جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تلويزيون و آثار تربيتى آن
-(4 Body) 
تلويزيون و آثار تربيتى آن
Visitor 539
Category: دنياي فن آوري
در مقاله حاضر به پيشرفتهاى سريع فن‏آورى در دنياى معاصر در زمينه ارتباط اشاره گرديده و تلويزيون، به عنوان يك رسانه جمعى و نيز تاثيرات آن در جامعه‏پذيرى و تغييرات گوناگون رفتارى ناشى از آن در افراد، از ديدگاه صاحب‏نظران مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است . همچنين رابطه زمان فراغت افراد با تماشاى برنامه‏هاى تلويزيونى و پديده‏هاى ناشى از آن، و تاثير اين جعبه سحرآميز بر افكار عمومى بررسى شده است . در اين نوشتار، سعى بر آن است كه نقش تلويزيون به عنوان ابزارى جهت آشكارسازى مسائل مختلف و چگونگى تاثير برنامه‏هاى تلويزيونى بر مخاطبان با دقت و ظرافت‏خاصى بيان گردد و سرانجام در زمينه اينكه تلويزيون بايد به عنوان يك وسيله سرگرمى به شمار آيد يا يك وسيله آموزشى و يادگيرى، اطلاعاتى به خوانندگان عزيز داده شود .
كليد واژه‏ها: فن‏آورى، رسانه‏هاى ارتباطجمعى، آشكارسازى وقايع، تلويزيون، وارونه‏سازى وقايع، ستاره‏گرى، يادگيرى تصادفى .

1 . مقدمه

شتاب فزاينده پيشرفتهاى فن‏آورى در دنياى معاصر و تحول سريع در امر ارتباطات، مركز ثقل تحولات اجتماعى بوده است . پيشرفتهاى غيرمنتظره و كاملا" نوين در زمينه ارتباطات به وسيله تلفن، راديو، تلويزيون، دستگاه دورنويس ونظاير آن، دگرگونى‏هاى عميق اقتصادى واجتماعى را به همراه آورده و اين پرسش را پيش روى ما نهاده است كه به منظور همگام شدن با آنها و بهره‏ورى مطلوب از آنها بايد چه شيوه‏ها و ابزارهايى را برگزيد و چه سازمانها و مؤسساتى را تجهيز نمود تا در جامعه نيز فضايى درخور پذيرش آنها به وجود آيد . (1)
اگر از ديدگاهى وسيعتر، يعنى در سطحى جهانى به اهميت امر ارتباط توجه كنيم، بايد بگوييم جهان امروز دنياى اطلاعات است و نكته بسيار مهم در اين ميان، درك كامل اين پرسش است كه در چنين جهانى، چگونه مى‏توان به يك سياست اطلاعاتى صحيح دست‏يافت؟ اكنون كه توسعه با تدوين نوعى نظام صحيح اطلاعاتى و آگاهى‏رسانى حاصل مى‏شود، عدم توجه به اهميت و كاربرد رسانه‏هاى ارتباط جمعى، مسؤولان و برنامه‏ريزان سازمانهاى مختلف را از حجم انبوهى از اطلاعات محروم مى‏سازد . (2)
اما از سوى ديگر، به كارگيرى ابزارها و رسانه‏هاى ارتباط جمعى به منظور دستيابى به اطلاعات، نهايت دقت و توجه را نيز طلب مى‏كند; زيرا اين رسانه‏ها عمدتا سلسله مراتب اجتماعى خاصى را در جامعه به وجود مى‏آورند كه گروههاى كوچك قدرتمند، گروه وسيع طبقه متوسط و گروه كثير عامه مردم را شامل مى‏شود و البته در صدر اين سه گروه، گروه بسيار معدود ثروتمندان (اعيان) قرار دارد كه همواره خواستها، معيارها و ارزشهاى مورد نظر خود را به كل جامعه تحميل مى‏كند و طبقات پايينتر نيز بدون آنكه خودشان آگاه باشند، از آرمانهاى حاكم بر آن تقليد مى‏كنند . (3)
از اين رو بهتر است محتواى رسانه‏هاى ارتباط جمعى با ديدگاههاى نقادانه مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد . در اين گفتار، از ميان رسانه‏هاى متنوع ارتباط جمعى، بيشترين توجه به تلويزيون و نقش آن در جامعه‏پذيرى و فراگيرى افراد، بويژه در سنين كودكى و نوجوانى معطوف شده است .

2 . اهميت تلويزيون

تلويزيون يكى از رسانه‏هاى قدرتمند ارتباط جمعى به شمار مى‏آيد . اين ابزار، به دليل ويژگيهاى منحصر به فرد خود قادر است پيامهاى تصويرى را به دورترين نقاط منتقل كند و تعداد بيشمارى از افراد را در سراسر دنيا مورد خطاب قرار دهد . (4) تلويزيون به عنوان يك ابزار مهم ارتباطى مى‏تواند در هشيارسازى، سازماندهى، سياسى‏گرى و تكنيك‏دهى نقش مهمى داشته باشد . تاثير پيام اين ابزار قدرتمند بر افكار عمومى و عملكرد آن را، بويژه از نظر تربيتى و جامعه‏پذيرى نبايد از نظر دور داشت .

3 . پيدايش تلويزيون در ايران و جهان

نخستين فرستنده تلويزيونى جهان در سال 1936 ميلادى در انگلستان راه‏اندازى شد . تلويزيون در ايران در سال 1958 ميلادى افتتاح گرديد . بخش آموزشى تلويزيون ايران در آبان 1343 پايه‏گذارى شد; ولى به علت نارسايى‏هاى فنى و فقدان امكانات لازم، فعاليتهاى آن پس از مدتى متوقف گرديد . در سال 1352، اين بخش فعاليت‏خود را از سر گرفت; اما باز هم به دليل سياستهاى نادرست رژيم گذشته و عدم تبيين اهداف آموزشى نتوانست جايگاه مطلوبى در نظام تعليم و تربيت ايران به دست آورد . (5)

4 . تلويزيون و اوقات فراغت

مهمترين پديده مربوط به تلويزيون از ديدگاه جامعه‏پذيرى، كميت زمان تماشاى تلويزيون است‏بدين معنى كه در جوامع پيشرفته، افراد بيشترين زمان فراغت‏خود را به جاى معاشرت با دوستان، معلمان و يا بزرگسالان، به تماشاى تلويزيون مى‏گذرانند . پاپر درباره تاثيرات منفى ناشى از تماشاى طولانى تلويزيون اظهار مى‏دارد كه گذراندن وقت‏بيشتر براى تماشاى تلويزيون، نشان‏دهنده علاقه كمتر به مطالعه است و به احتمال زياد، فرد را كاهل و از نظر روانى منفعل بار مى‏آورد و يا به مسائلى نظير خشونت، پرخاشگرى و ترس از خشونت واقعى مبتلا مى‏سازد . واقعيت اين است كه برنامه‏هاى تحريك‏كننده تجارى حاكم بر تلويزيون، در جامعه‏پذيرى نسل جوان تاثيرگذارى منفى به همراه دارد . اما پاپر در اين زمينه به نكته‏هايى اشاره مى‏كند . از نظر او بروز پديده‏هايى نظير تعصبات فرهنگى، خشونت در برابر بيگانگان و ترس و نفرت از آنها در كشورهاى رواندا، يوگسلاوى و الجزاير، هيچ رابطه خاصى با تماشاى تلويزيون از سوى افراد اين كشورها ندارد و يا نمى‏توان كاستى‏هاى دموكراسى و رژيمهاى استبدادى را در بعضى از كشورها به استفاده زياد مردم از تلويزيون نسبت داد . (6)
گسترش رسانه‏هاى ارتباط جمعى، بويژه تلويزيون، اغلب به موازات اوقات فراغت افراد صورت مى‏گيرد . اين رسانه‏ها فراغت را به قشرهاى مختلف اجتماعى سوق داده و آن را به يك پديده فراگير تبديل نموده‏اند . با صنعتى‏شدن جوامع، تفريح جاى خود را به تماشاى صرف داده است و پديده تماشا، خود در ساخت‏سلسله مراتب اجتماعى نقش مهمى بر عهده دارد . (7)

5 . تلويزيون و تاثير بر افكار عمومى

گفته شد كه صنعت تماشا مى‏تواند طبقه‏بندى‏هاى اجتماعى جديد و مستحكمى را به وجود آورد . اين امر در زمينه‏هاى مختلف سياسى، هنرى، مذهبى و نظاير آن صورت مى‏پذيرد . براى مثال، گاهى فعاليت ورزشى در تلويزيون، نوعى نمايش به حساب مى‏آيد . فرد ممكن است‏خود را صرفا به اين دليل ورزشكار بداند كه ساعات متمادى تعطيلات پايان هفته را به تماشاى مسابقات فوتبال مى گذراند، اسامى تمام برندگان و قهرمانان بازى‏هاى المپيك را از حفظ مى‏داند و در او نوعى همانندسازى رفتارى با آنها ايجاد مى‏شود . (8)
شواهد حاكى از آن است كه ساده‏لوحى افراد زيادى موجب شده است كه ورزش به يك حرفه تجارى يا صنعتى مبدل شود و افتخارات ورزشى بيش از اندازه مهم جلوه‏گر شوند و گاهى به صورت امرى مقدس درآيند . (9) در واقع مى‏توان گفت كه سوء استفاده از اوقات فراغت مردم، براى عده‏اى خاص به مساله‏اى تجارى تبديل شده است .
مثال ديگر، موقعيت‏ستارگان عالم هنر است كه از طريق صنعت تماشا، به طور چشمگيرى تعالى يافته است . گرچه رسانه‏هاى ارتباط جمعى به خودى خود ستاره‏گرى را به وجود نمى‏آورند، اما آن را حمايت مى‏كنند و تا حدود زيادى مقبول جلوه مى‏دهند و موجب افزايش محبوبيت‏ستارگان در ميان افراد جامعه مى‏شوند; پس توسعه صنعت ارتباطات، امتيازات خاصى را براى اين دسته از افراد درپى داشته است . به اين ترتيب مى‏توان ادعا كرد كه پيدايش طبقات ممتاز، در گرو عملكرد رسانه‏هاى ارتباط جمعى، بويژه تلويزيون است . (10)
به همين ترتيب، تغييراتى كه در اطلاع‏رسانى مسائل سياسى در اثر تماشاى تصاوير تلويزيونى ايجاد مى‏شود، يكى از نمونه‏هايى است كه تاثير اين رسانه را بر افكار عمومى به طور كاملا" محسوس نشان مى‏دهد . اكثر تحليل‏گران برنامه‏هاى تلويزيونى بر اين باورند كه تلويزيون، ماهيت افكار سياسى را دگرگون كرده است . جهت‏گيرى افكار عمومى ديگر بر اساس ارزيابى‏هاى عقلانى از مسايل موجود نيست; بلكه واكنشهاى توام با احساساتى است كه به دنبال درك القايى ناشى از تماشاى تصاوير تلويزيونى ظاهر مى‏شود .
ارائه تصاوير مربوط به مسائل اقتصادى و تجارى نيز دستخوش تغييرات است . براى مثال، امروزه تبليغات اقتصادى با توجه به عملكردهاى منطقى صورت نمى‏گيرد و انتخاب خريداران نيز بر اساس داورى آنان از ارزش نسبى محصولات تجارى و اقتصادى نيست; بلكه با توجه به احساس و هيجانى است كه تصاوير تبليغاتى در آنها به وجود مى‏آورد .

6 . تلويزيون و آشكارسازى وقايع

برخى از صاحب‏نظران، تلويزيون را ابزارى جهت آشكارسازى مسائل مختلف قلمداد مى‏كنند . به عقيده ايشان، يكى از دلايل اين امر آن است كه تلويزيون امكان تماس افراد با واقعياتى را فراهم مى‏سازد كه دسترسى به آنها براى عموم ميسر نيست .
تلويزيون با ساخته و پرداخته كردن داستانهاى خيالى و افسانه‏پردازى در حاشيه مطالب مكتوب، نوعى باور و اعتقاد را در مخاطب خود پديد مى‏آورد، به گونه‏اى كه فرد هنگام تماشاى آن، گويى خود را در يك صحنه واقعى در آن سوى دنيا مى‏يابد و شخصا به تجربه اين صحنه‏ها مى‏پردازد .
اغلب برنامه‏هاى تلويزيونى جنبه اساطيرى دارند; چون شناسايى صحنه‏هاى نمايش را به يك اعتقاد مبدل مى‏سازند; بعلاوه به كمك هنر گزارشگرى و تصويربردارى با حركات و زواياى مناسب، آنچه را كه عادى و بسيار پيش پا افتاده است، به صورت برجسته‏اى به نمايش مى‏گذارند . (11)
نيل پوستين (1997) نيز تلويزيون را موجب آشكارسازى و حجاب‏افكنى از بسيارى مسائل، بويژه در زمينه‏هاى جنسى و خشونت مى‏داند . به عقيده او كودكان از آنچه مربوط به بزرگسالان است آگاهى مى‏يابند . در گذشته دنياى ناشناخته و اسرارآميز زندگى بزرگسالان، ايشان را از كودكان متمايز مى ساخت و به عبارت ساده‏تر، اين تفكيك بر پايه شرم استوار بود . كودكان درباره مسائل جنسى، پول، خشونت، بيمارى، مرگ و نظاير آن لب فرو مى‏بستند; اما بتدريج و با كسب آگاهى‏هاى جديد از طريق تلويزيون، همه آن نوع رازدارى‏ها به فراموشى سپرده شد . (12) دليل اين وضعيت، ويژگى عموميت داشتن برنامه‏هاى تلويزيون است كه همه اسرار زندگى را بدون توجه به سن و حساسيت مخاطب به نمايش مى‏گذارد و ساختار ارتباطى آن به شيوه‏اى است كه منجر به زائل شدن دوران كودكى مى‏شود . (13)

7 . تلويزيون و دستكارى برنامه‏ها (14)

انتقاد ديگرى كه بر برنامه‏هاى تلويزيونى وارد است، دستكارى شدن آنها است . برنامه‏هاى تلويزيونى نيز ممكن است مانند رسانه‏هاى مكتوب به نحوى مورد دستكارى قرار گيرند و تصاوير را آن طور كه هست‏به نمايش نگذارند . بايد توجه داشت كه «ديدن‏» همواره نمى‏تواند معيار صحيحى براى فهم حقيقت‏باشد . افراد بايد بدانند كه برنامه‏هاى تلويزيونى چگونه به وجود مى‏آيند و بياموزند كه چگونه خود را در مقابل برنامه‏هاى دستكارى‏شده محفوظ نگه دارند . (15)
نكته ديگرى كه در طراحى برنامه‏هاى تلويزيونى بايد مورد نقد و بررسى قرار گيرد، اين است كه رسانه‏هاى ارتباط جمعى، بويژه تلويزيون، جهت ارائه هسته‏هاى فرهنگى به مخاطب طراحى نشده‏اند; بلكه به عكس، فرض آنها بر اين است كه فرد قبلا داراى فرهنگى توسعه يافته است و با توجه به آن مى‏تواند از ميان برنامه‏هاى مختلفى كه تهيه و پخش مى‏شوند، مطابق سليقه‏ها و انتظارات خود به انتخاب بپردازد .
درباره وارونه‏سازى وقايع در تلويزيون، رجيز دبراى (1997) تلويزيون را نوعى فن‏آورى وانمودسازى تلقى مى‏كند كه منطق آن فريبكارى است و با مقوله خواندن و نوشتن كه از منطق استدلالى و عقلانى برخوردار است، قرابت چندانى ندارد.(16)

8 . تلويزيون، سرگرمى كودكان

كودكان به علت صرف وقت زياد براى تماشاى برنامه‏هاى تلويزيونى كه تا پاسى از شب ادامه مى‏يابد، صبحها با تاخير بين 13 تا 15 دقيقه به كلاس درس مى‏آيند و خواب‏آلود هستند . تحقيقات نشان مى‏دهد كه اكثر اين افراد داراى بهره هوشى پايينتر از حد طبيعى هستند و عملكرد نامطلوبى در مدرسه دارند . دير خوابيدن اين كودكان معمولا" در خانواده‏هايى مشاهده مى‏شود كه كنترل ويژه روى كودكان خود ندارند . اين گونه كودكان، بدون تماشاى تلويزيون نيز وضعيت درسى مناسبى ندارند و در كلاس درس بى‏توجه و خواب‏آلودند . (17)
تماشاى متمادى تلويزيون سبب انفعال جسمانى و روانى كودك نيز مى‏شود و در نتيجه، اغلب كودكان فرصت كمترى براى فعاليتهاى پرتحرك و معاشرت با همسالان خود دارند . در واقع تلويزيون عملا" جايگزين فعاليتهايى مى‏شود كه كودكان مى‏توانند و بايد به طور مستقيم درگير آنها شوند . بازى، مطالعه، شركت در مسابقات ورزشى و . . . از جمله سرگرمى‏هاى مثبتى هستند كه كودكان با عادت به تلويزيون از آنها باز مى‏مانند .

9 . تلويزيون و يادگيرى كودكان

ويلبر شرام (1997) عقيده دارد كه يادگيرى از طريق تلويزيون، اغلب امرى تصادفى است; يعنى فرد هنگام تماشاى تلويزيون به منظور سرگرمى و تفريح، بدون آنكه در پى كسب معلومات باشد، مطالبى را ناخودآگاه مى‏آموزد . اكثر بينندگان معمولا به خاطر كسب آگاهى و معلومات به تماشاى تلويزيون نمى‏پردازند; بويژه درصد كودكانى كه منظور آنها از تماشاى تلويزيون كسب معلومات باشد، بسيار ناچيز است . مثلا كمتر كودكى را مى‏توان يافت كه در سنين اوليه دبستان به تماشاى يك كنفرانس مطبوعاتى يا برنامه آموزشى علاقه‏مند باشد . (18)
بسيار گفته شده است كه تلويزيون فرآيند يادگيرى را تسريع مى‏بخشد; اما از سوى ديگر، تاثير اين نوع يادگيرى ماندگار نيست . براى مثال، انتظار مى‏رود كه كودكان اين دوره در مقايسه با كودكان دوره پيش از پيدايش تلويزيون، تعداد واژه‏هاى بيشترى را بدانند و با دنياى گسترده‏ترى از مفاهيم آشنا باشند و در سنين پايين نسبت‏به مسائل بزرگسالان، از جمله جنايت، مسائل هنرى و مشكلات اجتماعى آگاهى بيشترى داشته باشند; اما پس از آنكه كودكان وارد مدرسه مى‏شوند و خواندن و نوشتن مى‏آموزند و با استفاده از رسانه‏هاى مكتوب به شناخت دنياى پيرامونشان نزديك مى‏شوند، تلويزيون ديگر نزد ايشان امتياز چندانى به عنوان يك منبع اطلاع‏رسانى نخواهد داشت; لذا انتظار مى‏رود كه پس از گذشت چند سال از آشنايى و تجربه اوليه كودك با تلويزيون، دانستنى‏هاى او با دانستنى‏هاى كودك دوره پيش از تلويزيون تفاوت چندانى نداشته باشد . دلايل اين موضوع را شايد بتوان به يكنواخت و تكرارى بودن مطالب و محتواى برنامه‏هاى تلويزيون نسبت داد . (19)
در سالهاى نخستين رشد، تلويزيون براى كودكان از جاذبه زيادى برخوردار است و لذا كودكان وقت‏بيشترى صرف تماشاى آن مى‏كنند و مطالب زيادى فرا مى‏گيرند . طى همين دوران، كودكانى كه به طور ارادى مطالبى را از رسانه‏هاى غير از تلويزيون، يعنى راديو، سينما، كتب داستان، مجلات و . . . مى‏آموزند، پس از گذشت چند سال معلوماتشان همسطح با كودكانى مى‏شود كه با تلويزيون به يادگيرى مى‏پردازند و بدين ترتيب نقصان آگاهى‏هايشان جبران مى‏شود .
به طور كلى تحقيقات نشان داده است كه افزايش كسب اطلاعات از طريق تلويزيون مدت كوتاهى ادامه مى‏يابد . براى مثال، تفاوت يادگيرى در كودكان 10 تا 12 ساله در دوره مذكور چندان چشمگير نيست . (20)

10 . تلويزيون، ابزار آموزشى

اگر تلويزيون همراه با تمرينها و تكاليف كنترل‏شده در كلاسهاى درس مورد استفاده قرار گيرد، مى‏تواند به عنوان يك ابزار آموزشى رو در رو تلقى شود; اما بايد به خاطر داشت كه نقش تلويزيون به عنوان يك رسانه كمك آموزشى در مدارس، با افزايش سن كودكان كمرنگ مى‏شود . در مقطع ابتدايى ميزان اين عملكرد 70% است; در حالى كه در مقطع راهنمايى به كمتر از 50% و در مقطع دبيرستان به كمتر از 40% تقليل مى‏يابد . علت اين سير نزولى آن است كه محتواى دروس مقاطع بالاتر تحصيلى، فراتر از محتواى برنامه‏هاى تلويزيون است . (21)
پيامهايى كه بويژه در دنياى كنونى از طريق تلويزيون به فرد انتقال مى‏يابد، با دانشى كه از طريق كتاب يا آموزش شفاهى حاصل مى‏شود، متفاوت است . اين تفاوت، ناشى از شرايط خاصى است كه هنگام تماشاى تلويزيون به وجود مى آيد . مثلا چنانچه فرد براى پر كردن اوقات فراغت‏خود به تماشاى تلويزيون بپردازد، تمايل او به يادگيرى در كمترين سطح است.(22)
علت ديگر، استمرار در پخش برنامه‏هاى تلويزيونى است كه فرصت تامل و تفكر و در نتيجه فهم كامل برنامه‏ها را از مخاطب سلب مى‏كند و به همين جهت فرد از پيونددادن مطالب به هم و بازشناسى و بازخوانى مطالب پيشين باز مى‏ماند . اين ويژگى تلويزيون را شايد بتوان «اثر دريافت‏كنندگى صرف‏» ناميد كه به طور معمول فعاليت ذهنى را كند و روح انسان را مسخ مى‏كند . (23)
نكته مهم ديگر اين است كه رابطه ميان تلويزيون و مخاطب، يك رابطه يك‏سويه است و در اين فرآيند پيام‏رسانى، تعيين نوع پيامها و آگاهى‏ها در اختيار فرستنده است و گيرنده پيام، به گونه‏اى خنثى و منفعل آن را دريافت مى‏كند . در اين زمينه نمى‏توان تهيه‏كنندگان برنامه‏ها را مورد انتقاد قرار داد; زيرا آنها به دليل محدوديت زمانى و ضرورت تغيير صحنه‏ها و برنامه‏ها نمى‏توانند انتظارات همه مخاطبان را برآورده سازند . (24)
به طور كلى تلويزيون مى‏تواند به گذران اوقات فراغت، بخصوص در مورد افرادى كه داراى سطح اطلاعاتى پايين هستند، هت‏بخشد، به عنوان نوعى ابزار خودآموزى به كار رود و موانع موجود ميان طبقات اجتماعى را در پهنه يك كشور از ميان بردارد .
تحقيقات ديگرى نيز در زمينه يادگيرى از طريق تماشاى تلويزيون و يادگيرى از طريق رسانه‏هاى مكتوب به عمل آمده است . اين بررسى‏ها نشان مى‏دهد كه ميان اين دو نوع يادگيرى تفاوت فاحش و معنادارى وجود دارد . تماشاى تصاوير، با بروز هيجانات، احساسات و عواطف همراه است; در حالى كه مطالعه مطالب مكتوب، به استدلال وتفكر منجر مى‏شود . (25)

11 . نتيجه

فن‏آورى‏هاى نوين و تحول سريع در امر ارتباطات، دگرگونى‏هاى عميق اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى را به همراه آورده و جهان كنونى را به دنياى ارتباطات مبدل نموده است . اين فن‏آورى‏ها در كنار مزاياى متعددى كه در بر دارند، ساختارهاى اجتماعى را تغيير مى‏دهند و سلسله مراتب خاصى را در جوامع به وجود مى‏آورند . از جمله اين ساختارها، پيدايش طبقه معدود ثروتمندان (اعيان) است كه تصميم‏گيرنده اصلى امور اجتماعى به شمار مى‏روند و معيارها و ارزشهاى خود را از طريق رسانه‏هاى ارتباط جمعى، بويژه تلويزيون به ساير افراد و طبقات جامعه تحميل مى‏كنند كه از ميان آنها مى‏توان به ستارگان عالم سينما، خوانندگان و ورزشكاران اشاره نمود .
تلويزيون به عنوان يك ابزار قدرتمند ارتباط جمعى، مخاطبان بسيارى را در سرتاسر دنيا به خود جذب مى‏كند . تحقيقات نشان مى‏دهد كه افراد، بويژه در سنين كودكى و نوجوانى، بيشترين وقت‏خود را صرف تماشاى تلويزيون مى‏كنند . گرچه اين احتمال وجود دارد كه تلويزيون افراد را كاهل و منفعل بار آورد و يا با مسائلى نظير خشونت و پرخاشگرى آشنا سازد، اما نمى‏توان بروز اين پديده‏ها را تنها به تماشاى زياد تلويزيون نسبت داد، بلكه عوامل ديگرى نظير عوامل فرهنگى و شناختى نيز در دريافتها و برداشتهاى افراد از تصاوير تلويزيون نقش دارند .
بيشتر محققان بر اين نكته تاكيد دارند كه تلويزيون در يادگيرى افراد مؤثر است; اما اين نوع يادگيرى ممكن است تصادفى و با هدف سرگرمى صورت پذيرد; در حالى كه نوع يادگيرى از طريق كتاب و رسانه‏هاى مكتوب، عقلانى و عميقتر است . بررسى‏هاى انجام‏شده در زمينه نقش تلويزيون در يادگيرى نشان مى‏دهد كه اين نوع يادگيرى تاثير پايدارى در فرد به جاى نمى‏گذارد و ميان كودكانى كه از طريق تلويزيون مطالبى را مى‏آموزند و آنهايى كه از طريق كتاب و ساير رسانه‏هاى مكتوب اطلاعاتى به دست مى‏آورند، تفاوت چندانى به چشم نمى‏خورد .
علاوه بر آن، تحقيقات نشان داده است كه اهميت تلويزيون به عنوان يك ابزار كمك آموزشى، با افزايش سن افراد و ورود به مقاطع تحصيلى بالاتر، سير نزولى مى‏يابد . به طور كلى براى افرادى كه سطح معلومات و اطلاعات بالايى ندارند، تلويزيون در نقش خودآموز عمل مى‏كند و در يادگيرى آنان مفيد و مؤثر است .
درباره يادگيرى از طريق تلويزيون انتقاداتى نيز مطرح شده است . برخى عقيده دارند كه يادگيرى از اين طريق، فرصت كافى در اختيار مخاطب نمى‏گذارد تا با تفكر و تامل و درك كامل، مطالب را به هم مرتبط سازد و مطالب پيشين را بازخوانى و بازشناسى نمايد .
انتقاد ديگر حاكى از آن است كه تلويزيون قدرت تفكر و تعمق را از فرد سلب مى‏كند و در عوض، روند يادگيرى او را با احساسات و عواطفى كه از تماشاى تصاوير تلويزيونى به وجود مى‏آيند، تحت تاثير قرار مى‏دهد . نمونه بارز آن، نقش تلويزيون در تغيير ماهيت افكار عمومى پيرامون مسائل سياسى و اقتصادى است كه تصميم‏گيرى و اظهار نظر افراد در اين زمينه‏ها متاثر از احساسات ناشى از تبليغات تلويزيونى است . براى مثال، در جريان انتخابات، راى‏دهندگان ممكن است راى خود را با توجه به تبليغات تلويزيونى انتخاب كنند .
برخى تلويزيون را يك فن‏آورى وانمودسازى مى‏دانند كه از منطق اغوا و فريبكارى سود مى‏جويد و با خواندن و نوشتن كه با منطقى عقلانى همراه است، شباهت درخور توجهى ندارد . به عقيده اين عده، تلويزيون واقعيتها را آن طور كه بايد و شايد به تصوير نمى‏كشاند; اين، دوربين است كه ماهيت چشم‏اندازهاى محدود و وسيع را دستخوش تغيير مى‏سازد و مناظر و اشياء را بزرگ و كوچك مى‏نمايد و به فرد مجال و آزادى بيان جزئيات و آنچه را كه اصل واقعيات است نمى‏دهد .
در مورد آشكار سازى مطالب در تلويزيون گفته مى‏شود كه تلويزيون در ارائه برنامه‏هاى خود ميان كودكان و بزرگسالان مرزبندى و تمايزى قائل نيست و برنامه‏هاى آن براى عموم يكسان پخش مى‏شود; به همين دليل كودكان از طريق اين برنامه‏ها مطالبى را مى‏آموزند كه مربوط به بزرگسالان و زندگى بزرگسالى است و اين امر طبيعتا زوال دوران كودكى را در پى دارد .
همچنين بايد به خاطر سپرد كه برخى از اين برنامه‏ها، از پيش دستكارى شده و تغيير يافته‏اند . همه افراد بايد بياموزند كه چگونه خود را در مقابل اين نوع برنامه‏ها محفوظ نگه دارند و تحت تاثير نگرش حاكم بر آنها قرار نگيرند .
بعلاوه، تهيه‏كنندگان برنامه‏هاى تلويزيونى نيز بايد اين نكته را مد نظر داشته باشند كه افراد جامعه به طور كلى داراى مجموعه‏اى از عقايد خاص خويش هستند كه ناشى از وابستگى‏هاى خانوادگى، همبازى‏ها، طبقات اجتماعى و . . . آنهاست و تهيه‏كنندگان ناچارند در تهيه و پخش برنامه، از احكام قالبى و پيش‏داورى‏هاى خود اجتناب كنند و درباره خواستها و نظرات توده جامعه كه مخاطبان اصلى آنها هستند، اطلاعات جامع و كاملى در اختيار داشته باشند .

منابع و پى‏نوشت‏ها:

1) The World Bank, World Development Report, Washington D.C U.S.A (1997) P.56
2) محسن قانع بصيرى: مديريت توسعه و سياستهاى ارتباطى، نشريه آموزشى خبرى مديريت، شماره 14، پائيز 1373، ص 2 .
3) مهدى محسنيان‏راد: ارتباطشناسى، انتشارات سروش، تهران، 1374ش، چاپ دوم، ص 26 .
4) هرميك آقاكيانت: مخاطب و آگهى‏هاى سيما، ترجمه زيبا صالحى و فاطمه ديباجى، فصلنامه مطالعاتى و تحقيقاتى وسايل ارتباط جمعى، سال نهم، شماره 14، ص 90 .
5) حسن شعبانى: جزوه تكنولوژى آموزشى، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، قم، 1361ش، ص 10 .
6) Tedesco, Jvan Carlos: The New Technologies: The Edvcational Pact. Switzerland ( 1977), PP. 46_47.
7) منوچهر محسنى و باقر ساروخانى: جامعه‏شناسى وسايل ارتباطى، انتشارات اطلاعات، تهران، 1365ش، ص 350 .
8) همان، ص 352 .
9) همان، ص 36 .
10) همان، ص 370 .
11) ر . ك: همان، ص 232- 260 .
12. Tedesco, Jvan Carlos: The New Technologies: The Edvcational Pact. Switzerland ( 1997), P. 25.
13) همان، ص 25 .
14) همان، ص 25 .
15) همان، ص 44 .
16) همان، ص 45 .
17) شرام، ويلبر، لايل، جك و پاركز ب، ادوين، تلويزيون در زندگى كودكان ما، ترجمه محمود حقيقت كاشانى، مركز تحقيقات مطالعات و سنجش برنامه‏هاى صدا و سيما، تهران، 1375ش، ص 229 .
18) همان، ص 117 .
19) همان، ص 129 .
20) همان، ص 130 .
21) همان، ص 139 .
22) همان، ص 244 .
23) همان، ص 141 .
24) همان، ص 226 .
25) Tedesco, Jvan Carlos: The New Technologies: The Edvcational Pact, Switzerland ( 1997), P.47.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image