چکيده
آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني يكي از شخصيت هاي بزرگوار و مؤثر جهان اسلام در قرن حاضر مي باشد. از اساتيد زيادي (از پدر ارجمندش گرفته تا ميرزاي بزرگ شيرازي) كسب فيض نموده كه در تكوين شخصيت ايشان اثربخش بوده اند. از ميان آن اساتيد اين مقاله ضمن اشاره ي كوتاهي به زندگي دوازده نفر از آن بزرگواران به بيان خصوصيتي از ايشان كه با رفتار و ويژگيهاي زندگي آيتالله ابوالحسن اصفهاني مشابه بوده و تأثيري شگرف بر اقوال و احوال ايشان داشته، با تمسك و توسل به آيات قرآن و اقوال رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و ائمه اطهار (عليهم السّلام) پرداخته است.
مقدمه
علماي شيعي هم وارثان انبياء و هم خلف صالح ائمه اطهار(عليهم السّلام) هستند كه در طول تاريخ سعي كرده اند پرچمدار دين محمدي باشند، يك از آن عالمان بزرگوار آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني است كه شخصيت هاي بنام و بزرگي همچون علامه سيدمحمدحسين طباطبايي (صاحب تفسيرالميزان) تحويل جامعه اسلامي داده است.
سال ها قبل «وسيله النجاة» آيتالله اصفهاني را از يكي از روحانيون گرفته، چند سطري خوانده بودم. نمي دانستم كه آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني چه كسي است. وقتي از همايش بزرگداشت آيتالله ابوالحسن اصفهاني مطلع شدم، بيشتر علاقه مند گشتم در فراخور توانايي خود به شناخت و شناساندن شخصيت آن مرد خدا گامي هرچند كوچك برداشته باشم.
پس به بررسي زندگي اساتيد بزرگوار ايشان پرداختم كه تأثيري عظيم و شگفت انگيزي در تكوين شخصيت ايشان داشته اند، چرا كه علماي شيعه شاگردان و سربازان امام زمان (ارواحنا فداه) هستند و سعي و تلاش آنها بر اين بوده است در زندگي خود از سنت و سيره و رفتار و تقريرات حضرت رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و ائمه اطهار (عليهم السّلام) تتبّع و تمتّع نمايند. استادان بسياري بودند كه آيتالله ابوالحسن اصفهاني از محضرشان كسب فيض نموده است. از آن ميان تيمناً و تبركاً ضمن اشاره اي كوتاه به زندگي دوازده نفر آنها كه به نام و به ياد دوازده امام (عليهم السّلام)بوده، يكي از خصوصيات و سيره ي هر كدام از آنها را با دوازده رفتار و خصوصيات اخلاقي آيتالله ابوالحسن اصفهاني كه تشابه داشته، مقايسه نمودم، كه بي شك در شخصيت و اخلاق و رفتار حضرت آيتالله ابوالحسن اصفهاني اثر عميق و كارآمد داشته اند. اين ويژگيهاي اخلاقي را با استناد به آيات قرآن و رهنمودهاي پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و حضرت علي (عليه السّلام) و در بعضي از آنها از فرمايش هاي ديگر معصومين(عليهم السّلام) از نهج الفصاحه، نهج البلاغه و اصول كافي متبرك نمودم.
آخوند ملامحمد کاشي
1- آيتالله اصفهاني و آيتالله آخوند ملامحمد كاشي فقيه و متكلم (پايداري و صداقت و دوستي)
عارف واصل آيتالله آخوند ملامحمد كاشي (كاشاني) به سال 1348 هـ.ق به دنيا آمد. از محضر اساتيدي چون علامه حكيم آقامحمدرضا قمشه اي و ميرزا حسين نوري بهره هاي فروان برد.
آيتالله آخوند محمدكاشي پس از 84 سال عمر پربركت و همراه با سير و سلوك الي الله در روز شنبه بيستم ماه شعبان 1332 هـ.ق به ملكوت اعلاي حق پيوست و در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد.
بزرگاني چون: استاد شهيدمرتضي مطهري، آيتالله آقانجفي قوچاني، آيتالله شيخ الله گلپايگاني، استاد سيدمصلح الدين مهروي، استاد همايي، استاد فرصت الدوله شيرازي از ايشان به بزرگي و نيكي ياد كرده اند.
آخوند كاشي در دوستي پايدار بود و هيچ وقت رابطه رفاقت خود را نمي گسست، در دوستي آخوند كاشي و حكيم جهانگيرخان قشقايي آورده اند:
«آخوند كاشي معاصر و يار صميمي حكيم جهانگيرخان قشقايي بود و ارتباط قلبي خاصي باهم داشتند و ...»
آيتالله العظمي سيدابوالحسن اصفهاني هم مثل استادانش در رفاقت و دوستي پايدار بود، بطوري كه درباره خصايص او در تداوم رفاقت آورده اند:
«آيتالله اصفهاني در انتخاب دوستان همدل و شايسته، حساسيت خاصي از خود نشان مي داد، آنگاه كه فردي را به دوستي برمي گزيد پيوسته محبت لازم را به او مبذول مي داشت. هرگز شايعات ياوه گويان و سخن حاسدان مغرض كه براي بدنام كردن دوستان تلاش مي كردند. در روحيه بزرگ آيتالله هيچ تأثيري نداشت. »
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:
«وَالْمؤُمِنُونَ وَالْمؤُمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوِلِياءُ بَعْضٍ، يَأمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ وَ يَنْهُوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلوهَ وَ يُؤتُونَ الزَّكَوةَ وَ يُطيعُونَ اللهَ وَ رسولهُ، اولئِكَ سَيَرْحَمُهُم اللهُ، اِنَّ اللهَ عزيز حكيمْ»
مردان و زنان مومن همه ياور و دوستدار يكديگرند خلق را به كار نيكو وادار و از كار زشت منع مي كنند نماز به پا مي دارند و زكات مي دهند و در هر حكم خدا و رسول را اطاعت مي كنند، آنان را البته خدا مشمول رحمت خود خواهد گردانيد كه خدا صاحب اقتدار و درست كردار است.
حضرت پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود:
«اَفْضَلُ الْاَ صْحابِ مَنْ اِذا ذَكَرْتَ أَعانَكَ وَ اِذا نَسيتً ذَكَرَكَ»
بهترين دوستان كسي است كه وقتي به ياد آوردي ترا ياري كند و وقتي فراموش كردي ترا به ياد آرد.
و نيز فرموده است:
«اَفضلُ الأعمالِ بَعْدَالاْيمان بِاللهِ أَلتَّؤدُّدُ اِليَ النَّاسِ.»
بهترين كارها پس از ايمان به خدا دوستي با مردم است.
اميرالمؤمنين علي(عليه السّلام) در ارزش پايداري و دوام دوستي مي فرمايد:
«اَلْاِخْوانُ فِي اللهِ تَدُومُ مَودَّتُهم سَبَبِها وَ اِخوانُ الدّنيا تَنْقَطِعُ مَودَّتُهُم لِسُرعَهِ اِنْقِطاعِ اَسّبابِها»
برادران در راه خدا دوستيشان دوام مي يابد بخاطر دوام سبب آن و برادران دنيايي دوستيشان بريده شود به خاطر بريده شدن اسباب و وسائل آن.
امام صادق(عليه السّلام) فرمودند:
«آنان كه در راه خدا با همديگر دوستي كنند روز قيامت بر فراز منبرهايي از نور باشند.»
2- آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني و آيتالله سيدمحمدباقر درچه اي ( سازش با فقر)
آيتالله سيدمحمدباقر دُرچه اي فرزند آيتالله سيدمرتضي درچه اي در سال 1264 هـ.ق (1227 هـ.ش) در درچه اصفهان ديده به جهان گشود. از محضر اساتيد بزرگواري چون آيتالله سيدمرتضي درچه اي (پدرش)، ميرزا ابوالمعالي كرباسي، ميرزامحمدحسن نجفي اصفهاني، حاج شيخ محمدباقر نجفي، ميرزا محمدباقر موسوي خوانساري چهارسوقي آيتالله سيدحسين كوه كمري، ميرزاي مجرد شيرازي، ميرزا حبيب الله رشتي و ... استفاده نمود. شاگردان بزرگواري تربيت نموده كه بيشتر آنها مراجع تقليد بودند، يكي از آن ها آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني مي باشد. آيتالله سيدمحمدباقر درچه اي در 26 ربيع الثاني سال 1342 هـ.ق در اصفهان از دنيا رفتند.
«علامه درچه اي حجره اي در مدرسه داشت و تا هنگام وفات اين روش را ادامه داد، هفته اي دو شب در درچه و بقيه شب ها در مدرسه نيم آور اصفهان مي ماند».
آيتالله اصفهاني هم، همچون استاد بزرگوارش سختي و رنج فقر و فلاكت در حجره نشيني را كشيده و درد بي پولي و سوزش سرماي زمستان را چشيده بود.
درباره حجره نشيني آيتالله اصفهاني در اصفهان گفته اند:
«در مدرسه «صدر» حجره اي گرفت و به درس و بحث مشغول شد. شبي از شبهاي زمستان وقتي پدرش براي ديدن فرزند خود به حجره او رفت با وضع ناهنجاري روبه رو شد. حجره او را خالي از هرگونه وسايل ابتدايي براي زيستن ديد. نه فرش و گليم و زيراندازي، و نه چراغي براي روشن كردن حجره...»
در قرآن آمده است:
«وَلَنَبْلُونَكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الْخَوْفَ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاَمْوالِ وَالاَنْفُسِ وَالثَّمراتِ وَ بَشَّرِالصَّابِرين.»
و البته شما را به سختيهايي چون ترس و گرسنگي و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بيازمائيم و مژده آسايش از آن سختيها صابران راست.
حضرت نبي اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره تحمل و صبر بر فقر و نداري فرمودند:
«لَوْ تَعْلَمُونَ مالَكُمْ عِنْدَاللهِ لَأَحَبَبْتُمْ أَنْ تَزْدادوُا فاقَهً وَ حاجَهً»
اي فقيران اگر بدانيد پيش خدا چه ها داريد دوست خواهيد داشت فقر و حاجت شما بيشتر شود.
حضرت علي(عليه السّلام) فرمود:
«العفافُ زينهُ الفقرِ و الشكُ زينهُ الغنا»
خويشتنداري زينت فقر و نداري است و سپاسگزاري و شكر زينت غنا و توانگري.
امام صادق(عليه السّلام) هم درباره تحمل فقر و نداري سخن جالبي دارند:
«اَلْفَقرُ عِنْدَاللهِ مِثلُ الشَهادَهٍ وَ لا يُعطيهِ مِنْ عِبادِهِ اِلَّا مَنْ اَحَبَّ»
فقر در پيشگاه خداوند همانند شهادت است كه جز به بنده اي كه دوست دارد عطا نكند.
3- آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني و آيتالله جهانگيرخان قشقايي (برخورد با ستمگر)
حكيم جهانگيرخان قشقايي در سال 1243 هـ.ق در خانواده اي تحصيل كرده به دنيا آمد. از محضر كساني چون: محمدرضا قمشه اي، مولي حسين علي تويسركاني، حاج شيخ محمدباقر نجفي، ملاحيدر صباغ لنجاني، ميرزامحمدحسن نجفي، ملااسماعيل اصفهاني، ميرزا عبدالجواد حكيم خراساني در علوم مختلف كسب فيض نمود. انسانهاي بزرگوار و مراجع تقليدي را تربيت نمود كه يكي از آنها آيتالله اصفهاني بود.
هجده نفر از بزرگان و اشخاصي مثل شيخ عباس قمي، شهيدمطهري و آقاي بزرگ تهراني او را ستوده اند. او در 85 سالگي، رمضان 1328 هـ.ق در اصفهان رحلت نمود.
«آيتالله جهانگيرخان قشقايي، به ظل السلطان ستم پيشه اصفهان فرزند ناصرالدين شاه، اجازه ديدار نداد.»
«آيت الله اصفهاني همچو استادش قاطع بود، و افراد ستمگر و ظالمي را در هر لباسي بودند نمي بخشود، حتي اگر مبلغ ديني بود آورده اند:
«... شخصي به نام سيدصالح را كه افرادي چون آيتالله خراساني و بزرگان علما را مورد هجو اشعارش قرار
مي داد، و توهين مي نمود، هرچند اعيان و اشراف، وساطت كردند حتي خود را بر پاهاي آيتالله اصفهاني افكند، اما نبخشود.»
خداوند در قرآن مومنان را از دوستي با ستمگران نهي فرموده، مي گويد:
«وَ لا تَرْكَنُوا إِليَ الذَّينَ ظَلَمُوا فَتَمسُّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ اَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَروُنَ»
و شما مومنان هرگز نبايد با ظالمان همدست و دوست باشيد وگرنه آتش كيفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هيچ دوستي نخواهيد يافت و هرگز ياري شما نخواهد كرد.
حضرت پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره رفتار با ستمگر فرموده اند:
«مَنْ مَشي مَعَ ظالِمٍ فَقَدْ أَجْرَمَ.»
هر كه با ظالمي راه رود گناه كرده است.
حضرت علي(عليه السّلام) نيز درباره ي همنشيني با بدان و ستمگر چنين فرموده اند:
«اِيَّاكَ وَ مُعاشَرَهَ الاشرارِ، فَإِنَّهُمْ كَالنّارِ مُباشَرَتُها تُحْرِقُ.»
بر تو باد به دوري ازمعاشرت و همنشيني با بدان زيرا كه آنها همچون آتشي بوده كه (به محض) رسيدن به پوست (آن را) مي سوزاند.
امام صادق(عليه السّلام) فرمودند:
«مَنْ اَحَبَ لِلّهِ وَ اَبْغَضَ لِلّهِ وَ اَعْطي لِلّهِ فَهُوَ مَنْ كَمَلُ اِيمانُهُ.»
كسي كه دوست دارد بري خدا و دشمني ورزد براي خدا، ببخشد براي خدا، ايمانش كامل است.
4- آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني و ميرزا محمدحسن شيرازي «ميرزاي بزرگ» (احساس مسئوليت و دفاع از حقوق مسلمانان)
آيتالله سيدمحمدحسن (حسين) ميرزاي شيرازي (ميرزاي بزرگ= ميرزاي اول) فرزند ميرزامحمود در پانزدهم جمادالاول سال 1230 هـ.ق در شيراز به دنيا آمد. از محضر اساتيد بزرگواري شيخ محمدتقي صاحب حاشيه و سيدحسن مدرس، شيخ محمدحسن صاحب جواهر، سيدابراهيم صاحب ضوابط، شيخ مرتضي انصاري و ... استفاده فراواني برد.
حدوداً 400 نفر از شخصيتهاي بزرگ و مراجع تقليد از شاگردان و دست پروردگان آيتالله ميرزاي شيرازي بود.
روح پاك ميرزا در بيست و چهارم ماه شعبان سال 1312به ملكوت جاودان حق پرداز نمود.
ميرزاي بزرگ بزرگمردترين مرجع تقليد، ضمن اين كه در مقابل واگذاري امتياز تنباكوها به يهودي اجنبي ايستاد، يك فرد مبارز در برابر استعمارگر انگليس بود، اقدامات معظم له در دفاع از شيعيان مظلوم افغانستان، ايجاد وحدت تشيع وتسنن در مبارزه با استعمارگران تربيت و اعزام مبلغان به مناطق زير سلطة انگليسي، جلوگيري از تجاوز يهوديان به مسلمانان همدان، جلوگيري از خريد زمين هاي شهر طوس توسط دولت روسيه، فرستادن نماينده به منطقه حساس جنوب ايران، در تاريخ ثبت است.
اين روحيه استعمارستيزي و دفاع از حق مسلمانان در وجود آيتالله ابوالحسن اصفهاني نيز تجلي يافته بود.
آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني در صحنه ي سياست همچون استاد بزرگوارش ميرزاي بزرگ در لشكركشي استعمار انگليسي به عراق در برابر انگلستان مقاومت نمود، انتخابات فرمايشي عراق را در سال 1341 هـ.ق تحريم فرمود و به همراه ديگر علما به ايران تبعيد شد و ضمن صدور اعلاميه عليه انگليس، نامه تاريخي آن حضرت در مبارزه با رضاخان كه عامل استعمار انگليسي در ايران بود، مشهور است. كه به قسمتي از آن اشاره مي شود:
«شهدالله دل ما هم خون است و اگر راهي براي اصلاح و انجام بعضي مطالب داشته باشيم كه رفع همه مفاسد شود... حاضر و فداكار هستيم.»
خداوند متعال در ارزش اعمال اينچنين انسانها در قرآن مي فرمايد:
«وَالَّذينَ آمَنوُا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبِيِل اللهِ وَالَّذِينَ ءَاوَوْا وَ نَصَروُا اُولئِكَ هُمُ الْمُؤمِنُونَ حَقاً، لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ.»
و آنانكه ايمان آورده اند و هجرت گزيدند و در راه خدا كوشش و جانفشاني كردند و هم آنانكه مهاجران را منزل دادند و به آنها ياري كردند آنها به حقيقت اهل ايمانند و هم آمرزش خدا و روزي نيكوي بهشتي مخصوص آنهاست.
حضرت رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمودند:
«اِنَّ حَقاً عَلَي الْمُؤمِنينَ أَنْ يَتَوَجَّعَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ كَمايُأَلَّمُ الْجَسَدَ ألرَّاسُ.»
مومنان بايد از رنج يكديگر متألم شوند چنانكه تن از رنج سر متأثر مي شود.
و نيز فرموده اند:
«اَلْمُسْلِمُونَ يَدٌ واحِدَهٌ عَلي مَنْ سِواهُمْ.»
مسلمانان بر ضد غيرمسلمانان هستند.
اميرالمومنان علي(عليه السّلام) دراحساس مسؤوليت نسبت به حقوق مسلمانان جمله ي عجيب و جذابي دارند:
«قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ اِعْزازِ مَنْ أَعَزَّهُ»
خدا ياري هر كه او را يار باشد، پذيرفته است و ارجمندي آن كسي كه دين او را ارجمند سازد به عهده گرفته.
امام صادق(عليه السّلام) هفت حق مومن را بر مؤمن مي شمارند و يكي از آن هفت حق را ياري كردن و دفاع از مومن با جان و مال و زبان و دست و پا مي دانند.
5- آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني و آيتالله ميرزا حبيب الله رشتي (ايثار و ترجيح ديگران بر خود در عين تنگدستي و فقر)
ميرزا حبيب الله رشتي فرزند ميرزامحمد علي خان سال 1234 ق. در املش چشم به جهان گشود، از محضر اساتيدي چون شيخ عبدالكريم ايرواني، شيخ محمدحسن نجفي صاحب جواهر، شيخ مرتضي انصاري و ... استفاده نمود.
شاگردان بزرگواري تربيت نمود كه يكي از آنها آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني بود.
آيتالله ميرزا حبيب الله رشتي در شب پنج شنبه چهاردهم جمادي الثاني 1312 ق. در شهر نجف از دنيا رفتند.
آيتالله ميرزا حبيب الله رشتي با اين كه زندگي بسيار فقيرانه اي داشت از سهم ارث چشم پوشيد. ميرزاي رشتي پس از رسيدن به نجف، براي تأمين معاش، به تدريج لوازم زندگي را يكي پس از ديگري فروخت به گونه اي كه در گرماي طاقت فرساي تابستان از خريد آب نيز عاجز بود.
عليرغم اين كه آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني ثروتهاي بي حد و حصري دراختيار داشت كه از اقصي نقاط جهان شيعيان به ايشان مي فرستادند، حتي پول و ثروت ايشان آنقدر زياد بود كه عبدالله فيصل اذعان كرده بود، در خزانه دولت آن پول وجود ندارد.
اما زندگي سيدابوالحسن اصفهاني همچون زندگاني اجدادش ائمه اطهار(عليهم السّلام) و استادانش در فقر و فلاكت بود بطوري كه آورده اند:
روزي آيتالله اصفهاني لحاف خود را براي فروش به لحاف دوز سپرده بود، مردي كه فوق العاده مستحق بود به او مراجعه نمود و وضع زندگي خود را به عرض ايشان رساند، آيتالله اصفهاني فرمود:
«به نزد لحاف دوز برو و پول لحاف را بگير و تو از من محتاج تري.»
آري آيتالله ابوالحسن اصفهاني عادت به زندگي سخت و فقر و نداري را از ائمه و بزرگاني چون آيتالله حبيب الله رشتي آموخته، مي داند كه زندگي و رفاه و آسايش هميشگي نيست و آخرت و عاقبتي در پيش است.
در قرآن آمده است:
«وَالذَّينَ صَبَرُوا ابْتَغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ اَقامُوا الصَّلوهَ وَ اَنْفَقوُا مِمّا رَزَقْناهُمْ سرّاً وَ عَلانِيَهً وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَهِ السَّيئَهَ اُولئِكَ لَهُمْ عُقَبَي الدَّارِ»
و هم در طلب رضاي خدا راه صبر پيش مي گيرند و نماز به پا مي دارند و از آنچه نصيبشان كرديم به فقرا پنهان و آشكار انفاق مي كنند و در عوض بديهاي مردم نيكي مي كنند اينان هستند كه عاقبت منزلگاه نيكو يافتند.
پيامبر خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره انفاق شخص فقير فرموده است:
«خَيْرُالنَّاسِ مُؤْمِنُ فَقيرٌ يُعطي جُهْدَهُ.»
بهترين مردم مومن فقيري است كه به قدر توانايي خود انقاق كند.
علي(عليه السّلام) ايثار و بخشش را بزرگترين عبادت و بلندمرتبه بودن شخص مي دانند.
«اَلْاِيثارَ اَفْضَلُ عِبادَهٍ وَ اَجَلٌ سِيادَهٍ.»
ايثار يعني جود و بخشش با بخشش چيزي در حالي كه خود محتاج به آن) باشد فزونتر عبادتي است و عظيم تر بزرگي اي است.
6- آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني و آيتالله فاضل شربياني (رفتار زيركانه و كريمانه با دشمنان سياستمدار)
آيتالله العظمي مولانا محمدفاضل شربياني فرزند آيتالله فضلعلي شربياني به سال 1248 هـ.ق در روستاي شربيان يكي از دهستانهاي بزرگ شهرستان سراب (واقع در 45 كيلومتري آن شهر) چشم به جهان گشود.
از محضر اساتيد بزرگواري چون آيتالله فضلعلي شربياني و آيتالله العظمي شيخ مرتضي انصاري و ديگران استفاده برد.
و شاگردان نام آور و مراجع تقليدي تربيت نمود كه يكي از آنها آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني مي باشد.
آيتالله شربياني بعد از 74 سال نورافشاني در آسمان فقاهت و ديانت در سپيده دم روز جمعه، هفدهم مبارك رمضان سال 1322 هـ.ق چشم جهان فرو بست و در جوار حرم مطهر علوي به خاك سپرده شد.
هاردينگ در كتاب خود به نام «يك ديپلمات در شرق» چنين مي نويسد:
«بالاخره مستر چرچيل موفق شد با يك مجتهد بسيار متنفذ و روحاني بزرگ ملاقات كند. اين مرد روحاني از اهالي آذربايجان و موسوم به آقاي فاضل شربياني است، اين شخص مقدس عالي مرتبه با مهرباني و تواضع مستر چرچيل را پذيرفت و با كمال صراحت بيان عدم رضايت خود را از حضور بيگانگان در ايران اعلام كرد. برخوردهاي اين بزرگمرد در مسترچرچيل تأثير فوق العاده داشت.»
آيتالله العظمي سيدابوالحسن هم در كياست و سياست كمتر از استاد خود نبود، روشي كه در ملاقات با نماينده رسمي حكومت بريتانيا در عراق اعمال مي نمود، مثل رفتار استاد خود بود.
نقل كرده اند: وقتي سفير و نماينده دولت بريتانيا در ملاقات با آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني يك چك يكصدهزار دينار عراقي را (كه نذري دولت انگليسي در صورت شكست دادن آلمان بوده، به پاپ هم اينچنين نذر كرده بودند.) به سيد تقديم مي نمايد. سيدقبول فرموده مبلغ صدهزار دينار عراقي را طي حواله اي ضميمه چك تقديمي دولت انگلستان نموده آنگاه رو به مترجم كرده، مي فرمايند:
«به من اطلاع رسيده كه در اين جنگ (جنگ جهاني دوم) اكثر لشكريان بريتانيا از مسلمين هند بوده اند كه گروه زيادي از آنها به شهادت رسيده اند و بازماندگانشان سخت در مضيقه هستند. من به حكم مسووليت شرعي بر خود وظيفه مي دانم كه اين ستمديدگان بي گناه را فراموش نكنم و از شما انتظار دارم اين مبلغ ناچيز را كه از تقديم آن، به بازماندگان قربانيان جنگ، عذر مي خواهم بين آنان به عدالت تقسيم كنيد.»
پس از لحظاتي نوري سعيد (دولت وقت عراق) مراجعت مي نمايد و مي گويد:
«اي رهبر عاليقدر قربانت شوم ... نماينده انگليس پس از ترك محضر جنابعالي از هوشياري و درايت شما بي اندازه ستايش مي كرد. اقدام عالمانه ي شما او را سخت به حيرت انداخته بود.»
آري شاگرد مثل استاد خود با رفتار زيركانه و به مصداق فرمايش حضرت پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) : مؤمن زيرك و بافراست و باهوش، توطئه انگليسي را اينچنين نقش بر آب مي كند و خنثي مي نمايد.
خداوند تبارك و تعالي در قرآن فرموده است:
«وَ اِنْ يُريدُوا اَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللهُ، هُوَالَّذي اَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤمِنينَ».
اگر دشمنان به فكر فريب دادن تو باشند البته مطمئن باش كه خدا تو را كفايت خواهد كرد اوست كه به نصرت خود و ياري مومنان ترا مؤيّد و منصور گردانيد.
رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي فرمايد:
«مَنْ كانَ وَصْلَهً لِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ اِلي ذي سُلْطانٍ في مَنْهَجِ بِرٍ اَوْ تَسِيرِ عُسْرِ أَعانَهُ اللهُ وَ عَلي اِجازَهٍ الصِّراطٍ يَوْمَ تُدْحَضُ فيهِ الْاَقْدامُ.»
هركس پيش صاحبقدرتي براي برادر مسلمان خويش در موضوع خيري يا در گشودن مشكلي وسيله ي خير شود، روزي كه قدمها بلغزد خدا وي را برعبور از صراط اعانت كند.
و نيز فرموده است:
«اَلْمُؤْمِنُ كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ»
مومن هوشيار و دقيق و محتاط است.
اميرالمومنين علي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره زيركي و كياست مومن مي فرمايد:
«اَلْفِطَنَهُ بِالْبَصيرَهِ»
زيركي بينايي است، يعني زيركي آن است كه با بينايي باشد كه به آن امتياز ميان حق و باطل تواند كرد تا اختيار حق كند نه باطل.
و در نهج البلاغه فرموده اند:
«اِتَّقَوا ظُنُونَ الْمُؤمِنينَ، فَاِنَّ اللهَ جَعَلَ الحَقَ عَلي اَلْسِنَتِهِمْ»
از گمانهاي مردم باايمان بپرهيزيد كه خدا حق را بر زبان آنان نهاده است.
* سيد محمد فتح اله زاده؛ مدرس مراكز تربيت معلم و دانشگاهها
ادامه دارد ......
پي نوشت ها:
1. بيدارگران راحل، صص158 و 159.
2. بيدارگران راحل، ص157.
3. بيدارگران، راحل، صص302-303.
4. سوره مبارکه توبه (9 / 71) و تفضيل الآيات، ص767.
5. نهج الفصاحه، ص73/384.
6. نهج الفصاحه، ص74/387.
7 غررالحكم، به نقل از چهل حديث، ج2 / 453.
8. خلاصه اي از اصول كافي، ص85.
9 . گلشن ابرار، ج3 / صص228-240 و نيز دايره المعارف تشيع، ج7/ كلمه ي «درچه اي».
10 . گلشن ابرار، ج3/ ص238.
11 .گلشن ابرار، ج2/ ص585.
12 . سوره مبارکه بقره، آيه 45 و تفضيل الآيات، ص799.
13 .نهج الفصاحه، ص492.
14. نهج البلاغه، به نقل از چهل حديث، ج2/74.
15 . اصول كافي، ج3 به نقل از چهل حديث، ج3/74.
16 .گلشن ابرار، ج3 / ص180.
17 . پيكار با منكر، ج1 / ص124.
18 . سوره مبارکه هود،آيه 17، تفضيل الآيات، ص405.
19 .نهج الفصاحه، ص589 / 2873.
20 . غررالحكم، به نقل از سرچشمه رستگاري، ص186.
21 . خلاصه اي از اصول كافي، ص84.
22 . شرح زندگاني ميرزاي شيرازي (با تلخيص و تصرف).
23 . شرح زندگاني ميرزاي شيرازي، ص31.
24 . گلشن ابرار، ج1 / صص388 و 389.
25 . بيدارگران راحل، ص295.
26 . سوره مبارکه انفال، آيه 74، تفضيل الآيات، ص717.
27 . نهج الفصاحه، ص172 / 849.
28 . نهج الفصاحه، ص625 / 3082
29 . نهج البلاغه، ص325 / 53.
30 . اخلاق معاشرت، ص24.
31 . گلشن ابرار، ج1 / صص378-384، دايره المعارف تشيع، ج8 / كلمه «رشتي».
32 . گلشن ابرار، ج1 / ص384.
33 . گلشن ابرار، ج1 / ص380 و دايره المعارف تشيع، ج8 / كلمه «رشتي».
34 . بيدارگران راحل، ص298.
35 . بيدارگران راحل، صص302-303.
36 . سوره مبارکه رعد (13/24) و تفضيل الآيات، ص761.
37 . نهج الفصاحه، ص315 / 1501.
38 . شرح غررالحكم، ج1 / ص300 / 1148.
39 . بيدارگران راحل، صص139-144.
40 . بيدارگران راحل، ص144.
41 . بيدارگران راحل، ص142.
42 . بيدارگران راحل، صص300-301.
43 . سوره مبارکه انفال، آيه62، تفضيل الآيات، ص719.
44 . نهج الفصاحه، ص576 / 2791.
45 . نهج الفصاحه، ص626 / 3089.
46 . شرح غررالحكم، ج1 / ص19 / 40.
47 . نهج البلاغه؛ كلمات قصار، صص417 ، 309.
/خ