جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
شيطان پرستي - قسمت هجدهم موسيقي و شيطان پرستي
-(55 Body) 
شيطان پرستي - قسمت هجدهم موسيقي و شيطان پرستي
Visitor 601
Category: دنياي فن آوري

*موسيقى متال‏

موسيقى متال، داراى زيرمجموعه‏هاى زيادى است كه برخى از آنان جزء مهم‏ترين گروه‏هاى شيطان‏پرست محسوب مى‏شوند؛ مانند هوى متال، بلك متال و... .

Black Metal

از زمانى پديد آمد كه نئووايكينگ‏هاى نروژ، در جست‏وجوى راه و وسيله‏اى براى نابود كردن مسيحيت در نروژ و بعد در تمام دنيا بودند و در اين راه، انسان‏هاى بسيارى را كشتند و كليساهاى زيادى را آتش زدند و بلك متال را بى‏نهايت نواختند تا شايد خداى تاريكى‏ها باز گردد. موسيقى‏اى كه بيانگر دنياى تاريك، سرد و بى‏روح است و سبكى مملو از خشونت، مرگ و كشتار، به اين گروه اختصاص دارد.

Death Metal

مرگ، يگانه حقيقتى است كه راه فرارى از آن نيست. درباره مفهوم مرگ، شيطان‏پرستان به دو دسته بسيار بزرگ تقسيم مى‏شوند:
دسته اول، كسانى هستند كه خودآگاهانه، مرگ و ماندن در جهنم را ترجيح مى‏دهند
دسته دوم، كسانى هستند كه منكر مرگ هستند و بر اين گمانند كه پرستش شيطان، كفايت مى‏كند تا او آنان را از چنگال مرگ رهايى بخشد و عمرى جاودان، نصيب آنان گرداند.
از اين لحاظ، دسته اول خطرناك‏ترند؛ زيرا آگاهانه به جنگى نامقدس در برابر خداوند روى مى‏آورند؛ جنگى كه مى‏دانند در آخر به شعله‏هاى آتش ختم مى‏شود. آنان گناه را زينت درونى انسان تصور مى‏كنند و به مرحله‏اى مى‏رسند كه ديگر گناه براى زندگى آنان، از آب و نان نيز ضرورى‏تر مى‏شود؛ تا درجه‏اى كه ديگر چيزى جز گناه نمى‏بينند. آنان به هر گناهى دست مى‏زنند ؛ ربا، قتل، دروغ، تهمت، دزدى، شرب خمر، هتاكى به مقدسات و مؤمنين، اعمال منافى عفت و... .
تعداد ديگرى سبك متال وجود دارد كه هر كدام داراى خصوصيات خاص خود هستند؛ اما وجه اشتراك بسيارى از آنان رواج خشونت و فحشاست.
آن چه ذكر شد، بيانگر بخشى از فرهنگ غرب و در رأس آن آمريكاست. اين سخن بوش كه «ارزش‏ها و موضوعات مورد علاقه آمريكا براى هر كسى و در هر جامعه‏اى درست و مفيد است» و نيز اين سخن او كه «اهداف آمريكا، برقرارى صلح، تداوم آزادى و رسيدن به سعادت و خوشبختى است»، چه معنايى مى‏تواند داشته باشد؟ شايد اين سخن توماس فردمن، تحليل‏گر سياسى آمريكا كه «جنگ با اين دشمن (اسلام)، با ارتش ممكن نيست؛ بلكه بايد در مدارس، مساجد، كليساها و معابد به رويارويى با آن پرداخت و در اين راه، جز با همكارى روحانيون، كشيشان و راهبان، نمى‏توان به پيروزى دست يافت»، تفسير و معنايى براى اين سخنان سردمداران آمريكا باشد.
متاليكا در سال 1981 يك نوازنده درام به نام " ‌لارس الريچ " با انتشار يك آگهي فراخوان تشكيل يك گروه هوي متال را اعلام و پس از مدتي موفق به جذب افراد مختلفي مي‌شود .
فعاليت اين گروه‌ها مانند ساير گروه هاي هوي متال به صورت غيرقانوني و زيرزميني در ظاهر و در باطن با حمايت سازمان‌هاي جاسوسي ايالات متحده آمريكا با شعارهاي اجتماعي و اعتراضي ادامه و گسترش مي‌يابد .
اين گروه چند سال بعد پيشنهادهاي Black metal را نيز ادامه داد و ضمن ارائه آثار مختلف زمينه را براي شكل‌گيري گروه هاي بعدي فراهم آورد .

*ارزش‌هاي القايي متاليكا :

متاليكا در حقيقت ضدارزش‌هايي را ارائه مي‌نمايد كه شامل " بازگشت به تاريكي "
(محور اصلي تفكرات شيطان‌پرستان ، بي‌رحمي و تجاوزات جنسي ، فحاشي ، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومي آن) مي‌باشد .
خوانندگان اين گروه بر روي صحنه و در كليپ‌هاي خياباني دست به خوردن و آشاميدن ميوه‌هاي فاسد ، ‌ادرار ، مدفوع ، خون و مردار نموده و از كثيف‌ترين گروه‌هاي موسيقي جهان به حساب مي‌آيند .
همچنين گفتني است متاليكا از هم‌جنس بازي نيز دفاع مي‌نمايد و آلبومي را در سالروز مرگ " ‌كوئين " ، همجنس‌باز بنام آمريكايي منتشر كرد .
برخي آمارها حكايت از اين امر دارد كه تاكنون بيش از ده ميليون و دويست هزار كپي از آلبوم هاي اين گروه " موسيقي شيطاني " به فروش رسيده است .
براي آشنايي با افكار خوانندگان و اداره‌كنندگان گروه‌هاي متاليكا در ادامه برخي از اشعار ايشان با ترجمه آن ارائه مي‌شود :
Band: Nargaroth
Song:The Day Burzum Killed Mayhem
Album: Black Metal Ist Krieg (2001)
a year of misery ?
سال بدبختي ؟
Darkness fills the sky.
تاريكي آسمان را در برگرفت
I hear the warriors cry.
صداي گريه سلحشور را مي شنوم
The legend tells a story
افسانه‌ها داستاني را بيان مي كنند
From a Viking from the north,
از وايكينگي از شمال
Who met a Death Warrior
چه كسي سلحشور مرگ را ملاقات كرده؟
Black Metal was never really the same.
بلك متال هرگز يكسان نبود
The legend call it murder
افسانه‌ها آن را كشتار ناميدند
And the Viking had survived.
و وايكينگ نجات يافت
But the eyes of the Death Warrior
اما چشمان سلحشور مرگ
Never saw again the sun upon the sky.
هرگز خورشيد را بر فراز آسمان نديد
And the quintessence:
و در اصل:
Everyone recognized war,
همگان جنگ را تاييد كردند
That Black Metal isn't just Entertainment anymore.
بلك متال فقط يك سرگرمي نبود
I can still remember
هنوز هم مي توانم به ياد بياورم
My emotions so confused.
احساسات فوق العاده مغشوشم را
My soul was seeking answers.
روحم به دنبال پاسخ بود
No knife I let unused.
تيغه اي نبود كه بگذارم بي استفاده بماند
So many questions
سوالات بسيار زيادي
I had to satisfy.
مجبور بودم كه خرسند باشم
My soul was under torture,
روحم زير شكنجه بود
But I knew my way was right
اما من مي دانستم كه راه من درست است
I see a cemetery fall asleep under fog
قبرستاني را ديدم كه در زير مه به خواب رفته بود
And I know the old days will never come Again.
و من مي دانم كه روزهاي گذشته هرگز باز نمي گردند
1993, this year of misery was the knife
سالي از بد بختي كه همانند چاقويي
which split the Black Metal scene apart.
چشم انداز بلك متال را از هم جدا ساخت
Since that mighty day Black metal split his Way,
بعد از آن روز بزرگ بلك متال توسط او دو نيم شد
And the unity was never the same again.
و يگانگي هرگز به جود نيامد
Lies, rumors and hate. Moneymaking, sadness And shame
دروغ‌ها ، شايعات و نفرت. منافع، دلسردي و شرمساري.
And all this by, the Day as Burzum Killed Mayhem.
و همه اينها در روزي كه بارزام مايهم را كشت
Remember this day! Remember this way!
اين روز را به خاطر سپار، اين طريق را به خاطر سپار
That you never betray, what here leads you On your way!
تو هرگز تسليم نخواهي شد، كه در اينجا به راهي سوقت دهند
And I never will forget
و من هرگز فراموش نخواهم كرد
The day as this both warriors met.
روزي را كه اين دو سلحشور رودررو شدند
The blood was hot the moon was red
خون جوشان بود و ماه قرمز رنگ،
And Black Metal created his own grave.
و بلك متال براي خود قبري ايجاد كرد
And I dream from days before
و من رويايي ديدم از روز قبل
Black Metal Maniacs, no whore,
مجنونان بلك متال، هيچ فحشايي نبود
In the legions of war
در سپاه نبرد
The demons in our heads the law.
شياطين بر سر ما قانون،
So I summon you once again,
و من تو را بار دگر فرا خواندم
We should never forget the pain
ما هرگز نبايد رنج را از ياد ببريم
From older days in our veins
از روزگاران گذشته در شاهرگ ما
We now cut of that it can flow like rain.
تكه اي از آن هست كه همانند باران گردش كند
Arrghh, this was the legend from
اين افسانه اي بود از
دلايل استفاده از موسيقي
الف . جاذبه هاي مجازي و حاشيه‌اي موسيقي متاليكا مانند ايجاد فضا براي روابط آزاد دختران پسران
ب. ارزان و قابل دسترسي بودن موسيقي با توجه به ارتقاء‌تجهيزات فني تكثير و توزيع
ج . كاهش سطح حساسيت يا حساسيت زدايي از طريق نفوذ به خانواده‌ها ،شركت‌ها ،‌اتومبيل‌هاي شخصي ،رايانه‌هاي شخصي و بالاخره گوشي‌هاي تلفن همراه

روند و روال

روند و روالي كه موسيقي متاليكا در گسترش مقوله شيطان‌پرستي تاكنون طي كرده است بسيار قابل توجه مي‌باشند .
ظهور يك خواننده جديد دقيقا به مثابه يك شيطان جديد همواره جمع تازه‌‌اي از علايق و عواطف اقشار مختلف مردم در كشورهاي جهان را (علي‌الخصوص جوانان) به خود جلب مي‌كند.
نقش موسيقي متال نقش حساس گسترش دامنه مخاطبين شيطان‌گرايي مي باشد . از سوي ديگر با گذشت زمان خوانندگان متاليكا همه روزه بيشتر تمايلات شيطاني خود را آشكار مي‌نمايند و بدين‌سان مي‌توان آنها را تنها عامل تبليغ شيطان‌گرايي معرفي كرد .

مرلين منسون

همانطور كه در بخش قبلي به آنها اشاره شد ، استفاده از موسيقي و به تبع آن ظهور خوانندگان جديد به مثابه شياطين نو ،ظرفيت‌هاي جديدي را در اختيار شيطان‌پرستان قرار داد .
" برايان هاگ وارنر " نام اصلي فردي است كه امروز به مرلين منسون يا به اختصار (MM) شهرت يافته است .
وي كه اكنون علاوه بر هواداران چندين هزار نفري در اقصي نقاط جهان به عنوان شيطان بزرگ شناخته و مورد پرستش قرار مي‌گيرد . مانند ساير افرادي كه از چهره‌هاي شاخص شيطان‌پرستي به حساب مي‌آيند دوران كودكي توام با سختي‌هاي فراوان مانند فقر و تنگدستي را سپري كرده‌است .
" برايان وارنر " يا (MM) تاكنون توانسته است نقش يك منجي را براي شيطان‌پرستي ايفا كند و اين افراد را از بن‌بست عزلت خارج كرده و مجددا به عرصه فعاليت‌هاي اجتماعي وارد سازد .
مرلين منسون نيز مانند ساير چهره‌هاي شناخته شده شيطانيسم چندين مرحله در طول عمرش يعني طي 38 سال گذشته ، براي مدت چند ماه يا چند هفته از نظر‌ها دور شده و پس از طي زمان موردنظر با ارائه يك كنسرت بزرگ و يا در چهره‌اي جديد و البته سخيف‌تر از گذشته ظاهر مي‌شود .
(لازم به ذكر است كه شيطان‌پرستان ادعا مي‌كنند كه در اين مدت به ملاقات شيطان و يا شياطين مي‌روند و دستوراتي را دريافت مي‌كنند.)
گفتني است طبق اطلاعات موجود زماني كه اين افراد " غيب " مي‌شوند ، جلساتي را با برخي مقامات بلندپايه امنيتي آمريكا و رژيم صهيونيستي برگزار مي‌نمايند و خواسته‌هايشان را مبني بر حمايت‌هاي مالي ، حقوقي و ... بيان و از حمايت ايشان برخوردار مي‌شوند .
شيطان پرستي وپيدايش آن در موسيقي متال وجنبش عظيم بلک متال
موسيقي متال داراي زير مجموعه هاي زيادي است که برخي از آنان جز مهمترين گروههاي شيطان پرست محسوب مشوند مانند هوي متال و بلک متال و….Black Metal
بلک متال در نروژ از زماني پديد آمد که نئو وايکينگ هاي نروژ در جستجوي راه و وسيله اي براي نابود کردن مسيحيت در نروژ و بعد در تمام دنيا بودند و در اين راه انسانهاي بسياري را کشتند و کليساهاي زيادي را آتش زدند و بلک متال را تا نهايت نواختند تاشايد خداي تاريک ها باز گردد .موسيقي که سخن از دنياي تاريک سرد و بيروح را بيان ميکند سبکي مملو از خوشونت مرگ و کشتار

اعمال منافي عفت

تعداد زياد ديگر سبک متال وجود دارد که هر کدام داراي خصوصيات خاص خود هستند اما وجه اشتراک بسياري از آنان عبارت است از رواج خشونت و فحشا
بازديدکنندگان و توريست‌ها از نروژ به عنوان کشور حماسه ها و افسانه ها ياد مي کنند. پايتخت اين کشور هم‌ اسلو است که در مرکز اين شهر همه چيز از خانه هاي سنگي زيبا تا معتادان و گدايان با قيافه هاي مختلف ديده مي شود.
در يکي از همين خانه هاي مرکز اين شهر و در يک اتاق شش ضلعي گروه mayhem به عنوان اولين گروه بلک متال نروژ شکل گرفت. در اين اتاق فرشهاي بسيار کثيف در زير پا، صليب هاي شکسته نازي بالاي سر به همراه صليب هاي‌ برعکس و شمشير وايکينگ ها که به در و ديوار آويزان شده ديده مي شود.
Hell hammerدر حال حاضر تنها عضو باقي مانده از ترکيب تشکيل دهنده گروه است. پايه و اساس اين موسيقي در نروژ دراوايل دهه هشتاد شکل گرفت. اعضاي اين گروه در همان خانه زندگي مي کردند که اطرافيان از اين خانه به عنوان خانه اي شيطاني ياد مي کنند.
Hell hammer مي گويد: "وقتي براي خريد به مغازه اي مي رفتيم پير زن ها به محض ديدن ما فرار مي‌کردند و به نوه ها و بچه هايشان مي گفتند: اينجا محل زندگي شيطان است."
گروه مشغول تمرين و کار بود که dead خواننده گروه مغز خود را با شات گان متلاشي کرد و اعضاي گروه جنازه او را همان طور در حياط خانه رها کردند تا جسد dead خوراک پرندگان شود.
Hell hammer مي گويد: "اين کار dead مرا متعجب نکرد چون او واقعا ديوانه بود و هميشه هم از قلعه هاي عجيب نروژ صحبت مي کرد" Hell hammerو euronymous گيتاريست گروه اولين کساني بودند که جنازه dead را ديدند و اورانيموس مي گويد: ما وقتي جنازه او را ديديم که مغز او روي زمين ريخته و خونش به ديوار ها پاشيده شده بود.
Hell hammer مي گويد: " اورانيموس قسمتي از مغز او را برداشت و با فلفل و سبزي پخت و خورد." Hell hammer اولين کسي بود که لباس اين چنيني بلک متال را مد کرد. چکمه هاي بلند، لباس جين، ژاکت هاي چرمي سياه به همراه پنتاگرامي که به گردنبندي که از استخوان جمجمه dead ساخته شده بود اولين تريپ گروه بلک متال بود.
بلک متال هميشه موسيقي ترسناکي بوده و حتي گروههاي انگليسي مثل venom خود را به عنوان يک گروه شيطاني مطرح کرد و خود را طبق قوانين شيطان پرستي وفق دادند. اما وقتي که بلک متال به نروژ رفت تغييراتي اساسي در آن شکل گرفت و جنگي عظيمي که بر عليه مسيحيت با اين موسيقي شکل گرفته و پيوند خورده نماد پيدا کرد. از گروههاي ديگري که بعد از mayhem به اين نهضت پيوستند مي توان به dark throne ، immortal ، burzum ، marduk و emperor اشاره کرد که در ابتدا به صورت زيرزميني تشکيل شده و رشد کردند. در همين زمان euonymus شرکت DSP را شکل داد . او به نوعي رهبر اين نهضت محسوب مي شد.
Hell hammer در مورد او مي گويد: " او احساسات نداشت. ترحم نداشت و هميشه هم مي گفت که اين نوع زندگي برايش لذت بخش است .اين شرکت در زير زمين همان خانه محل تمرين گروه تشکيل شد. اين زير زمين مثل سياه چال هاي قديم تاريک و نمناک بود و با شمع روشن مي شد.
افراد بسياري پس از آمدن به اين مکان و خروج از آن کفن به تن مي کردند و در اوج نشئـگي حاصل از موادمخدر به خودزني با چاقو و شيشه شکسته مي پرداختند و با اسپري بر روي ديوار عبارت 666 را مي نوشتند.
Hell hammerمردمي که با تفنگ به خود يا ديوار شليک مي‌کردند و حتي کسي که با پتک به مغز خود کوبيد را به ياد مي آورد يا حتي اورانيموس که‌ يک روز آنقدر خود‌ را با زنجير زد تا بيهوش شد. در حدود سال 1990 بود که بلک متال در حال پيشرفت بود و در اين زمان گروه سازش ناپذير marduk پايه ريزي شد و با اولين آلبوم خود يعني me Jesus دري جديد را بر روي بلک متال و مبارزه با مسيحيت باز کرد. Samoth گيتاريست بزرگي که از اعضاي تشکيل دهنده emperorاست و سابقه همکاري باburzum ، satyricon و ... را دارد مي گويد : " ما هميشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسيح اعلام خواهيم کرد و خواهيد ديد که چگونه اديان وايکينگ ها باز‌ خواهد گشت ."
نقطه اشتراکي که در بين گروههاي آن موقع بلک متال ديده مي شد‌ اين بود که همه آنها نفرتي خاص نسبت به مسيحيت داشتند. در اين زمان آتش زدن کليسا ها به وسيله کساني که خود را سربازان اودين مي ناميدند مد شد.
از پيشگامان اين کارمي توان به varg vikerness يا همان count grishnackh اشاره کرد. از کليسا هاي معروفي که ورگ آتش زد fantoft را نام مي برد که از آثار باستـــاني نروژ است . از ديگر کليساهاي معروف kolmen kolen است که samoth آتش زد که اين کليسا کليساي خانوادگي پادشاه هارالد پنجم بوده Samoth در ابتدا با کمک ورگ کليســـاي fantoft را آتش زد و بعد از آتش زدن کليساي kolmen کليساي skjold را هم به آتش کشيد. او مي گويد : " درکوچکي در زير محراب کليسا وجود داشت و من هم چند گالن گازوئيل روي آن ريختم و کبريت زدم و فرار کردم ."
ورگ هم از اعضاي اصلي اين جنبش بود که اغلب لباسهاي‌ وايکينگ ها را مي پوشيد و در ايدئولوژي اش بسيار حساس و سخت گير در عين حال‌ احساساتي بود ( اين نکته در آهنگهاي بارزام چه با کلام و چه بدون کلام کاملا مشهود است و هميشه حتي در تند ترين آهنگهاي او نغمه اي غمناک شنيده مي شود ). ورگ از معتقدان شديد به مبارزه با مسيحيان از طريق آتش زدن کليسا بود. او با بنزين کليساي fantoft را آتش زد و بلافاصله به ميان آتش رفت و روي ديوار کليسا ادرار کرد. بعد از اين جريان اورانيموس ادعا کرد که ورگ اين کار را براي مشهور شدن کرده و تقريبا دو ماه بعد از اين جريان بود که ورگ اورانيموس را کشت و به قصد توهين به دادگاه موهايش را بافت و دائما در دادگاه مي خنديد.
نظر مشترک اعضاي بلک متال اين است که مسيحيت در سال 995 بعد از ميلاد توسط olaf tryggvason به نروژ آمد که آنها با آمدنشان طلا و نقره مردم را به غارت بردند و براي اجراي قدرتشان دين جديد را به مردم نروژ خوراندند و قلعه هاي پاگانها را آتش زدند و مردم را سر دو راهي مسيح يا مرگ قرار دادند. اصلاحات مارتين لوترکينگ در سال 1537 مانند قبل آنچنان خونين نبود، ولي به همان اندازه بي قانون بود. لوترکينگ زبان آلماني را با نروژي مخلوط کرد. با اصلاحات لوترکينگ تجاوز و دزدي در نروژ افزايش پيدا کرد و مبلغان تبليغ مي‌کردند که با مسيحي شدن به خدا نزديک مي شوند.
Trond viggo torgersson عضو هيئت کودکان نروژ مي گويد : " شيطان پرستها خواهان پايان دادن به اين دوروئي معنوي مردم هستند". در اين زمان نروژ بسيار ضعيف است و هر روز زندگي سخت تر مي شود Torgersson اميدوار است که اين آتش باعث بيدار شدن افکار خفته مردم شود. وقتي از اسقف andriass artfloat در اين زمينه سوال مي شود با عصبانيت مي گويد : " اين مسايل واقعا نمي تواند دين ما را خدشه دار کند و اين قدر ضعيف هستند که ما حتي به مبارزه با آنان فکر نمي کنيم ".
پروفسور tormod engelsviken مي گويد : " الان در زماني شبيه قرون وسطي هستيم و اين بار پاگان ها در مقابل مسيحيان قرار گرفته اند که‌ هردو طرف در عقايدشان بسيار دقيق هستند. " او اعتقاد دارد نروژيان ديني روحاني و واقعي مي خواهند و مي گويد : " اين حرکت و جنبش پاگان ها نوعي خون خواهي و انتقام از خشونت مسيحيان است. شما بايد به ياد بياوريد وايکينگ ها در زمان آمدن مسيحيت ساکت بودند و به مرور زمان از بين رفتند ولي الان نوبت نئو وايکينگ است".
Nebelhexa خانمي که از اساتيد دانشگاه در نروژ بود عضوي ديگر از اين جنبش است که بسيار زود جادوي سياه را ياد گرفت و به يکي از اعضاي معتبر کليساي شيطان تبديل شد. او موهايي قرمز داشت و سرانجام کليساي شيطان را ترک کرد و با samoth به همراه گروه emperor در تور اروپا براي cradle of filth شرکت داشت آشنا شد و با او ازدواج کرد. در نيمه شب سال نو همان سال samoth و nebelhexa از کوهي برفي در نزديکي خانه شان بالا رفتند و در جايي در ميان درختان به رسم شيطان پرستان با هم همقسم شدند که تا عوض شدن دين نروژ از مبارزه دست نکشند Nebelhexa وsamoth به همراه varg براي آتش زدن کليسايــي رفتند و پس از آتش زدن آن samoth در ميان آتش گيـــر کرد و varg او را نجات داد.
nebelhexa در مورد ورگ مي گويد : " او انساني استثنائيست و در همه چيز استعداد دارد و براي رسيدن به هدف همه کاري مي کند او هميشه به samoth مي گفت بايد تمام کليساها را آتش زد.
Faust درامر سابق و از اعضاي تشکيل دهنده emperor از ديگر اشخاص معروف اين جنبش است که به جرم کشتن يک کشيش و آتش زدن کليسا به 14 سال حبس محکوم شد . در آگوست 1992 وقتي faust از پارک المپيک بازديد مي‌کردکشيشي را ديد و با او دوستانه مشغول به صحبت شد و با هم قدم زنان به ميان جنگل رفتند و در اين جنگل faust گردن کشيش را با چاقو بريد و جنازه او را رها کرد و فرارکرد. دو روز بعد از اين جريان faust به همراه varg و euronymous براي آتش زدن کليسايي به نزديکي همان پارک رفتند و faust داخل رفت و بمب دستي که ساخته بود در محراب کار گذاشت و انجيل و کتاب دعاي مذهبي را هم روي آن گذاشت و کمي گازوئيل در نزديکي آن ريخت و همه با هم به سوي کوه فرار کردند تا شاهد انفجار کليسا باشند. بعد از اين واقعه بود که faust دستگير و به 14 سال حبس محکوم شد. تاثير جنبش بلک متال و ضد مسيحيت و شيطان پرستي نه تنها در نروژ بود بلکه به ديگر قسمتهاي دنيا هم کشيده شد و براي مثال از گروههايي که در ديگر نقاط دنيا دراين زمينه تشکيل شدند به گروههاي deicide ، six feet under و cannibal corpse در آمريکا، opera IX در ايتاليا ، kataklysm در کانادا مي‌توان اشاره کرد.

-موسيقي رپ

تاريخچه:
((RAP، فرهنگي که خصوصاً به جوانان سياه و اقشار تحتاني در جوامع غرب تعلق دارد، از آمريکا سرچشمه گرفته و شورشگران سراسر جهان را تحت تاثير قرار داده است موسيقي RAP از تکامل اشکال ديگري از موسيقي سياهان در محله هاي فقيرنشين برانکس نيويورک و تا حدودي هارلم شکل گرفته است. اين محلات، نقطه تمرکز گروههائي از سياهان است که سالها پيش تحت شرايط فلاکت بار اقتصادي مجبور به مهاجرت از ايالات جنوبي به شهرهاي بزرگ نظير نيويورک شدند.
اواخر دهه 1960، وقتي که آمريکا زير ضربه مبارزات انقلابي در کشورهاي تحت سلطه اش، خصوصاً ويتنام، قرار داشت و انقلاب چين نيز بر شورشگران و انقلابيون در ايالات متحده تاثير نهاده بوددر شهرهاي بزرگ آمريکا تضادهاي طبقاتي ميان سياه با بورژوازي امپرياليستي و پايه هاي اجتماعيش حدت و شدتي فوق العاده يافته بود. بين محلات فقير نشين سياه با ساير نقاط شهر نيويورک، چيزي شبيه به خط مرزي وجود داشت . خط مرزي شاهد درگيري ميان دسته هاي متشکل سفيدهاي نژاد پرست و پليس از يکطرف با گروه هاي بزرگ و متشکل جوانان سياه بود . گروه هاي RAP از دل همين تشکلات شورشي سياه شکل گرفت.
در اينجا قسمتي از نخستين ترانه RAP اعتراضي که از معروفيتي بين المللي برخوردار گشته و "پيام" نام دارد را ميخوانيم. اين ترانه از آثار "گرند مستر فلش" و گروه "فوريوس فايو" است. اين ترانه حکايت شرايط نابسامان طبقه هاي فقير نشين جامعه است. دستم را بروي اسلحه ام ميفشارم، چرا که قصد جانم را کرده اند مرا هل ندهيد، ديگر جان به لبم رسيده مي کوشم به سيم آخر نزنم اينجا درست مثل يک جنگل است و بعضي وقتها تعجب ميکنم که چگونه مي توان جان سالم بدر برد))
((در همان سالهاي نخستين شکل گيري رپ با دخالت قدرتمندان ، هدفهاي سياسي و اجتماعي گروه هاي سياهپوست ، دستخوش نوعي تحريف گرديده و در نتيجه به ابزاري در دست سياستمداران و صيهيونيسم تبديل شدند .
در طول مدتيکه رپ شکل مي گرفت ، عناوين مختلفي از اين نوع موسيقي توسط موزيسين ها بوجود آمد که با پيوستن خوانندگان معروفي به اين گروه موسيقي رپ طرفداران زيادي را به خود جلب و جذب نمود .
آن رپ نسبت به گروههاي ديگر طرفداران بيشتري دارد و جوانان علاقمند به موسيقي آن گوش ميدهند و براساس مدلهايي که آنها به آنها القاء ميشود ، لباس مي پوشند و آرايشهاي ظاهري رپ را برميگزينند .
شلوارهايي که پاچه گشاد آن بر روي زمين کشيده مشود ، مانتوهايي با آستين هاي بلند ، موهاي روغن زده و چسبيده بر سر ، عينک هاي دودي با قالب فلزي ، خط ريش پايين تر از گوش پسران و روسريهاي کوچک و معمولا سفيد رنگ دختران ، ويژگي ظاهري گروه رپ است .))

برخي از گروههاي زير مجموعه رپ عبارتند از :

1- ASE OF BASE :که در سبک موسيقي پاپ از سال 1988 در آمريکا و اروپا برنامه اجرا مي کنند که اعضاي اين گروه چهار خواننده سياهپوست هستند که عموما محور اشعارشان پيرامون عشق و روابط آزاد غيراخلاقي ميباشد .
2- NEW KIDS OF THE BLACK :که از سال 1987 برنامه اجرا ميکنند ، آهنگهاي آنها بسيار تند و با مضاميني درباره عشق و زندگي اجرا مي شوند .خوانندگاني بنامهاي کوئين و جيمي به همراه دو سياه پوست ديگر که همگي هم جنس باز هستند عضو اين گروه مي باشند
با توجه بدانچه ذکر شدکه بيانگر بخشي از فرهنگ غرب و در راس آن امريکا است آيا اين سخن پرزيدنت بوش که:((ارزشهاي و موضوعات مورد علاقه آمريکا براي هر کسي و در هر جامعه اي درست و مفيد است…!))

و آيا اين سخن ديگر معنايي دارد که:
((اهداف آمريکا برقراري صلح ،تداوم آزادي و رسيدن به سعادت و خوشبختي است!))

ولي معني اين سخن توماس فردمن تحليلگر سياسي آمريکا که مي گويد:
((جنگ با اين دشمن(اسلام)با ارتش ممکن نيست بلکه بايد در مدارس ،مساجد،و کليسا ها و معابد به رويارويي با آن پرداخت و اين راه جز با همکاري روحانيون ،کشيشان و راهبان نمي توان به پيروزي دست يافت.))
ادامه دارد ...
تذکر : منابع تحقيق در پايان قسمت نوزدهم ذکر شده است.
/الف
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image