سازگاري، مهرباني، مديريت پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه
زندگي پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در نوشتههاي بيشمار، از ابعاد گوناگون بررسي شده است. در اين نوشتار تلاش شده از ديدگاه امور خانوادگي به اين مسأله توجه شود، زيرا پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) نه تنها همسران متعدد داشته ـ و اين خود طبعا در محيط خانه مشکلساز است ـ بلکه برخي از آن زنان از ويژگيهاي روحي خاصي برخوردار بودند که حتي جنگ بزرگي نظير جَمَل را رهبري کرده و در ميدان جنگ حاضر شده و در امور ريز و درشت دخالت ميکردند.
به همين جهت براي هر مسلماني شايسته است بداند پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه، با همسران چه برخوردي داشتند. آيا خانه پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) هر روز پر از نزاع، زد و خورد و حرفهاي ناشايست بود؟ آيا زنان ـ از آنرو که ايشان پيامبر خدا و حکم او حکم خدا و داراي لشکر و امکانات و فرماندهي بود، کاملاً تسليم او بودند و هيچ تخلفي نميکردند و تنشي در خانه وجود نداشت؟ يا اينکه از طرف همسران يا برخي از آنان پيوسته سعي در ايجاد نزاع، اختلاف و درگيري بود، ولي آن حضرت با گذشت، محبت و بزرگواري، آنان را شرمنده ميساخت و از همين راه توانسته بود چندين همسر را اداره کند، بدون اينکه نياز باشد وقت خود را صرف دعواهاي خانوادگي کند و يا اينکه آنان را مجبور کند در نکاح او باقي باشند، و نيز بدون اينکه با امکانات ماديِ فراوان، آنان را به سکوت بکشاند؛ همچنين بدون اينکه نياز باشد آزادي آنان را محدود يا شخصيت آنان را تحقير کند؛ بلکه آنچنان اخلاق حسنه و کرامت و بزرگواري او بر خانه سايه افکنده بود که همگان را تسليم خود ساخته بود و حتي هنگامي که برخي از همسران توطئه عظيمي عليه او تدارک ديدند و خداوند پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) را از آن توطئه آگاه ساخت، آن حضرت(صلي الله عليه و آله و سلم) تنها قسمتي از ماجرا را براي آنان بازگو کرد و با بزرگواري تمام از گفتن بقيه مراحل توطئه خودداري کرد و حتي آنان را به خاطر توطئه مورد عتاب، طلاق و غيره قرار نداد. به هر حال در اين سلسله نوشتار سعي بر نشان دادن سازگاريها و بزرگواريهاي پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در خانواده است. در انتخاب نمونهها تلاش شده است مواردي ذکر شود که از مسلمات تاريخ و يا داراي شاهد قرآني است و هر دو گروه شيعه و سني به گونهاي آن را بيان کرده باشند.
به اميد اينکه همگان از اخلاق کريمه و رفتار بزرگوارانه پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) درس بياموزيم و با پياده کردن اندکي از آن روشها به زندگي خانوادگي طراوت بخشيم و از نزاعهاي بيهوده بپرهيزيم و سعي کنيم بر خوبيهاي خود بيفزاييم و از بديها دوري کنيم.
قبل از شروع بحث، ذکر يک نکته بسيار ضروري به نظر ميرسد و آن اينکه توجه داشته باشيم در امور اجتماعي نميتوان علتها را از يکديگر کاملاً جدا کرد و سهم هر علت را در معلول و در حوادث بعدي به طور کامل، رديابي کرد. در آزمايشگاهها و علوم طبيعي، همه عوامل و شرايط را ثابت ميکنند و تنها يکي را متغيّر قرار ميدهند و اثر آن را بررسي ميکنند. در آزمايش بعدي اين عامل را ثابت و عامل ديگري را متغيّر قرار ميدهند؛ اما در بررسي اموري که مربوط به جامعه انساني است، عوامل به دست ما نيست، تا برخي را ثابت و برخي را متغيّر قرار دهيم. از طرف ديگر بشر چون داراي ذهن و عقل و شعور است، براي خود برنامهريزي ميکند و آنها را از ديگران مخفي ميکند. گاه در گير و دار مسايل روزمره حوادثي پيش ميآيد که موجب ميشود پرده از اسرار کنار رود و درون وي آشکار شود، ولي بسياري از مکنونات و اسرار افراد پيوسته مخفي ميماند. در حالي که اين برنامهها و تصميمهاي دروني، اثرات فراواني در خارج گذاشته و کارهاي مختلفي بر اساس آن انجام گرفته، ولي انگيزه و علت اصلي اين کارها ظاهر نشده است. براي نمونه هر کس ميتواند به زندگي شخصي خود سري بزند و يا زندگينامه برخي سياستمداران شکستخورده را ـ که در اواخر عمر نوشتهاند ـ مطالعه کند. عکس اين مسأله نيز ممکن است، يعني حادثهاي در زماني اتفاق ميافتد، ولي عوامل آن بر ما پوشيده است و نميدانيم چرا چنين حادثهاي اتفاق افتاده است.
در بررسي سازگاريهاي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) با همسرانش و اعمال و رفتار آنان با پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) همه اين امور وجود دارد؛ خصوصا با گذشت هزار و چهار صد سال و نيز وجود دستهاي مرموزي که پيوسته براي حمايت از شخصي و منکوب کردن شخص ديگري در طول تاريخ دست به کار است، يافتن عوامل و نقش هر يک و بررسي و توجيه هر کار، با مشکلات بسياري مواجه است.
در اين نوشتار براي اينکه مشکلي بر مشکلات افزوده نشود و حتيالمقدور در حل مشکلات و آسان کردن آنها تلاش شود، سعي شده است در هنگام بررسي هر عامل، از ساير عوامل چشمپوشي شود و آن عامل در وقت و جاي مناسب خود بررسي شود. به عبارت ديگر اگرچه جامعه و تأثيرات افراد در يکديگر به صورت آزمايشگاه علوم طبيعي نيست، ولي سعي شده است هنگام بررسي براي سهولت در فهم، نظير آزمايشگاه عمل شود. همچنان که سعي شده است حوادثي که ناگهان به وقوع ميپيوست، تحليل شود و عوامل مخفي آن با توجه به قراين و شواهد روشن شود.
اين نوشتار، دربردارنده سه فصل است:
1ـ نمونههايي از ناسازگاري همسران پيامبر، شامل دو بخش: با استناد به آيات، و روايات؛
2ـ نگاهي به مباحث مطرح شده از ديدگاهي ديگر، شامل دو بخش: علت تعدد همسران پيامبر، دستاوردهاي ازدواجها و چند پرسش در باره زندگي خصوصي پيامبر؛
3ـ بزرگواري و اخلاق نيکوي پيامبر، شامل دو بخش: نمونههايي از برخورد پيامبر با ديگران، و برخوردهاي پيامبر در خانواده.
نمونههايي از ناسازگاريهاي همسران پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) با استناد به آيات و روايات
در اين فصل سعي ميشود نمونههايي از ناسازگاريهاي همسران پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) با استفاده از آيات و روايات ذکر شود.
اين فصل به دو بخش تقسيم ميشود: در بخش اول نمونههايي از آيات قرآن را که در آنها برخي کارهاي همسران پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و آزار و اذيتهاي آنان بيان شده است، مطرح ميکنيم. در اين بخش سعي بر اين است که در مرحله اول بدون نظر به شأن نزولها و ساير مسايل جنبي، خود آيات مورد تحليل قرار گيرد، سپس به شأن نزولها نظري افکنده شود و در مواردي که شأن نزولهاي مختلفي ذکر شده، با کمک خود آيه يکي از آنها ترجيح داده شود.
در بخش دوم، به ذکر نمونههايي از ناسازگاريهاي همسران حضرت با استفاده از روايات پرداخته شده است. روشن است در هيچ يک از دو بخش، نه در صدد برشمردن تمامي موارد ناسازگاري و نه در صدد بيان مهمترين موارد آن بودهايم، بلکه هر آنچه ذکر شده، تنها نمونهاي است، بدون هيچ ويژگي خاص ديگر.
بخش اول
نمونههايي از ناسازگاري با استفاده
از آيات
نمونه اول:
آيههاي سوره تحريم
«يآ أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ اللّهُ لَکَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوجِکَ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحيِمٌ، قَدْ فَرَضَ اللّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أيْمنِکُمْ وَ اللّهُ مَوْلکُمْ وَ هُوَ الْعَليمُ الْحَکيِمُ، وَ إذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَي بَعْضِ أَزْوجِهِ حَدِيثا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هَذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليِمُ الْخَبيِرُ، 3 إِن تَتُوبَآ إِليَ آللّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَ إِنْ تَظَهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْلَئهُ وَ جِبرِيلُ وَ صَلِحُ الْمُؤْمِنيِنَ و الْمَلئِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهيِرٌ؛(1)
اي پيامبر! چرا براي جلب رضايت همسرانت آنچه را که خدا به تو حلال کرده است، حرام ميکني؟ و خداوند بخشاينده و مهربان است! خداوند گشودن اين گونه سوگندها را بر شما واجب کرده و خدا مولاي شما و دانا و حکيم است. و هنگامي که پيامبر سرّي را با برخي همسرانش در ميان نهاد و هنگامي که او آن را (به ديگران) خبر داد و خداوند پيامبر را (از افشاي سرّ) باخبر ساخت، پيامبر برخي را به او شناسانده و از گفتن برخي خودداري کرد. هنگامي که پيامبر، وي را از آن باخبر ساخت، (او) گفت: اين خبر را چه کسي به تو داد؟ (پيامبر) گفت: خداي داناي آگاه مرا باخبر ساخت. اگر شما دو زن توبه کنيد، بهتر است، اما دلهاي شما سخت شده است و اگر با پشتيباني هم عليه او (پيامبر) قيام کنيد، خداوند ياور اوست و نيز جبرئيل و مؤمنان شايسته و فرشتگان نيز پشتيبان وي خواهند بود.»
قبل از مراجعه به تفاسير و شأن نزولها اموري را که از خود آيات ميتوان به دست آورد، مرور ميکنيم، تا با کمک آن بتوانيم شأن نزول واقعي را بيابيم؛ زيرا شأن نزولهاي گوناگوني در اينجا نقل شده است؛ اگرچه همه آنها در اين مشترکند که برخي از همسران ـ به طور مشخص حفصه و عايشه ـ موجبات ناراحتي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را فراهم کردند، ولي دانستن شأن نزول حقيقي در اين آيات بسيار مهم است، تا معلوم شود نوع آزار چه بوده است.
نکتهها:
1ـ پيامبر اکرم براي جلب رضايت همسرانش چيزي را که بر وي حلال بود، حرام کرد.
2ـ نحوه حرام کردن اين بود که پيامبر اکرم سوگند ياد کرد ديگر آن حلال را که خداوند براي وي قرار داده بود، مرتکب نشود.
3ـ با اينکه عمل به مفاد سوگند واجب است و مخالفت کننده با سوگند بايد کفاره بدهد، خداوند بر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) واجب کرد اين سوگند را بشکند ـ و همان طور که در روايات هست، کفاره آن را هم بدهد، که حضرت چنين کرد.
4ـ پيامبر اکرم به يکي از همسرانش سرّي را بيان کرد و از او خواست آن سرّ را فاش نکند.
5ـ او سرّ پيامبر را فاش کرد.
6ـ خداوند پيامبر را از فاش شدن سرّ باخبر ساخت.
7ـ پيامبر قسمتي از سرّ فاش شده را به آن همسر گفت.
8ـ او با تعجب پرسيد: از کجا دانستي و پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) جواب داد: خداوند مرا باخبر ساخت.
9ـ سرّي که بيان شد، داراي پيامدهاي متعدد بود و پيامبر از برخي از آنها پرده برداشت و باقي را پوشيده نگه داشت.
10ـ همسر پيامبر اين سرّ را با يکي ديگر از همسران آن حضرت در ميان گذاشت.
11ـ سرّ فاش شده يا تبعات آن داراي گناهي عظيم بود که نياز به توبه داشت.
12ـ آن همسران در اثر اين مسأله به بازگشت دل از حق گرفتار شدند که توبه کردن براي آنان کار مشکلي بود.
13ـ ياور پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)، خداوند و جبرئيل و افرادي که مؤمنان شايستهاند، ميباشد. از تفاسير و روايات و مفرد بودن «صالح» معلوم ميشود آن ياور، تنها حضرت علي(عليه السلام) است.
14ـ در صورت ادامه ماجرا و تصميم آن دو زن براي توطئه عليه پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) ملائکه به ياري حضرت ميشتابند.
15ـ شايد «وَ اِذْ» دلالت کند بر اينکه دو حادثه اتفاق افتاده که مشابه يکديگر بوده و در يکي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) چيزي را بر خود حرام کرده و در ديگري سرّي از اسرار را با همسرش در ميان گذاشته است.
16ـ از لحن آيات و خصوصا با توجه به آيات ديگر همين سوره ـ که از زنان حضرت لوط و حضرت نوح که شوهرانشان را اذيت کردند و به آنان خيانت روا داشتند، ذکري به ميان ميآيد ـ روشن ميشود برخورد و عمل اين همسران کاري بسيار زشت و ناپسند بوده و نوعي خيانت است و آنان در حد زن حضرت لوط و زن حضرت نوح سقوط کردهاند.
توضيح نمونه اول با استفاده از شأننزولها
مفسران در شأننزول اين آيات اختلاف زيادي دارند و موارد مختلفي را ذکر کردهاند، از جمله:
1ـ رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) پس از نماز صبح به حجرههاي همسرانش سر ميزد. نزد يکي از همسرانش(2) ظرف عسلي بود که برايش هديه آورده بودند. او براي پيامبر از آن عسل شربتي
درست ميکرد. بنابراين وقتي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) وارد ميشد تا سلام بکند و بگذرد، او پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را نگه ميداشت، تا شربت را به او بدهد. عايشه حسادت کرد و به همسران ديگر رسولاللّه گفت: وقتي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نزد شما آمد تا سلام کند، بگوييد دهانت بوي «مَغافير» ميدهد، که گياهي بدبو است، تا به اين وسيله پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را از ماندن بيشتر در يک جا و نوشيدن شربت منع کنند. عايشه همين که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را ديد، بيني خود را گرفت و گفت: مغافير خوردهاي؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: نه، نزد فلان زن شربت عسل خوردهام. گفت: حتما زنبور آن از شيره غُرْفُط مکيده است. پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) براي رضايت همسرانش سوگند ياد کرد ديگر از آن شربت نخورد.(3)
نکتهها:
1ـ طبق اين شأننزول سرّي را که رسولاللّه به برخي همسرانش گفت، مربوط به تحريم شربت بود و حضرت نخواست که خبر به گوش صاحب عسل برسد و او ناراحت شود. اما اينکه چگونه پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) پس از فاش شدن سرّ، برخي را براي فاش کننده سرّ گفت و برخي را نگفت و چگونه يک جمله خبري که بيانگر يک چيز است، قابل تقسيم است، که برخي را بيان کند و برخي را نه، معلوم نيست؛ به همين جهت اين شأننزول با «عَرَّفَ بَعْضَه وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْض» ناسازگار است و قابل قبول نيست.
2ـ از شأننزول ذکر شده معلوم ميشود عايشه در خانه پيامبر داراي موقعيت بوده است، زيرا وقتي او تصميم ميگيرد پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را از ماندن بيشتر در يکي از حجرهها منع کند و به ديگران ميگويد به پيامبر بگوييد دهانت بوي مغافير ميدهد، آنان گوش ميکنند و چنين کاري را انجام ميدهند.
3ـ عايشه در برخورد با پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) ماهرانه عمل ميکند: اول با گرفتن دست جلوي بيني، پيامبر را حساس ميکند و وقتي حضرت ميفرمايد مغافير نخوردهام و عَسَل خوردهام، با مهارت ميگويد: حتما زنبور عسل از شيره غُرفُط مکيده است!
4ـ پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به هيچ وجه نميخواست دهانش بوي بد بدهد و با متوجه شدن بوي دهان، عسل را بر خود حرام ميکند؛
5ـ پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) هيچ گاه آزردهخاطر شدن همسرانش را نميپسندد و از همينرو ميخواهد خبر اين تحريم فاش نشود، تا آن همسر ناراحت نشود و از طرفي ديگر مردم تصور نکنند عسل حرام شده است.
6ـ علاوه بر اينکه عايشه در نزد ساير همسران پيامبر موقعيت داشت و براحتي توانست توطئه خود را با کمک آنان اجرا کند، معلوم ميشود همسران پيامبر نسبت به زني که داراي عسل بوده، حساسيت داشته و ميخواستند او را از گردونه خارج کنند، يا خودشان را همرتبه او قرار دهند.
دومين شأننزول:
رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) هر روز نزد يکي از همسرانش ميماند، تا رعايت عدالت بشود. روزي که نوبت حفصه بود، بر او وارد شد، ولي حفصه از حضرت اجازه خواست براي کاري نزد پدرش برود و در نبود او، ماريه قبطيه که مادر ابراهيم فرزند رسولاللّه بود و به خدمت حضرت مشغول بود، پيامبر را نزد خود خواند. حفصه برگشت و وقتي فهميد ماريه نزد پيامبر بوده است، بناي ناسازگاري را گذاشت و گفت: در روز من، در حجره من و با غير من؟! هرگز نميشود. پيامبر اکرم براي راضي کردن او گفت: ماريه را بر خود حرام ميکنم و سوگند ياد ميکنم ديگر با او خلوت نکنم و اين مسأله را با کسي در ميان مگذار. ولي حفصه بلافاصله عايشه را از اين حادثه باخبر کرد.(4)
سومين شأننزول:
شأننزول سومي که نقل شده مانند شأننزول دوم است، فقط مقداري اضافه دارد.(5)
نکتهها:
1ـ از اين شأننزول استفاده ميشود حفصه و عايشه در يک خط و در يک راستا کار ميکردند و اخبار را سريعا به يکديگر منتقل ميکردند و عايشه نقش مرکزيت داشته و زود در جريان کارها قرار ميگرفت.
2ـ حفصه و عايشه نسبت به ماريه حساسيت داشتند و از اينکه پيامبر او را بر خود تحريم کرد، بسيار خوشحال شدند؛ به طوري که وقتي پيامبر از حجره حفصه خارج شد، او با مشت به ديوار اتاق عايشه زد و وي را از اين خبر مهم آگاه کرد.
3ـ شايد حساسيت عايشه و حفصه ـ خصوصا عايشه ـ از آنرو ناشي شد که هيچ کدام از همسران پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) در مدينه از ايشان داراي فرزند نشدند و تنها ماريه بود که صاحب فرزندي به نام ابراهيم شد. در اين صورت عايشه ـ که عقيم بود ـ جا داشت بيشترين حساسيت را نشان بدهد.
نمونه دوم:
آيههاي 28 و 29 سوره احزاب
«يا اَيُّهَا اَلْنَبِيُّ قُلْ لأَِزواجِکَ اِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدّنيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ اُمَتَّعکُنَّ و اُسَرِّحْکُنَّ سَراحا جميلاً. وَ اِنْ کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الأآخِرَةَ فَأِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْرا عَظيِما؛(6)
اي پيامبر! به هسمرانت بگو: اگر خواهان زندگي دنيا و زينت آن بودهايد، بياييد شما را با متاع دنيوي بهرهمند سازم و شما را به طلاقي نيکو طلاق دهم. و اگر خواهان خدا و رسول او و آخرت بودهايد، خداوند براي نيکوکاران پاداش عظيمي تدارک ديده است.»
شأننزول:
هنگامي که رسولاللّه در غزوه خيبر پيروز شد و بر گنجهاي آلابيالحقيق دست يافت، همسرانش ـ يا برخي از آنان ـ گفتند: آنچه را که به دست آوردي، به ما بده. پيامبر به آنان
فرمود: بين مسلمانان آن طوري که خداوند دستور داده بود، تقسيم کردم. زنان غضبناک شدند و گفتند: شايد فکر ميکني اگر ما را طلاق دهي، همطرازهايي از قوم خود پيدا نميکنيم که ما را به همسري برگزينند؟! خداوند براي رسولش حميّت و غيرت به خرج داد و دستور داد حضرت از آنان کنارهگيري کند.
پيامبر اکرم از آنان کنارهگيري کرد و در «مشربه امّابراهيم»(7) بيست و نه روز باقي ماند، تا زنان حايض شوند و پاک گردند، تا طلاقدادنشان جايز باشد. آنگاه آيه تخيير آمد و آنان را بين زندگي ساده و فقيرانه پيامبر اکرم همراه با آخرت و بين دنياخواهي و بهرهوري از متاع دنيا و طلاق، بدون نزاع و کشمکش مخيّر ساخت. «امسلمه» برخاست و گفت: خدا و رسول را برگزيدم. ديگران نيز برخاستند و دست در گردن پيامبر انداختند. در روايات اهل سنت آمده است: پيامبر اول آيه تخيير را بر عايشه خواند و او پيامبر را برگزيد.
آيا همه همسران پيامبر از او نفقه بيشتري طلب کردند، يا تنها برخي از آنان اين خواسته را داشتند؟
از تفسيرها چيزي معلوم نشد، ولي روشن است که پيامبر از همه آنان کناره گرفت و همه را بين همسري خود با زندگي ساده و يا طلاق محترمانه و بهرهمند شدن از متاع دنيا مخيّر ساخت.
روايتهاي مبغوض بودن طلاق
اگر آيه قرآن را کنار رواياتي که طلاق را مبغوضترين اشيا ميداند، قرار دهيم، زمينه براي بحثهاي بعدي آمادهتر ميشود.
احاديث شيعه
امام صادق(ع): «ان اللّه عز و جل يُحِبّ البيت الذي فيه العُرس و يُبغض البيت الذي فيه الطلاق و ما من شئٍ ابغض الي اللّه عز و جل من الطلاق؛(8) خداوند خانهاي را که در آن عروسي باشد، دوست دارد و خانهاي را که در آن طلاق باشد، دوست ندارد و هيچ چيز نزد خدا از طلاق مبغوضتر نيست.»
امام صادق(ع): «سمعتُ ابي يقول: ان اللّه عز و جل يُبغض کلَّ مِطلاق و ذَوّاق؛(9) از پدرم شنيدم: خداوند هر انسان مطلاق (زياد طلاقدهنده) و ذوّاق ـ که هر لحظه هوس زني را دارد ـ مبغوض ميدارد.»
احاديث اهل سنت از رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم)
ان اللّه تعالي يُبغضُ الطّلاقَ و يُحِبُّ العتاق؛(10) خداوند طلاق را مبغوض ميدارد و آزادسازي را دوست ميدارد.
ما احلّ اللّه شيئا ابغضَ اليه من الطلاق؛(11) خداوند چيزي مبغوضتر از طلاق را حلال نکرده است.
ابغض الحلال الي اللّه الطلاق؛(12) مبغوضترين حلالها نزد خداوند طلاق است.
تزّوجوا و لا تطلّقوا فانّ الطلاق يهتزّ منه العرش؛(13) ازدواج کنيد و طلاق ندهيد، زيرا طلاق عرش خدا را به لرزه ميآورد.
وقتي که طلاق مبغوضترين راه حلال است ـ نظير: آخِرُ الدواء اَلْکَيّ؛ آخرين دوا داغ کردن و سوزاندن است ـ و تا راههاي مسالمتآميز ديگري باشد، کسي اين راه را پيشنهاد نميکند؛ از اينرو روشن ميشود چقدر زنانِ پيامبر يا برخي از آنان براي ايشان مشکل آفريده و چقدر او را اذيت کردهاند که خداوند به مبغوضترين راههاي حلال رضايت داده است و حتي پيامبرش را تشويق ميکند آنها را طلاق گويد: «عَسَي رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن يُبْدِ لَهُ أَزْواجا خيرا مِنْکُنَّ؛(14) خداوند اميدوار است که اگر او شما را طلاق دهد، بهتر از شما را نصيب او کند.» بنابراين مسأله نبايد منحصر به زيادهخواهي در سهم غنيمت يا اتهام بد بويي دهان پيامبر باشد؛ اگرچه اينها نيز مهم است. دنياخواهي زنان پيامبر را آيه 28 سوره احزاب با صراحت بيان ميکند. در واقع پيامبر را به سوي زندگي تجملاتي کشيدن، پوچ کردن دين از درون و تضعيف کردن ارزشهايي است که اسلام براي احياي آنها آمده است.
براي اينکه با اخلاق، کارها و روحيات همسران پيامبر بيشتر آشنا شويم، بحث را با احاديثي از اين همسران يا پدران آنان پي ميگيريم، تا مقداري از زواياي ناگفته زندگي پيامبر و آزار و اذيتهاي آنان روشن و معلوم شود حوادث سهمگين در خانواده پيامبر اکرم اتفاق ميافتاد و حرفهاي گوناگوني زده ميشد که هر کدام از آنها براي تخريب بناي خانواده کافي بود، ولي بزرگواري، مديريت و متانت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نميگذاشت آن حادثه يا سخن در جامعه راه يابد. و از طرفي نشان ميدهد هيچ پيامبري مانند ايشان اذيت نشد، و اين تنها مربوط به اذيتهاي مشرکان و کفار نبود.
نمونه سوم:
آيه 11 سوره حجرات
«يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قوْمٍ عَسَيآ أَن يَکُونُوا خَيْرا مِنْهُمْ وَ لا نِسَآءٌ مِن نِسآءٍ عَسَيّ أَن يَکُنَّ خَيْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنَابَزُوا بِالأَلقبِ بِئسَ الإسْمُ الأِفُسُوقُ بَعْدَ الأِيمنِ؛(15) اي اهل ايمان! گروهي (از شما) گروه ديگر را مسخره نکند؛ شايد آن مسخره شدگان از اينها بهتر باشند و زنان، زنان ديگر را (مسخره نکنند) شايد آنها بهتر باشند و از يکديگر عيب مگيريد و به همديگر لقبهاي زشت ندهيد. چه ناپسند است نام زشت پس از ايمان!»
از انس نقل شده است که «و لانساء من نساء ...» در مورد عايشه و حفصه نازل شده است که امسلمه را مسخره کردند. او با پارچهاي سفيد دو کشاله ران خود را ميبسته و دو طرف پارچه از پشتش آويزان بود. عايشه ميگفت: ببينيد چه چيزي مانند زبان سگ از پشت او آويزان است!
و گفته شده است: عايشه او را به خاطر کوتاهي قد مورد تمسخر و عيبجويي قرار ميداد.(16)
در مورد اين آيه ابنعباس نقل کرده است: روزي صفيّه گريان نزد پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: عايشه مرا سرزنش کرد و گفت: اي يهودي، فرزند يهودي! پيامبر اکرم فرمود: چرا به او جواب ندادي که پدرم هارون است و عمويم موسي و شوهرم محمد؟! آنگاه آيه فوق نازل شد.(17)
کسي که در آيات قرآن و تفاسير و شأننزولها تفحص کند، نمونههايي اينچنين پيدا ميکند، ولي قصد ما شمارش تمامي موارد نيست و حکم به صحت تمامي موارد نميکنيم و فعلاً در صدد تفکيک بين شأننزول و سبب نزول نيستيم، ولي از برخي آيات بخوبي روشن ميشود پيامبر از دست برخي همسرانش بشدت آزرده خاطر بود. قرآن در اين موارد جانب پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) را ميگيرد و نشان ميدهد زنان آن حضرت، کار خلافي مرتکب شدهاند و آن کار سبب رنجش پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) شده است. آياتي که خود تصريح به خلافکاري برخي زنان دارد و يا آياتي که از شيعه و اهل سنت شأننزول آنها روايت شده است و قابل بحث و تشکيک نيست. برخي از حوادث نظير تهمت به ماريه قبطيه توسط عائشه که فقط در تفسير قمي ـ که شيعي است ـ نقل شده است، در کتابهاي اهل سنت نيز يافت ميشود؛ مثلاً ابن ابيالحديد در جلد نهم شرح نهجالبلاغه در صفحه 159 به اين داستان اشاره ميکند و کشف اين توطئه توسط حضرت علي(عليه السلام) را از علل کينه عايشه نسبت به آن حضرت و زهرا(س) ميداند. بنابراين اصل قصه در روايتهاي هر دو گروه موجود است، بلکه در نزد ابن ابيالحديد از مسلمات است.ادامه دارد.
پي نوشت :
1ـ تحريم (66)، آيه 1 ـ 4.
2ـ در اينکه آن زن چه کسي بود، نيز اختلاف است. برخي گفتهاند زينب بنت جحش، برخي گفتهاند: سوده، و برخي: امسلمه و برخي گفتهاند او حفصه بود.
3ـ مجمعالبيان، ذيل آيه؛ درّالمنثور، ذيل آيه؛ بحارالانوار، ج22، ص228.
4ـ بحارالانوار، ج22، همان، ص229.
5 ـ تفسير علي بنابراهيم، ج2؛ بحارالانوار، ج22، ص239.
6ـ احزاب، آيه 28 ـ 29.
7ـ مشربه امابراهيم: منزل مسکوني ماريه همسر پيامبر.
8ـ وسائلالشيعه، ج15، ص267.
9ـ همان.
10 ـ کنزالعمال، ج9، ص661.
11 ـ همان.
12ـ همان.
13ـ همان.
14ـ تحريم، آيه 5.
15ـ حجرات، آيه 11.
16ـ مجمعالبيان، ج9، ص135.
17ـ همان.
منبع: ماهنامه پيام زن، ش93/س