در قسمت قبل مطالبي در مورد ، تفاوت هاي احساسي عاطفي و شناختي بين زنان و مردان و پرهيز از شيوه هاي خود مغلوبي مطرح نموديم . اينك در ادامه مي خوانيم ...
توجه به انتظارات ، خواسته ها و نيازهاي يكديگر
حفظ رابطه اي كه شكل مي گيرد نيازمند تلاشي مداوم و مستمر از سوي هر دو طرف مي باشد. يكي از اصلي ترين پايه هاي نگهدارنده رابطه ، توجه به نيازها ، انتظارات و خواسته هاي طرف مقابل است. اطلاع از نيازهاي طرف مقابل ، در هر رابطه ، خصوصاً در زندگي زناشويي به ما امكان مي دهد بتوانيم از بسياري سوءتفاهم ها و مشاجرات ناخواسته در زندگي روزمره خود بكاهيم. به عنوان مثال نيازهاي مردان را در محيط خانواده مي توان به دو بخش اساسي تقسيم كرد:
1 - نيازهاي عاطفي
شايد بتوان ازدواج را به سپرده گذاري در يك بانك تشبيه كرد. يكي از مقاصد هر يك از ما براي افتتاح حساب و يا افزايش موجودي ، حق برداشت از آن است . بسيار طبيعي مي نمايد كه در روابط عاطفي نيز داد و ستدي وجود داشته و دريافت و پرداختي در كار باشد. هر يك از ما همانقدر كه در روابط عاطفي خود با اطرافيان ، خصوصاً در محيط منزل و در ارتباط با همسر محبت پرداخت مي كنيم، انتظار دريافت هم داريم. پس الزامي است كه به منظور ايجاد توازن عاطفي در زندگي مشترك و جلوگيري از احساس زيان در يك طرف ، از نيازهاي اصلي يكديگر مطلع باشيم. اما نيازهاي عاطفي مردان چه هستند؟
مقبوليت :از مهمترين نيازهاي عاطفي مردان مقبول بودن و مورد پذيرش قرار گرفتن است. تمام مردان نيازمند آن هستند تا به آنها اثبات شود كه در محيط خانواده ، خواستني هستند نه به خاطر شغل ، درآمد و يا مقام و موقعيت اجتماعي ، كه تماماً صوري و موقتي هستند بلكه فقط به خاطر وجود خودشان .
اعتماد :
از ديگر نيازهاي اساسي مردان ، مورد اعتماد بودن است. اگر مردي در محيط خانواده با اين احساس ناخوشايند روبرو شود كه همسر نسبت به او اعتماد و اطمينان لازم و كافي را ( در هر زمينه ) ندارد، احساس بي كفايتي ، عدم اعتماد به نفس و ناخشنودي بر وجود او مستولي شده ، احساس مي كند حامي خوبي براي خانواده اش نيست. حتي تصور اين كه زن ، شوهرش را بي لياقت و بي كفايت بداند و در موقعيت هاي دشوار و يا حتي معمول زندگي ، آن طور كه بايد او را تكيه گاه قرار ندهد براي مرد به منزله مرگ عاطفي است. اگر برداشت زن از مرد با توانايي ها ، امكانات و استعدادهاي او بي تعصب و واقع بينانه باشد و توقعات و انتظارات خود را بر مبناي واقعيت تنظيم كند، احساس عدم امنيت و اطمينان و يا بي لياقتي را به شوهر و محيط خانواده خود منتقل نمي كند. چطور ممكن است فرزندان ، پدر را مظهر قدرت و تكيه گاه خود بپندارند در حالي كه مادر با حركات خواسته يا ناخواسته خود ، اقتدار و كفايت را از شوهر خود سلب مي كند؟ چه خوب است به جاي تنزل جايگاه مرد در خانواده به منزلت اصلي و واقعي او بينديشيم و آن را به شريك زندگي خود هديه كنيم تا با احساس امنيت بيشتر، بر تلاش خود براي درك خانواده و ارتقاء كيفيت و كميت ارتباطات و بهبود وضعيت رفتاري و اخلاقي خود بيفزايند. فرزندان نيز با اطمينان به قدرت فكري و توانايي هاي پدر ، خود را در جامعه تنها و بي ياور و بدون پشتيبان تصور نمي كنند. احساس بي پشتوانگي فرزندان سبب مي شود تا ديدگاهي منفي از دنيا ، افراد و موقعيت ها در ذهن آنان شكل بگيرد. براي فرزند مهم است پدرش را مظهر قدرت و قهرمان تصور كند. علاوه بر اين هر مردي در اعماق وجود خود مي خواهد در نظر خانواده اش قهرماني ارزشمند باشد. پهلواني كه در هر شرايطي مورد اطمينان خانواده قرار داشته ، به عنوان الگويي از دانش و چاره انديشي ، حلاّل مشكلات خانواده و اطرافيان است.
تشويق : تشويق نيز يكي ديگر از نيازهاي مردان است. هر مردي براي اميدوار بودن به زندگي ، به تشويق همسر خود نيازمند است. تشويق و قدرشناسي از زحمات و تلاشهاي مرد، احساس ارزشمندي و رضايت را به او هديه مي كند. تحسينِ ويژگيهاي منحصر به فرد ، استعدادها، خلق و خو ، توانايي و مقاومت مرد ، احساس امنيت را به او هديه مي كند. همه ما قبول داريم رفتاري كه مورد تشويق قرار گيرد تكرار خواهد شد. پس بياييد به جاي آن كه عيوب طرف مقابل را به رخ او بكشيم و يا نقصان و ناتوانايي هاي او را به طور مداوم به خودش ( و يا در جمع ) يادآور شويم، اعمال نيكو، نقاط قوت و توانايي هايش را اين بار نه فقط در خلوت ، كه در جمع نيز متذكر شويم تا رفتار نامناسب به شيوه اي ضمني و غير مستقيم كاهش يابد.
2 - نيازهاي اخلاقي :
علاوه بر نيازهاي ذكر شده، مردان نيازهاي ديگري نيز دارند كه بد نيست از آنها به عنوان نيازهاي اخلاقي ياد كنيم. خلق خوش و نيكوي خانم منزل يكي از پايه هاي نگهدارنده و حتي شايد بتوان ادعا كرد اصلي ترين ستون زندگي مشترك محسوب مي شود. زناني كه ناخواسته در محيط منزل و در مقابل شوهرانشان پرخاشگري مي كنند خوب است متوجه اين نكته باشند كه اگر گلايه اي از شوهران خود دارند ، با لحني آرام و با كلماتي مناسب و بدون توهين به شخصيت شوهر ، آن را مطرح كنند. از طرفي مردان نيز از اين زاويه به قضيه بنگرند كه پرخاشگري در زن ، نتيجه احساس عدم امنيت عاطفي و رواني در اوست. چه خوب مي شد اگر هر دو طرف به جاي آنكه مثل كوه ، تنها صوت را انعكاس داده و فرياد بكشند ، علت رفتار پرخاشگرانه را جويا شوند .
اما اگر از همديگر شكايت يا انتقادي داشتيم چطور يا چگونه بيان كنيم؟
قبل از هرچيز از قضاوت عجولانه بپرهيزيد. قبل از اقدام به هر عمل يا هر گونه صحبت خوب است بدانيم واقعاً چه پيش آمده است . با ديدگاهي منطقي و واقع بينانه ، ابعاد گوناگون قضيه را بررسي كرده ، از سوء تفاهم پيشگيري كنيم. ديدن از دريچه چشم ديگري به معناي درك عواطف ، احساسات ، انديشه ها و افكار اوست. بدان گونه كه پيشينه ي فرهنگي ، تربيتي و خانوادگي او ، طي ساليان متمادي به او آموخته است.
اگر واقعاً بتوانيم در قضاوت ها ، نه تنها خود ، بلكه ديگران را نيز در نظر بگيريم زندگي بسيار زيباتر از آن چيزي مي شود كه انتظار داريم.
نكته ي بعدي رعايت احترام خود و طرف مقابل در تمام شئون زندگي حتي طرح شكايت هاست. اگر از عملكرد و نوع كاركرد همديگر انتقاد كنيم بسيار بهتر از آن است كه با به كارگيري الفاظ تند و توهين آميز، شخصيت يكديگر را آماج حمله قرار داده، احساس تنفر نسبت به خودمان را در ذهن طرف مقابل شكل داده، شدت بخشيم. گاه ديده مي شود برخي افراد براي اثبات نظر خود و يا فرو نشاندن خشم ناشي از پيشامدي ( كه البته طرف مقابل را مسبب آن وضعيت مي دانند) در انتقادها و يا سخنان خود از واژه هايي استفاده مي كنند كه مطمئن هستند طرف مقابل را مي آزارد و يا حداقل خشم او را برمي انگيزد. بياييد فكر كنيم. با اين عمل چه چيزي به اثبات مي رسد. كدام وضعيت بهبود مي يابد؟ چه نتيجه اي از چنين رفتاري عايدمان مي شود؟ آيا غير از اين است كه يك آدم خشمگين و عصبي تبديل به دو نفر مي شود؟
اگر تصور مي كنيم مردي به لحاظ مادي امكاناتي را كه انتظار داشته ايم فراهم نكرده و يا آن گونه كه بايد در جهت رفاه معنوي خانواده نكوشيده است، حق داريم او را با ديگران ،خصوصاً افراد معيني كه حساسيت او را برمي انگيزد، مقايسه كنيم ؟ آيا چنين مقايسه اي تحقير آشكار او نيست؟ آيا انتظار داريم همه به شيوه اي يكسان عمل كنند؟ آيا مي پسنديم خودمان نيز مورد قياس قرار گيريم؟ نتيجه مقايسه ، احساس حقارت ، كمبود، عدم اعتماد به نفس و خشم است و چگونه مي توان در تمام طول زندگي با كسي زير يك سقف زندگي كرد كه هر لحظه براي شما يادآور احساسات منفي و خاطرات تلخ و نامطلوب است؟
بياييد مشكلات را به هم ربط ندهيم. اگر مشكلي پيش آمده ، در همان زمان و مكان خودش ، به رفع آن مبادرت ورزيده و يك مورد را به تمام وقايع زندگي مرتبط نكنيم
. در غير اين صورت يك مشكل كوچك آنقدر دامنه دار مي شود كه كنترل عواقب ناشي از آن كاري دشوار خواهد بود. قرار نيست يك سوء تفاهم كوچك يا اشتباه ناچيزي كه از يكي از طرفين يا بستگان او سر زده در هر موقعيت يا هر مشاجره يا اختلاف نظر ( براي گرفتن امتياز بيشتر از طرف مقابل ) تكرار شود! در چنين موقعيتي نه تنها براي مشكلِ زمان حال چاره اي انديشيده نشده و نتيجه اي از بحث موجود حاصل نمي شود بلكه زخمهاي كهنه سر باز مي كنند و فرصت التيام دست نمي دهد. علاوه بر اين كه موردي نيز براي ادامه مشاجره و شدت يافتن آن پيدا مي شود. اين مسير طولاني مطمئناً هدف اصلي ما را در نتيجه گيري تأمين نمي كند.با تغيير در صحبت كردن و يا حتي تغيير عبارات ساده به روابطي بسيار مطلوب تر، صميمانه تر و خوشايندتر دست مي يابيم. گاهي اوقات تغيير الگوي رفتاري در زندگي الزامي به نظر مي رسد. استفاده از عبارات و كلمات و نوع بيان ، يا تغيير در سبك گفتاري به ما امكان مي دهد از موقعيت هاي استرس زا دوري گزيده ، شرايط را به شكلي مطلوب به سمت آرامش و رفاه خانواده سوق دهيم. زبان خوش چيزي نيست جز رعايت احترام طرف مقابل و به كارگيري الفاظ و عباراتي كه كمترين ميزان تنش را مابين طرفين ايجاد كرده و بهترين نتيجه را به بار مي آورد. و تمام اينها مبيّن يك شيوه ارتباطي است: "ارتباط بدون سرزنش " .
منبع:www.motaharfamily.com/س