جلوه هايي از توحيد و معارف
ذکرُ الله که حدي ندارد، اعمّ از ذکر قلبي و لساني، بلکه اعمّ از ذکر بدني است. چون تمام طاعات و هم? آن چه مرضيّ خدا است، ذکر الله است.[در محضر بهجت:1/7]
بايد دستگيري و توفيق از ناحي? خدا باشد، تا با اعمال اختيار و اراده از ناحي? بنده، کارهاي اختياري انجام گيرد. [در محضر بهجت: 1/9]
خداوند در قرآن و غير قرآن، به حدّي بهشت و بهشتيان را در توصيف بالا برده که اگر کسي از شوق آن وفات کند، استبعاد ندارد! آيات جهنّم نيز اين گونه است... که اگر انسان معاصي خود را در نظر بگيرد و بميرد، مستبعد نيست! [در محضر بهجت:1/11]
آيا خوب است به ذاتي که موت و حيات و مرض و صحّت و غنا و فقر به دست او است، مراجعه کنيم و رابط? دوستي داشته باشيم، يا کسي که خود محتاج و ناتوان و بيچاره است؟![در محضر بهجت:1/11]
معرفة الله اَعظمُ العبادات است و هم? تکاليف، مقدّم? معرفت خدا هستند. [در محضر بهجت: 1/22]
منظور از اَسماء در آي?: (وَعَلَّمَ آدَمَ کُلَّها: و تمامي اسما را به حضرت آدم آموخت) علم به حقايق است که موجب امتياز انسان از حيوانات بلکه فرشتگان مي گردد. [در محضر بهجت:1/36]
نتيج? خلق و مخلوق در حديث قُدسي: (خَلَقتُ الاَشياءَ لاَجلِکَ وَ خَلَقتُکَ لاَجلي: تمام اشيا را براي تو و تو را براي خودم آفريدم)، علم و معرفت است. [در محضر بهجت:1/37]
ما را شناخته اند، اعمال ما محفوظ است، و عکسبرداري شده است... آيا شهادت دست و پا و ديگر اعضا و جوارح شوخي است؟![در محضر بهجت:1/51]
سبحان الله! خداوند آيات قهّاريتش را با خواب به ما نشان مي دهد. موجوديّت ما، اختيارات ما به واسط? خواب باطل مي شود. خواب، آيت تکوينيّه است براي لا اختياريّت ما، بفرما: لاشيئيّتِ ما. [در محضر بهجت:1/177]
اگر قلم تکوين و اراده تکويني? خدا نباشد، هيچ قدرتي ولو بُختُ النّصر (يکي از پادشاهان جبّار و ستمگر تاريخ) نمي تواند ضرري برساند. [در محضر بهجت:1/304]
آن عالم (عالم برزخ و ملکوت)، عالَم اَوسعي است، همه حضور است، مثل اين جهان چهار ديواري نيست، ماضي و حال و آينده در آن جا يکي است. [در محضر بهجت:1/92]
ملايکه، صداي ما را ضبط مي کنند، هم از گفتار ما، هم از اصل و نيت گفتار ما که به داعي الهي صادر شده است، يا نفساني و شيطاني، عکسبرداري مي کنند. [در محضر بهجت:2/100]
نسبت اين دنيا و عالم آخرت، مثل شکم مادر و عالم رَحِم با اين عالم است (وَالمَوتُ وِلادةُ الرّوح: مرگ، تولد روح است.) [در محضر بهجت:2/235]
مراتب بهشت، مانند لباس هاي انسانها است که هيج تحاسدي (حسدورزي) از کسي که کوتاه قد است، نسبت به لباس بلندِ انسان بلند قامت، پيدا نمي شود. [در محضر بهجت:2/267]
بر آستان اهل بيت عليهم السلام
ائم? اطهار (عليهم السلام) هم ترس از جهنّم داشتند و هم طمع به بهشت، ولي عبادت را براي خوف و طمع نمي کردند. [در محضر بهجت:1/23]
اگر مسأل? امام شناسي بالا رود، خداشناسي هم بالا مي رود، زيرا چه آيتي بالاتر از امام (عليه السلام)؟! امام آيينه اي است که حقيقت تمام عالم را نشان مي دهد. [در محضر بهجت:1/41]
ائمه (عليهم السلام) از حال ما غافل نيستند، اگرچه ما از آن ها غافل باشيم. [در محضر بهجت:1/208]
هر بلايي که به ما مي رسد، در اثر دوري از اهل بيت (عليهم السلام) و روايات مأثور? از ايشان است. [در محضر بهجت:1/274]
نجات براي کسي است که اهل بيت (عليهم السلام) را در همه جا مورد تخاطب و حاضر ببيند. [در محضر بهجت:1/295]
پا جاي پاي معصومين (عليهم السلام) بگذاريد نه جاي پاي ديگران! ملازم علما باشيد! و هميشه روشن باشيد، و با مطالب مفيد، حيات بخش و آموزنده سر و کار داشته باشيد! [در محضر بهجت:1/302]
حرم مطهّر امام رضا (عليه السلام) نعمت بزرگ و گرانقدري است که در اختيار ايراني ها است، عظمتش را خدا مي داند! [در محضر بهجت:1/328]
توفيق زيارت، ربطي به داشتن پول ندارد. [در محضر بهجت:1/329]
ايراني ها بايد نعمت حرم حضرت امام رضا (عليه السلام) را که زيارت آن برايشان فراهم است، مغتنم بشمارند! [در محضر بهجت:1/329]
خدا کند اين توجه و ارادت و محبت به اهل بيت (عليهم السلام) در دلهاي ما باقي بماند و با محبت آنها از دنيا برويم. [در محضر بهجت:1/334]
چرا ما شيعيان هر روز به پاي منبر اميرالمؤمنين و ائم? هدي و رسول الله (عليهم السلام) نمي رويم و به حِکَم، آداب و معارفي که الي ما شاء الله در اخبار آنها نهفته است، گوش فرا نمي دهيم؟![در محضر بهجت:2/283]
انسان اگر هر يک از مشاهد مشرّفه را طواف کند، هم? مشاهد را در همه جا زيارت کرده است و براي او مفيد است. [در محضر بهجت:2/400]
توسّلات، خيلي نافع است. به اين امامزاده ها زياد سر بزنيد! اين بزرگواران همچون ميوه ها که هر کدام يک ويتامين خاصي دارند، هر کدامشان خواص و آثاري دارند. [گوهرهاي حکيمانه:104]
از محبّت اهل بيت (عليهم السلام) نبايد دست برداشت، همه چيز توي محبّت است، اگر چيزي داريم از محبّت است. [به سوي محبوب:122]
در شب عيد غدير و شب هاي مثل آن... بايد فضيلت اين شبها و روزها و صاحب آنها و مطاعن دشمنان ايشان و احاديث وارده در زمين? ولايت، با اقام? دليل و برهان ذکر شود تا موجب تقويت عقايد مذهبي مستمعين گردد، نه اين که اين گونه مجالس، به خنده و لهو و لعب گذرانده شود. [در محضر بهجت:2/9]
يکي از کرامتهاي شيعه، قبور و مزارهاي امامزادگان است، لذا نبايد از زيارت آنها غافل باشيم و خود را اختياراً محروم سازيم! [در محضر بهجت:2/55]
خدا مي داند رحمت اهل بيت (عليهم السلام) و خاندان رسالت چه قدر وسيع است! رحمت اينها، تابع رحمت واسع? الهي است! [در محضر بهجت:2/86]
اهمّ آداب زيارت اين است که بدانيم: بين حيات معصومين (عليهم السلام) و مماتشان، هيچ فرقي وجود ندارد! [برگي از دفتر آفتاب:140]
اگر کسي بخواهد تشنگي و عطش ديدار آنها [معصومين (عليهم السلام)] را در وجود خود تخفيف دهد، زيارت مشاهد مشرّفه، به منزل? ملاقات آنها و ديدار حضرت غايب (عج) است. آنها در هر جا حاضر و ناظرند. [در محضر بهجت:2/400]
ديده و شنيده شده است که اشخاصي در مشاهد مشرّفه به امامي که صاحب ضريح است سلام کرده، و جواب سلام را شنيده اند! [در محضر بهجت:1/69]
بُکاء بر مصائب اهل البيت (عليهم السلام) و به خصوص سيدالشهداء (عليه السلام) شايد از آن قبيل مستحباتي باشد که مستحبّي افضل از آن نيست! (بکاء مِن خَشيَةِ الله: گريه از ترس خداوند)، آن هم همين جور است، شايد افضل از آن نباشد! [نکته هاي ناب:63]
محبّت صادقانه اين است که محبّتِ مخالف در آن نباشد. هر کس به هر کدام از اين چهارده معصوم (عليهم السلام) محبّت داشته باشد، کارش تمام است. فقط شرطش اين است که محبّتش راست باشد.[نکته هاي ناب: 74]
به هر اندازه از بيانات اهل بيت (عليهم السلام) دور باشيم، از خود ايشان دوريم.[نکته هاي ناب: 74]
يک دست شما قرآن، و دست ديگر عترت باشد! عترت، معارفش در مثل نهج البلاغه است؛ اعمالش در مثل صحيف? سجّاديّه است، اعمال تکليفيّه اش در مثل همين رساله هاي عمليّه است.[به سوي محبوب: 118]
دربار? حضرت علي اکبر (عليه السلام) وارد است که امام حسين (عليه السلام) هنگام به ميدان رفتن و وداع آن بزرگوار، به مادرش ليلي فرمود: (دَعيه، فَقَد اشتاقَ الحَبيبُ الي لِقاءِ حَبيبه: رهايش کن، که دوست، به ديدار محبوبش اشتياق پيدا کرده است!)
در بعضي ادعيه هم خطاب به حضرت حقّ مي خوانيم: (يا حَبيبَ مَن لاحَبيبَ له:اي دوست کسي که دوستي جز تو ندارد!) [در محضر بهجت:2/192]
اشاراتي در عظمت قرآن
اگر کتابي بود که عکس اشيا را نشان مي داد، آن کتاب همين قرآن است که بهشت و جهنم را نشان مي دهد. [در محضر بهجت:1/11]
خدا مي داند قرآن براي اهل ايمان – مخصوصاً اگر اهل علم باشند – چه معجزه ها و کراماتي دارد و چه چيزهايي از آن خواهند ديد! [در محضر بهجت:1/55]
اگر قرآن را به صورت واقعي اش ببينيم، آن گاه معلوم مي شود که دست از ترنج مي شناسيم يا نه! [در محضر بهجت:1/36]
برنام? قرآن، آخرين برنام? انسان سازي است که در اختيار ما گذاشته شده است، ولي ما از آن قدرداني نمي کنيم! [در محضر بهجت:1/55]
اگر به قرآن عمل مي کرديم، ديگران را به اسلام و قرآن جذب مي نموديم؛ زيرا قرآن، جامع کمالات هم? انبياي اولوا العزم (عليهم السلام) است. [در محضر بهجت:1/112]
اگر درست به قرآن عمل مي کرديم، با عمل خود ديگران را جذب مي کرديم؛ زيرا مردم غالباً – به جز عدّ? معدود – خواهان و طالب نور هستند. [در محضر بهجت:2/.14]
قرآن، انسان را به غايت کمال انساني مي رساند. ما قدردان قرآن و عديل آن: اهل بيت (عليهم السلام) نيستيم. [در محضر بهجت:2/227]
مدام به قرآن نگاه کردن، دواي درد چشم است. [در محضر بهجت:2/280]
اگر از قرآن استفاده نمي کنيم، براي آن است که يقين ما ضعيف است. [در محضر بهجت:2/280]
خدا مي داند حفظ قرآن، چه قدر در استفاده از اين معدن و منبع رحمت الهي، مدخليّت دارد... ما آن گونه که بايد و شايد از قرآن، استفاده نمي کنيم! [در محضر بهجت:1/114]
آي?: (وَلَو أََنَّ قُرآناً سُيِرَت بِهِ الجِبالُ أَو قُطِعَت بِهِ الأَرضُ أَو کُلِّمَ بِهِ المَوتي [رعد:31]: اگر قرآني وجود داشت که به واسط? آن، کوه ها سير شود، يا زمين به آن پيموده و يا شکافته شود، يا با مردگان سخن گفته شود...) چه مي گويد؟! آيا امور مذکور در آي? شريفه، فرض محال و غير واقع است؛ يا مي خواهد بفرمايد: اهلش با اين قرآن، هم? اين کارها را مي توانند انجام دهند؟![در محضر بهجت:1/281]
کسي آشنا به قرآن است که زيادتر در آن تدبّر کند؛ مجموع? روايات هم مثل قرآن است.[گوهرهاي حکيمانه:100]
اگر راست مي گوييم که قرآن، سلاح است، پس چه احتياج به سلاح ديگر؟![در محضر بهجت:2/14]
آيا هيچ مي دانيم که قرآن، نظير ساير مکتوبات نيست! گويي قرآن، موجودي ربوبيّ از عالم نور و روحاني است که در عالم اجسام و اعراض ظهور کرده است! [در محضر بهجت:2/135]
بايد به طور يقين بفهميم که نگاه کردن به قرآن، مثل نگاه کردن به ساير کتب نيست! [در محضر بهجت:2/135]
به هيچ امّت و ملتي چنين قرآني داده نشده که اين همه خواصّ و آثار داشته باشد! نعمت به اين بزرگي به ما داده شده، ولي مثل اين است که اصلاً نداده اند، و مثل اين که اين کتاب، مکمِّلِ انسان نيست! [در محضر بهجت:2/136]
توسل به قرآن و حمل و فهم و قرائت آن، براي نجات عموم مردم – چه رسد به خواصّ – مفيد است! [در محضر بهجت:2/150]
جاي تعجب است که به شخصيت ها و سخنان آنها اهميت داده مي شود و سخنراني هايشان ضبط مي شود، اما قرآن که در دست ما است، اين طور نزد ما ارزش ندارد! همه مي دانيم که دربار? قرآن، مقصّريم! [در محضر بهجت:2/282]
کسي که اين مطلب را که: قرآن، تِيانُ کُلِّ شَيء [بيانگر همه چيز] است دنبال کند، عجايب و غرايب مي بيند! [در محضر بهجت:2/297]
قرآن کتابي است که پيغمبر ساز است؛ زيرا پيغمبران دو گونه اند: قسم اول، پيامبراني هستند که از جانب خداوند به پيامبري تعيين شده اند. قسم دوم، پيغمبرانِ کمالي، که در اثر ايمان و عمل به دستورات قرآن، به کمالات پيامبر نايل مي گردند. بنابراين قرآن، پيغمبرانِ کمالي تربيت مي کند و پيغمبر ساز است. [در محضر بهجت:1/120]
ما وظيفه داريم که در تعليم، تلاوت و عمل به قرآن کوشش کنيم. ولي ما شبهاي احيا قرآن بر سر مي گذاريم؛ و در مقام عمل، آيه هاي حجاب، غيبت، کذب، و آيات: (وَيلٌ لِلمُطَفّفينَ: واي بر کم فروشان.) و نيز: (فَلا تَقُل لَهُما أُفٍّ: پس به پدر و مادر، اُف نگو.) همچنين: (وَلا تًمشِ فِي الأَرضِ مَرَحاً: و با ناز و تکبر در روي زمين راه مرو.) و ... را زير پا مي گذاريم. [در محضر بهجت:2/298]
در راستاي عشق به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
امام زمان (عج) (عينُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و يَدُهُ الباسطَه: چشم بينا، گوش شنوا، زبان گويا و دست گشاد? خداوند) است. [در محضر بهجت:1/22]
در رؤيت امام (عليه السلام) مقابله و محاذات شرط نيست؛ بلکه هر جا نشسته، بر اَرَضين سُفلي و سماوات سبع و مافيهنَّ و ما بينهنَّ اِشراف دارد. [در محضر بهجت:1/41]
سبب غيبت امام زمان (عج) خود ما هستيم! [در محضر بهجت:1/91]
به افرادي که پيش از ظهور در دين و ايمان باقي مي مانند و ثابت قدم هستند، عنايات و الطاف خاصي مي شود. [در محضر بهجت:1/102]
لازم نيست که انسان در پي اين باشد که به خدمت حضرت ولي عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شايد خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (عليهم السلام) بهتر از تشرّف باشد. [در محضر بهجت:1/187]
ما در درياي زندگي در معرض غرق شدن هستيم؛ دستگيري وليّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسيم. بايد به وليّ عصر (عج) استغاثه کنيم که مسير را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد. [در محضر بهجت:1/311]
دعاي تعجيل فَرج، دواي دردهاي ما است. [در محضر بهجت:1/363]
در زمان غيبت هم عنايات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شيعيانش زياد ديده شده؛ باب لقا و حضور بالکليّه مسدود نيست؛ بلکه اصل رؤيت جسماني را هم نمي شود انکار کرد! [در محضر بهجت:1/247]
با وجود اعتقاد داشتن به رئيسي که عينُ الله الناظرة است، آيا مي توانيم از نظر الهي فرار کنيم و يا خود را پنهان کنيم؛ و هر کاري را که خواستيم، انجام دهيم؟! چه پاسخي خواهيم داد؟![در محضر بهجت:1/89]
هر چند حضرت حجت (عج) از ما غايب و ما از فيض حضور آن حضرت محروميم؛ ولي اعمال مطابق يا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را مي دانيم؛ و اين که آيا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامي - هر چند ضعيف - خدمتش مي فرستيم؛ و يا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضي و ناراحت مي کنيم! [در محضر بهجت:1/364]
علايمي حتميّه و غير حتميّه براي ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولي اگر خبر دهند فردا ظهور مي کند، هيچ استبعاد ندارد! لازم? اين مطلب آن است که در بعضي علايم، بَداء صورت مي گيرد و بعضي ديگر از علايم حتمي هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق مي افتد. [در محضر بهجت:2/421]
انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذيّت دوستان آن حضرت، سازگار نيست! [در محضر بهجت:2/366]
چه قدر حضرت [امام زمان (عليه السلام)] مهربان است به کساني که اسمش را مي برند و صدايش مي زنند و از او استغاثه مي کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است! [در محضر بهجت:2/366]
خداوند کام هم? شيعيان را با فَرج حضرت غائب (عج) شيرين کند! شيرينيها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولي شيريني ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است. [در محضر بهجت:2/18]
آيا نبايد در فکر باشيم و با تضرّع و زاري براي ظهور فرج مسلمانها و مصلح حقيقي: حضرت حجت (عج) دعا کنيم؟![در محضر بهجت:2/38]
مهمتر از دعا براي تعجيل فرج حضرت مهدي (عج)، دعا براي بقاي ايمان و ثبات قدم در عقيده و عدم انکار حضرت تا ظهور او مي باشد. [در محضر بهجت:2/101]
افسوس که همه براي برآورده شدن حاجت شخصي خود به مسجد جمکران مي روند، و نمي دانند که خود آن حضرت چه التماس دعايي از آنها دارد که براي تعجيل فَرَج او دعا کنند! [در محضر بهجت:2/118]
هر کس بايد به فکر خود باشد و راهي براي ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصي خود پيدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، يا نزديک! [در محضر بهجت:2/133]
امام (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزير? خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا مي گذارد. [در محضر بهجت:2/179]
قلبها از ايمان و نور معرفت خشکيده است. قلب آباد به ايمان و ياد خدا پيدا کنيد، تا براي شما امضا کنيم که امام زمان (عج) آن جا هست! [در محضر بهجت:2/179]
اشخاصي را مي خواهند که تنها براي آن حضرت باشند. کساني منتظر فرج هستند که براي خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه براي برآوردن حاجات شخصي خود! [در محضر بهجت:2/188]
اگر به قطعيّات و يقينيّات دين عمل کنيم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پي مي بريم که از کدام يک از کارهايي که کرده ايم قطعاً حضرت امام زمان (عج) از ما راضي است؛ و از چه کارهايمان قطعاً ناراضي است. [در محضر بهجت:2/250]
به طور يقين دعا در امر تعجيل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه. [در محضر بهجت:2/324]
آري، تشنگان را جرع? وصال و شيفتگان جمال را آب حيات و معرفت مي دهند. آيا ما تشن? معرفت و طالب ديدار هستيم و آن حضرت آب حيات نمي دهد، با آن که کارش دادرسي به همه است و به مضطرّين عالم رسيدگي مي کند؟![در محضر بهجت:2/369]
[ائمه (عليهم السّلام)] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنيد، ما خودمان به سراغ شما مي آييم و لازم نيست شما به دنبال ما باشيد! [در محضر بهجت:2/400]
تا رابط? ما با وليّ امر: امام زمان (عج) قوي نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابط? ما با وليّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.[فيضي از وراي سکوت:65]
روايت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک مي شوند به جز کسي که براي فرج دعا مي کند. گويا همين دعا براي فرج، يک اميدواري است و يک ارتباط روحي با صاحب دعا است. همين، مرتبه اي از فرج است.[گوهرهاي حکيمانه:115]
چه قدر بگوييم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شيعه اي يک مسجد دارد![نکته هاي ناب: 90]
هر کدام در فکر حوايج شخصي خود هستيم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (عليه السلام)] – که نفعش به همه برمي گردد و از اهمّ ضروريّات است - نيستيم! [در محضر بهجت:2/27]
از گناه ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت [حضرت حجّت (عليه السلام)]، هزار سال در بيابان ها در به در و خائف است! [در محضر بهجت:2/44]
هر کس که براي حاجتي به مکان مقدّسي مانند مسجد جمکران مي رود، بايد که اعظم حاجت نزد آن واسط? فيض، يعني فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد. [در محضر بهجت:2/119]
خدا مي داند در دفتر امام زمان (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) جزو چه کساني هستيم! کسي که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه مي شود. همين قدر مي دانيم که آن طوري که بايد باشيم، نيستيم! [در محضر بهجت:2/120]
با اين که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصي، امر اختياري ما است – به خلاف ظهور و فرج عمومي - با اين حال چرا به اين اهمّيت نمي دهيم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنيم؟![در محضر بهجت:2/134]
کار آفتاب، اِضائه [نورافشاني] است هر چند پشت ابر باشد. حضرت صاحب (عج) هم همين طور است، هر چند در پس پرد? غيبت باشد!... چشم ما نمي بيند، ولي عده اي بوده و هستند که مي بينند و يا اگر نمي بينند، ارتباطي با آن حضرت دارند. [در محضر بهجت:2/134]
آيا مي شود رئيس و مولاي ما حضرت وليّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشيم؟! او در اثر ابتلاي دوستان، گريان باشد و ما خندان و خوشحال باشيم و در عين حال، خود را تابع آن حضرت بدانيم؟![در محضر بهجت:2/181]
اي کاش مي نشستيم و دربار? اين که حضرت غائب (عليه السلام) چه وقت ظهور مي کند، با هم گفتگو مي کرديم، تا لااقلّ از منتظرين فرج باشيم! [در محضر بهجت:2/188]
اگر اهل ايمان، پناهگاه حقيقي خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آيا امکان دارد که از آن ناحيه، مورد عنايت واقع نشوند؟![در محضر بهجت:2/256]
با اين که به ما نه وحي مي شود نه الهام، به آن واسطه اي که به او وحي و الهام مي شود توجه نمي کنيم؛ در حالي که در تمام گرفتاري ها – اعمّ از معنوي و صوري، دنيوي و اُخروي - مي توان به آن واسط? فيض [حضرت حجّت (عليه السلام)] رجوع کرد. [در محضر بهجت:2/271]
حضرت غائب (عج) داراي بالاترين علوم است؛ و اسم اعظم بيش از همه در نزد خود آن حضرت است. با اين همه، به هر کس که در خواب يا بيداري به حضورش مشرّف شده، فرموده است: براي من دعا کنيد! [در محضر بهجت:2/299]
راه خلاص از گرفتاري ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات براي فرج وليّ عصر (عج)؛ نه دعاي هميشگي و لقلق? زبان... بلکه دعاي با خلوص و صدق نيّت و همراه با توبه. [در محضر بهجت:2/347]
سؤال: اين حقير مشتاق زيارت امام عصر حضرت حجّت بن الحسن العسکري (عج) مي باشم، از حضرت عالي تقاضا دارم که مرا دعا کنيد که به اين سعادت نائل شوم!
جواب: زياد صلوات، اهداي وجود مقدّسش نماييد، مقرون با دعاي تعجيل فرجش؛ و زياد به مسجد جمکران مشرّف شويد، با اداي نمازهايش. [به سوي محبوب:59]
ما طلاب بايد در اين فکر باشيم که چگونه مي توانيم يک امضا و تأييدي از مولايمان حضرت وليّ عصر (عليه السلام) بگيريم؟! يعني چگونه درس بخوانيم، و چگونه رفتار کنيم، که مولايمان ما را امضا و تأييد کند؟![بهجت عارفان:202]
اسراري از نماز و نيايش
نماز، بالاترين وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است... نماز براي خضوع و خشوع جعل شده است با هم? مراتب خضوع و خشوع. [در محضر بهجت:1/222]
نماز، جامي است از اَلَذّ لذايذ [لذّت بخش ترين لذتها] که چنين خمري خوشگوار در عالمِ وجود نيست! [در محضر بهجت:1/222]
نماز، اعظم مظاهر عبوديّت است که در آن، توجه به حقّ مي شود. [در محضر بهجت:2/377]
تمام لذتها روحي است؛ و آن چه از لذات که در طيب [عطر] و يا از راه نساء به صورت حلال تکوينا ً مطلوب است، بيش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است. [در محضر بهجت:2/392]
قُرب، مراتبي دارد و بالاترين آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبي است که بالاترين آنها نماز است. [نکته هاي ناب: 78]
نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقاي او، نه تنها به سراغ حبشيّه [زن زشت، کنايه از غير خدا] نخواهد رفت، که خيال او را هم نخواهد کرد. [نکته هاي ناب: 82]
ما عظمتي نداريم، همين اندازه عظمت داريم که مي ايستيم؛ بعد همين را در رکوع، نصفه مي کنيم؛ و بعد به سجده و خاک بر مي گرديم. [نکته هاي ناب:83]
شايد حکمت تکرار نماز – علاوه بر تثبيت – سير باشد؛ به اين نحو که هر نمازي از نماز قبلي بهتر، و نماز قبلي زمينه ساز نماز بعدي باشد.[نکته هاي ناب:81]
قيام بنده در نماز، اظهار عبوديّت و سکون است، و اين که هيچ حرکتي از خود ندارد؛ و سجود غايت خضوع است.[نکته هاي ناب:83]
سؤال: اجمالاً بفرماييد حضور قلب، چگونه حاصل مي شود؟
جواب: بسمه تعالي، اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصيل مي شود و از آن جمله، تبديل فرادا به جماعت است. تحصيل حضور قلب به اين مي شود که در اوقات غفلت به خود فشار نياورد؛ و در اوقات حضور، اختياراً آن را از دست ندهد.[به سوي محبوب:62]
سؤال: براي حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملي بفرماييد؟
جواب: بسمه تعالي، در آني که متوجه شديد، اختياراً منصرف نشويد![به سوي محبوب:63]
اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوري از منکرات ظاهريّه و باطنيّه است. و از راههاي اصلاح نماز، توسل جدي در حال شروع به نماز به حضرت ولي عصر (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) است.[به سوي محبوب:64]
گوي سبقت را نماز شب خوانها ربودند مخفيانه![به سوي محبوب:68]
سؤال: براي توفيق نماز شب چه کنيم؟
جواب: با قرائت آي? آخر کهف و اهتمام به اين امر اگر علاج نشد، تقديم بر نصف مي شود [قبل از نيمه شب به جا آورده مي شود.] [به سوي محبوب:77]
سؤال: در نماز شب و سحرخيزي، قدري کسل هستم، لطفاً راهنمايي فرماييد؟
جواب: بسمه تعالي، کسالت در نماز شب به اين رفع مي شود که بنا بگذاريد هر شبي که موفق (به خواندن آن نشديد)، قضاي آن را به جا آوريد. [به سوي محبوب:77]
از آيِ? شريف? (اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَي عَن الفَحشآءِ وَالمُنکَرِ [عنکبوت:45] نماز، انسان را از کارهاي زشت و ناپسند باز مي دارد.) استفاده مي شود که (لا صَلاةَ لِمَن لايَنتَناهي عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر: کسي که از کارهاي زشت و ناپسند خودداري نمي کند، واقعاً نمازش نماز نيست!) [در محضر بهجت:2/83]
اين احساس لذت در نماز، يک سري مقدمات خارج از نماز دارد، و يک سري مقدمات در خود نماز. آن چه پيش از نماز و در خارج از نماز بايد مورد ملاحظه باشد و عمل شود اين است که: انسان گناه نکند و قلب را سياه و دل را تيره نکند. و معصيت، روح را مکدّر مي کند و نورانيّت دل را مي برد. و در هنگام خود نماز نيز انسان بايد زنجير و سيمي دور خود بکشد تا غير خدا داخل نشود يعني فکرش را از غير خدا منصرف کند.[برگي از دفتر آفتاب:133]
يکي از عوامل حضور قلب اين است که: در تمام بيست و چهار ساعت، بايد حواسّ (باصره، سامعه و...) خود را کنترل کنيم؛ زيرا براي تحصيل حضور قلب، بايد مقدماتي را فراهم کرد! بايد در طول روز، گوش، چشم و هم چنين ساير اعضا و جوارح خود را کنترل کنيم![برگي از دفتر آفتاب:133]
اگر بدانيم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسط? خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق مي شود، کار تمام است![برگي از دفتر آفتاب:139]
همين نماز را که ما با تهديد به چوب و تازيانه و عقوبت جهنمي شدن در صورت ترک آن، انجام مي دهيم، آقايان [اولياء] مي فرمايند: از همه چيز، لذيذتر است! [در محضر بهجت:1/122]
همين امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضي را بر سماوات مي رساند، و براي عده اي هيچ خبري نيست! براي بعضي اعلي علّيّين است، و براي بعضي هيچ معلوم نيست که آيا اين معجون، شور است و يا شيرين! [در محضر بهجت:1/283]
سؤال: مي خواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم و ببينم تا با آن نور حرکت کنم.
جواب: بسمه تعالي، با شرايط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهيد؛ در پاداش چه خواهند کرد، به ما مربوط نيست![به سوي محبوب:62]
سجده، غايت خضوع است؛ يعني ما هيچ و در پيش تو خاک هستيم.[فيضي از وراي سکوت:77]
سؤال: براي اين که در انجام فرمان الهي مخصوصاً نماز، با خشوع باشيم، چه کنيم؟
جواب: در اول نماز، توسل حقيقي به امام زمان (عج) کردن که عمل را با تماميّت مطلقه [به طور کامل] انجام بدهيد.[به سوي محبوب:63]
سؤال: مستدعي است جمل? کوتاه و رسايي دربار? نماز، مرقوم فرماييد که نصبُ العين ما قرار گيرد.
جواب: بسمه تعالي، از بيانات عاليه در فضيلت نماز در مرتب? عُليا، کلام معروف از معصوم (عليهم السلام) است: (الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن: نماز، معراج مؤمن است.) براي کساني که يقين به صدق اين بيان نمايند و ادامه دهند طلب اين مقام عالي را ...[به سوي محبوب:64]
اگر کسي با وجود اين همه مشوِّقات از قرآن و اخبار براي سير و کمال، از آنها بهره مند نشود، در عقل او خلل است... نماز خواندن براي اهلش مانند حلواخوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمي شوند.[نکته هاي ناب:82]
در کلمات اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز آمده است: (وَاعلَم اَنَّ کُلَّ شَيءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ: بدان که تمام اعمالت، تابع نماز مي باشد.)
مشاهده کرده ايم که علماي بزرگ در حال نماز، عجيب و غريب بودند، به گونه اي که گويا آن انسانِ خارج از نماز نيستند! [در محضر بهجت:1/92]
از حديث (تَنَعَّمُوا بِعِبادَتي في الدُّنيا فَاِنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بها في الآخِرَة: در دنيا به عبادت من متنعّم شويد، زيرا در آخرت، به همان متنعّم خواهيد بود.) بر مي آيد که عبادات، قابليّت تنعّم را دارد؛ ولي ما عبادات را به گونه اي به جا مي آوريم که گويا شلاّق بالاي سرِ ما است... گويا داروي تلخي را از روي ناچاري مي خوريم. [در محضر بهجت:1/350]
سؤال: گاهي اوقات در عبادات، ريا مي کنم و بعداً سخت رنج مي برم؛ علاج آن چيست؟
جواب: بسمه تعالي، علاج، اين است که ريا بکند؛ ولي اگر در مقابل شاه و گدا است، ريا براي شاه بکند؛ (فَافهَم اِن کُنتَ مِن اَهلِه: اين نکته را درياب، اگر اهلش هستي!)[به سوي محبوب:70]
معيار اصلي، نماز است. اين نماز، بالاترين ذکر است، شيرين ترين ذکر است، برترين چيز است... همه چيز تابع نماز است؛ بايد سعي کنيم اين نماز را حسابي درستش کنيم... وقتي نماز درست شد، با حال گشت، انسان آدم شده است. بالاخره محک، نماز است![در خلوت عارفان:103]
وقتي بنده از پيشگاه مقدس حضرت حقّ باز مي گردد، اولين چيزي را که سوغات مي آورد، سلام از ناحي? او است. در دعاي مسجد کوفه آمده است: (اَللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَ مِنکَ السَّلامُ، وَ اِليکَ يَرجِعُ، وَيَعُودُ السُّلامُ، حَيِّنا رَبَّنا مِنکَ السَّلام: خداوندا، تو خود سلامي و سلام از ناحي? تو است و به سوي تو باز مي گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحي? خود تحيّت گوي!)[نکته هاي ناب:83]
چه قدر تناسب دارد تکبير براي ورود به نماز، و تسليم براي خروج از آن! ... در تکبير، اکبر مناسب است... يعني تمام امور دنيا و هم? بزرگها را کنار بگذاريد، چون خداوند متعال اکبر است... نمازگزار، با تکبير، در حرم الهي وارد مي شود؛ ولي ما چه مي دانيم که اينها يعني چه! در روايت است که: (لَو عَلِمَ المُصَلِّي مايَغشاهُ مِن جَلالِِ الله، لَمَا انفَتَل عَن صَلاتِه: اگر نمازگزار مي دانست که از جلال الهي چه چيزهايي او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روي برنمي گرداند!)[نکته هاي ناب:84]
ذکر خدا در حال نماز، بهترين ذکر است؛ چون نماز به منزل? کعبه است؛ و نمازگزار در کعبه و حرم امن الهي داخل شده و بنا گذاشته است که از باب تکبير، داخل و از باب تسليم، خارج شود.[نکته هاي ناب:84]
در جايي دارد که: خدا منّت گذاشته که امر فرموده است مخلوق، با خالق خود خلوت کند و اين منافاتي ندارد که در مرآي مردم باشد. کانّه وقتي بنده با خدا خلوت مي کند، خالق هم با او خلوت کرده است![نکته هاي ناب:88]
بلي مي شود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگوييد: (اَللهُمََّ ارزُقنِي زَوجَةً صالِحَةً: خداوندا، زن شايسته اي را روزي من کن!) يا بگويد: (اَللهُمََّ ارزُقنِي وَلَداً باراً: خداوندا، فرزند نيکوکاري را روزي من کن!)[فريادگر توحيد:213]
دستورات عبادي
دعاهاي وارده در امکنه و ازمن? خاصّ [مکانها و زمانهاي مخصوص] اختصاصي نيست، به گونه اي که نتوان در وقت و يا جاي ديگر خواند؛ بلکه اين گونه دستورها به نحو تعدد مطلوب است. [در محضر بهجت:1/21]
جهت دعا اين امور لازم است: الف. ثنا و تعظيم وتمجيد ساحت مقدس حضرت حقّ تبارک و تعالي؛ ب. اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن، که تقريباً به منزل? توبه يا ملازم آن است؛ ج. صلوات بر محمد و آل محمد که وسيله واسط? فيض هستند؛ د. بُکاء و گريه، و اگر نشد تباکي [خود را وادار به گريه نمودن] ولو خيلي مختصر؛ هـ. و بعد از اين ها، درخواست حاجت که در اين صورت برآورده شدن حاجت، برو برگرد ندارد... البته اگر اين مطالب در سجده باشد، مناسب تر است. [در محضر بهجت:1/343]
براي سلامتي چشم، بعد از نماز آية الکرسي خوانده شود و پس از خواندن آن، دستها بر روي چشمها گذاشته و بگويد: (أَللهُمَّ الحفَظ حَدَقَتَيَّ بِحَقِّ حَدَقَتي عَلِيِّ بنِ أَبيطالِبٍ أَميرِالمُؤمِنينَ (عليه السلام) : خدايا! به حق دو حدق? چشم حضرت علي بن ابي طالب اميرمؤمنان (عليه السلام)، دو حدق? چشم مرا حفظ کن!) [در محضر بهجت:2/252]
براي شفاي مريض، آب زمزم و تربت حضرت سيدالشهداء به مرّات عديده، صدقه به مرّات عديده به افراد زياد – اگر چه مبلغش زياد هم نباشد – داده شود؛ سور? حمد هم از يک مرتبه تا صد مرتبه افراد متعدد بخوانند، خيلي تأثير دارد. علاوه بر اين به رفقا هم بگوييد دعا کنند. [فيضي از وراي سکوت:227]
براي محفوظ ماندن هر صبح و غروب سه بار بگويد: (أَللهُمَّ اجعَلِني فِي دِرعِکَ الحَصينَةِ الّتي تَجعَلُ فيها مَن تُريد: خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوي خود – که هر کس را بخواهي در آن قرار مي دهي – قرار بده!)[گوهرهاي حکيمانه:14]
براي يافتن هر چه که گم شده يا دزديده شده باشد (گرچه انسان باشد) اين ذکر را بسيار بخوانيد... (أَصبَحتُ في أَمانِ الله، أَمسيتُ في جِوارِ الله: در پناه خدا صبح کردم؛ در پناه خدا وارد شب شدم.)[گوهرهاي حکيمانه:14]
کسي که مي خواهد روزي اش فراوان شود، اين ذکر را بسيار بگويد و در آغاز و پايان آن هم، يک صلوات بفرستد... (أَغنِني بِحَلالِِکَ عَنِ حَرامِکَ، وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِواک: خدايا! مرا به وسيل? حلالت از حرام خويش بي نياز کن، و با فضل و بخشش خودت، از هر چه غير خودت بي نياز ساز!)[گوهرهاي حکيمانه:14]
سؤال: براي دوري از رياء چه بايد کرد؟
جواب: با عقيد? کامل، اِکثار حوقله (يعني زياد بگويد: لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله).[به سوي محبوب:70]
سؤال: براي درمان عصبانيّت چه کنيم؟
جواب: با عقيد? کامل، زياد صلوات فرستادن: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد).[به سوي محبوب:70]
سؤال: جهت علاج غرور، چه راهي را توصيه مي فرماييد؟
جواب: بسمه تعالي، اِکثار حوقله (زياد گفتن: لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله العَليِّ العَظيم). [به سوي محبوب:71]
سؤال: اينجانب به وسواس مبتلا هستم؛ لطفاً جهت برطرف شدن آن مرا راهنمايي فرماييد!
جواب: اِکثار تهليل (زياد گفتن: لا إله إلاّ الله)، علاج وساوس است. [به سوي محبوب:71]
در مورد اذکار و اوراد و قرائت و امثال اينها، انسان هميشه تحرّي [کوشش در جستجو] و مراقبت نمايد [که] چه عملي تا چه اندازه موافق با نشاط و حضور قلبي او است، همان را اختيار کند. [به سوي محبوب:76]
در شدايد و گرفتاريها، بهترين ذکر اين است که از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ما رسيده: (لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله العَليِّ العَظيم لاَمَلجَأ وَ لا مَنجأ مِنَ اللهِ إلاّ إلَيه). [نکته هاي ناب:72]
براي دفع بلا و شرّ، اين دعا نيز نافع است: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِِهِ وَ أَمسِک عَنَّا السُّوءَ: خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست، و بدي را از ما باز دار!)[در محضر بهجت:1/343]
سؤال: چگونه در تمامي کارها و عبادات، اخلاص را فراموش نکنيم؟!
جواب: بسمه تعالي، در عبادات و تمام کارها اختياراً راه ندهد، غير از خدا را و غير از ياد او را. و همين راهِ منحصر سعادت است![به سوي محبوب:76]
سؤال: چه کنيم تمرکز فکر پيدا کنيم؟
جواب: اذکاري که براي جمع کردن فکر مؤثر است، مثل: (لا إله إلاّ الله) را زياد بگوييد.[فيضي از وراي سکوت:228]
سؤال: زن و شوهري که بينشان خيلي اختلاف است، چه بايد بکنند؟
جواب: هر کدامشان که مي خواهد رفع اختلاف شود يا فرد ديگر، صدق? متعدّد، به افراد متعدّد، به دفعات زياد بدهند و براي اصلاح ذات البين زياد هم دعا بکنند. [فيضي از وراي سکوت:229]
منبع:http://www.mtb.ir/fa//س