امروز در شرايطي كه جنگ فرهنگها، تمدنها، انديشهها، فرقهها و عرفانهاي دروغين در گرفته و جهان به روايت آلوين تافلر (آفرينندهي آثاري همچون، موج سوم و شوك آينده) وارد چهارمين انقلاب (انقلاب الكترونيك) شده، كمتر روزي است كه از گوشه و كنار ميهمنمان پيامي نرسد كه فعاليت فلان فرقه در فلان منطقه شدت گرفته، پيروان فلان مذهب به توزيع فراگير و گستردهي كتب ديني خود در نقاط اصلي شهرهاي بزرگ مشغول شده و پارتيهاي زيرزميني با ظاهر دلفريب آزادي روابط دختران و پسران برگزار نموده و كمكهاي مالي گزاف با مقاصد شيطاني و... ميكنند. مسئولين آگاه و بيدار بخشهاي نظارتي و هدايتي نظام جمهوري اسلامي ايران سربلند نيز با چشماني باز تمامي اين تحركات را چه در پيدا و چه در پنهان زير نظر دارند. يكي از اين فرق بشرساخته كه ريشه در هيچ آيين شناخته شدهاي ندارد «بهائيت» است كه دستاويز استعمارگران قرار گرفته و در كشورهاي مسلمان و از جمله ايران فعاليت ميكند و البته تمام تلاشش به هيچ نميارزد و به مدد پروردگار متعال و هوشياري ملت مسلمان ايران توفيقي نداشته و ندارند.
بيان مسأله:
در شهريورماه 1386 كارشناسان آگاه رسانهي ملي بيست و نهمين شمارهي ويژهنامهي ايام را با هدف بررسي تاريخ معاصر ايران به بهائيت اختصاص داده و آن را «بهائيت آنگونه كه هست» نام نهاده و آنرا در آستانهي ميلاد وديعهي يزدان، موعود اديان و منجي انسان؛ به حضرت بقيهالله الأعظم (عجل الله تعالي فرجهالشريف) تقديم نمودند. مهمترين عناوين اين ويژهنامه چنين بود: - بهائيت و روس تزاري - بهائيت و انگليس - بهائيت و آمريكا - بهائيت و اسرائيل - بهائيت و رژيم پهلوي - بهائيت؛ روياروي جهان اسلام - باب و چالشهاي پيشرو و...
در هفتهي اول اسفندماه سالجاري توفيقي دست داد و در كارگاه آموزشي يك روزهي آسيبشناسي اجتماعي فرهنگي در خدمت مبلغان استان كرمان بودم و در فرصت يك روزهاي كه داشتم به تفصيل در خصوص مهمترين آسيبهاي اجتماعي و فرهنگي ايران معاصر با سربازان خط مقدم جبههي تبليغ اسلام مباحثه نمودم. در خلال بحث عزيزان روحاني مستقر {مبلغيني كه با هدايت و سياستگذاري سازمان تبليغات اسلامي (به تعداد 1400 نفر) به همراه خانوادهي خود در روستاهاي كشورمان ساكن شده و به تبليغ دين مبين اسلام مشغولند} از حضور و افزايش فعاليت فرقهي ضالهي بهائيت گفتند و بنده نيز با اطلاعاتي كه در اينخصوص داشتم براي دوستان توضيحاتي دادم و درآخر قرار شد اطلاعات تكميليتر را از تهران تهيه و به آدرس تك تك آنان ارسال نمايم. به محض ورود به تهران به جستجوي منابع موجود برآمده و در كنار كتب مناسب دانشمندان معاصر همچون استاد فلسفي و استاد سبحاني به بيست و نهمين شمارهي ويژهنامهي ايام كه به صورت تخصصي و كارشناسانه به بهائيت پرداخته بود برخورد كردم. پس از جستجو در مراكزي كه ميشناختم متوجه شدم اثري از اين مجموعه نيست و ناشر اصلي نيز از اتمام نسخ موجود و شروع عمليات تجديد چاپ خبر ميداد. در جستجوي بيشتر از دكههاي مطبوعاتي از اغلب آنها شنيدم كه ميگفتند: هرچه داشتيم را با چند برابر قيمت خريدند و بردند! چندي پيش نيز اخبار مفقود شدن تمام سخنرانيها و آثار منتشر نشدهي استاد فلسفي از گوشه كنار مخابره شده بود.
و اين گوياي اين حقيقت است كه اطلاعات موجود در اين ويژهنامه درست بوده و فعالان اين فرقهي ضاله را بر آن داشته كه بيدرنگ نسبت به جمعآوري آنها اقدام كنند تا مردم هوشيار ما ماهيت دروغين اينان را بيش از پيش و از دل تاريخ معاصر ايران نشناسند و اين راز ناپديد شدن اين مجموعههاست. پس از كسب اجازه از ناشر به تعداد مورد نياز از اين مجموعه كپي تهيه كرده و به همراه تعدادي چند از بهترين آثار مكتوب موجود در زمينهي بهائيت، مجموعهاي مناسب را تجميع و براي سربازان گمنام حضرت امام صادق (عليه السلام) ارسال نمودم.
بهائيت چه ميگويد؟
جواني شيرازي به نام «عليمحمد» حدود 160 سال پيش مدعي شد باب (علم) امامان شيعه (ع) و نمايندهي آخرينشان؛ حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. اندكي بعد ادعاي «قائميت» و «رسالت» و حتي «ربوبيت» كرد و با آوردن كتابي سست و بيبنيان، اسلام و قرآن جاويدان را منسوخ شمرد. اين در حالي بود كه در بحث با عالمان شيعه در تبريز و اصفهان نتوانست آنان را نسبت به «بابيت» خويش متقاعد كند و به دليل اشتباهات و تناقضگوييهايش شبههي «خبط دماغ» بودنش را در ذهن عالمان ايجاد كرد و عاقبت حكومت وقت ايران وي را در گوشهاي از شمال ايران به بند كشيد.
جمعي از سر سادگي و برخي با مقاصد پنهان به باب گرويدند و او را تبليغ نمودند و دوري او از دسترس مردم زمينه را براي «افسانهسرايي» و «بزرگنمايي» باب هموار نمود. دستهاي آلودهي خارجيها و خيانتكاراني از داخل حكومت، مادهي فتنه را غليظتر ساخت. با افزايش شكاف باب و يارانش كه سوداي سلطنت بر ايران و جهان در سر داشتند با تودهي مردم كه از علماي دين خط ميگرفتند كار به آشوب و خونريزي در كشور كشيد. اما بزرگمرد تاريخ ايران؛ امير كبير؛ آن راد مرد اصلاحگر در شعبان 1266 باب را در تبريز اعدام و در شعبان سال بعد حسينعلي بهاء را به عراق تبعيد كرد و پس از ناكامي «بابيان» در ترور شاه قاجار، باقيماندهي آنان را قلع و قمع نمود و ايران عزيز تا آغاز عصر پهلوي از تاخت و تاز رسمي بابيان و بهائيان مصون ماند اما «عناد» و «تضاد» اين گروه اندك با ملت مسلمان ايران پايان نگرفت.
حكومت پهلوي كه با كودتاي انگليسي سوم اسفند 1299 قدرت را در ايران از آن خود ساخت در دهههاي 40 و 50 فرصت زريني را براي بهائيان فراهم ساخت تا با قبضهي پستهاي كليدي عقدهي ديرين خويش را باز كنند. اما با پيروزي انقلاب اسلامي تشكيلات بهائيت با تمام شاخ و برگهايش برچيده شد. تضاد بهائيان با ايران و اسلام پايانپذير نبود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دست در دست نظام سلطه در برابر نظام جمهوري اسلامي ايران در موضع «براندازانه» قرار گرفت و هر روز رنگ و نيرنگ تازهاي از آنها در جرايد و سايتها انتشار مييابد. (تلخيصي از سرسخن ويژهنامه شمارهي 29 ايام).
براستي خود ما بهترين نگاهبانان اخلاقي و انديشهاي خانوادههايمان هستيم. فراموش نكنيم هدف اصلي ترويج بهائيت در ايران، مقابلهي جدي و هدفمند با معارف مهدوي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و براندازي نظام خونرنگ و مقدس جمهوري اسلامي و تسلط بر ايران است و در اين راه به گواه تاريخ از هيچ كوشش و تلاشي فروگذار نكردهاند.
منبع: سايت پژوهه/خ