مقايسه زن و مرد از نظر قدرت
در قسمت قبل به تفاوت هاي زن و مرد از لحاظ خلقي پرداختيم. اينک در ادامه مي خوانيم ...
قدرت ، اشکال گوناگوني از جمله قاطعيت، پرخاشگري، رقابت و رهبري دارد . در ذيل به تفاوت هاي زن و مرد در مورد هر يک مي پردازيم. «مک کوبي» و «جاکلين» معتقدند که پرخاشگري در شخصيت و رفتار اجتماعي فرد ريشه دارد و در بروز آن تفاوت هاي جنسي بارزي ديده مي شود. اين يافته شامل انواع رفتارهاي پرخاشگرانه و حتي پرخاشگري کلامي نيز مي شود. شواهد نشان مي دهد بسياري از جنايات توسط مردان صورت گرفته است. ليکن اين امر شامل زنان هم مي شود مع الوصف براساس تحقيقات انجام شده مردان رفتارهاي پرخاشگرانه تري نسبت به زنان دارند.
ميزان و درجه قاطعيت در زنان و مردان در بيشتر موقعيت هاي زندگي واقعي آنان متفاوت است ولي به طور کلي مي توان گفت قاطعيت در زنان در مقايسه با مردان کمتر و حالت هاي انفعالي آنان بيش از مردان است.
« فرودي» ، پرخاشگري بارز ميان زن و مرد را در چهار مورد دسته بندي کرده است:
1) مردان رفتارهاي پرخاشگرانه بدني را به مراتب بيش از زنان بروز مي دهند. اين امر در گزارش هاي آنان در زمينه رؤياها، هدف ها و رفتارها و عادات آنها به کرات شنيده شده است. براساس تحقيقات ، پرخاشگري ، بيشتر يک ويژگي مردانه است تا زنانه ؛ بنابراين مردان مي کوشند خود را با الگوهاي مردانه وفق دهند. تحقيقي که به مدت 32 سال از 1932تا 1965 در برخي کشورها انجام گرفته، نشان داده است که مردها هميشه از زن ها پرخاشگرترند. تنها موردي که زن ها پرخاشگري بيشتري نشان مي دهند عبارت است از پرخاشگري کلامي . بدين معنا که زن ها زماني که عصباني مي شوند و حالت پرخاشگري به آنها دست مي دهد بالنسبه بيشتر از مردها به فحاشي و دشنام دادن مي پردازند.
2) مردان و زنان تقريباً به طور يکسان خشونت و شوخي هاي خصمانه را تأييد مي کنند.
3) زنان بيشتر از مردان، درباره پرخاشگري احساس گناه و پشيماني مي کنند و همين احساس موجب مي شود تا از اعمال پرخاشگرانه به دور باشند.
4) زنان بيشتر از مردان نسبت به قربانيان پرخاشگري همدلي مي کنند و از آنجايي که در همدردي و همدلي قوي تر از مردان هستند بنابراين بيشتر مي توانند خود را در موقعيت فرد صدمه ديده قرار دهند و با او همدلي کنند. بنابراين مردان به طور جدي پرخاشگرتر از زنان هستند ؛ اما اگر در موقعيت هايي زنان احساس گناه و همدلي نکنند مي توانند به اندازه مردان پرخاشگر باشند.
درباره علل پرخاشگريِ بيشتر مردان نسبت به زنان، دلايل مختلفي ارائه شده است که داراي مبناي زيستي و توجيه هاي هورموني است که از بين آنها مي توان به موارد زير اشاره کرد:
1) بين کروموزوم Y و هورمون آندروژن رابطه اي ديده شده است. تحقيقات ديگري در مورد مردان داراي پرخاشگري غيرعادي، نشان داده است که برخي از اين افراد داراي يک کروموزوم Y اضافي بوده و ساختار کروموزومي آنها به صورت (XYY) است.
مديران مرد دقت بيشتري صرف رفتارهاي مدير مانند پند و اندرز دادن و يا ايراد گرفتن مي کنند و مديران زن وقت بيشتري را به بالا بردن روحيه همدلي ميان اعضاي گروه اختصاص مي دهند.
از طرف ديگر گفته شده وجود کروموزوم Y اضافي را نمي توان دليلي بر ذاتي بودن پرخاشگري در جنس نر دانست چنان چه مشخص شده است وجود کروموزوم Y اضافي سبب افزايش و درشتي اندام مي شود، اما چه بسا وجود اندام قوي و قد بلند از نظر اجتماعي سبب ممتاز شدن اين افراد از نظر نيروي بدني و در نتيجه، مثلاً استخدام آنها در شغلي مانند نگهبان زندان و يا کارهايي که پرخاشگري را ايجاب مي کند باشد. بدون ترديد عده زيادي از افراد داراي کروموزوم اضافي را مي توان يافت که حالت پرخاشگري غير عادي ندارند و يا بسيار پرخاشگراني را مي توان پيدا کرد که فاقد کروموزوم Y اضافي باشند.
2) پسران خردسال بيشتر از دختران خردسال به بازي هاي خشونت آميز علاقه نشان مي دهند و شايد اين امر يک علت اجتماعي داشته باشد که پرخاشگري را حق مسلم پسرها مي داند و دخترها را از اين کار منع مي کند و گاهي اوقات والدين علاوه بر تحمل پرخاشگري پسرها، آنها را تقويت نيز مي کنند و در مقابل ، دخترها را به مطيع بودن وادار مي کنند.
3) مطالعات بين فرهنگي نشان مي دهد در بسياري از کشورها، مردان پرخاشگرتر از زنانند.
هر چند عوامل محيطي و اجتماعي تأثير و رابطه مستقيم با پرخاشگري دارد ولي مسايل اجتماعي نمي تواند تنها دليل پرخاشگري باشد. بنابراين پديده پرخاشگري بايد يک ريشه زيستي هم داشته باشد.
براساس تحقيقات انجام شده در مورد علل پرخاشگري سه عامل زير مي توانند مؤثر باشند:
الف- تمايز اوليه مغز در جهت الگوي شر بودن
ب- ميزان هورمون هاي خون، مخصوصاً آندروژن ها
ج- رويدادهاي خاص محيط زندگي
قاطعيت
قاطعيت ، عبارتست از توانايي و ايستادگي فرد براي دريافت حق خود، بدون زير پا گذاشتن حقوق ديگران. قاطعيت معنايي درست در نقطه مقابل پرخاشگري دارد چرا که در پرخاشگري برعکس قاطعيت، حقوق طرف مقابل مورد تجاوز قرار مي گيرد. به طور کلي دختران منفعل تر از پسران عمل مي کنند و پسران بيشتر به روش هاي پرخاشگرانه گرايش دارند. به موازات رشد، افراد نسبت به «قاطعيت» نگرشي بسيار مثبت پيدا مي کنند و آن را سودمندترين راهکارها مي يابند. ميزان و درجه قاطعيت در زنان و مردان در بيشتر موقعيت هاي زندگي واقعي آنان متفاوت است ولي به طور کلي مي توان گفت قاطعيت در زنان در مقايسه با مردان کمتر و حالت هاي انفعالي آنان بيش از مردان است. روي کرد قاطعيت به مراتب سازنده تر از رويکرد انفعالي است و روي کرد پرخاشگري مخرب نيز نيست.
رقابت
در زمينه رقابت و تفاوت هاي آن در دو جنس ، يافته هاي متفاوتي ارايه شده است. در بعضي پژوهش ها هيچ گونه تفاوتي در رقابت بين زن و مرد ديده نمي شود و در بعضي ديگر رقابت در پسران بيش از دختران گزارش شده است.
وقتي مردم خود را در برابر يک جمع مي يابند نگران چگونگي مواجهه خود با آن جمع اند و معتقدند که بايد به گونه اي رفتار نمايند که قابل قبول به نظر آيند و زنان بيشتر نگران قضاوتي هستند که در مورد آنها مي شود ؛ بنابراين ملايم تر و مطيع تر رفتار مي کنند.
رهبري و مديريت
پژوهش هاي انجام شده توسط اسکليسون و همکاران نشان داد بين مديريت و رهبري مردان و زنان تفاوت هايي وجود دارد. آنها دريافتند از نظر درصد زماني که مديران زن و مرد صرف مي کنند و يا سرعت حل مسايل گروه ، تفاوت قابل ملاحظه اي ميان آنها نيست ولي در راهبري و شيوه ي مديريت آنها تفاوت هايي ديده مي شود. مديران مرد دقت بيشتري صرف رفتارهاي مدير مانند پند و اندرز دادن و يا ايراد گرفتن مي کنند و مديران زن وقت بيشتري را به بالا بردن روحيه همدلي ميان اعضاي گروه اختصاص مي دهند. هم چنين زناني که به دليل توانمندي هايشان به عنوان مدير برگزيده شده اند به عنوان زنان برجسته و برتر عمل مي کنند و ترکيبي از شيوه هاي مديريتي مردانه و زنانه را به کار مي برند.
ترغيب و قانع سازي
شخص قدرتمند مي تواند ديگران را درباره موضوعي گاه مغاير با اعتقاد اصلي شان قانع سازد. کسي که انگيزه قدرت در وي قوي است قادر است در احساسات و افکار ديگران نفوذ نمايد. حال بايد ديد آيا ميان زن و مرد در نوع راهبردهايي که در قانع ساختن ديگران به کار مي برند، تفاوت وجود دارد؟
جانسون در پژوهش هايش تفاوت ميان زن و مرد را در راهبردهايي که به کار مي برند در سه زمينه زير بيان مي کند:
1- قدرت غير مستقيم در برابر مستقيم
زنان داراي قدرت غير مستقيم، و مردان داراي قدرت مستقيم هستند.
2- قدرت شخصي در برابر قدرت عيني و محسوس.
به نظر مي رسد زنان از قدرت شخصي مانند دوست داشتن، محبت و تأييد استفاده مي کنند در حالي که مردان از قدرت عيني مانند پول و قدرت بدني بهره مي گيرند.
3- بي پناهي در برابر شايستگي
زنان گاه با راهبرد بي پناهي ديگران را قانع مي کنند. براي نمونه هنگام پنچر شدن لاستيک اتومبيل ، کنار جاده ، با بي پناهي به اتومبيل خود تکيه زده و منتظر کمک مي ايستند ؛ در حالي که مردان از شايستگي خود هر چند اندک به عنوان يک راه برد ترغيب و قانع سازي بهره مي گيرند.
نفوذ پذيري
در برابر هر شخصي که توانايي قانع سازي دارد، بايد فردي نفوذپذير نيز وجود داشته باشد. روان شناسان اجتماعي بر اين باورند که زنان به مراتب بيش از مردان نفوذ پذيرند و تفاوت در ميزان نفوذ پذيري آنها از نظر آماري معني دار است. زنان به ويژه در موقعيت هايي که زير فشار ديگر اعضاي گروه باشند، آسان تراز مردان تحت تأثير قرار گرفته و تغيير عقيده مي دهند.«اش»، در زمينه نفوذ پذيري و به عبارتي همنوايي ، آزمايشي انجام داده که معروف است . آزمايش «اش» بدين شرح است:
يک دانشجوي پسر دانشگاه داوطلب شده است تا در يک کار تحقيقي نقش آزمودني را به عهده گيرد. در اين تحقيق که يک آزمايش ادراک ديداري است او به همراه چند نفر ديگر ( که در واقع هم دستان آزمايشگرند) دور ميزگردي مي نشيند، به اعضاي گروه يک خط عمود نشان داده مي شود و بعد از آنها خواسته مي شود که بگويند کدام يک از سه خط عمود ديگري که به آنها نشان داده مي شود برابر با خط قبلي است ( هر سه خط مقايسه و خط اصلي همزمان به آزمودني نشان داده مي شوند يکي از اين خطوط از نظر طول برابر با طول خط اول است و خط هاي ديگر از نظر تفاوت با آن طوري هستند که اختلاف با آنها کاملاً بارز است). در اين آزمايش از افراد خواسته مي شود انتخاب خود را با صداي بلند و يکي يکي به نوبت بيان کنند. آزمودني واقعي طوري نشسته که هميشه نفر ما قبل آخر است. بدين ترتيب اين تصور در آزمودني شکل مي گيرد که کار بسيار ساده است. همين عمل در چندين کوشش بعدي نيز تکرار مي شود. سپس در يک کوشش که در آن نيز انتخاب مانند انتخاب هاي ديگر ساده و روشن است، نخستين هم دست آزمايشگر پاسخي را مي دهد که آشکارا غلط است يعني کوتاه ترين خط را برابر با خط X معرفي مي کند. وهمه هم دستان ديگر هم همين کار را انجام مي دهند و پاسخ آشکارا غلط را انتخاب مي کنند. وقتي که نوبت پاسخ به آزمودني واقعي مورد نظر مي رسد و همه آزمودني هاي قبلي پاسخي غلط را انتخاب کرده اند او چه خواهد کرد؟ آيا به عقيده خود پاي بند مي ماند، و يا با ديگران همنوا شده و نظر آنها را مي پذيرد؟ اين شيوه اي بود که دريک رشته آزمايش توسط «اش» انجام شد.
براساس تحقيقات ، پرخاشگري ، بيشتر يک ويژگي مردانه است تا زنانه ؛ بنابراين مردان مي کوشند خود را با الگوهاي مردانه وفق دهند.
يکي از يافته هاي «اش» در زمينه همنوايي تفاوت هاي بين دو جنس زن و مرد بود.«اش» مشاهده کرد در آزمايش هايي که مواجهه ، رو به رو بود و فرد مي بايست به طور علني با جمع مخالفت کند تفاوت هاي بين دو جنس ظاهر مي شد. يعني وقتي در آزمودني ها اين باور را به وجود مي آوردند که دارند آنها را مشاهده مي کنند، زنان بيشتر همنوايي مي کردند تا زماني که پاسخ آنها دريک موقعيت خصوصي تر و بدون مشاهده شدن اعلام مي شود. ايگليي معتقد است وقتي مردم خود را در برابر يک جمع مي يابند نگران چگونگي مواجهه خود با آن جمع اند و معتقدند که بايد به گونه اي رفتار نمايند که قابل قبول به نظر آيند و زنان بيشتر نگران قضاوتي هستند که در مورد آنها مي شود ؛ بنابراين ملايم تر و مطيع تر رفتار مي کنند.
ادامه دارد...
در قسمت بعد به مقايسه زن و مرد در زمينه ي هنري مي پردازيم.
منبع:مقدمه اي بر روان شناسي ازدواج/خ