در زاويه? خود در حکاري دفن ميکنند.مقبره? او در نزديکي اربيل (هه ولير) واقع است و بر روي سنگ قبر وي چنين نوشته شدهاست:
" بسم الله الرحمن الرحيم خالق السماء و الارض، اخفض هذه المنزل محل الشيخ العدي الحکاري، شيخ يزيديه. "
پس از وفات شيخ عدي و دفن او در کوه " لالش " واقع در شهرستان سي جار برادرزاده اش «ابوالبرکات بن صخر» جانشين وي گرديد و بعد از او عدي بن بوالبرکات رئيس يزيديها شد. او هم مرد مسلماني بود. چون درگذشت پسرش «حسن ملقب به تاج العارفين» به رياست يزيديها انتخاب گرديد. ميگويند در زمان شيخ حسن در عقيدهي اسلامي يزيديها شبهاتي حاصل شد و دوباره دين باستاني در ميان آنها جان گرفت و به شيخ عدي بن مسافر مقام الوهيت دادند و گفتند خدا در وي حلول نموده است. در سلسله مراتب آنها مثل هر سلسله مراتب ديگرى شيخ يا پير، فرا دست است و مريد، فرو دست.
کتابهـاي مقـدس
تا مدتها پيش داشتن سواد خواندن و نوشتن براى يزيديان تابو محسوب ميشد و يکى از دلائل کمبود چشمگير اسناد در مورد اين مذهب همين امر بايد باشد. به هر حال دو کتاب را ميتوان نام برد که به اين آئين تعلق دارند کتاب« جلوه » منصوب به شيخ عدى و کتاب « سياه » يا « مصحفه ره ش » منصوب به پسر اوکه هر دو به زبان منظوم کردي است که از سال 1895 ميلادي به بعد در حدود سيزده بار با متن و ترجمهي آنها به زبانهاي مختلف به چاپ رسيده است. ترجمه يکي از نيايشهاي پس از نمازهاي ششگانه ايزديان چنين است:
(( اي ايزد بزرگ! حقا که تو پادشاه جهاني، و يزدان مهر و ماهي روزي دهنده جن و آدميزادي و خداوندگار جهان بالا، اي مزدا مردم کردستان را مژده ياري ده که دفتر ايمان را پخش نمايند و گمراهان را نابود کنند و شورشي در کردستان بر پا نمايند و عظمت ايران را پا بر جا و استوار نگهدارند و سرزمين کفر را نابود سازند.))
اعتقــادات
بنا به کتابهاي خطي ايزدي و نوشتههاي برخي از مورخان، ايزديان از بازماندگان آيين ماني هستند و اديان ديگر ايراني از قبيل آئين زرتشت و مزدک در مسلک آنان نفوذ پيدا کرده است. معتقد به خدايي هستند که آفريدگار جهان است ولي پس از خلق جهان کاري به کارجهان و جهانيان ندارد.
گويند خدا نخستين موجودي را که خلق کرد ملک طاووس بوده است. ذات ملک طاووس با ذات خدا يکي است و پس از ملک طاووس شش ملک ديگر قائلند که رابط بين خدا و خلق هستند ولي ملک طاووس اولين ملک محسوب مي شود.در اينجا عقايد زردشتيان در ذهن متبادر مي شود که پس از ذات باري به وجود خرد مقدس يا اسپنتامينو عقيده دارند که اولين موجود است و بعد از او شش امشاسپند دارند و اسپنتامينو گاهي جــزو امشاسپنـدان محسوب مي شود و عده آنها به هفت مي رسد و گاهي او را به اعتبار ا لوهيت مي نگرند و امشاسپندان شش تا مي شوند.
بنا بر راي مستشرقيني مثل "هورتن" کيش يزيدي نور پرستي است و منشا آن ثنويت ايران قديم است که به غلبه نور بر ظلمت منتهي مي شود.
ملک طاووس اهريمن نيست بلکه تشخص اصل شــر است که دنباله خيــر محسوب مي شود. و به اين معني است که شر از لوازم خير و مخلوف بالعرض است و جزو نقشه آفرينش است. پس ملک طاووس هم از ارکان آفرينش به شمار مي رود.يزيدي ها شيطان را به عنوان معارض و خصم خداي متعال نمي پرستند بلکه ملک طاووس يا شيطان را ملکي مي دانند که هرچند سبب طغيان و سرکشي و مغضوب درگاه الهي شد و به جهنم افتاد ولي 7000 سال در آنجا بگريست چندانکه هفت خم از اشک ديدگانش پر شد و آنگاه خدا او را بخشيد.يزيديان هم مثل بسياري از پيروان اديان باستاني اعتقاد دارند که جهان و هرچه در او هست از چهار عنصر اصلي يعني «آب، باد، خاک و آتش» ترکيب يافتهاست.
خداوند به ادعاي خود، مشابه باور معمول اديان سامي، انسان را از آب و خاک آفريد در حاليکه فرشتگان درگاه ابديت همه از جنس آتشند؛ و آتش به باور آنها بر گل ?ممزوج آب و خاک? ارجحيت دارد. از اين رو وقتي خداوند از همه فرشتگان بارگاهش ?از جمله ملک مقرب، طاووس? ميخواهد که در مقابل ساخته دست او، آدم، تعظيم کنند، ملک طاووس «شيطان» از اين دستور ايزدي سر ميپيچد و از همان زمان سر به شورش ميگذارد، شورشي که تا روز حشر ادامه خواهد داشت و يزيديان آن را شورشي بر حق و از روي حکمت خداوند ميدانند و شيطان را لعن نميکنند و معتقدند که در آخرالزمان او مشمول لطف و بخشش پروردگار خواهد گشت.
محققين و متکلمين اسلامي آنها را بدليل باور به نسخ اسلام در آخرالزمان، جزو غلاة دانستهاند.يزيديها به شيطان يا بقول خودشان ملک طاوس ارادت دارند و چون در قرآن و ديگر کتابهاي مذهبي به شيطان و ابليس لعن شده، او را ملک طاوس مي نامند که رئيس تمام ملائکه مي باشد. در فرهنگ اعلام معين آمده است که چون در آن زمان ?يعنى در زمان زندگى شيخ عدى? عادت لعن و سب شيوع داشت "شيخ عدى دستور داد لعن را مطلقا ترک کنند حتى لعن بر ابليس را".
علاوه بر يزيديها بعضي از عرفاي مشهور، يکتا پرستي ابليس را ارج مي نهند. بقول ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه، (ج 1 ص 35) ابوالفتوح احمد بن محمد غزالي برادر ابو حامد محمد بن محمد غزالي روزي در بغداد بر بالاي منبر گفت: اگر کسي توحيد را از ابليس ياد نگيرد زنديق است. زيرا او مامور شد که بغير از خدا را سجده کند ولي نپذيرفت.
ايزديان به تناسخ ارواح عقيده دارند و معتقدند انسان چنانچه در جهان نيکوکار و خير باشد، هنگاميکه ميميرد روحش مجدداً به تن کودکي نيکوکار حلول ميکند، اما اگر انسان بدکار و شريري باشد، هنگاميکه روحش آزاد ميشود به بدن جانواران و حشرات موذي چون کژدم و مار راه مييابد.
به عقيده آنها ارواح دو قسمند:
اول – شريره که در حيوانات بد جنس حلول مي کنند و هميشه در عذابند.
دوم – ارواح پاک که در فضا پرواز مي نمايند تا براي مردم زنده اسرار کائنات و مغيبات را کشف نمايند و اين ارواح با عالم غيب در تماس دائم هستند.
محرمـات
خوردن کاهو، کلم، لوبيا و سبزيهائي که با کود انساني تقويت شوند حرام مي دانند و از گوشتها هم گوشت خوک، ماهي و آهو را حرام مي شمارند.
براي شيوخ و پيشوايان آنها خوردن گوشت خروس هم حرام است زيرا " ملک طاوس " به شکل خروس است.
تراشيدن سبيل را هم حرام ولي سبک کردن آنرا مستحب مي دانند.
اما قوالها و فقرا و پيشوايان روحاني نبايد ريش را بتراشند.
يزيدي حق ندارد بيش از يکسال از محل خود دور شود و نبايد در مجالس انس و طرب حاضر گردد، تا نفس خود را ذليل نمايد.
نگاه کردن به زن غير يزيدي و شوخي کردن با او را حرام مي دانند. به عقيده ي آنها چون در ماه نيسان دهه ي دوم وسوم فروردين و دهه اول ارديبهشت ملائکه با هم اتصال مي نمايند نبايد ازدواج کرد و تعمير خانه را هم در اين ماه نبايد انجام داد.
يزيدي حق ندارد در داخل مسجد مسلمانان شده و نماز خواندن آنها را در يک جا ببيند. درکتاب مصحفه ره ش چنين آمده است :
نام شيطان يعني ملک طاوس بر هيچ کس از ما جايز نيست ببريم، يا اسمي شبيه به آن مانند کلمه ي شيطان، قيطان، شر و شط و شبيه اينها و نيز لفظ ملعون يا لعنت يا فعل را هم نبايد بر زبان بياوريم.
يزيدي حق ندارد آب دهان خود را بر زمين بريزد، زيرا اين عمل اهانت به طاوس ملک است و نبايد از اسب و ماديان براي بارکشي استفاده نمايد ونبايد لباس آبي بپوشد.
يزيديها اطفال خود را ختنه مي کنند. از کوزه و ظرف دسته دار آب نمي نوشند و نيم خورده ي مازاد شخصي غريب را نمي خورند.
درجات افـراد
اول: امير- فردي مصون و غير مسئول است و او را معصوم دانسته و معتقدند که جزئي از خداوند در او حلول نموده و حق قضاوت مطلق بر رعيت خود دارد زيرا او وکيل شيخ عدي است. امير کنوني آنها سليمان سور مي باشد.
دوم: بابا شيخ – وظايف او منحصر به قضاياي ديني است و ناظر ساختمان مرقد شيخ عدي و حفظ سجاده منسوب به شيخ مي باشد و اوست که ايام روزه و عدد رکعات نماز و نصاب زکات را تعيين مي کند.
سوم: شيخ – او با سواد يزيدي هاست که بايد از سه خانواده ي آدانيه، شمسانيه و قابانيه باشد، ازدواج افراد اين سه طايفه با هم حرام است.
چهارم: پير- اينها در مقام بعد از شيخ هستند که وظايف ارشاد مريدان را دارند. مريدان بايد پنج درصد از عوايد خود را به آنها بپردازند و انتظار شفاعت بيماران را از پير دارند.
پنجم: فقير- به زاهدان يزيديه فقير مي گويند. فقراي يزيديه خرقه ي پشمي سياهي مي پوشند که تا پاره نشود آن را از بدن بيرون نمي آورند. خرقه ي کهنه را در جايي مي آويزند و آنرا به هنگام مرگ با صاحبش دفن مي کنند. فقرا رشته طنابي را هم به گردن خود مي بندند و کلاه نيز به سر مي گذارند و اين سه وصله موجب احترام است.
ششم: قوال- به کساني گفته مي شود که سرودهاي ديني را در مراسم ديني يا در ايام عيد مي خوانند. غالبا قوالها شعراي محلي خوبي هستند که گويا شيخ عدي به آنها حق انشاء قصيده و مديحه را داده است و به حفظ اسرار شريعت و حوادث تاريخ ماخوذ نموده و نيز به مصاحبت طاوس ملک مفتخر داشته است.
قوالها مامور جمع آوري نذورات و جاروب کردن مقبره و لباس زائران نيز مي باشند و اين کارها را موروثي مي دانند و به فرزندان خود رقص ديني و نواختن دف و ني و سرنا و قصايد و سرود مي آموزند، آنها با غير از سلسله خود ازدواج نمي کنند.
هفتم: کوچک ها- عده ي آنها زياد است. لباسشان سفيد و کمربند پشمي سياه يا سرخي دارند که حلقه دار است.
وظايف ديني آنها غسل و کفن و دفن مردگان و انجام کارهاي سختي در مقبره شيخ عدي از قبيل انتقال سگها و بريدن درختان مي باشد.
چنانچه يزيدي به مقام کوچک ها رسيد مي تواند عاقبت مردم را پيش بيني کند و با ارواح مکاشفه داشته باشد و اين اشخاص بايد بر چهل منبر رفته و چهل چراغ زيارت کنند و قسم بخورند که نسبت به شيخ عدي بن مسافر وفادار باشند و چهل روز روزه بگيرند.
هشتم: مريد- مريدهاي يزيديه که مردم عوام و گدايان اين طايفه هستند، کورکورانه اوامر روساي روحاني خود را انجام مي دهند. هر مرد يا زن يزيدي بايد پير و شيخ داشته باشد و صدقات و نذر و نياز خود را به او بدهند و از وي تعليم بگيرد.
اعيـاد
عيد اول سال- سال يزيديه اول ماه نيسان شرقي برابر 14 نيسان غربي مي باشد که روز چهارشنبه را جشن مي گيرند و اگر اتفاقا روز اول نيسان پنج شنبه باشد عيد آنها به روز چهارشنبه هفتم ماه که بيستم نيسان غربي است موکول مي شود که با اواخر فروردين مصادف است
روزه – معتقدند که روزه ســه روز است و مسلمانــان اشتباهــا سـي روز را روزه مي گيرند و روز جمعه را عيد عمومي دانسته و آنرا عيد روزه ي يزد مي نامند.
مراسم و تشريفـات
جشنهاى يزيديان بر منباى تقويم زرتشتى/ ميترائى استوار است و مهمترين آنها همان مراسم جامائيه يا جام است که هر ساله در اواسط تابستان در روستاى " لالش" در مرکز کردستان عراق برگزار ميشود که با ايام جشن پاييزي مهرگان، نزديکي عجيبي دارد اين مراسم البته به مدت هفت روز ادامه دارد و در آن علاوه بر زيارت مرقد شيخ عدى و ديدار از دوزخ، مجسمه بزرگى از طاووس ميسازند که سمبل ملک طاووس "شيطان" است.
باور اين مردم از جهان ملغمه ايست از باور زرتشتى، ميترائى و صوفى. در اين باور "يزدان" در آغاز مرواريدى آفريد که پس از گذشت چهل هزار سال شکست و ملک طاووس، فرشته مقرب يزدان، از خرده ريز همين مرواريد جهان مادى را خلق کرد. پس از آن بود که فرشتگان ديگر توسط يزدان خلق شدند. در اين باور، شيطان نه دشمن خدا که شريک او در خلقت جهان است.
روايت "يزيدى" از خلقت انسان به روايت يهودى/ مسيحى از خلق آدم و حوا نزديک است با اين تفاوت که "شيطان" نه فرشته مغضوب وسوسه گر که آموزگارى خردمند براى انسان است. در اين باور خدا پس از خلق انسان خودش را از ماجرا کنار کشيده و دخالتى در نيکى و بدى او ندارد. آنکه راه نيک و بد را نشان انسان ميدهد همانا ملک طاووس است.
در اين جشن، مراسم و نيايشهــاي گوناگوني انجام ميشود که تعدادي شرح داده مي شود:
مراسم سما که توسط گروهي متشکل از بيست نفر در محوطه مقابل مقبره شيخ عدي بدور يک شمعدان بنام چقالته که در وسط حياط قرار گرفته انجام ميگيرد. بر بالاي شمعدان يک ظرف پر از روغن زيتون ديده ميشود که در اطراف آن هفت فتيله قرار دارد. در وسط ظرف فتيله ديگري که به فرم گل رز بزرگي ساخته شده جاي دارد. مراسم با چرخش کند و آهسته بدور شمعدان در حال سوختن، هر چهار ساعت سه بار، در حالي که قوالها در جلوي درب مقبره و مشغول نوحه سرايي و نواختن دف و ناي هستند، اجرا ميشود.
مراسم قباغ ويژه پنجمين روز جشن است که در آن عدهاي به قله کوه مقابل رفته با تفنگهاي خود شروع به تير اندازي ميکنند و سپس در ميان هلهله و شادي فراوان به مقبره شيخ باز ميگردند که مردان و زنان همراه دف و ناي دور آنها در حال رقص هستند در اينحال مير شيخان گاو بزرگي را آماده کرده و از آنان ميخواهد تا آنرا در مقابل هر گونه آسيب محفوظ بدارند. جوانان مسلح گاو را تحويل گرفته و با خود به مقبره شيخ شمس مقبرهاي ديگر از پارسيان در فاصلهاي دورتر ميبرند و تعهد ميکنند که آنرا صحيح و سالم به مقبره شيخ عدي برگردانند. زماني که آنها دعا و مناجات را که براي غير ايزديها نامعلوم مينمايد تکرار ميکنند دو نفر ايزدي، مخفيانه به داخل صف آنان نفوذ کرده و يکي از آنها با زرنگي خاص گاو را ميدزدد، ناگهان صداي داد و فرياد از هر طرف بلند ميشود و حاضرين بي آنکه اهميت بدهند چه کسي دزد است شروع به جستجوي گاو ميکنند و ايندر حالي است که وانمود ميکنند که هم نام و هم حضور وي را فراموش کردهاند.
آنها سپس گاو را در ميان احساسات شديد خود به مقبره شيخ عدي باز ميگردانند.
افراد قبائل و عشاير در محلي بنام ميدان جهاد گردهم جمع ميشوند و سپس ده مرد شجاع و نترس قبيله جلوتر ميآيند تا از گاو پاسداري کنند. اما در اين موقع مير اعلام ميکند که احتياج به وجود آنها نيست چرا که گاو، فراري شده است اين بدان علت است که دو مردي که قبلاً گاو را دزديده بودند بداخل مقبره وارد شده و خود را بجاي مردان مير که قصد پاسداري از گاو را داشتند جا زده بودند آنها سپس همراه با گاو به آرامگاه شيخ شمس فرار ميکنند در آنجا يزيديها با چوب و شلاق گاو را شديداً ميزنند و پس از چندي ذبح ميکنند.
اين مراسم يک سرگرميمخصوص جشن نيست بلکه رد اصل يک آيين مذهبي است که ايزديان به روش سنتي آنرا انجام ميدهند تا برکت و فراواني را نصيب کشاورزي خود بکنند اين مراسم در واقع فرم خلاصه شدههاي است از نحوه دستگيري گاو و ذبح آن توسط ميترا از مراسم مهر پرستان.
مراسـم عـزاداري
هنگامي که يک ايزدي به حال احتضار ميافتد، همه اقوام و کسان او دورش جمع ميشوند شيخ نيز ميآيد و کمي از خاک آرامگاه شيخ عدي که آن را برات مينامند، در آب ريخته حل ميکند و قطره قطره در دهان وي ميريزند و هنگاميکه جان بسپارد با زيباترين جامه او را ميپوشانند و سپس کفنش ميکنند و آنرا بر روي تختهاي مينهند و تا سه روز در خانه نگاه ميدارند سپس جنازه را به گورستان ميبرند و خويشاوندان و کسان مرده برايش مويه ميکنند و قوالان هم با نواهاي حزين و اندوهناک و با آواي ني لبک همراه مردم به گورستان ميروند تا متوفي را به خاک بسپارند.
مراسم عزاداري تا سه روز طول ميکشد و زنان و دختران ، روزي دوبار بر سر آرامگاه در گذشته ميروند و دف و ني ميزنند و سرودهايي را زمزمه ميکنند و به شيون و گريه ميپردازند و پس از فرو نشستن آفتاب به خانههاي خود باز ميگردند. پس از سه روز عزاداري، غذا درست ميکنند و روي آرامگاه ميگذارند و بر اين عقيدهاند که مرده احتياج به غذا دارد.
روزهاي هفتم و چهلم نيز داراي مراسم ويژهاي است. ايزديان روستانشين پس از مرگ هر کدام از عزيزانشان، اسب او را ميآورند و لباسهاي فاخر و کلاه و دستار و تپانچهاش را بر روي زمين ميگذارند، اگر مرده پير باشد پارچهاي سياه به گردن اسبش ميگذارند و اگر جوان باشد پارچهاي رنگين به گردن اسب مينهند و همراه با آواي ني و دف در ميان مردم ميگردانند و دلاوريها و جوانمرديها و بخشندگيها و اوصاف مرده را با شعر براي مردم بيان ميکنند اينگونه اشعار را (لاواندنه وه) ميگويند.
فشارهـايـي که بـر يزيديــان وارد شـده است :
1- خفه شدن شيخ حسن در موصل در سال 644 هجري.
2- بريده شدن سر صد نفر از يزيديها و اعدام امير آنها و نبش قبر شيخ عدي و سوزاندن استخانهايش توسط صاحب موصل در سال 652 هجري، در اين زمان به آنها عدويه مي گفتند.
3- قتل و غارت يزيديها در سال 817 به تحريک جلال الدين محمد بن غزالدين يوسف حلواني که از شافعيه و از علما و فقهاي ايران بود توسط حاکم جزيره ابن عمر و کردهاي ديگر.
4- در سال 1127 هجري توسط ملا حيدر کرد و ملک مظفر نام به يزيديه حمله برده شد و زن و فرزندانشان اسير گرديد و اموالشان به يغما رفت. مهاجمان، زنان آنها را فروختند و کنيزان و دخترانشان را براي خود نگاه داشتند.
5- در سال 1247 هجري برابر 1731 ميلادي محمد پاشا معروف به مير کوير (کور) روانداز به قلمرو يزيديها حمله برد و 4/3 آنها را نابود کرد.
6- در سال 1308 ه . ق- دولت ترکيه عثماني براي مطيع کردن يزيديها جهت خدمت سربازي، بسر لشکر عمر وهبي دستور داد دست بکار شود. وي عده اي از يزيديهاي شيخان را بزور مسلمان کرد و به پسرش نايب اول عاصم بگ دستور داد به کشتار و غارت يزيديها بپردازد. وي مجسمه هاي آنها را برد و گنبدهاي قبور پيشوايان ايشان را خراب کرد و به مقبره ي شيخ عدي بي احترامي هاي فراواني روا داشتند.
7- در سال 1354 بعلت تمرد يزيديها از خدمت سربازي، حکومت پادشاهي عراق آنها را متهم به سازش با مسيحيان و فعاليت براي فرانسويان مقيم سوريه نمود و به سرکوبي آنها پرداخت. در نتيجه صد نفر از آنها کشته و عده اي زنداني و تبعيد و فراري شدند و عده اي هم به اعدام محکوم گرديدند.
خاطرات رضا علامه زاده از شرکت در مراسم حج يزيديان
لالش روستائى است در مرکز کردستان عراق که از شهر دهوک نزديک به سه ساعت با ماشين فاصله دارد پرستشگاه لالش که به آتشکدهاى بزرگ ميماند در مرکز اين روستا بر فراز تپهاى بنا شده که ظاهرا بايد خيلى قديمى باشد. وقتى به لالش رسيديم روستا مملو از جمعيت بود، ميگفتند در طول اين سه روز چندين هزار نفر به زيارت خواهند آمد،. زنها به پخت و پز در ديگهاى مسى بزرگ بر اجاقهاى سنگى مشغول بودند و فضا دقيقا فضاى سيزده بدر خودمان بود.
پرستشگاه لالش از سه قسمت تشکيل مي شود: شبستان، محوطه حياط و صحن دوزخ جائيکه مراسم حج در آن برگزار مي شود. وقتى من به شبستان رسيدم نزديک به صد نفر مرد، اکثرا در لباس کردى و بعضا با سر و وضع شيک، دور سالن بزرگ نشستهاند و دو بدو و چند به چند دارند با هم اختلاط مي کردند. مردى از قهوهجوشى دسته بلند در استکانهائى به کوچکى انگشتانه قهوهاى به تيرگى قير و به تلخى زقوم مي ريزد ?زقوم: گويند درختى است در جهنم داراى ميوهاى بسيار تلخ که دوزخيان از آن خورند - فرهنگ معين? و دور مي گرداند. سر در عمارت مربوطه مثل سر در همه مساجد و کليساهــا پر از نقش و نگار است. اما آنچه جلب توجه مي کنــد نام "طاووس ملک" است که به صورت سنگ برجسته بر ديوار نقش بسته است. و اما دوزخى که من در پرستشگاه لالش ديدم تنها چند دخمه غار مانند تار و تيره بود با خمرههائى که کنار هم چيده شده بودند و رويشان رنگ مشکى ريخته بودند تا فضا را مرموزتر و ترسناکتر کنند. درهاى دخمه آنقدر کوتاه بودند که بايد خميده ازآنان مي گذشتى و اگربي دقتي ميکردى ممکن بود سرت به ديوار ناصاف غار بخورد.
بخش مهم و تعيين کننده اين مراسم، جدا از گره زدن به پارچههائى که به ستونهائى بسته شدهاند ?مثل دخيل بستن? يا طواف کردن دور مقبرهاى که لابد گور يکى از قديسان يزيدى است، پرتاب دستمال به سنگ برجستهاى است که از ديواره غار بيرون زده است. اصلىترين مرحله حاجى شدن اين است که با چشمان بسته از فاصله شش هفت مترى دستمال سياهى را که به بزرگى چارقد زنان کرد است به طرف اين سنگ پرتاب کنى. اگر در سه بار موفق شوى دستمال را به برجستگى سنگ گير بدهى حجت قبول شده است وگرنه بايد روز ديگر برگردى و دوباره تلاش کنى. بسيارى از زوار موفق نشدند از اين آزمايش بگذرند.
گزارشـي از تعصبـات يزيديـان
در 7 آوريل 2007 در کردستان عراق جنايتي غير قابل تصور و وحشيانه اتفاق افتاد. خبر بيست روز بعد از حادثه، زماني در جهان انعکاس يافت که چند صحنه از فاجعه بصورت فيلمي که با يک تلفن همراه گرفته شده بود پخش شد. Asuda، سازمان مبارزه با خشونت عليه زنان در بيانيه اش در تاريخ 26 آوريل براي اولين بار خبر را به گوش جهانيان رساند. WADI هم يک سازمان کمک به کردستان عراق، که مقرش در اطريش است و سازمان عفو بين الملل در 27 آوريل خبر را انتشار دادند. شبکه تلويزيوني ” ? “ CNN ?در دو مرحله اقدام به پخش فيلم اين جنايت که توسط تلفن همراه تصوير برداري شده نمود . و سايت ياهو در قسمت کليپ هاي ويدويي اين جنايت را به نمايش گذاشت .
به گزارش خبرنگار سايت پزشکان بدون مرز، دعا خليل اسود نوجوان 17 ساله از فرقه ايزدي يا يزيدي، که به جرم دوست داشتن يک پسر عرب سني از طرف اطرافيان و جوانان متعلق به فرقه يزيدي سنگسار شد . (در اين فرقه عاشق جواني مسلمان شدن گناهي نابخشودني است. جرمي که جز مرگ تاواني ندارد. ) اين واقعه در مرکز شهر موصل و يا شهر بشيقه در کردستان عراق و با حضور عده زيادي از جمله پليس محلي اتفاق افتاد. گويي در اين جامعه نيرو و يا افرادي نبودند که دعاي نوجوان را از زير دست مشتي متعصب و جاني خلاص کنند. در حالي که چندين نفر با تلفن همراه از اين واقعه فيلم و عکس مي گرفتند? تعدادي با سر و صدا و داد و فرياد او را سنگسار کردند. اما آنچه اتفاق افتاد سنگسار نبود، بلکه حيواني ترين عملي بود که مي توانست توسط انسان انجام شود.
دعا دختر 17 ساله کرد در وسط ميدان به وسيله افرادي با لگد ، سنگ و بتون مورد حمله قرار گرفت متاسفانه خانواده و بستگان دعا در جلوي صف بودند. جرم اين نوجوان 17 ساله فقط عاشقي بود.
ماجرا چگونه اتفاق افتـاد؟
دعا براي ازدواج با پسر عمويش انتخاب شده بود اما به خاطر عشق به جوان عرب مسلمان ميشود. حتي به شوق ديدن معشوق از روستا فرار مي کند. اما جوان عرب دعا را نميپذيرد.
دعا سرافکنده باز مي گردد. اما به کجا ؟؟!! دعا جايي را براي رفتن ندارد. مي داند که گناه غير قابل بخششي مرتکب شده و بازگشتش به روستا برايش چيزي به جز پاياني سياه نخواهد داشت. ولي دعا باز مي گردد. شايد از گناهش بگذرند. دعا براي نجات جانش به نيروهاي پليس عراق در شهر پناه مي برد تا شايد آنها بتوانند از آتش تعصب کور نجاتش دهند.اما پليس به جاي حفاظت از جان دعا، او را براي انجام حيوانيترين رسم انسان، به قبيله اش تحويل ميدهد. فردي از قبيلهاش دعا را 5 روز پناه ميدهد. اما مردان قبيله اش مَردند. متعصبند. دعا جداي از آنکه عاشق مردي مسلمان شده، خود نيز به دين اسلام ايمان آورده ، او را بايد سنگسار کرد. مردان خانوادهاش دعا را از خانه بيرون ميکشند. روز مراسم فرا مي رسد. هفتم آوريل 2007، دعا را با لباس گرمکن قرمز روي زمين مياندازند. 9مرد براي سنگ سار- سنگ سار نه، لگد سار - آماده اند. صدها مرد هم براي تماشا ايستاده اند. دعا روي زمين افتاده است و با سنگ و لگد بر جان نحيفش ميکوبند.
مراسم سنگسار دعا در حالي انجام ميشود که سه مرد پليس عراقي با لباس نظامي ايستادهاند و اين صحنه جنايتکارانه را تماشا ميکنند. دعاي 17 ساله زير دست و پاي مردان خانوادهاش لگد مال مي شود. با دو دست صورتش را ميپوشاد تا سنگ و لگد بر صورتش فرود نيايد. نيم ساعت است و هنوز دعا نفس ميکشد. دستانش تکان ميخورند. تا آنکه عمو زادهاش(نامزذش) بلوک سيماني را جلوي چشم صدها تماشاگر بر سر دعا ميکوبد . دعا غرق خون مي شود…………………
صحنه هايي از اين مراسم حيواني توسط موبايلها ضبط و يک هفته بعد منتشر ميشود و موجي از خشم و نفرت را در جامعه کردها و در تمام دنيا بر ميانگيزد.
دعا دختر نوجوان به دليل عبور از خط قرمزي که مردان متحجر طايفهاش ترسيم کردهاند، به دليل عمل نکردن به قوانين غلطي که مردان مرتجع تيرهاش وضع نمودهاند، به دليل پشت کردن به سنتهاي عقب ماندهاي که مردان متعصب قبيلهاش باور داشتهاند، آري تنها و تنها به خاطر عشق ورزيدن و بر سر پيمان عشق ماندن از سوي اعضاي خانوادهاش مجرم شناخته ميشود، در دادگاه ريش سپيدان خشک انديش قومش محکوم ميگردد، سليمان سيو رهبر کنوني يزيديان که حاکميت مطلق را در دست دارد حکم مرگ او را صادر مي کندو حکم توسط مردان فاميل اجرا ميشود. دعا کشته ميشود تا هم تاوان جسارت خويش را داده باشد و هم براي ديگر دختران ايل آينه عبرتي گردد .
ادامه دارد ...
تذکر : منابع تحقيق در پايان قسمت نوزدهم ذکر شده است.منبع:/الف